موضوعات: "در محضر علما" یا "مقام معظم رهبری" یا "آیت الله مکارم شیرازی" یا "علامه حسن زاده آملی" یا "امام خمینی (ره)" یا "آيتالله محمدتقي مصباح يزدي" یا "آیت الله بهجت (ره)" یا "آیت الله جوادی آملی"
زمینه هاى فرهنگى و تربیتى گناه» 2
نوشته شده توسطرحیمی 7ام خرداد, 1395
در روایات نیز بسیار آمده كه جهل، زمینه گناه است.
در اینجا به ذكر چند نمونه مى پردازیم:
حضرت على علیه السلام مى فرماید:
«قَصَّمَ ظَهرى رَجُلان: عالِم مُتَهتِّك و جاهِل مُتَنسِّك» (قصارالجمل، ج1 ص127)
«دو شخص، كمرم را شكستند، دانشمند بى پروا، و جاهل مقدس نما.»
سپس فرمود: جاهل، انسان را با زهدنمائیش مى فریبد، و عالم با گستاخى و بى پروائیش، انسان را مغرور و فریفته خود مى كند.
و نیز فرمود:
«ایاكم والجهال من المستعبدین والفجار من العلماء فانهم فتنتة كل مفتون» (قصارالجمل، ج1 ص128)
«بپرهیزید از جاهلان عبادت پیشه و از گنهكاران دانشمند، چرا كه این ها مایه فتنه و آشوب هر فتنه شده هستند.»
و در سخنى دیگر فرمود:
«لاترى الجاهل الا مُفرِطاً او مُفرِّطاً» (نهج البلاغه، حكمت70)
«نمى بینى جاهل را مگر اینكه یا راه افراط و زیاده روى را مى پیماید و یا راه تفریط و كوتاهى از حد اعتدال را.»
منبع: کتاب گناه شناسی
اثرات شگفت انگیز دعا
نوشته شده توسطرحیمی 7ام خرداد, 1395
دعا و راز و نياز عامل مؤثّرى در پيشگيرى از بسيارى از امراض و هم داروى بسيار پرقدرتى براى علاج قسمتى از آلام و دردها و مصايب است.
حضرت زين العابدين عليه السلام پنجاه و هفت سال عمر خود را در ميدانى از بلاها و خطرها و آلام و مصايب و شدايد گذراند. دو سال آخر حكومت حضرت مولى الموحّدين اميرالمؤمنين عليه السلام را كه همراه با طوفان جنگ صفّين و نهروان و جنايات بى شمار بنى اميّه بود درك كرد، سپس در مركز حوادث بسيار سخت ده ساله عمر عمويش امام مجتبى عليه السلام بود.
آنگاه با آلام و رنجها و سختىهاى ده ساله آخر عمر پدر بزرگوارش سيدالشهداء عليه السلام روبرو شد و بقيّه عمر خود را پس از حادثه عجيب كربلا و اسارت اهل بيت به مدّت سى و پنج سال در حوزهاى از سختى هاى ناگوار و مصايب بى شمار و مظالم سخت و اعمال ناپسند حكّام مروانى گذراند، ولى در تمام آن مدّت كه مساوى با ولادت تا شهادت حضرتش بود، از هيجانات عصبى و آلام شكننده درونى و امراض خطرناك عضوى و بدنى در امان بود، چرا كه تمام لحظات عمرش را با تكيه بر حقّ و اتّكال به حضرت ربّ و دعا و مناجات و راز و نياز و خدمت به بندگان پروردگار گذراند و تمام امواج بلا را با قدرت دعا و قوّت عبادت و ناله هاى جانسوز سحر شكست و در طوفان آن همه حادثه و بلا به پيشگاه حضرت حق عرضه مى داشت:
«خدايا! مرا چون كسى قرار ده كه عمرش را دراز و كردارش را نيكو گردانيده اى»
هویت ما به اماممان است.
نوشته شده توسطرحیمی 7ام خرداد, 1395فکر می کنیم اگر مستقل در خانۀ خدا برویم فرشتگان ما را آدم حساب می کنند!
روز قیامت تک تک مان را به اماممان می شناسند.
نمی گویند: تو کیستی؟
در هویت و شناسنامۀ ما اول نام اماممان را نوشتند.
