موضوعات: "در محضر علما" یا "مقام معظم رهبری" یا "آیت الله مکارم شیرازی" یا "علامه حسن زاده آملی" یا "امام خمینی (ره)" یا "آيتالله محمدتقي مصباح يزدي" یا "آیت الله بهجت (ره)" یا "آیت الله جوادی آملی"
علت غیبت امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) چیست؟
نوشته شده توسطرحیمی 11ام اردیبهشت, 1395سبب غیبت امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف خود ما هستیم زیرا دستمان به او نمیرسد، وگرنه اگر در میان ما بیاید و ظاهر و حاضر شود چه کسی او را میکشد؟!
آیا جنیان آن حضرت را میکشند، یا قاتل او انسان است؟! ما از پیش در طول تاریخ ائمه علیهمالسلام ، امتحان خود را پس دادهایم که آیا از امام تحفظ و اطاعت میکنیم و یا اینکه او را به قتل میرسانیم؟!
انحطاط و پستی انسان بهحدی است که قوم حضرت صالح علیهالسلام ناقه صالح را با اینکه وسیله ارتزاق و نعمت آنها بود، پی کردند، چنانکه قرآن کریم درباه آن میفرماید: «لهَا شِرْبٌ وَ لَکمْ شِرْبُ یوْمٍ معْلُومٍ؛ یعنی، یک روز آب سهم شما باشد و روز دیگر سهم آن».۱ آن ناقه، یک روز آب چاه را میخورد و در عوض به آنها شیر میداد!
بنابراین، همانگونه که ممکن است عُقلا خزینه و انبار نعمت خود را نابود کنند ـ همچنان که ناقه صالح را کشتند ـ امکان دارد که ما انسانهای عاقل! نیز امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف را که تمام خیرات از اوست و از ناقه صالح بالاتر و پر فیضتر است، برای اغراض شخصیه خود به قتل برسانیم!
اطاعت خداوند
نوشته شده توسطرحیمی 11ام اردیبهشت, 1395
آيا تسليم شدن در برابر خدا اجباري است؟
اجبار دو معنا دارد:
1) اينکه انسان تکويناً قدرت مخالفت با چيزي را نداشته باشد، چنان که شخص نيرومندي فرد ضعيفي را بر خلاف ميلش به سويي بکشاند. چنين اجباري در پرستش و اطاعت از خدا معقول نيست و قرآن صريحاً ميفرمايد:
« فَمَنْ شَاءَ فَلْيؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيكْفُرْ »(الکهف/29)
پس هر که بخواهد بگرود و هر که بخواهد انکار کند
2) به معناي الزام قانوني است. به اين معنا همه قوانين الزامي ، داراي چنين مفادي خواهند بود، و قوانين الزامي اسلام هم يکي از آنها است. و همانگونه که مخالفت با قوانين عادي کشورها در مواردي کيفرهاي قانوني را به دنبال دارد، مخالفت با احکام اسلام هم چنين کيفرهايي دارد که در قرآن کريم به آنها اشاره شده است.
منبع:آیت الله مصباح یزدی/مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)
*****
منظور از تسليم شدن در برابر خدا چيست؟
«تسليم» يكى از حالات سالك است كه پس از «وصول»، به او دست مىدهد و اين حالت عبارت است از استقبال قضا و تسليم به مقدرات الهى و بنابه گفته خواجه عبداللهانصارى: «تسليم، خويشتن به حق سپردن است»؛رساله صد ميدان، ص62؛ منازل السائرين، ص36 - 37. در واقع در اين مرتبه سالك، همه هستى خود را - با تمامى ابعاد اعتقادى و عملىاش - به خدا سپرده و تسليم محض اوامر و افعال او است.
عده اي از معامله برد – برد سخن ميگويند، اما منظورشان ...
نوشته شده توسطرحیمی 11ام اردیبهشت, 1395عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم گفت: اگر در داخل کشور نيز خداي ناکرده مسئوليني باشند که باور کرده باشند چاره اي جز کنار آمدن با آمريکا و يا به عبارت بهتر باج دادن به آمريکا وجود ندارد، در واقع از دو حال خارج نيستند؛ يا فکرشان تحت تأثير القائات دشمن قرار گرفته است، و يا از تهديدات دشمنان (اعم از تحريم يا حمله نظامي) هراس دارند؛ از اين رو توجيه ميکنند و ميگويند بايد تعامل برد – برد داشته باشيم؛ البته از ابتدا نيز ميگويند که توقع بيجا نبايد داشت، چرا که معامله برد – برد بوده و آنها نيز بايد برد داشته باشند!
