« جلب دلها با اخلاق حسنه و خصال نیک | سه مسئولیت مهم روحانیت از منظر رهبر معظم انقلاب » |
حقیقت تقاضای شنیدن خداوند (شرح مناجات شعبانیه)
نوشته شده توسطرحیمی 27ام اردیبهشت, 1395
دعا توجه و خضوع آگاهانه به حق تعالی است که ممکن است به معنای عامش بدون تلفظ و لفظ هم انجام شود یعنی حق تعالی را عین تمامی کمالات بی نهایت دانسته و کمالات هر موجودی را از او دیده و به او نسبت دهد؛ زیرا آیاتی که می گوید: «برای خدا اسمای حسنایی است، پس خدا را با آن ها بخوانید.» |
در اوّلین فراز از این مناجات، بنده از خداوند متعال تقاضای شنیدن دعای خود را می کند و در حقیقت این درخواست، در مقام خطاب به مولای خویش است که می خواهد از این طریق با او انس گرفته و به گونه ای به او ابراز محبت کرده و توجه او را به خود جلب کند، مانند محبّی که به محبوبش می گوید: گوش به من بسپار،می خواهم سخنم را بشنوی.
حضرت حق هرگز از این تقاضا متأثر نمی شود بلکه عبد با این عمل و تقاضا، زمینه و قابلیت وجودی خود را برای دریافت فیض از حق تعالی یعنی ظهور صفت سمع او آماده می کند. به عبارت دیگر هنگام توجه به حق و خواندن او، باید فقط دل را به او بسپارد تا دعای او صادق باشد؛ زیرا در غیر این صورت دعا، خواندن او نیست بلکه لقلقۀزبان است.
صفت سمع، در حقیقت علم به مسموعات است و آیا آن، علم فعلی است یا علم ذاتی؟! (این مطلب در جای خود بحث می شود. )
مؤید فعلی بودن صفت سمع آن است که صفات فعلی با خود فعل ظهور می کند، [1] زیرا باید صوتی از عبد صادر شود تا علم به مسموعات نیز تحقق یابد و چون صفت شنیدن با سخن گفتن و دعا کردن عبد همراه است، علم فعلی حضوری حق تعالی با آن شی ء ظهور می کند، پس معنای تقاضا این است: خدایا! عنایتی فرما تا زمانی که تو را می خوانم، این امر محقق شود و صفت شنیدن تو برای من ظهور کند.
هر صفتی با شرایط خاصی ظهور می کند و چون انسان محدود است، از این رو صفات الهی همواره با شرایطش برای افراد ظهور می کند و در حقیقت هر جا تذکر به صفت شنیدن و دیدن باشد، جهت تربیتی برای انسان دارد که هنگام گفتگو با دیگران و دیدن اشیا، همواره باید به علم الهی توجه داشته باشد تا عمل او طبق موازین دینی و اخلاقی و الهی صادر شود[2]؛ لیکن صفت شنیدن به طور خاصّ اگر برای کسی ظهور کند از طریق دعا و خواندن حق تعالی محقق می شود.
اگر حضرت حق با شرایطش که حالت نفسانی انسان تنها به او متوجه باشد خوانده شود، خداوند در حین خوانده شدن، عنایت خاصی به عبدش نموده و خود رابه اندازۀدرک و ظرفیت بنده به او می نمایاند، چنان که حضرت زکریا علیه السّلام هنگامی که عنایات الهی را بر حضرت مریم سلام اللّه علیها با رزق مخصوصی از جانباو مشاهده کرد، با اخلاص ویژه ای از درگاه الهی، نسل پاکیزه ای را طلب نمود: «درحالی که در محراب نماز می خواند، ملایکه به او ندا دادند که خدا تو را، به یحیی بشارت می دهد. کسی که کلمۀخدا (حضرت عیسی علیه السّلام ) را تصدیق کرده و رهبر خواهد بود و از هوس های سرکش برکنار بوده و پیامبری از صالحان است. »[3]
بنده به هر اندازه حق تعالی را بخواند، به همان اندازه او را درک کرده است. حضرت ابراهیم علیه السّلام با داشتن آن مقام والای نبوت اولواالعزمی، پس از رحل اقامت در مکه از خداوند برای آن شهر طلب امنیت کرد و از او خواست که خود و ذریه اش را از پرستش بت ها دور نگه دارد و هر کس از ایشان تبعیت کند از او باشد و
پس از تقاضاهایی برای ذریه اش و توصیف خداوند به اوصاف کمالیه، او را ستایش مطلق کرد، به جهت این که به او فرزندانی پیامبر عنایت کرده است و در آخر سخنانش علت را این گونه بیان می کند:
«إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعَآءِ»[4] به راستی پروردگار من شنوندۀدعاست.
