موضوعات: "اهل بیت علیها السلام" یا "رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم" یا "حضرت زهرا سلام الله علیها" یا "فاطمیه" یا "حضرت علی علیه السّلام" یا "نهج البلاغه" یا "نامه ها" یا "خطبه ها" یا "غدیر" یا "امام حسن مجتبی علیه السّلام" یا "امام حسین علیه السّلام" یا "امام سجّاد علیه السّلام" یا "صحیفه سجادیه" یا "امام باقر علیه السّلام" یا "امام جعفر صادق علیه السّلام" یا "امام موسی کاظم علیه السّلام" یا "امام رضا علیه السّلام" یا "امام جواد علیه السّلام" یا "امام هادی علیه السّلام" یا "امام حسن عسگری علیه السّلام" یا "امام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف" یا "مهدویت"
یاران امام حسین (علیه السلام) الگوی یاران امام مهدی (عج)
نوشته شده توسطرحیمی 22ام آبان, 1394یکی از نیازهای اساسی منتظران در عصر غیبت، لزوم برخورداری از الگوهای عملی، در مسیر خودسازی و نیز همراهی و مساعدت امام معصوم است، کسانی که توانسته باشند در عرصه عمل، برای تحقق اهداف و آرمان های امام خود، جان فشانی کنند و نمونه های روشنی در طریق اطاعت و سرسپردگی باشند و به راستی، چه کسانی شایسته تر از یاران امام حسین علیه السلام؟!
یارانی که امام خود را در تحقق بخشیدن به اهدافش یاری کردند؛ یاران بزرگ و مجاهدی که عقل بشری از درک مقامشان عاجز است؛ آن هایی که امام معصوم علیه السلام، در وصفیشان فرمود:
«فَإنی لا أعلمُ أصحاباً أوفی و لا خیراً أصحابی…؛
من یارانی بهتر و باوفاتر از اصحاب خود نمی شناسم.»[1]
در حقیقت یاران اباعبدالله علیه السلام، معیارهایی را در اختیار ما قرار داده اند تا به وسیله آن ها، خود را محک زده و با عمل به آن ها، خود را برای قیام جهانی و روز باشکوه ظهور، آماده تر سازیم.
معرفت و محبت
محبت، حالتی بین محب و محبوب است که اگرچه از درون و قلب، سرچشمه می گیرد، اما در ظاهر و افعال و اعمال محب، به روشنی بروز پیدا می کند. محبتی پایدار و حقیقی است که در پی معرفت باشد؛ چراکه هرچه شناخت بیشتر باشد، محبت شدیدتر و عمیق تر خواهد بود. راه ایجاد و تعمیق محبت به ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف آن است که انسان به صاحب الزمان به عنوان مطلوب کامل خویش، معرفت حاصل کند و ابعاد وجودش را بشناسد.
عصرهای جمعه دل انسان می گیــرد، چرا؟
نوشته شده توسطرحیمی 22ام آبان, 1394♥از آیت الله بهاالدینی رحمه الله علیه پرسیدنــد :
علت ایــن که عصرهای جمعه دل انسان می گیــرد وغمگیــن می شود چیست ؟
فرمودنــد:
چون در آن لحظه قـلب مقدّس امـام عـصــر ارواحنافداه بــه سبب عرضــه ی اعمال انسان ها ،ناراحت و گرفتــه است، آدم و عالم متأثــر می شونــد ، حضــرت قلب و مدارِ وجـود است.
شرح چهل حدیـث،432
چهل روز اندوه
نوشته شده توسطرحیمی 22ام آبان, 1394درد، روایت هفتاد و دو ستاره خاموش را به توفان سپرده است .
چهل غروب، آسمان، خورشید را بارید.
چهل بار کوه، پژواک مظلومیت خون شهدا را به آسمان پاشید و گودال خون تراوش کرد.
چهل روز غم، دیوارهای کوفه را کوبید و نیزه ها، نیمه جان،
پا بر زمین زدند. به یاد آن روز که طنین «هل من ناصر » کسی، کائنات را می لرزاند .
این بار، تو باید قیام کنی
چشم هایت را باز کن؛ اینجا کربلاست .
آمده ای تا داغ نفس گیر آن ظهر را، با اشک هایت، مویه کنی .