آنها معتقدند که چهل سال دشمني کردهايم، چه فايده اي داشته است؟
مگر قدرت آنها را نميبينيد که به راحتي نفت 110 دلار را به 30 دلار ميرسانند؟
لذا چارهاي جز تسليم و سازش نداريم؛ و اگر چهل سال است احساسي برخورد کرده و دشمني کردهايم، اشتباه بوده است!
در واقع اصل مطلب همين است، اما اسم آن را معامله برد – برد گذاشتهاند.
آيت الله محمد تقي مصباح يزدي با اشاره به اينکه علم و آگاهي هر چند براي حرکت لازم است، اما به تنهايي عامل حرکت نيست، ادامه داد: گاهي انسان به چيزي علم دارد، اما انگيزهاي نسبت به آن ندارد؛ آن چه سبب حرکت و در واقع عامل محرک ميشود، احساسات و عواطف است.
مرد زمان خودت باش(2)
نوشته شده توسطرحیمی 11ام اردیبهشت, 1395چگونه زمان شناسی خود را تقویت کنیم؟
بهترین روش برای تقویت قدرت زمانشناسی چیست؟
عوامل زمینی و آسمانی شکل گیری وقایع تاریخی
سه دوره اصلی تاریخ زندگی ائمه هدی علیه السلام
_____________________________
حجت_الاسلام_پناهیان:
آسانترین نوع زمانهشناسی
اگر کسی میخواهد قدرت زمان_شناسی خودش را بسنجد یا برای رشد زمانشناسی خود تمرین کند، سراغ زمانشناسی در گذشته برود. چرا که در بین انواع زمانشناسی (گذشته، حال، آینده)، آسانترین بخش، زمانشناسی گذشته است. به دلیل اینکه معما چو حل گشت، آسان شود. گرچه برای بعضیها معما چو حل گشت آسان نشود!
دو عامل شکلدهندۀ وقایع تاریخی : عوامل زمینی و عوامل آسمانی
اگر بخواهید درباره گذشته، قدرت تحلیل داشته باشید، باید به این نکته مهم توجه کنید که عوامل شکل دهندۀ وقایع تاریخی دو گروه هستند: عوامل_آسمانی، عوامل_زمینی.
عوامل زمینی از سیل و زلزله و سرما و گرما گرفته تا و ویژگیهای منطقهای و قومی و ارادۀ انسانها - خوب و بد- هستند. عوامل آسمانی یعنی چه؟ مثلاً بنیعباس باید علیه بساط بنیامیه و بنیمروان قیام کنند و اینها با یکدیگر درگیر باشند، تا فرصت لازم برای امام صادق علیه السلام فراهم شود که کار تعلیم و تربیت را انجام بدهد. معلوم می شود مقدرات الهی هم در شکل گیری وقایع تاریخی موثرند.
اما در هر زمان و دورهای، در بین همۀ این عوامل، یک عامل کلیدی_تر است و بیشترین نقش را در تحلیل آن زمانه دارد. برای داشتن یک زمان شناسی صحیح، باید عامل کلیدی هر زمانه را شناخت. در زمانها و دورانهای مختلف تاریخ صدر اسلام و حیات ائمۀ هدی علیه السلام میتوان اصلیترین عامل شکلگیری حوادث تاریخ در هر دورهای را تشخیص داد.
آیا خدا سرنوشت مردم را به انتخابات واگذار میکند؟
نوشته شده توسطرحیمی 11ام اردیبهشت, 1395استاد پناهیان:
پاسخ: تا حدّ بسیار زیادی «بله»!
خدا سرنوشت انسانها را به عهدۀ خودشان قرار داده و نتیجۀ رأی مردم را خوب یا بد بر سرشان نازل میکند
علی علیه السلام گاهی علیرغم نظر خود، رأی مردم را میپذیرفت و اجازه میداد مردم ضربه بخورند/ پذیرش حکمیت و انتخاب ابوموسی اشعری از همین موارد است
اگر نسبت به سرنوشت جامعه بیتفاوت باشیم، باید هزینهاش را بدهیم/ اگر جامعه «انتخاب خوب» نداشته باشد، لطمه میخوریم
نباید خیالمان راحت باشد که رهبران اجتماعی به جای ما فکر میکنند/ اگر شخص پیامبر صلی الله علیه و آله هم بالای سر ما باشد، باز باید به سرنوشت اجتماعی خود حساس باشیم/ بعد از ظهور هم همینطور خواهد بود.
