رابطه و تأثیرگذاری متقابل عقل و ادب

نوشته شده توسطرحیمی 15ام بهمن, 1396

 

آیت‌الله مجتبی تهرانی (ره):
 
رابطه ادب با عقل چنان بدیهی و تنگاتنگ است که بی‌ادبی در فرهنگ قرآن و سیره اولیاء و انبیاء به سفاهت تعبیر شده و در جهت تأدیب انسان‌ها روایات و احادیث فراوان نقل شده‌اند که در این سلسله بحث‌ها بدانها پرداخته شده است.
ادب به ‏عنوان یکی از موضوعات اخلاقی و معرفتی به دو بخش تقسیم می‎شود: ادب انسانی که ریشه در عقل عملی دارد و ادب الهی ریشه در عقل نظری. اگر انسان همسو با حاکمیت عقل عملی رفتار کند و بر اساس آن صاحب روش رفتاری شود، از نظر انسانی با ادب شده است و اگر در بستر عقل نظری از مرزهای شناخته شدۀ الهی حفاظت عملی نماید، به ادب الهی رسیده است.
رابطۀ عقل و ادب تنگاتنگ و مستقیم است و می‌توان گفت ادب به یک معنا ثمره و نتیجۀ عقل است. در روایت آمده است: «الْآدَابُ‏ تَلْقِیحُ‏ الْأَفْهَامِ‏ وَ نَتَائِجُ الْأَذْهَان‏»؛(1) روش‎های رفتاری انسان ثمرۀ نگاه‌ها و برداشت‌ها و نتیجۀ بُعد عقلانی اوست. مراد از «ذهن»، بعد عقلانی انسان است.  
ادب بر شکوفایی عقل تأثیر دارد. در روایت دیگری آمده است: «إِنَ‏ بِذَوِی‏ الْعُقُولِ‏ مِنَ الْحَاجَه إِلَى الْأَدَبِ کَمَا یَظْمَأُ الزَّرْعُ إِلَى الْمَطَرِ»؛(2) احتیاج موجودات عاقل به ادب، مانند احتیاج گیاه به آب است و عقل آنگاه مُثمر ثمر خواهد بود که همراه با رفتار نیکو باشد و ادب از آن نشأت بگیرد. به یک‌معنا ادب، موجب شکوفایی و رشد عقل می‌شود.  
 روایت به این نکته نیز اشاره می‌کند که موجود دارای عقل امّا بی‏ادب، با موجودی که عقل ندارد مساوی است. عقلی که در کنارش ادب نباشد، با بی‎عقلی فرقی نمی‏کند، چون فایده و کارایی ندارد.
در روایت دیگری با صراحت کامل به نیازمندی عقل، نسبت به ادب اشاره شده و آمده است: «کُلُّ شَیْ‏ءٍ یَحْتَاجُ إِلَى الْعَقْلِ وَ الْعَقْلُ‏ یَحْتَاجُ‏ إِلَى الْأَدَب‏»؛(3) هر چیزی احتیاج به عقل دارد و عقل نیز محتاج ادب است.  

 

...

وجه تمایز انسان و حیوان در «عقل و ادب» است

چگونه می‎توان بر روی موجودی نام «انسان» گذاشت که رفتارش با یک حیوان فرقی نمی‌کند و ادب انسانی ندارد؟ انسانیت که به مستوی‏ القامه بودن نیست. وجه امتیاز انسان نسبت به حیوانات داشتن عقل و تشخیص خوب و بد است و نشانه‌‏های بروز و ظهور این قوّۀ تشخیص نیز در رفتار انسان نمایان می‌شود، لذا هر انسانی باید به یک روشِ رفتاریِ خاص دست پیدا کند که از عقلش نشأت می‌گیرد، وگرنه با حیوان تفاوتی نخواهد داشت. همان‏طور که حیوان در رفتار خود هیچ مرزی نمی ‏شناسد، چنین شخصی نیز حدّ و مرزی را که عقل برایش مشخّص می‏ سازد، رعایت نمی‏ کند و مانند یک حیوان افسارگسیخته رفتار می‌کند.
البتّه کسی که رفتاری صحیح و عقلانی ندارد، از حیوان‌ هم بدتر است، چون گاهی اوقات می‌توان به دهان برخی از حیوانات افسار زد، در مزرعه از آنها کار کشید، به‌زور جلویشان را گرفت، امّا با انسانی که هیچ مرزی را نمی‏ شناسد، نمی‏توان چنین کاری کرد. پس ادب مخصوص موجوداتی است که عقل دارند و در غیر آنها یافت نمی‌شود.
 

 معیار ارزشی انسان در روایات

 یک دسته از روایات به این نکته اشاره دارند که اگر بخواهیم بفهمیم ارزش یک انسان چقدر است، باید به هدف‎گیری او نگاه کنیم. علی«ع» در روایتی فرمود: «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلى قَدْرِ هِمَّتِه(4)»؛(5) ارزش شخص به مقدار همّت او است. یا در جایی فرمودند: «مَنْ شَرُفَتْ‏ هِمَّتُهُ‏ عَظُمَتْ قِیمَتُهُ»؛(6) کسی که هدفش شریف باشد قیمت و بهایش زیاد است.  در روایت دیگری آمده است: «إنَّکَ مُقَوِّمٌ بِأدَبِکَ»؛(7) اگر بخواهند تو را تقویم کنند، یعنی روی تو ارزش بگذارند به‌ سراغ ادب تو می‎روند. «إِنَ‏ هَذَا الْعِلْمَ‏ وَ الْأَدَبَ‏ ثَمَنُ نَفْسِکَ فَاجْتَهِدْ فی تَعَلُّمِهِمَا فَمَا یَزِیدُ مِنْ عِلْمِکَ وَ أَدَبِکَ یَزِیدُ فی ثَمَنِکَ وَ قَدْرِکَ»؛(8) ادب موجب تعالی قدر انسان می‎شود.  
 

