موضوعات: "اهل بیت علیها السلام" یا "رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم" یا "حضرت زهرا سلام الله علیها" یا "فاطمیه" یا "حضرت علی علیه السّلام" یا "نهج البلاغه" یا "نامه ها" یا "خطبه ها" یا "غدیر" یا "امام حسن مجتبی علیه السّلام" یا "امام حسین علیه السّلام" یا "امام سجّاد علیه السّلام" یا "صحیفه سجادیه" یا "امام باقر علیه السّلام" یا "امام جعفر صادق علیه السّلام" یا "امام موسی کاظم علیه السّلام" یا "امام رضا علیه السّلام" یا "امام جواد علیه السّلام" یا "امام هادی علیه السّلام" یا "امام حسن عسگری علیه السّلام" یا "امام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف" یا "مهدویت"
قرآن صاعد - مجموعه کلیپ صوتی سیری در نهج البلاغه
نوشته شده توسطرحیمی 17ام آبان, 1393به مناسبت فرارسیدن شهادت حضرت امام سجاد علیهالسلام، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR با انتشار مجموعهی صوتی «قرآن صاعد» در پنج برنامه به بازخوانی و بررسی بیانات حضرت آیتالله خامنهای درباره ادعیهی صحیفه سجادیه میپردازد.
برای دریافت فایل ، با توجه به سرعت اینترنت خود ، یکی از سه لینک روبرو را کلیک نمایید:
دریافت کیفیت خوب 10/85 MB
دریافت کیفیت متوسط 3/63 MB
اولین برنامه از این مجموعه شامل نوشتاری از حضرت امام خمینی رحمةاللهعلیه دربارهی صحیفهی سجادیه و بیانات رهبر انقلاب اسلامی پیرامون انس با این کتاب گرانبهاست.
صفحات: 1· 2
حس غریب1 و2 (علی لهراسبی)
نوشته شده توسطرحیمی 16ام آبان, 1393حس غریب (1) علی لهراسبی
دانلود با لینک مستقیم:
.: کیفیت عالی با حجم ۴٫۵۳ مگابایت
.: کیفیت خوب با حجم ۱٫۱۵ مگابایت
دانلود به وسیله کد QR مخصوص تلفن همراه هوشمند:
متن شعر:
تو همون حس غریبی که همیشه با منی
تو بهوونه ی هر عاشق واسه زنده بودنی
تو امید انتظاری تو دلای ناامید
مثل دیدن ستاره تو شبای ناپدید
چه غریبونه گذشتند جمعه های سوت و کور
هنوزم اما نرسیدی ای تجلی ظهور
با تو ام، با تو که گفتی، تکیه گاه عاشقایی
میدونم یه دنیا نوری، ساده ای، بی انتهایی
مث لالایی بارون، تو کویر بی صدایی
تو خود عشقی، میدونم، ناجی فاصله هایی
تو همون حس غریبی که همیشه با منی
تو بهوونه یه هر عاشق باسه زنده بودنی
تو امید انتظاری تو دلای ناامید
مثل دیدن ستاره تو شبای ناپدید
عمریه دلم گرفته گله دارم از جدایی
غایب همیشه حاضر تو کجایی، تو کجایی
تو کجایی، تو کجایی
حس غریب (2) علی لهراسبی
دانلود با لینک مستقیم:
.: کیفیت عالی با حجم ۴٫۹۶ مگابایت
.: کیفیت خوب با حجم ۱٫۲۶ مگابایت
دانلود به وسیله کد QR مخصوص تلفن همراه هوشمند:
متن شعر:
نمی دونم از کدوم ستاره می بینی منو
چشماتو می بندی و دوباره می بینی منو
پر بغض جمعه های ناگزیر و بی صدام
خیلی خستم باورم کن دنیا زندونه برام
توی کور راه چشمام عطر بارون بوی سیبی
واسه عاشقونه موندن تو همون حس غریبی
تو همون حس غریبی که همیشه با منی
تو بهونه هر عاشق برای زنده موندنی
می دونم هنوز اسیرم تو حصار لحظه ها
کاش می شد با یه اشاره ی تو آزاد می شدم
با تو ام که گفته بودی غصه هام تموم میشن
پس کجایی که بیایی منو بگیری از خودم
ناجی ترانه ها منو به واژه ها ببر
این حقیرو به سخاوت شب و دعا ببخش
نمی دونم از کدوم ستاره می بینی منو
چشماتو می بندی و دوباره می بینی منو
پر بغض جمعه های ناگزیر و بی صدام
خیلی خستم باورم کن دنیا زندونه برام
توی کور راه چشمام عطر بارون بوی سیبی
واسه عاشقونه موندن تو همون حس غریبی
تو همون حس غریبی که همیشه با منی
تو بهونه هر عاشق برای زنده موندنی
منبع:
بچه های قلم
بی تو ای صاحب زمان ...
