« تبسم خورشید 1 (+ متن) | عشق مجازی من (موضوع عاقبت اندیشی) » |
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
نوشته شده توسطرحیمی 21ام تیر, 1397همه کار به نام خدا
شرح کلمات آیه
بسیارى از علماى لغت معتقدند که واژه « اسم » در اصل از ماده « سموّ » (بر وزن عُلّو) به معناى ارتفاع و بلندى گرفته شده، و از آنجا که نامگذارى سبب معرفت و شناخت و علّو مقام هر چیز است; واژه « اسم » در این معنا به کار رفته. (1)
«رحمان» و «رحیم»; این دو واژه از ماده « رحمت » گرفته شده، و معروف این است که « رحمان » کسى است که رحمت اش عام است، و همگان را شامل مى شود، در حالى که « رحیم » به کسى گفته مى شود که رحمت اش خاص است، بنابراین رحمانیت خداوند سبب شده است که فیض نعمت اش دوست و دشمن، و مؤمن و کافر را شامل شود; ولى رحیمیّت او ایجاب مى کند که مؤمنان را مشمول مواهب خاصّى در دنیا و آخرت قرار دهد که دور افتادگان از خدا و بى خبران از آن محروم اند.
شاهد این تفاوت امور زیر است:
1. « رحمان » صیغه مبالغه است، و « رحیم » صفت مشبهه; و صیغه مبالغه تأکید بیشترى را مى رساند و دلیل بر گستردگى این نوع رحمت است. ولى بعضى هر دو را صفت مشبهه و یا هر دو را صیغه مبالغه دانسته اند، امّا با این حال تصریح کرده اند که « رحمان » مبالغه بیشترى را مى رساند. (2)
2. بعضى نیز گفته اند: چون « رحیم » صفت مشبهه است و دلالت بر ثبات و استمرار دارد مخصوص مؤمنان است ولى « رحمان » که صیغه مبالغه است چنین دلالتى ندارد.
3. « رحمان » نام مخصوص خدا است و به غیر او اطلاق نمى شود; در حالى که « رحیم » هم به او گفته مى شود و هم به غیر او; و این دلیل بر آن است که مفهوم « رحمان » رحمت گسترده ترى است.
4. این قاعده در ادبیات عرب معروف است که «زیادةُ المبانى تَدُلُّ عَلى زِیادَةِ المَعانِى» : «یعنى واژه اى که حروف اش بیشتر است مفهوم آن نیز بیشتر است» و چون « رحمان » پنج حرفى، و « رحیم » چهار حرفى است; بنابراین مفهوم « رحمان » وسعت بیشترى دارد. (3)
5. این تفاوت را بعضى، از آیات قرآن نیز استفاده کرده اند. زیرا « رحمان » در قرآن غالباً به صورت مطلق آمده، در حالى که « رحیم » در بسیارى از موارد مقیّد است. مانند: (إِنَّ اللهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ) : «زیرا خداوند نسبت به مردم، رئوف و مهربان است» ( 4) ( وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً ): «او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است» ( 5) (إِنَّ اللهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیماً): «خداوند نسبت به شما مهربان است» ( 6) در حالى که « رحمان » بدون این قیود ذکر شده و دلیل بر عمومیت رحمت او است.
6. بعضى از روایات نیز شاهد این تفاوت است. در حدیث پر معنایى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم: «الرَّحمنُ اِسْمٌ خاصٌ بِصِفَة عامَّة، وَالرَّحیمُ اسمٌ عامٌ بِصِفَة خاصَّة»: «رحمن اسم خاص است (مخصوص خداوند) امّا با وصفى عام ـ مفهوم رحمتش دوست و دشمن را در بر مى گیرد ـ ولى رحیم اسم عام است به صفت خاص (این اسم هم بر خداوند و هم غیر او اطلاق مى شود، ولى مفهومش رحمتى است مخصوص مؤمنان)». ( 7)
امّا با تمام اینها نمى توان انکار کرد که گاهى این دو واژه به یک معنا به کار مى رود; مانند آنچه در دعاى عرفه از امام حسین(علیه السلام) نقل شده است: «یا رحمنَ الدُّنیا وَالآخِرةَ وَرَحِیْمَهُما»: «اى خدایى که رحمان دنیا و آخرت و رحیم هر دویى» ولى این ممکن است یک استثنا بوده باشد; بنابراین منافاتى با تفاوت فوق ندارد.
