دانلود فیلم دیدار رهبری با خانواده شهید حاج حسن تهرانی مقدم

نوشته شده توسطرحیمی 23ام آبان, 1391

"امام زمان غایب است "یعنی چه؟

نوشته شده توسطرحیمی 23ام آبان, 1391

عارف نامی مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی در پاسخ به پرسش «امام زمان(عج) غایب است، یعنی چه؟» چنین پاسخ می دهند:

غایب، کدام غایب؟

بچه دستش را از دست پدر رها کرده و گم شده می‌گوید: پدرم گم شده است.

ما مثل بچه‌ای هستیم که پدرش دست او را گرفته تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور می‌کند.

بچه جلب ویترین مغازه‌ها می‌شود و دست پدر را رها می‌کند و در بازار گم می‌شود و وقتی متوجه می‌شود که دیگر پدر را نمی‌بیند، گمان می‌کند پدرش گم شده است، در حالی‌که در واقع خودش گم شده است.

انبیاء و اولیاء پدران خلق‌اند و دست خلایق را می‌گیرند تا آن‌ها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند، غالب خلایق جلب متاع‌های دنیا شده‌اند و دست پدر را رها کرده و در بازار دنیا گم شده‌اند.

امام زمان(عج) گم و غایب نشده است، ما گم شدیم و محجوب گشته‌ایم، امام غایب نیست، تو نمی‌بینی آقا را، او حاضر است.

چشمت که اسیر دنیا شده، اگر از دنیا دست بردارد، آقا را می‌بیند، خلاصه نگو آقا غایب است، تو نمی‌بینی.

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1391/08/15/13910815000111_PhotoL.jpg

منبع:کتاب «امام زمان در کلام اولیای ربانی» نوشته مهدی لک‌آبادی

مصاحبه ای با موسس محترم مدرسه محدثه بروجرد

نوشته شده توسطرحیمی 23ام آبان, 1391

حجه الاسلام و المسلمین حاج آقا سعید نجفی بروجردی، موسّس محترم حوزه علمیّه محدّثه هستند.ایشان از نوادگان یکی از خاندانهای اهل علم و معرفت بروجرد می باشند.جدّ ایشان مرحوم آیت ا…حاج شیخ علی محمد نجفی بروجردی از علمای بزرگ و یکی از افتخارات مردم بروجرد می باشند که در میان مردم بروجرد به «حاج شیخ» معروف بوده و هنوز هم پس از گذشت سالها از رحلت ایشان،احترام و علاقه به ایشان در قلوب مردم بروجرد موج می زند.

شنیدن سرگذشت ایشان از زبان موسس محترم حوزه، لطفی خاص ودرسی آموزنده برای آنان دارد که خواهان پیمودن پله های ترقّی و کمال اند. آنچه می خوانید متن مصاحبه ای است که توسط طلبه پایه سوم - خانم"هانیه خوددانی"- تهیه شده است.

لطف کنید بفرمایید در چه سالی متولد شده اید؟

سال 1338در نجف و تا 12 سالگی هم نجف اقامت داشتم و در مدرسه ایرانی ها تحصیل می کردم.

با اولین شناختی که از خودتان پیدا کردید خانواده تان را چطور ارزیابی کردید؟

حالات خانواده ما آشکار است. از حیث طرز فکر مذهبی و اهل علم بودند.عموهایم روحانی بودند. دایی ها هم همینطور. این خاصیّت اقامت در نجف است که در انسان شوق تحصیل علم می آورد.

