موضوع: "شعر"
دوباره راهیِ پس کوچه های شاماتم
نوشته شده توسطرحیمی 23ام فروردین, 1396
همیشه غرقِ غمم نقلِ این دقایق نیست که حال و روزِ من آن حال و روز سابق نیست من آن صنوبر خشکم که شعله ور شده ام از آنچه فکر کنی بی تو پیر تر شده ام نصیب من شده این قامتی که خم شده است ز گریه نور دو چشمم چقدر کم شده است مدینه بی تو برایم همیشه تاریک است گمان کنم که زمان وصال نزدیک است به خانه غصّۀ هجده شهید آوردم سرِ شکسته و موی سپید آوردم ز دست گریۀ ما اهل شهر خسته شدند چقدر زینب و ام البنین شکسته شدند هوای نوحه سرایی گرفته ایم حسین چقدر روضه دوتایی گرفته ایم حسین چقدر ما دو نفر مستمع شدیم و رباب برای ما دو نفر خواند روضۀ غمِ آب هنوز حرفِ نگفته زیاد دارم من هنوز کرببلا را به یاد دارم من هنوز در تبِ داغِ خیام میسوزم هنوز گریۀ بر توست کارِ هر روزم هنوز ملتهب از بودنم به بزمِ مِی ام هنوز در شوکِ دیدارِ تو به روی نِی ام هنوز هر طرفی ظرف آب می بینم مدینه را به سرِ خود خراب می بینم هنوز جان به لبِ نعل و استخوان توام هنوز گریه کنِ زخم خیزران توام هنوز جسم علی اکبرت به یادم هست هنوز تشنگیِ اصغرت به یادم هست هزار مرتبه آنچه گذشت را دیدم هزار مرتبه در خواب ، تشت را دیدم نوشته روی دلم روضۀ مُفَصَّلِ تو فضای سینۀ من شد کتابِ مقتل تو قسم به تربتِ پنهان و خاکیِ مادر مدینه بی تو به دردم نمی خورد دیگر منی که آینۀ غصه های ساداتم دوباره راهیِ پس کوچه های شاماتم زِ قبرِ طفل تو باید غبار گیرم من کنار قبر سه ساله ، قرار گیرم من مهدی مقیمی |
مرثیه هایت آتشین زینب
نوشته شده توسطرحیمی 23ام فروردین, 1396
آمدم سوی غمکده خانم !
که عزای تو آمده خانم !
اذن سینه زدن بده خانم!
جبل الصبر ! سیده خانم !
کوه ایمانی و یقین زینب!
خواهر غصه ! مادر غم ها !
رونوشت صلابت زهرا
ای شکوهت همیشه پابرجا
السلام علیک یا حلما
خانمی مؤمن و متین زینب!
معجزه به وضوح میکردی
هر نفس کار نوح میکردی
با دمت قبض روح میکردی
خوب فتح الفتوح میکردی
اسدالله چندمین زینب !
جسم من اینجاست ، روحم در کنار قبر تو
نوشته شده توسطرحیمی 23ام فروردین, 1396
گریه کردم روضه ی سخت تو را یک سال و نیم
زهر شد در کام من آب و غذا یک سال و نیم
در شگفتم ، من که با تو زنده بودم روز و شب …
زنده ماندم بی وجودِ تو چرا یک سال و نیم ؟!
هیچ جا حتی گلستان هم دلم را وا نکرد
بعدِ تو هر چیز ، دق داده مرا یک سال و نیم
با سرِ تو سر شده روز و شبِ این سرنوشت
پیش چشمم بوده ای بر نیزه ها یک سال و نیم
“کاش می شد زودتر جانم شود تقدیم تو ” …
بوده بر روی لب من این دعا ، یک سال و نیم
ابرِ باران زای چشمم لحظه ای خشکی ندید
مثل طوفان بود ، این آب و هوا یک سال و نیم
جسم من اینجاست ، روحم در کنار قبر تو
هم در اینجا بودم و هم کربلا ، یک سال و نیم
واکنش آیتالله خامنهای به شعر «علی ای همای رحمت»
نوشته شده توسطرحیمی 22ام فروردین, 1396
«علی ای همای رحمت» مطلع شعری بهیادماندنی از استاد شهریار در فضیلت مولای متقیان حضرت علی علیهالسلام است که رهبر انقلاب اسلامی، آن را از جمله برترین اشعار در مدح امیرالمؤمنین علیهالسلام دانستهاند. پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت ولادت حضرت علی علیهالسلام گزیدهای از فیلم و متن بیانات رهبر انقلاب دربارهی اولین مواجههی ایشان با این شعر بهیادماندنی استاد شهریار را برای نخستینبار منتشر میکند.
