تقوى محرّك انسانها به سوى خيرات است.

نوشته شده توسطرحیمی 26ام مهر, 1391

     در زمان بزرگ مرجع تقليد مرحوم آيت اللّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى (ره) درگيرى ميان حكومت وقت ايران و سعودى در اثر اين كه ابوطالب نامى از يزد در حال طواف دچار تهوع و استفراغ شده بود، درگرفت، زيرا اين وهابى هاى از خدا بى خبر اين شخص را دستگير كردند و ادعا نمودند كه اين فرد هتك حرمت حرم كرده و بالاخره او را محكوم و به قتل رساندند، معروف است كه تا مدتى براى ايرانى ها حج ممنوع شد، تا اين كه دولت سعودى بعد از مدتى از دولت ايران پوزش خواست، و دوباره اجازه داده شد، كه حجاج ايرانى به حج روند يكى از علماى اصفهان برايم نقل كرده كه يكى از حجّاجى كه به حج رفته بود گفت رفيقى داشتم كه در اين سفر همراه من بود، در بيابان بينكويت و حجاز دچار شن گرفتگى شديم، و ماشين قدرت حركت نداشت، (قابل ذكر است كه سابقا غالب افراد با ماشين از طريق كويت به عربستان مى رفتند و گاهى به درياچه هاى شن برمى خوردند و دچار مشكلات مى شدند) راننده گفت اگر مى خواهيد به حج برسيد و جان خودتان را هم نجات دهيد بايد وسائل خود را در بيابان رها كنيد تا بتوانم شما را نجات دهم (در آن زمان افراد به علت طولانى شدن سفر وسائل زيادى برمى داشتند) بالاخره وسائل را رها كرده و به مكه رسيديم، رفيق من در آنجا يادش آمد كه 4000 تومان دارائى خود را كه از 40 هزار تومان امروز بيشتر قيمت داشت در چمدانى كه در بيابان رها كرده بود گذاشته بود، براى همين جهت بسيار نگران و مضطرب بود، ولى چاره اى نداشت، هرچه جستجو كرد و سؤال و پرسش نمود تا شايد كسى با وسائل آنهابرخورد كرده و پول او را پيدا كرده باشد، به جايى نرسيد، و بالاخره پولى براى ادامه سفرش قرض كرد، بعد از مراسم حج مرسوم بود ايرانيان به كربلا مى رفتند، من هم با رفيق خود به كربلا رفتيم ولى بسيار غمگين بود، و متوسل به سيدالشهداء(عليه السلام) شد، ما نماز را در صحن آقا امام حسين اقامه(عليه السلام)مى كرديم، به رفيقم گفتم امروز در جمعيت نمازگزاران اعلام كن آيا كسى چمدانى كه فلان مقدار پول درون آن بوده، در بيابان حجاز پيدا نكرده، گفت به من مى خندند بيابان حجاز كجا و كربلا كجا؟!

     بالاخره با اصرار ما اعلام كرد و مردم شروع كردند به خنديدن، مرد عربى كنار من بود گفت اين ايرانى چه گفت؟ من جريان را براى او گفتم، ناگهان لبهاى او پر از تبسّم شد، و گفت گمشده اين مرد پيش من است، من در بيابان پيدا كردم، و چون ديدم پول ايرانى در آن است چادر به چادر در مكه، محل سكونت ايرانيان را جستجو كردم ولى صاحبش را نيافتم، و گفتم خدايا پول وزر و بالى براى من شده، خودت كمك كن تا آن را به صاحبش برسانم، و بالاخره شخصى به من گفت معمولاً ايرانيها بعد از مراسم حج به كربلا مى روند، من هم تا به اينجا آمدم، تا اين كه امروز اين شخص را پيدا كردم، و خدا را شكر كه امروز راحت شدم.

