« باقر علم خدایی » با نوای حمید علیمی

نوشته شده توسطرحیمی 29ام شهریور, 1394

«گیسوی سیاهت کرده بی سامان مرا

گردش ناز نگاهت کرده سرگردان مرا

هر دلی از ساغر چشم سیاهت می، چشید

در هوای وصل رویت از دو عالم پرکشید

  دانلود مداحی به مناسبت شهادت امام باقر علیه السلام (6:31)

امام باقر(علیه السلام) و تربیت فرزند

نوشته شده توسطرحیمی 29ام شهریور, 1394

تربیت اساسی ترین مساله انسان است که بدون آن به سعادت دنیا وآخرت نایل نمی گردد.

معصومین(علیهم السلام) همچنان که در سایرابعاد زندگی، چراغ هدایت پیروان خود بوده اند در زمینه تربیت نیز بهترین و مطمئن ترین الگویند. این مقاله بر آنست تا نکاتی از دفتر زرین دیدگاهها و سیره تربیتی یکی از آن بزرگواران یعنی امام باقر علیه السلام به پیروان آن حضرت تقدیم نماید.

الف- آداب تربیتی پس از تولد:

از امتیازات تربیت اسلامی این است که در آن علاوه بر زمینه سازی مناسب در قبل از تولد فرزند و بلکه پیش از ازدواج والدین،تربیت از آغازین لحظه تولد به طور عملی شروع می شود و آداب و سنن ویژه ای نسبت به نوزادان سفارش شده است که در اینجا به برخی ازآنها که در کلمات گوهربار امام باقر علیه السلام مورد توجه واقع گردیداشاره می شود. 1،2- گفتن اقامه در گوش و باز کردن کام نوزاد با آب فرات: امام باقر علیه السلام فرمودند:

«شایسته است کام نوزاد با آب فرات بازگردد و در گوشش اقامه گفته شود.»(1) 3،4- عقیقه و نامگذاری: آنحضرت فرمودند:

«هرگاه برای شما فرزندی بدنیا آمد در روزهفتم اگر پسر است گوسفند نر و اگر دختر است گوسفند ماده برایش عقیقه کنید و از گوشت آن به قابله بدهید و در روز هفتم او رانامگذاری کنید.(2)

نکته مهم در نامگذاری انتخاب نام نیکو وپرهیز از نامهای ناخوشایند است. زیرا نام نیکو مایه سرورفرزند و نام ناخوشایند باعث نگرانی و دغدغه خاطر او می گردد،امام باقر علیه السلام در سخنان خود برخی از نامهای نیکو و غیر نیکو رابیان کرده اند. آن حضرت در این زمینه فرمودند:

«اصدق الاسماءما سمی بالعبودیه و افضلها اسماء الانبیاء»(3)

صادقترین نامها، نامهایی است که بندگی خداوند را تداعی نماید و بهترین آنها نامهای پیامبران است. و در حدیث دیگری فرمودند:«مبغوض ترین نامها نزد خداوند نامهای «حارث، مالک و خالد»است »(4)

ادامه »

دانلود مداحی های شهادت امام محمد باقرعلیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 29ام شهریور, 1394

راه‌های برون‌رفت از خطورات شیطانی/ چرا گاهی احساس افسردگی می‌کنیم!

نوشته شده توسطرحیمی 29ام شهریور, 1394

در درس اخلاق آیت‌الله قرهی عنوان شد

ابن عباس می‌گوید: به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کردم: آقا! گاهی انسان ناخودآگاه احساس افسردگی و پژمردگی می‌کند، علتش چیست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: وقتی نتوانستی نفس و ذهن خودت را کنترل کنی، تو در تزلّل افکار و در پژمردگی حال قرار می‌گیری.
آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران در تازه‌ترین جلسه اخلاق خود به موضوع «راه‌های کنترل خطورات نفسانی و شیطانی» پرداخت که در ادامه می‌آید:

تصوّر این که خواطر نفسانی، اثرگذار نیست؛ وسوسه شیطان است!

