« آغاز شهوت، لذت است و پایانش نابودی.کلمه‌ی مشترکِ ملّتها مقاومت است »

بررسی موارد اولویت تأخیر نماز از اول وقت

نوشته شده توسطرحیمی 12ام دی, 1398

 

صاحب عروه‌ قدس‌سره می‌فرماید:

از مواردی که از این قاعده استثناء شده است، زنی است که صبی صغیر داشته باشد که نوعاً لباس این زن را به بول نجس می‌کند، و او بیشتر از یک ثوب هم ندارد. برای این زن صلاة‌ را در اول وقت اتیان کردن افضلیتی ندارد. …

خبرگزاری «حوزه» در ادامه انتشار سلسله درس های خارج فقه مرحوم آیت الله العظمی تبریزی، تقریر درس این مرجع فقید شیعه با موضوع: « بررسی موارد اولویت تأخیر نماز اول وقت » را منتشر می کند.

 ▪ تأخیر نماز از اول وقت بر زن مربّیه

«…. التاسع: المربّیة للصبی تؤخر‌الظهرین لتجعلهما مع‌العشائین بغسل واحد لثوبها». (عروه/1/526)

صاحب عروه‌ قدس‌سره می‌فرماید:

از مواردی که از این قاعده ـ که صلاة ‌در اول وقت افضل است ـ استثناء شده است، زنی است که صبی صغیر داشته باشد که نوعاً لباس این زن را به بول نجس می‌کند، و او بیشتر از یک ثوب هم ندارد. برای این زن صلاة‌ را در اول وقت اتیان کردن افضلیتی ندارد. بلکه وظیفه‌اش این است یا أولی این است که این ثوب را بشوید و صلاة ظهر وعصر را در آخر وقت اجزاء هشت رکعت به غروب مانده بخواند وقتی که اصفرار شمس می‌شود، و بعد صلاة ‌مغرب و عشاء را بخواند که چهار نمازش با لباس طاهر واقع بشود. متعین یا أولی در حقش همین است.

روایت دال بر تأخیر صلاة‌ مربیه

مستند این حکم، که جماعتی بلکه مشهور بین متأخرین به آن قائل گشته‌اند. [مصباح‌الفقیه /8/237؛ مستمسک‌العروة /1/586] روایتی است و کلام در دو جهت واقع می‌شود:

یک: آیا این روایت من حیث‌السند تمام است؟

دوم: اگر فرض کردیم که سندش تمام است، دلالتی بر آن‌چه صاحب عروه می‌فرماید دارد یا ندارد؟

این روایت را صاحب وسایل (وسایل‌الشیعه /3/399/ ح1) ذکر کرده است، «باب انه لایجب علی‌المربیة للولد غسل ثوبها مِنْ بوله، الا مرَّةً واحدة کل یوم اذا لم یکن لها غیره» بیشتر از یک ثوب نداشته باشد. صدوق هم مرسلاً نقل کرده است «محمد‌بن الحسن باسناده عن محمد‌بن احمد‌بن یحیی» که صاحب نوادر‌الحکمة است، اشعری، شخص جلیل‌القدر است، سندش هم به کتاب او صحیح است «عن محمد‌بن یحیی‌المعاذی»، که محمدبن حسن‌بن ولید و صدوق و قمیین [التنقیح/الصلاة1/449] گفته‌اند: روایاتی که محمد‌بن احمد‌بن یحیی از محمد‌بن یحیی‌المعاذی نقل می‌کند، اعتباری ندارد. یعنی این شخص را تضعیف کرده‌اند. این هم نقل می‌کند «عن محمد‌بن خالد» ظاهرش برقی است، عیبی ندارد «عن سیف‌بن عمیرة» آن هم عیبی ندارد، «عن ابی‌حفص»، مردد مابین اشخاصی است، بعضی ثقه است، و بعضی ثقه نیست، کدام یکی است معلوم نیست. از این جهت مناقشه در سند هست. «عن ابی‌عبدالله‌ علیه‌السلام: قال: سئل عن امرأة لیس لها الا قمیص (واحد)» فقط یک پیراهن دارد «ولها مولود» ظاهرش این است که پسر است «فیبول علیها،‌ کیف تصنع؟» این چه کار کند؟ معلوم است که سؤال از صلاتش است «قال: تغسل‌القمیص فی‌الیوم مرة»‌ در هر روز یک دفعه بشوید.

