« شفایی برای همه دردها... | ذکری برای مغلوب نشدن برابر شیاطین » |
حجاب، ارزش یا روش؟
نوشته شده توسطرحیمی 22ام مرداد, 1394عفت، پدید آمدن حالتی برای نفس است.
كسانی كوشیدهاند از طریق فاصله انداختن میان ارزشها با روش تحقق عینی آنها، میان حجاب با عفاف، تفكیك نموده و حجاب را غیر ضروری میخوانند و حفظ عفت را بدون حجاب نیز ممكن میدانند. اینك ما این تلاش را ارزیابی میكنیم:
تحلیل واژه:
1 - معنای لغوی:
عفاف با فتح حرف اول، از ریشه “عفت” است و راغب اصفهانی در مفردات خود، عفت را معنی میكند:
«العفة حصول حالةٍ للنفس تمتنع بها عن غلبة الشهوة».
(عفت، پدید آمدن حالتی برای نفس است كه به وسیلة آن از فزون خواهی شهوت جلوگیری شود).
طریحی نیز در مجمع البحرین میآورد:
«عَفَّ عن الشیِء ای امتنع عنه فهو عفیفٌ».
(عفاف از چیزی ورزید یعنی از آن امتناع ورزید پس او عفیف است).
و ابن منظور در لسانالعرب مینویسد:
«اللفة: الكف عما لا یحل و لایجمل».
(عفت: خویشتن داری از آنچه حلال و زیبا نیست).
شرتونی لبنانی نیز در اقرب الموارد مینویسد:
«عَفٍّ الرجل: كَفَّ عما لا یحل و لا یجمل قولاً او فعلأ وامتنع». (عفاف ورزید یعنی در گفتار و كردار از آنچه حلال نیست دوری جست و خویشتنداری نمود).
پایه عفاف، خویشتنداری است و ردپایی از جنسیت یا اختصاص به جنس خاص (زن) در معنی لغوی عفاف، وجود ندارد.
2 - معنای عرفی:
در ادب پارسی، “عفاف” از نظر معنا و گویش، تفاوت یافته است.
در لغتنامة دهخدا چنین آمده است:
«عفاف: پارسایی و پرهیزگاری، نهفتگی، پاكدامنی، خویشتن داری».
دكتر معین در فرهنگ فارسی معین آورده است:
«عفاف: پارسایی، پرهیزگاری، پاكدامنی، در تداول غالباً به كسر اول تلفظ میكنند.
بنابراین در گویش فارسی، عفاف به كسر اول و به معنی “پاكدامنی” به كار میرود.
3 - معنای اصلاحی:
در تفكر اسلامی، عفاف، واژهای با بار معنایی خاص برگرفته از آیات و روایات، و گونهای منش است همراه با كُنِش رفتاری و گفتاری.
عفاف در قرآن:
در قرآن چهار بار از ریشة عفاف، استفاده شده است:
1 - سورة بقره 273 -: «یحسبهم الجاهل اغنیاًء من التعفف»؛
(نا آگاه گمان میبرد كه اینان توانگرند زیرا عفاف میورزند). در این آیه، كنش بزرگ منشانه، عفاف است، خویشتنداری، عزت نفس و امتناع از دست نیاز دراز كردن.
2 - سورة نسأ 6 -: دربارة شناخت زمان رشد و بلوغ یتیمان، به سرپرستان سفارش میكند كه از دست یازی به اموال یتیمان خودداری كنند و عفاف ورزند. این آیه نیز خویشتنداری را عفاف را خوانده است.
3 - سورة نور 32 -: «ولیتعفف الذین لا یجدون نكاحاً حتی انعمهم الله من فضله»؛ (و كسانی كه اسباب زناشویی نمییابند، پاكدامنی ورزند تا آنكه خداوند از بخشش خویش توانگرشان گرداند). در این آیه خویشتنداری (استعفاف) را به رام كردن قوة جنسی اطلاق فرموده است.
4 - سورة نور 60 -: «و القواعد من النسأ اللا تی لا یرجون نكاحأ فلیس علیهن جناحُ ان یضعن ثیابهن غیر متبرجات بزینةٍ و ان یستعففنَ خیرٌ لهن والله سمیعٌ علیمٌ.»؛ (و زنان یائسهای كه امید زناشویی ندارند، گناهی نیست كه جامهها (چادرها)یشان را فروگذارند به شرط آنكه زینت نمایی نكنند و اگر پاكدامنی بورزند (و چادر را فرو نگذارند) بهتر است و خداوند، شنوای داناست.