از آن جا که قادر مطلق، و رحمن و رحیم واقعى، تنها ذات پاک خدا، و عالم هستى سفره احسان او است، و هرکس هرچه دارد از او دارد، باید فقط از او استمداد جست، و به نام او آغاز کرد. |
چرا فقط با نام خدا شروع مى کنیم؟!
از آن جا که قادر مطلق، و رحمن و رحیم واقعى، تنها ذات پاک خدا، و عالم هستى سفره احسان او است، و هرکس هرچه دارد از او دارد، باید فقط از او استمداد جست، و به نام او آغاز کرد. آیات مربوط به « بسم الله» و روایاتى که در این زمینه وارد شده نیز همه بر همین معنا تأکید مى کند.
در آیه «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» که در آغاز تمام سوره هاى قرآن جز سوره برائت آمده; اعلام مى کنیم که کار خود را به نام خداوند «رحمن» و «رحیم» آغاز مى کنیم; و در انجام برنامه هاى خویش از او یارى مى جوییم. (8)
کار و برنامه ما هرچه باشد فانى و ناپایدار است، محدود و کوچک است; امّا هنگامى که آن را به ذات پاکى پیوند مى دهیم که پایدار و جاویدان و نامحدود و بى انتها است، رنگ او را به خود مى گیرد، و از عظمت و جاودانگى او بهره مند مى شود.
نیروى ما هرچه باشد ضعیف است; امّا هنگامى که این قطره هاى ناچیز به اقیانوس پر عظمت قدرت الهى ضمیمه شود عظمت پیدا مى کند، و روح و درک و آمادگى تازه اى به ما مى بخشد، و این است رمز بسم الله در آغاز هر کار!
این حقیقت را می توان از آیات دیگری از قرآن دریافت؛
مثلا در آیه شریفه: «اقْرَأْ بِسْمِ رَبِّکَ الَّذِى خَلَقَ»(علق، آیه 1) سخن از خطاب جبرئیل امین در آغاز بعثت به پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) است; آنجا که پیامبر را در آغوش گرفت و فشرد، و گفت: «بخوان بنام پروردگارت که جهان را آفرید».
به این ترتیب جبرئیل نیز نخستین برنامه رسالت خود را به هنگام بعثت پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) با نام خدا شروع کرد.
و آیه کریمه «وَقَالَ ارْکَبُوا فِیهَا بِسْمِ اللهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّى لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ»(هود، آیه 41) از داستان نوح(علیه السلام) سخن مى گوید. هنگامى که لحظه طوفان و مجازات هاى کوبنده الهى نسبت به قوم کافر و سرکش فرا رسید و کشتى را آماده حرکت ساخت و به یاران اندک خود که از هشتاد نفر تجاوز نمى کردند دستور داد سوار کشتى شوند، و گفت: به نام خدا بر آن کشتى سوار شوید; حرکت شما با نام خدا باشد، و هم توقف شما با یاد او، سپس از غفران و رحمت الهى کمک مى گیرد و مى گوید: (إِنَّ رَبِّى لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ ) .
همچنین در آیه «قَالَتْ یَا أَیُّهَا المَلَؤُا إِنِّى أُلْقِىَ إِلَىَّ کِتَابٌ کَرِیمٌ إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ أَلاَّ تَعْلُوا عَلَىَّ وَأْتُونِى مُسْلِمِینَ»(نمل، آیه 29 ـ 31) سخن از نامه اى است که سلیمان(علیه السلام) ، بعد از آن که هُدهد او را از قوم سبا و بت پرستى آنان با خبر ساخت; براى ملکه سبا نوشت.
