موضوعات: "ادبی" یا "شعر" یا "خلوت دل"
شعرخوانی "سید حمیدرضا برقعی" به مناسبت ولادت حضرت زینب سلامالله علیها
نوشته شده توسطرحیمی 11ام دی, 1398
شعرخوانی “سید حمیدرضا برقعی” به مناسبت ولادت حضرت زینب سلامالله علیها
گفتم از کوه بگویم قدمم میلرزد
از تو دم میزنم اما قلمم میلرزد
هیبت نام تو یک عمر تکانم داده است
رسم مردانگیات راه نشانم داده است
پی نبردیم به یکتایی نامت زینب
کار ما نیست شناسایی نامت زینب
من در ادراک شکوه تو سرم میسوزد
جبرئیلم همهی بال و پرم میسوزد
من در اعماق خیالم، چه بگویم از تو
من در این مرحله لالم، چه بگویم از تو
چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است
هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است
چه بگویم که خداوند روایتگر تو است
تار و پود همه افلاک نخ معجر توست
روبروی تو که قرآن خدا وا میشد
لب آیات به تفسیر شما وا میشد
آمدی تا که فقط زینت مولا باشی
تا پس از فاطمه صدیقه صغری باشی
آمدی شمس و قمر پیش تو سو سو بزنند
تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند
چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد
باز تکرار همان سوره ی “اعطینا” شد
عشق عالم به تو از بوسه مکرر میگفت
به گمانم به تو آرام پیمبر میگفت:
بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بود
جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود
منبع: تسنیم
هر جمله که با نام تو گفتم غزلی شد!
نوشته شده توسطرحیمی 10ام دی, 1398
هر جمله که با نام تو گفتم غزلی شد!وسعت وجودتان آنچنان مرا به شگفت آورد که دست به دامان زمین و زمان شدم:خواستم از آب بگویم که آیینه زلال مهربانیان است و مهریه مادرتان ……نتوانستم!همیشه با خودم میگفتم نوشتن از شما راحتتر از این حرفهاست.یک کلمه که بگویم، بزرگیتان، آن را چرخزنان به چشمه خورشید خواهد رساند.وسعت وجودتان آنچنان مرا به شگفت آورد که دست به دامان زمین و زمان شدم:خواستم از آب بگویم که آیینه زلال مهربانی تان است و مهریه مادرتان …نتوانستم!خواستم از خاک بگویم،یادم آمد از پدرتان، ابو تراب و نام زینب که جلوهی پدر است …و بازهم نشد!ادامه دادم..و باد و آتش و باران و…..هرکدام درصحنهای که نام زیبایتان آمد، حقیرانه به گوشهای خزیدند.چه تلاش بیهودهای که بخواهم وصفتان را، در گره کور کلمات زندانی کنم.من ماندم با دستی خالی!که ناگهان جملهای آمد و کار را تمام کرد:زینب خواهر حسین……حسین سالار زینبآخرش همان شد که فکر میکردم:“هر جمله که بانام تو گفتم غزلی شد”
|
یابن الحسن مهدی جان!
نوشته شده توسطرحیمی 8ام دی, 1398
«السلام علی ربیع الانام و نضره الایام» یابن الحسن! در خزان عمرم و در سینه پروردم بهار «السلام علی ربیع الانام و نضره الایام»
یابن الحسن! بهارهایی که ز عمرم گذشت وبی توگذشت، نبود غیر خزانها گرَم بهار تویی ای بهار جانها و خوشی روزگاران! هفتهها را به شوق رسیدن به آدینهی موعود به سر میبریم و غروب هر آدینه بغضهای غریبانهی نیامدنت را فرو میخوریم. کاش آتش سوزان فراقت به گلستان وصالی میرسید؛ کاش اشکهای ندبههایمان سنگ فرش کوچههای وصالت میشد. سرور ما! مولای ما! آقای ما! همه چیز و همه کس ما! کویر خشکیدهی قلبهایمان را عشق تو باران است؛ و ظلمهای پیدا و ناپیدای جهانمان را نام تو پایان است.
|
موسسه علمیه السلطان علی بن موسی الرضاعلیه السلام
یابن الحسن مهدی جان!