در زبان پارسی، از خویشتنداری در امور جنسی و شره نبودن، به پاكدامنی تعبیر میكنند كه بخشی از گسترة معنایی “عفاف” است زیرا عفاف، مطلق خویشتنداری را گویند همانگونه كه در آیات یاد شده، از خویشتنداری در امور اقتصادی و مالی نیز با كلمة استعفاف و تعفف، یاد شده است.
اینك آیا میتوان گفت: عفاف، صرفاً همان حالت درونی و نفسانی است و به بروز خارجی و اجتماعی آن حالت نفسانی، ربطی ندارد؟! از منظر قرآن، چنین نیست بلكه به دلیل اهمیت نحوة بروز عفاف، این واژه، به «ظهور خویشتنداری» نظر دارد. در آیة نخست، حالت رفتاری مسلمان فقیر را به نمایش میگذارد كه چگونه خود را بینیاز جلوه میدادند، با رفتاری عفیفانه و بزرگ منشانه.
در آیة دوم، دست یازی به اموال یتیمان را غیر عفیفانه، معرفی میكند. در سومین آیه، خویشتنداری و مراقبت از فرو رفتن در شهوات جنسی را استعفاف میداند و آیة چهارم، زنان سالخورده را سفارش میكند كه عفاف ورزند و چادر از سر فرو نگذارند، یعنی عفاف را برابر با «حجاب» گرفته است. بنابراین عفاف از منظر تفكر اسلامی، هم رویة درونی دارد كه حالتی نفسانی جهت كنترل و جهتدهی به شهوت (كشش و اشتیاق) است و هم رویهای بیرونی كه نشانههایش در رفتار و گفتار هویدا میشود تا حالت درون را به نمایش گذارد. در روایات اسلامی نیز “عفاف” به معنی “خویشتنداری” است كه در كردار و گفتار آشكار باشد.
مرحوم شیخ عباس قمی در سفینه البحارآورده است:
«و یطلق فی الاخبار غالباً علی عفة الفرج و البطن و كفها عن مشتهیاتهما المحرمه». (در روایات، عفاف، بیشتر به معنی خویشتنداری نسبت به شكم و شهوت به كار میرود، و بازداشتن ایندو از فزون خواهی حرام).
علی(ع) میفرمایند:
«العفاف زهادة»؛ (عفاف زهد ورزی و خویشتنداری است).
و «العفة تضعف الشهوة»؛ (خویشتنداری شهوت را ناتوان میسازد).
رابطة “عفت” با “شهوت": در روایات و آیات، میان «شهوتپرستی» و «عفت»، تقابل جدی برقرار شده و به دینداران، آموزش داده میشود كه شهوتپرستان، عفیف نیستند ولی به نظر میرسد كه معمولاً تنها بخشی از گسترة معنایی شهوتپرستی، مورد نظر برخی دینداران واقع شده است.
معنای لغوی “شهوت":
راغب در مفردات مینویسد:
«اصل الشهوه نزوعُ النفس الی ما تریده و ذلك فی الدنیا ضربان، صادقة و كاذبة. فالصادقة ما یختل البدن من دونه كشهوة الطعام عند الجوع و الكاذبة ما لا یختل من دونه». (اصل شهوت، كه كشش و اشتیاق نفس است به آنچه اراده كند، در دنیا بر دو گونه است: حقیقی و غیرحقیقی؛ اشتیاق حقیقی آنست كه بدن بدون تأمین آن آسیب میبیند؛ همانند اشتیاق به غذا هنگام گرسنگی. و اشتیاق به كاذب آنست كه بدن بدون تأمین آن آسیب نمیبیند).
طریحی در مجمع البحرین میآورد:
«الشهوات بالتحریك جمع شهوة، و هی اشتیاق النفس الی شییء». (شهوات جمع شهوت، به معنی اشتیاق نفس به چیزی است).
