تربیت فرزند
نوشته شده توسطرحیمی 1ام دی, 1394
امام صادق (علیه السلام) از امام پنجم یا ششم علیهما السلام:
چون کودک سه ساله شود هفت بار به او بگو بخوان «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ»
بعد، واگذارش تا به سن سه سال و هفت ماه و بیست روز رسد، هفت بار باو بگویند: بگو «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ»،
و دیگر تا چهار سالگی او را واگذار، و چون چهار سالش تمام شد هفت بار بگوید: «صلی اللَّه علی محمد و آل محمد»
و ولش کنید تا پنج سالگی باو گفته شود دست راست و چپ کدامست؟ وقتی فهمید، رو بقبله واداشته شود، و سجده کند،
و باز واگذارش کنید تا 6 سالگی چون شش ساله شد رکوع و سجود آموزد
تا هفت ساله شود، در این سن دستور دهند تا دست و صورت را بشوید وضو بگیرد، بعد بنمازش وادارند،
و چون نه ساله گردد، وضوء یادش دهند و اگر ترک کرد تنبیه گردد و به صلاة فرمانش دهند، و بر ترک آن تنبیهش کنند.
و چون نماز و وضوء فرا گیرد، و والدینش آمرزیده شوند ان شاء اللَّه.
إِذَا بَلَغَ الْغُلَامُ ثَلَاثَ سِنِینَ فَقُلْ لَهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ قُلْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ثُمَّ یتْرَک حَتَّی یبْلُغَ ثَلَاثَ سِنِینَ وَ سَبْعَةَ أَشْهُرٍ وَ عِشْرِینَ یوْماً ثُمَّ یقَالُ لَهُ قُلْ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ سَبْعَ مَرَّاتٍ وَ یتْرَک حَتَّی یتِمَّ لَهُ أَرْبَعُ سِنِینَ ثُمَّ یقَالُ لَهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ قُلْ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ یتْرَک حَتَّی یتِمَّ لَهُ خَمْسُ سِنِینَ ثُمَّ یقَالُ لَهُ أَیهُمَا یمِینُک وَ أَیهُمَا شِمَالُک فَإِذَا عَرَفَ ذَلِک حُوِّلَ وَجْهُهُ إِلَی الْقِبْلَةِ وَ یقَالُ لَهُ اسْجُدْ ثُمَّ یتْرَک حَتَّی یتِمَّ لَهُ سِتُّ سِنِینَ فَإِذَا تَمَّ لَهُ سِتُّ سِنِینَ قِیلَ لَهُ صَلِّ وَ عُلِّمَ الرُّکوعَ وَ السُّجُودَ حَتَّی یتِمَّ لَهُ سَبْعُ سِنِینَ فَإِذَا تَمَّ لَهُ سَبْعُ سِنِینَ قِیلَ لَهُ اغْسِلْ وَجْهَک وَ کفَّیک فَإِذَا غَسَلَهُمَا قِیلَ لَهُ صَلِّ ثُمَّ یتْرَک حَتَّی یتِمَّ لَهُ تِسْعُ سِنِینَ فَإِذَا تَمَّتْ لَهُ عُلِّمَ الْوُضُوءَ وَ ضُرِبَ عَلَیهِ وَ أُمِرَ بِالصَّلَاةِ وَ ضُرِبَ عَلَیهَا فَإِذَا تَعَلَّمَ الْوُضُوءَ وَ الصَّلَاةَ غَفَرَ اللَّهُ لِوَالِدَیهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.
مكارم الأخلاق، ص 222
نفوذ انگلیسیها در بیت یک مرجع
نوشته شده توسطرحیمی 1ام دی, 1394«نفوذ دو جور است: یک نفوذ موردی است، نفوذ فردی است؛ یک نفوذ جریانی است.