همسوئی هدف و ادب در تعیین ارزش انسان

ادب روش رفتاری انسان است و جنبۀ عملی دارد. منظور از «روش» هم نوع خاص عمل کردن است که شخص در شرایط مختلف انجام می‎دهد و از آن تخلف نمی‌کند. اعمال و رفتارهای روشمند انسان چه‏ رابطه‌ای با هدف‌گیری‎های او دارد؟ رفتار انسان گویای هدف اوست و روش رفتاری خاص، انسان را به اهداف معینی می‌رساند. به ‌تعبیر دیگر اعمال انسان، انعکاسی از هدف‎گیری‌های او هستند. اگر رفتار و روش رفتار فرد، الهی باشد، هدفش نیز الهی است و اگر مادی باشد، هدف نیز مادی است.
گاهی انسان مادیات را از مسیر شریفی کسب می‌کند و لذا روش رفتاری انسانی را به‌ کار می‌بندد. «به ‌دست آوردن مادیات به ‌صورت شرافتمندانه» مانعی ندارد، ولی اگر هدف انسان صرفاً مادیات باشد و راه و روش شرافتمندنه‌ای را هم برای به‌ دست آوردن آن انتخاب نکند، خالی از انسانیت و ادب انسانی است.  
بنابراین ادب روشی است که انسان برای رسیدن به هدف انتخاب می‌کند و رابطۀ بین ادب و هدف یک رابطۀ تنگاتنگ است. اگر هدف الهی باشد، ادب هم الهی است و اگر هدف مادی و شرافتمندانه باشد، ادب انسانی است؛ اما اگر هدف مادی و غیرشرافتمندانه باشد، دیگر ادبی در کار نخواهد بود و ارزش فرد از مقام انسانیت پایین خواهد آمد. پس قیمت و ارزش ما به هدف و ادب ما بستگی دارد.(9)
 

لوازم و کیفیت تحصیل ادب انسانی

ریشه‌ ادب موهبتی، اما خودش اکتسابی است، به ‌همین دلیل تحصیل آن نیز کیفیت و شیوۀ خاصی دارد. لذا روایاتی در بارۀ تأدیب(10) انسانی و الهی وجود دارند که به چگونگی تحصیل ادب اشاره می‌کنند. وجه مشترک همۀ روش‌هایی که در روایات آمده این است روش‌های رفتاری انسانی یا الهی،  مانند بقیۀ ملکاتی که انسان خودآگاه یا ناخودآگاه(11) برای خود تحصیل می‌کند، با زحمت به‌ دست می‌آیند. پس مؤدب شدن زحمت دارد و از هر راهی هم نمی‌توان باادب شد. حال باید ببینیم در روایات چه شیوه‌ای برای تحصیل ادب معرفی شده است.  

1-راه عقل و علم

تحصیل ادب انسانی با توجه به ریشه‌های عقلی آن
 گفته شد که ادب نوعی روش رفتاری و حفاظت عملی نسبت به مرزهای شناخته ‌شدۀ عقل است، بنابراین ادب متوقف بر شناسایی مرزهایی است که باید در عمل از آن حفاظت عملی صورت گیرد؛ چون انسان تا مرزهای الهی را نشناسد، نمی‌تواند از آنها حفاظت کند. برای یافتن راه و روش مؤدب شدن، باید مرزهای انسانی را شناسایی کرد و تشخیص داد که این کار زشت است یا زیبا؟
با توجه به اینکه ریشۀ ادب انسانی در عقل عملی اوست، روایات ما چه  ترک فعل و چه انجام عمل و تشخیص حُسن و قبح را به‏ خود انسان واگذار می‌کنند و می‌فرمایند. خدا به انسان این قدرت را داده است که خوب و بد را تا حدودی تشخیص دهد و روایات ما هم تشخیص کار خوب یا بد را به فطرت و وجدان انسانی ارجاع می‌دهند. حکم درونی و وجدانی انسان، کار عقل عملی است و هیچ ارتباطی هم به خدا و احکام دینی ندارد. اگر عقل عملی گفت زیباست، انجام بده! اگر گفت: زشت است، ترک کن! روش رفتاری‎ خود را با درون خود تنظیم کن.
در روایتی(12) آمده است: «قِیلَ لِعِیسَی«ع» مَنْ‏ أَدَّبَکَ؟» از حضرت عیسی«ع» پرسیدند: چه کسی تو را تأدیب کرد؟ «‏قَالَ مَا أَدَّبَنِی أَحَدٌ»؛ حضرت فرمود: کسی به من ادب نیاموخت؛ «رَأَیْتُ قُبْحَ الْجَهْلِ فَجَانَبْتُهُ»؛(13) بلکه من بررسی کردم و زشتی جهل را دیدم ـ ‌یعنی درونم به بدی آن حکم کرد‌ ـ و من از آن کناره گرفتم. حضرت مسئله را به عقل عملی که در درون‌شان بود، ارجاع دادند و فرمودند: من روش رفتاری طرف مقابل را نگاه کردم و از درون خودم حکم کردم که این کار قبیح است، لذا آن ‌کار را ترک کردم. در تشخیص زشتی و زیبایی کارها، کسی مطالب را به من تحمیل نکرد؛ بلکه من به‏ واسطۀ عقل عملی خویش مرزهای انسانی را شناختم.
علی«ع» در روایتی می‏ فرماید: «کَفَاکَ أَدَباً لِنَفْسِکَ‏ إجْتِنَابُ مَا تَکْرَهُهُ مِنْ غَیْرِکَ‏»؛(14) برای ادب کردن خویش همین کافی است که وقتی کاری را از دیگری می‌بینی و از آن بدت می‌آید، از آن پرهیز کنی.
علی«ع» می‌فرماید: «حَسْبُ الْمَرْءِ مِنْ‏ کَمَالِ‏ الْمُرُوَّة»؛ مروت امری است که از نظر درونی در فطرت هر انسان سالمی وجود دارد و از کمالات انسانی محسوب می‏شود. «مِنْ أَدَبِهِ أَنْ لَا یَتْرُکَ مَا لَا بُدَّ لَهُ مِنْه‏»؛(15) و از ادب شخص این است که وقتی می‌‎بیند کاری خوب است، آن ‎را ترک نمی‏ کند و انجامش می‏ دهد. این یک روش رفتاری است که مبتنی بر ادراکات عقل عملی است.
ایشان در روایت دیگری می ‏فرماید: «إِذَا رَأَیْتَ‏ فی غَیْرِکَ‏ خُلُقاً ذَمِیماً فَتَجَنَّبْ مِنْ نَفْسِکَ أَمْثَالَهُ»؛(16) آنگاه که در غیر خود، خُلق یا ملکۀ زشتی(17) یافتی از نظیر و مانند آن پرهیز کن! این همان ارجاع به ضمیر انسان است. اگر دریافت درونی‎ات این بود که مثلاً این رفتار، زشت است، در واقع مرز یک رفتار زشت را شناسایی کرده‏ای، پس از نظر عملی نیز از این مرزهای شناسایی شده محافظت کن! این مسأله اصلاً تحمیلی نیست و از ناحیۀ درون خود انسان شناسایی می‏ شود.
پس راه و روش تحصیل ادب انسانی، این است که هر کس عقل خود را به ‌کار بیندازد و ببیند چه کاری بد و چه کاری خوب است، تا بتواند با تکرار عمل بر طبق دستورات عقل عملی خویش، ملکۀ ادب را تحصیل نماید، لذا ادب انسانی، برخلاف ادب الهی، القایی نیست و نیاز به تشخیص بیرونی ندارد.