     هدف از نقل اين داستان اين بود كه: تقوى چه مى كند چنان تحركى مى دهد، و چنين سلب آرامش و آسايش مى كند كه اين مرد عرب را از بيابانهاى ميان كويت و حجاز روانه مكه مى كند تا چادر به چادر به دنبال صاحب اين پول بگردد سپس به كربلا آيد، تا بار مسئوليت را از دوش خود بردارد، با اين كه قدرت داشت پول را برداشته و مصرف كند. حتى ناقل اين داستان گفته بود وقتى مى خواستيم به عنوان مژدگانى به او چيز دهيم، رنگش تغيير كرد و گفت مگر براى اداى وظيفه هم پول مى گيرند، به به اين است نتيجه جهت دادن تقوى به عقيده، و از بى رنگى درآوردن انسان ومزيّن به رنگ الهى كردن.

  • اخلاق اسلامى در نهج البلاغه  اكبر خادم الذاكرین

مفهوم تقوى در روايات

نوشته شده توسطرحیمی 26ام مهر, 1391

      برای روشن شدن تقوى در لغت و قرآن به سراغ روايات اهل بيت(عليه السلام)مى رويم، زيرا آنها آگاه ترند به آنچه در خانه آنها نازل شده كه: (اَهْلُ البَيْتِ دَدرى بَما فِى البيت) آن خانه و بيتى كه سرچشمه زلال معارف است، چون محل نزول وحى و رفت و آمد ملائكه بوده است، (مَهْبطُ الوَحى وَمُخْتَلَفُ المَلائكة) براى نمونه 6 روايت را متذكر مى شويم:

1. سُئل الصادقُ(عليه السلام) عنِ تَفْسير التّقْوى: «قال(عليه السلام): اَنْ لا يَفْقدَك اللّهُ حيثُ اَمَرَكَ ولا يَراك حيثُ نَهاك»(1) يعنى جاهايى را كه خداوند تو را امر كرده محل وجدان تو، و جاهايى را كه نهى كرده محلّ فقدان تو باشد و به عبارت ساده تر، هرجا كه مى خواهيد تو باشى باش، و هرجا كه نمى خواهد مباش، امام صادق(عليه السلام)رئيس مذهب ما همان گونه كه خود در اين روايت مى فرمايد، در مرحله عمل همچنين كردند، در روايتى است كه امّاعلى(عليه السلام)بر طبق مصاحلى به مجلس شخصى شرفياب شدند، در آن مجلس فردى آب طلب نمود، و ميزبان جام شراب به دست او داد، ناگهان حضرت از جا برخاستند و سخنى به اين مضمون فرمودند: اينجا جاى من نيست، زيرا خداوند دوست ندارد من در مجلسى كه مورد نهى اوست، باشم و بر طبق همين روايت فقها فتوى به حرمت رفتن در مجلس معصيت مى دهند و حتّى نماز را در همچو مجلسى هم باطل مى دانند.

صفحات: 1· 2

مهربانى پيامبر ، عامل جذب مسلمانان

نوشته شده توسطرحیمی 26ام مهر, 1391

    

يكى از معجزات پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) «تأليف قلوب» است.

در آيه 159 سوره آل عمران مى خوانيم:

     (فَبِما رَحْمَة مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظّاً غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ):

     به (بركت) رحمت الهى،در برابر آنان (مردم) نرم و مهربان شدى; و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پراكنده مى شدند.

      طبق اين آيه شريفه، عطوفت و مهربانى پيامبر رحمت، موجب جذب و جلب مردم به سمت آن حضرت شد، كه آن هم از رحمت الهى سرچشمه گرفته بود. بدين جهت، در آيه 63 سوره انفال مى خوانيم:

(لَوْ اَنْفَقْتَ ما فِى الاَْرْضِ جَميعاً ما اَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لكِنَّ اللّهَ اَلَّفَ بَيْنَهُمْ اِنَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ):

     (اى پيامبر ما!) اگر تمام آنچه روى زمين است صرف مى كردى كه ميان دلهاى آنان اُلفت دهى موّفق نمى شدى; ولى خداوند در ميان آنها الفت ايجاد كرد. او توانا و حكيم است.

     ايجاد يك امّت مسلمان پرقدرت از آن مردم عقب افتاده، و تبديل دلهاى پراكنده و پر از كينه آنها، به قلبهايى متّحد و مهربان، يك معجره الهى بود.

