موضوعات: "اهل بیت علیها السلام" یا "رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم" یا "حضرت زهرا سلام الله علیها" یا "فاطمیه" یا "حضرت علی علیه السّلام" یا "نهج البلاغه" یا "نامه ها" یا "خطبه ها" یا "غدیر" یا "امام حسن مجتبی علیه السّلام" یا "امام حسین علیه السّلام" یا "امام سجّاد علیه السّلام" یا "صحیفه سجادیه" یا "امام باقر علیه السّلام" یا "امام جعفر صادق علیه السّلام" یا "امام موسی کاظم علیه السّلام" یا "امام رضا علیه السّلام" یا "امام جواد علیه السّلام" یا "امام هادی علیه السّلام" یا "امام حسن عسگری علیه السّلام" یا "امام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف" یا "مهدویت"

دفاع جانانه از حريم ولايت

نوشته شده توسطرحیمی 18ام دی, 1392

زندگى هجده ساله تنها يادگار پيامبر بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله پر از افتخارات منحصر به فرد است كه در زندگى بانوى ديگرى هرگز چنين افتخاراتى مشاهده نشده است .
فاطمه عليهاالسلام آن شخصيت ممتازى است كه در تمام ميدان هاى علمى و اخلاقى و عبادى و اجتماعى و سياسى جزو پيشتازان بلكه در صدر زنان عالم خلقت بوده است .
پنج سال از سن شريف و بزرگوارش نگذشته بود كه با فرياد كشيدن عليه مشركان و كافران مكه به حمايت از پيامبر صلى الله عليه و آله شتافت .
پيوسته از پدر حمايت و دفاع كرد، بويژه در همان سالهايى كه حضرت ختمى مرتبت صلى الله عليه و آله با كفار قريش به جنگ برخاسته بود كه تاريخ هرگز آن خاطرات را از ياد نمى برد.
او پس از پيامبر صلى الله عليه و آله نخستين پشتيبان و مدافع ولايت و رهبرى اميرمؤ منان عليه السلام بود و در مدت كوتاهى كه پس از پدر زنده بود، هرگز آرام ننشست و به شيوه هاى گوناگون پيام مظلوميت على بن ابى طالب را به آيندگان منتقل كرد و در اين راستا آسيب هاى فراوانى را متحمل شد كه از نظرتان گذشت .
اينك به گوشه اى از اين دفاع مقدس كه در چند فراز تنظيم گرديده اشاره اى خواهيم داشت :

1- نقل روايت درباره جانشينى على عليه السلام
بسيارى از مسلمانان پس از رحلت پيامبر بزرگوار اسلام ، به خاطر ترس و وحشتى كه از دستگاه حاكم داشتند، حقايق زيادى را كتمان كردند گويا هرگز آنها را از پيامبر نشنيده اند.
اما فاطمه عليهاالسلام نه تنها به خود اجازه چنين كارى نداد بلكه شجاعانه و به بهانه هاى مختلف حقايق را پيرامون ولايت و امامت على بن ابى طالب اظهار كرد و آنچه را كه در اين خصوص از پيامبر شنيده بود براى مردم بازگو نمود.
او در پاسخ محمود بن لبيد كه پرسيده بود راز پيامبر صلى الله عليه و آله در موقع رحلت با تو چه بود؟
فرمود: خدا را گواه مى گيرم كه شنيدم او پيامبر مى فرمود: على خير من اخلفه فيكم ؛ على بهترين فردى است كه او را پس از خودم در بين شما قرار مى دهم و او امام و جانشين من است . و همچنين دو فرزندش و نه فرزند از نسل حسين عليه السلام كه اگر از آن ها پيروى كنيد خواهيد ديد آن ها هدايت گر و هدايت يافته هستند و اگر با آنان مخالفت كرديد تا روز قيامت در بين شما امت اختلاف خواهد بود.

2- ياد آورى ماجراى غدير خم
مهمترين سند ولايت اميرمؤ منان على عليه السلام همان جريان فراموش ‍ نشدنى روز غدير خم بود كه رسول خدا، على را به امر پروردگار در برابر چشمان ده ها هزار نفر به خلافت و جانشينى پس از خود نصب فرمود. فاطمه زهرا عليهاالسلام كه خود شاهد اعلام جانشينى على از سوى پيامبر بود، روى همين ماجرا اصرار و پافشارى مى كرد.

صفحات: 1· 2

اوصاف پیامبراكرم صلوات الله علیه از زبان امیر بیان

نوشته شده توسطرحیمی 15ام دی, 1392

 

در مورد نبی اكرم حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله، سخنهای بسیاری گفته شده و شاعران، ادیبان، حكیمان و نویسندگان، هر یك به فراخور حال خود، این واقعه شگرف را به نظم و نثر كشیده اند.