پی‌نوشت‌ها

بحارالأنوار، ج‏72، ص 68.
غررالحکم، ص52.
3- غررالحکم، ص247.
4-همّت یعنی هدف.
5- غررالحکم، ص93.
6- غررالحکم، ص447.
7 غررالحکم، ص247.
8- بحارالانوار، ج1، ص180؛ «همانا دانایی و ادب قیمت و ارزش توست؛ پس در یادگیری علم و بالا بردن ادب کوشش کن تا ارزش و بهای خویش را افزایش دهی».
9- من ندیده ‏ام که کسی مفصلاً وارد این بحث شده باشد و این مطالب در جای دیگری ذکر نشده است.
10- که ما روایات مفصل در این باب داریم که حتی شیوه‎های تأدیبی را مطرح می‎کند که این‎ها خودش بحث‎های مفصلی دارد که اگر این بحث‎ها را بکنیم خیلی مفصل می‎شود.
11-بسیاری از ملکات ما ناخودآگاه درست می‌شود؛ یعنی ما خودمان از ایجاد یک ملکه خبر نداریم، ولی به ‌واسطۀ تکرار یک‌سری اعمال خاص، کم‌کم این ملکه در وجود ما ایجاد شده و ثابت می‌شود. بسیاری از خلقیات ما به‌ همین ترتیب درست شده و شکل می‌گیرند.
12-معادل این روایت در فارسی همان جمله‏ای است که می‏ گویند: از لقمان پرسیدند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بی‎ادبان.
13- مجموعۀ ورام، ج‏1، ص94.
14- نهج‌البلاغه، حکمت 412.
15- بحارالانوار، ج 75، ص 80.
16-غررالحکم، ص 323.
17-ادب روش رفتار است و رفتار آن‎گاه روش خواهد بود که ملکه شود و ملکه آن معنایی است که رفتار از آن ناشی گردد. اگر ملکه‏ای زشت باشد رفتار زشت نیز از ان به‏ وجود می ‏آید.
 

رابطه و تأثیرگذاری متقابل عقل و ادب،
مرحوم آیت‌الله مجتبی تهرانی (ره)،
مجله پاسدار اسلام،  بهمن و اسفند 1392، صفحه 12-13


فرم در حال بارگذاری ...

بنویس، اما نکنه خانه خرابم کنی

نوشته شده توسطرحیمی 15ام بهمن, 1396

 

فیلم کوتاه بر اساس فرمایش امام صادق علیه السلام:

اَلعَدلُ اَحلى مِنَ الشَّهدِ وَاَلیَنُ مِنَ الزُّبدِ وَاَطیَبُ ریحا مِنَ المِسکِ

 

عدالت از عسل شیرین ‏تر، از کره نرم ‏تر و از مُشک خوشبوتر است

 
 
بر اساس حدیثی از امام صادق علیه السلام با موضوع عدالت

 
زمان: 158 ثانیه (02:38) (5.89 MB)






فرم در حال بارگذاری ...

قرن نوزدهم، قرن مقابله‎ی با دین

نوشته شده توسطرحیمی 15ام بهمن, 1396

 

مقام معظم رهبری:

همه میدانند که قرن نوزدهم، قرن مقابله‌ی با دین و تحقیر دین بود؛ هر دینی. قرنی بود و فصلی بود که بشر خواست با تکیه‌ی بر انسانگرایی و خِرَدگرایی، اعلام کند که از دین بینیاز است، و این اعلام آنچنان خشن و غیرمؤدبانه و غیرمنطقی انجام گرفت که آثار تخریبی آن در تمام جوامع بشری که پایبندیای به دینی داشتند، محسوس شد.

در همین قرن نوزدهم بود که استعمار چهره‌ی خشن خودش را در دنیا نشان داد، و آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین و کشورهای عقبافتاده‌ی تقریباً سراسر دنیا، بهنحوی از انحا، مدتها زیر شلاق استعمار و زیر چکمه‌ی خشن استعمار قرار گرفت.

استعمارگران

در منطقه‎ی اسلامی، استعمار هدف خودش را مقابله‌ی با اسلام ـ بهعنوان یک اندیشه‌ی مانع و رادع از وصول استعمار به اهداف خودش ـ قرار داد. تاریخِ مبارزات و استعمار مردم هند، تاریخ ایران، تاریخ آسیای مرکزی، تاریخ شمال آفریقا ـ مصر ـ و برخی از کشورهای دیگر، بهطور کامل حاکی از این است که استعمار اروپایی در این مناطق، مبارزه‌ی با اسلام را بهعنوان یکی از هدفهای حتمی و قطعی خودشان قرار دادند. بهخصوص در منطقه‌ی نزدیک آسیا، یعنی ایران، افغانستان، ترکستان و هند،

سیاستمداران آن روزِ انگلیس، صراحتاً این را اعلام میکنند که باید با اسلام در این مناطق مبارزه کرد و آن را نابود کرد.

 

دفتر مقام معظم رهبری


فرم در حال بارگذاری ...

تزریق تفکر التقاطی در کشورهای اسلامی

نوشته شده توسطرحیمی 15ام بهمن, 1396

 

در مراسم بزرگداشت «نخستین دهه‌ی انقلاب اسلامی» در ۱۲ بهمن ۱۳۶۷، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، ریاست ‌جمهور وقت، سخنرانی تاریخی ای در هتل لاله‌ی تهران و در جمع فرهیختگان و اندیشمندان داخلی و میهمانان خارجی به یادگار می‌گذارند که زوایای مهم انقلاب اسلامی در آن تبیین می‌شود.