     بنابراين، اگر يكى از معجزاتِ مهمّ پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) را تأليف قلوب و جمع بين جمعيّتى خشن و پر كينه، و ايجاد محبّت و صفا و صميميّت بين آنها بدانيم، سخن به گزافه نگفته ايم.

     آيا آئينى كه معجزه آن تأليف قلوب و مهربانى و رحمت و عطوفت است، آئين خشونت است!

اسلام آيين رحمت است آية الله  مكارم شيرازى

 

اين همه عقب ماندگى از كجاست؟

نوشته شده توسطرحیمی 26ام مهر, 1391

  * حق كشيهاى عجيبى كه درباره «شيعه» شده است.

 * دستهاى آلوده و گنهكارى كه در پشت اين پرده است.

 شايد كمتر جمعيّتى را در جهان بتوان پيدا كرد كه حقوقش مانند جمعيّت «شيعه» تضييع شده باشد; همان طور كه كمتر جمعيّتى را مى توان پيدا كرد كه در برابر چنين جريانى كه اساس موجوديت او را تهديد مى كند اين قدر خونسرد و بى اعتنا باشد!

 آيينى كه پاكترين و منطقى ترين آيين هاى دنياست بر اثر «تحريكات» مستقيم و غير مستقيم بيگانگان، و «تعصب و كينه توزى» بعضى از مخالفان و «نادانى و ناآگاهى» عدّه اى از موافقان، چنان بد معرفى شده است كه هر فرد با انصاف و حقيقت طلبى را به شدّت ناراحت مى سازد.

 كار به جايى رسيده است كه بعضى از مخالفان، ما را به صورت رسمى «بت  پرست!» يا «خارج از اسلام» معرفى كرده اند! در حالى كه عقيده شيعه در باب توحيد، و يگانگى ذات و صفات خداوند، چنان محكم و روشن است، كه هر گونه شبهه اى را كه بويى از شرك به خدا يا تعدد، و تركيب در ذات و صفات خداوند بدهد، برخلاف توحيد مى داند و ذات خدا را پاك و منزه مى شمارد.

 حتى عقيده به «معانى و صفات زائد بر ذات»(1) ـ را كه جمعى از برادران اهل سنّت از آن طرفدارى مى كنند ـ نوعى انحراف از اصل توحيد مى دانيم و با آن مخالفيم.

 به خصوص در ايّام حج نگاه هاى خشم آلود جمعى از مسلمانان غير شيعه كه توأم با خشم و نفرت به سوى شيعيان انداخته مى شود، خود حاكى از اين موج تبليغاتى ضد شيعه در ميان گروه هاى مختلف اسلامى است.

 برخلاف آنچه بعضى تصور مى كنند اين موج شديد تبليغاتى مسأله ساده اى نيست، و اگر آن را به دقت بررسى و تجزيه و تحليل كنيم خواهيم ديد چه دستهاى آلوده و خصم آلودى در پشت اين پرده بوده و هست، كه از اين رهگذر براى تحقق بخشيدن به مقاصد شوم و نامشروع خود حدّاكثر بهره بردارى را كرده و مى كنند.

 همان دستهاى آلوده اى كه ملت 500 ميليون نفرى هندوستان را از طريق ايجاد يا دامن زدن به اختلافات مذهبى ساليان دراز در زير يوغ استعمار خود نگه داشته بود و بى رحمانه بر آنها حكومت مى كرد.

 همان دستهاى گنهكارى كه بارها افراد ساده لوح و خودخواه، يا بيمار و ديوانه را تشويق به مذهب سازى كرده، و بعداً مانند مرغى كه جوجه هاى خود را زير بال و پر مى گيرد آنها را «زير حمايت» خود قرار داده، و به هنگام خطر قدم جلو گذارده، سران آنها را از چنگال زندان و مجازات رهايى بخشيده، و در پايان كار «لقب سِر!» به عنوان پاداش به آنها عنايت فرموده اند. تا از اين راه نيروى خرد كننده صف هاى فشرده مسلمانان را در هم بشكنند و هر گونه مانعى را از سر راه خود بردارند.

