حقیقت انتظار !
نوشته شده توسطرحیمی 20ام مهر, 1391 انتظار، کيفيتي روحي است که موجب بوجود آمدن حالت آمادگي است براي آنچه انتظار دارند.و ضد آن يأس و نااميدي است. هر چه انتظار بيشتر باشد آمادگي بيشتر است.
هر چه عشق به «منتظر» افزون باشد آمادگي براي فرا رسيدن محبوب افزون مي گردد و دير آمدن و فراق محبوب دردناک مي گردد. تا بدانجا که انسان منتظر از خود بي خود مي شود و دردها و سختي هاي دردآور و مشکلات سخت خود را در راه محبوب حس نمي کند.همانند کسي که در پي شب پليدي، خسته از ظلمت و تاريکي چشم به افق دوخته و دميدن خورشيد را آرزو مي کند.
انتظار چه ويژگيهاي خاصي دارد؟
انتظار، در درجه نخست ويژه حيات و زندگي است. ماهيت زندگي انسان با انتظار و اميد به آينده عجين شده، به گونه اي که بدون انتظار، زندگي مفهومي ندارد.
هر انسان زنده اي که در انتظارهاي خويش، به تداوم حيات مي انديشد و بقاي خويش را انتظار دارد، تمام حرکت و سکون خود را در راستاي اين انتظار و در جهت متناسب با تداوم حيات قرار مي دهد.
و لذا در روايات اسلامي مي بينيم که انتظار فرج از افضل اعمال امت پيامبر (ص) شمرده شده است.
يعني ويژگي انتظار در عمل در راه رسيدن به حيات است تا پيروان مهدي (عج) بکوشند تا خود را به امامشان نزديک کنند و مانند او بينديشند و امت با امام در انتظار به سر برند، زيرا امام نيز در انتظار ظهور خود به سر مي برد.
جامعه منتظر، هر حادثه اي هر چند عظيم و ويرانگر، و هر عاملي هر چند بازدارنده و يأس آفرين، او را از تحقق هدف هاي مورد انتظار مأيوس نمي کند و همواره به امام خود اقتدا مي کند.
امامي که در برابر مشکلات شکننده و حوادث کوبنده قرن ها و عصرها استوار ايستاده است و ذره اي در اصالت راه و کار خود ترديد نکرده است.
امام مهدي (عج) مي فرمايند «… لإنّ الله معنا و لا فاقه بنا إلي غيره، و الحق معنا فلن يوحشنا من قعد عنا… »(1):چون خدا با ماست، نيازي به ديگري نيست، حقانيت با ما مي باشد و کناره گيري عده اي از ما هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد.
آري! امام مهدي (عج) در چنين انتظاري به سر مي برد و با چنين ايماني در اين شب يلداي زندگي، استوار و تزلزل ناپذير ايستاده است.
و جامعه «منتظر» و امت چشم به راه نيز بايد اين ويژگي ها را در امام موعود و «منتظر» خويش خوب بشناسد و تا حد امکان مانند خود او در انتظار باشد..
مولاي ما! «حتي ترانا و نراک»
انتظار: ديده به راه دوختن است،لحظه شمارى كردن براى ديدار كسى يا انجام واقعه اى است، به اميد كسى يا چيزى ماندن است،چشم داشتن و توقّع كارى يا حادثه اى است،نگران شخص عزيزى يا امر مهمّى بودن است.
انتظار: اميدوارى، چشم به راهى، آمادگى، نگرانى، چشم داشت و درنگ است.(2)
امّا انتظار مهدى(عليه السلام) : همه اين ها و فراتر از اين هاست.
انتظار مهدى(عليه السلام): ايمان به «غيب» اقرار به «ولايت» و باورداشت حق حاكميت «قرآن» است.
عصاره «يقين»، چكيده «تقوى» و خلاصه «عمل صالح» است.
عشق به «زيبايى ها»، التزام به «خوبى ها» و شوق به «كمالات» است.
«تلاش» براى «يافتن»، «مقاومت» براى «رسيدن» و «جهاد» براى «ساختن» است.