از پدر و جدّتان برایمان بفرمایید؟

جدّ ما همّت خیلی عالی داشتند.ایشان در سه سالگی مادرش را از دست می دهد و در هفت سالگی پدرش را. بعد تحت تکفل خواهرش قرار می گیرد تا سن 14-15 سالگی و انس زیادی میان این خواهر و برادر به وجود می آید؛ با این حال خواهرشان اصرار می کند که که برای کسب علم به نجف برود. با اینکه ایشان آنقدر سنش پایین بوده است که حتّی اثری از محاسن در صورت ایشان نمایان نبوده است،تنها از بروجرد راه می افتند و در مدت 30 شبانه روز از بروجرد به کاظمین و بعد به نجف می روند. در نجف هم در یک اتاق نمور با فقر دست و پنجه نرم می کنند. ایشان حتّی مدت 25 سال هم به مسافرت نمی روند. همه اینها به خاطر عشق به تحصیل بوده است.ما هم خودمان وضع مالی آنچنانی نداشتیم؛ ناهار و شام بسیار ساده داشتیم؛ حتّی بعد از اینکه وضعمان مقداری بهتر شد سادگی را حفظ کردیم.

چه تصویری از مادرتان در ذهن شما وجود دارد؟

مادر همیشه به اولاد نزدیک تر است. اما من هرچه را که از پدر می دیدم سعی می کردم برای خودم الگو کنم. مادرم زن فداکاری بود. دیگران هم ایشان را به فداکاری و دلسوزی می شناسند.ایشان علویّه هستند.

چند سالگی به سرغ طلبگی رفتید؟ و آیا خودتان این مسیر را انتخاب کردید یا آنکه نظر خانواده تان این بود؟

از بچگی اسم طلبگی روی من بود؛ اما اجباری در کار نبود.خودم در عالم بچّگی می گفتم عمّامه من سیاه و سفید است ، چون مادرم سادات و پدرم شیخ بودند. دبستان را در نجف خواندم. دبیرستان را هم در تهران. بعد از پایان تحصیلات متوسطه، دانشگاه در دو رشته قبول شدم. غیر از قبولی در دانشگاههای ایران ، قرار بود برای ادامه تحصیل به هند بروم. ولی خوب جریان انقلاب پیش آمد و منصرف شدیم. سال 57 در دو دانشگاه الهیّات تهران و اقتصاد اصفهان قبول شدم. چون منزل خواهرم در اصفهان بود، من هم آنجا را انتخاب کردم. بعد از اینکه یک ترم درس خواندم انقلاب فرهنگی شد و دانشگاهها هم تعطیل شد. من هم به قم رفتم و در سال 58 درس طلبگی را شروع کردم؛ بعد از باز گشایی دانشگاه ها، به اصرار اطرافیان دانشگاه رفتم. چون مسیر رفت و آمد میان اصفهان و قم سخت بود، به دنبال الهیّات دانشگاه تهران رفتم. با اساتید هم صحبت کردم؛ یکسری درس ها را در قم بودم برخی را در تهران، سه سال و نیم لیسانس الهیّات را گرفتم، بعد فوق لیسانس هم قبول شدم که این قبولی با فوت پدرم برخورد کرد- ایشان در سال 1370 فوت کردند- و دیگر شرایط ادامه درس در دانشگاه با فوت ایشان فراهم نبود و به طلبگی تا همین حالا ادامه داده ام.

در کدام حوزه شروع به تحصیل کردید؟و اولین اساتیدتان چه کسانی بودند؟

حوزه قم، اساتیدم: در ادبیات استاد خیلی بزرگ، مدرس افغانی بودند، اشتهاردی،حجه الاسلام عالمی، حسینی بوشهری، آیت ا…اعتمادی، ستوده، موسوی تهرانی، آیت ا…مکارم و سبحانی، جواد تبریزی، آیت ا…وحید خراسانی، البته هنوز هم در محضر آیت ا… وحید هستیم. خودم هم الان در حال تدریس کفایه و مکاسب و تفسیر و … در حوزه آیت ا… بروجردی هستم.

هدفتان از تحصیل در حوزه علمیّه چه بود؟ می خواهید به چه درجه ای در طلبگی برسید؟

نمی شود مقدار تعیین کرد. بزرگان می فرمایند:"اطلب العلم من المهد الی اللحد” انسان دوست دارد به بالاتر از اجتهاد هم برسد. اما بستگی به موقعیّت ها هم دارد. هدف انشاءا… خدمت است.