 واگر يك روز بويى از صفا و صميميت در ميان فرق مختلف اسلامى به مشام تيز و حساسشان برسد فوراً توطئه تازه اى به راه مى اندازند و نويسنده مزدورى را براى انجام اين مأموريت آماده كرده و وسايل لازم را از هر قبيل در اختيار او مى گذارند.

 يك روز كتاب «منهاج السنه» و روز ديگر «الصراع بين الاسلام والوثنيه» (نبرد اسلام و بت پرستى!!) و روزى ديگر «الوشيعه» كه مملوّ از انواع اكاذيب و جعليات و تهمت هاى ناروا و عجيب، و احياناً مضحك، نسبت به شيعه است، بوسيله آن نويسندگان مزدور يا تحريك شده انتشار مى دهند.(2)

 واز آن رسواتر مستشرقين دلسوزى! هستند كه با آنها هم صدا شده ومانند «رونلدس» كتاب «عقيده شيعه» را با آن همه دروغهاى جعلى و مجعولات مفتضح انتشار داده اند!

 تا آنجا كه شخص گمنام و مجهول الهويه اى به نام «ابراهيم جبهان» را از «كويت!» تحريك كردند تا در مجله «راية الاسلام» كه از «حجاز!» منتشر مى شود مقاله اى(3) بر ضد شيعه بنويسد و شرم آورترين اهانتها را نسبت به ساحت مقدس حضرت امام صادق(عليه السلام)در آن بنمايد; نسبت به همان بزرگوارى كه «مالك ابن انس» يكى از ائمه مذاهب چهارگانه اهل سنّت درباره او مى گويد: «بالاتر از جعفر بن محمد(عليه السلام) از جهت علم و فضل و عبادت نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه به فكر كسى رسيده است».(4)

 و نيز كتاب مشروحى از همين شخص ناشناس كه پس از مقاله مزبور بر اثر تلگراف ها و اعتراض هاى فراوان شيعيان از نقاط مختلف جهان ظاهراً از كويت تبعيد گرديد، به چاپ رسيده كه برخلاف روش همه مطبوعات، نه نام چاپخانه روى آن نوشته شده و نه شهر و محل تأليف آن، و از صفحه اوّل تا آخر حملات تحريك آميز (و در عين حال كاملا بى منطق) نسبت به شيعه (به خصوص شيعيان عراق) است; حتى اهل سنّت را تشويق به كوتاه كردن دست شيعه از عراق نموده است، و به قدرى حملات آن به دور از حقيقت و منطق است كه هر فرد مسلمانى را (اعم از شيعه و سنى) ناراحت و متأثر مى سازد.

 استعمارگران و ايادى آنها از اين موج تبليغاتى ضد شيعه استفاده هاى سرشارى برده و مى برند. در كشور عراق كه اكثريت آن شيعه و اقليتى سنى هستند هرگز نمى گذارند آرامشى به وجود آيد، وضع كويت و پاكستان و ساير نقاط را هم كه مطلع هستيد; آنگاه آنها مى مانند و منابع سرشار اين كشورها!

 اين استعمارگران در همين سالهاى اخير در كشور اسلامى پاكستان كه جمعيّت عظيمى از شيعه در آنجا زندگى مى كنند روز عاشورا، در يكى از قصبات عدّه كثيرى از شيعيان را كه مشغول عزادارى بودند به دست وهابيّون افراطى به طرز فجيعى به قتل رساندند و به اين وسيله شكاف ميان شيعه و سنى را بيشتر ساختند.(5)

 بديهى است اين حوادث، ساده نيست و نيروى مرموزى از بيرون مرزهاى كشورهاى اسلامى آنها را رهبرى مى كند.

 

پاورقی:

 1.   اشاعره كه جمعى از اهل سنّت هستند براى خدا صفاتى زائد بر ذات و قائم به او قايل هستند كه آنها را «معانى» مى نامند، شرح بيشتر در كتاب «چگونه خدا را بشناسيم» بخوانيد.