توفیق الهی برای بندگان، این است که بتوانند خواطر نفسانی و شیطانی را کنترل کنند و خواطر ربّانی و الهی را در وجود خود، رشد بدهند.

یکی از توفیقات بزرگ پروردگار عالم به انسان، شناخت او نسبت به نفس خودش است. اگر جدّاً انسان، نفس و حالاتش را شناخت و متوجّه شد که خواطر نفسانی و شیطانی، اسّ و اساس انحراف بشر است، تمام مشکلات حل خواهد شد.

لذا تمام مشکل این است که انسان باور ندارد که اگر خطورات ذهنی خود (خطورات نفسانی و شیطانی) را شناخت و توفیق کنترل را داشت، به آن مقام حقیقی انسان بما هو انسان می‌رسد.

اتّفاقاً یکی از وسوسه‌های شیطان، این است: خواطر نفسانی، اثرگذار نیست، که این یک نکته مهم است. لذا انسان تصوّر می‌کند فقط عمل، مهم است. گرچه واقعاً عمل، مهم است، امّا مقدّمه عمل، همین خواطر نفسانی و شیطانی است.

کما این که مقدّمه عمل صالح و رسیدن به اوج و قرب الی الله، گاهی یک لحظه تفکّر و یا یک لحظه خطورات ربّانی است. وقتی این خطورات به ذهن ورود پیدا کرد و بعد این خطورات، انسان را احاطه کرد، مدام اعمال صالح از او دیده می‌شود.

لذا گاهی انسان می‌بیند اعمال صالحی از او سر می‌زند که بعدها باورش برای خود او هم خیلی مشکل است که من بودم؟! گرچه توفیق از ناحیه خداست، «وَ ما تَوْفیقی‏ إِلاَّ بِاللَّه‏». امّا اولیاء خدا می‌فرمایند: این، نقش ارتباط خاطر ربّانی و الهی برای انسان است.

ادامه »

اهل بیت، ستارگان آسمان امامت

نوشته شده توسطرحیمی 28ام شهریور, 1394

در آسمان ولایت و امامت هرگاه امامی چشم از جهان فرو بست، و ستاره ی وجودش به حسب ظاهر در این دنیا غروب کرد، امام دیگر جای او را گرفته، و با نور پر فروغش، عالم هستی را روشن و منور خواهد ساخت و از این طریق ما انسانها از نعمت بی نظیر امامت بهرمند شده و به واسطه ی عمل به دستورات نورانی امامان عزیزمان به آرزوی قلبی خود که سعادت ابدی باشد دست خواهیم یافت.

اگر حضور پر خیر وبرکت معصومین نبود بی درنگ خداوند متعال عنایت خود را از این دنیا برداشته و با کشیدن عمود خیمه ی حیات به زندگی تمام موجودات این عالم پایان می بخشید.

«أَلَا إِنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّدٍ ص كَمَثَلِ نُجُومِ السَّمَاءِ إِذَا خَوَى نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ فَكَأَنَّكُمْ قَدْ تَكَامَلَتْ مِنَ اللَّهِ فِیكُمُ الصَّنَائِعُ وَ أَرَاكُمْ مَا كُنْتُمْ تَأْمُلُونَ‏».1


شرح گفتار

امیر متقیان علی علیه السلام در ابتدای این فراز از کلام نورانی خود با تشبیهی بسیار زیبا و حکیمانه به بیان موقعیت و جایگاه رفیع اهل بیت «علیهم السلام» پرداخته و در عبارتی بسیار عمیق و پر معنا در این باره می فرمایند: «آگاه باشید مثل آل محمد «صلی الله علیه وآله وسلم» چونان ستارگان آسمان است».