یک عنصر دیگر هم که در کنار این در کشورهای اسلامی ازجمله در کشور ما ظاهر شد، عنصر التقاط است. یعنی تفکرات جدید و ایدئولوژیهای اخیر که مورد علاقه‌ی جمعی از مردم است و جاذبهای دارد را بردارند، آنها را با پوشش اسلامی و با تکیه‌ی به آیات قرآن ارائه بدهند و درحقیقت اسلام التقاطی ارائه دادند؛ که البته تأثیر این کمتر از تأثیر عامل قبلی است.

من وقتی به این عوامل و صد و پنجاه سال اخیر نگاه میکنم، میبینم خود این عوامل، به تنهایی برای اینکه با گذشت زمان بهتدریج اسلام را از صحنه‌ی عمل و سپس عقیده و بالاخره عاطفه خارج کنند کافی بودند. از صحنه‌ی عمل که خارج شد، بهکلی به احوال شخصی و مسائل مربوط به فرد مخصوص شد. بهتدریج اینهم از او گرفته شد و به عبادات مخصوص شد. بهتدریج عبادات هم در اثر فساد گوناگون اخلاقی، از دست و بال مردم خارج شد، بهطوریکه جوانها در دوره‌ی قبل، یعنی دوره‌ی قبل از انقلاب اسلامی، غالباً نماز نمیخواندند و یک جوانِ نمازخوان، یک پدیده‌ی جالبِ توجه بود و بقیه‌ی عبادات و اعمال هم به طریق اُولی بهتدریج از صحنه‌ی زندگی مردم خارج و مخصوص یک عده‌ی معدودی شده بود.

نویسندگان غربی که در مورد افراط گرایی به اصطلاح اسلامی کتاب نوشته اند

اعتقاد را هم بهکلی با ایجاد شبههها و نوشتن کتابها و ایجاد تزلزل، در دلها متزلزل کرده بودند.

یک رابطه‌ی عاطفی باقی بود، آن را هم با شیوههای مختلف از بین میبردند؛ با زشت جلوه دادن چهرههای مذهبی یا چهره‌ی مبلغان مذهبی، که این کار را بیشتر چپها و دشمنان الحادی اسلام انجام میدادند. شاید چندان زمانی نمیگذشت که بهکلی حتی رشته‌ی عاطفی هم بین اسلام و بین مسلمین بریده میشد؛ نهفقط در ایران، بلکه در کل جهان اسلام.

و شما که از کشورهای اسلامی آمدهاید، به ذهنیت خودتان برگردید و به مردم خودتان مراجعه کنید، ببینید آیا واقعیت همین است یا نه.

...

در تسریع این روند وضع عمومی جهان هم تأثیر داشت. منظور از وضع عمومی جهان، عبارت است از این جریان استحاله‌ی انسان به ماشین که امروز در دنیا مشهود و یک روند بسیار خطرناک است که هنوز هم ادامه دارد و آینده‌ی زشت و خطرناک و وحشتانگیزی را ترسیم میکند. این آینده را شما در آثار روشنفکران گوناگونی میبینید، قصههای خیالیای که از آینده خبر میدهند، آیندهای که همهچیز به ماشین تبدیل شده و انسان و هویت انسانی در آن جای ندارد.

عصر ماشین

داستانهای متعددی نوشته شده که یقیناً شما یا آنها را خواندهاید، یا از آنها اطلاع دارید. این وضعیت هم که درحقیقت، ایجاد قحطی معنویت در جهان است، در دنیای اسلام اثر طبیعی خودش را میگذاشت. آن عامل اسلامزدایی هم که به این اضافه میشد، آینده‌ی بسیار خطرناکی را پیشبینی و برای ما تصویر میکرد. و من ادعا میکنم که با آن روند، اسلام در دنیا روزبهروز منزویتر و از حیطه‌ی زندگی ملتهای مسلمان، روزبهروز دورتر میشد، و بهتدریج از اسلام چیزی جز نام باقی نمیماند. این همان چیزی بود که استعمارگرها میخواستند.

اسلام درمقابل تهاجم عظیم استکبار جهانی از یک مانع عقیدتی یا حتی عاطفی، بهکلی خارج و به یک عنصر بیخاصیتِ محض بدل میشد، این آینده‌ی قطعی اسلام بود.


فرم در حال بارگذاری ...

بی حرم نیست کسی که حرمش سینه ماست

نوشته شده توسطرحیمی 15ام بهمن, 1396

 

برای فاطمه زهرا سلام اللَّه علیها - آن موجود قدسیِ والا، آن انسان برتر و آن معلّم بشر - از آن تعبیری که هر شاعری - چه شاعر درست وحسابی گوی و چه شاعر هرزه گوی - برای محبوب و معشوق خودش ذکر می کند، نباید استفاده کرد؛ باید از تعبیرات متناسبی استفاده کرد.

اعتقاد من این است که اگر شعرای عزیز ما - همچنان که امروز خوشبختانه، هم در سرود دستجمعی و هم در بعضی از شعرهایی که قبلاً آقایان خواندند، همین معنا انصافاً تأمین شده است - لفظ و معنا را برای بیان معرفتی که امروز جامعه ما نیاز دارد تا از مکتب فاطمه زهرا سلام اللَّه علیها تعلیم بگیرد، به کار گیرند و آن را مدّاح با صدای خوش و آهنگ مناسبِ با این کار عرضه کند،

یکی از بهترین انواع تبلیغ و ترویج صورت گرفته است؛ یعنی همان «دعبل» و «فرزدق» و «کُمیْتِ» تاریخ در این جا ظهور و تجلّی پیدا کرده است. ارزش، همان ارزش خواهد بود و می تواند اجرهای بزرگ الهی را به دنبال خود داشته باشد.

قمستی از بیانات در دیدار جمعی از مدّاحان اهل بیت


فرم در حال بارگذاری ...

نجاسات + احکام تخلی و نجاسات

نوشته شده توسطرحیمی 15ام بهمن, 1396

 

نجاسات عبارتند از:

۱. بول.

۲. غایط.

۳. منی انسان.

۴. مردار.

۵. خون.

۶. سگ.

۷. خوک.

۸. مشروبات مست کننده بنابر احتیاط (واجب).

۹. کفاری که به دینی آسمانی متدین نیستند.