که به ماسوا فکندی همهی سایهی هما را
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
چو علی گرفته باشد سرِ چشمهی بقا را
بیانات در دیدار میهمانان شرکتکننده در کنگره بزرگداشت استاد شهریار ۱۳۸۵/۶/۲۶
۱) شعر استاد شهریار در مدح امیرالمؤمنین علیهالسلام:
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایهی هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمهی بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
برو ای گدای مسکین در خانهی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
به جز از علی که آرد پسری ابولعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که به سر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را
به دوچشم خونفشانم هله ای نسیم رحمت
که زکوی او غباری به من آر توتیا را
به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
که زجان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چو نای هر دم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را:
«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازد آشنا را»
ز نوای مرغ یاحق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا
مجموعه اشعار آئینی ویژه ولادت حضرت امیر مومنان حضرت علی علیه السلام
نوشته شده توسطرحیمی 21ام فروردین, 1396
هر نصر من الله به شمشیر علی بود
هر فتح قریب از دل چون شیر علی بود
در خیبر و بدرش همه یکپارچه گفتند:
پیروزی اسلام به شمشیر علی بود
آن رعشه که بر کاخ معاویه درافتاد
پیداست که از نعره ی تکبیر علی بود
در سینه اگر بغض علی داشت عجب نیست
چون سینه ی دشمن هدف تیر علی بود
یک قوم در اندیشه تحقیر علی بود
یک طایفه مشغول به تکفیر علی بود
گفتند و نماندند ولی نام علی ماند
الحق که علی شاهد تکثیر علی بود
حتی به سکوتش کمر تفرقه خم شد
این وحدت ما حاصل تدبیر علی بود
صد رنگ عوض کرد بشر در طی ایام
تاریخ کجا شاهد تغییر علی بود؟
فرمود که دوزخ چه بسا خلق نمیشد
در هر دل اگر مهر فراگیر علی بود
پیغمبر ما آینه ی حُسن خدا بود
در آینه هر آینه تصویر علی بود
هنگام سحر فاطمه بر منبری از نور
با یازده آیینه به تفسیر علی بود
از خاک نجف شاخه ی انگور بر آمد
این معجزه ی تاک به اکسیر علی بود
ایوان نجف! هان تو شهادت بده فردا
این دل همه ی عمر به تسخیر علی بود
حجت الاسلام جواد محمدزمانی
هر دل كه شكسته شد نوایی دارد
هر عاشق دل خسته ،دعایی دارد
ایوان نجف ،محو زیارت نامه
در “روز پدر” عجب صفایی دارد
***
در سینه ، دلى غرق گناه آوردم
با چشم تر و روى سیاه آوردم
آنجا چقدر زبان به لكنت افتاد
وقتى به ضریح تو پناه آوردم
محمدمهدی عبدالهی
ذکر ما یاعلی مدد باشد
نوشته شده توسطرحیمی 21ام فروردین, 1396
ماهمه عبد آستان علی تشنه لطف بی کران علی سربلندیم روز محشر چون هست در قلبمان نشان علی
هم خدا هم علی احد باشد ذکر ما یاعلی مدد باشد در رجب کل شهر فهمیدند سیزده بهترین عدد باشد
آسمان را چقدر زیبا کرد نام حیدر چقدر غوغا کرد چه یلی آمده ست حق دارد کعبه آغوش خود اگر وا کرد
کعبه را در امان گذاشت علی روی کعبه نشان گذاشت علی نه فقط روی شانه های نبی پا به هفت آسمان گذاشت علی
عشق در سینه خداوند است اوکه گنجینه خداوند است ذات او غرق ذات حق باشد حیدر آئینه خداوند است
ذکر ما هست در دو دنیا هو نفسی تازه میکنم با هو دم ایوان طلا دمم این است یا علی یاعلی علی یا هو امیر فرخنده |
مرد بودن به سن وسال که نیست
نوشته شده توسطرحیمی 18ام فروردین, 1396چشمهایت به کربلا فهماند
مست بودن به قیل و قال که نیست
ظهر روز دهم نشان دادی
مرد بودن به سن وسال که نیست
یل شش ماهه ای،عجیب که نیست!
نوه یِ حیدری، جگرداری
بی جهت حرمله سه شعبه نساخت!
با عمو می پری،جگرداری
گریه هایت برای آب نبود
پدرت را غریب می دیدی
تا که پلک تو را عطش می بست
خواب شیب الخضیب می دیدی
حنجرت را بهانه می دیدند
بغض ِشان جنگ با علی دارد
کوفه با دیدنت هراسان گفت:
چقدرکربلا علی دارد!