انتظار مهدى(عليه السلام) : روايت «اشتياق»، حديث «جستجو» و قصّه «وصل» است.
انتظار مهدى(عليه السلام) : اقتداى به او، بيعت با او، و سرسپارى به فرمان اوست. رمز پايدارى، سرّ استقامت و راز جانبازى در راه اوست.
انتظار مهدى(عليه السلام) : «عامل رشد»، «پشتوانه مقاومت و «ضامن پيروزى» پيروان امامت است.
انتظار مهدى(عليه السلام) : سنگربانى «عقيده»، مرزبانى «انديشه» و مبارزه در راه پاسدارى از «فرهنگ اسلام و ولايت» است.
انتظار مهدى(عليه السلام) : انتظار روز ظهور اوست و انتظار روز ظهور او، انتظار غلبه اسلام و قرآن است و انتظار غلبه اسلام و قرآن، انتظار تحقق وعده هاى خداوند است.
پي نوشت ها :
- بحارالانوار، ج 53، ص 178
- با مراجعه به كتابهاى معتبر لغت، همچون: لسان العرب، مجمعالبحرين، مفردات راغب، المنجد، دهخدا، معين و … .
منبع:
- انتظار بهار و باران/واحد تحقيقات مسجد مقدس جمكران
پیمانه تدبیر
نوشته شده توسطرحیمی 20ام مهر, 1391امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:
صَلاحُ حالِ التّعايُشِ وَ التَّعاشُرِ مِلاَمِكْيال ثُلْثَاهُ فِطْنَةٌ وَثُلْثَهُ تَغافُلٌ(تحف العقول، صفحه 267)
ترجمه:
اصلاح وضع زندگى و معاشرت با پيمانه اى انجام مى شود كه دو سوّم آن هوشيارى است. و يك سوّم آن بى اعتنايى و تغافل!
شرح كوتاه:
هيچ كارى بدون مطالعه و هوشيارى سر نمى گيرد،همچنين هيچ كارى بدون بى اعتنايى هم به سامان نمى رسد.
به تعبير بهتر و روشنتر: اگر ما بخواهيم بدون مطالعه و دقت كاركنيم مواجه با شكست خواهيم شد ولى اگر بخواهيم براى تمام احتمالات ممكن و حوادث پيش بينى نشده به هنگام انجام كارها خود را معطل سازيم به اين آسانى قادر بر انجام كارى نيستيم و براى يك كار بايد سال ها مطالعه كنيم.
و نيز براى انتخاب دوست و شريك و همسر و مانند آن، لذا فرمود دو سوّم دقّت و يك سوّم بى اعتنايى.
يكصد و پنجاه درس زندگی/آيت ا… ناصر مكارم شيرازي
چکیده پایان نامه: غيبت از ديدگاه آيات و روايات
نوشته شده توسطرحیمی 20ام مهر, 1391
این تحقيق در سه بخش جمعآوري شده و با بهرهگيري از آيات قرآن، روايات و كتابهاي مرجع تهيه و تنظيم شده است.
در بخش اول دورنمائي بهصورت كلي از «غيبت» ارائه شده و بعد ضرورت و اهداف تحقيق كه باعث ترغيب و تحريص به نوشتن اين موضوع شده بيان گرديده است.
پيشينهي موضوع و بيان فرضيههاي تحقيق كه باعث تبيين بيشتر موضوع ميباشد از مطالب مطرح شده در اين بخش ميباشد و در پايان اين بخش اصطلاحات و واژههاي كليدي تعريف شده كه باعث روشن شدن مفاهيم بهكار برده شده در تحقيق ميباشد.
بخش دوم، كه خود شامل سه فصل است؛ در فصل اول اين بخش به معناي لغوي و اصطلاحي غيبت، حقيقت غيبت، انواع غيبت، علل و اسباب غيبت، … پرداخته شده است.
در فصل دوم اين بخش «غيبت» از ديدگاه قرآن مورد بررسي قرار گرفته؛ آيات مربوطه بيان و تفسير شدهاند.