 2.   كتاب «منهاج السنة النبوية فى نقض كلام الشيعة القدرية» تأليف «ابن تيميه» و كتاب «الصراع بين الاسلام والوثنيه» تأليف «عبدالله على القصيمى» و كتاب «الوشيعة فى نقد عقائد الشيعة» تأليف «موسى جارالله» است، كسانى كه مايل هستند از طرز بحثها، وهمچنين پاسخهاى لازم به آنها اطلاع پيدا كنند به كتاب نفيس الغدير، ج 3 مراجعه فرمايند.

 3.   از ابراهيم سليمان جبهان كتابى نيز به نام «تبديد الظلام وتنبيه النيام» در سال 1399 در جده به چاپ رسيد. كتاب قاطع البرهان فى الردّ على الجبهان اثر سيد احمد موسوى فالى، رد بر اين نويسنده است كه در مطبعه سفيان به چاپ رسيده است.


 

 4.   نقل از كتاب مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 372 ; نيز ر.ك: تهذيب التهذيب، ج 2، ص 104; بحارالانوار، ج 47، ص 28 .

 5.   شرح اين ماجراى اسف انگيز را در كتابى كه اخيراً به عنوان «شرح حال آية الله حكيم» انتشار يافته است مى توانيد مطالعه فرماييد.

 منبع:

 ·         آئین ما (اصل الشیعه)تألیف آیت الله العظمی محمد حسین آل کاشف الغطاء ترجمه و تحقيق: آیت الله ناصر مكارم شيرازى

 

سود تجارت با خدا

نوشته شده توسطرحیمی 26ام مهر, 1391

 

     «  مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا …(الأنعام/160)»:

     هر كس كار نيك بياورد ، پاداشش ده برابر آن است .

     يعنى كسى كه يك عمل خوب براى من بياورد و مثلاً بگويد: خدايا! من يك نماز صبح آورده‏ام، يا انسانى را با زبان نجات داده‏ام، يا مشكل بنده‏اى را حل كرده‏ام، يا با نگاه محبت‏آميز، دلى را خشنود ساخته‏ام، يا با زبان مهر و محبت، غصه كسى را برطرف كرده‏ام، من دَه برابر به او پاداش مى‏دهم.

     البته «مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ» شامل مردم مؤمن است وگرنه غير مؤمن، طرف معامله خود را خداوند قرار نمى‏دهد. غير مؤمن خداوند را باور ندارد به همين جهت با ظاهر دنياى فانى و زودگذر مثل كارخانه و شركت مى‏كند.

     تنها مردمان مؤمن هستند كه طرف تجارتشان خداوند است، البته مردم مؤمن، هر روز و شب، براى او كار خوب انجام مى‏دهند، در پنج نوبت نماز مى‏خوانند، برخى نماز شب مى‏خوانند، به ديدن پدر و مادر مى‏روند و در زندگى زن و فرزندشان گشايش ايجاد مى‏كنند. هر كار خوبى حسنه است و خداوند دَه برابر، در ازاى آن سود مى‏دهد و در پرونده او ثبت مى‏شود، البته اين در مراحل عادى است.

منبع:

  • ارزش‏ها و لغزش‏هاى نفس/ شیخ حسین انصاریان

 

 

 

دانلود کلیپ تصویری ازدواج حضرت زهرا(س)و امیرالمومنین علی(ع)توسط حاج محمود کریمی

نوشته شده توسطرحیمی 25ام مهر, 1391

ويژگيهاى بهترين زن در گفتار رسول خدا صلى الله عليه و آله

نوشته شده توسطرحیمی 25ام مهر, 1391

     درباره بهترين ها بايد بهترين افراد نظر بدهند و برترين افراد آنانى هستند كه در نظرشان هوى و هوس راه ندارد و گفتارشان مطابق با حق و واقع است اينان تنها پيامبران و امامان معصوم عليهم السلام هستند كه معارف و حقايق را با قلب پاك خود از سرچشمه زلال وحى دريافت و با زبان مبارك خود براى خلق خدا بيان مى كنند. رسول اكرم صلى الله عليه و آله در ميان اين جمع بهترين ، جلودار، و سرآمد است زيرا او برترين مخلوق خداست ، و كلامش ، بعد از كلام حق ، زيباترين و دلنشين ترين گفتار است .

http://shiaupload.ir/images/7xvacrzwfdr8bdyt0y04.gif

    براى آشنايى با بهترين زنان به خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله مى رويم و با هم گوش جان به كلام جان بخشش مى سپاريم .