شما آدم سیاسی هستید؟

سیاسی را باید تعریف کرد.آدم نباید بی تفاوت باشد. سیاسی کاری با سیاسی بودن متفاوت است. روحانی باید خودش را فراتر از سیاسی کاری و سیاسی بودن و جناحی بودن بداند. بله،بنده هم در جوانی فعّالیّت های اینچنینی داشته ام. سال 57 دو هفته ای در اردوگاه فلسطینی ها بودم. خیلی هم پر جنب و جوش و آتشی ؛ در دوران دانشجویی عضو انجمن اسلامی دانشگاه و نماینده سال اولی ها . به هر حال باید اعتدال رعایت شود.

بهترین طلبه از نظر شما چه کسی است؟

طلبه باید درس خوان و رعایت کننده اخلاق باشد ، نه اینکه به ظاهر بلکه حقیقتاً اخلاق محور باشد. باید حد وسط را نگه دارد. از منحرف شدن به راست وچپ خودداری کند .مدرک مهم نیست، باید مردم را دستگیری کند. تکبّر نداشتن و خاکی بودن خیلی مهم است و لازمه زندگی طلبگی است.کسی که طالب مراتب عالیست باید سختی ها را تحمل کند و متدیّن حقیقی باشد.

از فرزندان خودتان هم کسی طلبه است؟

سه پسر دارم که وسطی با خواست خودش به سراغ طلبگی رفت.

از طلبه های خواهر چه انتظاری دارید؟

(حاج آقا با خنده و شوخی می گویند:)شوهر داری و بچه داری. خانواده خیلی مهم است؛ خانواده اجتماع کوچک است؛ بنده خودم در انتخاب همسر ملاکم این بود که خانم به خانه بیشتر اهمّیت بدهند. البتّه اگر خانمها نگویند ما را برای کلفتی می خواهند؛ جوّ جامعه با روحیّه زنان سازگاری ندارد. استرس در جامعه و بیرون زیاد است.

از دروس طلبه های خواهر اطّلاع دارید؟

کم و بیش انتقادهایی هم دارم. عقاید آیت ا…مصباح سنگین است و شاید هم ضرورتی نداشته باشد.چند واحد همسر داری خوب است.(با شوخی)

یک سری خواسته ها هست که خواهرها دارند مثل دیدار با رهبر معظّم انقلاب ، و یا دریافت تسهیلات ؟

برای دیدار با رهبری فکر نمی کردم نیاز باشد و ایشان هم سرشان خیلی شلوغ است. امّا چشم؛ بنده به اخوی می گویم تا هماهنگی لازم به عمل آید و اگر شد یک وقت ملاقاتی بگیرند؛ برای وام هم به دلیل ساخت و ساز مدرسه جدید فعلاً دست بسته ایم ، و محدودیّت منابع داریم و اقتصاد هم در حال حاضر مقاومتی است، امّا انشاءالله بیشتر در خدمت باشیم.

توقّع شما از طلبه های خواهر چیست؟

توقعی نداریم ، جدّیت در امور داشته باشند و در خانواده الگو باشند ، خدایی ناکرده مسئله ای به وجود نیاید که اسم طلبه ها بد شود ؛ ما زحمت می کشیم و این زحمات هم برایمان شیرین است ، انشاءالله که اسباب دلسردی فراهم نشود.

 

 

 

ویژگیهای مجالس امام حسین علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 23ام آبان, 1391

 آیت ­الله شیخ جعفر شوشتری (ره)در کتاب ارزشمند، خصایص الحسینی ویژگیهای مجالس امام حسین علیه السلام را با توجه به احادیث و روایات این گونه بیان می­ کنند.

 1- جایگاه درود فرستادن خدا بر برپا دارندگان و سوگواران آن مجلس است.

 2- جایگاه گرد هم آیی فرشتگان تقرب یافته است.

 3- جایگاه دست یافتن به دعای پیامبر و جانشینش حضرت علی (ع) و حضرت زهرا و امام حسین صلوات ­ا… علیهم اجمعین می ­باشد.

 4- جایگاه مورد توجه و رحمت آمیز امام حسین است.

 5- جایگاه بیان سخنان و گفتارهای آن حضرت در میان سوگواران گرد هم آمده است.