در فصل سوم، «غيبت» از ديدگاه روايات مطرح شده؛ اينكه غيبت از ديد احاديث به چه معناست، چه حدودي را براي غيبت قائل هستند، چه آثاري را بر او مترتب كرده و خلاصهي آنكه چه راه درماني را براي «غيبت» پيشنهاد دادهاند.
در بخش سوم كه خاتمه است، پيشنهادها و نتايج تحقيق بيان شده است كه اين نتايج نشاندهندهي آن است كه غيبت از گناهان كبيره است و انسانهايي كه مرتكب اين عمل زشت ميشوند انسانهايي هستند كه در خود نوعي كمبود حس ميكنند و براي رفع اين كمبود مرتكب غيبت ميشوند كه با اين كار خود را دچار عذاب هم در اين دنيا و هم در دنياي آخرت ميكنند.
و در پايان اين بخش فهرست منابع و مآخذ آمده است.
در اين تحقيق از منابع دست اول و آيات و روايات معتبر استفاده شده كه باعث غناي اين اثر گرديده است.
نتيجه مهر و نامهرى رهبر به ملت
نوشته شده توسطرحیمی 20ام مهر, 1391در مسجد جمعه شهر دمشق، در كنار مرقد مطهر حضرت يحيى پيغمبر عليه السلام به عبادت و راز و نياز مشغول بودم ، ناگاه ديدم يكى از شاهان عرب كه به ظلم و ستم شهرت داشت براى زيارت قبر يحيى عليه السلام به آنجا آمد و دست به دعا برداشت و حاجت خود را از خدا خواست .
درويش و غنى بنده اين خاك و درند
آنان كه غنى ترن محتاجترند
پس از دعا به من رو كرد و گفت : «از آنجا كه فيض همت درويشان (مستمندان ) عمومى است آنها رفتار درست و نيك دارند (تقاضا دارم ) عنايت و دعايى براى من كنند، زيرا گزند دشمنى سرسخت ، ترسان هستم .»
به شاه گفتم : «بر ملت ناتوان مهربانى كن ، تا از ناحيه دشمن توانا نامهربانى و گزند نبينى .»
به بازوان توانا و فتوت سر دست
خطا است پنجه مسكين ناتوان بشكست (1)
نترسد آنكه (2) بر افتادگان نبخشايد؟
كه گر ز پاى در آيد، كسش نگيرد دست
هر آنكه تخم بدى كشت و چشم نيكى داشت
دماغ بيهده پخت و خيال باطل بست (3)
زگوش پنبه برون آر و داد و خلق بده
و گر تو مى ندهى داد، روز دادى هست (4)
بنى آدم اعضاى يكديگرند
كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو كز محنت ديگران بى غمى
نشايد كه نامت نهند آدمى
1. يعنى : با داشتن بازوهاى توانا و سرپنجه قوى ، شكستن سر پنجه مسكين ناتوان كارى نادرست تو غلط است .
2. يعنى : نمى ترسد كسى كه …؟
3. دماغ بيهده : پختن …: فكر بيهوده و باطل كردن ، پندارى احمقانه است .
4. اگر اكنون به عدل و داد رفتار نكنى ، در روز قيامت بر اساس عدل و داد كيفر گردى
یک آیه، یک تفسیر
نوشته شده توسطرحیمی 20ام مهر, 1391
وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ(الحشر/19)
کلمه (نسيان ) که مصدر فعل (نسوا) است به معناى زايل شدن صورت معلوم از صفحه خاطر است ، البته بعد از آنکه در صفحه خاطر نقش بسته بود. اين معناى اصلى (نسيان ) است، ولى در استعمال آن توسعه دادند، و در مطلق روگردانى ازچيزى که قبلا مورد توجه بوده نيز استعمال نمودند. آيه شريفه (و قيل اليوم ننسيکم کما نسيتم لقاء يومکم هذا و ماويکم النار و ما لکم من ناصرين )، در معناى دوم استعمال شده .
