دستور از نبوت، و گریه از صباوت
نوشته شده توسطرحیمی 23ام شهریور, 1395حضرت عیسی علیهالسلام در کودکی زیاد گریه میکرد، حضرت مریم علیهاالسلام ناراحت شد. حضرت فرمود:
مادر جان، اگر میخواهی کم گریه کنم، ریشه فلان گیاه را برایم تهیه کن و بجوشان و بده بخورم تا کم گریه کنم. حضرت مریم علیهاالسلام آنرا تهیه کرد و جوشاند و آورد و آن حضرت میل کرد، ولی هنگام خوردن اظهار ناراحتی و گریه میکرد. حضرت مریم علیهاالسلام فرمود: خودت دستور دادی چنین کنم. حضرت عیسی علیهالسلام فرمود: آن دستور از نبوتم بود، و این گریه و ناراحتی از صباوت و کودکی من است.۱
- ۱. «یا أُمّاه! عِلْمُ النُّبُوَّةِ وَضَعْفُ الصَّبا»؛ ر.ک: بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۵۴؛ قصصالانبیاء جزایری، ص۴۱۰؛ قصصالانبیاء راوندی، ص۲۷۰.
فرم در حال بارگذاری ...
واکاوی علت خیانت اهل کوفه به امام حسین علیه السلام + دانلود اینفوگرافی کوفه شهر بی وفا
نوشته شده توسطرحیمی 23ام شهریور, 1395دریافت اینفو گرافی کوفه شهر بی وفا در سایز اصلی کلیک نمایید
امام حسین علیه السلام با وجود علم به خیانت اهل کوفه چرا به راه خود بسوی عراق ادامه دادند؟
دیگر اینکه مردم کوفه که صدها هزار نامه به امام حسین علیه السلام نگاشته بودند، چرا در مدت زمان اندکی از نظر و رأی خود بازگشتند؟
بستان ابن معمّر (ابن عامر) که به بطن نخله نیز مشهور است اولین منزلی است که امام حسین علیه السلام همراه با کاروانیان در روز هشتم ذیالحجه سال 60 هـ ق وارد آن شدند. این منطقه میان دو دره بوده است که به نخل یمنی و نخل شاهی مشهور بودند. (معجم البلدان، یاقوت حموی، ج 2، ص 170).
نقل است که فرزدق شاعر در این مکان با امام حسین علیه السلام دیدار داشته است و هنگامی که امام حسین علیه السلام از او نسبت به وضعیت اهل کوفه پرسش میکنند، فرزدق در پاسخ میگوید:
«قُلوبُهم مَعَکــ و سُیوفُهم علیک؛(دلایلالامامة, ص182)
دلهای آنان با شما، اما شمشیرهایشان بر علیه شماست»
و طبق نقلی فرزدق گفت: «خَلّفتُ الناسَ مَعَکـ و سُیوفُهم مع بنی أمیة؛ (وقعةالطف, ص158)
مردم را در حالی ترک کردم که دلهاى آنها با شما و شمشیرهاى آنها با بنىامیه».
این جمله فرزدق مورد تأیید امام حسین علیه السلام قرار گرفت، اما سؤال اینجاست که امام علیه السلام با وجود علم به خیانت اهل کوفه چرا به راه خود بسوی عراق ادامه دادند؟ دیگر اینکه مردم کوفهای که صدها هزار نامه به امام حسین علیه السلام نگاشته بودند، چرا در مدت زمان اندکی از نظر و رأی خود بازگشتند؟
پاسخ را میتوان با دقت در متن نامه کوفیان یافت. با توجه به متن نامه در مییابیم که کوفیان امام حسین علیه السلام را در حد رهبری دینی قبول داشتند نه به عنوان امام و خلیفه خداوندی که دارای شأن و جایگاه والایی نزد خداوند و اطاعت از او واجبالإجراست. مردم کوفه زمانی به امام علیه السلام نامه نوشتند که از دست حکام ظالمی همچون سعد بن ابی وقاص، ولید بن عقبه و دیگر حاکمان فاسد آن دوران به تنگ آمده بودند و به این نتیجه رسیدند که فرزند علی بن ابیطالب هرچه باشد، اهل ظلم و جور و فساد نیست؛ بنابراین از آنجایی که نسبت به امام حسین علیه السلام حس تقدس نداشتند با اندک فتنه عبید الله بن زیاد(لعن) دچار لغزش شدند و امام علیه السلام را به اندک متاعی فروختند و برخی نیز دچار رعب و وحشت شدند. از سوی دیگر عدهای از اشراف کوفه که آلوده به اموال حرام شده بودند به خاطر همراهی کردن با جمع، زیر نامه به امام حسین علیه السلام را امضاء کرده بودند و در نهایت برای مبارزه در مقابل حضرت قرار گرفتند.
...
اما اینکه چرا امام حسین علیه السلام با علم نسبت به خیانت اهل کوفه بسوی آنان حرکت کردند، از چند منظر میتوان پرداخت: اول اینکه امام حسین علیه السلام بارها هدف از قیام خودشان را در قالب جملات متعدد بیان کرده بودند و موضوع تنها حرکت بسوی کوفه نبود. به عنوان مثال، امام علیه السلام قیامشان را بر اساس مشیت خداوند و اصلاح جد امت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) معرفی کرده بودند به این صورت که امام حسین علیه السلام هنگام خروج از مدینه در کنار قبر رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) خوابشان برد و جدشان را در خواب مشاهده کردند که در ادامه به امام علیه السلام فرمودند :
فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاکَ قَتِیلاً؛
خداوند خواسته تو را کشته شده ببیند.
و در ادامه فرمودند: «إن لک درجة فی الجنّة لا تصل إلیها إلاّ بالشهادة؛
همانا برای تو درجهای در بهشت است که جز با شهادت به آن نمیرسی».
طبق این فراز از وصیت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) به امام حسین علیه السلام ، یکی از اهداف قیام حضرت قرار گرفتن در درجات عالی بهشت همراه با شیعیانشان است که با ریخته شدن خون امام علیه السلام (ثارالله) حاصل میشد. حال در چنین فضایی برنامه حرکت به سمت کوفه توسط امام حسین علیه السلام از جزئیترین اهداف امام حسین علیه السلام آن هم با هدف معرفی کوفیان و کوفیصفتانی است که همواره در سالهای آینده باعث ایجاد معضلاتی در جهان تشیع میشوند.
طبق آنچه تحلیل شد، دو درس بزرگی که امام حسین علیه السلام در ماجرای کوفیان به شیعیان این دوران دادند این بود که برای رفتن بسوی برپایی ظهور امام زمان(عج) جامعه شیعه باید از کوفیصفتی مبرا باشد، یعنی امام زمان(عج) را به عنوان امام عالم و آدم و نیز به عنوان خلیفةالله بپذیرد و آمادگی اطاعت و تبعیت از ایشان به عنوان ولیالله را در هر صحنه و شرایطی داشته باشد و دیگر اینکه مسئولین باید مردم را از حرامخواری و حتی رفتن بسوی لقمه شبهه دور کنند، زیرا امام حسین علیه السلام علت صفآرایی دشمنان روبروی حضرت در روز عاشورا را اینگونه بیان داشتند که شکمهای شما از مال حرام پر شده است.
در ادامه به اولین نوع برخورد امام حسین علیه السلام در قبال نامه کوفیان به منظور عبرتگیری از این صحنه جهت رفتن بسوی ظهور امام زمان(عج) اشاره میکنیم.
مطالب مرتبط:
- عملی که توفیق حضور در کاروان اباعبدالله(علیه السلام) را سلب کرد!
- شرط همراه شدن با کاروان امام حسین علیه السلام
منبع: تسنیم
فرم در حال بارگذاری ...
به مناسبت عید سعید قربان
نوشته شده توسطرحیمی 23ام شهریور, 1395
امروز، روز «ثجّ» و «عجّ» است.
عَنْ عَلِيٍّ علیهالسلام قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله يَخْطُبُ يَوْمَ النَّحْرِ وَ هُوَ يَقُولُ هَذَا يَوْمُ الثَّجِّ وَ الْعَجِّ فَالثَّجُّ مَا تُهَرِيقُونَ فِيهِ مِنَ الدِّمَاءِ فَمَنْ صَدَقَتْ نِيَّتُهُ كَانَ أَوَّلُ قَطْرَةٍ لَهُ كَفَّارَةً لِكُلِّ ذَنْبٍ وَ الْعَجُّ الدُّعَاءُ فَعِجُّوا إِلَى اللَّهِ فَوَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَا يَنْصَرِفُ مِنْ هَذَا الْمَوْضِعِ أَحَدٌ إِلَّا مَغْفُوراً لَهُ إِلَّا صَاحِبُ كَبِيرَةٍ مُصِرٌّ عَلَيْهَا لَا يُحَدِّثُ نَفْسَهُ بِالْإِقْلَاعِ عَنْهَا. (بحارالانوار، ج٩۶، ص٣٠١؛ دعائمالاسلام، ج١، ص١٨۴)
امام علی عليهالسلام: شنيدم رسول خدا صلیاللهعليهوآله روز عيد قربان، خطبه میخواند و میفرمود:
امروز، روز «ثجّ» و «عجّ» است. ثجّ خون قربانیهاست كه میريزيد؛ پس نيت هركس صادق باشد، اولين قطره خونِ قربانی او كفاره همه گناهان اوست. و «عجّ»، دعاست؛ پس به درگاه خداوند دعا كنيد، قسم به آنكه جان محمد در دست اوست، از اينجا هيچ كس برنمیگردد، مگر آمرزيده شود، جز صاحب گناه كبيرهای که بر آن اصرار ورزد و در دل خود، تصميم بر ترک آن ندارد.
منبع:http://bahjat.ir
فرم در حال بارگذاری ...
ایران هیچگاه در رفتن به حج تردید نکرده است.
نوشته شده توسطرحیمی 23ام شهریور, 1395گفتوگو با نمایندهی ولیفقیه در امور حج و زیارت
ایران هیچگاه در رفتن به حج تردید نکرده است
بعد از گذشت یک سال از وقوع فاجعهی منا و کشته شدن بیش از هفت هزار نفر از حاجیان در این حادثه، حاکمان سعودی همچنان از پاسخگویی نسبت به آن در برابر امت اسلامی سر باز میزنند و حتی به تشکیل یک کمیتهی حقیقتیاب نیز تن در نمیدهند. رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اخیر خانوادههای شهدای منا فرمودند:
«حکّام سعودی یک عذرخواهیِ زبانی از دنیای اسلام نکردند! چقدر اینها وقیحند، چقدر بیشرمند! آیا این کوتاهیای که اینها کردند، سوءتدبیری که نشان دادند، بیکفایتیای که به خرج دادند -حالا بعضی میگویند تعمّد، ولو آن هم نباشد- نفْس این بیتدبیری و بیکفایتی یک جرم است برای یک مجموعهی دولتی و سیاسی؛ چطور نتوانستید اداره کنید؟»
بههمین مناسبت با حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلی قاضیعسگر، نمایندهی ولیفقیه در امور حج و زیارت دربارهی تدابیر و اقدامات رهبر انقلاب بعد از وقوع این فاجعه به گفتوگو نشستیم. بخشهای مهم این گفتوگو به شرح زیر است:
در این چند سالی که توفیق حضور در سازمان حج و زیارت را داشتهام، چه قبل از موسم حج و چه بعد از آن، هر زمان که در محضر رهبر انقلاب حاضر شدهام، مطلب یا مطالب جدیدی را مطرح فرمودهاند. از نظر ایشان، توجه به حج با در نظر گرفتن این مطالب، تحولات وسیعی را در جهان اسلام ایجاد خواهد کرد. بنده فقط به نمونهای از این مطالب اشاره میکنم. در گذشته، چیزی بهعنوان «دیپلماسی حج» وجود نداشت، اما مقام معظم رهبری، حج را بهعنوان پدیدهای در ابعاد بینالمللی معنا کردند. میفرمایند حج را باید راهی برای ارتباط با شخصیتهای جهان اسلام قرار بدهیم. از اینجاست که دیپلماسی حج شکل میگیرد. فقط در همین یکی دو سال گذشته، با حدود سی کشور دیدار و ارتباط داشتهایم و این امر منشأ آمدوشد ایران با این کشورها شده است.
...