دین ما اینگونه است. طبیعتاً فطرت ما اینگونه است. ولی ما بین خودمان دین دیگری را ترویج می دهیم. می توان به این دین، دین سکولار گفت.
فکر می کنیم اگر مستقل در خانۀ خدا برویم فرشتگان ما را آدم حساب می کنند!
اگر ما همانند او باشیم و زندگی و بندگیمان همانند کسی باشد که پدری بالای سر دارد که همۀ امور را متکلف است، این را داشته باشیم زندگی لذت بخش تر و بندگی سهل و آسان تر خواهیم داشت. می توانیم گاهی با پدرمان درد و دل کنیم. برای خیلی ها که معتقد به ائمه هدی علیهالسلام هستند درد و دل کردن با امام معنا ندارد.
منبع:وارث/بخشی از سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در مسجد دانشگاه تهران در مراسم احیاء شب نیمه شعبان
التزام مرحوم قاضی به غسل جمعه و اسراف نکردن آب
نوشته شده توسطرحیمی 7ام خرداد, 1395
پدرم نقل کرد: روز جمعه ای به منزل آقای قاضی رفتم بعد از اتمام روضه چند نفری نشستند و مشغول صحبت شدیم، نزدیک زوال که شد آقای قاضی فرمود: ببخشید، اگر اجازه بدهید من یک غسل جمعه ای بکنم؛ چون من ملتزم به انجام آن هستم. iv style="direction: rtl; text-align: justify;">
یکی از اشخاصی که به مرحوم آقای قاضی علاقه داشت و رابطه دوستی و رفاقت با هم داشتند مرحوم آیت الله میرزا باقر زنجانی( متوفی1394ق) بود که از مدرسین ممتاز و مجتهدین نامی نجف به شمار می رفت.فرزند معظم له جناب حجة الاسلام شیخ محمود زنجانی نقل کردند: « پدرم صمیمیت زیادی با مرحوم قاضی داشت و از جوانی با هم دوست و رفیق بودند. البته ایشان در سلک و روش عرفانی مرحوم قاضی نبود و چه بسا هم به طور مطلق قبولش نداشت ولی سیّد را شخصی اهل معنی و بزرگوار می دانست. روزهای جمعه که در منزل آقای قاضی روضه برقرار می شد، تشریف می برد و ایشان هم برای روضه منزل ما می آمدند.پدرم نقل کرد: روز جمعه ای به منزل آقای قاضی رفتم بعد از اتمام روضه چند نفری نشستند و مشغول صحبت شدیم، نزدیک زوال که شد آقای قاضی فرمود:ببخشید، اگر اجازه بدهید من یک غسل جمعه ای بکنم؛ چون من ملتزم به انجام آن هستم. و پس از آن بلند شد و در ایوان منزل عریان شده و لنگی به کمر بست و یک پارچ کوچک را که در حدود دو لیوان آب می گرفت پر از آب کرده در کنار خود گذاشت، سپس پارچه ای را داخل پارچ کرده و خیس نمود و با آن سر خود را مرطوب کرد پس از آن صورت، بعد بدن و بالاخره تمام بدن را خیس کرد و سپس با حوله پاک نمود و لباسهایش را پوشیده و نزد ما آمد و نشست. ما که متعجبانه به ایشان نگاه می کردیم گفتیم: آقای قاضی! غسل شما این بود؟!قاضی فرمود: « بلی! این غسل سنت{ مستحب } است که در آن نباید اسراف بشود. » و ما از این رفتار بی آلایش و بدون تکلف ایشان بسیار تحت تأثیر قرار گرفتیم. »منبع: کتاب اسوه عارفان – ص 174/خبرگزاری تسنیم
بدون صلوات زندگی باطل است+گزارش صوت و تصویر
نوشته شده توسطرحیمی 7ام خرداد, 1395
باید با خدا درست صحبت کنیم. ائمه علیهم السلام هم کارشان همین بوده است و به ما یاد داده اند.
«وَ لا تَقْطَعْ رَجَائِى عَنْكَ، وَ لا تَبُتَّ سَبَبِى مِنْكَ،
وَ لا تُوَجِّهْنِى فِى حَاجَتِى هَذِهِ وَ غَيْرِهَا إِلَى سِوَاكَ»
خدایا امیدم را قطع نکن و رشته مرا نگسل
و در اين حاجت و غير آن مرا به ديگران مگذار. خودت حل کن.