نوشته شده توسطرحیمی 16ام آبان, 1393
مناجات با امام زمان(عج) - جواد مقدم - بی تو ای صاحب زمان، بیقرارم هر زمان
شعر:
بی تو ای صاحب زمان ، بی قرارم هر زمان !
از غم هجر تو من دلخسته ام
همچو مرغی بال و پر بشکسته ام
کی شود آیی نظاره بر دل اندازی تو یارا ؟
بر دل خسته که دم سازی تو یارا
ده مدال دیده بانی ز عنایت
به من و از مهر و عشق بازی خدا را
یابن الحسن آقا بیا، یابن الحسن آقا بیا
یابن الحسن آقا بیا، یابن الحسن آقا بیا
ای تو شور عشق من ، روشنی انجمن
بی تو در دام بلا افتاده ام
بر تو یارا جان و دل را باخته ام
از فراق تو شده حال من خسته پریشان
کی میایی منجی و سلطان امکان ؟
عقده ها را وا کنی با یک نگه ، ای نور یزدان
بین چه کرده با دل من سوز هجران
یابن الحسن آقا بیا، یابن الحسن آقا بیا
یا بن الحسن آقا بیا
یا بن الحسن آقا بیا
منابع:
روضه خواني هاي رهبر معظم انقلاب (بعثت خون)
نوشته شده توسطرحیمی 15ام آبان, 1393
به مناسبت فرارسیدن محرم الحرام و ایام عزاداری شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام و یاران ایشان، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR مجموعهی تصویری «بعثت خون» را منتشر کرده است. در بعثت خون ۱۰ قطعه فیلم از بیانات حضرت آیتالله خامنهای در شرح ماجرای عاشورا و روضهخوانی ایشان دربارهی مصائب حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در اختیار کاربران قرار گرفته است.
1. روضه شهادت غلام حضرت اباعبدالله علیهالسلام در کربلا که رهبر انقلاب در نماز جمعه تهران در تاریخ ۱۳۶۳/۷/۲۰
متن بیانات حضرت آیتالله خامنهای که در این فیلم میبینید نماز جمعه تهران ۱۳۶۳/۷/۲۰|
آن آدمى که در مقابل یک دنیا مخالف، یک صحرا گرگ گرسنه تنها مقاومت مىکند و تنش نمىلرزد، در مقابل یک چیزهاى کوچکى آنچنان منقلب مىشود؛ مثلاً آن وقتى که آن غلام سیاه حبشى روى زمین افتاد؛ حضرت آمدند بالا سر این غلام. خب، یک غلام سیاهى است؛ جزو مخلصین است، جزو علاقهمندان است، شاید جُون غلام ابىذر بوده که از لحاظ وضع اجتماعى، فرهنگ اجتماعى آن روز، اگر چه در بین مسلمانها بالأخره یک مرحلهى خیلى بالایى ندارد، یک مرتبهى شریف و عالىاى ندارد. این وقتى کشته مىشود، خب، خیلىها کشته شدند. اشراف کوفه، بزرگان و معاریف کوفه مثل حبیببنمظاهر و زهیربنقین و دیگران - که اینها جزو بزرگان و نامداران رجال کوفه بودند - در کنار امام حسین شهید شدند، افتادند حضرت این حرکات را نشان نداد. خطاب به مسلمبنعوسجه، حضرت فرمودند که انشاءالله از خدا اجر بگیرى. اما در مقابل این غلام سیاه که کسى را ندارد، فرزندى ندارد، خانوادهاى در انتظار او نیست تا بر او گریه کنند، حسینبنعلى آمد همان حرکتى را که با علىاکبر انجام داد، با این غلام انجام داد. بالاى سر غلام نشست، این سر خونین غلام را روى زانوى خودش گذاشت، اما دلش آرام نگرفت، یک وقت همه دیدند حضرت خم شد، صورتش را روى صورت این سیاهِ غلام گذاشت…