کیفیت دلالت روایت مذکور بر تأخیر صلاة‌ مربیه

اما وجه دلالت این روایت: اگر سند معتبر شد، یا کسی گفت: مشهور ولو متأخرین به این روایت عمل کرده‌اند، ضعف این روایت را جبران می‌کند، گفتیم: این‌جور شهرت جبران نمی‌کند، اگر این حرف را هم گفتیم! مدلول آن چیست؟ ما گفتیم که یوم مقابل لیل است. این که امام‌ علیه‌السلام علی تقدیر صدور از امام، کأن می‌فرماید: در یوم یک دفعه می‌شوید، مقتضایش این است که صلاة غداة را با لباس نجس بخواند مانعی ندارد. چون در یوم که ظاهرش طلوع شمس است، صلاة ظهر و عصر خوانده می‌شود. در مانحن فیه نجاست ثوب مصلی مربیه، وقتی که صاحب قمیص واحده است مغتفر است، و چون یک پیراهن است و نمی‌تواند هر دقیقه بشوید، صلاة غداة را در همان لباس نجس می‌خواند. عادةً هم شب تا صبح بچه را می‌گیرد، همین جور است. خصوصاً در آن‌جایی که مرسوم است بچه را خیلی کهنه نمی‌پیچند.

صلاة ظهر و عصر ماند، اگر این زن صلاة ظهر را در اول وقت بخواند، و یا در وسط بخواند، در وقت فضیلت بخواند که وقت فضیلت صلاة ‌عصر با صلاة ظهر داخل می‌شود، در اول وقت بخواند، نسبت به صلاة‌ مغرب و عشاء مبتلا به نجاست لباس می‌شود. به خلاف این‌که اگر صلاة ظهر و عصر را در آخر وقت اجزاء بخواند، ثوب را وقتی بشوید که بتواند صلاة ‌ظهر و عصر را در آخر وقت بخواند و به صلاة مغرب و عشاء شروع کند و صلاتین را جمع کند. در عبارت عروه هم این است «یجمع بین‌الظهرین و‌العشائین» در آخر وقت ظهرین، آن وقت صلاة‌را با طهارت خوانده است.

اگر تحصیل طهارت برای زن لازم بود، باید این کار را بکند، یعنی در آخر وقت بخواند که ظاهر بعضی از عبارات، لزوم این معنا است، و اما بناءً علی ما ذکرنا که قبل از دخول وقت صلاة تحصیل شرط صلاة بعدی لزومی ندارد، مثلاً کسی صلاة ظهر و عصرش را در اول وقت خواند، بعد ثوبش نجس شد، الان می‌تواند این لباس را بشوید،‌ برای صلاة مغرب و عشاء پاک باشد، لکن الان نشوید، و از این آب رد بشود، باید صلاة مغرب و عشاء را با لباس نجس بخواند، گفتیم: عیبی ندارد، لزومی ندارد قبل از وقت بشوید.

این‌جا هم همین‌طور است، وقتی که آن زن لباسش را در روز می‌شوید، وقت صلاة مغرب و عشاء داخل نشده است و وقتی که صلاة ‌عصر را هم تمام کرد، بنابر اعتبار حمره مشرقیه وقت صلاة‌ مغرب چند دقیقه دیگر داخل می‌شود، در این چند دقیقه بر این شخص لازم نیست برای مغرب و عشاء طهارت لباسش را تحصیل کند. در آخر وقت بخواند لباسش در مغرب و عشاء پاک می‌شود، و اما لازم نیست که در آخر وقت بخواند، تحصیل کند طهارت لباس را برای صلاة ‌مغرب و عشاء، چون وقتش داخل نشده است، می‌تواند صلاة‌ ظهر و عصر در اول وقت با لباس طاهر بخواند، بعد در مغرب و عشاء که شستن برایش ممکن نیست با لباس نجس بخواند. لذا کأن این اولی می‌شود که صلاة ظهر و عصر را در ‌آخر وقت بخواند که طهارت او را تحصیل کند، ولو واجب نیست که برای مغرب و عشاء هم طهارت داشته باشد.