بيان رابطه و ملازمه بين فراموش کردن خدا و فراموش کردن خود ( وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ …)
آيه شريفه مورد بحث به حسب لبّ معنا، به منزله تاکيدى براى مضمون آيه قبلى است ، گويا فرموده : براى روز حساب و جزاء عمل صالح از پيش بفرستيد، عملى که جانهايتان با آن زنده شود، و زنهار زند گى خود را در آن روز فراموش مکنيد. و چون سبب فراموش کردن نفس فراموش کردن خدا است ، زيرا وقتى انسان خدا را فراموش کرد اسماى حسنى و صفات علياى او را که صفات ذاتى انسان ارتباط مستقيم با آن دارد نيز فراموش مى کند، يعنى فقر و حاجت ذاتى خود را از ياد مى برد، قهرا انسان نفس خود را مستقل در هستى مى پندارد، و به خيالش چنين مى رسد که حيات و قدرت و علم ، و ساير کمالاتى که در خود سراغ دارد از خودش است ، و نيز ساير اسباب طبيعى عالم را صاحب استقلال در تاثير مى پندارد، و خيال مى کند که اين خود آنهايند که يا تاثير مى کنند و يا متاثر مى شوند.
اينجا است که بر نفس خود اعتماد مى کند، با اينکه بايد بر پروردگارش اعتماد نموده ، اميدوار او و ترسان از او باشد، نه اميدوار به اسباب ظاهرى ، و نه ترسان از آنها، و به غير پروردگارش تکيه و اطمينان نکند، بلکه به پروردگارش اطمينان کند.
و کوتاه سخن اينکه: چنين کسى پروردگار خود و بازگشتش به سوى او را فراموش مى کند، و از توجه به خدا اعراض نموده ، به غير او توجه مى کند، نتيجه همه اينها اين مى شود که خودش را هم فراموش کند، براى اينکه او از خودش تصورى دارد که آن نيست. او خود را موجودى مستقل الوجود، و مالک کمالات ظاهر خود، و مستقل در تدبير امور خود مى داند. موجودى مى پندارد که از اسباب طبيعى عالم کمک گرفته، خود را اداره مى کند، در حالى که انسان اين نيست، بلکه موجودى است وابسته ، و سراپا جهل و عجز و ذلت و فقر، و امثال اينها. و آنچه از کمال از قبيل وجود، علم، قدرت، عزت، غنى و امثال آن دارد کمال خودش نيست، بلکه کمال پروردگارش است، و پايان زندگى او و نظائر او، يعنى همه اسباب طبيعى عالم، به پرور دگارش است .
حاصل اينکه: علت فراموش کردن خويش فراموش کردن خدا است. و چون چنين بود آيه شريفه نهى از فراموشى خويشتن را به نهى از فراموش کردن خداى تعالى مبدل کرد، چون انقطاع مسبب به انقطاع سببش بليغ تر و موکدتر است، و به اين هم اکتفاء نکرد که از فراموش کردن خدا نهيى کلى کند، و مثلا بفرمايد: (و لا تنسوا اللّه فينسيکم انفسکم - زنهار خدا را فراموش نکنيد،که اگر بکنيد خدا خود شما را از يادتان مى برد) بلکه مطلب را به بيانى اداء کرد که نظير اعطاى حکم به وسيله مثال باشد، و در نتيجه موثرتر واقع شود، و به قبول طرف نزديک تر باشد، لذا ايشان را نهى کرد از اينکه از کسانى باشند که خدارا فراموش کردند. و در اين تعبير اشاره اى هم به سرنوشت يهوديانى کرد که قبل از اين آيه سرگذشتشان را بيان نموده بود، يعنى يهوديان بنى النضير، و بنى قينقاع . و نيز منافقينى که حالشان در دشمنى و مخالفت با خدا و رسولش حال همان يهوديان بود.
و لذا فرمود: ( وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ ) و دنبالش به عنوان نتيجه گيرى فرمود: (فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ ) که در حقيقت نتيجه گيرى مسبب است از سبب . آنگاه دنبالش فرمود: ( أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ) و با اين جمله راهنمايى کرد بر اينکه چنين کسانى فاسقان حقيقى هستند، يعنى از زعبوديت خارجند.