جلسه چهل و ششم سیری در صحیفه سجادیه با سخنرانی استاد فاطمی نیا در مسجد جامع ازگل برگزار شد.در ادامه متن سخنان استاد فاطمی نیا را می خوانید:
دعای سیزدهم که در طلب حوائج است در فرازی از این دعا می فرماید:
«اللَّهُمَّ وَ لِى إِلَيْكَ حَاجَةٌ قَدْ قَصَّرَ عَنْهَا جُهْدِى، وَ تَقَطَّعَتْ دُونَهَا حِيَلِى، وَ سَوَّلَتْ لِى نَفْسِى رَفْعَهَا إِلَى مَنْ يَرْفَعُ حَوَائِجَهُ إِلَيْكَ، وَ لا يَسْتَغْنِى فِى طَلِبَاتِهِ عَنْكَ، وَ هِىَ زَلَّةٌ مِنْ زَلَلِ الْخَاطِئِينَ، وَ عَثْرَةٌ مِنْ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِينَ.»
خدایا من حاجتی داشتم که از توان من برآورده شدن آن خارج بود و تمام چاره ها در برابر أن حاجت بی فایده شد. نفس چیزی را برای انسان آرایش می دهد.
در سوره یوسف هم وقتی برادران یوسف علیه السلام او را در چاه انداختند و گفتند گرگ او را خورده است حضرت یعقوب علیه السلام می فرماید:
«قَالَ بَل سَوَّلَت لَكُم أَنفُسُكُم أَمرًا فَصَبرٌ جَمِيلٌ عَسَي اللهُ أَن يَأتِيَنِي بِهِم جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ العَليِمُ الحَكِيمَ» (83 سوره مباركه يوسف)
(چنين نيست) بلكه نفس شما كاري(نادرست) را برايتان جلوه داده است پس صبري نيكو پيشه مي كنم، اميد است خدا آنان را همگي به من برگرداند.بي گمان، اوست كه دانا و حكيم است.
راه پیشرفت و مقابله با نفوذ اقتدار و جهاد کبیر است.
نوشته شده توسطرحیمی 6ام خرداد, 1395رهبر انقلاب در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس خبرگان:
حضرت آیتالله خامنهای «نفوذ» را ادامه جنگ نرم برشمردند و تأکید کردند: استکبار در راهبرد نفوذ چند هدف اصلی را دنبال می کند: تأثیرگذاری در مراکز تصمیم ساز و تصمیم گیر، تغییر باورهای مردم و تغییر محاسبات و مواضع مسئولان.حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (پنجشنبه) در دیدار رئیس و نمایندگان منتخب ملت در پنجمین دوره مجلس خبرگان، این مجلس را پدیده ای واقعاً عظیم خواندند و با تبیین «هویت و مسیر انقلابی» این مجلس، تأکید کردند: تنها راه بقا و پیشرفت نظام و تحقق اهداف انقلاب، «اقتدار حقیقی کشور» و «جهاد کبیر» یعنی تبعیت نکردن از دشمن است.
ایشان با سپاسگزاری به درگاه پروردگار برای انتخابات خوب، استقبال وسیع مردم و تشکیل مجلس وزین و محترم خبرگان افزودند: مجلس خبرگان موهبتی الهی است و حتی صرف نظر از وظایف خود در قانون اساسی، پدیده ای عظیم و تأثیرگذار به شمار می رود.
اهميت معنويت و عدالت
نوشته شده توسطرحیمی 6ام خرداد, 1395قرآن دعوت به معنويات تا حدي كه بشر ميتواند به او برسد و فوق او [كرده] و بعد هم اقامه عدل.
پيغمبر هم و ساير كساني كه لسان وحي بودند، آنها هم اين دو رويه را داشتند.