هنگامى که این نامه به دست ملکه سبا رسید اطرافیان و درباریان را جمع کرد و به آنها گفت: «این نامه با ارزشى است که از سلیمان(علیه السلام) به من رسیده است; و مضمون آن این است: به نام خداوند بخشنده مهربان، برترى جویى بر من نکنید و به سوى من آیید و تسلیم حق باشید.»
از مجموع چهار آیه فوق به خوبى استفاده مى شود که آغاز هر کار باید به نام خدا صورت گیرد; خواه این کار تعلیم و هدایت الهى باشد (مانند سوره هاى قرآن)؛ یا نیایش بندگان در برابر ذات پاک او (سوره حمد)؛ یا آغاز دعوت رسالت و نخستین پیام وحى (مانند آغاز سوره علق)؛ و یا اینکه آغاز حرکتى باشد براى نجات از بحران و طوفان و آغاز توقف براى پیاده شدن از کشتى و شروع برنامه جدید، (مانند داستان نوح) یا آغاز نامه و دعوت به تسلیم در برابر حق (مانند نامه سلیمان براى ملکه سبا).
خلاصه خواه آغاز کار از سوى خدا باشد، یا از سوى خلق یا از سوى جبرئیل یا پیامبرانى همچون نوح و سلیمان (علیها السلام) یا افرادى عادى، انسان ها همه در آغاز هر کار بدون استثناء باید به نام او شروع کنند، و خود را به ذات پاک او مرتبط سازند و از این دریاى بیکران علم و قدرت آگاهى و توانایى جویند.
این است معناى حدیث معروف پیامبر(صلى الله علیه وآله): «کُلُّ أَمْرذِى بالٍ لَم یُذْکَرْفِیهِ بِسم الله فَهُوَ أَبْتَرْ»: «هر کار با اهمیّتى نام خدا بر آن برده نشود بى عاقبت و نافرجام است.» (9)
نکته قابل توجّه این که اوصافى که بعد از نام خدا در آیات فوق ذکر شده، درست مناسب همان کارى است که «بسم الله» در آغاز آن گرفته. مثلا در داستان نوح (علیه السلام) سخن از «غفور» و «رحیم» بودن خداوند به میان آمده، که اشاره اى است به شمول رحمت الهى نسبت به یاران نوح(علیه السلام) و در داستان نزول اوّلین بارقه وحى سخن از خداوندى به میان آمده که خالق انسان و مربى و پروردگار او است، و مى دانیم مسأله وحى نیز آغاز یک تربیت است، بنابراین تربیت تشریعى با تربیت تکوینى هماهنگ مى شود.
به هر حال استفاده از اوصاف مناسب، آموزشى است براى همه ما و همه انسان ها به هنگام یاد خدا در آغاز کارها.
اهمیّت «بسم الله الرحمن الرحیم»
در روایات اسلامى به قدرى به این آیه از قرآن مجید اهمیّت داده شده است که آن را چیزى هم ردیف اسم اعظم الهى معرفى مى کند. چنان که در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «بِسم الله الرَّحمن الرَّحیم أَقْرَبُ اِلى اِسمِ اللهِ الأَعَظَمِ مِنْ ناظِرِ الْعَیْنِ اِلى بَیاضِها» : «بسم الله الرحمن الرحیم به اسم اعظم خدا نزدیکتر است از مردمک چشم به سفیدى آن»! (10)
در حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) آمده است: «اقرب من سواد العین الى بیاضها»: «از سیاهى چشم به سفیدى آن نزدیکتر است». (11)
اهمیّت شروع به « بسم الله » تا آن حد است که از بعضى روایات استفاده مى شود که در صورت ترک آن ممکن است انسان مشمول مجازات هاى الهى گردد; چنانکه در حدیثى مى خوانیم:
- عبدالله بن یحیى وارد مجلس امیرمؤمنان على (علیه السلام) شد و در برابر او تختى بود; حضرت دستور فرمود: روى آن بنشیند. ناگهان تخت واژگون شد و او به زمین افتاد و سرش شکست و خون جارى شد.