     جابربن عبدالله مى گويد: با جمعى در خدمت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بوديم آن حضرت فرمود:

بهترين زنان شما داراى اين ويژگيهاست :

     فرزند آور، بسيار مهربان ، پاكدامن ، عزيز در ميان فاميل ، متواضع و فروتن با همسر، زينتگر براى همسر، خود نگهدار در برابر نامحرم ، حرف شنوايى از شوهر، فرمانبردار از همسر، كاملا در اختيار شوهر به هنگام تنهايى با شوهر.(1)

     اكنون براى درك بيشتر اين كلام نورانى رسول اكرم صلى الله عليه و آله نگاهى ديگر به اين صفات مى افكنيم و از زبان مبارك آن حضرت و خاندان پاكش به تشريح آنها مى پردازيم.

صفحات: 1· 2

روش برخورد با مردم

نوشته شده توسطرحیمی 25ام مهر, 1391

مرحوم شيخ طوسى رضوان اللّه تعالى عليه در كتاب رجال خود آورده است :
در يكى از روزها، عدّه اى از دوستان امام رضا عليه السلام در منزل آن حضرت گرد يكديگر جمع شده بودند و يونس بن عبدالرّحمن نيز كه از افراد مورد اعتماد حضرت و از شخصيّت هاى ارزنده بود، در جمع ايشان حضور داشت .
هنگامى كه آنان مشغول صحبت و مذاكره بودند، ناگهان گروهى از اهالى بصره اجازه ورود خواستند.
امام عليه السلام ، به يونس فرمود: داخل فلان اتاق برو و مواظب باش هيچ گونه عكس العملى از خود نشان ندهى ؛ مگر آن كه به تو اجازه داده شود.
آن گاه اجازه فرمود و اهالى بصره وارد شدند و بر عليه يونس ، به سخن چينى و ناسزاگوئى آغاز كردند.
و در اين بين حضرت رضا عليه السلام سر مبارك خود را پائين انداخته بود و هيچ سخنى نمى فرمود؛ و نيز عكس العملى ننمود تا آن كه بلند شدند و ضمن خداحافظى از نزد حضرت خارج گشتند.
بعد از آن ، حضرت اجازه فرمود تا يونس از اتاق بيرون آيد.
يونس با حالتى غمگين و چشمى گريان وارد شد و حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت :
ياابن رسول اللّه ! من فدايت گردم ، با چنين افرادى من معاشرت دارم ، در حالى كه نمى دانستم درباره من چنين خواهند گفت ؛ و چنين نسبت هائى را به من مى دهند.
امام رضا عليه السلام با ملاطفت ، يونس بن عبدالرّحمان را مورد خطاب قرار داد و فرمود: اى يونس ! غمگين مباش ، مردم هر چه مى خواهند بگويند، اين گونه مسائل و صحبت ها اهميّتى ندارد، زمانى كه امام تو، از تو راضى و خوشنود باشد هيچ جاى نگرانى و ناراحتى وچود ندارد.
اى يونس ! سعى كن ، هميشه با مردم به مقدار كمال و معرفت آن ها سخن بگوئى و معارف الهى را براى آن ها بيان نمائى .
و از طرح و بيان آن مطالب و مسائلى كه نمى فهمند و درك نمى كنند، خوددارى كن .
اى يونس ! هنگامى كه تو دُرّ گرانبهائى را در دست خويش دارى و مردم بگويند كه سنگ يا كلوخى در دست تو است ؛ و يا آن كه سنگى در دست تو باشد و مردم بگويند كه درّ گرانبهائى در دست دارى ، چنين گفتارى چه تاءثيرى در اعتقادات و افكار تو خواهد داشت ؟
و آيا از چنين افكار و گفتار مردم ، سود و يا زيانى بر تو وارد مى شود؟!
يونس با فرمايشات حضرت آرامش يافت و اظهار داشت : خير، سخنان ايشان هيچ اهميّتى برايم ندارد.
امام رضا عليه السلام مجدّدا او را مخاطب قرار داد و فرمود:
اى يونس ، بنابر اين چنانچه راه صحيح را شناخته ، همچنين حقيقت را درك كرده باشى ؛ و نيز امامت از تو راضى باشد، نبايد افكار و گفتار مردم در روحيّه ، اعتقادات و افكار تو كمترين تاثيرى داشته باشد؛ مردم هر چه مى خواهند، بگويند.