نوشته شده توسطرحیمی 8ام دی, 1398
«اللهم ارنی الطلعه الرشیده» یابن الحسن مهدی جان! هربار روایتی میشنویم یا میخوانیم که سائلی در حضور امامش پرسشهایش را میپرسد و میگوید: «جُعلت فداک»! قلبمان در سینه آب میشود و اشکمان از دیده جاری؛ که ای کاش روزی؛ شبی، ساعتی؛ لحظهای به نوبت هم شده، نوبت به ما هم برسد که در حضورت بگوییم «جعلت فداک» و بشنویم نوای گرم وصدای روح بخش و دلنوازت را و ببینیم آن«طلعت رشیده» را «اللهم ارنی الطلعه الرشیده»
«یا بن النبی المصطفی یا بن علی المرتضی یا بن فاطمه الکبری» امام زمان عجلاللهتعالیفرجه یابن الحسن مهدی جان! با چه نام بخوانمت تا پاسخ بشنوم؟ شاید باید بگویم «یابن النبی المصطفی» یا بگویم: «یا بن علی المرتضی» یا بگویم «یا بن خدیجه الغراء»! نه !نه! باید با نامی بخوانمت که بهانهی خلقت و افتخار یک یک شما معصومین علیهمالسلام است،
باید بگویم «یا بن فاطمه الکبری»!
بگویم و تکرار کنم: ای پسر فاطمه، پسر فاطمه
ای پسر فاطمه، نور خدا سبزترین باغ بهار خدا
باتو دل از غصه جدا میشود صافتر از آیینهها میشود
|
موسسه علمیه السلطان علی بن موسی الرضاعلیه السلام
یابن الحسن مهدی جان!
نوشته شده توسطرحیمی 8ام دی, 1398
«یابن الحسن روحی فداک متی ترانی و نراک»
امام زمان عجلاللهتعالیفرجه یابن الحسن! میگویند چشمهایی هست که تو را میبینند و دستهایی که با یاد تو دست افشانند و پاهایی که بر مهر تو استوارنند، میگویند هر اشکی از چشم هر یتیم و مظلومی جدا میشود بر دامان پر مهر تو میریزد.
ای همه پاکی! همه خوبی! همه نور! چقدر دلم تنگ توست!
بزرگترین افتخار و سرمایه عمر من؛ دوستی و محبت و انتظار توست، عشق را در تو باید دید؛ هستی را با تو معنا کرد. ای جان جهان کاش میشد در عصری که عصر ارتباطاتش میخوانند راهی به سوی ارتباط با وجود نازنینت پیدا میشد. کاش در این دهکدهی بزرگ جهانی، روح جهان را به نظاره مینشستیم کاش شاه نشین چشم ما تکیه گه جمالت میشد و دلتنگیهای دلهای شیدا با نوازشهای پدرانهات پایان مییافت.
|
مؤسسه علمیه السلطان علی بن موسی الرضا علیهالسلام،
تو زیباترین اتفاقی که هنوز رخ نداده ای...
نوشته شده توسطرحیمی 29ام آذر, 1398
❤️ تو زیباترین اتفاقی که هنوز رخ نداده ای…
به جناب عشق گفتم :
تو بیا دوای ما باش
که به پاسخم بگفتا :
تو بمان و مبتلا باش
??? اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ???
من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو...؟
نوشته شده توسطرحیمی 29ام آذر, 1398
من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو…؟
جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو
بسکه هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو
تا به اینجا که به درد تو نخوردم آقا هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو
چاره ای کن، گره افتاده به کار دل من راهی از کار دلم پیش نبردم بی تو
سالها می شود از خویش سؤالی دارم من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو
با حساب دل خود هرچه نوشتم دیدم من از این زندگیم سود نبردم بی تو
گذری کن به مزارم به خدا محتاجم من اگر سر به دل خاک سپردم بی تو
|
دوست دارم که فقط غرق غمت باشم و بس
نوشته شده توسطرحیمی 28ام آذر, 1398
یاحسین♥️•°
هرکسی سلطنتی یافتـــ بہ خود مینازد
من کنم فخر بہ عالم کہ گدایِ تو شدم
♥️السلامعلیڪیااباعبدلله♥️
|
دلخوشان بازی برجام! مردم دلخورند + فیلم
نوشته شده توسطرحیمی 26ام آذر, 1398
شعرخوانی انتقادی “میثم مطیعی":
دلخوشان بازی برجام! مردم دلخورند