با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :
کیفیت خوب و فرمت Mp4 و با حجم 23.8 MB
کیفیت متوسط و فرمت Mpeg و با حجم14.8 MB
کیفیت پايين و فرمت Flv و با حجم 11.0 MB
مناسب برای تلفن همراه و فرمت 3gp و با حجم 5.0 MB
2. ماجرای گفتوگوی حضرت امام حسین و عمر سعد در کربلا | ۱۳۶۳/۷/۲۰
متن بیانات حضرت آیتالله خامنهای که در این فیلم میبینید:
در آن هنگامى که حضرت به کربلا رسیده بودند و عمربنسعد در روز چهارم محرم ظاهراً وارد کربلا شد. یک مدتى، چند روزى بین امام حسین و عمر سعد هى گفتگو مىشد. چند بار عمر سعد بلند شد، آمد توى خیمهى امام حسین، نشستند با هم صحبت کردند. در یکى از این صحبتها، خطاب به عمر سعد جملهى حضرت، جملهى طلبگارانه است، به عمر سعد مىگوید، حالا اینجا ببینید شما تصور وضع را بکنید، امام حسین یک کسى است که قیام کرده و حالا آمده توى این بیابان به حسب ظاهر گیر افتاده و محاصره شده، ظاهر قضیه این بود دیگر. حضرت با یک مشت زن و بچه با پنجاه، شصت نفر، چهل، پنجاه نفر آن روز شاید هنوز هفتاد نفر هم نبودند. با چهل، پنجاه نفر مرد، جوان، پیر، همه جورى توى این بیابان ماندند، اطرافشان هم چند هزار مرد مسلحى که پول گرفتند آمدند اینجا آدم بکشند؛ حیوانهاى وحشى، همان عُسلانالفلوات که خود حضرت در مکه فرمودند همانند گرگهاى درندهى گرسنهى صحرائى؛ شمشیرها دستشان، نیزهها دستشان و دهانهاى بازشان را منتظر طعمههاى امیرعبیدالله قرار دادند. یک عده اینجورى امام حسین را محاصره کردهاند. خب، ظاهر قضیه این است که حسینبنعلى اینجا گیر افتاده دیگر، در یک چنین وضعى شما ببینید لحن یک آدم چگونه خواهد بود. حالا هم فرماندهى همان لشکرى که علىالظاهر پیروز هست آمده توى خیمهى امام حسین، صحبتى که بین اینها خواهد گذشت چگونه است؟ قاعدتاً این صحبت این خواهد بود که او ملامت کند، آقا چرا آمدى؟ حضرت هم بگویند دیگر حالا شده یک کارى بکنیم، فلان. مىبینیم درست به عکس است. وقتى مىآید توى خیمهى امام حسین، امام حسین سؤال مىکنند یابنسعد! تو چرا حاضر نیستى که با ما حرکت کنى، قیام کنى؟ او مىگوید که من بچههایم در آن جایند و گیر مىافتند. حضرت مىگویند برو پس نجنگ با ما، از فرمان عبیدالله سر باز بزن. مىگوید نمىتوانم، مىترسم، به من حمله مىکنند، مالم را مىگیرند. یعنى حضرت او را در موضع انفعال قرار مىدهد. به او اعتراض مىکند و او در صدد عذرخواهى از امام حسین برمىآید. یک چنین روحیهى قوى و محکمى.
با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :
کیفیت خوب و فرمت Mp4 و با حجم 42.2 MB
کیفیت متوسط و فرمت Mpeg و با حجم21.7 MB
کیفیت پايين و فرمت Flv و با حجم 16.1 MB
مناسب برای تلفن همراه و فرمت 3gp و با حجم 7.4 MB
صفحات: 1· 2
فقط فرزندش را گم كرده بود!
نوشته شده توسطرحیمی 15ام آبان, 1393امام سجّاد، حضرت زين العابدين علیه السلام پس از جريان دلخراش و دلسوز عاشورا بيش از حدّ بى تابى و گريه مى نمود.