توجه: تمام اشیا، محکوم به طهارت هستند مگر آنهایی که شارع، حکم به نجاستشان کرده است.

آنچه در زیر می‌آید، دروس “ششم، هفتم، هشتم و نهم” از جلد اول «رساله‌ی آموزشی» احکام و مسائل شرعی است که مطابق با فتاوای حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای مدظله‌العالی تهیه، تنظیم و منتشر شده است.


* احکام تخلی (بول و غایط کردن)
۱. رعایت قبله
انسان در هنگام تخلی باید رو به قبله و پشت به قبله نباشد.
۲. پوشش
واجب است انسان در هنگام تخلی – و مواقع دیگر - عورت (شرمگاه) خود را از دیگران غیر از همسر خود بپوشاند، چه مرد باشد و چه زن، و چه محرم و چه نامحرم، حتی از بچه‌ی نابالغ که دارای قدرت تشخیص می‌باشد.
توجه:
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif زن و شوهر لازم نیست عورت خود را از یکدیگر بپوشاند.
۳. برخی از مکروهات تخلی
۱. ایستاده ادرار کردن.
۲. ادرار کردن در زمین سخت و سوراخ جانوران.
۳. ادرار کردن در آب، مخصوصاً آب ایستاده.
۴. خودداری از دفع بول و غایط.
۵. تخلی در جاده‌ها و معابر و زیر درخت میوه دار.
 
* استبرا
۱. مردان پس از ادرار، اگر کاری که به آن «استبرا» می‌گویند انجام دهند در صورتی که پس از آن رطوبتی از مجرای ادرار خارج شود که نداند بول است یا چیز دیگر، آن رطوبت محکوم به طهارت خواهد بود و بررسی و جستجو در این باره لازم نیست.
۲. استبرا واجب نیست و اگر موجب ضرر شود جایز هم نخواهد بود، مثل وقتی که در مجرا زخمی وجود دارد که هنگام استبرا بر اثر فشار از آن خون جاری می‌شود و بهبودی زخم را به تأخیر می‌اندازد. البته اگر استبرا نکند و بعد از بول کردن، رطوبت مشتبه خارج شود حکم بول را دارد.
۳. بهترین شیوه‌ی استبرا این است که بعد از قطع شدن ادرار، اگر مخرج مدفوع نجس شده، ابتدا آن را تطهیر کنند، بعد سه بار انگشت میانه‌ی دست چپ را از مخرج مدفوع تا بیخ آلت بکشند، و بعد شست را روی آلت و انگشت پهلوی شست را زیر آن بگذارند و سه بار تا سر آلت بکشند و پس از آن سه بار سر آلت را فشار دهند.
۴. تفاوتی بین استبرا قبل از تطهیر مخرج غایط و بعد از تطهیر آن، از نظر کیفیت وجود ندارد.
۵. هرگاه فردی بعد از خروج بول، استبرا نکند و وضو بگیرد، و سپس رطوبتی که مردد بین بول و منی است از او خارج شود واجب است برای تحصیل یقین به طهارت از حدث، هم غسل کند و هم وضو بگیرد.
توجه:
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif اقسام رطوبت‌هایی که گاهی از انسان خارج می‌شود:
۱. رطوبتی که گاهی بعد از خروج منی از انسان خارج می‌شود و «وَذْی» نام دارد.
۲. رطوبتی که بعضی از اوقات بعد از بول خارج می‌شود و «وَدْی» نام دارد.
۳. رطوبتی که بعد از ملاعبه‌ی زن و مرد با یکدیگر خارج می‌شود و «مَذْی» نام دارد.
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif همه‌ی رطوبت‌های فوق پاک است و باعث نقض (از بین رفتن) طهارت نمی‌شود.
 
* استنجا (تطهیر مخرج بول و غایط)
۱. چگونگی تطهیر مخرج بول:
۱. مخرج بول (محل دفع ادرار) جز با آب پاک نمی‌شود.
۲. مخرج بول بنا بر احتیاط واجب با دو بار شستن پاک می‌شود.

۲. چگونگی تطهیر مخرج غایط:
الف) مخرج غایط را به دو گونه می‌توان تطهیر کرد:
۱. آن که با آب بشوید تا نجاست از بین برود، و پس از آن آب کشیدن لازم نیست.
۲. آن که با سه قطعه سنگ یا پارچه‌ی پاک و امثال آن، نجاست را پاک کنند و اگر با سه قطعه، نجاست زایل نشد با قطعات دیگر، آن را کاملاً پاک نمایند، و به جای سه قطعه می‌توانند از سه جای یک قطعه سنگ یا پارچه استفاده کنند.
ب) مخرج غایط در سه صورت فقط با آب پاک می‌شود و با سنگ و امثال آن نمی‌شود آن را تطهیر کرد:
۱. آن که با غایط نجاست دیگری، مثل خون بیرون آمده باشد.
۲. آن که نجاستی از خارج به مخرج غایط رسیده باشد.
۳. آن که اطراف مخرج بیش از مقدار معمول آلوده شده باشد

...


 
* نجاسات
نجاسات عبارتند از:
۱. بول.
۲. غایط.
۳. منی انسان.
۴. مردار.
۵. خون.
۶. سگ.
۷. خوک.
۸. مشروبات مست کننده بنابر احتیاط (واجب).
۹. کفاری که به دینی آسمانی متدین نیستند.
توجه:
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif تمام اشیا، محکوم به طهارت هستند مگر آنهایی که شارع، حکم به نجاستشان کرده است.
 
* ۱و۲. بول و غایط
الف) نجس
۱. انسان.
۲. هر‌حیوان‌حرام‌گوشتی‌که خون جهنده دارد، مانند موش و گربه به جز پرندگان.
ب) پاک
۱. حیوانات حلال گوشت، خواه پرنده باشد مانند گنجشک و کبوتر یا غیر پرنده مانند گاو و گوسفند.
۲. حیوانات حرام گوشتی که خون جهنده ندارند، مانند مار و ماهی بی پولک.
۳. پرندگان حرام گوشت، مانند کلاغ و طوطی.
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif بول و مدفوع انسان و هر حیوان حرام گوشتِ دارای خون جهنده (خونگرم) نجس است، مگر پرندگان حرام گوشت که فضله‌ی آنان پاک باشد.
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif بول و مدفوع حیوانات حلال گوشت از پرندگان و غیره پاک است.