چشم هایت، بغض فروخورده خاک را به فرات می سپارند .
نگاه کن، نخل های کمر خمیده، استقامتت را تحسین می کنند .
آتش از خاک می جوشد و صحرا هنوز بوی خون می دهد !
فرات، تنها شاهد این ماجراست؛ مگر می شود مشک ها را فراموش کند؛ یا لب های تشنه ای را که با حنجره سوخت باد، آب را فریاد می زدند؟ !
غم بر تارک دلت می وزد و هوای اسارتی را نفس می کشی که چهل سال، شکسته ترت کرده است .
شانه های صبرت را بگستران؛ چیزی از خاکستر خیمه ها نمانده؛ باد، همه را به تاراج برده است .
آمده ای تا بعد از چهل روز، بوی برادرت را نفس بکشی؛ تا محکم تر و استوارتر از پیش، در شام بایستی .
برو؛ وقت آن است که خطبه هایت را با تمام وجود فریاد بزنی .
دیگر نوبت آن است که عَلَم های افتاده را برافرازی. بلند شو؛ این بار تو باید قیام کنی !
آیا علت عدم ظهور نبودن یاران است ؟
نوشته شده توسطرحیمی 22ام آبان, 1394
همانگونه كه يك رشته علل و عوامل باعث غيبت شد و مردم از نعمت وجود امام ظاهر محروم شدند، همچنين ظهور امام نيز مشروط به تحقق زمينهها و شرايط آن است و تا اين شرايط فراهم نشود، ظهوري نخواهد بود.
يكي از شرايط عمده، وجود ياوراني است كه به همراه امام بار قيام را بر دوش بكشند و تا آخر از همراهي و ياري رهبر خود دست برندارند و او را تنها نگذارند. سدير صيرفي در گفت و گويي با امام صادق علیه السلام درباره عدم قيام ميگويد: حضرت مرا به خارج مدينه برد تا آن كه وقت نماز، در محلي پياده شدم. امام صادق علیه السلام به جواني كه در آن نزديكي بز ميچراند نگاهي كرد و فرمود: «اي سدير! به خدا قسم! اگر پيروان من به تعداد اين بزها بودند، بر جاي نمينشستم(و قيام ميكردم). سدير گويد: بعد از تمام شدن نماز، حيوانات آن گله را شمردم و يافتم كه عدد آنها از هفده تجاوز نميكند.(كافي، ج2، ص190، ح4)
تحقق اين شرط، لازم است ، ولي كافي نيست، بلكه بايد زمينههاي ديگر نيز فراهم شود كه از مهمترين آنها، قابليت مردم براي پذيرش دولت حق است. به اين معنا كه عموم مردم و جامعه بشري(نه گروهي خاص و در منطقهاي خاص) بايد به درجهاي از معرفت برسند كه دريابند حكومتها و مكاتب ساختهي بشر، جوابگوي نياز مردم نيست و به وسيلهي اينها، سعادت و عدالت واقعي به بشر هديه نميشود.
خلاصه آنكه مردم، خود بايد ظهور عدالت را بخواهند و جهانيان را با زيباييهاي دوران ظهور آشنا كنند و روحيهي عدالت طلبي و ظلم ستيزي را در همه جا گسترش دهند.
مرحوم خواجه طوسي، در كتاب تجريد الاعتقاد، علت غيبت امام را كوتاهي مردم ميداند؛ چرا كه اعمال و كردار مردم، باعث شد امام از ميان مردم برود. بنابراين بايد مردم از راه غلطي كه رفتهاند برگردند و امام را بخواهند تا ظهور صورت گيرد.
و از همي طزن رو، شيخ صدوق در مقدمهي كتاب كمال الدين ميگويد: ظهور حجتهاي الهي در مقامات پيشوايي خود، بر سبيل امكان و تدبير، نسبت به مردم زمان خودشان است. اگر حال(مردم) طوري باشد كه امام بتواند تدبير و رهبري اوليايش را بر عهده بگيرد ـ يعني مردم حاضر باشند حرف او را بپذيرند و او بتواند ارادهي خدا را پياده كند ـ ظهور آن حجت، لازم خواهد بود و اگر وضع به گونهاي باشد كه امام نتواند تدبير در رهبري اوليايش را بر عهده بگيرد و حكمت الهي، موجب پنهاني او گردد و تدبير نيز آن را اقتضا كند، خداوند او را در پشت پرده غيبت، نهان ميسازد تا زماني كه وقت مناسب فرا رسد».