با وجود انبیاء و اولیاء، ما تعیینکنندهترین عامل در سرنوشت خودمان هستیم!
ویژگی کسانی که کمبود محبت دارند!
نوشته شده توسطرحیمی 11ام اردیبهشت, 1395
انسان نیازمند به محبت است.
اگر کسی خود را بینیاز نشان داد، یا دارد عزّت خود را حفظ میکند یا مغرور است و یا ناامید از دریافت محبت است.
انسان اگر نیازش به محبت شدید بشود از هر کسی محبت را میپذیرد و به خطا میافتد ولی اگر چشم و دل سیر باشد، دیگر جز از خدا و اولیاء خدا محبت نمیپذیرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع: بیان معنوی/استادپناهیان
مجموعه آهنگ پیشواز سخنان رهبر معظم انقلاب در همراه اول
نوشته شده توسطرحیمی 11ام اردیبهشت, 1395
رهایی از دست شیطان
نوشته شده توسطرحیمی 11ام اردیبهشت, 1395استاد خوب، رفيق خوب و مطالعه کتابهای خوب از بهترين چيزهايي است که ميتواند به انسان کمک کند تا از آفتها دور بماند و از دست شيطان نجات پيدا کند. همچنین این سه چیز شناخت انسان را نسبت به معارف و نسبت به مبدأ و معاد، نسبت به راه زندگي، وظايف فردي، اجتماعي، سياسي و اخلاقي، معاشرت با زن و فرزند، تربيت فرزند، معاشرت با همسايه، و رعايت حقوق برادران مؤمن تقویت میکند.
شهید مطهری در نگاه رهبر انقلاب
نوشته شده توسطرحیمی 9ام اردیبهشت, 1395علامه مطهری شخصیتی است که عظمت ها و فضیلت های متعدّدی را در خود جمع کرده، به صورتی که مجموع این عظمت ها و فضیلت ها، از ایشان، یک شخصیت استثنایی و بسیار خاص ساخته است. مقام معظم رهبری، بارها به این واقعیت تصریح کرده اند:
«شهید مطهری انصافاً نادرۀ زمان ما بود.» «استاد شهید مطهری، بحق شاگرد شایستۀ امام امت و از افراد نادر و کم نظیر زمان است.» «مطهری انسان استثنایی برجسته ای در زمان خودش بود.»
به گزارش حوزه نت، شخصیت جناب علامه مشتمل بر چه ویژگی ها و خصایصی بود که سبب ساز عرضۀ چنین تفاسیر و تلقی هایی از ایشان شد؟ در این جا به بیان برخی از این ویژگی ها و خصایص می پردازیم.
1- استعداد فکری وسیع
اول این که علامۀ شهید، ذاتاً دارای توان فکری و استعداد نظری بسیار وسیعی بود که مایۀ اصلی و عمدۀ کامیابی های او را فراهم کرده بود:
«این مرد دارای استعداد فکری بسیار زیادی بود، یک مغز بزرگ بود. […] آنچه که در ایشان به عنوان جوهر اصلی قضیه وجود داشت عبارت بود از همین قوّت استعداد فکری ایشان.»
«آدمی قوی الفکر و متفکری حقیقی بود.»
از متن همین قوّت و نیرومندی طبیعی در حوزۀ فکر و اندیشه، منطق و استدلالی بر می آمد که دژهای ایدئولوژی مخالفان را در هم می شکست و ایشان را بر آنها، چیره و غالب می ساخت:
«یک نفر مثل شهید مطهری (رضوان الله تعالی علیه) یک جامعۀ دانشگاهی را در مقابل خود، به قبول و اذعان و تسلیم وا می داشت.»