* ۳. منی
۱. منی انسان نجس است.
۲. کسی که پس از بول استبرا کند و همراه آن مایعی خارج شود که نداند منی است یا نه، چنانچه به منی بودن آن یقین پیدا نکند و خروج آن همراه با علامتهای شرعی خروج منی نباشد، حکم منی ندارد و پاک است.
توجه:
علایم منی
الف) در مردها
۱. شهوت (حالت خوشایند جنسی که در هنگام ارضای کامل غریزه به وجود می‌آید).
۲. دفق (فشار، جَستن).
۳. فتور (سست شدن بدن).
ب) در زنها: تنها شهوت.

* ۴. مردار (جسد مرده)
الف) انسان
مسلمان نجس است به جز:
اجزای بی روح او، مانند ناخن و مو و دندان.
شهید معرکه باشد.
او را غسل داده باشند.
کافر:
کتابی(اهل کتاب):نجس است به جز اجزای بی روح او
غیر کتابی: تمام اجزای وی نجس است.
ب) حیوان
سگ و خوک: تمام اجزای آن نجس است.
غیر سگ و خوک:
       خون جهنده دارد
           اجزای روح دار، مانند گوشت و پوست: نجس است، مگر حیوانی که به دستور شرع کشته شده باشد.
           اجزای بی روح،‌مانند مو و شاخ: پاک است.
       خون جهنده ندارد: تمام اجزای آن پاک است.
۱. مردار انسان و هر حیوان دارای خون جهنده نجس است، چه حرام گوشت و چه حلال گوشت.
۲. حیوانی که به دستور معین در شرع مقدس، کشته شده باشد و نیز جسد مرده‌ی انسان پس از غسل میت از حکم مردار، مستثنی هستند و نجس نیستند.   
توجه:
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif منظور از غسل میت، سه غسل آن است، بنابراین بدن میت تا زمانی که غسل سوم آن کامل نشده باشد محکوم به نجاست است.
۳. چیزهایی از مردار که روح ندارد، ‌مثل پشم و مو و دندان و شاخ و غیره پاک است مگر در مورد سگ و خوک و کافر و غیر کتابی.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif دو نکته در ارتباط با مردار
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif پوست نازکی که خود به خود از دستها، لبها، پاها و سایر قسمت‌های بــــدن جدا می‌شود محکوم به طهارت است.
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif گوشت و چرم و سایر اجزای حیوانات که در محیط‌های اسلامی فروخته می‌شود پاک است، همچنین هرگاه این چیزها در اختیار مسلمان باشد محکوم به پاک بودن است. اما در صورتی که این چیزها از کشورهای غیر مسلمان تهیه شود، اگر یقین به عدم تزکیه‌ی شرعی آن نباشد پاک است. به عبارت دیگر در صورتی نجس است که یقین داشته باشیم حیوان، ذبح اسلامی نشده است، اما اگر بدانیم یا احتمال دهیم که ذبح اسلامی شده، پاک است.

* ۵. خون
۱. خون انسان و هر حیوان دارای خون جهنده (خونگرم) نجس است، چه حرام گوشت باشد و چه حلال گوشت.
۲. خونی که پس از ذبح حیوان در بدن او می‌ماند پاک است.
۳. لکه‌ی خونی که گاهی در تخم مرغ یافت می‌شود محکوم به طهارت است، ولی خوردن آن حرام است.

* ۶و۷. سگ و خوک
سگ و خوک نجس است و در این حکم، فرقی میان اجزای روح دار و بی روح آنها نیست.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif یک نکته در ارتباط با سگ و خون
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif استفاده از موی (سگ و) خوک در اموری که مشروط به طهارت است، مثل ظرف آب وضو و غسل جایز نیست، ولی استفاده‌ از آن در امری که مشروط به طهارت نیست اشکال ندارد.
 
* ۸. مشروبات مست کننده
مشروبات مست کننده بنابر احتیاط (واجب) نجس است.
توجه:
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif اگر ماده‌ی مست‌کننده از مایعات نباشد، مانند بنگ و حشیش و با مخلوط شدن در آب یا مایع دیگر، به صورت مایع درآید نجس نیست.
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif آب انگوری که با آتش، جوشیده شده و دو سوم آن کم نشده است ولی مست‌کننده نیست نجس نمی‌باشد، ولی خوردن آن حرام است.
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif هرگاه همراه مقداری غوره، دانه هایی از انگور باشد و آب همه‌ی آن را بگیرند، چنانچه حبه‌های انگور بسیار کم باشد و آب آن در آبغوره مستهلک شود به طوری که آب انگور بر آن صدق نکند، با جوشیدن، حرام نمی‌شود، ولی اگر حبه‌های انگور به تنهایی به وسیله‌ی آتش جوشانده شود خوردن آن حرام است.

* ۹. کافر
۱. کسی که توحید یا نبوت یا یکی از ضروریات دین اسلام، مانند نماز و روزه را انکار کند یا معتقد به نقصی در رسالت رسول اکرمصلی الله علیه و آله باشد کافر و نجس است مگر اهل کتاب باشد.
توجه:
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif انکار هر یک از ضروریات دین در صورتی باعث کفر می‌شود که به انکار رسالت یا تکذیب پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله یا وارد کردن نقصی به شریعت منجر شود.         
۲. کافر اهل کتاب محکوم به طهارت است.
توجه:
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif مقصود از اهل کتاب هر کسی است که اعتقاد به یکی از ادیان الهی داشته و خود را از پیروان پیامبری از پیامبران الهی علیهم السلام بداند و دارای یکی از کتاب‌های الهی که بر انبیا علیهم السلام نازل شده است باشد، مانند یهود، نصاری، زرتشتی‌ها و همچنین صابئین (که ادعای پیروی از پیامبر خدا حضرت یحیی علیه السلام   را دارند و می‌گویند کتاب او نزد ما موجود است).
۳. صرف اعتقاد به رسالت خاتم النبیین صلی‌الله‌علیه‌وآله برای اجرای حکم اسلام کافی نیست، بنابراین آن دسته از اهل کتاب که از جهت اعتقادی، ایمان به رسالت خاتم النبیینصلی الله علیه و آله دارند، ولی بر اساس روش و عادت نیاکان خود عمــل می‌کنند مسلمان به حساب نمی‌آیند. بلی اگر از اهل کتاب محسوب شوند محکوم به طهارت هستند.
۴. مسلمان مرتد، کافر و نجس است، نجس هم خواهد بود، ولی صرف ترک نماز و روزه و سایر واجبات شرعی باعث ارتداد مسلمان و کافر شدن و نجاست وی نمی‌گردد، و تا زمانی که ارتداد وی احراز نشده است حکم سایر مسلمانان را دارد.
۵. فرقه‌ی«علی اللهی‌ها» اگر اعتقاد داشته باشند که امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب علیه السلام خدا است «تعالی الله عن ذلک علوا کبیرا» یا او را شریک خداوند بدانند کافر و نجس‌اند.
۶. کسی‌که به یکی‌از امامان معصوم دشنام دهد و اهانت کند کافر و نجس است.
۷. تمام پیروان فرقه‌ی گمراه بهاییت محکوم به نجاست هستند.
 