و آيه شريفه هر چند از فراموش کردن خداى تعالى نهى نموده ، و فراموش کردن خويشتن را فرع آن و نتيجه آن دانسته ، ليکن از آنجا که آيه در سياق آيه قبلى واقع شده، با سياقش دلالت مى کند بر امر به ذکر خدا، و مراقبت او. ساده تر بگويم : لفظ آيه از فراموش کردن خدا نهى مى کند ولى سياق به ذکر خدا امر مى نمايد.
منبع: تفسیر المیزان
زیارت جامعه کبیره + دانلود نرم افزار ، متن به همراه صوت و پاور ینت
نوشته شده توسطرحیمی 20ام مهر, 1391زیارت جامعه کبیره با صدای فرهمند آزاد
زیارت جامعه کبیره با صدای حاج مهدی سماواتی
زیارت جامعه کبیره با صدای حاج محمود کریمی
زیارت جامعه کبیره با صدای حاج سید محمد میر داماد
زیارت جامعه کبیره با صدای حاج منصور ارضی
زیارت جامعه کبیره با صدای حاج ابوذر الحلواجی
زیارت جامعه کبیره با صدای حاج میثم کاظم
زیارت جامعه کبیره با صدای حاج مهدی کربلایی
زیارت جامعه کبیره با صدای مداح عرب
زیارت جامعه کبیره با صدای مداح عرب
دانلود نسخ pdf زیارت جامعه کبیره
زیارت جامعه کبیره:
اين زيارت چنانکه علاّمه مجلسى (ره) فرموده بهترين زيارات است از جهت متن و سند و فصاحت و بلاغت و والد ماجدش در شرح فقيه فرموده که اين زيارت احسن و اکمل زيارات است و من تا در عتبات عاليات بودم زيارت نکردم ائمّه عليهم السلام را مگر به اين زيارت، شيخ صدوق (ره) در فقيه و عيون روايت کرده از موسى بن عبدالله نخعى که گفت عرض کردم به خدمت حضرت امام على النّقى عليه السلام که يابن رسول الله مرا تعليم فرما زيارتى با بلاغت که کامل باشد که هرگاه خواستم زيارت کنم يکى از شما را آنرا بخوانم فرمود که چون بدرگاه رسيدى بايست و بگو شهادتين را يعنى بگو:
فرمود كه چون به درگاه رسيدى بايست و بگو شهادتين را يعنى بگو
أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ
گواهى مى دهم كه خدايى جز خداى يكتا نيست كه او را شريك و انبازى نيست و گواهى دهم كه محمد (صلی الله علیه و آله) كه بر او و آلش درود باد بنده و فرستاده اوست
و با حال غسل باشى و چون داخل حرم شوى و قبر را ببينى بايست و سى مرتبه
اللَّهُ أَكْبَرُ
بگو پس اندكى راه برو به آرام دل و آرام تن و گامها را نزديك يكديگر گذار پس بايست و سى مرتبه
اللَّهُ أَكْبَرُ
بگو پس نزديك قبر مطهر رو و چهل مرتبه
اللَّهُ أَكْبَرُ
بگو تا صد تكبير تمام شود و شايد چنانكه مجلسى اول گفته وجه تكبير اين باشد كه اكثر طباع مايلند به غلو مبادا از عبارات امثال اين زيارت به غلو افتند يا از بزرگى حق سبحانه و تعالى غافل شوند يا غير اينها پس بگو
السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلاَئِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ
سلام بر شما اى خاندان نبوت و موضع ودايع رسالت و محل نزول ملايك و هبوط انوار وحى خدا و معدن رحمت حق
وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ وَ أُصُولَ الْكَرَمِ وَ قَادَةَ الْأُمَمِ وَ أَوْلِيَاءَ النِّعَمِ
و گنجهاى علم و معرفت الهى و صاحبان منتهاى مقام حلم و اصول صفات كريمه و پيشواى امم و ممالك و ولى نعمتهاى روحانى
دعا برای پدر و مادر از لسان امام سجاد علیه السلام
نوشته شده توسطرحیمی 20ام مهر, 1391اللهم والدي بالکرامة لديک والصلاة منک يآ أرحم الراحمين
خداوندا بر محمّد بنده و فرستاده ات و بر خاندان پاکش درود فرست، و آنان را به بهترين درودها و رحمت و برکات و سلام خود مخصوص گردان،
الهى پدر و مادر مرا به کرامت نزد خود و درود از سوى خود اختصاص ده، اى مهربانترين مهربانان.
