« نسخه ای برای نجات انسانباید مؤدب به آداب شویم »

آب چرکین خون آلود، مجازات اهل دوزخ

نوشته شده توسطرحیمی 9ام خرداد, 1395

رفتار کافران با پیامبران

 همان‌گونه که راه و رسم افراد بى‌منطق است، هنگامى که کفار به ضعف و ناتوانى گفتار و عقیده خود آگاه شدند، استدلال را رها کرده، و تکیه بر زور و قدرت و قلدرى مى‌کنند، اقوام کافر لجوج و بهانه جو نیز هنگامى که منطق متین و رساى پیامبران را، شنیده‌اند به پیامبران خود گفتند:

 

«وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُم مِّنْ أَرْضِنَآ أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا» (ابراهیم / ۱۳)

«سوگند یاد مى‌کنیم که شما را از سرزمینمان خارج مى‌سازیم، مگر اینکه به آئین ما (بت‌پرستى) باز گردید.» 

 این مغروران بی‌خبر، گویى همه سرزمین‌ها را مال خود مى‌دانستند و براى پیامبرانشان حتى به اندازه یک شهروند حق قائل نبودند و لذا مى‌گفتند: «ارضنا» (سرزمین ما!) در حالى که خداوند زمین و تمام مواهبش را براى صالحان آفریده است و این جباران خود خواه مستکبر در واقع حقى از آن ندارند، تا چه رسد به اینکه همه را از خود بدانند!

 اشغال تدریجی فلسطین

غصب سرزمین‌ها توسط کفار

 آن‌گاه که سخن حق سودى نبخشد و کافر بستیزد، داعیان حق براى مقابله با باطل به نیرو متوسل مى‌شوند، و چون پیامبران در مواجهه با کفار، پس از تحمل آزارها که در راه دین خداست، به نیروهاى ذاتى خود تکیه نمى‌کنند، خداوند به یارى آنان مى‌شتابد و با تمام وضوح به ایشان وحى مى‌کند که قطعا ستمکاران را هلاک خواهد کرد.
آیین خدا با همه پیامبران و اهل رسالت چنین است. آنان را به حال خود مى‌گذارد تا با دشمنان‌شان به وسیله صبر و اراده‌اى که دارند مبارزه کنند تا آزموده شوند، اما چون مبارزه صورت جدى و حساس به خود گرفت، به یارى آنان مى‌شتابد تا پیروز شوند. سپس اضافه مى‌کند خداوند در این هنگام به پیامبران دلدارى و اطمینان خاطر مى‌داد و

 «فَأَوْحَى إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ» (ابراهیم / ۱۳)

«وحى به آن‌ها مى‌فرستاد که من به طور قطع ظالمان و ستمگران را هلاک خواهم کرد.» 

 بنابراین از این تهدیدها هرگز نترسید و کمترین سستى در اراده آهنین شما راه نیابد.
و از آنجا که منکران ستمگر، پیامبران را تهدید به تبعید از سرزمین‌شان مى‌کردند خداوند در مقابل به آن‌ها به پیامبران مژده داد که همراه با نابودى ستم‌کاران، آسایش و رحمت خود را شامل حال ایشان مى‌کند:

 

«وَلَنُسْکِنَنَّکُمُ الأَرْضَ مِن بَعْدِهِمْ» (ابراهیم / ۱۴)

«من شما را در این زمین بعد از نابودى آن‌ها سکونت خواهم بخشید.» 

 

ولى این پیروزى و موفقیت نصیب همه‌کس نمى‌شود «ذَلِکَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِی وَخَافَ وَعِیدِ؛ این، برای کسانى است که از مقام من بترسند و احساس مسئولیت کنند و همچنین از تهدید به عذاب‌ها در برابر انحراف و ظلم و گناه ترسان باشند و آن‌ها را جدى تلقى کنند.» (ابراهیم / ۱۴)

بنابراین موهبت و لطف من نه بى‌حساب است و نه بى‌دلیل، بلکه مخصوص کسانى است که با احساس مسئولیت در برابر مقام عدل پروردگار نه حول ظلم و ستم مى‌گردند و نه در برابر دعوت حق، لجاجت و دشمنى به خرج مى‌دهند.