نفوذ موردی خیلی نمونه دارد، معنایش این است که فرض کنید شما یک دم و دستگاهی دارید، یک مسئولی هستید؛ یک نفر را با چهره ی آرایش شده، بزک شده، با ماسک در مجموعه ی شما بفرستند؛ شما خیال کنید دوست است درحالی که او دوست نیست، تا او بتواند کار خودش را انجام بدهد؛ گاهی جاسوسی است که این کمترینش است؛ یعنی کم اهمّیّت ترینش جاسوسی است، خبرکشی و خبردهی است؛ گاهی کارش بالاتر از جاسوسی است، تصمیم شما را عوض میکند. شما یک مدیری هستید، یک مسئولی هستید، تصمیم گیر هستید، میتوانید یک حرکت بزرگ یا مؤثّری انجام بدهید، اگرچنانچه این حرکت را این جور انجام بدهید این به نفع دشمن است، او می آید کاری میکند که شما حرکت را این جور انجام بدهید؛ یعنی تصمیم سازی. در همه ی دستگاه ها سابقه هم دارد؛ فقط هم دستگاه های سیاسی نیست، دستگاه های روحانی و دینی و مانند اینها هم همیشه وجود داشته. مرحوم آقای آسیّد حسن تهامی که از علمای بزرگ کشور ما و ساکن بیرجند بود، رفته بود در بیرجند مانده بود؛ ملّای خیلی بزرگی بود، اگر در قم یا نجف میماند، حتماً مرجع تقلید میشد؛ مرد بسیار دانایی بود. ایشان خودش برای من نقل کرد؛ گفت آن وقتی که عراقی ها با انگلیس ها میجنگیدند -در [سال ] ۱۹۱۸؛ قریب صد سال پیش- یکی از مراجع وقت، یک نوکری داشت که خیلی مرد خوبی بود، با طلبه ها گرم میگرفت، صحبت میکرد، با همه آشنا بود، با همه رفیق بود؛ اسمش را هم ایشان میگفت؛ من یادم نیست. گفت بعد که انگلیس ها غلبه پیدا کردند و عراق را تصرّف کردند و آخرین جا نجف بود که وارد نجف شدند، خبر رسید به طلبه ها که این نوکر فلان آقا، یک افسر انگلیسی است!
گفت من باور نکردم؛ گفتم مگر میشود چنین چیزی؟ بعد میگفت در بازار حُوِیش -بازار معروفی است در نجف- داشتم میرفتم، دیدم هفت هشت ده نفر افسر انگلیسی و نظامی انگلیسی سوار اسب دارند می آیند -آن وقت با اسب رفت وآمد میکردند- یک افسری هم جلویشان است؛ خب، من کنار واایستادم که اینها بیایند رد شوند؛ وقتی رسیدند به من، دیدم آن افسری که جلو بود، از آن بالا گفت: آقای آسیّد حسن، حالت چطور است! نگاه کردم دیدم بله، همان آقایی است که نوکر فلان مرجع بود؛ سالها ما این را میدیدیم. گاهی نفوذ این جوری است؛ نفوذ شخصی است؛ وارد خانه ی کسی، وارد دستگاه کسی میشوند. در دستگاه های سیاسی هم الی ماشاءالله از این قبیل وجود داشته است؛ امروز هم ممکن است باشد؛ البتّه خطرناک است.»[بیانات در دیدار فرماندهان گردان های بسیج، ۱۳۹۴/۰۹/۰۴]
منبع : دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای
معیار سعادت و شقاوت
نوشته شده توسطرحیمی 1ام دی, 1394عن أمیرالمومنین علیهالسلام:
إِنَّ أَسْعَدَ النَّاسِ فِی الدُّنْیا مَنْ عَدَلَ عَمَّا یعْرِفُ ضَرَّهُ وَ إِنَّ أَشْقَاهُمْ مَنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ[1]
سعادتمندترین مردم در دنیا کسی است که
از آنچه می داند برایش زیان آور است اجتناب کند
و بدبخت ترین آنها کسی است که
از هوای نفسش پیروی نماید.
چند نکته در این روایت منسوب به حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام قابل توجه است:
نکته(۱):
سعادت و شقاوت انسان به دست خود اوست و در حقیقت اینکه پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
«الشَّقِی مَنْ شَقِی فِی بَطْنِ أُمِّهِ وَ السَّعِیدُ مَنْ سَعِدَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ.»[2] معنای ظاهرش مراد نیست، و خدا کسی را فطرتاً شقی یا سعید نیافریده، اگر چنین بود ارسال رُسُل و انزال کتب معنا نداشت. بلکه به این معناست که خداوند با علم بینهایت خود از همان ابتدا میداند چه کسی خوشبخت و چه کسی بدبخت خواهد شد، ولی این خوشبختی و سعادت و همچنین بدبختی و شقاوت به دست خود انسان است.