امیر مؤمنان (علیه السلام) دستور داد آب آوردند و خون را شستند سپس فرمود: «نزدیک بیا، دست مبارک را بر آن گذاشت نخست احساس درد شدیدى کرد، و بعد شفا یافت! سپس فرمود: «شکر خدایى را که گناهان شیعیان ما را در دنیا با حوادث ناگوارى که براى آنها پیش مى آید مى شوید و پاک مى کند!»
عبدالله عرض کرد: “اى امیرمؤمنان! مرا آگاه کردید; اگر بفرمایید من چه گناهى مرتکب شده ام که این حادثه ناگوار برایم پیش آمد تا دیگر تکرار نکنم خوشوقت مى شوم;” فرمود: «هنگامى که نشستى « بسم الله الرحمن الرحیم» نگفتى، مگر نمى دانى رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از ذات پاک پروردگار براى من چنین نقل فرموده: “هرکار با اهمیّتى که بسم الله در آن گفته نشود نافرجام و بى عاقبت است"».
عبدالله گفت: «فدایت شوم من بعد از این هرگز آن را ترک نمى کنم.»
امام (علیه السلام) فرمود: «در این صورت بهره مند و سعادتمند خواهى شد». (12)
ولى مى دانیم اسم اعظم یا « بسم الله » که فوق العاده به آن نزدیک است تنها الفاظى نیست که بر زبان جارى شود; و چنین نیست که فقط با تلفظ به آنها مشکلات حل گردد; درهاى خیرات و برکات گشوده شود، و نابسامانى ها سامان یابد، بلکه تخلّق به آنها شرط است.
یعنى باید مفهوم « بسم الله » در روح و جان انسان پیاده شود، به هنگامى که این جمله را بر زبان جارى مى کند تمام وجود خویش را در پناه خدا ببیند; و از ذات پاک اش با تمام هستى خویش مدد طلبد. این نکته نیز قابل توجّه است که نه تنها در گفتن که در نوشتن نیز تأکید شده است با نام خدا شروع کنند; همان گونه که در نامه سلیمان(علیه السلام) به بلقیس آمده بود.
- در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «لا تَدَعِ الْبَسْمَلَةَ وَ لَوْ کَتَبْتَ شِعْراً»: «بسم الله را ترک مکن ولو یک شعر بنویسى» سپس افزود: قبل از اسلام نامه هاى خود را با جمله «بِسمِکَ اللّهُمَّ» آغاز مى کردند، هنگامى که آیه «إنَّهُ مِن سُلَیمان و إنَّه بسمِ الله الرّحمنِ الرّحیم» نازل شد، نامه هاى خود را با « بسم الله» آغاز کردند. (13)
- در حدیث دیگرى مى خوانیم که امام هادى(علیه السلام) به یکى از کارگزاران خود مسائل متعدّدى را خاطر نشان ساخت. بعد به او فرمود: «حال بگو ببینم چه مى گویى؟» او نتوانست آنچه را شنیده بود تکرار کند. امام دوات را پیش کشید و نوشت: “بسم الله الرحمن الرحیم” ان شاء الله به خاطر داشته باش که همه کارها به دست خدا است…»
او مى گوید: من این ماجرا را که دیدم تبسّم کردم. امام(علیه السلام) فرمود: «چرا تبسّم کردى؟» عرض کردم: خیر است.
فرمود: «توضیح بده».