دهخدا در لغتنامه مینویسد:
«شهوت: آرزو و میل و رغبت و اشتیاق و خواهش و شوق نفس و حصول لذت و منفعت»
و فرید وجدی در دائرة المعارف تعریف میكند:
«الشهوه حركة النفس طلباً للملائم»؛ (شهوت حركت نفس است در جستجوی آنچه موافق و سازگار است).
این معنی، جنبة عملی «شهوت» را نیز دربردارد در نتیجه، شهوت، معنایی عام دارد.
در اصطلاح قرآن نیز شهوت به معنی عام به كار میرود:
«زین للناس حب الشهوات من النسأ و البنین و القناطیر المقنطرة من الذهب و الفضة و الخیل المسومة و الانعام و الحرث ذلك متاعٌ الحیوة الدنیا…»؛
(عشق به خواستینها از جمله زنان و فرزندان و مال هنگفت اعم از زر و سیم و اسبان نشاندار و چارپایان و كشتزاران، در چشم مردم آراسته شده است: اینها بهرة زندگانی دنیاست).
معنای اصطلاحی شهوت: غالباً به خواهش و اشتیاق جنسی انسان، شهوت گفته میشود و شهوترانی را در بخش كوچكی از گسترة امیال نفس به كار میبرند حال آنكه در تحلیل قرآن و روایات، «شهوت به معنی عام» در برابر «عفت به معنی عام» قرار دارد.
خواهش نفس و تلاش برای برآوردن آن میل، در برابر خویشتنداری در طاعت خواهشهای نفسانی است. انسان شهوتپرست از كردار و گفتارش پیداست. از كوزه، همان برون تراود كه در اوست. انسان عفیف و با اصالت نیز از سخن و كنش او هویدا است. عفاف، تنها پاكدامنی جنسی نیست. شهید مطهری در “تعلیم و تربیت در اسلام” میگویند:
«عفاف یعنی آن حالت نفسانی یعنی رام بودن قوه شهوانی تحت حكومت عقل و ایمان. عفاف و پاكدامنی یعنی تحت تأثیر قوة شهوانی نبودن، شره نداشتن. یعنی جزو آن افرادی كه تا در مقابل یك شهوتی قرار میگیرند بیاختیار میشوند، و محكوم این غریزة خود هستند، نبودن. این معنی عفاف است.»
ویژگیهای مفهوم عفاف:
عفاف و خویشتنداری، در برابر فزون خواهی شهوانی و كشش نفسانی، چه ویژگیهائی دارد:
1 - خصلتی انسانی است. 2 - حالتی درونی است.
3 - نشانههای بیرونی دارد. 4 - در رفتار و گفتار بروز میكند.
5 - با رفتار و نشانههای متناقض، سازگار نیست.
6 - نه از موضع ناتوانی بل از بلندای عزت و اقتدار، صورت میبندد.
عفاف، خویشتنداری با علائم و نشانههای رفتاری و گفتاری است و وجود آن بستگی به وجود نشانههای آن دارد پس حفظ عفاف بدون رعایت نشانههای آن ممكن نیست. عفت نمیتواند یك امر صرفاً درونی باشد و هیچ علامت بیرونی نداشته باشد. بخشی از تفاوت در نشانههای خویشتنداری زن و مرد، از تفاوت در خلقت آنها سرچشمه میگیرد و یكی از نشانههای عفاف، پوشش است. عفاف بدون رعایت پوشش، قابل تصور نیست. نمیتوان به زن یا مردی، «عفیف» گفت در حالی كه عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر میشود گرچه تفاوت رفتارهای انسانی و حیوانی، ریشه در تفاوت خلقت و فطرت، گرایشها و منشها دارد. در اسلام از نشانههای برجستة «عفاف» میتوان به پوشش اسلامی (حجاب) اشاره نمود.
شهید مطهری در مسئله حجاب مینویسد:
«وقتی زن پوشیده و سنگین از خانه بیرون رود و جانب عفاف و پاكدامنی را رعایت كند افراد فاسد و مزاحم جرأت نمیكنند متعرض آنها شوند.(»).
ایشان در ذیل آیة 61 سورة نور چنین مینویسد:
«از جملة «ان یستعففن خیرٌ لهن» میتوان یك قانون كلی را استنباط كرد و آن اینست كه از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و ستر (پوشش) را مراعات كند پسندیدهتر است و رخصتهای تسهیلی و ارفاقی كه به حكم ضرورت دربارة وجه وكفین و غیره داده شده است، این اصل كلی اخلاقی را نباید از یاد برد.»