چنانچه ملاحظه فرمودید: امیر بیان علی «علیه السلام» اهل بیت را به ستارگان آسمان تشبیه نموده است. با اندکی دقّت و تأمل پیرامون این سخن گهربار خواهیم یافت که این تشبیه از آن جهت است که اهل بیت و ستارگان در امر هدایت و راهنمایی با هم شباهت و اشتراک دارند، زیرا در گذشته پیش از اینکه قطب نما اختراع شود و کشتی ها بتوانند به وسیله آن، طبق نقشه راه، مسیر خود را به سوی مقصد باز یابند سفر دریایی بدون استفاده از ستاره ها امکان پذیر نبود به همین جهت شب هایی که آسمان ابری بود نمی توانستند به راه خود ادامه دهند، چرا که در صورت ادامه مسیر خطر مرگ آنها را تهدید می کرد و لذا ناخدا کشتی را متوقف می کرد.

ادامه »

بی قراری استاد قرائتی روی صندلی اتوبوس!

نوشته شده توسطرحیمی 28ام شهریور, 1394


بلند شدم و باز نشستم. مسافران گفتند: آقا چته؟

صندليت ميخ داره؟.

گفتم: نه. خودم گير دارم!

بخش دیگری از خاطرات تلخ و شیرین حجت الاسلام والمسلمین قرائتی:

* عجب آقای خوبی!

قبل از انقلاب در سفرى كه به كرمان داشتم، وارد دبيرستانى شدم. بچه ‏ها در حال بازى بودند و رئيس دبيرستان زنگ را به صدا در آورد و ورزش را تعطيل و بچه‏ ها را براى سخنرانى من جمع كرد.

من هم گفتم: بسم اللّه الرّحمن الرّحيم. اسلام طرفدار ورزش است والسلام. اين بود سخنرانى من، برويد سراغ ورزش.

رئيس دبيرستان گفت: آقاى قرائتى! شما مرا خراب كردى!.

گفتم: تو مى ‏خواستى مرا خراب كنى و بچه ‏ها را از بازى شيرين جدا كنى و پاى سخن من بياورى.

آنان تا قيامت نگاهشان به هر آخوندى مى ‏افتاد مى‏ گفتند: اينها ضد ورزش هستند و با اين حركت از آخوند يك قيافۀ ضد ورزش درست مى‏كردى.

بچه ‏ها دور من جمع شدند و گفتند: عجب آقاى خوبى!.

پرسيدند شب ‏ها كجا سخنرانى داريد. من هم آدرس مسجدى را كه در آن برنامه داشتم به بچه ‏ها دادم. شب ديدم مسجد پر از جوان شد.

ادامه »

علائم ظهور، شرایط ظهور

نوشته شده توسطرحیمی 28ام شهریور, 1394

روایات زیادی در خصوص حوادث آخرالزمان و عصر ظهور وجود دارد که در آن به ذکر وقایع و بیان مشخّصات شخصیّت‌های عصر ظهور پرداخته شده است. بخشی از این روایات مربوط به علائم آسمانی و زمینی و بلایا و حوادث ناخوشایندی است که در دوره‌ای قبل از ظهور رخ می‌دهد؛ نظیر جنگ و بیماری‌های اپیدمی و طاعون و دسته‌ای از این روایات به بیان اوضاع اجتماعی و سیاسی کشورهای مختلف اشاره دارد و دسته‌ای نیز شخصیّت‌های دوران قبل از ظهور و تا زمان ظهور را تبیین می‌کند. برخی از این اشخاص و خروج آنها جزو علائم حتمی هستند که در مدّتی اندک قبل از ظهور خروج کرده و در عرصة خاورمیانه پدیدار شده و مقدّمات ظهور را رقم می‌زنند؛ نظیر سفیانی، یمانی و نفس زکیّه. دسته‌ای دیگر از این شخصیّت‌ها هر چند از آنها نام برده شده، ولی جزو علائم حتمی در روایات آورده نشده‌اند و به اعتقاد برخی محقّقان، روایات مربوط به آنها دارای سندهای ضعیف می‌باشند.