مذاکرات دربارهی حج امسال، باید خیلی زودتر شروع میشد اما آنها این کار را نکردند و از آن زمان مقرری هم که بنا بود مذاکرات انجام شود، عقبتر افتاد. نهایتا وزیر حج قبلی عربستان، هیأت ایرانی را برای مذاکرات دعوت کرد. در عربستان مجموعهای با نام «محضر اتفاق» وجود دارد که معنایش دور هم نشستن و گفتوگو کردن و به توافق رسیدن و امضای توافقنامه است، اما امسال، این مجموعه چیزی را به هیئت ایرانی دادند و گفتند که شما باید همین را امضا کنید. اینکه دیگر اسمش «محضر اتفاق» نمیشود. باید نام آن را ابلاغیه میگذاشتند. هیئت ایرانی هم بههیچوجه حاضر نشد آن را بپذیرد و البته برای نپذیرفتن آن نیز دلایل بسیاری داشت. موارد مبهم متعددی وجود داشت. برای مثال، چگونه در قطع روابط ویزا بگیریم؟ یا چگونه میخواهند به ما ویزا بدهند؟ بحث هواپیمایی، وضعیت حجاج و وضع کنسولی نیز مطرح بود. در نتیجه، هیئت ما نپذیرفت و به ایران بازگشت؛ تازمانیکه وزیر حج قبلی عوض شد و وزیر حج جدید سر کار آمد. وزیر جدید بهدلیل تجربهای که داشت و ازآنجاکه قبلاً نیز به ایران آمده بود، حج را بهتر از قبلی میشناخت و توانست یکسری مسائل را برطرف کند. اعلام کرد که ویزا الکترونیکی داده میشود و اینکه ایران میتواند مثل سالهای گذشته، نیمی از زائران خود را با پروازهای خود بیاورد و نیمی دیگر را آنها انجام میدهند، اما مسائلی مثل بحث کنسولی همچنان باقی ماند. میدانید که بههرحال در حج حوادثی اتفاق میافتد. ممکن است خدایناکرده شخصی بمیرد یا تصادف کند و در اینصورت باید جنازهی او به ایران منتقل شود. بعضیها بیدلیل دستگیر میشوند که در این مواقع نیز کنسولگری باید وارد عمل شود و از این افراد حمایت کند و آنها را از زندان آزاد نماید. اما در این زمینهها، عربستان حاضر به همکاری با ایران نشد. حتی ایران پیشنهاد داد ساختمان شما در شهر مشهد سالم و آماده است و میتوانید نیروهایتان را بیاورید. ما نیز به شما ویزا میدهیم، اما آنها نپذیرفتند.
اینکه گفته میشود ایرانیها خودشان نیامدند، دروغی آشکار است. ایران هیچگاه در رفتن به حج تردید نکرده است. بنا نیز بر این بوده که مردم حتماً به حج بروند. حتی ایران اعلام کرد حاضر است توافقنامههای گذشته را نیز امضا و طبق آنها عمل کند، اما خودشان این را نپذیرفتند، زیرا میخواستند خواستهی خود را به ایران تحمیل کنند. لازم است بدانید در بررسی انجامشده، مشخص شد آنچه به ایران داده بودند با کشورهای دیگر متفاوت بوده است؛ یعنی برای ایران شرایطی گذاشته بودند که برای کشورهای دیگر نگذاشته بودند. در نتیجه، ایران نیز این شرایط را نپذیرفت.
آنچه در منا اتفاق افتاد، فاجعهای بزرگ بود. حتی آنچه قبل از آن نیز در مسجدالحرام اتفاق افتاد، حادثهای بزرگ و بیسابقه بود. در شهری که «بلد امن» نام گرفته است و در مسجدالحرامی که جای امن است، بهدلیل بیدقتیها و سوءمدیریتها، اینهمه زائر به لقاءالله پیوستند. در حادثهی منا، مسئله بسیار عمیقتر و گستردهتر بود. همین امسال بعد از اینکه آن فاجعهی بزرگ اتفاق افتاد، سعودیها تصمیم گرفتند که اول صبح برای رمی نیایند. خب شما که در برگزاری حج سابقهای طولانی دارید، چگونه نتوانستهاید به این مسئله پی ببرید؟ همیشه در جمرات حادثه اتفاق میافتاد و شما نیز این تجربه را داشتید، با این همه دوربین و بالگرد، چرا نتوانستید بفهمید در خیابان 204 ازدحام وجود دارد تا این ازدحام را متفرق کنید؟ شما حتی به آن خیابان نیامدید که به درمان مردم بپردازید. تأمین آب را که ابتداییترین نیاز حجاج است، برآورده نکردید تا مردم بتوانند در لحظهی خطر از آن استفاده کنند. وجود نیروهایی که آموزش ندیده بودند، باعث شد همهی جنازهها در خیابان بمانند. چرا برای سردخانهها پیشبینیهای لازم صورت نگرفته بود؟ چرا جنازهها در کانتینرها نگه داشته شدند؟ چرا بیمارستانها مجهز نبودند که وقتی مجروحان به بیمارستانها منتقل شدند، تعدادی از آنها در بیمارستانها به شهادت رسیدند؟ اصلا زائران ایرانی هیچوقت از شارع 204 نمیرفتند. چرا زائران ما را به این خیابان هدایت کردند؟ آنها حتی بعد از وقوع فاجعه نیز نتوانستند بحران را مدیریت کنند. به گروههای امداد نجات ما هم اجازهی اقدام ندانند. درحالیکه گروه امداد ما توانست ششصد نفر را در همان فرصت کم نجات دهد که چهارصد نفر از آنها غیرایرانی بودند.
سعودیها در اطلاعرسانی نیز بسیار ضعیف عمل کردند. چند روز گذشته بود و ما نمیتوانستیم بفهمیم عزیزی که برای مثال، در فلان کاروان مفقود است، کجاست؟ آیا جزء مجروحان است یا جزء شهدا؟ درحالیکه سعودیها میتوانستند این کار را انجام دهند. گروه تفحص ما ناچار شده بود بین شهدا و کشتهشدگان بگردد و زائران ایرانی را با علائم و نشانههایی پیدا کند. واقعاً کار طاقتفرسایی بود. به گروه تفحص در طول روز اجازهی کار نمیدادند. میگفتند بروید بعد از نماز مغرب و عشاء بیایید. صحنهها، بهخصوص در روزهای اول، بسیار دلخراش بودند. وقتی افراد گروه تفحص برمیگشتند، پاهایشان در خونابهی جنازهها بود. کمکم این جنازهها حالت غیرعادی پیدا میکردند. شرایط قابل تحمل نبود. هرقدر این موضوع را به آنها گوشزد میکردیم، میگفتند در سردخانه جا نداریم. بعد نیز آمدند و عدهای را بدون اجازه دفن کردند که البته این عده بیشتر از کشورهای دیگر بودند. بااینحال توانستیم جمعی از این عزیزان را بعداً به ایران برگردانیم. عدهای نیز طبق درخواست خانوادهها در آنجا ماندند و همانجا دفن شدند.
گزارش تصویری: گفتوگو با نمایندهی ولیفقیه در امور حج و زیارت
اینها مسائل بسیار مهمی بود. احساس کردیم اگر اینها بخواهند اینگونه عمل کنند و مدام امروز و فردا کنند، به این زودیها امکان اینکه جنازهها را به ایران منتقل کنیم، نخواهد بود. وقتی گزارش این فاجعهی بزرگ را به رهبر انقلاب منعکس کردیم، ایشان بسیار متأثر شدند. بنده در بسیاری مواقع شاهد صبوری ایشان بودهام، اما آن فاجعهی بزرگ واقعاً ایشان را بیتاب کرد. آن هفته برای ایشان هفتهی غم بود. از پیام تسلیت ایشان تا سخنرانیها و پیگیریهایشان بعد از حج، همه نشاندهندهی دردآور بودن این فاجعهی بزرگ برای ایشان است. در پیام اولشان اشاره کردند که سعودیها باید این روند را تسهیل نمایند، زیرا خانوادهها مضطرب و متأثر هستند. اما آنها باز هم تعلل کردند. بعد از اینکه برای رهبر انقلاب این اطمینان حاصل شد که سعودیها در پی کارشکنی هستند، آن سخنرانی بسیار مهم و حکیمانهی خود را که همراه با تهدید به مقامات سعودی بود، در نوشهر ایراد کردند و توانست کاملاً تأثیر خود را بگذارد.
بعد از این سخنرانی، برای ما ملموس بود که شرایط آنها کاملاً تغییر کرده است. همکاریشان بیشتر شده بود. آنها که اول میگفتند حتماً باید گذرنامههای زائران را بیاورید، شرایطی به وجود آوردند که ما بتوانیم با برگهی عبور نیز جنازهها را منتقل کنیم. حتی گفتند نیازی نیست از ایران هواپیمایی بیاید. همچنین با توجه به اینکه شرایط جنازهها عادی نبود و به تابوتهای ویژه نیاز بود، خودشان این آمادگی را ایجاد کردند و ما توانستیم اکثر پیکرهای پاک و مطهر عزیزان شهیدمان را به ایران برگردانیم.
بعد از آن نیز وقتی از حج بازگشتیم، در جلسهای که در محضر حضرت آقا بودیم، ایشان فرمودند این فاجعه، فاجعهای نیست که بشود بهراحتی آن را فراموش کرد و ما نباید بگذاریم این فاجعه و حادثهی منا فراموش شود و از یادها برود. این موضوع باید تبیین شود.
متن کامل این گفتوگو از اینجا قابل دسترسی است.
فرم در حال بارگذاری ...
عملی که توفیق حضور در کاروان اباعبدالله(علیه السلام) را سلب کرد!
نوشته شده توسطرحیمی 23ام شهریور, 1395خداوند در ماجرای قیام امام حسین علیه السلام کسانی را که با نصیحت سعی در انصراف حضرت از قیام داشتند، اذن ورود به حریم امام علیه السلام را نداد و توفیق همراهی با حضرت را از این افراد سلب کرد.
روز دهم ذیالحجه به نقلی مصادف با ورود امام حسین علیه السلام همراه با کاروانیان به «وادی عتیق» بود که این منزلگاه سرزمین گود و آبروی میان دو کوه یا تپه با پهنای زیادبود، در این در این منزلگاه بود که عبدالله بن جعفر، همسر حضرت زینب(سلام الله علیها) نامهای به امام حسین علیه السلام با چنین مضمونی نوشت:
«تو را به خدا سوگند میدهم که به سوی کربلا و کوفه حرکت نکنی؛ زیرا اگر تو را بکشند نور خدا را در زمین خاموش کردهاند، مهلت بدهید و من تلاش میکنم تا از یزید برای شما و خانوادهتان امان بگیرم».
در متن این نامه چند نکته قابل تأمل و عبرت است:
اول اینکه عبدالله بن جعفر سعی در نصیحت امام علیه السلام دارد در حالی که در آموزههای دینی ما نصیحت امام معصوم بسیار مذموم و ناپسند است و به این معناست که امام علیه السلام صلاح کار خود و امت را نعوذاًبالله نمیداند.
دوم اینکه اشاره داشت اگر تو را بکشند، نور خدا در زمین خاموش میشود، بنابراین باید از جناب عبدالله میپرسید اگر قائل به نور خدایی بودن امام حسین علیه السلام بودید، چرا با ایشان همراه نشدی و به نصیحت پرداختی؟
سوم اینکه به امام علیه السلام میفرماید تلاش میکنم از یزید برای شما و خانوادهتان امان بگیرم؛ این در حالی بود که امام علیه السلام از مدینه با کرامت و اعلام برائت از دستگاه حکومت و یزید خارج شد و ترسی از حکومت وقت آن زمان نداشتند.
...
اما امام علیه السلام در پاسخی که آغشته به لحن ادب و اخلاق بود به او نوشت:
«امّا بَعْدُ! فَاِنَّ کِتابَکَ وَرَدَ عَلِیَّ فَقَرَأْتُهُ وَ فَهِمْتُ ما ذَکَرْتَ وَ اُعْلِمُکَ اَنّی رَأَیْتُ جَدّی رَسُولَ اللّه صلی الله علیه و آله فی مَنامی فَخَبَّرَنی بِاَمْرٍ وَ اَنَا ماضٍ لَهُ، لی کانَ اَوْ عَلَیَّ، وَ اللّه ِ یَابْنَ عَمّی لَوْ کُنْتُ فی حُجْرِ هامَّةٍ مِنْ هَوامِّ الْاَرْضِ لَاِسْتَخْرَجُونی وَ یَقْتُلُونی؛ وَ اللّه ِ یَا ابْنَ عَمّی لَیَعْتَدَنَّ عَلَیَّ کما اِعْتَدَتِ الیَهُودُ عَلَی السَّبْتِ وَالسَّلامِ؛
امّا بعد [از ستایش خداوند]نامه تو به من رسید و آن را خواندم و آنچه را یادآور شده بودی متوجه شدم و به تو اعلام میکنم که من جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دیدهام که به امری مرا خبر داد (یعنی شهادتم) که به سوی آن رهسپارم، [خواه] به نفع من باشد و یا به ضررم.به خدا سوگند پسر عمو! اگر من در لانه جنبندهای از جنبندگان زمین آشیانه کنم، آنها مرا بیرون می آورند و میکشند. ای پسر عمو! به خدا قسم! بر من ظلم و تعدّی میکنند چنان که یهود تعدّی کردند بر [صید ماهی در روز] شنبه. والسلام».