منبع: مرکز مجازی مهدویت
عوامل دشمنی غرب با مهدویت!/مهدی ستیزان
نوشته شده توسطرحیمی 22ام آبان, 13941. جهل و بى اطلاعى
«الناس اعداء ما جهلوا؛ مردم با آنچه نمىدانند، دشمن هستند.» پيامبر گرامى اسلام (صل الله علیه و آله و سلم) در مقابل دشمنىها و ستيزه جويىهاى دشمنان چنين با خدا مناجات مىكند: اللهم اهد قومى فانهم لايعلمون .
نگاهى گذرا به تاريخ پيامبران و اوصياء آنان (علیهم السلام) ، به خوبى روشن مىسازد كه بسيارى افراد به دليل ناآگاهى و جهل و… و عدم شناخت، نه از سر عناد و لجاجت، با آنان به دشمنى پرداخته اند:
پيرمرد شامى، چون اسراى كربلا را در ميان شهر خود ديد، زبان به شكر خدا گشود: امام سجاد (علیه السلام) خود و همراهان و شهدا را معرفى نمود؛ پيرمرد شرمنده شد و فرياد پشيمانى سرداد و… اين نمونهها در تاريخ بسيارند.
جهل و ناآگاهى نسبت به حضرت، دو گونه است:
1. عدهاى، صرفاً به خاطر عدم شناخت امام، عدم شناخت مهربانى، منطق، حكمت و ديگر آثار حضور و قيام او، به ستيز با او مىپردازند. يا به ياريش بر نمىخيزند.
2. گروه ديگر، به دليل عدم شناخت جايگاه حضرت؛ و حل نشدن مسأله اضطرار به حجت؛ به دشمنى بر مىخيزند، اينان از آنجا كه به سراى ديگر قائل نيستند و اين دنيا را صرفاً امور حيوانى تصوّر كرده اند؛ نيازى به آل محمد احساس نمىكنند. جايگزينى قدرتها و نظامهائى چون ليبرال دموكراسى در ديدگاه هائى نظير فوكوياما، هانتينگتون و… به عنوان تنها راه به جاى منجى و نظام الهى و دينى، از غرور ناشى از عدم نياز به امام سرچشمه مىگيرد:
حضرت على (علیه السلام) فرمود: ]حضرت مهدى (علیه السلام) غيبتى مىنمايد كه جاهل گويد: نيازى به آل محمد (علیهم السلام) نيست.
جايگزين ساختن تجربه دينى و عقل ابزارى به جاى وحى؛ همه و همه از اين توهم سرچشمه مىگيرد.
ساقی جمعه
نوشته شده توسطرحیمی 22ام آبان, 1394
بر بام تنهايي نشستم تا بيايي
با گريهها دل را شكستم تا بيايي
درهاي اين دل را براي سالها سال
بر هر كه جز محبوب بستم تا بيايي
آري ميان آسمان خاطراتم
تنهاي تنها با تو هستم تا بيايي
با يك دل پرخون و دستان تمنا
چون لالهاي ساغر به دستم تا بيايي
شرط گسستن بود حرف آخرينست
زنجيرهايم را گسستم تا بيايي
در انتظارت اي سيه چشم سيه خال
از هر سياهي بود رستم تا بيايي
وقتي كه ساقي جمعه را روز تو، ناميد
با بادههاي جمعه مستم تا بيايي
من در بلنداي غم تنهايي خويش
بر بام تنهايي نشستم تا بيايي
پدیدآونده: سيد محمد هادي حسيني
اصلاح نيت و عمل
نوشته شده توسطرحیمی 22ام آبان, 1394بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
اللهم وفر بلطفك نيتي و صحح بما عندك يقيني، و استصلح بقدرتك ما فسد مني
صندوقچهاي است پر از اسرار بنام صحيفه سجاديه که دعاهاي زيادي دارد ما كليد به يكي از دعاها انداختهايم بنام «مكارم الاخلاق »
به يك انرژي بي نهايت وصل هستيم. بي خود نيست كه علامه طباطبايي فرمود: تفسير قرآن دوسال به دو سال بايد عوض شود چون هرچه علم پيش ميرود انسان نكتههاي تازه را دسترسي پيدا ميكند و تدبر در قرآن هم به اين معناست كه تدبر باعث فهم نكته جديد و تازه ميشود. اين طور نيست كه بگوييم همه تدبرها را شيخ مفيد و طوسي و ابو علي سينا فهميدهاند، اگر چنين بود خداوند نميگفت تو هم كه قرآن ميخواني تدبر كن، اگر همه حرفها را آنها بفهمند جايي براي فكر من نيست، معناي دستور به تدبر اين است كه هركس تدبر کند يك چيزي گيرش ميآيد، در اين جلسه سه جمله را سعي ميکنيم بررسي کنيم:
«اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي، وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي، وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي»(صحيفه سجاديه، دعاى 20)
توضيحي درباره كلمه «وَفِّرْ»: خدايا با لطف خود نيتهاي مرا وفور بده، وفر يعني زيادي و كامل و تمام.