تقریب روایت این‌طور است، ولکن وقتی روایت من حیث‌السند از کار افتاد، و اولویت آن هم محل کلام است که صلاة ظهر و عصر را در آخر وقت عند‌الاصفرار بخواند و در روایات تضییع شمرده شده بود بنابراین افضلیت و اولویت آن معلوم نیست، جای خدشه است و من حیث‌السند هم ضعیف است.

بررسی حکم تأخیر صلاة‌ مربّیه از نظر قاعده

قاعده نفی عسر و حرج وقتی که واجب اولی بر مکلف حرجی شد، وجوب آن ساقط می‌شود. این زن هم صلاة غداة و هم صلاة‌ ظهر و عصر و هم صلاة عشاء را باید بخواند. اگر طوری باشد که یک دفعه شستن، دو دفعه شستن، سه دفعه شستن حرجی نیست، تابستان است، مطلوب است که انسان لباسش مرطوب بشود، باید بشوید، ولو یک لباس دارد. اما اگر این حرجی باشد، نمی‌تواند لباس را این‌جور بشوید، هوا سرد است، خشک نمی‌شود، لباسی ندارد بپوشد، شاید لخت ماندن او محذور دارد. اگر این‌جور باشد، در آن صلاتی که برای شستن حرجی نیست، باید بشوید. نسبت به صلاة‌ بعدی که شستن حرجی شد، تکلیف ساقط می‌شود، می‌تواند با لباس نجس نماز بخواند. قاعده اولیه این است و اشکالی هم ندارد. در وقتی که عسر و حرج است، تکلیف بر داشته می‌شود، و چون «صلاة لا تسقط بحال» با لباس نجس می‌خواند، این مقتضای قاعده بود. پس آن‌چه صاحب عروه‌ قدس‌سره فرموده است، را نمی‌شود با دلیل ثابت کرد.

تأخیر نماز از اول وقت برای زن مستحاضه کبیره

«…العاشر: المستحاضة‌الکبری تؤخر‌الظهر والمغرب الی آخر وقت فضیلتهما لتجمع بین‌الاولی و‌العصر و بین‌الثانیه و‌العشاء بغسل واحد». (عروه/1/526/مسئله13)

بعد ایشان یک مسأله مهمه می‌فرماید: یکی از مواردی که «افضلیت صلاة فی اول‌الوقت» تخصیص خورده است، در مستحاضه کثیره است. مستحاضه کثیره را این‌جور گفتیم؛ اگر مستحاضه کثیره بخواهد صلاة‌ ندبی بخواند، برای هر صلاة یک وضو کافی است، ولو مستحاضه آن کثیره است اما برای صلاة‌ واجب، برای هر نمازی غسل لازم است و «بنینا» که غسل آن از وضوء مجزی است، وضوء نمی‌خواهد با آن بیانی که گفتیم. منتهی: گفتیم: اگر جمع بین صلاتین کند، یک غسلی کافی است، لازم نیست برای هر نمازی غسل کند.

ایشان می‌فرماید: ظهر را تأخیر بیندازد به نحوی که صلاة عصر در وقت فضیلت صلاة ‌عصر واقع بشود، قبل از نماز ظهر یک غسل می‌کند و دو صلاة را «بلا فصلٍ» اتیان می‌کند مراد از «بلا فصل» این است که مابین دو نماز را جمع کند. اما اگر بخواهد مستحاضه کثیره مابین صلاتین را تفکیک کند و نافله عصر را بخواند، این عیب ندارد برای صلاة‌ ظهر غسل کند. وقتی که فاصله واقع شد، باید برای صلاة‌ عصر یک غسل دیگری بکند. لکن وقتی که صلاة ظهر را تأخیر می‌اندازد که صلاة عصر را در وقت فضیلت بخواند، در این صورت آن قاعده‌ای که صلاة ظهر را در اول زوال خواندن افضل است، از آن رفع ید می‌شود. در مانحن فیه روایات صحیحه‌ای است که یکی از آن‌ها را می‌خوانم.