اما هیچ كس مانند خاندان پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله، كه در درك اسرار بعثت، یگانه همه اعصار و در شیوایی و رسایی سخن، سرآمد روزگار بوده اند، نتوانسته است حق مطلب را ادا كند و چنان كه شایسته این رویداد عظیم است در مورد آن سخن گوید.

از این رو گزیده ای از بیانات گل سرسبد خاندان رسالت، امیر بیان مولا علی بن ابی طالب علیه السلام را تقدیم می نماییم.

” فتأس بنبیك الأطیب الأطهر( صلی) فان فیه أسوة … فعند الصباح بحمد القوم السری.”؛ پس به پیامبر پاكیزه و پاكت اقتدا كن، كه راه و رسم او الگویی است برای الگوطلبان، و مایه فخر و بزرگی است برای كسی كه خواهان بزرگواری باشد، و محبوب ترین بنده نزد خدا كسی است كه از پیامبرش پیروی كند، و گام بر جایگاه قدم او نهد.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا چندان نخورد كه دهان را پُر كند، و به دنیا با گوشه چشم نگریست، دو پهلویش از تمام مردم فرو رفته تر، و شكمش از همه خالی تر بود، دنیا را به او نشان دادند اما نپذیرفت، و چون دانست خدا چیزی را دشمن می دارد آن را دشمن داشت، و چیزی را كه خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چیزی را كه خدا كوچك شمرده كوچك و ناچیز می دانست. اگر در ما نباشد جز آن كه آنچه را خدا و پیامبرش دشمن می دارند، دوست بداریم، یا آنچه را خدا و پیامبرش كوچك شمارند، بزرگ بداریم، برای نشان دادن دشمنی ما با خدا، و سرپیچی از فرمان های او كافی بود!.

و همانا پیامبر” كه درود خدا بر او باد” بر روی زمین می نشست و غذا می خورد، و چون برده، ساده می نشست، و با دست خود كفش خود را وصله می زد، و جامه خود را با دست خود می دوخت، و بر الاغ برهنه می نشست، و دیگری را پشت سر خویش سوار می كرد. پرده ای بر در خانه او آویخته بود كه نقش و تصویر در آن بود، به یكی از همسرانش فرمود، این پرده را از برابر چشمان من دور كن كه هرگاه  نگاهم به آن می افتد به یاد دنیا و زینت های آن می افتم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با دل از دنیا روی گرداند، و یادش را از جان خود ریشه كن كرد، و همواره دوست داشت تا جاذبه های دنیا از دیدگانش پنهان ماند، و از آن لباس زیبایی تهیه نكند و آن را قرارگاه دائمی خود نداند، و امید ماندن در دنیا نداشته باشد، پس یاد دنیا را از جام خویش بیرون كرد، و دل از دنیا بَركند، و چشم از دنیا پوشاند.

و چنین است كسی كه چیزی را دشمن دارد، خوش ندارد به آن بنگرد، یا نام آن نزد او بر زبان آورده شود. در زندگانی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای تو نشانه هایی است كه تو را به زشتی ها و عیب های دنیا راهنمایی كند، زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با نزدیكان خود گرسنه به سر می برد. و با آن كه مقام و منزلت بزرگی داشت، زینتهای دنیا از دیده او دور ماند.

پس تفكر كننده ای باید با عقل خویش به درستی اندیشه كند كه: آیا خدا، محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به داشتن این صفتها اكرام فرمود یا او را خوار كرد؟ اگر بگوید: خوار كرد، دروغ گفته و بهتانی بزرگ زده است، و اگر بگوید: او را اكرام كرد، پس بداند، خدا كسی را خوار شمرد كه دنیا را برای او گستراند و از نزدیك ترین مردم به خودش دور نگهداشت.

پس پیروی كننده باید از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیروی كند، و به دنبال او راه رود، و قدم بر جای قدم او بگذارد، وگرنه از هلاكت ایمن نمی باشد، كه همانا خداوند، محمد صلی الله علیه و آله و سلم را نشانه قیامت، و مژده دهنده بهشت، و ترساننده از كیفر جهنم قرار داد، او با شكمی گرسنه از دنیا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد، و كاخ های مجلل نساخت ( سنگی بر سنگی نگذاشت) تا جهان را ترك گفت، و دعوت پروردگارش را پذیرفت.

وه! چه بزرگ است منتی كه خدا با بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر ما نهاده، و چنین نعمت بزرگی به ما عطا فرموده، رهبر پیشتازی كه باید او را پیروی كنیم و پیشوایی كه باید راه او را تداوم بخشیم. به خدا سوگند آنقدر این پیراهن پشمین را وصله زدم كه از پینه كننده آن شرمسارم.