در قرآن كلمه «وفور» آمد در فارسي هم ميگوييم نعمتها به وفور است، وفور يعني زيادي. گوش بدهيد چون بحث بسيار ساده و بسيار عميق است، سؤال: آيا ميشود يك انسان محدود تا بي نهايت رشد كند؟
جواب: بله با نيت، اگر نيت داشته باشي که هر جا كار خيري هست، آن را تأييد كني؛ تأييد قلبي شما، شما را در آن کار شريك ميكند. انسان ميتواند يك پيوند روحي و قلبي و مكتبي با همه خوبيهاي عالم داشته باشد.
روزي پيامبر(ص) به رزمندهها فرمودند: تركنا في المدينة اقواماً، لا نقصد وادياً، و لا نصعد صعوداً ولا نهبط هبوطاً الا کانوا معنا ما اقوام و افرادي را در مدينه باقي گذاشتيم كه گرچه با ما براي جنگ نيامدند، و در مدينه خوردند و خوابيدند ولي در هر سر بالايي وسر پاييني با ما بودند و در كار ما شريك بودند،
رزمندهها پرسيدند: قالوا كيف چگونه چنين چيزي شدني است؟ «كيف يكونون معنا و لم يشهدوا»
حضرت فرمودند: قال: نياتهم، به واسطه نيت هايشان. با ما در جبهه نيستند ولي دلشان با ماست، شما يك دانشجو اينجا نشستهاي ولي ميتواني در تمام خوبيهاي هستي شريك شوي. در جنگ جمل علي بن ابيطالب(عليه السلام) پيروز شد، يكي گفت كاش فلاني هم بود پيروزي ما را ميديد.
حضرت فرمود: آيا او در فكرش با ما هست و در خط ما هست؟
گفتند: با ماست. حضرت علي(ع) فرمود: اگر با ماست «وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِي عَسْكَرِنَا هَذَا أَقْوَامٌ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ وَ يَقْوَى بِهِمُ الْإِيمَانُ»(نهج البلاغه، خطبه 12) كساني در پيروزي اين جنگ شريك هستند كه در پشت پدرانشان هستند ودر شكم مادر هستند.ولي نيتشان اين است كه اگر اين زمان بودند چنين بودند و چون نيتشان چنين است، در ثواب اين جنگ جمل شريك هستند.
شباهت های شهادت حضرت یحیی علیه السلام و امام حسین علیه السلام در منابع شیعه و اهل سنت
نوشته شده توسطرحیمی 22ام آبان, 1394بین امام حسین علیه السلام و حضرت یحیی علیه السلام ، شباهت های فراوانی، وجود دارد و نحوه شهادت شان، شبیه همدیگر است. از جمله، شقی ترین فرد سر مقدس آنان را از تن جدا نمود و برای فرد ناپاکی هدیه فرستاد و او نیز سر مقدس را داخل طشت طلا گذاشت.
حضرت سیدالشهدا علیه السلام و یحیی بن زکریا علیه السلام از جهات گوناگون، مشابه یکدیگرند.