 6- جایگاهی که امام صادق بدان عشق می ­ورزد.

 7- جایگاهی که در فرازمندی بسان عرفه است.

 8- جایگاهی که در پاکی بسان مشعر الحرام است.

 9- جایگاهی که در قداست بسان حطیم (فاصله میان حجرالاسود و در کعبه است).

 10- جایگاهی که در عظمت و پاکی بسان جایگاه طواف خانه خداست.

 11- جایگاهی که در معنویت بسان حرم امام حسین علیه ­السلام است.

 12- جایگاهی که فرو نشاننده آتش­های شعله ­ور دوزخ است.

 13- جایگاهی که سرچشمه آب حیات در سرای بهشت است.

 14- مجلسی که به مجالسی پیوند می­ خورد که آغازش پیش از آفرینش و پایانش روز رستاخیز است.

      آری مجلسی که به نام امام حسین علیه ­السلام برگزار می ­شود دارای این ویژگی­ ها می ­باشد بیاییم قدر و منزلت این گونه مجالس را بهتر بدانیم و با معرفت و محبت نسبت به امام حسین (ع) در هرچه بهتر برگزار کردن این مجالس کوشا باشیم.

چهار گفتار رهبری درباره حادثه عاشورا

نوشته شده توسطرحیمی 22ام آبان, 1391


در آستانه‌ ماه محرم، کتاب «چهار گفتار» رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین زمینه‌ها، علل و آثار حادثه‌ عاشورا منتشر شد.

به گزارش مشرق به نقل از دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، در آستانه‌ی ماه محرم، کتاب «چهار گفتار» رهبر انقلاب اسلامی در تبیین زمینه‌ها، علل و آثار حادثه‌ی عاشورا منتشر شد.


این کتاب که تازه‌ترین محصول انتشارات انقلاب اسلامی است شامل چهار سخنرانی حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای است که با توجه به موضوع مشترک تمامی آن‌ها یعنی تحلیل زمینه‌ها و عوامل مؤثر در بروز حادثه‌ی عاشورای سال 61 قمری، اینک به صورت مجموعه‌ای منتشر شده است. این گفتارها  در سال‌های 71، 74، 75 و 77 ایراد شده است.

کتاب «چهار گفتار» در 132 صفحه منتشر شده و علاقه‌مندان برای تهیه این کتاب می‌توانند با شماره تلفن‌های 66483975- 66410649 تماس حاصل نمایند

علیرضا مختارپور قهرودی نویسنده و کارشناس فرهنگی در یادداشتی با عنوان «چهار نکته درباره‌ی چهار گفتار» در معرفی این کتاب نوشته است:

کتاب «چهار گفتار» مجموعه‌ی چهار سخنرانی حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب است که بین سال‌های 1371 تا 1377 هجری شمسی ایراد شده است.

 در میان بیانات متعدد و فراوانی که بدان ذکر شده است و هر یک از جنبه‌ای خاص به موضوع پرداخته شده است، چهار سخنرانی‌ای را که  در کتاب چهارگفتار جمع‌آوری و منتشر شده است  می‌توان محور اصلی یا خطوط کلی و اساسی تبیین حادثه‌ی عاشورا از نگاه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دانست.به نکاتی در این زمینه اشاره می شود:

1- یکی از موضوعات مهم و حتی جنجالی در سال‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، موضوع هدف امام حسین علیه‌السلام از قیام و نهضت بود. 