روزى يكى از دوستان حضرت اظهار داشت :
يابن رسول اللّه ! شما با اين وضعيّت و حالتى كه داريد، خود را از بين مى بريد، آيا اين گريه و اندوه پايان نمى يابد؟
امام سجّاد علیه السلام ضمن اين كه مشغول راز و نياز به درگاه خداوند متعال بود، سر خود را بلند نمود و فرمود:
واى به حال تو!
چه خبر دارى كه چه شده است، حضرت يعقوب در فراق فرزندش، يوسف عليهماالسّلام آن قدر گريه كرد و ناليد كه چشمان خود را از دست داد، با اين كه فقط فرزندش را گم كرده بود.
وليكن من خودم شاهد بودم كه پدرم را به همراه اصحابش چگونه و با چه وضعى به شهادت رساندند.
صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
مستدرك الوسائل : ج 2، ص 466، ح 19، كامل الزيارات : ص 107، ح 2.
وداع حضرت زینب + دانلود روضه
نوشته شده توسطرحیمی 13ام آبان, 1393حضرت سیدالشهداء عصر عاشورا برای وداع آخر به خیمه ها رفت ، اسب را به سوی میدان جنگ حرکت داد؛
هنوز چند قدمی دورتر نشده بود که صدای آشنایی به گوشش رسید.
«مهلا مهلا یابن الزهرا…» برگرد عزیز زهرا!
صدا، صدای زینب بود.
برگشت . خواهرم چه شده؟! برگرد برادر عزیزم «کرده وصیت مادرم بوسم گلویت»
برزینب سلام الله علیها چه گذشت!
ناباورانه به برادر و رفتنش نگاه می کرد…
آه …
روضه وداع حضرت زینب سلام الله علیها با امام حسین علیه السلام
روضه وداع حضرت زینب سلام الله علیها با امام حسین علیه السلام
روضه وداع حضرت زینب سلام الله علیها با امام حسین علیه السلام
روضه وداع حضرت زینب سلام الله علیها با امام حسین علیه السلام
غروب عاشورای - روضه [حاج محمود کریمی] [15:32]
غروب عاشورای - زمینه [حاج محمود کریمی] [6:52]
"حسین یکه و تنهاست"
نوشته شده توسطرحیمی 13ام آبان, 1393هر كسي كه كمي مهر علي و اولادش را در دل داشته باشد ،شب و روز تاسوعا و عاشورا هر كجاي اين عالم كه باشد ، براي خودش زمزمه هايي دارد.
زمزمه هايي كه از نسلي به نسل ديگر وسينه به سينه از پدران و مادران به فرزندانشان منتقل مي شود و تا ابد ماندگار خواهد ماند.
مردم شهر من هم در اين روزها و شبها براي خودشان زمزمه هايي دارند.
هفتاد ودوتن غرقه به خون گشته به صحرا
حسين يكه و تنها ست!حسين يكه و تنهاست!
یا فاطمه در کرببلا شیون و غوغاست
حسین یک و تنهاست!حسین یکه و تنهاست!(پروانه)
سینه زنی در بروجرد در قالب دسته های کوچک انجام می گیرد. به این ترتیب که بنابر بزرگی هیات، اعضا به سه، چهار، پنج … دسته تقسیم می شوند و هر دسته دارای یک رهبر یا سردسته می شود. سردسته مسئول نگه داری گروه و جلوگیری از تفرق آنان است و شعار یا دم گروه به وی محول می شود. برای سهولت یادآوری دم، معمولا از قطعات شعری کوتاه استفاده می شود. کلیه دسته ها در انتهای دم خود، یک بخش مشترک با گروه دیگر دارند مثل “حسین یکه و تنهاست” که با رسیدن به آن دسته بعدی شروع به سینه زنی و خواندن دم خود می کند. معمولا دسته های نخست مربوط به افراد مسن و پیشکسوت است. دسته های میانی را جوانان تشکیل می دهند و آخرین دسته ها نیز نوجوانان هستند. لباس سینه زنهای بروجرد عمدتاً یک پیراهن مشکی است جلوی آن مانند دریچه ای است که با دکمه باز و بسته می شود. در مجالس مردانه، دکمه های جلویی را باز می کنند و سینه می زنند. همچنین برخی جوانترها در اوج سینه زنی پیراهن خود را بطور کامل از تن بیرون می آورند.
عزیزان،قتل شاهان است امروز
نوشته شده توسطرحیمی 13ام آبان, 1393امروز بروجرد هم مثل بقیه شهرهای شیعه نشین دنیا عزادار بود.