نکته (۲):
میزان سعادت تقواست. تقوا یعنی همین، المتقی اسمٌ لمن یقی نفسه عما یضرّه فی الآخرة. متقی کسی است که از آنچه برای آخرتش ضرر داشته باشد اجتناب می کند. شاگردی از استادش معنای تقوا را پرسید؛ استادش گفت: آیا تا به حال در بیابانی که پر از خار و تیغ است عبور کردهای؟ شاگرد گفت: آری. استاد پرسید چطور از بین خارها و تیغها عبور میکنی؟ شاگرد گفت: أتقی؛ مواظبم که خارها و تیغها به پایم نرود. استاد گفت: تقوا در دنیا یعنی همین؛ انسان مواظب باشد تیغ گناه در روحش فرو نرود.
میزان سعادت این است که انسان از آنچه میداند برایش ضرر دارد اجتناب کند و میزان شقاوت، نقطه مقابل یعنی هواپرستی است. دنبال هوا و هوس رفتن است.
نکته (3):
وجوب اجتناب از هواپرستی و گناه عقلی است. تعبیر «عَدَلَ عَمَّا یعْرِفُ ضَرَّهُ» یعنی میداند هواپرستی و گناه برایش ضرر دارد؛ یعنی عقل انسان خودش تشخیص میدهد. معنای آیه «و هدیناهُ النّجدین» همین است، انسان نجد و راه خیر و شر را می داند.
پی نوشت:
[1] وقعه صفین؛ ص۱۰۸.
[2] التوحید للصدوق؛ ص۳۵۶.
منبع : درس خارج فقه استاد محمدی ری شهری
پژوهش های حوزوی در نگاه رهبری
نوشته شده توسطرحیمی 29ام آذر, 1394امروز شما باید بدانید، در جریان باشید که مثلا در مقوله جامعه شناسی، در دنیا چه نظراتی و چه ایده هایی هست و چه فکرهایی دارد می جوشد. گاهی در این فکرها عناصر مطلوبی هست، آن را جذب کنید، عناصر نامطلوبی هم هست، قبل از آنکه بیاید، دفاع مناسبش را آماده کنید و ذهنیت جامعه را آماده کنید و ذهنیت جامعه را واکسینه کنید. اینطور نباشد که وقتی آمد و یک عده رفتند و خواندند و طرفدار شدند، ما بگوییم بله، فلان کس در فلان قضیه این طور گفته و این مطلب به این دلیل درست نیست. پس تحقیق و پژوهش و اطلاع و آگاهی از حقایق و معارف عالم و وضع علمی دنیا، از چیزهایی است که برای حوزه علمیه لازم است.
«من گاهی راجع به مسائل حوزه علمیه فکر می کنم، حقیقتا یک حالت سراسیمگی پیدا می کنم.»[1] این عبارات آیت الله خامنه ای است. ایشان در مسأله تحقیق و پژوهش در حوزه نیز دغدغه های بسیاری دارند و بارها آن را بیان کرده اند. ایشان در جایی دیگر عنوان کردند که اگر تقسیم بودجه کشور یا اولویت های آن در اختیار رهبری بود، بدون شک بنده جزء اولین اولویت ها، اولویت تحقیق و علم را معین می کردم.[2] رهبری بر این باورند که به هر میزان هم به عرصه تحقیق و پژوهش اهتمام بورزیم، باز هم کم است و راه طولانی در پیش داریم.[3] اهتمام ایشان به امر پژوهش به گونه ای است که عنوان می کنند «آن کسانی که در دانشگاه ها، مراکز تحقیقی، مراکز علمی را می خواهند از علم و از تحقیق و پژوهش دور کنند، برای دشمن کار می کنند، دشمن بیشترین جایزه را حاضر است به این افراد بدهد.»[4] با این دغدغه مندی و رویکرد است که آیت الله خامنه ای به بحث از تحقیق و پژوهش نظر می کنند. مسأله پژوهش های حوزوی اما یکی از مواردی است که ایشان بر آن انگشت تاکید نه اده اند و اسلوبی را نیز عرضه داشته اند.
آگاه باشید...
نوشته شده توسطرحیمی 29ام آذر, 1394آگاه باشید، همانا آخرین پیشوا از ما، آن قیام کننده ای است که نامش مهدی است.
آگاه باشید که او یاری کننده دین است!