گفتم: فدایت شوم این کار شما مرا به یاد حدیثى که یکى از اصحاب از جدّت على بن موسى الرضا (علیه السلام) نقل کرد انداخت. او هنگامى که دستور براى انجام کارى مى داد; مى نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم» به خاطر داشته باش ان شاء الله… ـ سپس مطالب مورد نیاز را مى نوشت ـ لذا تبسّم کردم.
امام (علیه السلام) به من فرمود: «لَوْ قُلْتُ اِنَّ تارِکَ التَّسْمِیَةِ کَتارِکِ الصَّلاةِ لَکُنْتُ صادِقاً»: «اگر بگویم ترک کننده بسم الله مانند ترک کننده نماز است راست گفته ام».
- اهمیّت « بسم الله » تا آن اندازه است که در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «اِذْا قالَ المُعلِّمُ لِلصَّبِىِّ بسم الله الرحمن الرحیم (و قالَ الصِّبىُّ بسم الله الرحمن الرحیم) کَتَبَ الله بَرَائَةً لِلصَّبِىِّ وَبَرَائَةً لِأَبَوَیْهِ وَ بَرائَةً لِلمُعَلِّم»: «هنگامى که معلم به کودک بگوید: بسم الله الرحمن الرحیم ـ و او تکرار کند ـ خداوند فرمان آزادى از دوزخ براى کودک و پدر و مادرش و معلّم مى نویسد». (14)
آیا «بسم الله» جزء تمام سوره هاى قرآن است؟
مفسّران و علماى علوم قرآن معمولا در شمارش آیات سوره ها « بسم الله الرحمن الرحیم» را یکى از آیات سوره به حساب نیاورده اند; جز در سوره حمد که تقریباً به اتفاق و اجماع همه فقها « بسم الله» جزء آن است، لذا عدد آیات سوره حمد را هفت آیه شمرده اند که یکى از آنها « بسم الله » است.
همچنین یکى از نام هاى معروف این سوره «السَّبْعُ الْمثانى» است؛ ولى به هر حال نوشتن « بسم الله » در تمام قرآن هاى قدیم و جدید دلیل قاطعى بر جزئیت آن نسبت به هر سوره است.
از عبدالله بن عمر نقل شده است که وقتى نماز را آغاز مى کرد بعد از تکبیر « بسم الله الرحمن الرحیم » مى گفت… و مى گفت اگر « بسم الله » را نخوانیم پس چرا در قرآن نوشته شده است؟! (15)
سیوطى دانشمند معروف اهل سنّت روایات زیادى در مورد جزء بودن «بسم الله الرحمن الرحیم» در سوره حمد، در جلد اوّل تفسیر در المنثور آورده است.
روایات متعدّدى نیز از طرق اهل بیت (علیهم السلام) در جزء بودن « بسم الله » نسبت به سوره حمد و سایر سوره هاى قرآن وارد شده است; لذا اجماع و اتفاق علماى شیعه بر جزئیت آن در تمام موارد است. (16)
به عنوان نمونه در حدیثى از طرق اهل سنّت از جابر بن عبدالله مى خوانیم که مى گوید: پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به او فرمود: هنگامى که به نماز برمى خیزى چگونه قرائت نماز را مى خوانى؟ جابر مى گوید: عرض کردم، مى گویم: الحمد لله رب العالمین (و بسم الله را ترک مى کنم) پیغمبر فرمود: « بسم الله الرحمن الرحیم » را بگو.