یكی به من گفت:” آیا آن را دور نمی افكنی؟” گفتم: از من دور شو، صبحگاهان رهروان شب ستایش می شوند.(1)

- نهاد اصلی وجود پیامبر

” حتی افضت كرامة الله سبحانه و تعالی الی محمد(ص) … و غباوة من الأمم."؛ تا این كه كرامت اعزام نبوت از طرف خدای سبحان به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم رسید. نهاد اصلی وجود او را از بهترین معادن استخراج كرد، و نهال وجود او را در اصیل ترین وعزیزترین سرزمین ها كاشت و آبیاری كرد، او را از همان درختی كه دیگر پیامبران و اَمنیان خود را از آن آفرید به وجود آورد، كه عترت او بهترین عترت ها، و خاندانش بهترین خاندانها، و درخت وجودش از بهترین درختان است، در حرم أمن خدا رویید، و در آغوش خانواده كریمی بزرگ شد، شاخه های بلند آن سر به آسمان كشیده كه دست كسی به میوه آن نمی رسید.

پس، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیشوای پرهیزكاران، و وسیله بینایی هدایت خواهان است، چراغی با نور درخشان، و ستاره ای فروزان، و شعله ای با برق های خیره كننده و تابان است، راه و رسم او با اعتدال، و روش زندگی او صحیح و پایدار، و سخنانش روشنگر حق و باطل، و حكم او عادلانه است.

خدا او را زمانی مبعوث فرمود كه با زمان پیامبران گذشته فاصله طولانی داشت و مردم از نیكوكاری فاصله گرفته، و امت ها به جهل و نادانی گرفتار شده بودند.(2)

- طبیب دوّار

” واختاره من شجرة الأنبیاء، و مشكاة الضیاء و ذؤابة العلیاء… متتبع بدوائه مواضع الغفلة، و مواطن الحیرة."؛ پیامبر(ص) را از درخت تنومند پیامبران، از سرچشمه نور هدایت، از جایگاه بلند و بی همانند، از سرزمین بطحاء(3) از چراغ های برافروخته در تاریكی ها، و از سرچشمه های حكمت برگزید. پیامبر طبیبی است كه برای درمان بیماران سیار است.

مرهم های شفابخش او آماده، و ابزار داغ كردن زخم ها را گداخته. برای شفای قلب های كور و گوش های ناشنوا و زبان های لال آماده، و با داروی خود در پی یافتن بیماران فراموش شده و سرگردان است.(4)

- گزینش خدا

” أرسله بالضیاء، و قدمه فی الاصطفاء … عن یمین و شمال."؛ خدا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را با روشنایی اسلام فرستاد، و در گزینش، او را بر همه مقدم داشت؛ با بعثت او شكاف ها را پُر، و سلطه گران پیروز را در هم شكست، و سختی ها را آسان، و ناهمواری ها را هموار فرمود تا آن كه گمراهی را از چپ و راست تار و مار كرد.(5)

- پارسایی پیامبر

” قد حقر الدنیا و صغرها، و أهون بها و هونها،…  و دعا إلی الجنة مبشراً و خوف من النار محذراً."؛ پیامبر(ص) دنیا را كوچك شمرده و در چشم دیگران آن را ناچیز جلوه داد. آن را خوار می شمرد و در نزد دیگران خوار و بی مقدار معرفی فرمود و می دانست كه خداوند برای احترام به ارزش او دنیا را از او دور ساخت و آن را برای ناچیز بودنش به دیگران بخشید. پیامبر(ص) از جان و دل به دنیا پشت كرد، و یاد آن را در دلش میراند. دوست می داشت كه زینت های دنیا از چشم او دور نگهداشته شود، تا از آن لباس فاخری تهیه نسازد، یا اقامت در آن را آرزو نكند، و برای تبلیغ احكامی كه قطع كننده عذرهاست تلاش كرد، و امت اسلامی را با هشدارهای لازم نصیحت كرد، و با بشارت ها مردم را به سوی بهشت فراخواند و از آتش جهنم پرهیز داد.(6)

- قرارگاه پیامبر(ص)

” مستقرة خیر مستقر، و منبته اشرف منبت… و صمته لسان."؛ قرارگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بهترین قرارگاه و محل پرورش و خاندان او شریف ترین پایگاه است. در معدن بزرگواری و گاهواره سلامت رشد كرد، دل های نیكوكاران شیفته او گشته، توجه دیده ها به سوی اوست. خدا به بركت وجود او كینه ها را دفن كرد و آتش دشمنی ها را خاموش كرد. با او میان دلها الفت و مهربانی ایجاد كرد و نزدیكانی را از هم دور ساخت. انسان های خوار و ذلیل و محروم در پرتو او عزت یافتند، و عزیزانی خودسر ذلیل شدند. گفتار او روشنگر واقعیت ها، و سكوت او زبانی گویا بود.(7)

- مصلح جامعه بشریت

” فصدع بما أمربه، و بلغ رسالات ربه… والضغائن القادحة فی القلوب."؛ پیامبر اسلام (ص) آنچه را كه به او ابلاغ شد آشكار كرد، و پیام های پروردگارش را رساند. او شكاف های اجتماعی را به وحدت اصلاح، و فاصله ها را به هم پیوند داد و پس از آن كه آتش دشمنی ها و كینه های برافروخته در دل ها راه یافته بود، میان خویشاوندان یگانگی برقرار كرد.(8)

پس از بیان این تفاسیر در باب بعثت، دریافتیم كه پیامبران با تعالیم و برنامه های خود، روح و روان ما را كه با یك سلسله صفات عالی روحیات و احساسات پاك، عجیبن شده است را به مقتضای فطرت باز می گردانند.