در پاسخِ نامه حضرت به عبدالله بن جعفر نکتهای که قابل توجه است، عدم به رخ کشاندن ضعف نگاه معرفتی عبدالله بود و امام حسین علیه السلام به این سخن اکتفا کردند که در خوابشان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را دیدهاند که خبر از شهادت امام علیه السلام دادند که این به معنای تأیید قیامشان است. از سوی دیگر حضرت اشاره داشتند هر کجا که بروم، آنها مرا خواهند کشت که در واقع نشاندهنده این است که شخص بزرگواری همچون عبدالله بن جعفر از بینش سیاسی کافی برخوردار نبود تا این بینش او را از فتنهها نجات دهد.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت خداوند در ماجرای قیام امام حسین علیه السلام کسانی را که با نصیحت سعی در انصراف حضرت از قیام داشتند، اذن ورود به حریم امام علیه السلام را نداد و توفیق همراهی با حضرت را از این افراد سلب کرد.
اینگونه رفتار افرادی مانند عبدالله بن جعفر، عبدالله بن عباس و حنفیه زنگ هشداری برای سایر شیعیان است تا در راستای معرفتافزایی نسبت به امام حیّ و زمانشان بیش از این وقت بگذارند و از اکنون تمرین اطاعتپذیری و تبعیت را در قبال امامشان داشته باشند تا در وقت عمل دچار چالش نشوند.
مطالب مرتبط:
منبع: تسنیم
سلام علیکم
عالی بود
ان شاءالله اطاعت پذیری و تبعیت را در قبال اماممان داشته باشیم
فرم در حال بارگذاری ...
خدا و رسولش از مشرکين بيزارند/ تبلیغ و تشویق و تنبیه
نوشته شده توسطرحیمی 23ام شهریور, 1395بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيرٌ لَكُمْ وَإِنْ تَوَلَّيتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ(التوبة/3)
ترجمه فارسی:
و [اين آيات] اعلامي است از جانب خدا و پيامبرش به مردم در روز حج اکبر که خدا و پيامبرش در برابر مشرکان تعهدي ندارند [با اين حال] اگر [از کفر] توبه کنيد آن براي شما بهتر است و اگر روي بگردانيد پس بدانيد که شما خدا را درمانده نخواهيد کرد و کساني را که کفر ورزيدند از عذابي دردناک خبر ده.(توبه/3)
ترجمه انگلیسی:
And an announcement from Allah and His Messenger, to the people (assembled) on the day of the Great Pilgrimage,- that Allah and His Messenger dissolve (treaty) obligations with the Pagans. If then, ye repent, it were best for you; but if ye turn away, know ye that ye cannot frustrate Allah. And proclaim a grievous penalty to those who reject Faith. (3)
ترجمه فرانسوی:
Et proclamation aux gens, de la part d’Allah et de Son messager, au jour du Grand Pèlerinage, qu’Allah et Son messager, désavouent les associateurs. Si vous vous repentez, ce sera mieux pour vous. Mais si vous vous détournez, sachez que vous ne réduirez pas Allah à l’impuissance. Et annonce un châtiment douloureux à ceux qui ne croient pas. (3)
ترجمه سوئدی:
Gud och Hans Sändebud tillkännager för alla människor på den Stora vallfärdens dag: “Gud avvisar avgudadyrkarna, och Hans Sändebud [gör detsamma]. Om ni visar ånger är det för ert eget bästa, men drar ni er undan skall ni veta att ni inte kan uppresa er mot Gud.” Och låt alla förnekare av sanningen veta att ett plågsamt straff [väntar dem]. (3)
ترجمه روسی:
От Бога и посланника Его возглашение людям в честь великого праздника. Бог свободен по отношению Своему к многобожникам; а также и Его посланник. Если вы с раскаянием обратитесь к Нему, это будет лучше для вас; а если отвратитесь, то знайте, что вам не ослабить Бога. Обрадуй неверных вестью о мучительном наказании. (3)
ترجمه چینی:
(這是)從真主及其使者在大朝之日傳示眾人的通告:真主及其使者對於以物配主者是無干的。如果你們悔過,那對於你們是更好的,如果你們背離,那末,須知你們不能逃避真主的譴責。你以痛苦的刑罰向不信道者報喜吧。 (3)
ترجمه ژاپنی:
(これは)アッラーとその使徒から,偉大な巡礼の日にあたり,人びとへの(布告された)宣言。「本当にアッラーは,多神教徒と(の盟約)を解約された,その使徒にしても同じこと。それであなたがたがもし悔悟するならば,あなたがたのため最もよい。もし背き去るならば,アッラー(の計画)をあなたがたは頓挫させられないことを知れ。」信仰を拒否する者たちには,痛苦の懲罰を告げてやれ。 (3)
تفسیر نور:
قرآن
1- براى جلوگیرى از مظلوم نمایى دشمن و تبلیغ علیه شما، مردم را در جریان بگذارید. «اذانٌ …. الى النّاس»
2- در تبلیغ، از عنصر زمان و مكان غفلت نكنید. «یوم الحج الأكبر»
3- از تشویق و تهدید، هر دو استفاده كنید. «ان تبتم… خیرلكم، ان تولیّتم فاعلموا»
4- هنگام قطع روابط، روزنه اى براى پیوند باقى گذارید. «فان تبتم»
5 - مهلت چهار ماهه، نشان لطف خداست، نه عجز او. «غیر معجزى اللَّه»
...
تفسیر المیزان:و اذان من الله و رسوله الى الناس يوم الحج الاکبر ان الله برى ء من المشرکين و رسوله …
کلمه (اذان ) به معناى اعلام است . و اين آيه تکرار آيه قبلى که فرمود: (برائه من الله و رسوله ) نيست زيرا هر چند برگشت هر دو جمله به يک معنا يعنى بيزارى از مشرکين است ، ولى آيه اولى برائت و بيزارى از مشرکين را تنها به خود مشرکين اعلام مى کند. به دليل اينکه در ذيل آن مى فرمايد: (الى الذين عاهدتم من المشرکين ). بخلاف آيه دوم که خطاب در آن متوجه مردم است نه خصوص مشرکين تا همه بدانند که خدا و رسول از مشرکين بيزارند، و همه براى انفاذ امر خدا يعنى کشتن مشرکين بعد از انقضاء چهار ماه خود را مهيا سازند، چون در اين آيه کلمه الى الناس دارد. و نيز به دليل تفريعى که در سه آيه بعد کرده و فرموده : (فاذا انسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا المشرکين حيث وجدتموهم …)
مراد از (يوم الحج الاکبر) در آيه :
(و اذان من الله و رسوله …) واقوال مختلف در اين مورد
و اما اينکه منظور از (روز حج اکبر) چيست مفسرين در آن اختلاف کرده اند.
بعضى گفته اند: منظور روز دهم ذى الحجه از سال نهم هجرت است ؛ چون در آن روز بود که مسلمانان و مشرکان يکجا اجتماع کرده و هر دو طايفه به حج خانه خدا پرداختند، و بعد از آن سال ديگر هيچ مشرکى حج خانه خدا نکرد. و اين قول مورد تاييد رواياتى است که از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) رسيده و با معناى اعلام برائت ، مناسب تر و با عقل نيز سازگارتر از ساير اقوال است ، چون آن روز بزرگترين روزى بود که مسلمانان و مشرکين ، در منى جمع شدند؛ و اين معنا از رواياتى از طرق عامه نيز استفاده مى شود، چيزى که هست در آن روايات دارد که منظور از حج اکبر روز دهم از هر سال است نه تنها از سال نهم هجرت ، و بنا بر آن همه ساله حج اکبر تکرار مى شود، و ليکن از طريق نقل ثابت نشده که اسم روز دهم روز حج اکبر بوده باشد.
بعضى ديگر گفته اند: منظور از آن ، روز عرفه (نهم ذى الحجه ) است ، چون وقوف در آن روز است و عمره که وقوف در آن نيست حج اصغر است . ليکن اين قول صرف استحسان و اعمال سليقه است ، و دليلى بر آن نيست ، و هيچ راهى براى تشخيص صحتش نداريم .
بعضى ديگر گفته اند: منظور از آن ، روز دوم از روز نحر (قربان ) است ، چون امام مسلمين در آن روز ايراد خطبه مى کند. و بى اعتبارى اين قول روشن است .
قول ديگر اينکه منظور از آن ، تمامى ايام حج است همچنانکه ايام جنگ جمل را روز جمل و حادثه جنگ صفين و جنگ بعاث را روز صفين و روز بعاث مى گويند، که در حقيقت مقصودشان از روز، زمان است پس منظور از روز حج اکبر نيز زمان حج اکبر است . و اين قول را نبايد در مقابل اقوال گذشته قولى جداگانه گرفت ، چون با همه آنها مى سازد، و همه آن روزها را روز حج اکبر مى داند، و اما اينکه چطور حج را حج اکبر ناميده ؟ ممکن است آنرا نيز به توجيه هائى که در بعضى از اقوال قبلى مانند قول اول بود توجيه کرد.
و به هر حال بررسى دقيق با اين قول نيز سازگار نيست ، براى اينکه همه ايام حج نسبت به اعلام برائت که در آيه مورد بحث است يکسان نيستند، و وضع روز دهم طوريست که آيه شريفه را به سوى خود منصرف مى سازد و از شنيدن کلمه (روز حج اکبر) آن روز به ذهن مى رسد، چون تنها روزى که عموم زوار حج را در خود فرا گرفته باشد و اعلام برائت به گوش همه برسد همان روز دهم است ، و وجود چنين روزى در ميان روزهاى حج نمى گذارد کلمه (يوم الحج الاکبر) ساير ايام را نيز شامل شود، چون در ساير ايام زوار اجتماع آن روز را ندارند.
خداى تعالى در ذيل آيه مورد بحث بار ديگر خطاب را متوجه مشرکين نموده و خاطر نشان مى سازد که هرگز نمى توانند خدا را عاجز کنند. اين را تذکر مى دهد تا مشرکين در روش خود روشن شوند همچنانکه به همين منظور در آيه قبيى فرمود: (و اعلموا انکم غير معجزى الله و ان الله مخزى الکافرين ) چيزى که هست در آيه مورد بحث جمله (فان تبتم فهو خير لکم ) را اضافه کرد تا آن نکته اى را که در آيه قبلى بطور اشاره گنجانيده بود در اين آيه آنرا صريح بيان کرده باشد.
در حقيقت جمله (شما عاجز کننده خدا نيستيد) که در آيه قبلى بود به منزله موعظه و خير خواهى و هشدار به اين بود که مبادا خود را با ادامه شرک به هلاکت بيندازند و در جمله ((فان تبتم ) که بطور ترديد بيان شده همان تهديد و نصيحت و موعظه را بطور روشن تر بيان کرده است .
سپس التفات ديگرى بکار برده و خطاب را متوجه پيغمبرش نموده و به وى دستور داد که کفار را به عذابى دردناک نويد دهد. بيان التفات اولى يعنى التفاتى که در جمله (فان تبتم فهو خير لکم …)، در ذيل جمله (فسيحوا فى الارض ) و اعراض از ورود به دين توحيد گذشت . و اما وجه التفات دوم يعنى التفاتى که در جمله (و بشر الذين کفروا…)، بکار رفته اين است که آيات مورد بحث پيغامهائى است که رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) بايد آنها را از ناحيه خدا به مشرکين برساند، و لازمه رسالت اين است که شخص رسول را مخاطب قرار بدهند، و بدون آن صورت نمى بندد.
عهد و پيمانى که با مشرکينى که به پيمان خود وفادار بوده اند منعقد شده تا پايانمدت محترم است
تفسیر نمونه:
آنها که پيمانشان محترم است
در اين آيات بار ديگر موضوع الغاى پيمانهاى مشرکان با تاءکيد بيشترى عنوان شده است و حتى تاريخ اعلام آنرا تعيين مى کند و مى گويد: (اين اعلامى است از طرف خدا و پيامبرش به عموم مردم در روز حج اکبر که خداوند و فرستاده او از مشرکان بيزارند) (و اذان من الله و رسوله الى الناس يوم الحج الاکبر ان الله برى من المشرکين و رسوله )
در حقيقت خداوند مى خواهد با اين اعلام عمومى در سرزمين مکه و آنهم در آن روز بزرگ راههاى بهانه جوئى دشمن را ببندد و زبان بدگويان و مفسده جويان را قطع کند، تا نگويند ما را غافلگير ساختند و ناجوانمردانه به ما حمله کردند.