مخصوصاً براى رفع هرگونه سوء تفاهم پیامبر(صلى الله علیه وآله) اصرار داشت که در بسیارى از نمازها « بسم الله » را بلند بخواند. عایشه مى گوید: «اِنَّ رَسُولَ الله(صلى الله علیه وآله) کانَ یَجْهَرُ” بِبِسْمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم"»: «رسول خدا همواره ” بسم الله ” را بلند مى خواند.» (17)
در حدیث دیگرى آمده است که یکى از یاران پیغمبر(صلى الله علیه وآله) مى گوید: من پشت سر آن حضرت نماز مى خواندم; او « بسم الله» را در نماز مغرب و عشا و صبح و نماز جمعه مخصوصاً بلند مى خواند. (18)
جالب توجّه این که در روایتى که بیهقى نقل کرده مى خوانیم: معاویه با مردم مدینه نماز مى خواند، « بسم الله الرحمن الرحیم» را در اوّل سوره حمد تلاوت کرد; ولى در سوره بعد از آن نخواند و تکبیر نیز نگفت تا به رکوع رفت. هنگامى که سلام نماز را گفت، گروهى از مهاجرین از صفوف جماعت از هر طرف به او اعتراض کردند، و گفتند: «اَسَرَقْتَ الصّلاَةَ اَمْ نَسیت؟»: «آیا از نماز دزدیدى، یا فراموش کردى؟!» و معاویه بعد از آن هر وقت نماز مى خواند « بسم الله » را براى سوره بعد از حمد نیز قرائت مى کرد. (19)
ولى با این همه جاى تعجّب است که گروهى از علماى اهل سنّت هنوز « بسم الله» را در نماز، حتى در سوره حمد ترک مى کنند و یا آن را آهسته مى خوانند!
قابل توجّه این که فخررازى در تفسیر خود شانزده دلیل براى اثبات این حقیقت که « بسم الله الرحمن الرحیم » جزئى از سوره حمد است، بیان کرده که بسیارى از آنها روایاتى است که از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) نقل شده است.
در هر صورت چیزى از این روشن تر نیست که « بسم الله» در تمام قرآن ها در طول تاریخ اسلام، در آغاز همه سوره ها، جز سوره برائت، نوشته شده است; و این چیزى است که مسلّماً به دستور پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله) بوده، و نمى توان پذیرفت که پیامبر (صلى الله علیه وآله) دستور داده باشد چیزى را که جزء قرآن نیست در لابه لاى آیات قرآن وارد کنند; بنابر این به هیچ بهانه اى نمى توانیم « بسم الله» را از سوره ها جدا کنیم که این نوعى تحریف قرآن است.
به همین دلیل امام باقر(علیه السلام) درباره این گونه اشخاص مى فرماید:
«سَرَقُوا اَکْرَمَ آیَة فى کِتابِ الله: “بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحیم"»: «آنها با ارزش ترین آیه قرآن “بسم الله الرحمن الرحیم” را سرقت کردند!» (20)
امام صادق (علیه السلام) مى افزاید: «ما لَهُمْ قاتَلَهُمُ الله عَمَدُوا اِلى اَعْظَمِ آیة فى کِتابِ الله فَزَعَمُوا اَنَّها بِدْعَةٌ اِذا اَظْهَروُها وَ هِىَ “بِسْم الله الرحمن الرحیم!"»: «خداوند آنها را بکشد آنها به مخالفت با بزرگترین آیه قرآن برخاستند، و گمان کردند اگر آن را آشکار بگویند بدعت است، و آن ” بسم الله الرحمن الرحیم ” است.» (21)
به همین جهت ائمه اهل بیت(علیهم السلام) اصرار داشتند که مخصوصاً « بسم الله » را در تمام نمازهاى شب و روز جهراً و با صداى بلند بخوانند، تا این بدعت زشت و شوم درهم شکسته شود.
کوتاه سخن این که: اهمیّت « بسم الله» در میان آیات قرآن از آن روشن تر است که نیاز به بحث داشته باشد; و به همین دلیل باید به آن اهمیّت فراوان داد.
متأسفانه بعضى از افراد بى سلیقه به خاطر این که مبادا نوشته هاى آنها به دست افراد بى وضو برسد، و یا زیر دست و پا، و یا کوچه و بازار بیفتد از نوشتن « بسم الله » در آغاز نامه ها و نوشته ها، خوددارى مى کنند; و یا به جاى آن چند نقطه مى گذارند; غافل از این که اگر این امور ایرادى داشته باشد حذف کردن « بسم الله » و سانسور کردن اسم خدا ایرادش به مراتب بیشتر است. ما مأموریم بنویسیم، و در حفظ و احترام آن نیز بکوشیم، و اگر دیگران احترام لازم را رعایت نکنند، ما مسئول کار آنها نیستیم و ما نباید « بسم الله» را به این بهانه حذف کنیم که ضررش بیشتر است.