عزادار عزیز زهرا سلام الله علیها
عزادار …
امروز روز عاشورا بود
سینه زنان بر سر و صورت گِل (خَرِهِ) مالیده و دسته دسته در حال حرکت به سمت امامزاده های شهر، بر سر و سینه زنان این ذکر و نوا بر سوگ سرود غم شان جاری بود و می خواندند:
عزیزان،قتل شاهان است امروز
حسین تا چاشت مهمان است امروز
سکینه سر برهنه دل پر از خون
به هر کس دست و دامان است امروز
گلوی نازک بی شیر اصغر
نشان تیر عدوان است امروز
به زینب زندگی دیگر حرام است
به هر کس دست و دامان است امروز
«این شعر سرودهی عبدالکریم واصف بروجردی است که در زمان ناصرالدین شاه سروده شده است» و هنوز هم خره گیر ها در روز عاشورا آن را می خوانند.
امروز آسمان نیز از سوز دل ناله می کرد و با آه و اشک عزاداران سینه زن و زنجیر زن را با گریه های بی امانش همراهی می کرد.
امروز عاشور بود…
عکس های از عزاداری سنتی مردم بروجرد
شام غریبان عزیزان زهرا سلام الله علیها
نوشته شده توسطرحیمی 13ام آبان, 1393خورشيد فرار كرده است … پشت افق پوشيده از خون سرخ ، پنهان شده است و ماه مانند چشمانى اشك آلود، خونبار طلوع كرده است …
قبايل همچنان به خيمه ها هجوم مى آورند و در آنان آتش مى افكنند. و آتش مانند دهان هاى گرسنه اى ، جنون آميز زبانه مى كشد و همه چيز را مى بلعد.
گرگها زوزه مى كشند… به برّه هاى كوچكِ ترسان ، حمله ور شده اند…
شياطين با فرشتگان به نبرد برخاسته اند.
و فريادهايى برخاسته است .
- بزرگ و كوچكشان را نابود كنيد.
گرگها به خيمه اى هجوم آورده اند كه در آن جا جوانى بيمار است و نمى تواند از جاى برخيزد…
ابرص شمشير خود را مى كشد… همچنان تشنه خون است … شخصى از قبايل او را سرزنش مى كند:
- آيا نوجوانان را مى كشى ؟ اين نوجوانى بيمار است .
- ابن زياد دستور داده كه بايد تمام فرزندان حسين كشته شوند.
و زينب چون پدر شجاع خويش جلو مى آيد.
- او كشته نمى شود مگر آنكه اوّل من كشته شوم .
و منادى ندا مى كند كه هنگام تقسيم غنايم است . پس قبايل در تصرّف سرهاى بريده به نزاع مى پردازند تا به واسطه آنان به ابن زياد، حاكم شهرِ نيرنگ تقرّب جويند.
سرها بر بالاى نيزه ها قرار مى گيرند. كاروانى از عمالقه به حركت درآمده است كه پيشاپيش آنان سر نواده آخرين پيامبر قرار دارد.
روح جوان بيمار از مشاهده اين احوال در حال پرواز از كالبد است . عمّه اش با اين سخن ديواره هاى زمان را درهم مى كوبد:
- مالى اراك تجود بنفسك يا بقية جدى …: «اى يادگار جدّم ، تو را چه شده است كه چنين جان مى بازى ؟».
لخته هاى خون و پيكرهاى پراكنده شده و شمشيرهاى شكسته و نيزه هاى فرو رفته در ريگها… حاكى از حماسه بزرگى است ، حماسه اى كه آن را مردانى تحقق بخشيده اند كه مرگ را به زانو درآورده اند و در قلبِ مرگ ، چشمه هاى حيات را جوشانده اند؛ و پرده از راز خلود و جاودانگى برداشته اند.
زنى كه پنجاه سال از عمرش گذشته است ، به سمت جنازه اى حركت مى كند كه آن را مى شناسد. از كودكى با او بزرگ شده و در بزرگى او را مراقبت نموده و اكنون آن را پاره پاره در زير سمّ اسبان ديوانه مى بيند.