خود پيغمبر هم عملش اينطور بود، تا آن روزي كه حكومت تشكيل نداده بود، معنويات را تقويت ميكرد. به مجرد اينكه توانست حكومت تشكيل بدهد علاوه بر معنويات اقامه عدل كرد، حكومت تشكيل داد و اين مستمندان را از زير بار ستمگران تا آنقدر كه اقتضا داشت وقت، نجات داد و اين سيره مستمره انبيا، بايد كساني كه خودشان را تابع انبيا ميدانند اين سيره مستمره باقي باشد. هم جهات معنوي كه اشخاصي كه با معنويات آشنا هستند، آنها بايد تقويت بكنند و همه مردم را، خود مردم هم همين طور، جهات معنويات را تقويت بكنند و هم آن مسأله دوم كه اقامه عدل است. حكومت اسلام بايد اقامه عدل بكند، در عين حالي كه معنويات را تصحيح ميكند و ترويج ميكند. و ما اگر تابع اسلام هستيم و تابع انبيا هستيم اين سيره مستمره انبيا بوده است، و اگر تا ابد هم فرض كنيد انبيا بيايند باز همين است، باز جهات معنوي بشر تا آن اندازهاي كه بشر لايق است، و ادامه اقامه عدل در بين بشر و كوتاه كردن دست ستمكاران؛ و ما بايد اين دو امر را تقويت كنيم.
صحيفه نور، ج17، ص528
نامه عرفانی و اخلاقی آیت الله آقا محمد بیدآبادی به میرزای قمی
نوشته شده توسطرحیمی 6ام خرداد, 1395این نامه یکی از مهم ترین نامه هایی است که بیدآبادی در سیر و سلوک نگاشته است و به همین جهت «آداب سیر و سلوک» و «رساله سیر و سلوک» نامیده شده است. مخاطبِ این نامه فقیه بزرگ سده سیزدهم میرزا ابوالقاسم قمی رحمه الله مشهور به میرزای قمی (م 1231 ق) است، که شرح حالش در ضمن شاگردان بیدآبادی ذکر گردید. میرزای قمی خود استادی وارسته و انسانی شایسته بوده و هنگامی قصد زیارت عتبات عالیات (کربلای معلی، نجف اشرف، کاظمین و سامرا) را داشته، از بیدآبادی تقاضای دستور العملی برای زیارت و درک بهره های معنوی بیشتر از مشاهد مشرفه می نماید. بیدآبادی نیز رساله حاضر را در جواب وی و مسائل متعدد و آداب ظریف زیارت و حضور قلب در عبادت را برای میرزای قمی تشریح می کند. بین میرزا قمی و بیدآبادی صمیمیت کامل وجود داشته و میرزا از مریدان آن مرحوم به شمار می رفته است. چون طرف خطاب بیدآبادی در این نامه فقیه بزرگ و آگاهی مانند میرزای قمی بوده لذا نامه را به عربی نگاشته و در آن عصاره اندیشه ها و نظرات خویش را در سیر و سلوک بیان نموده است. و چون واقف بوده که مخاطبش از فقها است و ممکن است برخی اصطلاحات رایج در عرفان و سیر و سلوک را قبول نداشته باشد از آوردن اصطلاحات عرفانی خودداری نموده است. با توجه به این ویژگی ها این نامه از سایر نامه های وی، بیشتر مورد توجه اندیشوران قرار گرفته، و نمونه کاملی از یک دستور سیرو سلوک عرفانی شیعی است.
1- ستایش و ثنا پروردگاری را سزاست که فطرت انسان ها را با اسمای جمال و جلال خود در چهل صباح بسرشت [1] و رازهای اسمای خود را در نهاد وی به ودیعت نهاد. و درک معانی و قدرت بیان آن ها را به وی بیاموخت.
2- و سپس با دادن توانِ بکارگیری دلیل و برهان و نحوه کسب یقین وی را گرامی داشت. تا او با استفاده از دلیل و برهان به درک حقایق قرآن و احادیث با عنایت الهی نائل آید.
3-پروردگاری که نعمت هایش را بر مؤمنان با فرستادن پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم تکمیل نمود و نعمت هدایت را به اتمام رسانید تا آن حضرت آیات الهی را بر ایشان بخواند و آنان را تربیت نموده و کتاب و حکمت را یادشان دهد[2]. تا آنچه را که عقول ایشان یارای درک و رسیدن به آن را نداشته به واسطه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یاد گیرند. و مردمان را در روز بازپسین حجّتی بر خدا نباشد و نگویند: خدایا اگر پیامبری می فرستادی ما اطاعت وی را کرده رستگار می شدیم.