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif چند نکته در ارتباط با نجاسات
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif عرق جنب از حرام پاک است، ولی احتیاط واجب این است که با این عرق نماز خوانده نشود.
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif عرق بدن و آب دهان شخصی که گوشت حرام و نجس (مثل گوشت خوک) خورده، پاک است.
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif اثر کم رنگ خون که بعد از شستن لباس باقی می‌ماند، اگر عین خون نباشد و فقط رنگ آن باقی مانده باشد پاک است.
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif استفراغ پاک است، خواه از طفل شیرخوار باشد یا از طفلی که هم شیر می‌خورد و هم غذا و یا از انسان بالغ.
 
* ۲. راههای ثابت شدن نجاست
نجـس بودن چیـزی از سه راه ثابت می‌شود:
۱. خود انسان، یقین کند چیزی نجس است.
۲. ذوالید یعنی کسی که چیزی در اختیار اوست (مانند صاحبخانه، فروشنده و خدمتکار) خبر دهد که آن چیز نجس است.
۳. دو شخص عادل گواهی دهند.
توجه:
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif هرگاه کودکی که در آستانه‌ی بلوغ است از نجاست چیزی خبر دهد که در اختیار اوست باید قبول کرد، و به عبارت دیگر گفته‌ی وی در این باره معتبر است.

* ۳. چگونگی نجس شدن چیزهای پاک
برای این که چیز پاکی نجس شود چهار شرط لازم است:
۱. چیز پاک با چیز نجس ملاقات کند.
۲. هر دو یا یکی از آن دو رطوبت داشته باشد.
۳. رطوبت به قدری باشد که سرایت کند.
۴. ملاقات در داخل بدن نباشد.

توجه:
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif ملاک رطوبت مسریه (سرایت کننده) این است که به مقداری باشد که رطوبت، هنگام برخورد از جسم مرطوب به جسم دیگر سرایت کند.
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif پارچه و امثال آن اگر مرطوب باشد و یک نقطه‌ی آن با نجس ملاقات کند، فقط همان نقطه نجس می‌شود و بقیه‌ی جاهای آن پاک است.     
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif آبی که وارد دهان شده و به اجزای خون منجمد شده در لثه رسیده و سپس از دهان خارج شده محکوم به طهارت است، هر چند احتیاط (مستحب) اجتناب از آن است. همچنین غذایی که با آن اجزا تماس پیدا کرده نجس نیست و فرو بردن آن غذا اشکال ندارد و فضای دهان نیز پاک است.
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif متنجس اول (چیزی که با عین نجس تماس یافته و نجس شده است)، اگر باز با چیزی که پاک است تماس پیدا کند و یکی از آنها تر باشد، آن چیز پـــاک را نجس می‌کند، و باز متنجس دوم (این چیزی که بر اثر ملاقات با متنجس، نجس شده است)، اگر با چیز پاکی برخورد نماید بنابر احتیاط واجب آن را نجس می‌کند، ولی این متنجس سوم هیچ چیزی را با ملاقات خود، نجس نمی‌کند.

* ۴. احکام نجاسات
۱. خوردن و آشامیدن چیز نجس حرام است. همچنین خورانیدن آن بر کسی که از نجاست آن خبر ندارد، نیز جایز نیست، ولی اگر انسان ببیند کـسی غــذای نجسی را می‌خورد یا با لباس نجس نماز می‌خواند، لازم نیست نجس بودن آن را به او بگوید.
۲. آگاه کردن کسی که لباس را می‌شوید از نجاست لباس، لازم نیست، ولی صاحب لباس تا یقین به طهارت آن حاصل نکند نمی‌تواند آثار طهارت بر آن مترتب سازد.
۳. هرگاه مهمان یکی از اثاثیه‌های میزبانش را نجس کند اطلاع دادن به میزبان در غیر از خوردنی و آشامیدنی و ظرفهای غذا، لازم نیست.

* ۵. وسواس و درمان آن
افراد وسواسی که دارای حساسیت نفسانی شدیدی در مورد نجاست هستند لازم است برای رهایی خود از بیماری وسواس به توصیه‌های زیر عمل کنند:
۱. از نظر شرع مقدس، در طهارت و نجاست، اصل بر طهارت اشیا است یعنی در هر موردی که کمترین تردیدی در نجس شدن آن برایشان حاصل شد واجب است حکم به عدم نجاست کنند.
۲. اگر گاهی یقین به نجاست هم پیدا کردند باید حکم به عدم نجاست کنند، مگر در مواردی که نجس شدن یک شیء را با چشمان خود ببینند به طوری که اگر فرد دیگری هم آن را ببیند یقین به سرایت نجاست پیدا کند، فقط در این موارد باید حکم به نجاست کنند. استمرار اجرای این حکم در مورد افراد مزبور تا زمانی است که این حساسیت به طور کلی از بین برود.
۳. هر شیء یا عضوی که نجس می‌شود برای تطهیر آن یک‌بار شستن با آب لوله کشی بعد از زوال عین نجاست کافی است. تکرار در شستن یا فرو بردن آن در آب لازم نیست، و اگر شیء نجس از قبیل پارچه و مانند آن باشد باید به مقدار متعارف فشار داده شود تا آب از آن خارج گردد.
۴. دین اسلام دارای احکام سهل و آسان و منطبق با فطرت بشری است، لذا آن را بر خود مشکل نکنند و با این کار باعث وارد شدن ضرر و اذیت به جسم و روحشان نگردند. حالت دلهره و اضطراب در این موارد، زندگی را بر ایشان تلخ می‌کند و خداوند راضی به رنج و عذاب ایشان و کسانی که با آنها ارتباط دارند نیست. شکر گزار نعمت دین آسان باشند و شکر این نعمت، عمل بر اساس تعلیمات خداوند تبارک و تعالی است.
۵. این حالت، یک وضعیت گذرا و قابل علاجی است. رهایی از آن، احتیاج به رؤیا و معجزه ندارد، بلکه باید ذوق و سلیقه‌ی شخصی خود را کنار گذاشته و متعبد ومؤمن به دستورات شرع مقدس باشند. افراد بسیاری بعد از ابتلا به آن با روش مذکور از آن نجات یافته‌اند. به خداوند توکل کنید و نفس خود را با همت و اراده آرامش بخشید.