     خواننده با مطالعه‌ی این کتاب علاوه بر آشنایی با دیدگاه‌های ذکر شده، با تحلیل معظم‌له از هدف قیام امام حسین علیه‌السلام روبرو خواهد شد. در نظر ایشان ایجاد فضای دوقطبی شهادت-حکومت به عنوان هدف آن حضرت ناشی از خلط میان هدف و نتیجه بوده است. از نظر ایشان هدف آن حضرت نه حکومت و نه شهادت بلکه انجام تکلیف واجب یعنی بازگرداندن جامعه‌ی اسلامی منحرف شده به خط صحیح اسلام بوده است؛ تکلیفی که تعالیم اسلام برعهده‌ی هر مسلمان و مخصوصاً رهبران الهی گذاشته شده است و اگر قرار باشد که با بصیرت کامل به تکلیف عمل شود دیگر فرقی نمی‌کند که نتیجه ی ظاهری شهادت باشد یا حکومت. کسی که به تکلیف الهی عمل کند و هیچ چیز دیگری را غیر از خداوند در نظر ‌نگیرد به عالی‌ترین مراتب توحید می‌رسد و در چنین مقامی در پرتوی مرتبه‌ی «من کان لله کان الله معه» به حیات ابدی دست می‌یابد و جاودانه می‌شود. آری این است رمز جاودانگی امام حسین سیدالشهدا علیه‌السلام در طول تاریخ.


2- از دیگر مطالب مطرح شده در این چهار گفتار، تأکید معظم‌له بر لزوم بصیرت‌یابی نسبت به علل و زمینه‌های بروز حادثه‌ی عاشورا است. اینجاست که صاحب چهار گفتار به مسئله‌ی درس‌ها و عبرت‌های عاشورا می‌پردازد. ایشان به وجود صدها بلکه هزاران درس از در تاریخ عاشورا اشاره کرده و سپس مهم‌ترین درس‌ها و عبرت‌های عاشورا را برمی‌شمارند ؛ اما قبل از اشاره به درس‌ها و عبرت‌ها، توجه شنوندگان و مخاطبان این بیانات را به این نکته جلب می‌کنند که اگر به درس‌ها و مخصوصاً عبرت‌های عاشورا توجه نشود، آن وقت امکان تکرار این فاجعه‌ی عظیم در تاریخ معاصر و آینده نیز وجود خواهد داشت و در یک کلام باز هم حسین بن‌علی‌ها به مذبح برده خواهند شد. در موضوع درس‌ها معظم‌له با فداکاری اعتقاد به آسیب‌پذیری جبهه‌ی دشمن، لزوم کسب بصیرت برای دفاع صحیح و به موقع از دین را به عنوان مهم‌ترین درس‌ها و پیام‌های عاشورا بیان کرده‌اند. اما روح اصلی و هسته‌ی مرکزی این مباحث همانا عبرت‌های عاشوراست که صاحب چهار گفتار درک این بخش را برای جامعه‌ی امروز فوری‌تر و لازم‌تر می‌دانند.

3- موضوع مهم و خواندنی دیگر در چهار گفتار موضوع خواص و نقش خاص و ویژه‌ی آنان در انحراف یا اصلاح جامعه است و طی آن نقش بسیار مخرب و مهلک خواصی که با بی‌بصیرتی و عدم شناخت صحیح و عدم انجام به موقع تکلیف، عملاً زمینه‌ساز شهادت سیدالشهداء و یاران بی‌نظیرش شدند ، با مستندات تاریخی متعدد و متقن مورد بحث قرار گرفته و دنیاطلبی، بی‌بصیرتی، ترجیح مادیات بر معنویات، گسترش افراد افزون‌خواه، پیروی از شهوت‌ها، دور شدن از ذکر و دعا و مناجات به عنوان ویژگی‌های خواص آن روزگار و به‌طور کلی عوامل انحطاط جامعه‌ی اسلامی در طول پنجاه سال پس از بعثت پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ذکر شده و مورد تبیین قرار گرفته‌اند

کتاب «چهار گفتار» علیرغم صفحات اندکش، مطالب متعدد خواندنی و عبرت‌آموز از حادثه‌ی عاشورا را در پیش روی خوانندگانش می‌گذارد. لذا خوانندگان علاوه بر نکات فوق‌الاشاره، می‌توانند مباحثی همچون موارد زیر را در این کتاب بیابند:

- زندگی پُرفضیلت امام حسین علیه‌السلام و صفات برجسته‌ی ایشان

- اهمیت مقام شهادت

-عنصر حیات‌بخش امر به معروف و نهی از منکر

-اهمیت نقش ارزشمند حضرت زینب سلام‌الله‌علیها و امام سجاد علیه‌السلام در حفظ و گسترش پیام عاشورا