نشانه بودن «حجاب» برای «عفاف» گریزناپذیر است. پوشش، نشان عفاف است.
«عفت و حیا، خصلتی انسانی است كه تاریخ بر نمیتابد و مورد پذیرش تمامی انسانها بود، و هست. و انسانهای بزرگ و ادیان آسمانی نیز بدان توصیه كردهاند. در شریعت اسلامی نیز بر آن تأكید فراوان شده است. همین خصلت انسانی یكی از فلسفههای اصلی پوشش آدمی بوده است»
در خصوص اندازة وابستگی پوشش با حجاب، استاد مطهری مینویسند:
«حیا و عفاف از ویژگیهای درونی انسان است و حجاب به شكل و قالب و نوع و چگونگی پوشش بر میگردد. تفاوت باطن و ظاهر یا روح و جسد و یا گوهر و صدف را میتوان به عنوان تمثیل در این زمینه به كار برد. به گمان ما اینها دو حقیقت هستند و میزان وابستگی این دو نیاز به تأمل دارد»
استاد حجاب و پوشش را نشانة عفاف میداند:
1 - ایشان در تحلیل آیة 59 سورة احزاب، خداوند به پیامبر دستور میدهد كه به همسران و دختران و زنان مؤمن فرمان دهید جلباب (پارچهای كه تمام بدن را بپوشاند) به خود گیرند، مینویسند:
«بنابراین در این فراز قاعدهای كلی بیان شده كه زن مسلمان چنان رفت و آمد كند كه علائم وقار و عفاف از او هویدا باشد.
2 - و نیز: «حجاب و پوشش تنها یك تكلیف است و نشانة یك خصلت انسانی یعنی عفاف
3 - و: «حجاب و پوشش نشانگر عفت است»
4 - و نیز: «قرآن عفت دختران شعیب را در حال چوپانی و آب دادن به گوسفندان در جمع مردان بازگو میكند. عفت مریم را در معبدی كه همگان چه زن و چه مرد به پرستش میآیند، میستاید». آیا عفت دختران شعیب و عفت مریم(س) همان رعایت خویشتنداری و دارابودن نشانههای آن در كردار و گفتارنیست؟ 5 - و: «متانت در سلوك ظاهری و در انتخاب پوشش از عفاف درونی خبر میدهد.»
اگر وابستگی حجاب با عفاف قطعی نشود نمیتوان در استدلال برای حجاب، از ارتباط «نشانه» و «واقعیت» سخن گفت.
تفكیك “عفاف” از “حجاب"!
گفتیم كه پوشش، ارتباط بنیادی با عفاف داشته و نمیشود كسی طرفدار حیا و عفاف باشد ولی با اصل پوشش مخالف باشد. پوشش اسلامی كاملترین گونة رعایت عفاف است. اگر بین حجاب و عفاف، جدایی اندازیم دو مشكل عمده رخ مینماید:
1 - جدایی بین عفاف و حجاب تا كجا میتواند پذیرفتنی باشد؟ ملاك و معیار تبیین این جدایی و اندازه و شكل رعایت پوشش برای حفظ عفاف چه چیزی خواهد بود؟ و نیز میپذیریم كه ممكن است افرادی عفیف و پارسا باشند اما حجاب را به گونهای كه مورد توصیة شارع است دارا نباشد ولی به این امر هم باید توجه كرد كه این جدایی تا كجا میتواند ادامه یابد؟»
2 - با پذیرفتن جدایی عفاف از حجاب تنها دلیل لزوم حجاب بر زنان هرزگی و هوسبازی مردان خواهد بود: «اگر زنان بدون حجاب، عفیف و پاك هستند، آیا مردان نیز چنیناند، و هوسبازی نمیكنند و از هرزگی دست برمیدارند.»
قانونگذار ضمن توجه به حال و روانشناسی مردان، برای زنان در باب پوشش بدن، قانونگذاری میكند و با همهجانبهنگری و نگاهی متعالی به زن و مرد، خویشتنداری را برای هردو توصیه میكند حجاب از مسلمات احكام اسلام است و با توجه به آیات و روایات، جدایی حجاب و عفاف، قابل تصور نیست.