4-خدایی که ظاهر بیانات پیامبران را برای هدایت عموم مردم که خواهان نعمت های ظاهری می باشند شریعت و قانون؛ و حکمت ها و رازهای پوشیده در کارهای آنان را برای مرض های قلبی و بیماری های روانی شفا و نجات؛ و حقیقت های ظاهره از حالات درونی آنان را برای رسیدن اهل حقیقت به بارگاه قدس خویش سبب و وسیله قرار داد.
5-پس قلب ها و دل هایمان از درخشش کلمات پرنور آن حضرت نورانی گشت و با تابش ستارگان هدایت و حکمت های پرنور وی، از تاریکی مناقشه های علمای علم کلام و از اشتباهات سخنان همسان حکیمان مشّائی و اشراقی رهایی یافت.
با فریب دیگران خود را فریب داده ایم.
نوشته شده توسطرحیمی 6ام خرداد, 1395
منافقان، گمان می کنند افرادی زرنگ و زیرک هستند و می توانند خدا و مؤمنان را فریب دهند و از امتیازات مسلمانان برخوردار شوند ،درحالی که خداوند از کفر باطنی آن ها آگاه است .
استاد قرائتی در ادامه سلسله مباحث تفسیری خود با موضوع تفسیر قطره ای به بیان نکته های تفسیری آیه نهم سوره بقره پرداخته است.
منافقان، گمان می کنند افرادی زرنگ و زیرک هستند و می توانند خدا و مؤمنان را فریب دهند و از امتیازات مسلمانان برخوردار شوند تا در وقت مناسب، ضربۀ خود را به اسلام بزنند.
درحالی که خداوند از کفر باطنی آن ها آگاه است و نفاق و دورویی آن ها را می داند و در مواقع حسّاس، آنان را رسوا و چهرۀ زشت آن ها را برای مؤمنان افشا می کند.
بیماری را تصور کنید که به پزشک مراجعه می کند. اگر به دستورات او عمل نکند، ولی بهدروغ به پزشک بگوید که داروها را مصرف کرده ام، گمان می کند که پزشک را فریب داده است، درحالی که جز فریب خود، کار دیگری نکرده و فریبِ پزشک، درواقع فریبِ خود است. این چند چهرگانِ بیمار نیز که گمان می کنند خدا را فریب داده اند، کسی جز خود را فریب نمی دهند.
* از اين آيه مى آموزيم:
* منافق، فريبكار است. مراقب باشيم كه فريب ظاهر افراد را نخوريم.
* به دنبال فريب ديگران نباشيم؛ زيرا قرآن می گويد که نيرنگ به نيرنگ زننده باز میگردد.
* رفتار اسلام با منافق همانند رفتار منافق با اسلام است. او در ظاهر اسلام می آورد، اسلام نيز او را در ظاهر، مسلمان می شناسد. او در دل، كافر است، خداوند هم در قيامت، او را همچون كفّار كيفر می دهد.
* منافق خود را باهوش می پندارد، در حالي كه چنین نیست؛ زيرا نمی داند كه در مقابلش خدايی است كه از اسرار همه آگاه است.
منبع:حوزه
مسیر چشیدن «لذت ایمان»
نوشته شده توسطرحیمی 5ام خرداد, 1395
وقتی مردم در حسینیه جماران شعار می دادند «روح منی خمینی، بتشکنی خمینی»؛ برای امام -رحمتاللهعلیه- لذتی نداشت، چون امام -رحمتاللهعلیه- از «ایمان به خدا» لذتی برده بود که این ابراز محبتهای مردم در مقابل محبتهای خدا هیچ بود.
امام آنقدر ترک شهوات و خوشیها کرده بود که به «لذت ایمان» رسیده بود.
بر اساس فرمایش رسول خدا -صلیاللهعلیهوآله- کسی که دوست دارد لذتهای دیگر را بچشد، هیچگاه به «لذت ایمان» نمیرسد؛ چه برسد به کسی که پیگیر و دلبستهی لذتهای دیگر است.
لذت و شهوت هم، منحصر در شهوات جنسی نیست، بلکه همهی دل بخواهیهای وجود انسان را در بر میگیرد که گاهی سلبی است (مانند غضب که چیزی را از خودت دفع میکنی) و گاهی ایجابی است (که منفعتی را به سمت خودت جلب میکنی).
منبع:سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در سلسله مباحثی تحت عنوان «تنها مسیر».