«زينب » كنار قتلگاه آخرين نواده پيامبر مى آيد. پيكر چاك چاك ، بى حركت است . روح او كه قبايل را متحيّر ساخته از تن مفارقت كرده است . زينب دستان خود را زير بدن برادر قرار مى دهد… چشم خود را به سمت آسمان مى دوزد… به سوى خدا… و با چشمانى گريان چون ابر بهار مى گويد:
- «الهى تقبل منا هذا القربان » .( مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 307؛ «خداوندا! اين قربانى را از ما قبول كن !».)
و «سكينه » خود را بر پيكر پدر مى افكند و آن را در آغوش مى گيرد. و در حالت ويژه اى از ارتباط با خداوند قرار مى گيرد. صدايى مى شنود كه از اعماق ريگها بلند است … همهمه اى آسمانى و عجيب كه شباهت به صداى پدر سفر كرده اش دارد:
شيعتى ما ان شربتم عذب ماء فاذكرونى
او سمعتم بغريب او شهيد فاندبونى (مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 307؛ «شيعيان من ! هرگاه كه آب گواراغ نوشيديد، از من ياد كنيد؛ يا اگر شنيديد كه كسى غريب مانده يا شهيد شده براى من گريه كنيد».)
قبايل با كوله بارى از ننگ …. ننگ ابدى …. قصد برگشتن به كوفه را دارند…
و «سكينه »همچنان جسد خونين پدر را در آغوش گرفته است .
قبايل بيابانگردِ بى فرهنگ ، هجوم مى آورند و او را به زور و با سرنيزه كشان كشان بر ناقه سوار مى كنند.
بيست زن داغدار و يك جوان بيمار و چند كودك بى سرپرست ، غنيمتى است كه قبايل در طولانى ترين روز تاريخ به دست آورده اند.
و امّا سرها در ميدان مسابقه قرار گرفته اند و لشكريان مى كوشند تا به واسطه آنها به ارقط، حاكم شهرِ شهره به نيرنگ ، تقرب جويند.
قبايل ، ساحل فرات را ترك مى كنند… فرات را تنها رها مى كنند تا در بيابان همچون مارى سرگردان در پيچ و تاب باشد.
و موكب اسيران نيز حركت كرده است و با چشمانى غمگين به پشت سر به اجساد پراكنده اى مى نگرد كه بر بالاى ريگهاى بيابان چون ستارگانى خاموش افتاده اند… سرانجام آن بيابان را پشت سر مى گذارد و سكوتى سهمگين بر آن صحرا حاكم مى گردد و فقط ناله اى از اعماق آن زمين شنيده مى شود؛ زمينى كه به رنگ ارغوانى درآمده است.
منبع:غروب سرخ فام /مؤ لف : كمال السيّد
آزاد شده ی کربلا +تصویر سازی و اینفوگرافی
نوشته شده توسطرحیمی 8ام آبان, 1393عاشورا نه فقط روزی برای عزاداری است بلکه فرهنگی است که با تدبر و مطالعه بیشتر در زوایای آن می توان زمینه ساز حرکت های عمیقی بود. در این بخش قصد داریم در روزهای عزاداری محرم و صفر به ذکر یکی از شهدای گرانقدر کربلا بپردازیم.
به گزارش ادیان نیوز، شهید والاقدر عاشورا ، “حر” از خاندان های معروف عراق و از رؤسای کوفیان بود. او پسر «یزید» فرزند «ناجیه» فرزند «قعنب» فرزند «عتاب بن هرمی پسر «ریاح بن یربوع» است.
او از رؤسای کوفیان بود و به سرکردگی هزار سوار برگزیده شده بود. هنگام خروج از کوفه همواره صدایی را از پشت سر می شنید که می گفت ای حر تو را به بهشت بشارت باد. اما کسی را نمی دید. هنگامی که خدمت امام رسید این داستان را بازگو کرد. امام به او فرمودند: تو به واقع به پاداش و نیکی راه یافتهای.
در یکی از منازل (قصر بنی مقاتل یا شراف) راه را بر امام بست و مانع از حرکت آن حضرت به کوفه گشت. امام به او فرمود: مادرت به عزایت بنشیند چه قصدی داری؟ حر گفت: آگاه باشید که به خدا قسم اگر غیر شما از عرب به من آن عبارت را میگفت - در حالی که وضعیت او چون شما باشد همین عبارت را به او باز میگفتم. اما به خدا قسم برای من این (حق) نیست که یاد مادر شما کنم مگر به نیکوترین وجهی که میتوانم.