مقتضای روایات وارده در مستحاضه

روایت صحیحه (وسایل‌الشیعه/2/371/ح1) «محمد‌بن یعقوب، عن محمد‌بن اسماعیل، عن الفضل‌بن شاذان، عن حماد‌بن عیسی، و ابن ابی‌عمیر» دوتایی نقل می‌کنند «عن معاویة‌بن عمار» که از اجلاء است، «عن ابی‌عبدالله‌ علیه‌السلام قال: المستحاضة تنظر ایامها» منتظر ایام حیضش می‌شود، نمازش را نمی‌خواند، «فلاتصلی فیها و لایقربها بعلها، فاذا جازت ایاهما و رأت‌الدم یثقب‌الکرسف» کسی که مستحاضه کثیره است، اگر از آن پارچه که با خودش است خون از آن به خارج نفوذ می‌کند «اغتسلت للظهر و‌العصر» برای ظهر و عصر یک غسل می‌کند و «تؤخر هذه و تعجل هذه» ظهر را مؤخر می‌کند، عصر را مقدم می‌کند «و للمغرب و‌العشاء غسلاً» برای مغرب و عشاء هم غسل می‌کند «تؤخر هذه و تعجل هذه و تغتسل للصبح» برای صبح هم یک غسل می‌کند که سه غسل می‌شود. این‌که می‌گوید: «تؤخر و تقدم» این قرینه است بر این‌که سه غسل، در صورت جمع بین صلاتین است.

مقتضای آن این است که اگر تفریق کرد، وظیفه‌اش غسل است، غسل می‌کند مستحاضه کثیره تغتسل لکل فریضة که در مرسله طویله معتبره یونس‌بن عبدالرحمان است. [وسایل‌الشیعه/2/282/ح1]

این فرمایش که «افضلیت اول وقت تخصیص خورده است» این تخصیص نیست. باز هم اول وقت افضل است، یک غسل کند صلاة ظهر را اول وقت بخواند، بعد هم برای صلاة ‌عصر یک غسل دیگری می‌کند و آن‌را اتیان می‌کنند، او تخصیص نخورده است. این روایات برای آن زن که مبتلا به دم است، تسهیل‌الامر را بیان می‌کند که یک غسل کند بین صلاتین را جمع کند، این تخصیص افضلیت نیست.

کیفیت تأخیر و تقدیم در ظهرین برای مستحاضه‌ کثیره

در این حکم که گفتیم اشکالی ندارد انما الاشکال این است که مراد از «تؤخر هذه و تقدم هذه» در ظهرین چیست؟ در عشائین عیب ندارد. چون وقت فضیلت صلاة‌ عشاء بعد از سقوط شفق است. وقتی مغرب را در اول وقت اتیان کند. صلاة عشاء در وقت فضیلت واقع نمی‌شود، عیب ندارد، ولکن اگر صلاة مغرب را یک مقداری تأخیر بیندازد که در بعضی از روایات قلیلاً است «تؤخر‌المغرب قلیلاً» [فقه‌الرضا‌ علیه‌السلام /193] اگر قلیلاً تأخیر بیندازد، صلاة مغرب هم قبل از سقوط شفق واقع می‌شود، نماز عشاء هم در وقت فضیلتش واقع می‌شود، این درست می‌شود. اما نسبت به ظهرین که گفتیم: وقت فضیلت هنگام زوال حاصل می‌شود، اگر صلاة ظهر را در وقتش بخواند، عصر را پشت سرش بلا فصل بخواند، هر دو «تؤخر و تقدم» ندارد، هر دو در وقت فضیلت خودش واقع می‌شود. این «تؤخر هذه و تقدم هذه» به چه مناسبت است؟ با توجه به آن‌چه ما مشی کردیم و روایات را بیان کردیم [وسایل‌الشیعه/4/133] ائمه فرمودند: وقتی که «لایمنعک» از اول وقت «الا سبحتک»‌یعنی وقت فضیلت آن داخل می‌شود، حتی کسی نافله نخوانده اول وقت وقت فضیلت است، هم برای ظهر و هم برای عصر است. چون وقت فضیلت داخل می‌شود.