همایش “صدای مردم” با موضوع اعتراض مردمی به عملکرد مسئولان با حضور جمع زیادی از شعرا، مداحان و اصحاب رسانه در تالار سوره حوزه هنری تهران برگزار شد. در این مراسم که با حضور حجتالاسلام محمد قمی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، محسن مومنیشریف رئیس حوزه هنری برگزار شد، از خانواده شهیدان احمدی روشن و محمدحسین حدادیان تجلیل شد. میثم مطیعی، محمدحسین پویانفر، عبدالرضا هلالی، سیدمجید بنیفاطمه، ولیالله کلامی زنجانی، قاسم صرافان، احمد بابایی، مهدی سیّار، میلاد عرفانپور، مهدی جهاندار، محمد رسولی از جمله شاعرانی بودند که در این همایش به شعرخوانی پرداختند. در ادامه فیلم شعرخوانی میثم مطیعی را تماشا میکنید. صد گلو بغضیم، از گفتن چرا پروا کنیم غنچهی زخمیم ما، فریاد اگر لب وا کنیم درد دل داریم ما، گوشِ شنیدن نیز هست؟ پرسش ما را جوابی آنسوی این میز هست؟ میزهای بیغمِ از غصهی ما بیخبر بیخبر، از کارهای خویش حتی بیخبر میزهای وعدهی پرطَمطَراق بیاساس میزهای بیخبر از میزهای اختلاس میزهای زیر میزی، صندلیهای غرور میزهای خو گرفته با زر و تزویر و زور آنطرفتر میزهای سرخوش پرادعا میزهایی از نژاد خوب آقازادهها وای اگر مردان خدمت، در ریاست گم شوند میزهای خدمتِ بیمزد و منّت، گم شوند درد ما دردی جدا از فتنهی بی دردهاست درد دشمن نیست، درد دوستان بی ریا ست دستهای پینهبسته، سفرههای وصلهدار کوخهای مِهگرفته، کاخهای بیبخار این صدای اعتراض آیا به جایی میرسد؟ جز نمک بر زخم پاشیدن، دوایی میرسد؟ در گلومان خشک شد فریادهای اعتراض در هجوم های و هو گم شد صدای اعتراض باز با کبریت دشمن آتشی افروختند در میان شعله دیدم خشک و تر میسوختند چیست کار و بار دوزخ زادهها؟ آتش زدن دزدی و کشتار و قرآن خدا آتش زدن باز هم خون…خون پاکِ لاله بر چنگال گرگ برنگشتنهای سنگین پدرهای بزرگ باز هم خوشرقصی باروتها در بادها کُشتهسازیهای هالیوودی جلادها این طرف نابود شد دارایی نانآوری آن طرف خاکستری ماند از جهاز دختری باز از داغ شهیدان سینهها غوغا شده آه از آن نوزاد یک ماهه که بی بابا شده باز هم از فتنهی قابیل رد شد کاروان با تولای علی از نیل رد شد کاروان با کلامی مختصر نیرنگشان بر باد رفت خرجهای چند سال دشمنان بر باد رفت فتنه رفت و فتنه گردان، غرق رسواییش ماند انقلاب ما در اوج اقتدار خویش ماند مردم آرام ما از این تلاطم دلخورند دلخوشان بازی برجام! مردم دلخورند ای که در ظاهر به درد مردمت تن دادهای وعده را با نیت ازیادبردن دادهای؟! ای نهاده دست خود را باز هم بر روی دست شعلهی این فتنهها از گور بیتدبیری است اعتراض ما به سستیهای تدبیر شماست از گرانیها، از این شش سال تأخیر شماست مردم ما از تکبر، از تورم شاکیاند از لجوجان سیاست باز، مردم شاکیاند نسل آدم تا قیامت، ایمن از قابیل نیست با فریدونی که خود ضحاک شد تکلیف چیست؟ طعنه بر دست عدالت میزند قارون عصر مردمان را خرد و کوچک دیده از بالای قصر از تمسخر، از تکبر، هیچکس طرفی نبست ریشخندی زد اگر، بر ریش خود خندیده است حاجیان بار بسته جانب میقات غرب! چیست جز تحریم و آشوب و بلا سوغات غرب؟ باز گردید آی… ای دلدادگان آمریکا راه حل اینجاست آری در همین ایران ما وای بر آنان که دل دارند با دشمن گرو حشر آمریکاپرستان با ترامپ و پومپئو! هرکه خاک این وطن خرج قمار خویش کرد باخت و یک عمر بدبختی نثار خویش کرد هرکه با خوبان خیانت کرد سیلی میخورد فاسد اینجا بی برو برگرد سیلی میخورد گردنه در گردنه این راه هم طی میشود آخر هر فتنه ای اینجا نُه دی میشود نوبه نو با هر شهیدی عهد ما تجدید شد راه سبز ما به خون سرخشان تمدید شد باز دل، چشم انتظاری را روایت میکند صاحبی داریم ما، ما را هدایت میکند جان هستی اوست باید بگذریم از جان خویش تا ظهورش برنگردیم از سر پیمان خویش |
خدایا رحمتی در کار من کن!
نوشته شده توسطرحیمی 23ام آذر, 1398
مناجات با خدا
گاهی نه گریه آرامت می کند و نه خنده
نه فریاد آرامت می کند و نه سکوت
آنجاست که با چشمانی خیس
رو بـــه آسمـــــان می کنی و می گویی
خدایـا تنها تو را دارم
تنهایم مگذار…
اشعار مناجات با خدا خدایا رحمتی در کار من کن |
بیتوته