خودنمائی و تحریك مردان (تبرج)
آیا حضور زنانة زن در جمع مردان با تشدید دیدگاه جنسیتمدار و تأكید بر تفاوت جنسی از طریق آرایش و زینت نمایی میتواند باعث نگاه انسانی به زن باشد؟ آیا تمایل و گرایش به زیبا نمایی در جمع مردان و بیمیلی در زیبا نمایی در كانون گرم خانواده، میتواندنشانة عفت باشد؟! این دیدگاه كه بدون حجاب و با آرایش و جلوهگری میتوان حضوری انسانی (و نه جنسی) در جامعه داشت و عفیف بود، به شوخی بیشتر شبیه است تا سخنی قابل دفاع.
امكان ندارد كسی با تمام توان، دیدة دیگران را به زنانگی و صفات جنسیاش فرابخواند و در همان حال از آنها بخواهد كه به ظاهر من ننگرید و به درون من بنگرید كه انسانی عفیف و خویشتندار هستم!! خود او نیز اگر در وجدان خود لختی بیاندیشد، خود را عفیف نخواهد دانست زیرا ظاهر، نشان باطن است و حق و باطل، نشانههای متفاوت دارند. نمیتوان نشانة باطل بر پیشانی حق زد و یا حق را در باطل جست.
فریبكاری مردانه، بردگی زنانه
روزگاری نه چندان دور، زن را به جرم زن بودن در خانه حبس میكردند و شاید سختگیری آنچنانی در گذشته، سهلانگاری این چنین در روزگار جدید را فرا روی بشر قرار داده و زنان را در انظار عمومی به حراج گذارده است. در گذشته، جسم زن، دربند خشونتطلبی مرد بود و این بار، روح زن در اسارت فریبكاری او است، مردان تمامت خواهی كه آزمندی و شهوتپرستی آنان غرب را فراگرفت و شرق را تهدید میكند امروز اگر هم جسم زن، در حبس نباشد اما در آغوش هوس بازی مردان تبهكار و آزمند اسیر است و روح و فكر زن، زندانی زندانهای بزرگتر برای التذاذ مردان فاسد.
چه طرفه حدیثی كه اسارتی این چنین را «آزادی زن» بنامیم. فمینسیم، تهمتی است بر تارك رنجكشیدة زن غربی كه زنان شرقی را نیز به خود فرا میخواند. چه زمانی مرد حاضر میشود از همة مزایای جنسی خود در طول تاریخ دست بردارد؟ مگر همین مرد مدرن نبود كه نیروی كار مردان را برای فن آوری و صنعت پیشرفتهاش كافی نمیدید و با فریب كاری و نیرنگ نیروی كار زنان و مصرف بیاندازة استعدادهای زنانة آنان دست یافت.
«امروزه كه مردان موفق شدهاند با نامهای فریبندة آزادی و تساوی و غیره این حائل را بردارند، زن را در خدمت كثیفترین مقاصد خویش گرفتهاند. بردگی زن امروز بیشتر به چشم میخورد
بنیانهای فلسفی “عفاف”
1 - نگاهی انسانی به انسان: انسان، موجودی آزاد و انتخابگر است و قادر است با نیت و اراده به اعمالی دست میزند كه انگیزه آنها حس عشق و پرستش، خداخواهی و خداجویی فطری و حساخلاقی و دگرخواهی میباشد. این موجود آزاد، تحت تأثیر نیروهای درونی و برونی قرار دارد كه در تصمیمگیریهای وی، نقش اساسی و حیاتی بازی میكند. در او، قوة عاقله، قوه شهوانی و قوة غضبیه نهاده شده است كه با روشی هوشمندانه با میانه روی و اعتدال میتواند از همة نعمتهای خدایی و استعدادهای انسانی نهفته در خود استفادة بهینه كند. انسان میتواند تعالی پیدا كند و خردگرای فرهیخته شود یا سقوط كند و به لذتگرای نابخرد، تبدیل گردد و یا در نهایت به حیوانی خشونتطلب، تغییر هویت دهد. نگاه اسلام به انسان، نگاهی متعالی است و از منظر خردگرایی شرافتمندانه و خداجویی عزت مدارانه، انسان را مینگرد و میخواهد كه نگاه من به تو، تحت تأثیر مؤلفههای دیگری، غیر از برابری انسانی و تقوا، قرار نگیرد. هرگز نباید به دیگری (انسان دیگر) از زاویة جنسیت، ملیت و رنگ و… نگریست. اسلام هر نوع ابزاری كه اغلب در خدمت منافع دیدگاه لذتگرایانه افراطی یا خشونتطلبانه یا برتری نژادی قرار گیرد به چالش فرامیخواند و آن را غیر انسانی میداند. عفاف، هوشمندانهترین حالت كنترل نفس و اعمال قدرت در حوزة شخصیت خویش است كه تلاش در برجسته و شفاف كردن انسانیت انسان دارد و از جلوهگری و عشوهگری جنسیتمدار جلوگیری مینماید.