پبامبران وظیفه دارند كه احكام فطرت و وجدان را برای انسان بازگو نمایند و او را به صفاتی كه در خود نهفته است متوجه سازد. مربیان الهی با نور وحی و برنامه ای صحیح شرایط رشد و نمو را برای انسان فراهم می سازند و انحرافات را تعدیل می نمایند. و در یك كلام انسان را به تكامل كه هدف خدا از خلقت بوده است، می رسانند و او را در مسیر صحیح خدایی قرار داده تا طی طریق نماید كه سعادت بشر در آن نهفته است.

ره آورد بعثت از منظر نهج البلاغه

پی نوشت ها:

1.       خطبه 160، ص301.

2.      خطبه 94، ص 177.

3.      سرزمین بطحاء، بین دو كوه ابوقبیس و احمر را می گفتند كه محل زندگی قریش بود.

4.      خطبه 108، ص 201.

5.      خطبه213، ص 439.

6.      خطبه 109، ص 209.

7.      خطبه 96، ص 179.

8.      خطبه 23، ص 469.

در مدينه چه مى گذرد ؟

نوشته شده توسطرحیمی 9ام دی, 1392


عباس و فرزندانش ، فضل و قثم و برادر زاده اش اميرالمومنين عليه السلام ، با طلحه و زبير گرداگرد پيكر مطهر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را گرفته اند.

از سوى ديگر اسامه بن زيد فرمانده سپاه ، خبر رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم را در پايگاه (جرف ) دريافت مى كند، و خود را به گروه مصيبت زده مى رساند، همه در يك ماتم و اندوه عميقى فرو رفته اند. اما عباس ، اين پير دنيا ديده گرچه سخت در اندوه فراق پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى سوزد، اما انديشه اش در جاى ديگر است ، او در انتظار حوادثى است كه مدينه را بيش از رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى لرزاند، او مى داند در پس پرده چه چيزهائى مى گذرد، و به زودى سير حوادث آنها را آشكار خواهد نمود، اما چه كند؟ در انتظار حوادث بنشيند، و دست روى دست بگذارد، و بعد افسوس بخورد؟ يا اقدام …؟ اما چگونه ؟ او در حالى كه در كنار پيكر پاك رسول ، به ماتم نشسته ، شتاب مى گيرد و خود را به على عليه السلام مى رساند، و عرضه مى دارد:

( امدد يدك ؛ ابايعك ، فيقول الناس : عم رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ، بايع ابن عم الرسول صلى الله عليه و آله و سلم ، فلا يختلف عليك اثنان ؟:)

دست خود را دراز كن ، تا با تو بيعت كنم ، و مردم بگويند:

عموى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، با عموزاده رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بيعت نمود، و ديگر حى دو نفر نيز در مودر تو اختلاف نخواهند داشت ، و مخالفت نكنند.

و على عليه السلام در پاسخ فرمود:

او يطمع فيها طامع غيرى ؟ و آيا كسى جز من توقع دارد به خلافت دست يابد؟ و عباس گفت : ستعلم ؛ به زودى خواهى دانست .(1)

آيا واقعا مسئله به همين سهولت و آسانى بود كه عباس عموى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم تصور مى كرد، با بيعت او مسئله تمام مى شد؟ با مرور به آنچه گذشت ، و خواهد آمد، خواهيم دانست هرگز چنين نمى شد، و بلكه درگيرى و اختلاف ، و جنگ داخلى در پى آن اجتناب ناپذير بود به هر حال طولى نكشيد كه خبر آوردند زير سايبان چه گذشته است (2)

براء ابن عازب ، آن يار ديرين خاندان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كه هميشه قلبش در دوستى آل پيامبر مى طپيد گويد:

من هنوز در دوستى آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم پايدارم ، بدرود زندگى گفت ، و من در هراس بودم كه اين امر (خلافت ) را از خاندان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بدر برند، اين هراس مرا دستپاچه كرده بود، در حالى كه قلبم مالامال حزن و اندوه مرگ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بود، اما چاره اى نداشتم ، اكنون نبايد بگذارم فرصت از دست برود، به همين دليل مرتب به خانه بنى هاشم سركشى مى كردم ، و آنان همگى دور جنازه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ، جمع بودند، در اين ميان حواس خود را كاملا متوجه شخصيت هاى قريش ‍ مى كردم كه آنان در چه حالى هستند، يك وقت متوجه شدم ، ابوبكر و عمر حضور ندارند، و….
ديرى نپائيد ديدم ابوبكر و عمر و گروهى از اصحاب ، زير سايبان بنى ساعده جمع هستند، و گرداگرد ابوبكر و عمر را فرا گرفته اند، و هر كسى به آنان عبور مى كند، به او پيشنهاد بيعت مى كند، و براى ابوبكر از او بيعت مى گيرند،… و من بى تاب شدم ، و با سرعت خود را به بنى هاشم رساندم ، در خانه بسته بود با شدت در را كوبيدم .