قابل توجه اينکه تعبير (الى الناس ) بجاى (الى المشرکين ) نشان مى دهد که لازم بوده است به همه مردمى که در آن روز در مکه حاضر مى شوند اين پيام ابلاغ شود تا غير مشرکان نيز گواه بر اين موضوع باشند.
سپس روى سخن را به خود مشرکان کرده و از طريق تشويق و تهديد براى هدايت آنها کوشش مى کند، نخست مى گويد: (اگر توبه کنيد و به سوى خدا باز گرديد و دست از آئين بت پرستى برداريد به نفع شما است ) (فان تبتم فهو خيرلکم ).
يعنى قبول آئين توحيد به نفع شما و جامعه شما و دنيا و آخرت خودتان
است و اگر نيک بينديشيد همه نابسامانيهايتان در پرتو آن ، سامان مى يابد، نه اينکه سودى براى خدا و پيامبر در بر داشته باشد.
بعد به مخالفان متعصب و لجوج هشدار مى دهد که (اگر از اين فرمان که ضامن سعادت خودتان است سرپيچى کنيد بدانيد هرگز نمى توانيد خداوند را ناتوان سازيد و از قلمرو قدرت او بيرون رويد) (و ان توليتم فاعلموا انکم غير معجزى الله ).
و در پايان اين آيه به کسانى که با سرسختى مقاومت مى کنند اعلام خطر مى نمايد و مى گويد: (کافران بت پرست را به عذاب دردناک بشارت ده ) (و بشر الذين کفروا بعذاب اليم ).
تفسیر تسنیم:
بدانید که هر کجا بروید بالأخره قدرت الهی را نمیتوانید عاجر کنید و ذات اقدس الهی کافرین را رسوا خواهد کرد بعد هم در جریان یوم الحج الاکبر آن برائت ممکن است در یوم الحج الاکبر هم ابلاغ شده باشد ولی آن برائت در همان مکه ابلاغ شده باشد امتثال شده در حضور سرانی که امضا کردند اگر گفته شده باشد ابلاغ شده امر عمل شده و اما این دومی حتماً باید در ملأ عام باشد که بگویند ایها الناس ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الحَجِّ الأَکْبَرِ﴾ که ﴿یَوْمَ الحَجِّ الأَکْبَرِ﴾ بحثش گذشت چه بگویید با در اینجا محذوف است اذان بان الله منتها چون معلوم است حذف آن با عیب ندارد ﴿أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِنَ المُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ﴾ اینها منزجرند در جریان حضرت ابراهیم (سلام الله علیه) مستحضرید که وجود مبارک ابراهیم خلیل پدر همه مسلمانها است ﴿مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ المُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ﴾ در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ حج آمده است که شما فرزندان خلیلالرحمانید او پدر شماست خب اگر کسی واقعاً موحّد با شد ابنالخلیل است ابنابراهیم است در موارد زیادی ذات اقدس الهی در قرآن کریم مفاخر حضرت ابراهیم (سلام الله علیه) را ذکر میکند اما در سورهٴ مبارکهٴ ممتحنه و مانند آن بعد در آن بخشها میفرماید که شما به حضرت ابراهیم و اصحاب حضرت ابراهیم تأسی کنید برای اینکه اینها ﴿إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنکُمْ﴾ حج ابراهیمی حج ابراهیمی این خواهد بود خب در آن سوره است که میفرماید برای شما اسوه حسنه است درباره ابراهیم و اصحاب ابراهیم ﴿إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنکُمْ﴾ خودش هم فرمود: ﴿إِنَّنِی بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ﴾ این اعلان انزجار برای آن است که یک کار رسمی انبیاست خب آن همه افتخاراتی که حضرت ابراهیم دارد در قرآن ندارد به حضرت ابراهیم تأسی کنید آنها را مشخص کردند در قرآن فرمود به پیغمبر تأسی کنید ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ در سوره احزاب فرمودند اما آنجا که میفرمایند شما باید به حضرت ابراهیم و اصحاب حضرت ابرهیم تأسی کنید ﴿إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنکُمْ﴾ این یک کار مهمی است که دولت مرکزی باید آن را به عهده بگیرد و از ین جهت حج میشود حج ابراهیمی ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِنَ المُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ﴾ حالا شمای مشرک خواه جزء مردم مکه باشید که برخی از شماها یا غالب شماها طرف تعهد بودید یا نه اصلاً جزء اطراف ماموره باشید که طرف تعهد نبودید ﴿فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ﴾ که این ﴿خَیْرٌ﴾ تعیینی است نه تفضیلی ﴿وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾ اگر هم از ایمان و توحید رو برگرداندید بدانید که هیچ کاری از شما ساخته نیست که بتوانید خدا را عاجز کنید در این گونه از موارد برای اینکه توحید محفوظ بماند دیگر سخن از پیغمبر نیست دأب قرآن کریم را ملاحظه فرمودید آنجا که سخن از ابلاغ و رسالت و پیام و رهبری و این موارد است اسم پیغمبر را کنار ذات اقدس الهی میبینیم ﴿أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ﴾ و مانند آن اما آنجایی که کار را میخواهد بیان کند که کار به دست کیست آنجا دیگر هیچ نامی از پیغمبر نیست اینکه میفرماید: ﴿فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ﴾ دیگر نمیفرماید «غیر معجز الله و رسوله» این در آیه قبل در این آیه هم که فرمود ﴿فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ﴾ دیگر نفرمود «غیر معجز الله و رسوله» این خصوصیت توحید است که فرمود آنجا که اسم پیغمبر را میبریم چون دارد حرف ما را به شما میرساند اما آنجایی که ما میخواهیم بگوییم مدیر عامل جهان هستی کیست چه کسی بالأخره کارگردان جهان هستی است؟ میگوید خداست اگر یک وقتی گفتم: ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ چون او حرف ما را دارد میزند اما وقتی ما میخواهیم بگوییم شما نمیتوانید عاجر کنید آن قدیر مطلق باید مطرح بشود و لا غیر لذا در این گونه از موارد فقط نام مبارک ذات اقدس الهی است سبحانه و تعالی ﴿وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾ آنها هم که مردند گرفتار عذاب ألیماند شما هم که مرگ را در پیش دارید گرفتار عذاب الیم هستید در قیامت این تبشیر هم قبلاً هم بازگو شد که یا از سنخ تحکّم، تحکّم با حای حوز تحکم و استهزاء است یا از سنخ معنای لغوی خودش است چون بشارت به خبری میگویند که در بشره اثر بگذارد خواه اثر سوء خواه اثر حسن یک وقت آدم خبر خوبی را میشنود چهرهاش بشّاش میشود میخندد یک وقت خبر تلخ را میشنود چهرهاش دجن و عبوس و درهم گرفته میشود و میگرید هم اولی بشارت است هم دومی بشارت است چون همه در بشره اثر کردند منتها حالا اصطلاحاً خبر مسرّتبخش را گفتند بشارت مسرّت هم همین است معنای لغویاش این است آنچه که در اساریر وجه آن خطوط صورت روی گونه اثر میگذارد آن را میگویند مسرور سرور آن که الآن به نشاط اختصاص پیدا کرده است خب اساریر وجه همان خطوط چهره است
فرم در حال بارگذاری ...
شرح دعای صباح امیر المؤمنین علی علیه السلام
نوشته شده توسطرحیمی 22ام شهریور, 1395شرح دعای صباح امیر المؤمنین علی علیه السلام
دانلود دعای صباح امیر المؤمنین علی علیه السلام
مقدمه مصحح
از ویژگیهای این شرح:
اولا، به تقاضای دوستان آن را به فارسی شرح کرده اند و نکات دقیق و ظریف عرفانی را برای مشتاقان سهل الوصول نموده اند استفاده های بجائی که از متون قرآنی و روائی کرده اند شایان توجه است. ذوق سرشار ایشان که در فراز و نشیبهای این دعا بوضوح مشهود است در خور فهم همه طبقات می باشد در حقیقت عرفان عام و عرفان خواص و عرفان خاص الخاص است. هر کس بقدر فهمش فهمید مدعا را هر خواننده ای را با خود به پیشگاه علی علیه السلام برده و به دو زانوی ادب در حضور ایشان نشانده و همگام با مولای خود به سفر روحانی ادامه داده و تا «دنی فتدلی و قاب قوسین او ادنی » پیش رفته و جز او را نمی بیند.
مقدمه مؤلف
بسم الله الرحمن الرحیم
سپاس مخصوص پروردگار جهانیان است. سپس درود و سلام بر محمد (ص) و اهل بیت پاک و مطهرش .
و اما بعد می گوید: بنده حقیر کمترین حسن بن حسین خراسانی قوچانی که عده ای از برادران ایمانی از من درخواست کردند که یک شرح فارسی بر این دعای شریف که نامیده شده است به صباح و در ابتدای این دعا آمده است، بنویسم که به تحقیق پرتوی است از نورافشانی های ولایت و منبع فصاحت و خورشید آسمان وصایت و ستاره قطب هدایت شیر خدا علی ابن ابی طالب علیه السلام هرچند که من سوارکار این میدان نیستم با وجود اشتغالات زیاد فکری و دل مشغولیهایی که دارم نمی توانم به اصل این دعا پی ببرم لکن این خواسته را رد نمی کنم آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید شاید در روزی که همه حسرت می خورند به درد من بخورد و کمک حال و شفیع من در نزد خدا باشد و امورات مرا اصلاح کند همانا خدا امید کسی را ناامید نمی کند و دعای کسی را رد نمی کند.
...
بسم الله الرحمن الرحیم
« یا من دلع لسان الصباح بنطق تبلجه » (1)
یا حرف ندا، من موصوله یا موصوفه و اولی اولاتر است تا آنکه اشاره باشد به اینکه باری تعالی معروف به این صلات است. دلع، به معنی بیرون کردن زبان است. لسان الصباح مفعول است اضافه لامیه است، به نطق، باء از برای ملابسه است یا مصاحبت، و اضافه نطق بیانیه است یا به تقدیر لام یا از قبیل اضافه مشبه به مشبه به است. مثل لجین الماء و ذهب المیل. و تبلج و بلج به معنی روشنی و وضوح است و ضمیر راجع به صباح است و تشبیه صباح در نفس به متکلم استعاره بالکنایه (2) است و اثبات لسان که از لوازم مشبه به است استعاره تخییلیه (3) است و ذکر دلع ترشیح است (4) و مراد از صبح وقت قرب شمس به افق شرقی است از تحت الارض به حدی که مایل شود ظل مخروطی شب از فوق الارض به جانب مغرب .
ظهر: یعنی ای آنچنان کسی که بیرون نمود زبان صبح را که سپیده و روشنی مستطیل اول فجر باشد به گفتگو کردن که عبارت از تلالؤ اوست که اشیاء مخفیه و غیر متمیزه در ظلمت لیل را ظاهر و آشکار کند چنانکه تکلم کردن، معانی و مضمره در ضمیر انسان را آشکار کند.
منظور امام از صبح، بعثت رسول اکرم است بطن: مراد از صبح بعثت حضرت ختمی مرتبت است که قبل از او ظلمت کفر و اباطیل زمان جاهلیت همه عالم را فراگرفته بود، اهل حقی نبود الا عیسویان آنها هم از جاده مستقیم توحید به وادی ضلالت قدماء ثلاثه افتادند. و مراد از لسان صبح وجود مبارک آن حضرت است. و مراد از نطق شریعت غراء او است که به روشنی خود ظاهر ساخت حق و نوامیس الهیه را از ظلمت کفر و تمیز داد حق در هر چیزی را از باطل او.