2 - كمالگرایی انسان: خصلت انسانی “خویشتنداری"، باید حفاظت شود و اساسیترین فلسفة معنوی “پوشش” در میان اقوام، ملل، تمدنها و ادیان، حفظ همین خصلت انسانی حیا و عفت است. اسلام، طرفدار این ویژگی انسانی است و زن و مرد را به رعایت آن برای رسیدن به كمال و فضیلت فرامیخواند، در كانون خانواده نیز زن و شوهر را توصیه به رفتاری انسانی میكند و كُنِش جنسی میان زن و شوهر و لذتگرایی مشروع و قانونمند را نیز در همین راستا توصیه میكند. اسلام، از نگاههای غیرانسانی، جلوگیری كرده و به زن و مرد مؤمن سفارش میكند كه چشمچرانی نكنند و نگاهی عفیفانه داشتهباشند:
«قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم؛ (به مردان بگو دیدگان (از نظر بازی) فروگذارند) «و قل للمؤمنات یغضضن من ابصار هن»؛ (به زنان مؤمن (هم) بگو دیدگانشان را فرو گذارند).
آثار “عفاف”
«خویشتنداری»، توانایی برجستة روحی به انسان میدهد تا وی در برابر هجوم سركش هوی و هوس پایداری كند و در فراز و فرود زندگی، به كمال رسد. انسانی كه اعتقاد به اصول و ارزشها دارد؛ در واقع، به سرچشمة همة مهربانیها، لطافتها، عاطفهها، عشقها، زیبائیها و هنرمندیها و ابداعها ایمان دارد و چنین ایمانی، چونان بنیان مرصوص است كه هیچ تندبادی، از آزمندی، فزون خواهی و خشونت طلبی نمیتواند وی را آشفته سازد. وی را وقار و عزت و بلندای كوه ماند كه دلی شفاف، و پاك دارد چونان پاكی آب زلال در چشمههای رسته از دل كوهساران.
این آرامش درونی و برونی، به خویشتنداری انسانی میانجامد. برخی دیگر از بركات عفاف عبارتند از:
1 - آرامش روحی فرد و جامعه (بهداشت روانی): با عفاف و خویشتنداری میتوان از هرز رفتن استعدادها، توانها و امكانات جلوگیری نمود و به بالندگی هنجارها و ارزشها یاری نمود:
«از نظر اسلام محدودیت كامیابی جنسی به محیط خانوادگی و همسران مشروع از جنبه روانی به بهداشت روانی اجتماع كمك میكند
پایبند نبودن به حجاب، آرامش خانواده و جامعه را برهم زده و به التهاب دامن میزند:
«فلسفة پوشش و منع كامیابی جنسی از غیر همسر مشروع از نظر اجتماع خانوادگی اینست كه همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت كردن او به شمار میرود؛ در حالی كه در سیستم آزادی كامیابی، همسر قانونی از لحاظ روانی یك نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار میرود. و درنتیجه كانون خانوادگی بر اساس دشمنی و نفرت پایهگذاری میشود.
2 - پایداری نظام “خانواده": رعایت عفاف در رفتار و گفتار، خانواده را سالم و آسیبناپذیر نگه میدارد. آیا آنان كه با فریبكاری، شعار آزادی زن را سر دادند و حجاب را از عفت، تفكیك كردند، توانستند با ولنگاری زنان در غرب و تشویق مردان هوسباز، نظام خانواده را حفظ كنند؟
3 - اصلاح زن “شییء شده": امام خمینی، در توضیح نگرش غربی به زن را نگرش به یك كالا، تعبیر زیبائی دارند: «در خصوص زنان، اسلام هیچگاه مخالف آزادی آنها نبوده است. به عكس، اسلام با مفهوم “زن شیی شده” و به عنوان شیی، مخالفت كرده است و شرافت و حیثیت وی را به وی باز گردانده است.