درب باز مى شود، براء خود را به داخل خانه پرتاب مى كند، اما…. اضطراب سراپاى وجود براء را فرا گرفته ، او در حالى كه تلاش دارد نفس هاى خود را آرام كند، و اضطراب خود را فرو نشاند….، ولى چهره گرفته او همه چيز را نشان مى دهد. عباس عموى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به او روى نموده ، بگو چه خبر است ؟ چه شده ؟….

براء با لحن تلخى ، بيش از دو سه كلمه نمى تواند بگويد:

مردم با ابوبكر بيعت نموده اند!….

عباس : تربت ايديكم الى آخر الدهر: تاابد دست شما كوتاه گرديد. هر چه به شما گفتم نپذيرفتيد، و من درد خود را در درون خود حبس نمودم (3) على و اهل بيت ، در كنار جنازه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ، حلقه ماتم زده بودند، اينان در خانه خود به سوگ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ، نشسته اند، و دنياى بيرون ، و آنچه در آن مى گذرد، در خاطره آنان كوچك ترين تاءثيرى ندارد، نه اين است كه براى على عليه السلام حوادث بيرون خانه هيچگونه ارزشى ندارد، او همه چيز را مى داند، و به همه چيز آگاه است ، او بيش از عباس ، و پيش از او وخامت اوضاع را درك نموده است ، و مى داند كه عباس چه مى گويد، و چه مى خواهد، گر چه مرگ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ، على را سخت درهم كوبيده است ، وليكن انديشه و خرد او سخت پاى برجاست و مى داند كه زمامدارى امت ، نيز وظيفه اى است بسيار سنگين كه نبايد مهمل گذارده شود، و دست متجاوزين ، بايد كوتاه گردد، و اين قافله را اوو هدايت كند، و گرچه او خود در پاسخ اين اعتراض كه دير جنبيديد، و گذاشتيد ديگران به خلافت دست بيازند، مى گويد:

( اكنت اترك رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ميتا:)

آيا جنازه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم را رها نموده و به دنبال خلافتش مى رفتم ..(4)


در ظاهر اگر پيشنهاد عباس عملى مى شد؟ همه چيز به نفع بنى هاشم تمام مى گشت ، زيرا او هم بزرگ قريش ، و هم بزرگ خاندان هاشم (از نظر و سن و سال )، و هم عموى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم .

اما نه … على عليه السلام آگاه است كه حتى اگر جنازه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم را نيز رها مى كرد، و امر آن را به ديگرى واگذار مى نمود، و يا اكنون با سرعت به سوى سايبان بنى ساعده برود و با بيعت عباس و مقداد و غيره در يك فرصت كوتاه ، همه چيز را به نفع خود تمام كند؟

مسئله به اين آسانى نخواهد بود كه عمويش تصور كرده است ، او از يك چيز هراس دارد، و اين هراس است كه دست به هيچ اقدامى نمى زند، او مى داندكه رقباى خلافت به اين سهولت دست از تلاش بر نمى دارند، و در نتيجه فتنه و شكاف در ميان امت ايجاد مى شود، و فرصت به دست دشمن داده شده ، و در نتيجه نابودى اسلام را در پى خواهد داشت.(5)

پس بهتر اينكه على عليه السلام خود را به جنازه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مشغول بدارد، و پيشنهاد عباس و ديگران را نپذيرد، و قضاوت را به آيندگان واگذارد.
و فاطمه عليهاالسلام فرمود: و ابوالحسن آنچه شايسته او بود، انجام داد و آنان كارى انجام دادند كه خداوند آنان را كفايت مى كند.(6)

1. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 160.

2. مدرك قبلى

3. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 219.

4. شرح نهج البلاغه ، ج 6، ص 13.

5. در بخش احتجاج به وصيت گذشت .

6. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 6، ص 13.

سياهترين هفته تاريخ/ على محدث (بندرريگى)

سرمایه چه داری؟

نوشته شده توسطرحیمی 7ام دی, 1392

گفت: فقیرم.

گفتند: نیستی.

گفت: فقیرم! باور کنید.

گفتند: نه! نیستی.

گفت: شما از حال و روز من خبر ندارید.

و حال و روزش را تعریف کرد. گفت که چقدر دست هایش خالی است و چه سختی هایی شب و روز می کشد؛ ولی امام هنوز فقط نگاهش می کردند.

گفت: به خدا قسم که چیزی ندارم.