خداوندا بر محمد و آلش درود فرست، و دانش آنچه از حقوق ايشان که بر من لازم است به من الهام کن، و دانش تمام آن واجبات را بدون کم و زياد برايم فراهم نما، آنگاه مرا به آنچه در اين زمينه به من الهام کردهاى به کار گير، و توفيقم ده تا نسبت به آنچه به من بصيرت مىدهى اقدام کنم، تا به کار بستن چيزى از آنچه به من تعليم دادهاى از دستم نرود، و ارکان بدنم از خدمتى که مرا به آن ملهم فرمودهاى احساس گرانى ننمايد.
خداوندا بر محمد و آلش درود فرست همان طور که ما را به وجودش سرافراز فرمودى، و بر محمد و آلش درود فرست. همان سان که به سبب آن حضرت حقى از ما بر عهده مردم واجب نمودى.
خداوندا چنان کن که از هيبت پدر و مادرم چون از هيبت سلطان خودکامه بيمناک باشم، و به هر دو چون مادرى مهربان نيکى نمايم، و اطاعت از آنان و نيکى به هر دوى آنان را در نظرم از لذّت خواب در چشم خواب آلوده شيرينتر، و براى سوز سينهام از شربت گوارا در ذائقه تشنه خنکتر گردان، تا خواسته ايشان را بر خواسته خود ترجيح دهم، و خرسندى آن دو را بر خرسندى خود مقدّم دارم، و خوبى ايشان را در حق خود هرچند اندک باشد زياد بينم، و نيکويى خود را درباره ايشان گرچه بسيار باشد کم شمارم.
صفحات: 1· 2
دحو الارض روز عبادی معنوی
نوشته شده توسطرحیمی 20ام مهر, 1391
25 ذیقده روز دحوالارض می باشد که در این روز، بخش هایی از کره زمین که سراسر از آب بود شروع به خشک شدن نمود تا کم کم به شکل ربع مسکون امروزین درآید. مطابق روایات، اولین نقطه ای که از زیر آب سر برآورد مکان کعبه شریف و بیت الله الحرام بود .
این روز یکی از آن چهار روزی است که در سال به فضیلت روزه ممتاز است و در روایتی روزه اش مثل هفتاد سال است و در روایت دیگر کفاره هفتاد سال است و هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت سر آورد از برای او عبادت صد سال نوشته شود و از برای روزه دار این روز هر چه در میان آسمان و زمین است استغفار کنند و این روزی است که رحمت خدا در آن منتشر گردیده و از برای عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیاری است و از برای این روز به غیر از روزه و عبادت و ذکر خدا و غسل اعمال دیگری نیز به شرح زیر وارد می باشد .
اعمال شب و روز دحو الارض:
۱. روزه:
همانطور که در بالا ذکر شد روزه در این روز مطابق با یکی از آن چهار روز است که در تمام سال بفضیلت روزه ممتاز است.
۲. نماز:
نمازی که در کتب شیعه قمیین روایت شده است.
آن دو رکعت است در وقت چاشت در هر رکعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره و الشمس بخواند و بعد از سلام نماز بخواند لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ پس دعا کند و بخواند یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیِّئَاتِی وَ مَا عِنْدِی یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ .
۳. دعا :
خواندن این دعا است که شیخ در مصباح فرموده مستحب است خواندن آن.