«وتنزه عن مجانسته مخلوقاته » (5)
معرکه آراء حکما «اتحاد عاقل و معقول »
«یا من قرب قربا من خواطر الظنون » (6) خواطر جمع خاطرها واو چیزی است که وارد برقلب می شود بدون فکر ورویه و هو بالقسمة الاولیه چهار قسم است. (7)
چون آن چیز یا امر ربانی است پس وحی نامیده می شود، یا امری است ملکی پس الهامش گویند ،یا امری است نفسی پس او را هاجس خوانند ویا امری است شیطانی پس او را وساوس گویند و معلوم گردد به میزان شرع. پس اگر چیزی است که در شرع موجب قرب به خدا است، پس از دو قسم اول است و اگر از مکروهات شرع است، پس از دو قسم آخر است و مراد از ظنون قلوب است که ظان باشد پس اضافه خواطر به او لامیه است و مؤید این است اضافه ملاحظه به عیون در فقره آتیه چون آن هم لامیه است پس در اطلاق ظن بر ظان اشاره است به اتحاد العاقل و المعقول که معرکه آرای حکما است (8) و ملخص معنی صحیح آن دو معنی است که در حقیقت راجع به یکی است و فرقشان اعتباری است یکی آنکه عاقل جامع تمام معقولات است همچو اجمال و بساطت پس به تعلم یا به غیر آن تفصیل در آن اجمال حاصل شود، کل بحسبه نه آن که صورت ذهنیه ای است که با عاقل وجودا مغایر باشند و دیگر آن که معقولات از شئون و تطورات عاقل است و ظهور و اشراق اوست واصح در نظر، معنی اولی است و کیف کان مراد از ظن، علم است چنان که در قرآن بسیار اطلاق بر علم شده است و از مجازات شایعه است ووجه قرب حق به واردات قلبیه شده دلالت آنها است بروجود حق به جهت مجرد بودن وجود آنها از ماده و قلت وسایط چون واسطه یا ملک است یا شیطان و قدورد: «ان قلب المومن بین اصبعی الرحمن » (9) فافهم.
شناخت حق تعالی بی معرفت ائمه الطاهرین میسر نیست
«صل اللهم علی الدلیل الیک فی اللیل الالیل » (10)
چون کمال انقطاع حاصل بود بین این جمله و فقرات سابقه و این مقتضی ترک عطف است لهذا ترک عطف نمود. صل در مورد دعا است به معنی طلب رحمت است. اللهم در اصل یا الله بوده، حرف ندا حذف شده است عوض آن میم مشدده در آخر آن زیاد شده است و لهذا جمع بین هر دو نشود و وجه تقدیم صل بر اللهم اقتضاء مقام توسل است .کثرت اهتمام به اورا .علی الدلیل متعلق است به صل و دلیل به معنی رهنما است و اختیار صفت دلالت را نمود بر اسم لاقتضاء مقام التوسل و تا آنکه اشاره باشد به علت بودن مبدا صفت دلالت را نمود بر اسم لاقتضاء مقام التوسل و تا آنکه اشاره باشد به علت بودن مبدا از برای اسناد صل . الیک و فی الیل، هر دو متعلقند به دلیل. الالیل صفت لیل است و مشتق از اوست به جهت اراده مبالغه، مثل ظل الظلیل و عرب عربا و دهیه دهیا و مراد از دلیل حضرت نبوی است و مراد از لیل زمان جاهلیت است که شمس معرفت از میان برخاسته بود و کثرت معاصی و بدعتها و کفریات آن زمان چون ظلمت معنوی دارند کانه آن زمان را مثل شب تاریک نموده بودند.
ایضاح اکملیت دین و دوام شریعت بدان که حقیقت حضرت نبوی صلوات الله علیه اول صادر و اول مخلوقی است که از حضرت حق صادر شده چنانچه فرمود:« اول ما خلق الله نوری » (11) و حدیث «اول ما خلق الله العقل » (12) و «اول ما خلق الله القلم » (13) منافات ندارد چون آن نور مبارک به اعتبار تجردش از ماده ذاتا و فعلا عقل نامیده شود و به اعتبار آن که به واسطه او نقش وجود همه موجودات در صفحه کائنات کشیده شد، قلم گویند چون آن نور بعد از آن که صادر اول شد، باید اشرف واکمل همه موجودات باشد بلکه فعلیة اخیره باشد نسبت به قوس صعود حالت منتظره در او نیست و وجود ممکن فوق او متصور نشود بلکه فوق او نباشد اولا وجود واجب «زاحمد تا احد یک میم فرق است » (14) یعنی میم امکان و قوام عالم طبیعت به چهل چیز است تقدیس اعداد (15)
1 - هیولی، 2 - صورة اتصالیه، 3 - جسمیه ،4 - آب، 5 - خاک ،6 - باد ،7 - آتش ،8 - صورت معدنی، 9 - صورت نباتی، 10 - صورت حیوانی، 11 - نفس، 12 - عقل با سبعه سیاره و بروج دوازده گانه و افلاک نه گانه، چهل می شود «جهانی اندرین یک میم غرق است » (16) و جمیع ماسوی الله از نبی مرسل و ملک مقرب تماما از صدر تاساقه در مرتبه دون او هستند چنانچه فرمود: « لی مع الله حالات لا یسعها ملک مقرب و لا نبی مرسل » (17) و اوست واسطه فیض و وجود و کمال هر موجودی از ناحیه اواست «لو لاک لما خلقت الافلاک » (18) از این جا معلوم می شود که فایده صلوات یک معنی عامه مصلی گردد پس همچون شخصی دین و شریعت و کتاب او اکمل شرایع و کتب باشد که مافوق او بلکه مثل او دین و کتابی تصویر نشود، چون هر شرعی مناسب صاحب آن باشد. کما قال: «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق » (19) و از این جا معلوم شود وجه آنی که او خاتم انبیاء است و دین او خاتم ادیان است کما آن که از ضروریات دین است «در پس پرده هر چه بود، آمد» (20) و «لیس وراء العبادان قریه » (21) و شخص فطن از این جا مستشعر شود به سر «علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل » (22) و چون این مطالب خارج از مقصود است، تفاصیل آن موقع ندارد .
مراتب فتح (23)
بطن: (24) مراد از صباح انوار الهیه است که وارد برقلوب سالکین راه حقیقت شود به واسطه فتوحات قلبیه که یکی فتح قریب باشد «نصر من الله و فتح قریب » (25) و یکی فتح مبین «انا فتحنا لک فتحا مبینا» (26) و دیگری فتح مطلق «اذا جاء نصرالله و الفتح » (27) و مراد از مصراعین بنابراین علم و عمل است و مفتاح رحمت و قوت بر طاعت است و مفتاح فلاح حول از معصیت است «لا حول و لاقوة الا بالله » پس کلام کنایه است از طلب کردن توفیق علم و عمل به جهت حصول فتح انوار الهیه بر قلب - رزقه الله لنا و للمومنین .
نفس سعید و نفس شقی (28)
یعنی: تادیب و اصلاح کن بارالها جستن جهالتی و نادانی را از نفس من که مثل اسب سرکش ماند به افسارهای قناعت یعنی صفت قناعت ده تا به او رام کنم به حول و قوه تو این حیوان را که مرکب من قرار داده تا مرا به هلاکت نیندازد و عطای این مرکب به انسان از نعم الهی است اگر رام شود و از چموشی بیفتد که بواسطه این مرکب به مقاماتی رسد که رشک ملک شود و به اوج قاب قوسین او ادنی رسد که جبرئیل بگوید: «لو دنوث انملة لاحترقت » (29)
هان رها کن خویش را از نفس خر (30)
عقل اگر غالب شود پس شد فزون از ملائک این بشر در آزمون (31)
و اگر که این مرکب مؤدب و افسار کرده نشد، عقل را اسیر خود نمود «اولئک کالانعام بل هم اضل » (32).
ای که بخشیدی بما در ابتدا دست ما گیر و ببر تا انتها (33)
«الهی ان لم تبتدئنی الرحمة منک بحسن التوفیق فمن السالک بی الیک فی واضح الطریق » (34) الهی منادا یعنی: ای خدای من! چون تو مسبب الاسبابی و ولی توفیقی، اگر ابتدا نکند رحمت از قبل تو به جمع نمودن اسباب وصول من به سوی تو پس کیست کشاننده من به سوی تو در این طریق واضح که شرع انور باشد؟پس توفیق یافتن در اعمال صالحه نعمتی است که ابتدائا و بلاواسطه سبب، به بندگان عطا شود، ذلک فضل الله یوتیه من یشاء و این یکی از معانی نعم است که در دعاست «یا مبتدئا باالنعم قبل استحقاقها» کما آن که اصل وجود یکی از معانی اوست و اما قولهم: العطیات بقدر القابلیات (35) بعد از عطیه اولی و کمال اول است نسبت به عطیات لاحقه و کمالات ثانویه، پس قول به این که و او حق (36) را قابلیت شرط هست یا شرط نیست، هر یک به وجهی صحیح خواهد بود.
مراحل چهارگانه نفس و قوای خامسه و خواص ثانیه و محل آن (37)
اما در بیان نفس اکتفا شود به مضمون بعض اخباری که از حضرت امیر علیه السلام وارد شده است; بدان که نفس از برای او مراتب چهارگانه است بعض مراتب فوق بعضی در تجرد و بساطت و معنی اینکه در انسان چهار نفس است، به حسب مراتب است نه چهار نفس در عرض هم باشد. گفت کمیل :از امیر علیه السلام سؤال نمودم که بشناسان به من نفس خودم را؟ فرمود: کدام نفست را می خواهی که به تو بشناسانم ؟عرض نمود: مگر غیر یک نفس، نفس دیگری هم هست ؟فرمود: از برای انسان چهار نفس است.
تولای اهل بیت تریاق اعظم است
«و علقت باطراف حبالک انامل و لائی » (38) ، عطف است بر قرعت، علقت به معنی چسبانیدن و آویختن، و حبال جمع حبل، به معنی ریسمان و در این جا مراد اسباب توسلات بحق است که مثل ریسمان آویخته شده است از جانب خالق به طرف مخلوق تا بلکه از چاه طبیعت بیرون شوند و جمعیت به اعتبار کثرت اسباب است، آنامل جمع انمله به معنی سر انگشت است و در اینجا مراد تمام دست است مجازا، و ولاء به معنی دوستی است تشبیه شده است، به انسان به طور استعاره باالکنایه و اثبات انامل از برای او استعاره تخییلیه (39) است و چون داعی در مقام استرحام و استغفار باشد.
یعنی: بارالها چنگ زدم و آویختم به اسباب توسلات تو دست دوستی خود را چون ایشان شهداء دار فنا و شفعاء دار بقا هستند و تولای به آنها تریاق (40) اعظم است از برای دفع سم گناهان چون دعای نبی اکرم مردود نخواهد بود. «اللهم و ال من والاهم و عاد من عاداهم ». (41)
رد سائل یا به بخل یا به نقصان است که در هر حال برای باریتعالی محال است.
یعنی: حاشا که تو رد و منع بکنی گرسنه و تشنه را و حال آنکه حوضها و خزانه های تو مملو است در وقت تنگی و قحطی تا چه رسد به وقت فراوانی، چون رد محتاجین یا به واسطه بخل محتاج الیه و معطی است یا به واسطه کم شدن و یا تمام شدن معطی به است و چون توهم بخل در آن ذات مقدس خیلی نادر و وقوعش در اذهان بسیار خفی است و توهم کمی و نقص خزائن در نظر متعارف کوته نظران اجلی و روشنتر است، لهذا در مقام رد توهم ثانی برآمد و اولی را به وضوحش واگذار نمود و تخصیص داد، پری خزائن را به وقت قحطی به جهت مبالغه در راه نیافتن نقص بر خزائن او، بل «لا تزیده کثرة العطاء الا جودا و کرما» (42) و سر این کلمه (43) این که در ادعیه ماه مبارک واقع است، این است که آنچه افاضه کمال کنند به عبد ، استعداد او زیادتر شود، چون استعداد پیدا شد بخل هم در ساحت او راه ندارد باز ثانیا افاضه فیض کنند. پس کثرت عطای او متعقب شود زیادتی جود و کرم را .
«و بابک مفتوح للطلب و الوغول » . (44)
طالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشید همچنان در عمل معدن و کان است که بود (45)
الوغول به معنی الدخول.
یعنی: و در خانه تو باز است برای چیزطلب کردن و داخل شدن، کسی مانع و رادع نخواهد شد، بلی اگر مانع باشد مسامحه و طول امل خود عبد و مسکین است و هوای سرکشی او است که وا می دارد او را از رفتن به آن درگاه والا آن در، علاوه بر اینکه باز است، همیشه جارچیان حق آواز می کنند و می خوانند مردم را به سوی آن در، قال امیرالمؤمنین س: «ان اخوف ما اخاف علیکم اثنان » (46) دو چیز است که من از آن دو چیز بر شما ترسانم : «اتباع الهوی و طول الامل ». (47)
و این دو کنده و زنجیر انسان است از اینکه عبد به در این خانه رود. پس خوب است که شخص قدری مستشعر و مستبصر شود که تا کی این کنده و زنجیر را از خود دور نمی کند و از کعبه مقصود وامانده.