خورجینی که درخیالِ خودش
سود خلخال ها کلان تر بود
ازهیاهویِ نیزه ها فهمید
از پدر هم سرت گران تر بود
رفتی از نیزه سر درآوردی
بین سرها،سری درآوردی
ناقه ی عمه را حجاب شدی
وقتی ازسایه معجر آوردی
وحید قاسمی
ای وجودت حیاتبخش وجود
نوشته شده توسطرحیمی 18ام فروردین, 1396ای وجودت حیاتبخش وجود
سائل درگهت کرامت و جود
مظهر کامل امام رضا
آفتاب دل امام رضا
قبلۀ حاجت همه، حرمت
دشمن و دوست سائل کرمت
ماه، آیینهدار طلعت تو
رخ شمسالشموس صورت تو
آیۀ هشت سورۀ نوری
به جوادالائمه مشهوری
خلف پاک مرتضایی تو
کوثر حضرت رضایی تو
ملک و جن و انس مهمانت
دو جهانی نشسته بر خوانت
کاظمینت درون سینۀ ما است
نجف و مکّه و مدینۀ ما است
تو جوادی و ما گدای توئیم
هر چه هستیم خاک پای توئیم
لطف تو، عجز ما، بود معلوم
هر دو هستیم لازم و ملزوم
کرم و جود تا ادا گردد
هر جوادی پی گدا گردد
من اگر در گدائیم کاهل
تو به جود و کرامتی کامل
تو محمد ، علی است ابن و ابت
کنیه ابن الرضا ، تقی لقبت
تو گلی و وجود گلخانه
ای به ریحانه روح و ریحانه
رنگ رخسار مرتضی داری
نقش گلبوسۀ رضا داری
پدرت گفت نازنین پسرم
ای فدای تو مادر و پدرم
پدران تو برترین پدران
پسران تو بهترین پسران
یم جود و فتوّت اید همه
اهلبیت نبوّت اید همه
دلتان بحر بی کرانۀ علم
کیست غیر از شما خزانۀ علم؟
معدن خیر و مظهر خیرید
اول خیر و آخر خیرید
ابر باریده با ولای شما
خلق خلقت بود برای شما
همگی بابهای ایمانید
امنای خدای رحمانید
تا صف حشر اصل هر کرمید
رکن ارکان و قادَةُ الاُمَم اید
علمها قطره و تو دریایی
عالمی بنده و تو مولایی
دو جهان ذرّه و تو خورشیدی
که به قلب همه درخشیدی
پیش علم تو علم عالم چیست؟
در حضور تو پور اکثم کیست؟
تو به بزم سخن تکلم کن
تو به روی رضا تبسم کن
نفس حلم زنده از سخنت
بوسة علم بر لب و دهنت
یک کلام تو صد سپهر کمال
یک سؤال تو سی هزار سؤال
تو دهی، ای کرم گدای درت
حِرز مادر، به قاتل پدرت
ای خجل گشته دشمن از کرمت
ای مسیحا نیازمند دمت
تو که در هر دلی حرم داری
تو که با دشمنت کرم داری
تو که بر خشم خصم میخندی
به روی دوست در نمیبندی
اَنت بابُ المراد ادرکنی
یا امام جواد ادرکنی
سیّدی “میثم” ام قبولم کن
خاک ذریّۀ رسولم کن
غلامرضا سازگار
همه امروزها مثل غروب جمعه دلگیرند
نوشته شده توسطرحیمی 18ام فروردین, 1396
نمی از چشم های توست چشمه، رود، دریا هم
کمی از رد پای توست جنگل، کوه ، صحرا هم
تو از تورات وانجیل و زبور از نور لبریزی
تو قرآنی ، زمین محو شکوهت، آسمان ها هم
جهان نیلی است طوفانی، جهان دلمرده ظلمانی
تویی تو نوح موسی هم، تویی تو خضر عیسی هم
نوایت نغمه ی داوود، حسنت سوره یوسف
مرا ذوق شنیدن می کشد شوق تماشا هم
تو آن ماهی که در پایت تلاطم می کند دریا
من آن دریای سرگردان دور افتاده از ماهم
اسیر روی ماه تو هواخواه نگاه تو
نشسته بین راه تو نه تنها من که دنیا هم
تمام روز ها بی تو شده روزمبادا نه
که می گرید به حال و روز ما روز مبادا هم
همه امروزها مثل غروب جمعه دلگیرند
که بی توتیره و تلخ است چون دیروز فردا هم
جهانی را که پژواک صدایت را نمی خواهد
نمی خواهم نمی خواهم نمی خواهم نمی خواهم
سیدمحمد جواد شرافت
ما که مستِ رخِ خوشبویِ حسینیم فقط!
نوشته شده توسطرحیمی 17ام فروردین, 1396
ما گره خورده به گیسوی حسینیم فقط
در کمند خم ابروی حسینیم فقط
هر که با هر چه که مست است خودش می داند
ما که مست رخ خوشبوی حسینیم فقط
به دم حضرت عیسی چه نیاز است که ما
همگی زنده به یک هوی حسینیم فقط
این حسینیه دل وقف غم ارباب است
همه مداح و ثناگوی حسینیم فقط
بر در میکده از روی نیاز آمده ایم
در پی باده مینوی حسینیم فقط
هر کسی هست گرفتار رخ دلبر خویش
ما گرفتار گل روی حسینیم فقط
«کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود»
ما مسلمان شده ی کوی حسینیم فقط
یک نفر با سر زانوش به گودال آمد
همه دلواپس پهلوی حسینیم فقط
محمود مربوبی