اللَّهُمَّ دَاحِیَ الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ کَاشِفَ کُلِّ کُرْبَةٍ أَسْأَلُکَ فِی هَذَا الْیَوْمِ مِنْ أَیَّامِکَ الَّتِی أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِینَ وَدِیعَةً وَ إِلَیْکَ ذَرِیعَةً وَ بِرَحْمَتِکَ الْوَسِیعَةِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ الْقَرِیبِ یَوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَی کُلِّ حَقٍّ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَعْطِنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِکَ الْمَخْزُونِ غَیْرَ مَقْطُوعٍ وَ لا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ یَا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَ أَکْرَمَ مَرْجُوٍّ یَا کَفِیُّ یَا وَفِیُّ یَا مَنْ لُطْفُهُ خَفِیٌّ الْطُفْ لِی بِلُطْفِکَ وَ أَسْعِدْنِی بِعَفْوِکَ وَ أَیِّدْنِی بِنَصْرِکَ وَ لا تُنْسِنِی کَرِیمَ ذِکْرِکَ بِوُلاةِ أَمْرِکَ وَ حَفَظَةِ سِرِّکَ وَ احْفَظْنِی مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَی یَوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِی أَوْلِیَاءَکَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِی وَ حُلُولِ رَمْسِی وَ انْقِطَاعِ عَمَلِی وَ انْقِضَاءِ أَجَلِی اللَّهُمَّ وَ اذْکُرْنِی عَلَی طُولِ الْبِلَی إِذَا حَلَلْتُ بَیْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَی وَ نَسِیَنِیَ النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَی وَ أَحْلِلْنِی دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِی مَنْزِلَ الْکَرَامَةِ وَ اجْعَلْنِی مِنْ مُرَافِقِی أَوْلِیَائِکَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِکَ وَ اصْطِفَائِکَ وَ بَارِکْ لِی فِی لِقَائِکَ وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِیئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِی حَوْضَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِی مِنْهُ مَشْرَبا رَوِیّا سَائِغا هَنِیئا لا أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لا عَنْهُ أُذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِی خَیْرَ زَادٍ وَ أَوْفَی مِیعَادٍ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ] أَوْلِیَائِکَ الْمُسْتَأْثِرِینَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِکْ أَشْیَاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِکَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِکَهُمْ وَ ضَیِّقْ عَلَیْهِمْ مَسَالِکَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِکَهُمْ اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیَائِکَ وَ ارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِینِکَ مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِکَ فِی أَعْدَائِکَ مُؤْتَمِرا اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِکَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَیْتَ إِلَیْهِ مِنَ الْأَمْرِ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِما لَکَ حَتَّی تَرْضَی وَ یَعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَی یَدَیْهِ جَدِیدا غَضّا وَ یَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ یَرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَی جَمِیعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِی کَرَّتِهِ حَتَّی نَکُونَ فِی زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ اللَّهُمَّ أَدْرِکْ بِنَا قِیَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَیَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَیْهِ [عَلَی مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَیْنَا سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَیْهِ [عَلَیْهِمْ] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ.
امیدواریم در این روز معنوی با بدن روزه و لبان تشنه به یاد ما هم باشید.
منابع : مفاتیح الجنان ، قسمت اعمال ماه ذی القعده و پایگاه شیعه آنلاین
اللهم عجل لولیک الفرج
چکیده پایان نامه با عنوان اخلاص از دیدگاه آیات و روایات
نوشته شده توسطرحیمی 20ام مهر, 1391
اخلاص در لغت یعنی صاف شدن، بیخلط شدن، و در اصطلاح یعنی اینکه عمل و رفتاری را که انجام میدهد تنها برای خدا باشد.
در قرآن و روایات ائمه اطهار تأکیدات زیادی بر موضوع اخلاص شده؛ چنانچه در آیهی4 سورهی نساء آمده است «دین خویش را برای خدا خالص سازید.» و همچنین در روایات آمده است؛ «اخلاص ملاک و معیار عبادت است».
بنابراین اخلاص از شرایط عمومی تمام اعمال و عبادات انسانهاست که دارای مراتبی است که اولین مرتبه آن این است که عبادت از هرگونه ریا و خودنمایی خالص باشد؛ و تا عملی خالص نباشد به سوی خداوند بالا نمیرود.