 

تقاضای پیروزی

در این هنگام که پیامبران کارد به استخوانشان رسیده بود و تمام وظیفه خود را در برابر قوم خویش انجام داده بودند و آن‌ها که باید ایمان بیاورند ایمان آورده و بقیه به کفر پافشارى داشتند و مرتبا رسولان را تهدید مى‌کردند، در این موقع «وَاسْتَفْتَحُواْ؛ آنها از خداوند تقاضاى فتح و پیروزى کردند.» (ابراهیم / ۱۵) و خداوند هم دعاى این مجاهدان راستین را به هدف اجابت رسانید و در برابر انقیاد (مطیع بودن و فرمان‌برداری) مطلقى که پیامبران به او داشتند، پیروزى را نصیب آنان کرد، اما دشمنانشان، گمان‌ها و آرزوها و کوشش‌هایى که در راه رسیدن به مقصود به جا آوردند به سبب عناد آن‌ها همه باطل شد:

 

«وَخَابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ» (ابراهیم / ۱۵)

«جباران عنید (شخصی که مخالف حق باشد و آن را دانسته رد کند) نومید و زیان‌کار و نابود شدند.» 

 

«خاب» از ماده ی «خیبه» (بر وزن غیبت) به معنى از دست رفتن مطلوب است که با کلمه نومیدى در فارسى تقریبا مساوى است. «جبار» در اینجا به معنى متکبر و گردن‌کش است.

در حدیثى آمده که زنى به حضور پیامبر آمد، پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌وآله- دستورى به او داد، او سرپیچى کرد و فرمان پیامبر را اجرا ننمود، پیامبر فرمودند:

 «دعوها فانها جباره»

«او را رها کنید که زن سرکشى است.»

ولى کلمه ی «جبار» گاهى بر خداوند نیز اطلاق مى‌شود که به معنى دیگرى است و آن «اصلاح کننده موجود نیازمند به اصلاح» و یا «کسى که مسلط بر همه چیز است» مى‌باشد. کلمه ی «عنید» در اصل از «عند» (بر وزن رِند) به معنى سمت و ناحیه است، و در اینجا به معنى انحراف و گرایش به غیر راه حق آمده است. و لذا در روایتى از پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌وآله- مى‌خوانیم که فرمود: «کل جبار عنید من ابى ان یقول لا اله الا الله» جبار عنید کسى است که از گفتن لا اله الا الله ابا کند. در حدیثى از امام باقر -علیه‌السلام- مى‌خوانیم:

 

«العنید المعرض عن الحق»

«عنید کسى است که از حق روى گردان باشد.»

 جالب اینکه «جبار» اشاره به صفت نفسانى یعنى روح سرکشى است، و «عنید» اشاره به اثر آن صفت در افعال انسان است که او را از حق منحرف مى‌گرداند.

 

 

مجازات‌ها

سپس به نتیجه کار این جباران عنید از نظر مجازات‌هاى جهان دیگر در ضمن دو آیه به پنج موضوع اشاره مى کند:
۱-

«مِّن وَرَآئِهِ جَهَنَّمُ» (ابراهیم / ۱۶)

«به دنبال این نومیدى و خسران و یا به دنبال چنین کسى جهنم و آتش سوزان خواهد بود.» 

 

زجاج گوید: یعنى جهنم پیش روى چنین اشخاصى است و در عین اینکه زیان‌کارند، گرفتار جهنم خواهند شد. برخى گویند: یعنى جهنم، پشت سر این اشخاص است. اگرچه در حقیقت، جهنم در جلو ایشان است، نه پشت سر، لکن در مورد زمان آینده، مانعى ندارد که زمانى که در پیش است، بعد و عقب نامیده شود، زیرا زمان تدریجا مى آید و به انسان مى‌رسد، هم چنان که آنچه از دنبال انسان مى آید، چنین است. کلمه ی «وراء» گر چه به معنى پشت سر است (در برابر «أمام») ولى در این گونه موارد به معنى نتیجه و عاقبت کار مى آید، همان‌گونه که در تعبیرهاى فارسى نیز زیاد در این معنى به کار مى رود مثلا مى‌گوئیم: اگر فلان غذا را بخورى پشت سر آن بیمارى و مرض است، و یا اگر با فلان کس رفاقت کنى به دنبال آن بدبختى و پشیمانى است یعنى نتیجه و معلول آن چنین است. در دعای کمیل آمده است که:

 

«فکیف احتمالى لبلاء الاخره و جلیل وقوع المکاره فیها و هو بلاء تطول مدته و یدوم مقامه و لا یخفف عن اهله لانه لا یکون الا عن غضبک و انتقامک و سخطک و هذا ما لا تقوم له السموات و الارض فکیف بى و انا عبدک الضعیف الذلیل الحقیر المسکین المستکین الدعاء.» 

از چرک متعفن میان پوست و گوشت می‌نوشند!

۲-

«وَ یُسْقَى مِن مَّاء صَدِیدٍ» (ابراهیم / ۱۶)

«در میان آن آتش سوزان به هنگامى که تشنه مى‌شود از آب صدید به او مى‌نوشانند.»

  «صدید» چنان که علماى لغت گفته‌اند چرکى است که میان پوست و گوشت جمع مى‌شود، اشاره به اینکه از یک آب بد بوى متعفن بد منظره همانند چرک و خون به او مى‌نوشانند. قتاده گفت: آنچه از قروح و ریش‌هاى ایشان پالوده شود. محمد بن کعب و ربیع انس گفتند که: غساله اهل دوزخ باشد، و آن خون و ریمى باشد که از فروج زانیان بیرون بیاید. و از چرک‌ها و خون و جراحت‌هایى که از دستگاه تناسلى زن‌هاى بدکار، در آتش جهنم جارى مى‌شود، مى‌نوشند. چنان که از امام صادق -علیه‌السلام-نقل شده است. اکثر مفسران گویند: رنگ آن مثل رنگ آب و طعم آن مثل طعم خون و جراحت است.
ابو امامه از پیامبر گرامى اسلام درباره ی این جمله، روایت کرده است که فرمود: این آب را به آن‌ها نزدیک مى‌سازند و آن‌ها از آن متنفرند. همین که به دهانشان مى‌رسد، صورتشان گداخته مى‌شود و پوست سرشان در آن مى‌ریزد. همین که نوشیدند، امعاء (روده و جهاز دستگاه گوارش) آن‌ها متلاشى و از آن‌ها دفع مى‌شود. چنان که خداوند مى‌فرماید:

 

«وَسُقُوا مَاء حَمِیمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءهُمْ» (محمد / ۱۵)

 «آب داغ به آن‌ها نوشانیده مى‌شود و امعاى (روده‌ی) آن‌ها پاره مى‌شود.» 

 و نیز مى‌فرماید:

 «وَإِن یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاء کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ» (کهف / ۲۹)

«و اگر استغاثه کنند، با آبى پاسخ آن‌ها مى‌دهند که همچون چرک و جراحت است و صورت‌ها را بریان مى‌کند.» 

 

شاید همه یکى و شاید غیر هم باشند «اعوذ بالله من عذاب النّار».

در حدیث است که پیامبر گرامى اسلام -صلی‌الله‌علیه‌وآله- فرمود: «کسى که شراب بنوشد تا چهل روز نمازش پذیرفته نمى‌شود و اگر بمیرد، در حالى که چیزى از شراب در شکمش باشد، خداوند حق دارد که از عصاره چرک‌هاى اهل جهنم به او بنوشاند. این عصاره، چرک هاى اهل جهنم و موادى است که از دستگاه تناسلى زناکاران خارج مى‌شود. این مواد را در دیگ‌هاى جهنم، گرد مى‌آورند و به اهل آتش مى‌دهند، در نتیجه، امعاء داخلى (روده و جهاز دستگاه گوارش) و پوست هاى ایشان، گداخته مى‌شود.» همین روایت را امام صادق -علیه‌السلام-، از پدران خود، از پیامبر گرامى -صلی‌الله‌علیه‌وآله- نقل کرده است.