گفتند: صد دینار اگر به تو بدهم، حاضری بروی و همه جا بگویی که از ما متنفری؟ از ما فرزندان محمد صلی الله علیه وآله.

گفت: نه! به خدا قسم نه.

- «هزار دینار»؟

- نه! به خدا قسم نه.

- ده ها هزار؟

- نه! باز دوستتان خواهم داشت.

- گفتند: چطوری می گویی فقیری، وقتی چیزی داری که به این قیمت گزاف هم نمی فروشی؟

«چطور می گویی فقیری، وقتی کالای عشق به ما، در دارایی تو هست»؟

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ


————————————————————————————

برداشتی آزاد از روایت مردی که خدمت امام صادق علیه السلام رسید:امالی، ج 7، ص 147

وقت ظهور؟؟؟

نوشته شده توسطرحیمی 6ام دی, 1392

يكى از سؤال هايى كه از گذشته تا امروز مطرح بوده است و همواره از امامان مى پرسيده اند، سؤال از وقت ظهورحضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. از اين رو، در اين زمينه روايات زيادى به دست ما رسيده است. از آن جا كه اين مسأله اهميت دارد، آن را در اينجا بررسى مى كنيم.
وقت ظهور آن حضرت تعيين نشده و علم به وقت ظهور، از آن خداوند است و جز او كسى نمى تواند وقت ظهور را تعيين كند. در اين زمينه، روايات بسيار صريح و معتبرى از پيشوايان معصوم عليهم السلام وارد شده كه به برخى از آنها اشاره می شود:

1ـ «سيوطى» از ابن مردويه، از ابو هريره روايت كرده است كه گفت:
مردى نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم آمد وگفت:   

يا رسول الله! موقع فرا رسيدن ساعت كى است؟

آن حضرت فرمود: «در اين مورد، مسئول از سئوال كننده آگاه تر نيست».

آن مرد گفت: اى كاش ما را از نشانه هاى آن باخبر مى ساختى!

فرمود: «هنگامى كه بازارها و محل داد و ستدها به يكديگر نزديك شوند».

آن مرد گفت: نزديك شدن بازارها به يكديگر چيست؟

فرمود: «اين كه برخى از مردم به برخى ديگر از كمبود در آمد شكايت كنند، و اولاد زنا فراوان گردد، و غيبت كردن گسترش يابد، و صاحبان مال و ثروت مورد تعظيم قرار گيرند، و صدا و آواز مردمان فاسق در مساجد بلند شود و اهل منكر آشكار گردند، و ستمگرى بسيار شود [آن وقت است كه ساعت فرا رسد]».(1)

از احاديث شريفه زيادى كه در مورد كلمه «ساعت» وارد شده، چنين استفاده مى شود كه «ساعت» در اصطلاح شرع مقدس، به دو چيز اطلاق مى شود:

يكى روز ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالي فرجه الشريف، و ديگرى روز قيامت.بنابر اين، مقصود از «ساعت» يا زمان ظهور حضرت مهدى عليه السلام است يا زمان ظهور و قيامت. زيرا اين دو زمان در بسيارى از نشانه ها با هم مشترك اند؛خداوند علم و آگاهى اين دو روز را به خود اختصاص داده و هيچ يك از انبيا و اولياى خود را از فرا رسيدن اين دو روز، مطلع نساخته است.

2ـ در حديثى از امام حسن مجتبى(عليه السلام) آمده است كه فرمود:

«از جدّم رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) پرسيدم كه امامان بعد از او چند نفرند؟

فرمود: امامان بعد از من، به تعداد نقباى بنى اسرائيل، دوازده نفرند. خداوند علم و فهم مرا به آنها عطا فرموده است. تو اى حسن! يكى از آنها هستى.

عرضه داشتم: يا رسول الله! قيام قائم ما اهل بيت كى خواهد بود؟

فرمود: اى حسن! حكايت قيام«قائم»،مثل روز قيامت است كه علمش نزد خداست وناگهان فرا مى رسد.(2)

3ـ درکتاب«اصول كافى»و«غيبت»نعمانى، و«بحار الانوار» از فضل بن يسار، روايت كرده اند كه گفت:
به حضرت باقر(عليه السلام) عرضه داشتم: آيا براى اين امر وقتى تعيين شده است؟ فرموند:
«كَذِب الوَقّاتُون، كَذِب الوَقّاتُون،كَذِب الوَقّاتُون» كسانى كه وقتى براى ظهور تعيين كنند، دروغ مى گويند. و اين جمله را سه بار تكرار فرمود».(3)


4ـ مفضل بن عمر گويد:

به پيشگاه امام صادق(عليه السلام) عرض كردم: آيا براى ظهور مهدى منتظر(عليه السلام) وقتى تعيين شده كه مردم آن را بدانند؟ فرمود:

«نه، خداوند اجازه نداده است كه براى آن وقت معينى باشد كه شيعيان ما از آن آگاهى داشته باشند.