برای بهدست آوردن اخلاص عقاید انسان باید به چنان ثباتی رسیده باشد که هیچگونه تزلزلی در آن راه نیابد و به دست آوردن علم و معرفت و ناامید شدن از آنچه که در دست مردم است و دوری از شهرت در رسیدن به اخلاص نقش بسیار مهمی دارند.
نشانه ظهور اخلاص در دل انسان این است که نسبت به مدح و ستایش مردم در مورد اعمال و رفتاری که انجام میدهد، بیتفاوت باشد.
و امّا عواملی مانع اخلاص میشوند که از جمله آنها ریا است؛ یعنی اینکه انسان عملش را برای این انجام دهد که مقام و منزلتی نزد مردم پیدا کند. و یکی از عوامل ریا، شهرتطلبی است.
بنابراین انسان برای مبارزه با این صفت رذیله باید عواملی را که باعث بهوجود آمدن آن میشود را بشناسد و بعد در عواقب و پیامدهایی که به دنبال دارد بیندیشد.
و امّا اخلاص آثار و نتایج فراوانی برروی زندگی دنیایی و آخرت انسان برجا میگذارد و با توجه به آنچه که از قرآن بهدست آمده میتوان گفت که انسان مخلص در کارهایش همیشه پیروز است و عملی که انجام میدهد جاوید باقی خواهد ماند. و آثار اخلاص در روایات اینگونه بیان شده که شخص مخلص، چشمههای حکمت بر زبانش جاری میشود، و همچنین همهی اشیاء در برابر شخص مخلص خاشعاند و دیگر اینکه تدبیر کارهایشان را خدا برعهده میگیرد.
بنابراین مخلصان جایگاه ویژهای نزد خداوند دارند. از جمله اینکه از عذاب دنیا و آخرت درامان میمانند و اینکه شیطان بر آنها تسلطی ندارد. و نعمتهای فراوانی در بهشت شامل حالشان میشود.
انسانهای مخلص در همهی زمانها وجود دارند چه بسا شناخته هم نمیشوند. از جمله آنان در عصر ما میتوان به امام خمینی - رحمهالله علیه- ، آیتالله بهجت و همچنین شهدای دفاع مقدس، اشاره کرد.
کلیدواژه: اخلاص، خالص، مخلَص، مخلِص، خلص، خلوص
پرهیز از بیهوده گرایی در سیره عملی امام سجاد علیه السلام
نوشته شده توسطرحیمی 19ام مهر, 1391نپرداختن به غير مسائل علمى و عبادت
وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ[1]
رو گردانى از بيهوده سخن، يا كار بيهوده، از خصوصيات مؤمنان رستگار است.
حسن بن حسن گويد: مادرم فاطمه دختر حسين بن على مرا فرمود كه با دائى خود على بن الحسين بنشينم. هيچ مجلسى با او ننشستم جز اينكه فايده اى از وى به من رسيد. يا بخاطر ترسى كه از خدا داشت، ترس خدا در دلم نشست و يا از علم او بهره بردم[2]
محمد بن حاطب گويد: تنى چند از مردم عراق نزد وى آمدند و از بعض صحابه بزشتى نام بردند. چون سخن آنان به پايان رسيد امام گفت: بمن بگوئيد شما از مهاجران اولين هستيد كه بخاطر خشنودى خدا و يارى پيغمبر او و دين او از خانه و مال خود دست كشيدند؟
- نه!
آيا از آن مردميد كه خدا درباره ايشان فرمايد:
وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ[3]
- نه!
حال كه شما از اين دو گروه نيستيد، از آن گروه هم نيستيد كه خدا در حق آنان فرموده است:
وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا[4] از پيش من بيرون برويد خدا سزاى شما را بدهد[5]
يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ.[6]
با آنكه علم در خاندان او بود و آن را از پدران خويش بميراث داشت، نزد كسانى كه علمى داشتند مىرفت و با آنان مىنشست و بدانها حرمت مىنهاد روزى نافع بن جبير بدو گفت:
- تو سيد مردم عصر و فاضلترين آنانى چرا نزد اين بنده (زيد بن اسلم) مىنشينى؟ گفت:
- علم هركجا باشد بايد آن را دنبال كرد[7]
صفحات: 1· 2