رئوس ثلاثه عدالت و اطراف آن (48)
«و مسائی جنة من کید العدی و وقایة من مردیات الهوی » (49)
عطف است بر صباحی، جنة به ضم میم به معنی مکر و خدعه، عدی جمع عدو و وقایة عطف است بر جنة به معنی نگهداری. مردیات جمع مردی به معنی مهلک، و مهلکات هوی بسیار است عمده آنها اطراف ششگانه رؤسای ثلاثه است، یعنی اطراف عفت و شجاعت و حکمت که مجموع اینها عدالت است و دو طرف عفت یعنی طرف افراط و تفریط، شره و خمود است و دو طرف شجاعت جبن و تهور است و دو طرف حکمت، جربزه و بلاهت است و این اطراف ششگانه اصول مهلکات است که باقی صفات ذمیمه و اخلاق رذیله راجع به اینها است کما آنکه آن سه حد وسط از منجیات است و کلیه اخلاق حسنه و صفات حمیده راجع است به اینها و مجموع این سه را عدالت گویند. (50)
یعنی: وقرار بده شب مرا سپر دشمنان و نگهداری از مهلکات هوی چنانچه نگهدار قرار داده ای از هوام وحشرات الارض .
فضیلت و علت تکرار صلوات چون در اخبار وارد است که صلوات از دعاهای مستجاب است از هر که باشد و در فقه و شریعت الهی جائز نیست تبعیض در صفقه (51) یعنی مشتری نمی تواند بعضی از مبیع را رد کند به عیب و بعضی را قبول کند یا باید همه را قبول کند، یا باید همه را رد کند چون این خلاف قانونی است که بین بندگان خود قرار داده است و این نکته تکرار صلوات است در بین ادعیه و در اول و آخر آنها و یکی از نکات «ایاک نعبد و ایاک نستعین » (52) است و الا قاعده اقتضا می کرد که گفته شود ایاک اعبدو ایاک استعین و معانی الفاظ ظاهر است .
غرض از دعا ذکر معشوق است و برآمدن حاجت تبعی و عرضی (53)
«بک انزلت حاجتی » (54) یعنی به تو به تنهایی نه به تو و غیر تو پس قصر افراد است یا به تو نه به غیر تو فرود آوردم حاجت خودم را پس قصر قلب باشد چون تقدیم ماحقه التاخیر یفید الحصر و القصر، و قصر یا قصر افراد است یا قصر قلب و هر دو این مقام رواست اگر چه انسب قصر قلب است (55) بدان که عمده غرض در ادعیه وارده به جهت رسیدن به مطالب و حاجات و فرودآوردن حاجات به درگاه او تذکر اسماء و صفات اوست و کثرت تذکر است تا قلب مزین به اسماء و صفات او گردد و اسم و رسم غیر او در او راه نیابد پس تذکار اسماء و صفات او مطلوب بالذات است و غرض اقصی است از این ادعیه، و ذکر حوائج و مطالب و طلب کردن آنها را از او چون وسیله است برای ذکر او و بهانه است پس نیل به مطالب مطلوب تبعی است نه آنکه امر به عکس باشد مثل دعا خواندن امثال حقیر که غرضی اقصی نیل مراد است یا دنیوی یا اخروی و ذکر حق به اسمائه و صفاته باالتبع می شود. لکن غرض ائمه علیه السلام همان نحو اول است که انزال حوائج به درگاه او بهانه ذکر اوست و به یاد او بودن است .
فهرست مدارک، پی نوشتها، منابع و مآخذ
قرآن مجید .
نهج البلاغه، صبحی صالح.
اتحاد عاقل و معقول، جوادی آملی.
بحار الانوار، مجلسی.
جامع الاصول فی حدیث الرسول.
جامع السعادات، نراقی، ملامهدی.
جامع الصفیه، فخرالدین رازی.
حدیقة الحقیقه، سنایی غزنوی.
دعای شریف افتتاح، سید بن طاووس.
دعای شریف کمیل، علی علیه السلام.
دعای صباح ترجمه آقای کلانتری دامغانی.
دعای صباح ترجمه مهدی الهی قمشه ای.
دعای صباح نسخه خطی احمد نیریزی.
دعای صباح نسخه خطی سید جواد بنان مدنی.
خطی دیوان حافظ انجوی شیرازی سلامان و ایصال، جامی، عبدالرحمن.
شرح دعای صباح خطی نسخه حاجی سبزواری.
شرح دعای صباح، عطایی، محمدرضا.
شرح دعای صباح، محمدباقر مجلسی.
شرح نهج البلاغه، خویی، حبیب الله.
علم الیقین فی فضایل امیر المؤمنین، فیض کاشانی.
عیون المسائل النفس، جوادی آملی.
کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، علامه حلی.
کنز العمال، متقی هندی.
گلشن راز، شیخ محمود شبستری.
مثنوی معنوی مولوی، چاپ سنگی.
مراة العقول، علامه مجلسی.
معراج السعادة، نراقی، ملا احمد.
منیة المرید فی آداب المفید و المستفید، شهید ثانی.
مکارم الاخلاق، فلسفی، محمدتقی .
مکاسب، شیخ انصاری .
منتهی آمال، محدث قمی نور الثقلین ، تفسیر.
پی نوشت ها:
1) ای خدایی که صبح روشن را با نطق فصیح اشراق و زبان گویای نور هویدا ساختی، در هفت نسخه دیگر که مقابله شد پس از بسم الله عبارت اللهم آمده است .
ای خدائی که صبح روشن را به فصاحت نموده ای گویا صبح روشن استعاره مکنیه است و اثبات گویایی برای صبح تخییلیه است .
2) در صورتی که مشبه به “مستعارمنه” محذوف و تنها مشبه “مستعارله” در کلام ذکر شود، استعاره را بالکنایه یا مکنیه گویند.
ماه تب کرده گرفته ماتم بدتر از روز هبوط آدم ماه استعاره مکنیه و اثبات تب کردن یا ماتم گرفتن برای ماه - استعاره تخییلیه است .
3) در صورتی که مستعارمنه حذف شود و یکی از لوازم آن را برای مستعارله آورند، استعاره را تخییلیه گویند، مانند: انشبت المنیة اظفارها .
تا ببندم پای این اسب چموش اسب چموش استعاره از نفس - استعاره مصرحه مرشحه 4) هر گاه قرینه ملایم و ملازم مستعارمنه در کلام ذکر شود، آن را مرشحه گویند چون باعث ترشیح و تقویت استعاره می گردد، مانند: اشتروا الضلالة بالهدی.
5) و منزه است از مجانست با مخلوقات خویش مجانست اتحاد در جنس است چون انسان واسب در هر دو جنسشان حیوان است 2 - مماثلت: اتحاد در نوع است 3 - مساوات: اتحاد در مقدار 4 - مشابهت: اتحاد در چگونگی 5 - مناسبت :اتحاد در اضافه 6 - موازات :اتحاد در وضع 7 - محازات: اتحاد در مکان 8 - حمل: اتحاد در وجود.
6) ای آنکه از اندیشه ها بدل نزدیکتر است. در بعضی از کتب ادعیه کلمه قربا نیامده وبه جای خواطر، خطرات آمده است. و در نسخه ترجمه آقای کلانتری دامغانی و نسخه خطی احمد نیریزی و ترجمه آقای مهدی الهی قمشه ای یا من قرب من خطرات الظنون آمده و آقا نجفی و حاجی سبزواری بیک سیاق است و نسخه خطی حاج سید جوادبنان مدنی خواطر آمده است ص 24 .
7) اقسام خواطر به قسم اول الف - ربانی مثل وحی ب - ملکی مثل الهام ج - نفسی هوا جس د - شیطانی وساوس
8) بهترین مرجع بحث اتحاد عاقل و معقول و شرح دلایل آن، کتاب «دروس اتحاد عاقل و معقول » از آیت الله جوادی آملی است .
9) جامع الصغیر، ج 1/83، عبارت چنین است «قلب المومن بین اصبعین من اصابع الرحمن ان شاء لاثبته وان شاء لازاغه ».
10) درود بفرست خداوندا بر راهنمایان بسویت در تاریکترین شبها «شب ضلالت گمراهی و شرک ».
11) مرحوم مجلسی در مراة العقول ذیل حدیث عقل می نویسد: «خبر اول ما خلق الله العقل را در اخبار معتبر ندیدم، این حدیث از عامه است. آری در اخبار ما آمده است: عقل، اول مخلوق روحانی است و منافاتی با خلق بعضی اجسام قبل از آن ندارد. «بعد می افزاید»: آنچه آنان برای عقول گفته اند در اخبار متواتر، برای ارواح پیامبر و ائمه س ثابت شده است زیرا آنان عقل را قدیم می دانند در حالی که اخبار ما تقدم، خلقت ارواح مقدس پیامبر و ائمه س را بر همه مخلوقات ثابت می کند» اما احادیث مبنی بر اینکه نور پیامبر (ص) اولین مخلوق است، در کتب معتبره فراوان است از جمله در بحار الانوار، جلد 1/97، باب بدة خلقه و ماجری و همچنین در کتاب الحجه کافی، باب مولدالنبی چندین حدیث با عبارات مختلف نقل شده است .
12) همان ماخذ .
13) نورالثقلین، ج 5/389، حدیث 9 و علم الیقین، ج 1/154 .
14) محمود شبستری، گلشن راز، بیت 1008 در بعضی نسخه ها بیت 19 است وبیت بعدی چنین است ; احد در میم احمد گشت ظاهر، دراین دور آمد اول عین آخر .
15) تقدیس اعداد از جمله عدد 40، 7، 12 که برای هر یک از اینها حقیر حدود 40 مورد تحقیق کرده ام که از حوصله این گفتار خارج باشد و خود مقوله دیگری را می طلبد لذا چند مورد را به اختصار ذکر می کنم.
الف - 7 موضوع سجده، طواف، رجم شیطان، روزهای هفته، مراتب نفس ب - کمال آدمی در 40 سالگی، بعثت پیامبران، تکرار لفظ صراط مستقیم در قرآن ج - تعداد ماههای سال، ائمه معصومین، حروف ” لااله الا الله، حواریون حضرت عیسی.
16) محمود شبستری، گلشن راز، بیت 1008 در بعضی نسخه ها بیت 19 است و بیت بعدی چنین است ; احد در میم احمد گشت ظاهر، دراین دور آمد اول عین آخر.
17) آیت الله جوادی آملی ، کتاب عیون مسائل النفس، ص 562 : «لی مع الله وقت لا یسعنی فیه ملک مقرب و لا نبی مرسل » با آنچه در متن آمده اندکی متفاوت است. شعر ذیل نیز به این حدیث اشاره دارد:
فرشته گرچه دارد قرب درگاه نگنجد درمقام لی مع الله.
18) بحار الانوار، ج 6، باب بدء خلقه و ماجری له .
19) کنز العمال: 11/420 و جامع الاصول فی حدیث الرسول، 4/4.
20) حدیقة الحقیقه حکیم سنایی: ” در پس پرده هرچه بود آمد ، اسدالله در وجود آمد “
21) ضرب المثلی است در مورد چیزی که بالاتر از آن ممکن نباشد «یعنی بالاتر از شهر آبادان، شهری نیست ».
22) حدیث نبوی است در منیة المرید فی آداب المفید و المستفید، ص 61 چنین آمده است: «علما امتی کانبیاء بنی اسرائیل ».
23) مراتب فتح عبارتند از :
الف - فتح قریب ب - فتح مبین ج - فتح مطلق د - فتح الفتوح «خواری نفس ».
24) منظور از بطن، باطن و معنایی ماورای معنی ظاهری است. مرحوم مولف «ره » در مواردی به بطن البطن یعنی ماورای باطن نیز پرداخته است .
25) صف / 13 نصرت و یاری از طرف خداست و پیروزی نزدیک است .
26) فتح / 1 - ما برای تو پیروزی آشکار فراهم ساختیم .
27) نصر / 1 - هنگامی که یاری خدا و پیروزی فرار رسد.
28) یاریم کن تا که باشم هوش و گوش تا ببندم پای این اسب چموش ……………
نفس را چوبش زنی رامت شود نفس را چون وانهی دامت شود ……………
نفس چون رامت شود عالی شوی نفس گر دامت شود دانی شوی ……………
چون رهانی خویش را از نفس خر می شوی از عالم علوی خبر ……………
نفس حیوانی خود را رام کن آنزمان خود را مسیحا نام کن ……………
تا که در دام هوایی ای عزیز کی شوی از فیض حق تو مستفیض ……………
نفس را می باید این تا مرغ روح راه یابد تا مقام سرو روع
29) از جملات حدیث معراجیه است که پیامبر (ص) فرمود: جبرئیل همراه من بود تا به جایی رسیدیم که گفت: اگر بند انگشتی نزدیکتر شوم خواهم سوخت. کنایه از این که مرتبه ای از قرب حق مخصوص انسان کامل و خاص مقام خاتمیت است .