-ویژگی‌های لازم برای مجالس عزاداری محرم و صفر

-تحلیل تاریخ اسلام از بعثت تا عاشورا

-ابعاد نهضت حسینی و احساس عزت و افتخار در آن نهضت

-منطق، حماسه، عاطفه، سه عنصر اصلی قیام امام حسین علیه‌السلام

و …

باشد که مطالعه‌ی دقیق این کتاب، خوانندگان را در کسب بصیرت نسبت به زندگی و قیام تاریخ‌ساز آن حضرت و اصحابش موفق نماید؛ إن‌شاءالله.

 

 http://www.khabaronline.ir/Images/News/Larg_Pic/21-8-1391/IMAGE634882545174563436.jpg 

قصه های من وفامیل دور (قسمت سوم)

نوشته شده توسطرحیمی 22ام آبان, 1391

 

     جریان من و فامیل دور اونجا تموم شد که فامیل دور غرق در افکار خودش شده بود و گمانم داشت به این فکر میکرد که چطور جواب سؤالات منو بده…

      القصه، فامیل دور یکهو به حرف اومد و گفت خوب اینجوری که نمیشه با این توصیفاتی که می فرمایی چطور ما باید حالت زنان قبل از انقلاب و نحوه پوشش اون زمان رو به نسل فعلی منتقل کنیم؟ یا اصلاً این چه اخلاقیه که شما ها دارید و به جای تشکر از صاحب اثر مدام به دنبال نقادی هستید؟

      خوب من که احساس کردم الان، دیگِ صبر فامیل دور به جوش میاد و ازطرف دیگه عمراً میذاشتم بحث ناتموم بمونه ، به فامیل دور گفتم روی نیمکت بشینیم تا یه کم خستگیمون در بره؟ اون هم که به گمان بنده خیلی به مخ محترم فشار آورده بودو سلول های خاکستری مغزش دچار شوک شده بودند، حرف منو قبول کرد…

      بعد از اینکه احساس کردم فامیل دور حال شنیدن حرف های منو داره دوباره شروع کردم به رفتن به بالای منبر…

      گفتم خوب این یه حقیقت قابل انکاره که برای این اثر زحمت بسیاری کشیدند و من خودم هم آقای” درّی “کارگردان این فیلم رو توی کار قبلیش یعنی همون” کیف انگلیسی” از جهاتی خیلی تحسین کردم و بماند هم که برای خلق چنین آثاری چقدر وقت و هزینه صرف میشه… و خوب میدونم ما باید تفاوت های پوشش قبل و بعد رو به یه نحوی به نمایش بگذاریم تا عاقلان، توجه کن، عاقلان انتخاب کنند که میخوان جزء اون دسته باشن یا این دسته. اما خوب فامیل عزیزترازجانم به نظر تو راه دیگه ای برای نشون دادن این تفاوت نیست؟ یعنی ما به جای اینکه لباس ها رو خیلی رنگی منگی بدوزیم یا اینکه خیلی روی بدن بانوان مانوور بدیم نمیتونیم این تفاوت ها رو به نمایش بگذاریم یا نه اصلاً اینکه توی قسمت اول که خانم مثلاً “بالانژ” قصد نشون دادن کارایی لوازم آرایش رو داشت به جای اینکه جلوی دوربین خودش رو آرایش کنه نمیتونست جور دیگه ای کاربرد این لوازم رو به اون مرد به ظاهر احمق بفهمونه؟!