وجهش این است، در غسل کردن مستحاضه کثیره قبل از طلوع فجر،‌اشکال کردیم؛ گفتیم: باید این غسل بعد از غداة واقع بشود، سابقاً احتیاط کردیم. لذا احتیاط در تمام صلوات این است که غسل را بعد از اذان اتیان کند. می‌داند که اگر بخواهد حمام برود چقدر طول می‌کشد، بدان‌جهت امام می‌فرماید: عیب ندارد «تؤخر هذه» صلاة ظهرش را تأخیر بیندازد، و صلاة ‌عصرش را پشت سرش بخواند «تقدم» یعنی متصل کند، این معنایش این استکه صلاة ‌عصر را جلو می‌کشد، و صلاة‌ ظهر را تأخیر می‌اندازد. لذا اگر کاری داشت، می‌خواست نهار بپزد عیب ندارد، تؤخر صلاة ظهر را، و یا اگر بخواهد نافله ظهر را بخواند نافله ظهر وضو می‌خواهد، صلاة واجب نیست، برای هر دو رکعت یک وضو بگیرد کافی است. اما صلاة‌ ظهر احتیاج به غسل دارد. تأخیر صلاة‌ ظهر از وقتش محذوری ندارد. زوال شد بگذار تأخیر بیندازد. وجه تأخیر چیست؟ غسل کردن یا شستن لباس یا غیر ذلک باشد، مانعی ندارد، این نه بجهت این‌که باید تأخیر بیندازد، یا افضل این است که تأخیر بیندازد، تا به آن‌چه سابقاً گفته بودیم، منافات داشته باشد. این معناش جمع کردن بین صلاتین است که تأخیر صلاة ظهر عیب ندارد که با صلاة ‌عصر جمع بشود. فرقی هم ندارد که غروب شمس چقدر تأخیر بیندازد.

تأخیر نماز عشاء از اول وقت

«… الحادی عشر: العشاء تؤخر الی وقت فضیلتها، و هو بعد ذهاب‌الشفق، بل‌الاولی تأخیر‌العصر‌الی المثل و ان کان ابتداء وقت فضیلتها من‌الزوال». (عروه/1/526/مسئله13)

ایشان می‌فرماید: صلاة در اول وقت مستحب است و صلاة مغرب و عشا در یک وقت واجب می‌گردد، الا در صلاة عشاء که تأخیر آن الی سقوط‌الشفق مستحب و افضل می‌شود. مستحب یعنی «افضل‌الافراد». ایشان در تأخیر صلاة ظهر هم این‌جور می‌گوید: چون وقت فضیلت صلاة‌ عصر آن وقت می‌شود که فیئ به اندازه مثل بشود، اولی این است که انسان صلاة‌ ظهر را وقتی بخواند که وقتی او را تمام می‌کند مثل ‌بشود تا صلاة عصر هم در وقت فضیلت واقع بشود. این همان معنایی بود که گفتیم: مخالف روایات است. ولو مثل هم وقت فضیلت است، لکن وقت فضیلتِ اعلا داشت، یک وسط داشت، و یک ادنی داشت، این ادنی است. اعلای وقت فضیلت ظهر و عصر بعد از زوال است. بدان‌جهت این‌که ایشان می‌گوید در صلاة ظهر هم تأخیر بیندازد، منافی است با حرفی که سابقاً گفتیم.

تأخیر نماز مغرب از اول وقت برای حجاج در مزدلفه

«… الثانی عشر: المغرب و‌العشاء لمن أفاض من عرفات الی‌المشعر، فانه یؤخر هما ولو الی ربع‌اللیل بل ولو الی ثلثه». (عروه/1/526/مسئله13)

 یکی هم صلاة‌ مغرب است که انسان وقتی به حج برود. وقتی که یوم‌العرفة تمام شد باید بعد از ظهر تا غروب شمس در عرفه باشد، بعد از این‌که روز تمام شد، آن وقت افاضه داخل می‌شود ـ ‌قبل از ذهاب حمره مشرقیه یا بعد از ذهاب حمره مشرقیه الکلام‌الکلام، در جای خودش است ـ در این صورت به طرف مزدلفه خارج می‌شود، صلاة مغرب را کجا بخواند؟ رسیدن به مشعر طول می‌کشد، صلاة مغرب را توی راه بخواند؟ نه، افضل این است که در مزدلفه بخواند. ولو ثلث لیل گذشته باشد، و خودش هم جمع کند صلاة ‌مغرب و عشاء را، روایات معتبره صحیحه‌ای دارد [وسایل‌الشیعه/14/12/باب5] که افضل این است که صلاة مغرب و عشاء را جمع کند و در مزدلفه بخواند، ولو ثلث‌اللیل گذشته باشد. این تخصیص درستی است.