عرض كردم: اى آقاى من! چرا نمى توان از وقت آن مطّلع شد؟

فرمود: زيرا وقت ظهور ا، همان ساعتى است كه خداوند مى فرمايد: «وَ يَسْئلُونَكَ عَنِ السّاعَةِ أيّانَ مُرْساها قُلْ إنَّما عِلْمُها عِندَ رَبِّى لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إلاّ هُوَ ثَقُلَتْ فِى السَّمواتِ و الأرْضِ لا تَأتِيكُمْ إلاّ بَغْتَةً(4): از تو در مورد ساعت ـ ظهور ـ مى پرسند كه زمان فرا رسيدن آن كى خواهد بود؟بگو علمش در نزد پروردگار من است و هيچ كس جز او نمى تواند آن را آشكار سازد، وآن (حتّى) در آسمانها و زمين سنگين آمده است و جز به طور ناگهانى به سراغ شما نمى آيد».

و نيز آن همان ساعتى است كه خداوند فرموده است: «يسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيانَ مُرْسَاهَا»(5):و از تو درباره قيامت مي‌پرسند که در چه زماني واقع مي‌شود؟!».
و نيز فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ»(6):

«علم ساعت ـ قيامت ـ در نزد خداوند است».

و همچنين فرموده است: «فَهَلْ ينْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جَاءَ أَشْرَاطُهَا»(7):«آيا آنها جز اين انتظارى دارند كه ساعت قيام به طور ناگهانى فرا رسد، در حالى كه هم اكنون نشانه هاى آن آمده است».

. . . و هم فرموده است: «وَمَا يدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيبًاً»(8):«و تو چه مى دانى، شايد ساعت قيام نزديك باشد».

و باز فرموده است: «يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذينَ لا يُؤمِنُونَ بِها وَ الَّذِين آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَيَعْلَمُونَ أنَّهَا الحَقُّ ألا إنَّ الَّذين يُمارُون فى السّاعَةِ لَفى ضَلال بَعيد»(9):«كسانى در مورد آن (ساعت قيام) شتاب مى كنند كه آن را باور ندارند; ولى آنان كه آن را باور كرده اند، پيوسته با ترس و هراس مراقب آن هستند، و مى دانند آن حق است. آگاه باش! آنان كه در مورد ساعت مجادله مى كنند در گمراهى عميقى هستند».

مفضّل مى گويد: پرسيدم معناى مجادله در مورد ساعت چيست؟فرمود:يعنى مى گويند: قائم(عليه السلام) كى متولّد شده؟ چه كسى او را ديده؟ حالا كجاست؟ كى ظاهر مى شود؟

اين پرسشها و مجادله ها شتاب در امر خدا و شك و ترديد در قضاى الهى و دخالت در قدرت خداست. اينان كسانى هستند كه در دنيا زيانكارند و در آخرت بازگشت بسيار بدى دارند.مفضّل گويد: عرض كردم: آيا براى او نمى توان وقتى تعيين كرد؟ فرمود:

اى مفضّل! نه من وقتى براى آن تعيين مى كنم و نه هم وقتى براى آن تعيين شده است. هر كس براى ظهور مهدى ما(عليه السلام)وقت تعيين كند خود را در علم خدا شريك دانسته و ـ به ناحق ـ خود را بر اسرار الهى واقف پنداشته است که اين ادّعايى بى اساس است».(10)

با توجّه به آنچه گذشت معلوم مى شود كه امر ظهور مربوط به خداوند است و تنها اوست كه وقت ظهور را مى داند. بنابر اين، هر كس براى ظهور وقتى تعيين كند، دروغ گفته است; زيرا اراده و مشيّت خدا تابع اراده و خواست مردم نيست و خداوند به خاطر عجله و شتاب مردم شتاب نمى كند. زيرا كسى در كارى شتاب مى كند كه از دست دادن آن بهراسد و خداوند از اين جهت، ترس و هراسى ندارد و هر گاه مصلحت ايجاب كند خواست خدا انجام مى پذيرد.انشاءالله

پي نوشت:
1.    تفسير درّ المنثور، ج 6، ص 50.
2.    منتخب الأثر، ص 30، ح 41 و كفاية الاثر، ص 168.
3.    كافى، ج 1، ص 368، ح 5; غيبت نعمانى، ص 294، ح 13، باب 16; بحار الانوار، ج 52، ص 118، ح 45.
4.    سوره اعراف، آيه 187.
5.    سوره نازعات، آيه 42.
6.    سوره لقمان، آيه 34.
7.    سوره محمّد، آيه 18.
8.    سوره احزاب، آيه 63.
9.    سوره شورى، آيه 18.


ظهور حضرت مهدى(عليه السلام)
از ديدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان
سيد اسد اللّه هاشمى شهيدى

بیابان هم که باشی حسین آبادت می کند.

نوشته شده توسطرحیمی 5ام دی, 1392

عشق حسین تا به کجا می برد....