چرا در آغاز سوره برائت بسم الله نیست؟
پاسخ این سؤال صریحاً در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) چنین نقل شده است:
«لَمْ تُنْزَلْ “بسم الله الرحمن الرحیم” عَلى رَأسِ سُورَةِ بَراءة لاَِنَّ “بِسم الله” لِلأَمانِ وَالرَّحْمَةِ، و نُزِلَتْ بَراءةُ لِرَفْعِ اْلاَمانِ، وَالسَّیْف فیه»: «” بسم الله الرحمن الرحیم ” در آغاز سوره برائت نازل نشده است; زیرا “بسم الله” براى امان و رحمت است، و سوره برائت براى رفع امان (از کفار پیمان شکن) نازل شده و شمشیر در آن نهفته است!» (22)
جمعى عقیده دارند که این سوره دنباله سوره انفال است، چرا که در سوره انفال سخن از پیمان ها است; و در این سوره سخن پیرامون الغاى پیمانِ، پیمان شکنان است; و به همین دلیل « بسم الله » در میان آن دو ذکر نشده.
این معنا در روایتى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود: «الانفالُ و براءة واحدة»: «سوره انفال و سوره برائت یکى است!». (23)
این احتمال نیز داده شده که خداوند مخصوصاً براى تبیین این حقیقت که « بسم الله» جزء تمام سوره هاى قرآن است، آن را در آغاز این سوره نازل نفرموده.
نام خدا را با نام غیر او قرین نکنید!
کسانى که غیر نام خدا را، در کنار نام او مى نهند، مانند طاغوتیانى که نام هاى سلاطین جبّار و خود کامه را در کنار نام او مى نهادند و بنام خدا و بنام آنها افتتاح و آغاز مى کردند، و یا کسانى که بنام خدا و خلق برنامه هاى خود را شروع مى کنند، در حقیقت گرفتار نوعى شرک هستند. حتى نام پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله)را نیز در این زمینه نمى توان در کنار نام خدا قرار داد، و گفت بنام خدا و پیامبرش.
در حدیثى در تفسیر امام حسن عسکرى آمده است که روزى رسول الله (صلى الله علیه وآله) با امیرمؤمنان على(علیه السلام) نشسته بود این جمله به گوشش رسید که شخصى مى گوید «ماشاء الله و شاءَ محمّد»: «آنچه خدا بخواهد و محمد بخواهد» و دیگرى مى گوید: «ماشاء الله و شاء على»: «آنچه خدا بخواهد و على بخواهد».
رسول خدا فرمود: «لا تَقرنوا مُحَمَّداً وَلا عَلیاً بالله عزوجل»: «نام محمّد و على را قرین نام خداوند متعال قرار ندهید». سپس افزود: ولى (اگر مى خواهید) بگویید: «ماشاء الله ثم شاء محمّد، ما شاء الله ثم شاء على»: «چیزى که خدا بخواهد، سپس چیزى که محمد یا على اراده کند» بدانید مشیّت خدا آن چنان مشیّت قاهر و غالبى است که چیزى مساوى و مشابه و قرین ندارد. محمّد در دین خداوند و در برابر قدرت او همانند پرنده ای است که در این ممالک گسترده پرواز مى کند و همچنین على. (24)
____________________________
پی نوشت:
(1) . بعضى آن را از ماده «وَسْم» به معناى علامت مى دانند، ولى این صحیح به نظر نمى رسد، زیرا جمع آن که به صورت «اسماء» و تصغیر آن «سُمّى» و «سُمیّة» مى آید، دلیل بر این است که «واو» در آغاز ریشه آن نیست، بعضى نیز آن را از کلمه «شِما» که لغتى است آرامى و عبرى مشتق مى دانند که به هنگام تعریب به صورت اسم و سماء درآمده است « التحقیق فى کلمات القرآن الکریم» ولى این نیز بعید به نظر مى رسد، و گواهى بر آن در دست نیست; شاهد دیگر بر این که از ماده « وسم » گرفته نشده این است که همزه « اسم» در درج کلام ساقط مى شود در حالى که اگر از ماده « وسم» بود همزه به جاى واو بود و نباید ساقط شود.