30) هان رها کن خویش را از نفس خر تا شوی از عالم علوی خبر.
31) مثنوی معنوی، دفتر چهارم، ص 204، سطر 3.
32) اعراف/ 179: آنها همچون چهارپایانند بلکه گمراهترند.
33) ای که بخشیدی بما در ابتدا دست ما گیر و ببر تا انتها دست ما گیر و ببر تا انتها چون بلی گفتیم ما درابتدا «و ایضا هبنی لا بتدا کرمک و سالف برک بی » «دعای شریف کمیل ».
34) خداوندا اگر رحمتت در آغاز مرا به حسن توفیق شامل نمی شد پس که مرا به سویت می رهانید در راه روشن .
35) به قول لسان الغیب :
طالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشید همچنان در عمل معدن و کان است که بود
حافظ انجوی شیرازی، ص 108، سطر 8 .
فیض خداوند علی الدوام ساری و جاری می باشد.
36) احتمال دارد عبارت «راه حق » باشد اگر نه بی مفهوم است .
37) مراتب چهارگانه نفس قوای آنها و خواص و استقرار آن الف - نامیه نباتیه 1 - جاذبه 2 - ماسکه 3 - هاضمه 4 - دافعه 5 - مربیه که بر آمده از کبد می باشد و خواص آن نقصان زیادت ب - الحسیة الحیوانیه 1 - سمع 2 - بصیر 3 - شم 4 - ذوق 5 - لمس برانگیخته از قلب خواص غضب شهوت ج - الناطقة القدسیه 1 - فکر 2 - ذکر 3 - علم 4 - حلم 5 - نباهه خواص النزاهة الحکمة د - الکلیه الالهیه 1 - بقافی الفنا 2 - نعیم فی شقا 3 - عز فی ذل 4 - غنی فی الفقر 5 - صبرفی البلاء خواص التسلیم رضا.
38) و به اطراف رشته های عنایتت بدست دوستی چنگ می زنم .
39) به پاورقی شماره 3 صفحه 12 مراجعه شود.
40) پادزهر .
41) در حدیث غدیر به صورت مفرد آمده است:«اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه…» یعنی: خدایا دوستان او «علی » را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار به صورت جمع بنده ندیده ام، شاید تاویل حدیث مورد نظر مؤلف «ره » بوده است .
42) این فقره از دعای شریف «افتتاح است که در شبهای ماه مبارک رمضان خوانده می شود و درکتاب مفاتیح الجنان از سیدبن طاووس نقل کرده است ». یعنی: کثرت عطا و بخشش جز بر جود و کرمش چیزی نیفزاید.
43) مجازی لغوی است، از ” کلمه ” علاقه جزء و کل، ” کلام ” بلکه فرازی را اراده کرده است، از این رو مجازی استعاری است .
44) درهای رحمت برای هر کسی چه جوینده چه ناخوانده باز است .
45) حافظ فیض خداوند علی الدوام می باشد ما باید گیرنده های خودمان را «دل » تنظیم کنیم تا محل تجلی انوار حق تعالی گردد. حافظ انجوی، ص 108، بیت 8 .
46) هر دو فقره از جمله خطبه 42 نهج البلاغه، ص 83«صبحی صالح » است که امیر المومنین علیه السلام هشدار می دهد و می فرماید: ای مردم! بیش از هر چیز بر شما از دو - فت خطرناک - می ترسم: پیروی از هوای نفس و ارزوی زیاد و به دنبال آن می فرماید: اما پیروی از هوای نفس «شمارا» از حق باز می دارد و اما آرزوی زیادباعث فراموشی از آخرت و روز جزا می گردد.
47) همان .
48) عدالت بر سه قسم است الف - عدالت میان بندگان و مخلوق ب - عدالت میان مردم که 30 بخش است ج - میان روی در صفات ظاهره و باطنه معراج السعاده / نراقی/51 تا 47 ص عدالت بر سه پایه استوار است الف - عفت
تفریط یعنی خمودافراط یعنی شره ب - شجاعت
تفریط - جبن افراط - تهور ج - حکمت
تقریط - بلاهت افراط - جربزه
49) در مفاتیح از بعضی نسخ «الاعداء» نقل شده است در 7 نسخه ای که من مقابله کردم عین متن بود و شامگاهانم را سپر از مکر و دشمنان و نگهبان از هواهای مهلک نفس قرار بده چنانچه که در زمین از وحوش .
50) راجع به این سه قوه رئیسه یعنی عفت و شجاعت و حکمت و همچنین اطراف و خدم و حشم و جنود و سپاهیان آنها به کتاب شریف جامع السعادات و یا معراج السعاده نراقیین رحمهماالله مراجعه فرمایید.
51) شرح دعای مکارم الاخلاق استاد محمدتقی فلسفی، ج 1، ص مکاسب شیخ انصاری بیع، ص ، شرح نهج البلاغه خوئی، حبیب ا…، «برای اطلاع بیشتر ر، ج، ک به » .
52) فاتحه / 5: پروردگارا تنها تو را می پرستیم و از توی یاری می جوییم .
53) گفت شرح حسن لیلی می دهم خاطر خود را تسلی می دهم نیست جز نامی از او در دست من زان بلندی یافت قدر پست من عبدالرحمان جامی، سلامان و ابصال.
54) نیاز و حاجتم را بسوی تو آورده ام باراللها خالق ارض و سما در نبرد نفس یاریم نما ………………
چاره چون سازم اگر باز اجل بال بگشاید بگیرد در بغل با چنین روح عفن جان علیل من چگونه باریابم بر جلیل ………………
باراللها گر بفردوسم بری حنظل است فردوس با قهر علی قهر او همپایه قهر خدا عاشق از معشوق کی باشد جدا.
55) قصر، عبارت است از تخصیص چیزی به چیزی که اولی را مقصور و دومی را مقصورعلیه گویند که به لحاظ واقع و حقیقتش دو قسم است: حقیقی و اضافی و به اعتبار طرفین نیز بر دو قسم است: قصر صفت بر موصوف و قصر موصوف بر صفت و اما قصر اضافی در هر دو صورتش بر حسب حال مخاطب بر سه قسم است: قصر افراد که بر رد اعتقاد مخاطب بر شرکت می آورند، مثل: انما الله اله واحد، قصر قلب که بر رد حکم مخاطب می آید، مثل: ما سافر الا علی در مقابل کسی که معتقد است خلیل مسافر است نه علی، قصر تعیین که در برابر مخاطب مردد می آورند، مثل: الارض متحرکة لاثابتة، در صورتی که مخاطب در بین متحرک و ثابت بودن زمین مردد بوده است. در متن همان طوری که نظر مؤلف «ره » است، قصر قلب مناسبتر است .
منبع : شرح دعای صباح امیر المؤمنین علی علیه السلام , حسن خراسانی قوچانی
با سلام
عیدتون مبارک ممنون از متن زیباتون التماس دعا
فرم در حال بارگذاری ...
یاران انتظار
نوشته شده توسطرحیمی 22ام شهریور, 1395
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) فرمودند:
خداوند تبارک و تعالی به سوی زمین نگریست، پس ما را برگزید و برای ما شیعیانی برگزید که ما را یاری می کنند، آنها از خوشحالی ما خوشحال و به خاطر اندوه ما اندوهگین می شوند و مال و جانشان را در راه ما نثار می نمایند، آنان از ما هستند و سرانجام نیز با ما خواهند بود. (1)
یاری اهل بیت و نصرت امام عصر (علیه السلام) توفیقی نیست که برای هر کسی فراهم گردد. در هر نظامی یاران و خدمتگزاران و کارگزاران از ناحیه خود نظام انتخاب می شوند. نظام الهی نیز از این قاعده برکنار نیست. یاران خدا و یاوران پیامبر خدا و اهل بیت علیهم السلام همگی توسط خداوند متعال انتخاب شده و به واسطه رسول گرامی و اهل بیت (علیهم السلام) پذیرفته می گردند.
خوشا به حال کسی که خداوند از ابتدا او را برای یاری ولی خود انتخاب کرده است؛ آن امامی که جدش امام صادق (علیه السلام) سالها پیش از تولد او آرزومند یاری و خدمتگزاری اش می باشد و زمزمه می کند:
لَو أدرَکتُهُ لَخَدَمتُهُ اَیامَ حَیاتی (2)
اگر او را درک می کردم حتماً تمام عمر را صرف خدمتگزاری اش می کردم.
در آنجا که جد بزرگوار او، آن امام عزیز، چنین آرزو می کند، ما را توان صحبتی نیست به جز حسرت و آرزو، بیم و امید …
...
اگر خداوند پیش از این عده ای را برای یاری اهل بیت انتخاب کرده، پس هم او می تواند این کار را تکرار کند، عده ای دیگر را نیز برای این امر برگزیند و به آنها توشه و توان، و نیت پاک در این راه عنایت فرماید. اگر ما و شما تا دیروز توفیق یاری امام زمان (علیه السلام) را نداشته ایم یا توفیقمان در این راه اندک و ناچیز بوده است، بیایید تا از خدا بخواهیم که او در کار ما تجدید نظر فرماید و ما را نیز برای خدمت در آن آستان برگزیند:
اللهمّ انّی اَسئلُکَ اَن …. تَجعَلَنی مِمَّن تَنتَصِر بِهِ لِدینِکَ وَ لا تَستَبدِل بی غَیری (3)
پروردگارا! از تو می خواهم که … مرا از کسانی قرار دهی که دینت را به او یاری می کنی و به جای من دیگری را نگذاری.
دست خداوند باز است، خواست او نافذ است و اراده او تخلف ناپذیر. اگر او بخواهد، می تواند از ما نیز یاورانی سخت کوش، دلسوز و مؤثر برای امام غریبمان بسازد، که اگر به یاری او موفق شویم جایمان در بهشت، در کنار او و با او خواهد بود.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
خدای عز و جل به هیچ یک از دوستان خود که جان خویش را در اطاعت و خیرخواهی برای امامش به زحمت اندازد، نظر نمی افکند مگر اینکه او را در رفیق اعلی (یعنی جایگاه پیامبران و صدیقین و شهدا و صالحان که در بهشت قرین یکدیگرند) در کنار ما جای دهد. (4)
مولا جان! با نظر رحمت خود بر ما نگاهی کن(5) تا باشیم و بمانیم از منتظرانی که با همین توان اندک یاریت می کنند؛ تا باشیم و شمرده شویم از یاران انتظار…
پی نوشت:
(1).ترجمه مکیال المکارم، ج2، ص242، به نقل از خصال/ شیخ صدوق، ج2، ص 635
(2).بحارالانوار، ج 51، ص148، ح23
(3).مفاتیح الجنان: از دعاهای ماه مبارک رمضان؛ همچنین موارد بسیار دیگر.
(4).اصول کافی، ج1، ص403، باب ما أمر النبی (ص)، ح1
(5).وَ انظُر اِلینا نَظرة رَحیمة؛ فرازی از دعای ندبه
فرم در حال بارگذاری ...
توطئه پنهان و آشكار
نوشته شده توسطرحیمی 22ام شهریور, 1395بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
فَلَا يحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ مَا يسِرُّونَ وَمَا يعْلِنُونَ(يس/76)
ترجمه فارسی:
پس گفتار آنان تو را غمگين نگرداند که ما آنچه را پنهان و آنچه را آشکار ميکنند ميدانيم.(يس/76)
ترجمه انگلیسی:
Let not their speech, then, grieve thee. Verily We know what they hide as well as what they disclose. (76)
ترجمه فرانسوی:
Que leurs paroles ne t’affligent donc pas! Nous savons ce qu’ils cachent et ce qu’ils divulguent. (76)
ترجمه سوئدی:
Men gräm dig inte över vad de säger, dessa [förnekare av sanningen]. Vi känner deras hemligheter likaväl som det de öppet tillkännager. (76)
ترجمه روسی:
Итак, да не огорчают тебя слова их; Мы знаем и то, что таят они и то, что обнаруживают. (76)
ترجمه چینی:
所以不要讓他們的妄言使你憂愁。我的確知道他們所隱匿的,和他們所表現的。 (76)
ترجمه ژاپنی:
あなたはかれらの言うことで,悲しんではならない。本当にわれは,かれらの隠すことも現わすことも知っている。 (76)
تفسیر نور:
1- انبیا نیز به تقویت روحیه نیاز دارند و خداوند به آنان دلدارى مى دهد. «فلا یحزنك»
3- هر كس هدف بلند دارد مورد انواع تهاجم قرار مىگیرد. «لا یحزنك قولهم»
4- توجّه به علم و آگاهى خداوند، بهترین وسیله آرامش براى مؤمن و تهدید براى منحرف است. «نعلم»
5 - دشمنان در پنهان و آشكار توطئه ها مىكنند. «یسرّون، یعلنون»
...