اگر بنده در حال دعا، به غیر حق سبحانه توجه داشته باشد، در حقیقت او خوانده نشده است، در حالی که غیر او هم مستقلاً وجود ندارد و کاره ای نیست، پس در حقیقت به باطل توجه کرده است، با این که باطل در عالم واقعیت ندارد: «وَ مَا یبْدِئُ الْبَطِلُ وَ مَا یعِیدُ»[5]؛ (و [دیگر] باطل از سر نمی گیرد و برنمی گردد. ) زیرا آن چه واقعیت دارد حق است و موجودات نیز از حق شروع شده و به حق برمی گردند:
«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَیهِ رَ جِعُونَ»[6]
ما از آنِ خدا هستیم، و به سوی او باز می گردیم.
بنابراین، اگر دل، هنگام خواندن خداوند متوجه او باشد بر طریق حق قدم برداشته و خواندن انسان، واقعی خواهد بود و حق تعالی نیز به بنده اش توجه ویژه خواهد داشت. البته خواندن نیز خود معنای خاصی دارد که بیان می شود.
حقیقت دعا
دعا توجه و خضوع آگاهانه به حق تعالی است که ممکن است به معنای عامش بدون تلفظ و لفظ هم انجام شود یعنی حق تعالی را عین تمامی کمالات بی نهایت دانسته و کمالات هر موجودی را از او دیده و به او نسبت دهد؛ زیرا آیاتی که می گوید: «برای خدا اسمای حسنایی است، پس خدا را با آن ها بخوانید. »[7] بیانگر آن است که خداوند سزاوار خوانده شدن است به جهت این که صاحب کمالات مستقل نامحدود می باشد و او مستقلاً برآورده کنندۀنیازهای گوناگون است، برخلاف بت ها که سزاوار خوانده شدن برای رفع نیازها نیستند، چون کمال ندارند و موجوداتی هم که کمال داشته و مشرکین آن ها را برای رفع نیازها می خوانند، علاوه بر این که کمالاتشان محدود است، استقلال در داشتن و دادن کمال ندارند، از این جهت قرآن کریم می فرماید: «آن چه را که جز خداوند است می خوانید، گُم می شود. »[8]
و نیز در جای دیگر می فرماید: «در حقیقت چیزی را نخوانده اند. »[9]
در عبارات دعاها معنای خاص آن مقصود است که در هر فرازی از آن، به کمالی از کمالات حق تعالی توجه شده و آن معنا برای او ابراز می گردد و این خود نوعی خضوع در برابر او است که قسمتی از دعاها چنین است، مانند: دعای سمات، جوشن کبیر، قسمتی از دعای عرفه و کمی از دعاهای صحیفۀسجادیه.
قسمتی از دعاها برای آن است که عبد با گفتن کمالی از کمالات حق تعالی به آن ابراز نیاز کرده و می خواهد کمال حق به گونه ای در او ظهور کند تا نیازش برطرف شود.
بنابراین، حقیقت خواندن حق تعالی برای رفع نیاز خود، با این دیدگاه توحیدی است که موجود با خواندن او، می خواهد حق تعالی شأنی از شؤون خویش را در او ظهور دهد، اگرچه آن موجود به این حقیقت توجه آگاهانه نداشته باشد که: «یسْٔلُهُو مَن فِی السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضِ کلَّ یوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ»[10]؛ (هر که در آسمان ها و زمین است از او درخواست می کند. هر زمان، او در کاری است. ) زیرا سؤال و تقاضا با وجود موجودات همراه است و ظهور شأن و کمال از جانب خداوند، مقتضای کمال مطلق بودن او است.