     بعد رو به فامیل دور کردم و گفتم عنادی در کار نیست و برای اثبات بیطرفی و سوخته دلی ، برات مثال هایی به تعداد تار موی سر کچلت میارم که بدونی این حرف ها از سر بیسوادی و بی مطالعگی نیست، بعد من و فامیل دور از روی نیمکت بلند شدیم و من به همچنان ادامه دادم ….برای فامیل دور مثالی آوردم که خیلی دور از ذهن نبود و به تازگی با اون برخورد کرده بود، سریالی با عنوان” بیدار باش” که به تازگی پخش اون از سیما تموم شده بود. اما حالا اینکه به چه دلیل بنده پای این سریال رو وسط کشیدم بمونه برای قسمت بعد…

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/8/14/233185_673.jpg

 نوشته:هانیه خوددانی(طلبه پایه سوم)

مرا برهانید از این پیله ها

نوشته شده توسطرحیمی 22ام آبان, 1391

 هر سال آخر ذی الحجه که می رسد پشت سرت راه می افتم و تا خودِ عاشورا می دوم. اما هیچ وقت به گرد قدم های کاروانت هم نمی رسم و دوباره سالِ بعد…

 با من چه باید بکنی که هر سال دستم خالی تر است و پایِ رفتنم ناتوان تر.

خار و خاشاک های گناه و غفلت، پایم را به زمین بسته اند،  آن قدر که شوق رفتن، شوقِ شدن، در من خشکیده است. پیله های من آن قدر ضخیم شده اند که خاطره پرواز را از یادم برده اند. هجرت تا دیار تو دیگر مرا نمی انگیزاند، وقتی به دیار خودم، به اقلیم عاداتِ سخیف خودم، به مرداب روزمرگی هایم، خو گرفته ام.

 با این همه- تو می دانی- مُحرم که می آید، صدای زنگ شترهای کاروانت که در گوشم می زند، کسی انگار در من فریاد می زند، کسی در من می آشوبد، کسی مرا به هجرت می خوانَد، بردارید این خار و خاشاک ها را، شما را به خدا بیایید و من را برهانید از این پیله ها،

 نشانیِ دیارتان را به من هم بدهید آقا…

حدیث محرم

نوشته شده توسطرحیمی 22ام آبان, 1391

امام رضا (عليه ‌السلام):

     إنَّ المُحَرَّمَ شَهرٌ كانَ أهْلُ الجاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ القِتالَ، فَاسْتُحِلَّت فِيهِ دِماؤُنا، وَهُتِكَتْ فِيهِ حُرْمَتُنا، وَسُبِيَ فِيهِ ذَرارِينا وَنِساؤُنا.

    

محرّم ماهی است كه [حتّی] مردم زمان جاهليّت جنگ را در آن حرام می‌دانستند، [امّا] در آن ماه خون ما را حلال شمردند، حرمت ما را پايمال و فرزندان و زنان ما را اسير كردند.

 

Muharram is the month when even people of the Jāhillīyya time declared fighting unlawful, in that month they declared shedding our blood lawful, trampled upon our honor and captured our children and women

بحار الأنوار، ج 44، ص 283

روز مباهله

نوشته شده توسطرحیمی 19ام آبان, 1391

 

    «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَاجَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أبْنَاءَنـَا وَأبْنَآءَکُمْ وَنِسَاءَنـَا وَنِسَاءَکُمْ وَأنفُسَنَا وَأنفُسَکُمْ ثُمَّ نـَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللهِ عَلَی الْکَذبِینَ»

     پس هرکه در این[باره] پس از دانشی که تو را [حاصل] آمده، با تو محاجّه کند، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فراخوانیم؛ سپس مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

     نور تو را نمی دیدند و حقیقت را درک نمی کردند که تو را به مبارزه می طلبیدند. 

     باورشان نبود که زمین ارزش خود را مدیون شما است و عرشیان، خاک پایتان را سرمه چشم می کنند.

     نمی دانستند که دیره در مقابل گلدسته های عرش نمی توانند قد علم کنند و بر خود ببالند!

     نمی پنداشتند که غرور پوشالی آن ها در مباهله توان مقابله شانه های عزت و سرافرازی آل عبا را ندارد و فرو خواهد ریخت!

     یقین نداشتند که آفرینش با شما حرکت می کند و هستی به دنبالتان می آید تا به گام هایتان برسد.

     نمی دانستند که صدای دل نشین قدوم شما، عطر خوش کاینات را در گستره ی افلاک می افشاند…

     نمی دانستند…

     و تو می آیی ساده و بی پیرایه با جانت، نفست و با تمام زندگی ات.

