« استفاده از سهم امام | رهنمودهاى آیت الله سیستانى درباره نهج البلاغة » |
معیارهای امیرالمومنین در انتصاب مناصب حکومتی به افراد
نوشته شده توسطرحیمی 3ام بهمن, 1394دکتر محمدحسین رجبی دوانی پژوهشگر تاریخ اسلام و عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین علیه السلام در این مقاله ضمن بیان تفاوت های شرایط حکومت بعد از رحلت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) با زمان امیرالمؤمنین علیه السلام به بیان این مطلب می پردازند که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در انتصاب مناصب حکومتی به افراد، بر وفاداری، قبول داشتن و دفاع از حاکمیت حق و مقابله و عدم همکاری با دشمن تأکید داشته اند.
اگر تنها معیار امیرالمؤمنین توان مدیریتی بود، معاویه را عزل نمی کردند
«امیرالمؤمنین علیه السلام ، معاویه ابن ابوسفیان که فردی سیاستمدار بود و در دوران پس از رحلت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) به حکومت شام رسید و این وضعیت تا زمان امیرالمؤمنین علیه السلام ادامه داشت را عزل کرد؛ اگر این طور بود که امیرالمؤمنین علیه السلام هرکسی را که توان مدیریت داشت و سیاستمدار بود حاکم ولایاتی از حکومت اسلامی می کرد معاویه را که بر تخت حکومت شام تکیه زده بود عزل نمی کردند و به دنبال آن جنگ صفین که حدود ۷۰ هزار نفر از مسلمانان در آن جان باختند اتفاق نمی افتاد.
اما چون امیرالمؤمنین علیه السلام معاویه را فردی فاسد می دانست که حاکمیت حق را قبول نداشت و به هیچ وجه به ایشان وفاردار نبود علی رغم توان مدیریتی اش او را عزل کردند.
طلحه و زبیر با اینکه جزو اولین نفراتی بودند که با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت کردند، اما امام به هیچ یک از اینها را منصوب نکردند، چون به خوبی می دانستند که طلحه و زبیر برای گرفتن پست و مقام بیعت کردند و آن دو هم فکر می کردند امیرالمؤمنین علیه السلام مثلاً حکومت یکی از ولایات بزرگ ممالک اسلامی مثل کوفه را به اینها می دهند.
>زیاد ابن ابیه در دوره خلافت امیرالمومنین علیه السلام سابقه هیچ خیانتی نداشت
در زمان خلافت امام علی علیه السلام زیاد به پیشنهاد ابن عباس، از جانب امام برای سرکوب یک شورش به فارس اعزام شد تا اوضاع و احول آنجا را آرام کند.
زیاد این ابیه چون فرد توانمندی بود، علاوه بر حاکمیت فارس از سوی امیرالمؤمنین علی علیه السلام قائم مقام فرمانروای بصره یعنی عبدالله ابن عباس هم شده بود.
حتی فتنه ای که عوامل معاویه بر بصره ایجاد کرده بودند و می خواستند بصره را از قلمرو حکومت حضرت خارج کنند، این ابن زیاد بود که محکم در برابر فتنه گران ایستاد و مقاومت کرد و از حضرت هم درخواست کمک کرد که امیرالمؤمنین علی علیه السلام جاریه ابن قدامه سعدی یکی از سرداران خود را با سپاهی به سوی بصره فرستاد که این سپاه و از طرفی هم زیاد ابن ابیه موفق شدند فتنه گران شورشی برانداز را در بصره سرکوب کنند.
ایمان، توان مدیریتی و وفاداری و باور به اعتقاد حق خود امیرالمؤمنین مهم ترین مواردی بود که امیرالمؤمنین علیه السلام در انتصاب افراد لحاظ می کردند،قطعاً اگر امیرالمؤمنین علیه السلام فردی را به توانمندی و وفاداری زیاد ابن ابیه داشت که از نظر اصل و نسب ناپاک نباشد، در آن شرایط از آن فرد استفاده می کرد، ولی با توجه به کمی انسان های لایق و توانمند که وفادار هم به حاکمیت حق باشند به ناچار امیرالمؤمنین علیه السلام از او استفاده می کند.