دانلود فیلم توبه حر
هنگامی که حر فریاد غریبانه امام حسین علیه السلام را که طلب یاری میکرد شنید، نزد عمرسعد رفت و پرسید: آیا تو با این مرد خواهی جنگید؟ عمر گفت: آری به خدا قسم، با او جنگی خواهیم داشت که دست کم، سرها قطع گردد و دستها جدا گردد.
حر گفت: شما چه خواهید کرد؟ آیا پیشنهاد او مورد پسند شما نیست؟ ابن سعد گفت: اگر کار دست من بود (هر آینه از جنگ با او) دست میکشیدم. اما امیر تو (ابن زیاد) از این کار سر باز میزند. حر او را ترک کرد و با دیگران در انتظار ایستاد، در حالی که در کنار او قره پسر قیس قرار داشت.
حر به قره گفت: آیا اسب خود را امروز آب دادهای؟ قره گفت: نه. حر گفت: آیا میخواهی آن را سیراب کنی؟ قره گمان کرد که حر قصد کنارهگیری از سپاه ابن سعد را دارد، در حالی که حر چندان تمایلی نداشت که قره جدا شدن او را مشاهده کند. پس او را ترک کرد و رفت. اینجا بود که حر به امام حسین علیه السلام قدری نزدیک شد. مهاجر پسر اوس به حر گفت: آیا تو میخواهی که حمله کنی؟ در پاسخ این سوال حر ساکت شد و بر خود میلرزید، پس در حالی که مهاجر از این حال حر به شک افتاده بود، او را مورد خطاب قرار داد و گفت: اگر از من درباره شجاعترین مرد کوفه سوال میشد، تو را معرفی میکردم، این چه حالتی است که در تو میبینم؟ حر گفت: همانا خود را بین بهشت و دوزخ متحیر میبینم، به خدا سوگند اگر مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد. پس از آن با شلاق به اسب خود نواخت و به سوی امام حسین علیه السلام رهسپار شد.
لحظات دیدار با امام
او به سبب آن چه پیش از آن به آل رسول روا داشته بود و آنها را در مکانی بی آب و گیاه وانهاده بود، سر از خجالت به پایین انداخته بود و به سوی آنها پیش میرفت.
«پروردگارا! من به سوی تو باز میگردم، پس توبهام را پذیرا باش. من دل اولیا و فرزندان پیامبرت را به وحشت انداختهام. ای اباعبدالله! من بازگشتهام و تائب هستم، آیا برای من راهی به توبه هست؟ امام در پاسخ حر فرمود: آری، خداوند به تو روی خواهد کرد.
این گفتار امام حسین علیه السلام حر را شادمان کرده بود. او به یقین دریافت که به زندگانی بی پایان و نعمتهای همیشگی راه یافته است.
شهادت حر
پس از حبیب ابن مظاهر به میدان رفت و به پیکار عظیمی نمود. تا جایی که بر اساس روایات تا 40 تن را به درک واصل کرد. وقتی لشگر پیاده نظام به او حمله ور شدند تیری به پای اسب خورد و اسب به زمین خورد. اما حر با چالاکی از اسب پایین پرید و مبارزه ای دلاورانه کرد تا جایی که 40 نفر از سپاه دشمن را به قتل رساند. در همین هنگام پیاده نظام به او حمله کردند و جسم بی جانش روی زمین افتاد. او را به کنار شهدای دیگر خیمه رساندند. وقتی امام خون از صورت حر پاک می کرد و با پارچه ای پیشانی حر را می بست، این جمله را بر زبان جاری می کرد:
تو آزادهای! همان طور که مادرت تو را نامیده است و تو در دنیا و آخرت آزادهای !
پروانه عشقم من و شمع سحرم نیست
خواهم که زنم بال ولی بال و پرم نیست
از شدت شرمندگی از زینب و عباس
آنگونه شدم آب که دیگر اثرم نیست
سوی تو سرافکنده بیایم که بدانی
در پیش وجود تو نمای دگرم نیست
اذنم بده تا جان به فدایت بنمایم
والله کز این آرزوی بیشترم نیست
حرّم من و در بین کمند تو اسیرم
جز آتش عشقت به دل شعله ورم نیست
از چشمه ی چشمم شده یک نهر روانه
جز خون دل آرامش اشک بصرم نیست
…………………………………………
صفحات: 1· 2