 

نوشاندن صدید

 

در خبر مى‌آید که: ولید عبدالملک روزى به حال مست در بعضى حجره‌هاى زنان رفت، جایى قرآن نهاده بود، بر گرفت و باز کرد بر سبیل تفأل تا چه بر آید، بر آمد: «وَاسْتَفْتَحُواْ وَخَابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ» (ابراهیم / ۱۵)

از آن به خشم آمد و جامع بنهاد و کمان بخواست و تیر و چندان تیر بر آن جا زد تا پاره پاره کرد، و این بیت‌ها مى‌خواند:

أ توعد عد کل جبار عنید**********فها انا ذاک جبار عنید
اذا ما جئت ربک یوم حشر**********فقل یا رب مزقنى الولید

 

کفر خود را آشکار نمود. اگر به دوربین بصیرت نظر شود، هر آینه آثار و عید الهى در عالم برزخ هویدا، و ولید به چنگال قهر سبحانى گرفتار است. در نهج‌البلاغه حضرت امیرالمؤمنین -علیه السلام- می‌فرماید:

«و اتقوا نارا حرها شدید، قعرها بعید، و حلیتها حدید، و شرابها صدید»

 «بپرهیزید و بیندیشید آتشى را که حرارتش شدید، و قعر آن دور، و زینت آن آهن، و آب آن صدید است.»

 

تلخ و گندیده

۳- این مجرم گناه‌کار و جبار عنید، هنگامى که خود را در برابر چنین نوشابه اى مى‌بیند:

 

 «یَتَجَرَّعُهُ وَ لاَ یَکَادُ یُسِیغُهُ» (ابراهیم / ۱۷)

 «به زحمت جرعه جرعه آن را سر مى‌کشد، و هرگز مایل نیست آن را بیاشامد بلکه به اجبار در حلق او مى‌ریزند.» 

 

آیه در بیان چگونگى آشامیدن آب صدید است که آشامیدنى جهنمیان است و اشاره به این که این قدر این آب تلخ و بد بو و بد مزه و غلیظ است که جرعه جرعه فرو مى‌برند و به آسانى از گلوى آن‌ها پائین نمی‌رود. «یتجرعه» «و به زحمت و مشقت تمام جرعه جرعه مى‌خورند آن را.»

 

«وَ لاَ یَکَادُ یُسِیغُهُ»

«و ممکن نیست به گلو فرو برد از غایت تلخى و گندیدگى.»

 

بلکه در گلو منقض شود و فرو شکند، و همیشه به آن عذاب گرفتار باشد. أبو أمامه از پیغمبر-صلی الله علیه و آله-روایت نموده که: صدید آن شربتى است که وقتى جهنمى نزدیک روى خود برد گوشت و پوست روى و سرش سوخته می‌گردد و چون بخورد امعائش پاره پاره گردد و از زیرش بیرون آید کقوله تعالى «و سقوا ماء حمیما فقطع أمعاءهم»

 

 

رنج‌های یک مرگ ابدی

۴- آن قدر وسائل عذاب و شکنجه و ناراحتى براى او فراهم مى‌گردد که:

 

 «وَیَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِن کُلِّ مَکَانٍ وَ مَا هُوَ بِمَیِّتٍ» (ابراهیم / ۱۷)

«از هر سو مرگ به سوى او مى‌آید ولى با این همه هرگز نمى‌میرد.»

 

تا مجازات زشتی‌هاى اعمال خود را ببیند. از هر سو سکرات مرگ ایشان را تهدید مى‌کند و با سختى‌هاى آن دست بگریبان‌اند: از ظاهر و باطن و حتى از جانب موهاى سر! این معنى از ابراهیم تیمى و ابن جریح است. ابن عباس و جبائى گویند: یعنى در همه جا با مرگ روبرو هستند، و مرگ از بالا و پائین و راست و چپ و پیش و پس آن‌ها را تهدید مى‌کند. «وَ مَا هُوَ بِمَیِّتٍ» با اینکه اسباب مرگ و سختى‌هاى آن ایشان را به سختى رنج مى‌دهند و هر یک از آن‌ها در این جهان براى خاتمه دادن به زندگى انسان و آسوده کردن او از آلام و مشقت‌ها کافى هستند، مع الوصف نمى‌میرند و هم چنان در عذاب و مشقت، به سر مى‌برند.
این جمله مثل این است که مى‌فرماید:

 

«وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لَا یُقْضَى عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا وَلَا یُخَفَّفُ عَنْهُم مِّنْ عَذَابِهَا کَذَلِکَ نَجْزِی کُلَّ کَفُورٍ» (فاطر / ۳۶)

« کسانی که کافر شدند آتش دوزخ برای آن‌ها است، هرگز فرمان مرگ آن‌ها صادر نمی‌‏شود تا بمیرند، و نه چیزی از عذابش از آن‌ها تخفیف داده می‌‏شود، این‌گونه هر کفران کننده‌‏ای را کیفر می‌‏دهیم.» 

 

حتى از مالک تقاضاى مرگ می‌کنند:

 

«وَنَادَوْا یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ قَالَ إِنَّکُم مَّاکِثُونَ» (زخرف / ۷۷)

«و فریاد کشند اى مالک (بگو) پروردگارت جان ما را بستاند پاسخ دهد شما ماندگارید.» 

 

در عین المعانى آورده که روح او در حنجره او مانده باشد نه بیرون آید تا او بمیرد و نه به تن باز گردد تا زنده باشد بلکه به حکم:

 

«لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحْیى» (طه / ۷۴)

« در آن نه مى‏‌میرد و نه زندگى مى‌‏یابد.» 

 

میان مردگى و زندگى باشد و گویند مراد آن است که هرگاه بمیرد باز او را زنده گردانند که:

 

«کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُواْ الْعَذَابَ» (نساء / ۵۶)

«هر چه پوستشان بریان گردد پوست‌هاى دیگرى بر جایش نهیم تا عذاب را بچشند.» 

 

با اینکه تصور مى شود مجازاتى برتر از این‌ها که گفته شد نیست، باز اضافه مى‌کند:

 

 «وَ مِن وَرَآئِهِ عَذَابٌ غَلِیظٌ» (ابراهیم / ۱۷)

«و به دنبال آن عذاب شدیدى است.» 

 

عذاب غلیظ عذابى سخت یعنى از آن بدتر و آن چنان باشد که در هر وقت، عذاب او سخت‌تر از عذابى شود که قبل از آن به این معذب بوده باشد و یا آن‌که مراد به آن، خلود او در دوزخ و یا حبس انفاس است؛ و گویند این آیه از قصه رسل منقطع است و در اهل مکه نازل شد یعنى کفار مکه طلب فتح کردند که در سال‌هاى قحط، آن باران که به جهت دعاء پیغمبر بر ایشان نازل شده بود، باشد، حق تعالى ایشان را از آن، خائب (بی‌بهره و مأیوس) گردانید و باران بر ایشان نبارانید و وعید ایشان فرمود که در جهنم بدل آب بارانى که می‌طلبیدند، آب صدید را به ایشان خورانند .
آری پشت سر این عذاب‌ها و شکنجه‌ها عذاب سختى در پیش است که ما به فضل و احسان قدیم خدا پناه مى‌بریم و عذاب غلیظ که بعد از آن عذاب پیش روى آن‌ها است تفسیر به آب داغى شده که به وسیله‌ى آن جهنم از اول خلقتش مى‌جوشد همانند آهن گداخته که صورت‌ها را کباب کند، چه بد نوشیدنى است و چه بد منزل‌گاهى است. و گفته‌اند عذاب غلیظ سوختن آتش است که در مقدار، هر روزى هفتاد بار او را به آتش بسوزانند و زنده کنند. و گفته‌اند عذاب غلیظ خوردن مارها و کژدمان است در دوزخ. و گفته‌اند عذاب غلیظ به اره بریدن ایشان است که ایشان را به اره‌هاى آتشین مى‌برند و فراپیش سگان و شیران و خوکان دوزخ مى‌اندازند تا مى‌خورند ایشان را. و گفته‌اند عذاب غلیظ آن گرسنگى هزار ساله بوَد که بر دوزخیان بدهند و آن‌گه غسلین و غساق خورانند ایشان را. و گفته‌اند عذاب غلیظ آن بود که هر روز عذاب ایشان سخت‌تر بود ابد الابدین.

