« چند دستور مهم براى مقابله با بلاها و مشكلاتمفهوم تقوى در روايات »

تقوى محرّك انسانها به سوى خيرات است.

نوشته شده توسطرحیمی 26ام مهر, 1391

     در زمان بزرگ مرجع تقليد مرحوم آيت اللّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى (ره) درگيرى ميان حكومت وقت ايران و سعودى در اثر اين كه ابوطالب نامى از يزد در حال طواف دچار تهوع و استفراغ شده بود، درگرفت، زيرا اين وهابى هاى از خدا بى خبر اين شخص را دستگير كردند و ادعا نمودند كه اين فرد هتك حرمت حرم كرده و بالاخره او را محكوم و به قتل رساندند، معروف است كه تا مدتى براى ايرانى ها حج ممنوع شد، تا اين كه دولت سعودى بعد از مدتى از دولت ايران پوزش خواست، و دوباره اجازه داده شد، كه حجاج ايرانى به حج روند يكى از علماى اصفهان برايم نقل كرده كه يكى از حجّاجى كه به حج رفته بود گفت رفيقى داشتم كه در اين سفر همراه من بود، در بيابان بينكويت و حجاز دچار شن گرفتگى شديم، و ماشين قدرت حركت نداشت، (قابل ذكر است كه سابقا غالب افراد با ماشين از طريق كويت به عربستان مى رفتند و گاهى به درياچه هاى شن برمى خوردند و دچار مشكلات مى شدند) راننده گفت اگر مى خواهيد به حج برسيد و جان خودتان را هم نجات دهيد بايد وسائل خود را در بيابان رها كنيد تا بتوانم شما را نجات دهم (در آن زمان افراد به علت طولانى شدن سفر وسائل زيادى برمى داشتند) بالاخره وسائل را رها كرده و به مكه رسيديم، رفيق من در آنجا يادش آمد كه 4000 تومان دارائى خود را كه از 40 هزار تومان امروز بيشتر قيمت داشت در چمدانى كه در بيابان رها كرده بود گذاشته بود، براى همين جهت بسيار نگران و مضطرب بود، ولى چاره اى نداشت، هرچه جستجو كرد و سؤال و پرسش نمود تا شايد كسى با وسائل آنهابرخورد كرده و پول او را پيدا كرده باشد، به جايى نرسيد، و بالاخره پولى براى ادامه سفرش قرض كرد، بعد از مراسم حج مرسوم بود ايرانيان به كربلا مى رفتند، من هم با رفيق خود به كربلا رفتيم ولى بسيار غمگين بود، و متوسل به سيدالشهداء(عليه السلام) شد، ما نماز را در صحن آقا امام حسين اقامه(عليه السلام)مى كرديم، به رفيقم گفتم امروز در جمعيت نمازگزاران اعلام كن آيا كسى چمدانى كه فلان مقدار پول درون آن بوده، در بيابان حجاز پيدا نكرده، گفت به من مى خندند بيابان حجاز كجا و كربلا كجا؟!

     بالاخره با اصرار ما اعلام كرد و مردم شروع كردند به خنديدن، مرد عربى كنار من بود گفت اين ايرانى چه گفت؟ من جريان را براى او گفتم، ناگهان لبهاى او پر از تبسّم شد، و گفت گمشده اين مرد پيش من است، من در بيابان پيدا كردم، و چون ديدم پول ايرانى در آن است چادر به چادر در مكه، محل سكونت ايرانيان را جستجو كردم ولى صاحبش را نيافتم، و گفتم خدايا پول وزر و بالى براى من شده، خودت كمك كن تا آن را به صاحبش برسانم، و بالاخره شخصى به من گفت معمولاً ايرانيها بعد از مراسم حج به كربلا مى روند، من هم تا به اينجا آمدم، تا اين كه امروز اين شخص را پيدا كردم، و خدا را شكر كه امروز راحت شدم.

     هدف از نقل اين داستان اين بود كه: تقوى چه مى كند چنان تحركى مى دهد، و چنين سلب آرامش و آسايش مى كند كه اين مرد عرب را از بيابانهاى ميان كويت و حجاز روانه مكه مى كند تا چادر به چادر به دنبال صاحب اين پول بگردد سپس به كربلا آيد، تا بار مسئوليت را از دوش خود بردارد، با اين كه قدرت داشت پول را برداشته و مصرف كند. حتى ناقل اين داستان گفته بود وقتى مى خواستيم به عنوان مژدگانى به او چيز دهيم، رنگش تغيير كرد و گفت مگر براى اداى وظيفه هم پول مى گيرند، به به اين است نتيجه جهت دادن تقوى به عقيده، و از بى رنگى درآوردن انسان ومزيّن به رنگ الهى كردن.

  • اخلاق اسلامى در نهج البلاغه  اكبر خادم الذاكرین


فرم در حال بارگذاری ...