     می آیی تا حقانیت خویش را اثبات کنی و حقانیت دینت را!

     می آیی با نگاهی که هیچ کهکشان نمی تواند در برابر آن تاب بیاورد و تسلیم آن می شود.

     و آنان که با تو بودند؛ چهار دلیل محکم برای فرو نشستن توفان جهل و سیاهی:

      (… إنّمَا یُرِیدُاللهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیر)؛

     خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.

     تو باید می آمدی با چشمان معصوم حسین (ع) و نگاه پر معنای فاطمه (س)، با آرامش علی (ع) و سکوت صبور حسن (ع) تا عطر یقینتان در همه جا بپیچد و پرده های تردید از دیدگان بی خبر نجرانیان کنار رود.

     آنان باید ایمان راسخ در چشمانتان را می دیدند تا بدانند هیچ هیمنه ای پاسخ این همه جلال را نخواهد داد و هیچ کوهی، هرچه عظیم، هیبت گام های مهربان، اما محکم شما پنج گنج را تاب نخواهد آورد!

     باید می آمدی استوار با آرامشی آسمانی، سرشار از عطر رضوان تا عاقب دریابد که یارای مواجهه با معجزات علوی علی (ع) را ندارد و ابوحارثه ناتوان از مباهله و مقابله با تو که سرور کایناتی و اشرف مخلوقات.

     باید می آمدی با استدلالی زلال؛ همچو آب و برهانی عطوف همچو نسیم تا نجرانیان دریابند نفرین شما باران بی وقفه ای است که دنیا را همچو توفان نوح، غرق خواهد کرد، تا زبان ادّعایشان بسته شود و دست های عهد بسته شان، شکسته. دریابند که اگر مخلوقات عالم با تو هم ندا گردند، و دست های ملائک در دستان دعای علی (ع) گره بخورند، اگر قطره اشکی از چشمان فاطمه (س) بر بیابان تشنه نفرین بچکد و عمامه سبز حسن (ع) برای اجابت باز شود و آه حسین (ع) از نهادش برآید؛ به یقین، دنیا تاب نخواهد آورد نفرینتان را و گریزی نیست جز تسلیم در برابر اسلام. و باید حقانیت این جمع الهی را پذیرفت و شکست شانه های خاک گرفته را قبول کرد؛ چرا که خود می دانستند اگر تو با اهلت می آمدی؛ یعنی بر حق بودی و به طریق حق.


حوزه نت

 

فضیلت ماندگار( به بهانه 24 ذی حجه؛روز مباهله)

نوشته شده توسطرحیمی 18ام آبان, 1391

نجران

     نجران، نام شهری با صفا در نقطه مرزی بین مکه و یمن بود که هفتاد روستا را در برمی گرفت. مردم این شهر پیش از حضرت مسیح علیه السلام بت پرست بودند و در آغاز طلوع اسلام، این نقطه تنها منطقه مسیحی نشین حجاز بود که مسیحیت در آن رواج داشت. ریاست این شهر را سه نفر به عهده داشتند: عاقب که اسمش عبدالمسیح و فرماندار و حاکم نجران بود؛ اِیهَم معروف به سیّد که ملجأ و پناهگاه مردم به شمار می آمد؛ و ابوحارثه بن علقمه که اسقف و زمامدار نجران بود و مقام پاپی داشت.

اُسقف نجران و نامه پیامبر

     پیغمبراسلام صلی الله علیه و آله نامه ای را به همراه چهار نفر از یارانش به نام های صُهیب بن سنان، غَنْبة بن غزوان، عبداللّه بن ابی امیّه و هُدیرابن عبداللّه به سمت سرزمین نجران فرستاد.

     فرستادگان پیامبر به نجران رفتند و نامه را به دست اسقف بزرگ، ابوحارثه دادند. وی نامه را گشود و آن را با دقت خواند، ولی بسیار خشمگین شد و از شدت خشم، نامه را پاره کرد و برای تصمیم گیری، با بزرگان و شخصیت های مهم نجران به مشورت پرداخت.

صفحات: 1· 2