آگاه باشید که او انتقام گیرنده از ستمکاران است!
آگاه باشد که او گشاینده دژهای محکم و ویران کننده آنهاست!
آگاه باشید که او نابودکننده همه طوایف و گروه های مشرک است!
آگاه باشید که او انتقام گیرنده همه خون هایی است که از دوستان خاص خدای بزرگ ریخته شده است.
آگاه باشید که او یاور دین خداست!
آگاه باشید که او جرعه نوش دریای ژرف حقایق است!
آگاه باشید که او هر صاحب فضیلتی را به فضیلتش و هر صاحب جهلی را به نادانی اش معرفی خواهد کرد!
آگاه باشید که او برگزیده و انتخاب شده خداست!
آگاه باشید که او وارث همه دانش ها و چیره بر همه آنهاست.
آگاه باشید که او از سوی پروردگار بزرگ [آمده است] و از مراتب ایمانش خبر می دهد.
آگاه باشید، او رشید و استوار است و کسی است که امور آفریده ها به او واگذار شده است!
آگاه باشید، او کسی است که گذشتگانش به وجود و ظهور او بشارت داده اند!
آگاه باشید که او حجت ماندگاری است که پس از او، حجتی نیست و هیچ حقی نیست مگر با او و هیچ نوری نیست، مگر نزد او و کسی بر او چیره نمی شود و کسی را در برابرش یاری نمی توان کرد!
آگاه باشید، در گستره زمین، ولی خدا و فرمانروای خدا در میان خلق و امانت دار خدا در پیدا و نهان، اوست.
برگرفته از خطبه حضرت رسول در روز غدیر.
تو را من چشم در راهم : به مناسبت نهم ربیع الاول آغاز امامت حضرت ولی عصر(عج)
نوشته شده توسطرحیمی 29ام آذر, 1394
غم روی غم می ریخت، دریا موج می زد
انگار دریا در دل ما موج می زد
می ریخت غربت از در و دیوار بر ما
اندوه از پایین و بالا موج می زد
خورشید کم کم پشت کوهی لانه می کرد
در من غروبی خسته گویا موج می زد
شب سایه می گسترد کم کم بر سر روز
غم با سپاهش بی محابا موج می زد
سر را به زیر انداختم از شرم اما
در چشم هایم صد تمنا موج می زد
اعجاز را در چشم هایت دیده بودم
در هر نگاهت صد مسیحا موج می زد
چون ساحلی افتاده در آغوش شن ها
دل را به دریا می زدم تا موج می زد
امروز، فردای همان دیروزمان بود
در غربت امروز، فردا موج می زد
شوریدگی، اول بلای عشق بازی است
بی وقفه در من شور دریا موج می زد
یک روز بارانی می آیی، سبز در سبز
رؤیای شیرینی که در ما موج می زد
آورده اند که…
علی خیری
پروژه نفوذ آمریکا و واکاوی راه های نفوذ دشمن
نوشته شده توسطرحیمی 28ام آذر, 1394
پروژه نفوذ آمریکا و واکاوی راه های نفوذ دشمن
این روزها در ادبیات و بیانات مقام معظم رهبری عناوینی چون “پروژه نفوذ” به وفور قابل مشاهده و پیگیری است به عنوان نمونه مقام معظم رهبری در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و خانواده های آنان در تاریخ 15/07/94 به این پروژه خطرناک دشمن اشاره داشتند و فرمودند: مذاکرهی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران، یعنی نفوذ؛ تعریفی که آنها برای مذاکره کردند این است و آنها می خواهند راه را برای تحمیل باز کنند. امروز غول عظیم تبلیغاتی دنیا در مشت آمریکا است؛ امروز جریان صهیونیستیِ که به شدّت، دشمن بشریّت و دشمن فضیلت است، با آمریکا، هر دو در یک لباسند، دستشان از یک آستین بیرون می آید و با هم هستند. مذاکره با اینها یعنی راه را باز کردن برای اینکه بتوانند، هم در زمینه اقتصادی، هم در زمینه فرهنگی، هم در زمینه های سیاسی و امنیّتیِ کشور نفوذ کنند، در همین مذاکرات مربوط به مسائل انرژی هسته ای، هرجا فرصت پیدا کرده و به آنها میدان داده شد -که البتّه طرف های ایرانی بحمدالله حواسشان جمع بود امّا یک جاهایی بالاخره آنها فرصتهایی پیدا کردند- یک نفوذی کردند، یک حرکت مضرِّ برای منافع ملّی انجام دادند؛ آنچه ممنوع است این است. مذاکره با آمریکا ممنوع است به خاطر ضررهای بی شماری که دارد و منفعتی که اصلاً ندارد؛ این فرق میکند با مذاکره با فلان دولتی که نه چنین امکاناتی دارد، نه چنان انگیزه ای دارد؛ اینها با همدیگر متفاوت است.