(2) . به تفاسیر مجمع البیان، جلد 1، صفحه 20; روح المعانى، جلد 1، صفحه 55 و المیزان، جلد 1، صفحه 16 مراجعه شود.
(3) . تفسیر شُبر، صفحه 38 و روح المعانى، جلد 1، صفحه 56.
(4) . سوره بقره، آیه 143.
(5) . سوره احزاب، آیه 43.
(6) . سوره نساء، آیه 29.
(7) . مجمع البیان، جلد 1، صفحه 21.
(8) . بعضى معتقداند جمله محذوف در این جا «ابتداء» (ابتدا مى کنم) بوده، و بعضى مى گویند: «استعین» (یارى مى جویم) است. البتّه در صورتى که این جمله را خداوند بیان کند ـ مانند تمام سوره هاى قرآن جز سوره حمد ـ باید به معناى اوّل باشد، ولى در خصوص سوره حمد که از زبان بندگان است مى تواند به معناى اوّل یا دوّم و یا هر دو بوده باشد، بنابراین «با» در بسم الله یا به معناى استعانت است یا به معناى مصاحبت.
(9) . سفینة البحار، جلد1، مادّه « سما».
(10) . تفسیر برهان، جلد 1، صفحه 41، حدیث 2 و 9.
(11) . همان مدرک.
(12) . بحارالانوار، جلد 73، صفحه 305 .
(13) . سفینة البحار مادّه « سما».
(14) . تفسیر برهان، جلد 1، صفحه 43، حدیث 32.
(15) . سنن بیهقى، جلد 2، صفحه 43 - 47.
(16) . به کتاب هاى خلاف شیخ طوسى، جلد 1، صفحه 102 مسأله 82، و سنن بیهقى، جلد 2، صفحه 44 ـ 45 و 46، و در المنثور، جلد 1، صفحه 7 و 8، و البیان فى تفسیر القرآن صفحه 552 مراجعه شود.
(17) . درالمنثور، جلد 1، صفحه 8.
(18) . همان مدرک.
(19) . این روایت را حاکم در مستدرک جلد 1، صفحه 233 نقل کرده; و اعتبار سند آن را پذیرفته است. و همین مضمون با تفاوت مختصرى در درالمنثور جلد 1، صفحه 8 و تفسیر روح المعانى جلد 1، صفحه 39 آمده.
(20) . تفسیر برهان، جلد 1، صفحه 42، حدیث 15.
(21) . همان مدرک، حدیث 26.
(22) . مجمع البیان جلد 5، صفحه 2 - همین حدیث را فخررازى از ابن عباس از على(علیه السلام) با کمى تفاوت نقل کرده، آن جا که فرمود: «لاَِنَ “بسم الله الرحمن الرحیم” اَمانٌ وهذِهِ السورَةُ نُزِلَتْ با لسَیْفِ و نَبْذِ الْعُهُود وَلَیْسَ فیها اَمان» (جلد15، صفحه 216).
(23) . مجمع البیان، جلد 5، صفحه 1.
(24) . اثبات الهداة جلد 7، صفحه 482، حدیث 79 (با کمى تلخیص).
پیام قرآن، ج1، آیة الله العظمی مکارم شیرازی
فرم در حال بارگذاری ...