شش اپیزود از تجربه بی اعتمادی ایرانی ها به آمریکا
نوشته شده توسطرحیمی 9ام اردیبهشت, 1395امام بزرگوار فرمود: آمریکا شیطان بزرگ است؛این «شیطان بزرگ» خیلی حرف پرمغزی است. رئیس همهی شیطانهای عالم، ابلیس است؛ امّا ابلیس بنا به تصریح قرآن، تنها کاری که میتواند بکند این است که انسانها را اغواء میکند؛ بیشتر از اغواء، کاری نمیتواند بکند؛انسانها را اغواء میکند، فریب میدهد، وسوسه میکند؛ امّا آمریکا، هم اغواء میکند، هم کشتار میکند، هم تحریم میکند، هم فریب میدهد، هم ریاکاری میکند؛ پرچم حقوق بشر را بلند میکند، ادّعای طرفداری از حقوق بشر میکند [امّا] هر چند روز یک بار در خیابانهای شهرهای آمریکا یک بیگناهی، یک بیسلاحی به دست پلیس آمریکا به خاکوخون میغلتد؛ غیر از بقیّهی جنایات و فجایعشان. این هم رفتارشان در ایران در دوران رژیم طاغوت و جنگآفرینیهایشان، جنگافروزیهایشان، به راه انداختن جریانهای جنگافروز از قبیل همینهایی که حالا در عراق و سوریه و بقیّهی جاها مشغول خرابکاری هستند؛ اینها کارهای آمریکا است. حالا بعضیها اصرار دارند این شیطان بزرگ را با این خصوصیّات -که از ابلیس بدتر است- بزک کنند و به شکل فرشته وانمود کنند. چرا؟ دین بهکنار، انقلابیگری بهکنار؛ وفاداری به مصالح کشور چه میشود؟ عقل چه میشود؟ کدام عقلی و کدام وجدانی اجازه میدهد که انسان قدرتی مثل قدرت آمریکا را بهعنوان دوست، بهعنوان مورد اعتماد، بهعنوان فرشتهی نجات انتخاب بکند؟ این[گونه] هستند؛ حقیقت امر این است.
اپیزود اول: نحوه ی ورود آمریکایی ها به ایران
۱.انحصارگران آمریکایی در جریان انقلاب های ترکیه و ایران در زمان مشروطه کوشیدند در پرده ی شعار «لزوم تحکیم استقلال»، از این انقلاب ها برای اعمال نفوذ در اقتصاد و سیاست آنان استفاده کنند. در سال ۱۲۸۹ شمسی (۱۹۱۰ میلادی) دستگاه دیپلماسی آمریکا دولت ایران را واداشت تا هیئتی از مستشاران مالی آمریکایی را به ایران دعوت کند. به دستور تافت، رئیس جمهور آمریکا، مورگان شوستر به ریاست این گروه منصوب شد. او پس از ورود به ایران، خزانه دار کل کشور اعلام شد و حق نظارت بر تمام عملیات مالی و پولی دولت و از آن جمله حق جمع آوری مالیات ها و تفتیش مالی و حسابداری به او واگذار گردید. از آن پس هیچ یک از وزارتخانه های ایران بدون امضای خزانه دار کل، حق هیچ گونه عملیات مالی نداشت.[1]
۲.در همان سال ۱۹۱۱ شوستر برای دریافت یک وام پنج میلیون لیره ای که در آن زمان مبلغ هنگفتی بود، با محافل انگلیسی و آمریکایی به مذاکره پرداخت. برای تضمین پرداخت این وام، اقتصاد کشور می بایست در طول چهل سال کاملاً زیر کنترل بانکداران غرب قرار می گرفت. مجله ی آمریکایی «رویو اف رویوز» که آن زمان بسیار متنفذ بود، ضمن تفسیر فعالیت شوستر نوشت: «اداره ی امور ایران از نیویورک انجام خواهد شد.»
۳.در پاییز همان سال ۱۹۱۱ شوستر با پشتیبانی کامل راسل، سفیر آمریکا، خواستار شد که در ایران نوع جدیدی از نیروهای مسلح به نام ژاندارمری مالی تشکیل شود و زیر فرمان شخص خود او باشد. این نیرو اسماً برای جمع آوری مالیات بود، ولی در واقعیت امر، نقش تکیه گاه نظامی شوستر و آمریکا را در ایران بازی می کرد. شوستر و راسل پس از ایجاد نخستین واحدهای ژاندارم مالی، که شمار آن ها به دو هزار نفر می رسید، از دولت ایران خواستند تا این تعداد را به پانزده هزار نفر برساند.[2]