 

و من ورائه عذاب غلیظ

این نظیر گفتار دیگری از خداوند است که فرمود:

 

«زِدْنَاهُمْ عَذَابًا فَوْقَ الْعَذَابِ» (نحل / ۸۸)

«عذابى بر عذابشان مى‏ افزاییم.»

 

و به این ترتیب آن‌چه از شدت مجازات و کیفر در فکر آدمى بگنجد و حتى آنچه نمى‌گنجد در انتظار این ستمگران خود خواه و جباران بى ایمان و گناه‌کار است، بسترشان از آتش، نوشابه آن‌ها، متعفن و نفرت آور، مجازات‌هاى بسیار از هر سو و از هر طرف، و در عین حال نمردن بلکه زنده بودن و باز هم چشیدن! اما هرگز نباید تصور کرد که این‌گونه مجازات‌ها غیر عادلانه است، چرا که همان‌گونه که بارها گفته‌ایم این‌ها نتیجه و اثر طبیعى اعمال خود انسان‌ها است، بلکه تجسمى است از کارهاى آنان در سراى دیگر که هر عملى به صورت مناسب خود مجسم می‌شود، و اگر ما اعمال و جنایات عده‌اى از جانیان را که در عصر و زمان خود، مشاهده کرده ایم و یا در تاریخ گذشتگان مطالعه نموده‌ایم، درست در نظر بگیریم گاهى فکر مى‌کنیم که این مجازات‌ها هم براى آن‌ها کم است!

 

به سبب گناهانشان غرق شدند

 

منابع


 

۱٫ سید محمدحسین طباطبایی / ترجمه المیزان / ج‏۱۲ / ص۴۸٫

۲٫ ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی / مجمع البیان / ج۱۳ / ص۱۱۵٫

۳٫ ناصر مکارم شیرازی / تفسیر نمونه / ج‏۱۰ / ص۳۰۰٫

۴٫ محمدتقی مدرسی / تفسیر هدایت / ج۵ / ص۳۲۰٫

۵٫ سید محمدحسین‏ حسینى همدانى / انوار درخشان / ج۹ / ص۲۷۶٫

۶٫ عبدالحسین طیب- أطیب البیان / ج‏۷ / ص۳۷۳٫

۷٫ نصرت بیگم امین / مخزن العرفان / ج‏۷ / ص۷۲٫

۸٫ ملا فتح الله کاشانی / منهج الصادقین فی إلزام المخالفین / ج۵ / ص۱۲۹٫

۹٫ ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی / جوامع الجامع / ج‏۳ / ص۳۰۴٫

۱۰٫ میرزا ابوالحسن شعرانی / روض الجنان و روح الجنان / ج‏۱۱ / ص۲۶۴٫

۱۱٫ حسین بن احمد الحسینی / تفسیر اثنا عشری / ج۷ / ص۳۵٫

۱۲٫ شیخ حر عاملی / تفسیر عاملی / ج‏۵ / ص۲۶۹٫

۱۳٫ علی‌اکبر قرشی / أحسن الحدیث / ج‏۵ / ص۲۸۵٫

۱۴٫ حاج ملاسلطان محمد گنابادی / ترجمه بیان السعاده / ج‏۷ / ص۶۹۹٫

۱۵٫ ابوالفضل رشیدالدین میبدی / کشف الأسرار / ج ۵ / ص۲۴۰٫

۱۶٫ ابوبکر عتیق بن محمد / تفسیر سور آبادى / ج۲ / ص۱۲۲۳٫

منبع: مرکز اشاعه ایمان

نظر از: حکیمه سپاهان شهر [عضو] 

سلام وخسته نباشید به شما
واقعا وبلاگ خوبی دارین به خصوص از لحاظ محتوایی
خوشحال می شم با هاتون در ارتباط باشم

1395/03/09 @ 18:18


فرم در حال بارگذاری ...