ادامه »

به بهانه­ ی شهادت امام باقر(علیه السلام)/جدال میان عقل و دل

نوشته شده توسطرحیمی 28ام شهریور, 1394

طول و عرض اتاق را پا می­ گذاشت و با خود اندیشه می­ کرد.

دلش می­ گفت: برو و عقلش می ­گفت: نرو.

دل می­گفت: بروی؛ رفاه زن و فرزندانت را فراهم کرده ­ای؛ مگر نه این­که این همه سال کوشید­ی تا آنان در آسایش و دور از هر سختی زندگی کنند.

عقل می­گفت: بروی دنیایت را سوزانده ­ای؛ چرا که خواهی نخواهی شریک جرمشان شده­ای و آخرتت را هم.

میان دل و عقل مانده بود که یکی دعوتش می­کرد به زیبایی و رفاه و آسایش دنیوی، و دیگری او را فرا می­خواند به زیبایی­ و آسایش­ و رفاه اخروی… و مرد درمانده بود و کلافه و مستأصل. آن­قدر به راه رفتن ادامه داد که سرگیجه گرفت… لختی ایستاد و در آینه کوچک اتاق نگاه کرد و با صدای بلند از خود پرسید: یعنی چه کنم؟… و فریاد زد: خدایا! کلافه شدم، بالاخره چه کنم؟….

زن پرده را کنار زد، سرش را داخل اتاق کرد و با تعجب مرد را نگریست: از صبح تا حالا، اتاق را گز می­کنی… حالا هم جلوی آینه ایستاده­ای و فریاد می­زنی… خدا به شبمان رحم کند….

بوی نان تازه مشامش را نواخت. بیرون آمد. زن کنار تنور آتش نشسته بود و نان می­پخت. کودکانش در حیاط پی هم می­دویدند. صورت زن در برابر حرارت تنور گداخته شده بود و چشمانش قرمز. اندکی زن را نگریست و با صدای بلند گفت: قبول می­کنم و از خجالت این چهره برافروخته و چشمان قرمز در می­آیم. از نهیب صدای او خمیر از دست زن رها شد و به ته تنور افتاد. مرد را نگاه کرد و لحظه­ای بعد خمیری که در آتش می­سوخت. با ناراحتی گفت: تو را چه شده امروز؟!… حالت خوب است؟!….

حسی غریب مرد را به سخن با همسرش فراخواند: بزرگان قوم می­خواهند مرا به کارگزاری برگزینند. نمی­دانم چه کنم. مستأصل شده ­ام. قبول کنم یا نه؟! ….

زن نگاهش کرد و گفت: این همه راه رفته ­ای و فکر کرده­ا ی و آخرش خمیر مرا در تنور سوزانده ­ای و هنوز به نتیجه نرسیده ­ای؟!!…

عقل من می­گوید به دیدار محمدبن علی علیه السلام برو و از او کمک بگیر. جرقه ­ای در چشمان مرد نواخته شد و لبخندی بر لبانش نقش بست و حیران گشت: چرا تا به حال به این فکر نکرده بودم!!….