حمله به ارزش ها
حقیقت این است که دشمن ناکام از مواجهه مستقیم و سخت با انقلاب اسلامی و فرهنگ انقلاب اسلامی به این نتیجه رسیده است که فرهنگ و روحیه انقلابی و شهادت طلبی، روحیه سنگر نشینی و مقاومت را مورد حمله قرار بدهد.
برای این کار تغییر محاسبات و تحلیل ها و باورهای عمومی را مورد هدف قرار داده است.
اینکه مقام معظم رهبری فرمودند: دشمن دنبال تغییر سیرت ها با حفظ شکل ظاهر است، اشاره ای به این واقعیت بود. نکته مهم این است که آنچه باعث تداوم انقلاب و مقاومت آن در برابر تهاجم جبهه استکبار است فرهنگ می باشد.
فرهنگ بسیجی، جهادی و انقلابی چیزی است که ما در مکتب امام حسین علیه السلام یاد گرفتیم و این امام حسین علیه السلام بود که در مقابل پیشنهادات، نصیحت ها و یادآوری های افراد مختلف که آن حضرت را از مسیرشان باز بدارد فرمودند: یا باید فاتحه اسلام خوانده شود یا باید شهادت نامه حسین نوشته بشود و امام حسین علیه السلام به ما یاد دادند که من برای حفظ دین جان خود و فرزند کوچک خود را می دهم تا دین خدا جان بگیرد.
عشق یعنی ... شب نشینی با خدا
نوشته شده توسطرحیمی 28ام آذر, 1394عشق یعنی …
شب نشینی با خدا
أَلَمْ يأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ(الحديد/16)
آيا براي کساني که ايمان آورده اند هنگام آن نرسيده که دلهايشان به ياد خدا و آن حقيقتي که نازل شده نرم [و فروتن] گردد و مانند کساني نباشند که از پيش بدانها کتاب داده شد و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا کشيد و دلهايشان سخت گرديد و بسياري از آنها فاسق بودند.
شعر علیرضا قزوه برای ابراهیم زکزاکی
نوشته شده توسطرحیمی 28ام آذر, 1394
زیباترین باران ها در افریقا می بارد
در «گیسلو»
«کادونا»
خونین ترین روز عاشوراست
بزرگترین فریاد
اربعین است
و سرخ ترین خبر
در «زاریا» ست
و تا هنوز شیعیان دو گروه اند
یکی تیر می خورد و یکی مدال می گیرد
یکی تبعید می شود و یکی تبلیغ می شود
با اتصال دائم و پر سرعت به هر چیز
از «عرب سِت» تا ویزای شنگن و
تا دیدار با وزیر مختار
فالوده می خورند از شیراز تا واشنگتن
برو بیا دارند با خرگوش ها و
سوسمارهای عبدالعزیز
فلسطین، نه
زینبیه ، هرگز
جهاد، اصلا و ابدا
اما قمه، حتما
چلوکباب ، همیشه
و مرجعیتی که مُهر می شود دهانش
به مُهر و مِهر ملکه
و زاریا، شیراز نیست
لندن نیست
که زاریا، قدس است و کربلای حسین(ع) است
و زینت ابراهیم
زینب زمانهی ماست
ام البنین نیجریهای در خون است
بوکوحرام کتاب نمی خواند
بوکوحرام کتاب را حرام می داند
بوکوحرام یک شاخه از «عرب ست» است
برادران حرمله و تیر سه شعبه اند
بوکوحرام
حرام زاده هایی از نطفه ی حماقت و وهابیت
دزدان دریایی نفت در خشکی
در خشکه مقدسی
آن سوی مرز
مردی ده بار حبس
چندین گلوله
با چهره ای خونین
عمامه ای گلگون
و خونی که بند نمی آید
با چار زخم عمیق در سینه