زیاد هم عملکردی کاملاً مناسب از خودش بروز می دهد و قادر نیست به امیرالمؤمنین علیه السلام خیانت کند و با توجه به اینکه دشمن به او رشوه هم پیشنهاد می دهد و تلاش دارد او را به خود جذب کند اما زیاد حاضر به خیانت به امیرالمؤمنین علیه السلام نیست و حتی اقدام دشمن را افشا می کند و به معاویه هم دشنام می دهد که از این حیث به خاطر برخورد مناسبی که با دشمن کرده است مورد تقدیر امیرالمؤمنین علیه السلام قرار می گیرد.
زیاد ابن ابیه در زمان خلافت عثمان در بصره دبیر فرمانروای بصره بوده است و قبل تر از آن هم سابقه پست و مسئولیت داشته است، اما پست های او، درجه دو و سه بوده است.
وقتی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به خلافت می رسد، چون در نظام اداری بازمانده از خلیفه پیشین افراد صالح وجود نداشت و کمتر هم فردی مثل زیاد ابن ابیه بودند که حالا با امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم بیعت کردند و سابقه فساد و خیانت به اسلام هم نداشتند، امیرالمؤمنین از او کمک می گیرد.
زیاد به قدری به حاکمیت اهل بیت علیه السلام وفادار بود که بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام با امام مجتبی علیه السلام همراه می شود و امام حسن علیه السلام هم او را در پست فرمانروایی فارس تثبیت می کند.
ابن ابیه پس از صلح امام حسن علیه السلام از مخالفت با معاویه دست کشید
وقتی امام مجتبی علیه السلام به خاطر خیانت خواص و سرشناسان عراق مجبور به پذیرش صلح با معاویه لعنه الله می شود، زیاد ابن ابیه که حاضر نبود با دشمن سازش کند در قلعه شهر استخر فارس پناه گرفت و تحصن کرد و حاضر نبود با معاویه بیعت کند.
معاویه فرزندان او را گروگان گرفت تا او خود را تسلیم کند که حاضر به تسلیم نبود تا اینکه مغیرة ابن شعبه ثقفی دوست مشترک او و معاویه آمد و او را به قدری با سخنان خود تحت تأثیر قرار داد که بعدها از مخالفت با معاویه دست کشید و معاویه او را دعوت به کار کرد و به معاویه پیوست و از این به بعد وضعیت فاسد و خرابی دارد که موضوع بحث ما نیست.
کسانی باید عهده دار امور باشند که حاضر به فروختن کشور به دشمن نباشند
زیاد ابن ابیه حتی بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام و صلح امام حسن مجتبی علیه السلام حاضر به همکاری با معاویه نبود و او را به رسمیت نمی شناخت و اینها دلیل است برای اینکه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بر وفاداری، قبول داشتن حاکمیت حق، پایبندی به آن و دفاع از حاکمیت و مقابله و عدم همکاری با دشمن تأکید داشته اند.
بیان بخشی از تاریخ و نادیده گرفتن بخش دیگری از آن جایز نیست
معتقدم تاریخ اسلام را باید همگان بخصوص سیاستمداران ما به دقت بخوانند و از تاریخ اگر خود به تحلیل صحیح برسند جهت درس گرفتن و عبرت گرفتن از حوادث گذشته برای موقعیت خود بهره ببرند تا در پیشگاه خداوند سرافراز و سربلند باشند؛ اگر هم کسی قادر نیست تحلیل مناسبی داشته باید از اهل فن و از فحول تاریخ اسلام بهره بگیرد،اینکه به تاریخ تا حدی علم پیدا کنیم و بخشی از حقیقت را بگوییم و بخشی را نادیده بگیریم بخصوص اگر به سیره پاک اهل بیت علیه السلام +6 استناد کنیم نه تنها جایز نیست بلکه چه بسا موجب حرمت هم هست.
اگر بخشی از مواضع و سخنان و عملکرد معصوم را بیان کنیم و بخشی از آن را که باب میل ما نیست آن را بپوشانیم و مطرح نکنیم گناه بزرگی مرتکب شده ایم و اگر علم و اطلاع کافی نسبت به تاریخ نداریم و سیره معصومین علیهم السلام را به درستی نمی دانیم به هیچ وجه صلاح نیست با ضعف مطالعات و اطلاعات تاریخی بخواهیم از این موارد استفاده کنیم که موجب عکس العمل اهل فن و رد منطق اشتباهی که آنها دارند می شود.
منبع : رجا نیوز/نويسنده : دوانی، محمدحسین رجبی
خیلی خوب و به جا بود!
فرم در حال بارگذاری ...