امام علیه السلام با خوش­رویی به او لبخند زد و فرمود: مشکلت چیست برادر؟ مرد سرش را زیر انداخت و با صدای آرام گفت: من در میان قوم خود از حسبی عالی برخوردارم. در گذشته کارگزاری داشتیم که جان سپرد. اکنون مردم تصمیم گرفتند مرا به ریاست به جای او بگمارند. نظر شما در این­باره چیست؟…. امام علیه السلام لختی سکوت کرد و لحظاتی بعد کلام جان نواز امام علیه السلام در گوشش طنین انداز شد: خداوند مؤمنان را به وسیله ایمان رفعت بخشیده است، هرچند در میان مردم بی­ مقدار باشند؛ و کافران را به دلیل کفرشان پست قرار داده است، هرچند در میان مردم شریف شناخته شوند. هیچ کس بر دیگری برتری ندارد، مگر به وسیله تقوای الهی، اما این که آن مقام را بپذیری یا نه، اگر بهشت را دوست نداری، آن را قبول کن؛ زیرا چه بسا سلطان ستمگر، مؤمنی را به دام اندازد، و خونش را بریزد و تو که گوشه ­ای از کار آن سلطان را بر عهده گرفته ­ای، شریک در آن خون­خواهی شوی؛ در حالی که ممکن است از دنیای آنان بهره­ ای به تو نرسد.(بحارالأنوار، ج 72، ص 349.) و نیز فرمود: هرگز به خدمت آنان در نیایید، حتی به اندازه یک مرتبه فرو بردن قلم در مرکب؛ زیرا هیچ کس به خدمت آنان در نمی­آید و از مزایای مادّی آنان بهره ­ای نمی­گیرد، مگر این­که به همان اندازه به دین او لطمه می­زنند.(فروع کافی، ج 5 ، ص 106.) مرد جوابش را گرفته بود و جدال میان عقل و دل پایان پذیرفت.

منبع: مجله نامه جامعه - آذر 1387 - شماره 51

دو "مهــدی" ؛ دو "پـــــــدر"

نوشته شده توسطرحیمی 28ام شهریور, 1394

 

“شاید در مقایسه رفتار شخصیت هایی چون مرحوم آیات خزعلی، مشکینی و محمدی گیلانی با مواضع آقای هاشمی رفسنجانی درباره آقازاده هایشان است که درخواست ها برای پیروی آقای هاشمی از همرزمان خود در انقلاب افزایش یافته است.”

به گزارش تسنیم، خداوند متعال در قرآن می‌فرماید:

وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ(الأنفال/28)

و بدانید که اموال و فرزندان شما وسیله آزمایش اند و نزد خدا پاداشى بزرگ هست.

در طول تاریخ، بسیار بودند کسانی که خداوند آنها را با نزدیکان‌شان امتحان کرد و از زمان نوح نبی گرفته تا زبیر، هر کدام به شکلی واکنش نشان دادند.

ادامه »

نشانه عشق و محبّت به معشوق/ashura

نوشته شده توسطرحیمی 28ام شهریور, 1394

 


بهترین زمان برای انتخاب عاشقان الهی در هنگام نماز شب است ،

نماز شب یک نوع عبارت عملی است ،

اگر کسی ادعا می کند من عاشق خداوند هستم ،

پس چرا هنگام نماز شب ، بر نمی خیزد ، خواب شیرین را ترجیح می دهد بر بیداری در دل شب ،

هر عاشقی در دل شب که سکوت و تاریکی همه جا را فرا گرفته ، با معشوق خود راز و نیاز می کند .

خدا کسانی که مدّعی محبّت هستند ، ولی هنگام نماز شب می خوابند دروغگو می پندارد ،

در این زمینه در حدیث قدسی آمده است:

« کَذِبَ مَن زَعَمَ اَنَّهُ یُحِبُّنی فَاِذا جَنَّهُ اللَّیلُ نامَ عَنّی اَلَیسَ کُلُّ مُحِب یُحِبّ خَلوَةَ حَبیبِهِ » ؛

دروغ می گوید آنکه مدعی محبت من است ، ولی وقتی شب او را فرا برسد می خوابد ، آیا مگر هر عاشقی ، خلوت با معشوقش را دوست ندارد ؟ (بحارالانوار ، ج 13 ، ص 329 )

نماز شب نشانه عشق و محبت انسان به آفریدگار است

و این علاقه انسان را از خواب جدا کرده به راز و نیا نیمه شب با محبوب وا می دارد ،

و چنانچه آن عشق نباشد ، انسان با چه انگیزه ای در تنهایی و تاریکی ، از استراحت دست بشوید

و در خلوتی عارفانه به گفتگو با معشوق بپردازد .