چهل داستان و چهل حديث از امام رضا عليه السلام/ عبداللّه صالحى

نظر تعدادی از مراجع عظام در باره وهابیت

نوشته شده توسطرحیمی 25ام مهر, 1391

 نظر امام خمينى قدس سره :

     امام خمينى قدس سره مى فرمايند: مگر مسلمانان نمى بينند كه امروز مراكز وهابيت در جهان به كانون هاى فتنه و جاسوسى مبدل شده اند كه از يك طرف اسلام اشرافيّت، اسلام ابوسفيان، … و اسلام آمريكايى را ترويج ميكنند و از طرف ديگر سر بر آستان سرور خويش آمريكاى جهان خوار ميگذارند(1). و در وصيتنامه سياسى الهى خود مى نويسند: و مى بينيم كه ملك فهد هر سال مقدار زيادى از ثروت هاى بى پايان مردم را صرف طبع قرآن كريم و محالّ تبليغاتِ مذهبِ ضد قرآنى مى كند و وهابيت، اين مذهب سراپا بى اساس و خرافاتى را ترويج مى كند؛ و مردم و ملت هاى غافل را سوق به سوى ابرقدرت ها مى دهد و از اسلام عزيز و قرآن كريم براى هدم اسلام و قرآن بهره بردارى مى كند(2).

 (1) صحيفه امام ج 21 ص 80، پيام امام خمينى به مناسبت سالگرد كشتار مكه.

 (2) وصيت نامه سياسى و الهى امام خمينى، 26بهمن 1361 - 1 جمادى الاولى

نظر آيت اللّه العظمى فاضل لنكرانى قدس سره :

     حضرت آيت اللّه العظمى فاضل لنكرانى فرمودند: براى همه آگاهان روشن است كه وهابيت، كه به اتفاق همه گروه هاى مسلمين، از اسلام خارج است و مولود كفر و يهود مى باشد، هيچ فلسفه وجودى به جز مخالفت با اسلام و قرآن و ايجاد تفرقه ميان مسلمين ندارد. اين گروه نه تنها به دنبال هدم مظاهر مقدس شيعه، بلكه در صدد از بين بردن همه آثار و مقدسات اسلامى، از جمله مرقد نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم است؛ و روزى قرآن و كعبه مقدسه را نشانه خواهند رفت(1).

 (1) پيام معظم له به مناسبت تخريب مجدد حرمين شريفين عسكريين عليهماالسلام ، 23/3/86.

 نظر مقام معظم رهبرى:

      مقام معظم رهبرى مى فرمايد: از اول، وهّابيّت را براى ضربه زدن به وحدت اسلام و ايجاد پايگاهى مثل اسرائيل در بين جامعه ى مسلمان ها به وجود آوردند. همچنان كه اسرائيل را براى اين كه پايگاهى عليه اسلام درست كنند، به وجود آوردند، حكومت وهّابيّت و اين روءساى نجد را به وجود آوردند تا داخل جامعه ى اسلامى، مركز امنى داشته باشند كه به خودشان وابسته باشد و مى بينيد هم كه وابسته اند. الان اين سلاطينى كه در بقعة الاسلام وهّابى هستند، از اين كه به وابستگى و رفاقت و طرفدارى خودشان از سياست هاى دشمنان اسلام - يعنى آمريكا - تصريح كنند، ابايى ندارند و آن را پوشيده نمى دارند(1).

 (1) پايگاه اطلاع رسانى دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبرى farsi.khamenei.ir.