انسان که موجود آگاه و با اراده ای است، اگر بخواهد طبق واقع رشد کند باید همواره از غنی بالذّات و کمال مطلق نیاز خود را بخواهد؛ زیرا اظهار خضوع و فقر از سوی بنده و اظهار کمال از جانب خداوند همواره مطلوب است.
هنگامی که این حقیقت در انسان محقق شود، صفت سمع الهی برای او ظهور می یابد و اگر این گونه نباشد، موجود بی فایده و بی کمالی خواهد بود:
«قُلْ مَا یعْبَؤُاْ بِکمْ رَبِّی لَوْلاَ دُعَآؤُکمْ»[11]
بگو: اگر دعای شما نباشد، پروردگارم هیچ اعتنایی به شما نمی کند. از این جهت انبیا و اولیای الهی علیهم السّلام در تمامی امور و حالات خداوند سبحان را می خواندند و حضرت حق در توصیف حضرت ابراهیم علیه السّلام می فرماید:
«إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّهٌ مُّنِیبٌ»[12]
به راستی ابراهیم، بردبار و نرمدل و بازگشت کننده [به سوی خدا] بود.
و به حضرت موسی علیه السّلام نیز می فرماید:
«سَلنی کلَّ ما تَحْتاجُ إلَیهِ حَتّی عَلَفَ شاتِک وَ مِلْحَ عَجِینِک. »[13]
هر چیز که به آن نیاز داری، حتّی علف گوسفند و نمک آشت را از من بخواه.
هنگامی که فرشته ای از جانب خداوند نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله وسلّم می آید
و عرض می کند: ای محمد! پروردگارت به تو سلام می رساند و می فرماید: اگر بخواهی، بطحای مکه را برای تو طلا قرار دهم! حضرت سر خود را به سوی آسمان بلند کرد و عرض کرد: «پروردگارا، روزی سیر می شوم و تو را ستایش می کنم، و روزی گرسنه می شوم تا از تو سؤال کنم. »[14]
پی نوشت ها
[1]. چنان كه صفات فعلى اين چنين است كه با فعل ظهور مى كند و فعل هر ويژگى داشته باشد، آن صفت نيز آن ويژگى را خواهد داشت؛ مانند تغيير و زمانمندى، از اين رو در آياتى صفت علم فعلى خداوند با تعبير مناسب اين عالم بيان شده است، مثلاً درباره ى امتحان مؤمنين، منافقين، كاذبين و رساندن وحى به واسطه ى ملايكه، تعبير ليعلم تا خدا بداند آمده است كه معنايش اين است كه اين امور با اسباب و شرايطش در محضر خدا واقع مى شوند، از اين جهت با اختيار عبد نسبت به انجام اين امور، منافات ندارد. يعنى خداوند بر انتخاب ايمان، نفاق و كذب اين افراد، احاطه ى علمى دارد. (سوره ى آل عمران، آيات 140، 142 و 167؛ سوره ى نحل، آيه ى 39؛ سوره ى حديد، آيه ى 25؛ سوره ى جن، آيه ى 28.)
[2]. سوره ى بقره، آيات 96 و 110؛ سوره ى غافر، آيات 20 و 56.
[3]. سوره ى آل عمران، آيات 37 ـ 39.
[4]. سوره ى ابراهيم، آيه ى 39.
[5]. سوره ى سبأ، آيه ى 49.
[6]. سوره ى بقره، آيه ى 156.
[7]. سوره ى اعراف، آيه ى 80؛ سوره ى اسراء، آيه ى 110.
[8]. سوره ى اسراء، آيه ى 67.
[9]. سوره ى غافر، آيه ى 74.
[10]. سوره ى الرحمن، آيه ى 29.
[11]. سوره ى فرقان، آيه ى 77.
[12]. سوره ى هود، آيه ى 75.
[13]. الجواهر السنيّه، ص 72.
[14]. بحارالانوار، ج 16، ص 220، روايت 12.
منبع : نجواى عارفانه، شرح مناجات شعبانيّه , تحریری، محمد باقر
فرم در حال بارگذاری ...