تأخیر نماز به خاطر گرمی هوا

«… الثالث عشر: من خشی‌الحر یؤخر‌الظهر الی‌المثل لیبرد بها». (عروه ج1، ص526، مسئله13)

سابقاً موثقه زراره (وسایل‌الشیعه/4/144/ح13) گذشت که زراره گفت: از امام‌ علیه‌السلام پرسیدم در ایامی که گرم است صلاة ظهر در کدام وقت خوانده می‌شود؟ امام‌ علیه‌السلام جواب نداد، بعد به «عمرو‌بن سعید» فرمود: زراره سؤال کرد من جواب ندادم، مثل این که او دلگیر شد، تو به او برسان وقتی که در تابستان در شدت گرما، سایه تو مثل تو شد، آن وقت بخواند «اذا کان ظلک مثلک فصل‌الظهر» ظهر را بخوان، آن هم دلیل است بر این‌که کسی که گرمش است، از گرما می‌ترسد، ایشان ترس را ذکر کرده است، در آن روایت ترس نیست، گرمایی که انسان را اذیت می‌کند، تا این‌که فیء به اندازه مثل بشود و یک خورده هوا عوض بشود.

تأخیر نماز مغرب در ماه رمضان برای افطار کردن

«…الرابع عشر: صلاة‌المغرب فی حق من تتوق نفسه الی‌الافطار أو ینتظره احد». (عروه/1/526/مسئله13)

تأخیر مغرب برای شخص در ماه رمضان در دو صورت مستحب است:

یکی: در صورتی که گرسنه است، حال ندارد، نماز مغرب را بخواند، که دعته نفسه الی‌‌الفطار اولی این است که افطار کند و نمازش را بعد بخواند. در صحیحه عمر‌بن یزید [وسایل‌الشیعه /4/197/ح14] داشت که من در جانب مصری می‌شوم، به منزل می‌رسم، اگر صلاة ‌مغرب را در راه در مسجد بخوانم می‌توانم بخوانم ولکن در منزل أمکن است، امام فرمود: در منزل بخوان. آن أمکن اطلاقش این صورت را می‌گیرد. چون أمکن للصلاة است. یعنی اگر بخواهم به منزل برسم برای من أمکن است، ولو به جهت این‌که گرسنه هستم، صائم هستم، یا حواسم پرت است «أمکن للصلاة» می‌شود، گفتیم عیب ندرد.

دوم: جایی است که بچه‌ها و اهل‌بیت و یا دیگران منتظر هستند که مثلاً پدر از نماز چه موقع می‌آید که ما افطار کنیم، یعنی شخصی که صائم است و مشغول صلاة مغرب است، دیگران را از افطار کردن حبس می‌کند، مگر این‌که حبس نکند، و دیگران افطار کنند.

 در صحیحه حلبی [وسایل‌الشیعه/10/149/ح1] آمده است: صدوق‌ قدس‌سره به سند صحیح از حلبی نقل می‌کند سندش به عبیدالله علی الحلبی صحیح است «عن ابی‌عبدالله‌ علیه‌السلام: ‌ان کان معه قوم یخشی أن یحبسهم عن عشائهم»‌ صائم می‌ترسد که آن‌ها را حبس از افطار بکند، «فلیفطر معهم» با آن‌ها افطار بکند، «و ان کان غیر ذلک» ‌اگر این حبس نباشد، «فلیصل ثم لیفطر» افضل این است که اول نماز بخواند، و بعد افطار کند. این عام است، «و ان کان غیر ذلک» آن أمکن، استثناء می‌شود، آن أخص است و این فتوا درست می‌شود.

والحمدلله رب‌العالمین

تحقیق و تنظیم: حجةالاسلام داود دهقانی

منبع : حوزه/هفته نامه افق



فرم در حال بارگذاری ...