 نظر آيت اللّه العظمى مكارم شيرازى:

     آيت الله العظمى مكارم شيرازى فرمودند: دشمنان اسلام، وهابيون را براى تفرقه افكنى و سوء استفاده از مسلمانان در منطقه بسيج كردند(1). پيدايش فرقه وهابيت يكى از مشكلات و چالش هاى بزرگى است كه دين مبين اسلام در طول تاريخ خود با آن روبرو شده و به وسيله  آن عقب افتاده است(2).

 (1) سايت:salaf.blogfa.com/post-406.aspx//:http به نقل از خبرگزارى ايرنا، دوشنبه پنجم آذر 1386.

 (2) بيانات معظم له در ابتداى درس خارج به مناسبت سال روز تخريب قبور ائمه بقيع، هشتم شوال 1427، دهم آبان 1385.

 نظر حضرت آية اللّه العظمى صافى:

     حضرت آيت اللّه صافى گلپايگانى مى نويسد: هنگامى كه كتاب العواصم من القواصم را خواندم، از تلاش نويسنده آن براى تفرقه ميان مسلمانان شگفت زده شدم و به حقّ سوگند، به ذهنم خطور نمى كرد كه در عصر حاضر يك مسلمانى براى دور كردن مسلمانان از هم ديگر و ايجاد اختلاف ميان آنان اين چنين كوشش كند و همه مصلحان و مناديان وحدت را به نادانى و دروغ گويى و نفاق و حيله، متّهم سازد، بالاترين مصيبت اين جاست كه اين كتاب توسّط دانشگاه بزرگ مدينه منوّره چاپ و منتشر شده است. آرى، مادامى كه كتاب هايى همانند الخطوط العريضة، الشيعة والسنة و العواصم من القواصم، به وسيله دانشگاه اسلامى مدينه منوّره چاپ و منتشر مى شود و عداوت و دشمنى با اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را آشكار نموده و حقايق تاريخى را انكار كرده و هرگونه وحدت ميان مسلمانان را زير سؤال برده و با مناديان وحدت به مخالفت برخاسته، چگونه مى شود به تقريب مذاهب اسلامى و وحدت مسلمين دست يافت؟(1) همچنين در ديدار اعضاى ستاد بازسازى عتبات عاليات، فرمودند: وهابيان نه تنها با اهل بيت پيامبر عليهم السلام بلكه با شخص رسول اللّه صلى الله عليه و آله دشمنى دارند و در صدد از بين بردن نام و تاريخ اسلام برآمده اند. ياد و نام ائمه اطهار عليهم السلام از بين رفتنى نيست و آن چيزى كه به زودى خاموش مى شود، فتنه وهابيت در جهان است و تنها جنايت هاى آن هاست كه در تاريخ باقى مى ماند(2). براى اين كه روشن شود كه تفكر وهّابيّت در ايجاد تفرقه مخالف قرآن و سنّت مى باشد، نخست موضوع وحدت از منظر قرآن و سنّت را بحث مى كنيم و آن گاه به عوامل تفرقه و نتايج شوم آن خواهيم پرداخت.

 (1) براى آگاهى بيشتر، ر. ك: آية اللّه العظمى صافى گلپايگانى، صوت الحق، ص 17.

 (2) سايت موءسسه آموزش مذاهب اسلامى، www.mazaheb.com، خبر گزارى فارس،www.farsnews.net

وهابیت  سيد محمد حسينى قزوينى

ای کاش د ر این بیت بسوزم

نوشته شده توسطرحیمی 25ام مهر, 1391

یا حبیب الباکین

« گر بگویند مرا با تو سر و کاری نیست

در و دیوار گواهی بدهد کاری هست »

                                               سعدی

دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی

افتاده نخ چادر او دست نسیمی

تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم

با دست خودش داده اناری به یتیمی

حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را

بخشیده به همسایه، چه قران کریمی

در خانهء زهرا همه معراج نشینند

آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی

ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم

می سوخت حریم دل مولا چه حریمی

آتش مزن آتش  در و دیوار دلش را

جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی

 

حالا نکند پنجره را وا بگذاریم

پرپر شود آن لاله زخمی به نسیمی

سید حمیدرضا برقعی