>تفسیر نمونه:
نه نيات آنها بر ما پوشيده است ، و نه توطئه هاى مخفيانه آنها، و نه تکذيبها و شيطنتهاى آشکارشان ، همه را ميدانيم و حساب آنها را براى روز حساب نگه مى داريم و تو را از شر آنها در اين جهان نيز در امان خواهيم داشت .
نه تنها پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) که هر مومنى ميتواند با اين گفتار الهى دلگرم باشد که همه چيز در اين عالم در حضور خداوند است و چيزى بر او از مکائد دشمنان مخفى نخواهد بود، او دوستان خود را در لحظات سخت تنها نخواهد گذاشت و همواره حامى و حافظ آنها خواهد بود.
نکته :
بينش توحيدى براى خدا پرستان خط مشى خاصى در زندگى ايجاد ميکند، که آنها را از خطوط شرک آلود که مبتنى بر انتخاب بتها يا پناه بردن به انسانهاى ضعيفى همچون خويش است جدا مى سازد.
صريحتر بگوئيم : در دنياى امروز که جهان دو قطبى شده و دو قدرت بزرگ شرق و غرب بر آن حاکم است ، معمولا اين فکر براى بسيارى از کشورهاى کوچک و متوسط پيدا مى شود، که براى حفظ خويشتن بايد به يکى از اين دو بت ! پناه برد، و در حوزه حمايت او قرار گرفت ، در حالى که تجربيات نشان داده است که به هنگام بروز حوادث سخت و مشکلات و بحرانها، اين قدرتهاى به ظاهر بزرگ نه گرهى از کار خود ميتوانند بگشايند، و نه از کار اقمار و پيروانشان ، و چه زيبا مى گويد قرآن : (لا يستطيعون نصرهم و لا انفسهم ينصرون ) (نه توانائى يارى و حمايت از عابدان خود دارند، و نه مى توانند خود را حفظ کنند).
اين هشدارى است به همه مسلمانان و رهروان توحيد خالص که از همه اين بتها ببرند، و به سايه لطف الهى پناه ببرند، تنها متکى به خويشتن و نيروى ايمان و معنويت جوامع اسلامى باشند، و هرگز اين افکار شرک آلود را که بايد براى روز حادثه از اين قدرتها کمک گيرند به مغز خود راه ندهند، و اصولا فرهنگ جوامع اسلامى را از اينگونه افکار پاکسازى کنند، و بدانند تاکنون ضربه هاى فراوانى از اين رهگذر - چه در مقابله با اسرائيل غاصب ، و چه در برابر دشمنان ديگر - خورده اند، در حالى که اگر اين اصل اصيل قرآنى در ميان آنها حاکم بود هرگز گرفتار اين شکستهاى دردناک نمى شدند، به اميد آن روز که همگى در سايه اين تعليم قرآنى افکار خويش را نوسازى کنيم ، متکى به خويشتن باشيم ، و به سايه لطف الله پناه بريم و سربلند و آزاد زندگى کنيم .
تفسیر المیزان:
کلمه (فاء) که بر سر جمله (لا يحزنک ) درآمده فاى تفريع است از نهى از اندوه بر حقيقت آلهه اى که اتخاذ کردند و آنها را پرستيدند به اميد آن که ياريشان کنند، مى فرمايد: وقتى حقيقت حال مشرکين از اين قرار بود که آن چيرهايى که براى خود يار فرض کردند ابدا قدرت بر يارى ايشان نداشتند، و از سوى ديگر، هم مشرکين و هم ياوران فرضيشان براى عذاب احضار مى شوند، پس ديگر تو از شرک ايشان غمگين مباش ، براى اينکه ما از کار آنها غافل نيستيم تا بتوانند غافلگيرمان نموده از عذاب ما فرار کنند. پس تو از سخنان ايشان محزون مشو، که ما از آنچه از سخنان خود را که پنهان دارند و يا آشکار گويند با خبريم . اين بود آن مطالبى که در خصوص آيه مورد بحث به نظر ما رسيد. البته ديگران وجوه ديگرى در ترکيب آيه اظهار داشته اند که چون بيهوده بودند از نقلشان صرفنظر کرديم .
فرم در حال بارگذاری ...
ملت ها و کشورهای دیگر نیز باید شجاعانه, گریبان سعودی ها را بگیرند.
نوشته شده توسطرحیمی 21ام شهریور, 1395رهبر انقلاب اسلامی گفتند: سال گذشته, مواجه شدن خانوادهها با خبر درگذشت عزیزانشان و بازگشت جنازههای آنان بسیار سخت و دشوار بود اما در مقابل این مصیبت, توجه به این واقعیت که آن عزیزان همچون شهدا در سایه مغفرت, رحمت و نعمت الهی هستند می تواند مایه تسلّی و آرامش باشد.
...
حضرت آیتالله خامنهای سپس با اشاره به شهادت حدود ۷ هزار تن از زائران خانه خدا در حادثه منا این انتقاد جدی را مطرح کردند که چرا کشورها و دولتها به این حادثه سنگین و تأثربار, عکس العملی نشان ندادند؟
ایشان, سکوت دولتها و حتی علما, فعالان سیاسی, روشنفکران و نخبگان جهان اسلام در قبال شهادت ۷ هزار زائر بیگناه را, «بلای بزرگ امت اسلامی» خواندند و افزودند: حساس نبودن در قبال مسائلی نظیر حادثه سخت و جانکاه منا, مصیبت واقعی جهان اسلام است.
رهبر انقلاب, خودداری حکام سعودی از یک عذرخواهی زبانی را اوج وقاحت و بی شرمی آنان برشمردند و افزودند: حتی اگر تعمدی در کار نبوده باشد, این همه بی تدبیری و بیکفایتی برای یک مجموعه حاکمیتی و سیاسی, جرم محسوب می شود.
حضرت آیتالله خامنهای, سخنان خود را در جمع خانواده های داغدار شهدای منا با طرح یک سئوال مهم ادامه دادند: وقتی یک رژیم, حتی از اداره میهمانان خدا که برای او درآمدزا نیز هستند عاجز می ماند, چه تضمینی وجود دارد که در اوقات مشابه, حوادث مشابه منا روی ندهد؟
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: ملت ایران شجاعانه در مقابل جهالت و گمراهی آل سعود ایستاده و مواضع قرآنی و بر حق خود را, با افتخار و صریح بیان می کند و ملتها و کشورهای دیگر نیز باید شجاعانه, گریبان سعودی ها را بگیرند.
ایشان خاطرنشان کردند: بی کفایتی سعودی ها و ناامنی تحمیل شده از سوی آنان بر حجاج خانه خدا, حقیقتاً نشان داد این حکومت, لایق اداره حرمین شریفین نیست که این واقعیت باید در جهان اسلام ترویج شود و جا بیفتد.
حضرت آیتالله خامنهای, بُعد دیگر حادثه منا را سکوت مرگبار مدعیان حقوق بشر دانستند.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به جنجال سیاسی - تبلیغاتی سازمانهای مدعی دفاع از حقوق بشر در قبال اجرای احکام قضایی در برخی کشورها افزودند: سکوت محض در قبال کوتاهی یک حکومت در ادای وظایفش و جان باختن ۷ هزار انسان مظلوم و بیگناه, هویت دروغین مدعیان جهانی حقوق بشر را آشکار کرد و کسانی که به مجامع و سازمانهای بین المللی امید بسته اند, باید از این واقعیت تلخ درس بگیرند.
حضرت آیتالله خامنهای, تشکیل یک هیأت حقیقت یاب را از جمله کارهای واجب و ضروری کشورهای اسلامی و مدعیان حقوق بشر خواندند و افزودند: با وجود گذشت یک سال از آن حادثه غمبار, بررسی اسناد دیداری, شنیداری و مکتوب, حقایق ماجرا را تا حدود زیادی روشن خواهد کرد.
ایشان با تأکید به مسئولان کشور برای پیگیری جدی تشکیل هیأت حقیقت یاب افزودند: آل سعود اگر به ادعای بی تقصیری خود در حادثه منا مطمئن است, دهانها را با پول نبندد و بگذارد هیأت حقیقت یاب, مسئله را از نزدیک دنبال کند.
رهبر انقلاب در بخش دیگری از سخنانشان حامیان رژیم سعودی را شریک جنایات این رژیم در فاجعه منا خواندند و افزودند: رژیم بی شرم سعودی به پشتوانه همراهی آمریکا, وقیحانه در مقابل مسلمانان ایستاده و در یمن, سوریه, عراق و بحرین خونریزی می کند, بنابراین آمریکا و دیگر حامیان ریاض در جرم و جنایات سعودی ها شریکند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به تلاش دستگاههای تبلیغاتی وابسته برای القای جنایت منا به عنوان نمونه ای از اختلاف و درگیری «شیعه و سنی» یا «عرب و غیرعرب» افزودند: حامیان تبلیغاتی حکام سعودی در حالی این دروغ محض را تکرار می کنند که اکثرِ ۷ هزار شهید منا, از جمله تعداد زیادی از شهدای ایرانی, اهل سنت هستند.
ایشان افزودند: آل سعود و تروریستهای جلادِ ساخته و پرداخته دست آنان در یمن و سوریه و عراق, مردم عرب را به خاک و خون می کشند, بنابراین بر خلاف تبلیغات خباثت آلود غربیها, سعودیها حامی مردم عرب نیز نیستند و ماجرای مِنا ربطی به درگیری ساختگی و رسانهای عرب و غیرعرب ندارد.
رهبر انقلاب تأکید کردند: واقعیت ماجرا این است که سعودیهای منفور, یک گروه در درون جهان اسلام هستند که برخی از آنها دانسته و برخی نادانسته به دشمنی با مسلمانان مشغولند و جهان اسلام باید با ایستادگی در مقابل آنان, از اربابان سعودیها یعنی آمریکا و انگلیس خبیث اعلام برائت و بیزاری کند.
حضرت آیتالله خامنهای در پایان سخنانشان دستگاههای مختلف از جمله وزارت امور خارجه, بعثه, سازمان حج و بنیاد شهید را به اَدای کامل و پیگیری جدی وظایف خود در قبال حادثه عظیم منا فراخواندند.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی, حجتالاسلام والمسلمین قاضی عسکر نماینده ولی فقیه در امور حج و زیارت با تسلیت شهادت شهدای ۱۷ شهریور ۱۳۵۷, جمعه خونین مکه در سال ۱۳۶۶ و شهدای سال گذشته حج,گفت: دو فاجعه بزرگ منا و مسجدالحرام شیرینی حج را به تلخی تبدیل و مردم و خانوادههای بسیاری را داغدار کرد.
حجتالاسلام والمسلمین قاضی عسکر با اشاره به کارشکنی سعودیها در تشکیل کمیته حقیقتیاب افزود: بعثه مقام معظم رهبری و سازمان حج با ثبت و ضبط اظهارات شاهدان فاجعه و با همکاری حقوقدانان, راههای پیگیری حادثه را از طریق مجامع حقوقی بینالمللی شناسایی کرده و نخواهند گذاشت حادثه منا به فراموشی سپرده شود.
همچنین حجتالاسلام والمسلمین شهیدی محلاتی نماینده ولی فقیه و رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران, گزارشی از اقدامات و فعالیتهای ستاد بزرگداشت حادثه منا و مسجدالحرام بیان کرد و گفت: فاجعه غمبار منا در اثر سوء مدیریت و بیکفایتی آل سعود اتفاق افتاد.
باسلام و عرض ارادت بانو رازجو
این دست نوشته رو با احترام تقدیم مینمایم.
منتظر نظرات منتقدانه ومشفقانه شما هستم.
http://sahba98.kowsarblog.ir/?p=265906&more=1&c=1&tb=1&pb=1
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه خود خواند وزین صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست
خرم آن صحنه که مردم بسپارند بیاد.
(یاعلی)
خوشا آنان که با حق آشنایند
مطیع محض فرمان خدایند
چو ابراهیم اسماعیل خود را
فدای امر الله می نمایند
عید سعید «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارک
فرم در حال بارگذاری ...