نوشته شده توسطرحیمی 2ام دی, 1392

دلنوشته اربعین : یادآور نبرد حق و باطل

نوشته شده توسطرحیمی 2ام دی, 1392

اربعین فرا می رسد تا دل های غم زده شیعیان را در سوگ مولا، بر سر جاری طهارت اشکها نشاند؛

اما اربعین فقط یادآور غم و اندوه و ماتم زدگی نیست که یادآور نبرد همیشگی حق و باطل و آزادگی و وارستگی عده ای پاکباخته در طول تاریخ است؛

همان هایی که چون مولایشان حضرت سیدالشهداء همه چیز را از دست دادند اما ننگ اسارت نفس و قید وبند و هوی و هوس را بر دل ها نزدند و سبکبار رخت بربستند تا با خون خویش بر تارک زمان حک کنند و بر کلام مولایشان صحه گذارند که :

إِنِّيْ لا أَرَيَ الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَالحَياةَ مَعَ الظّالِمِينَ إِلّا بَرَما

آری…

اربعین هرچند که با تازه شدن داغ و درد دل ما همراه است اما اشک، برای ما ، محبان مولا علی ، که مظلومان همیشه تاریخ بوده و هستیم ،یادآور پرچم برافراشته ما علیه ظلم و ظالمان است.

اربعین فرا می رسد تا تذکری برای دلها باشد که :

راه مولای ما حسین هنوز ادامه دارد…

و البته در این نبرد همیشگی ، جبهه یزید و یزیدیان و معاویه ها هم همچنان مملو از گرگ صفتان و کوردلان است وامروز در این جبهه سردمدار یزیدیان،آمریکا و صهیونیزم و یهودیان متوحشی است که وقیحانه خون انسانهای بی گناه را نردبان خود برای رسیدن به سرمایه های هنگفت و پولهای کلان نموده اند.

ننگ بر اینگونه زیستن خبیثشان که چگونه در عراق و سوریه و فلسطین و هرجای این دنیا، حقیقت را سر می برند تا آمال کثیفشان برآورده شود.

جبهه یزید امروز بداند که ما فرزندان و عاشقان حسین همچنان در برابر فرزندان نامشروع آکله اکباد ایستاده ایم و چون مولایمان حسین در راه یاری حق ، همه چیزمان را فدا خواهیم کرد.

مسلخ عشق آن قرارگاهی است که عاشقانه آن را از خدا می طلبیم و از او می خواهیم که فراز و نشیب های دنیا و زرق و برق های چشمگیر آن ،ذره ای از ارادت و اراده ما نکاهد و همه برای رسیدن به چنین منزلگاهی ،عارفانه هر روز نجوا می کنیم:

يا اَللّهُ يا رَحمانُ يا رَحيمُ يا مُقَلِّبَ الْقُلوبِ ثَبِّتْ قَلْبى عَلى دينِكَ

والعاقبه للمتقین

طلبه دانش آموخته رقیه رحیمی

نمایش تصویری حجاز تا کربلا (دانلود فابل پاورپوینت)

نوشته شده توسطرحیمی 1ام دی, 1392

همراه با سیدالشهدا (از مدینه تا کربلا)

فلسفه قیام ابی عبدالله الحسین (ع) را در سخنان آن حضرت، در آغاز حرکت از مدینه و موضع‌گیری‌های ایشان در برابر حوادثی که در منزلگاه‌های میان راه روی داده است، می‌توان یافت.
در این مجموعه سعی شده است ضمن آگاهی از نام منزلگاه‌ها و مسیر تقریبی حرکت امام حسین (ع) از مدینه تا کربلا، با اهداف و دیدگاه‌های آن حضرت آشنا شده و مختصری از وضعیت سیاسی و اجتماعی آن عصر بیان شود.


برای دریافت فایل پاورپوینت حجاز تا کربلا اینجا را کلیک کنید.

رادیو قرآن

دانلود زیارت اربعین با نوای مداحان مشهور فارسی وعربی+متن و ترجمه و شرح

نوشته شده توسطرحیمی 1ام دی, 1392

1

 

مهدي صدقي 00:07:51 3.60 MB دانلود
2 مهدي صدقي 00:07:13 3.31 MB دانلود
3 علي عليزاده 00:09:49 2.25 MB دانلود
4 صادق الفدائي 00:10:13 2.34 MB دانلود
5 السيد حسين الرجائي 00:05:59 1.60 MB دانلود
6 السید قدیر حلّاج 00:08:45 2.01 MB دانلود
7 مداح عربي 00:07:22 1.69 MB دانلود

 

8 زیارت اربعین امیر رضا عرب

2,683 0:11:25
9 زیارت اربعین حاج احمد چينی

4,506 0:19:12
10 زیارت اربعین —-

2,697 0:09:11
11 زیارت اربعین سعید طوسی

2,717 0:09:15

 


ادامه »