>

در این مجموعه‌ی آموزشی، علاوه بر موارد موجود در رساله‌ی «اجوبة الإستفتائات»، استفتائات جدید نیز اضافه و از جزوه‌های دروس خارج فقه معظم‌له نیز بهره گرفته شده است، تا بر غنای آموزشی مجموعه،‌ بر طبق اسلوب و بیان معظم‌له اضافه شود.
شایان ذکر است که دفتر استفتائات حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای این رساله‌ی آموزشی را تأیید و عمل به آن را مجزی اعلام کرده است.
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR، دروس این رساله‌ی آموزشی را برای استفاده مقلدان، به مرور منتشر می‌کند.


فرم در حال بارگذاری ...

بخشندگی و رحمت خدا +عکس نوشته و پوستر

نوشته شده توسطرحیمی 15ام بهمن, 1396

 


نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيمُ


به بندگانم خبر ده که من آمرزنده مهربانم

سوره حجر آیه49

دانلود    کوچک(700*700)      پوستر(1200*1200)


فرم در حال بارگذاری ...

حفظ نگاه

نوشته شده توسطرحیمی 15ام بهمن, 1396

 

حضرت عیسی علیه السلام:

إيّاكُم وَالنَّظرَةَ فَإنَّها تَزرَعُ فِي القَلبِ الشَّهوةَ؛

از نگاه [به نامحرم] خوددارى كنيد؛

زيرا كه آن در دل بذر شهوت مى ‏كارد(محاسن ،ج1،ص110)



فرم در حال بارگذاری ...

به دنیایی که همانند خانه عنکبوت است، دل نبندید

نوشته شده توسطرحیمی 15ام بهمن, 1396


آیت الله بهجت: به دنیایی که از کاغذ و مقوا و خانه عنکبوت است، دل نبندید.

در قضیه حضرت یوسف آمده است: «اخرج علیهن»، بر آنان بیرون آی. فقط یک دیدار بود و پس از دیدن جمال حضرت یوسف علیه السلام که «اعطی شطرا من الحسن»، (بخشی از حسن و زیبایی به و عطا شده بود.) دست ها را قطع و بی اختیار شدند:

«فلما رایته اکبرنه و قطعن ایدیهن»

آیت الله بهجت گفتند:

ما اگر صدای بمب بشنویم، تکوینا تکان می‌خوریم؛ پس اهل شهود که کشف آن‌ها به مراتب قوی تر است، چگونه با مشاهده جمال و کمال مطلق به هرچه غیر او است پشت پا نزنند؟

ایشان افزودند: تکرار آیه موجب می‌شود که روح بالا رود و آن صدا را با واسطه یا بدون واسطه از مصدر بشنوند زیرا قرآن از مقوله صوت است: «کررتها حتی سمعتها من قائلها»، پیوسته تکرار نمودم تا این‌که آن را از گوینده‌اش شنیدم. هم چنین آمده است: «و نحن اقرب الیه من حبل الورید»، ما از رشته رگ گردن به او نزدیک‌تریم.

آیت الله محمد تقی بهجت بیان نمودند: اما دنیاپرستان را بنگرید که به چه دل بسته‌اند و بر سر چه با هم نزاع دارند، به دنیایی از کاغذ و مقوا و خانه عنکبوت، چنان که گفته‌اند:

«رایت زیدا معدوما، علی فرس معدوم، بیده سیف معدوم، فی قباله عدو معدومف بیده سیف معدوم، و هما یقتتلان قتلا معدوما»،

زید معدوم را بر اسب معدوم دیدم که در دستش شمشیر معدوم، و در برابرش دشمنی معدوم بود و با هم جنگ معدوم می‌کردند؛ یعنی ای هیچ، بهر هیچ، بر هیچ، مپیچ

در محضر بهجت

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از:  
5 stars

سلام ممنون از مطلبتون
زیبابود
ایام شهادت بی بی دوعالم فاطمه زهرا س رابه شما تسلیت میگویم.
منتظر نگاهتون هستم.
http://blogroga.kowsarblog.ir/
یاعلی(علیه السلام)
التماس دعا…

1396/11/15 @ 14:14


فرم در حال بارگذاری ...

پل صراط

نوشته شده توسطرحیمی 14ام بهمن, 1396

 

یکی از جاهای هولناک آخرت، صراط است.


و آن جِسری است که بر روی جهنّم می کشند و تا کسی از آن نگذرد، داخل بهشت نمی شود.

و در روایات وارد شده است که :

از مو باریک تر و از شمشیر برّنده تر و از آتش گرم تر است و مؤمنان خالص در نهایت آسانی از آن می گذرند مانند برق جهنده؛ و بعضی به دشواری می گذرند امّا نجات می یابند؛ و بعضی از عقبات آن به جهنّم می افتند.

و آن در آخرت نمونه ی صراط مستقیم دنیاست که دین حق و راه ولایت و متابعت حضرت امیرالمؤمنین و ائمّه ی طاهرین از ذرّیّه ی او صلوات الله علیهم اجمعین است و هر کس از این صراط عدول و میل به باطل کرده است، در گفتار یا کردار از همان عقبه از صراط آخرت می لغزد و به جهنّم می افتد و صراط مستقیم سوره ی حمد، اشاره به هر دو است. (بحارالأنوار،ج8،ص 64-71)



منازل الآخره (زندگی پس از مرگ) / حاج شیخ عبّاس قمی رحمه الله/ فصل نهم/ صراط

 پرسمان دانشجویی


فرم در حال بارگذاری ...