اصل این تشابه البته در حدیثی از امام صادق علیه السلام که شیخ عباس قمی آن را در کتاب منتهی الآمال، نقل فرموده، مذکور است. (محدث قمی، منتهی الآمال، ج 2، ص 1019).
محدث قمی پس از این حدیث فَإِنَّهُ (الحسین)، سَيِّدُ الشُّهَداءِ، وسَيِّدُ شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ، وشَبيهُ يَحيَى بنِ زَكَرِيّا. (ابن قولویه، كامل الزيارات، ص 486، حمیری، قرب الإسناد، ص 99)، هشت وجه را برای این مشابهت احصاء و شمارش، کرده است. و با روایات متعدد از امام سجاد علیه السلام نقل است که پدر بزرگوارش در مسیر کربلا در هر منزلی از یحیی بن زکریا یاد می کرد:
فَما نَزَلَ مَنزِلًا ولَا ارتَحَلَ مِنهُ، إلّاذَكَرَ يَحيَى بنَ زَكَرِيّا عليه السلام وقَتلَهُ. مِن هَوانِ الدُّنيا عَلَى اللَّهِ أنَّ رَأسَ يَحيَى بنِ زَكَرِيّا اهدِيَ إلى بَغِيٍّ مِن بَغايا بَني إسرائيل. (شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 132).
ايشان در هيچ منزلى فرود نيامد و از آن جا بر نخاست، جز آن كه از يحيى بن زكريّا عليه السلام و شهادت او، ياد كرد. از پستی این جهان همین بس که سر یحیی را برای زن زناکاری از بنی اسرائیل هدیه بردند.
و از جملة شباهت های آن دو بزرگوار در این است که همنامی برای ایشان پیش از تسمیة آنها نبوده است و اینکه مدت حمل مادرانِ هر دو بزرگوار شش ماه بوده است (مجلسی، بحار الأنوار، ج 44، ص 201)، و هر دو را زناکاران کشته اند، و آسمان بر هر دو خون گریسته است ( تفاسیر قرآن ذیل دخان/ 29)، و سر مبارک هر دو را برای زناکاران و زنازادگان به پیش کش برده اند، و آن سرها تکلم کرده اند و سخن گفتند. و خداوند منتقم برای این هر دو شهید انتقام سختی از قاتلان گرفته است.
رهنمودهای تربیتی امام کاظم علیه السلام
نوشته شده توسطرحیمی 21ام آبان, 1394
کودک و وابستگی به والدین
پیوند عاطفی والدین و فرزندان از نشانه های خداوند است; پیوند ناگسستنی وبی شائبه ای که بر اساس محبت است نه نیاز و منفعت. وابستگی عاطفی فرزند به والدین بیش از تعلق خاطر والدین به فرزند است. نیاز به عاطفه سراسر وجود کودک را فرا گرفته و او را به عنایت والدین نیازمند ساخته است. کودک توان دوری از والدین را ندارد و هرگونه بی توجهی پدر و مادر به این وابستگی می تواند در آینده برای کودک مشکل آفرین باشد. متاسفانه امروزه برخی ازوالدین، بی آنکه ناگزیر باشند، فرزندان خود را به مهدکودک می سپارند.
هرچندمهدکودک بعد اجتماعی کودکان را پرورش می دهد، اما هرگز پاسخگوی نیاز حیاتی کودک به عاطفه نیست. بنابراین شایسته است والدین، در حد امکان، فرزندان خودرا از حلاوت مهر مادری و عطوفت پدری محروم نسازند. توجه به وابستگی کودک چنان مهم است که حتی در محافل نباید میان پدر و فرزند که کنار هم نشسته اند، فاصله انداخت.