4 - عفاف، منشأِ فرهنگ و ادبیات: همه زیبایی و شكوه تمدن و فرهنگ انسان را در یك كلمه میتوان خلاصه كرد و آن عشق است. استواری عشق به اسطورههای كمتر دست یافتنی است. زبان عاشقان، زبان شعر است كه چون دل پرسوز عاشق، درون سوز است. زبان سرخ و آتشینی كه تن نمیشناسد و سر بر باد میدهد ولی مهربان و ترحمبرانگیز است و حتی دل معشوق سنگ دل را میسوزاند و به تحسین وامیدارد. این بلندای شكوهمند فرهنگ و ادب شرقی، عرفانی و ایرانی، دستمایة یك نسل سرفراز اصیل، خویشتندار و متمدن است كه از منظر عفاف به یكدیگر مینگریستند. زن در حشمت و جلال میزیسته است و مرد همواره در پی این حشمت و جلال میرفته است كه به سادگی و آسانی، دست یافتنی نبوده است. كمتر بازیچة دست هوسران مردان بوده و بیشتر ارزش و اعتبار داشته است.
«آیا آنجا كه سلسله مقررات اخلاقی به نام عفت و تقوی بر روح مرد و زن حكومت میكند و زن به عنوان چیزی گرانبها دور از دسترس مرد است این استعداد بهتر به فعلیت میرسد یا آنجا كه احساس منعی به نام عفت و تقوی در روح آنها حكومت نمیكند و اساساً چنین مقرارتی وجود ندارد. وزن در نهایت ابتذال در اختیار مرد است.
اما زن بدون عفت و پوشش، این جمال مرموز و شاعرانه را نیز از كف میدهد و به زبالهدانیِ شهوت مردانِ بیاصول بَدَل میگردد، مردانی كه نه شاعر، بلكه تبهكارند.
پی نوشته ها:
1 - راغب اصفهانی - معجم مفردات الراغب - ص 350
2 - طریحی - مجمع البحرین - جلد 5 - ص 101
3 - این منظور - لسان العرب - جلد 9 - ص 253
4 - شرتونی لبنانی - اقرب الموارد - جلد 2 - ص 803
5 - لغت نامة دهخدا - جلد 10 - ص 14081
6 - معین - فرهنگ فارسی معین - جلد 2 - ص 2319
7 - ترجمه بهأالدین خرمشاهی از قرآن مجید
8 - شیخ عباس قمی - سفینه البحار - جلد 2 - ص 207
9 - میزان الحكمه - جلد 6 - ص 359 - حدیث 12824
10 - میزان الحكمه - جلد 6 - ص 363 - حدیث 12861
11 - راغب اصفهانی - معجم مفردات الراغب - ص 276
12 - طریحی - مجمع البحرین - ج 1 - ص 252
13 - لغت نامه دهخدا - جلد 9 - ص 13894
14 - فرید وجدی - دائرة المعارف القرن العشرین - جلد 6 - ص 515
15 - قرآن - سورة آل عمران - آیه 14
16 - شهید مطهری - تعلیم و تربیت در اسلام - ص 106 - انتشارات الزهرأ
17 - شهید مطهری - مسئله حجاب - ص 177
18 - شهید مطهری - مسئله حجاب - ص 168
19 - حجاب - مهریزی - ص 39
20 الی 29 - شهید مطهری - مسئله حجاب - ص 52 الی 57
30 - سورة نور 30 - - ترجمه خرمشاهی
31 - سورة نور 31 - - ترجمه خرمشاهی
32 - سورة صف / 4
33 - شهید مطهری - مسئله حجاب - ص 83
34 - شهید مطهری - مسئله حجاب - ص 89
35 - امام خمینی - زن و آزادی در كلام امام خمینی (قدس سره) - ص 32 - سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد
36 - شهید مطهری - اخلاق جنسی - ص 84
منبع: سایت تبیان
فرم در حال بارگذاری ...