امام کاظم علیه السلام می فرماید:
رسول خدا(ص) از فاصله انداختن بین پدر و فرزند نهی فرمود (1)
وفا به وعده
وفای به وعده، حتی در برابر کفار، از صفات پسندیده و مورد توجه پیشوایان دین است. این عمل مهم در برخورد با کودکان از اهمیت بیشتری برخودار است. کودکان جز به تحقق وعده والدین نمی اندیشند، در وفای والدین تردید ندارند و هماره به انتظار لحظه موعود می نشینند. هرگونه تاخیر و تخلف در وفای به وعده آنها رامی آزارد و به تخریب روحیه اعتماد به والدین می انجامد. افزون بر این، چنین کردار ناپسندی غیر مستقیم درس پیمان شکنی به آنان می آموزد. کلیب صیداوی نقل می کند که، امام کاظم علیه السلام فرمود: اذا وعدتم الصبیان وفوا لهم هنگامی که به فرزندانتان وعده دادید، وفا کنید; همانا کودکان چنان می پندارند که شما به آنها روزی می دهید. خداوند متعال به خاطر هیچ چیزی به اندازه زنان و کودکان خشمگین نمی شود (2)
چه کسانی امام حسین(ع) را یاری نکردند؟
نوشته شده توسطرحیمی 20ام آبان, 1394از منظر جریانشناسی تاریخی، میتوان طیفها و افراد مختلف زمانهی سیدالشهدا علیهالسلام را در سه جریان کلی مورد بررسی قرار داد:
جریان اول
جریان سیدالشهدا علیهالسلام شامل خود ایشان و یارانی میشد که در صحرای کربلا بههمراه ایشان به شهادت رسیدند؛ افرادی که مبانی بنیادین و مبانی معرفتی خوبی داشتند و مسائل اسلامی را در دورهی خود بهخوبی درک کرده بودند. این جمع چون با استدلال و اندیشهی صحیح به مسئلهی امامت پی برده بودند، دیگر در هر مسئلهای با امام حسین علیهالسلام بحثوجدل نمیکردند و نگاه او را کاملترین نگاه نسبت به همهی مسائل و نسبت به همهی رجال آن عصر میدانستند، زیرا نگاهشان به مسئلهی امامت این بود که امام، معصوم از هرگونه خطا و اشتباه است، بیهوا و مؤمن راستین است، سخنش سخن خداست و در عینحال دشمنشناسی قوی و مسلط به مسائل روز و خلاصه حجت است.
در عینحال که نگاه و مبانی این افراد سالم بود، آنها عمل صالح و سالم هم داشتند. چون دید و نگاه سالم بهتنهایی انسان را حفظ نمیکند. چه بسیار افرادی که در روز عاشورا به حقانیت امام حسین علیهالسلام ایمان داشتند، ولی چون شکمهایشان از حرام پر بود، از قاتلان ایشان شدند. اما این افراد، هم نگاه و مبانی سالم داشتند، و هم عمل صالح.
جریان دوم
جریان دوم، جریان اموی به رهبری یزید بود که اساس آن برپایهی ظلم و فساد استوار بود. باطل بودن جریانی مثل یزید الان برای ما کاملاً روشن است، اما در آن دوره با همهی فسق و فجورهایش، شفاف نبود. منطق بنیامیه، منطق استکبار، منطق تفرعن و منطق قبیلهی برتر بود. نیازی به توضیح نیست که این منطق، منطق باطلی است و قدرتهایی مثل آمریکا، اسرائیل و انگلیس الان همان منطق بنیامیه را دارند و خود را برتر میدانند. میتوان گفت مبانی مدرن غرب، همان نگاه بنیامیه است، اما با تئوریپردازی قویتر و شیکتر. این تفکر باطل است و با فطرت انسانی تعارض دارد و جریان امام حسین در تعارض و تقابل با این جریان بود. تقابل جریان حسینی و اموی با یکدیگر کاملاً روشن است.
جریان سوم
اما در میان دو جریان فوق، جریان سومی وجود داشت که توجه به آن اهمیت ویژهای دارد. این جریان، جریان گسترده و بزرگی است که زیاد به آن پرداخته نشده است، ولی واقعاً نیاز به بحث دارد. این جریان، خود به چند دستهی کوچک تقسیم میشود. بسیاری از افراد این جریان کسانی بودند که در ظاهر یا حتی در مواردی در باطن، طرفدار و محب سیدالشهدا علیهالسلام و خیلی مواقع هم همراه اهلبیت علیهمالسلام بودند، اما این حب و ارادت مانند جریان رهروان سیدالشهدا علیهالسلام حب و ارادت تام نبود؛ بهطوریکه حاضر نشدند با نهضت عاشورا همراهی کنند. البته هر قسم از این جریان به یک دلیلی که ذکر خواهد شد، حاضر نبودند هزینهی قیام در کنار امام حسین علیهالسلام را بپردازند.