موضوعات: "در محضر علما" یا "مقام معظم رهبری" یا "آیت الله مکارم شیرازی" یا "علامه حسن زاده آملی" یا "امام خمینی (ره)" یا "آيتالله محمدتقي مصباح يزدي" یا "آیت الله بهجت (ره)" یا "آیت الله جوادی آملی"
حکم استفاده ازماهواره از نظر فقهی ،اخلاقی و قانونی چگونه است؟
نوشته شده توسطرحیمی 8ام مهر, 1392فقهی:
آیت الله العظمی امام سید علی خامنه ای
س 1213: آيا خريد و نگهدارى و استفاده از دستگاه گيرنده برنامههاى تلويزيونى از ماهواره جايز است؟ و اگر دستگاه گيرنده مجانى به دست انسان برسد چه حکمى دارد؟
ج: دستگاه آنتن ماهوارهاى از اين جهت که صرفاً وسيله اى براى دريافت برنامه هاى تلويزيونى است که هم برنامه هاى حلال دارد و هم برنامه هاى حرام، حکم آلات مشترک را دارد. لذا خريد و فروش و نگهدارى آن براى استفاده در امور حرام، حرام است و براى استفاده هاى حلال جايز است. ولى چون اين وسيله براى کسى که آن را در اختيار دارد زمينه دريافت برنامه هاى حرام را کاملاً فراهم مى کند و گاهى نگهدارى آن مفاسد ديگرى را نيز در بر دارد، خريد و نگهدارى آن جايز نيست مگر براى کسى که به خودش مطمئن است که استفاده حرام از آن نمى کند و بر تهيه و نگهدارى آن در خانه اش مفسدهاى هم مترتّب نمى شود. لکن اگر قانونى در اين مورد وجود داشته باشد بايد مراعات گردد.
س 1214: آيا خريد و فروش دستگاه دريافت کننده کانالهاى ماهوارهاى براى گرفتن کانالهاى ماهوارهاى جمهورى اسلامى براى کسى که در خارج از جمهورى اسلامى زندگى مى کند، جايز است؟
ج: دستگاه مذکور هرچند از آلات مشترکى است که قابليت استفاده حلال را دارد ولى چون غالباً از آن بهرهبردارى حرام مى شود و علاوه بر اين بهرهگيرى از آن در خانه مفاسد ديگرى را هم در بر دارد، بنا بر اين خريد و استفاده از آن در خانه جايز نيست، مگر براى کسى که اطمينان دارد از آن بهرهبردارى حرام نمىکند و نصب آن در خانه نيز مفسده ديگرى را دربرندارد.
س 1215: اگر آنتن ماهوارهاى علاوه بر دريافت کانالهاى جمهورى اسلامى، اخبار و بعضى از برنامههاى مفيد کشورهاى عربى و خليج فارس و همه کانالهاى غربى و فاسد را دريافت کند چه حکمى دارد؟
ج: معيار جواز استفاده از اين دستگاه براى گرفتن برنامههاى کانالهاى تلويزيونى، همان است که قبلاً گذشت بدون اينکه بين کانالهاى غربى و غير آن تفاوتى وجود داشته باشد.
س 1216: استفاده از آنتن ماهوارهاى براى آگاهى از برنامه هاى علمى يا قرآنى و مانند آن که از طريق ماهواره توسط دولتهاى غربى يا کشورهاى مجاور خليج فارس و غير آنها پخش مى شوند چه حکمى دارد؟
ج: استفاده از اين دستگاه براى ديدن و شنيدن برنامههاى علمى يا قرآنى و مانند آن، هرچند فىنفسه مانعى ندارد، ولى به دليل اين که برنامههايى که از طريق ماهواره توسط دولتهاى غربى و بيشتر کشورهاى همسايه پخش مىشوند، غالباً در بردارنده آموزش افکار گمراهکننده و تحريف حقايق و همچنين برنامههاى لهو و فساد هستند و حتّى مشاهده برنامههاى علمى يا قرآن ازطريق آنها موجب وقوع در فساد و ارتکاب حرام مى گردد، بنا بر اين شرعاً استفاده از آنتنهاى مذکور براى ديدن آن برنامهها حرام است مگر آنکه برنامههاى مفيد علمى يا قرآنى محض باشند و مشاهده آنها مستلزم هيچ فساد يا ابتلا به عمل حرامى نباشد، البته اگر قانونى باشد بايد مراعات شود.
س 1217: شغل ما تعمير دستگاههاى گيرنده برنامههاى راديو و تلويزيونى است، در اين اواخر مراجعات زيادى براى نصب قطعات و تعمير آنتنهاى ماهوارهاى صورت مىگيرد، تکليف ما در اينباره چيست؟ خريد و فروش قطعات آنها چه حکمى دارد؟
ج: اگر از اين دستگاه براى امور حرام استفاده شود که غالباً همينطور است و يا شما علم داشته باشيد به اينکه کسى که قصد تهيه آنتن ماهوارهاى را دارد، براى امور حرام از آن استفاده مىکند، خريد و فروش و نصب قطعات و راهاندازى و تعمير و فروش قطعات آن جايز نيست.
—————————————————————————-
س. آيا خريد و استفاده از ماهواره جايز است؟
ج. استفاده مشروع و مفيد از آن اشكال ندارد ولي اگر معرض استفاده نامشروع و فساد اخلاق باشد جايز نيست. در اين زمان كه شرايط خاص رسانهها و وسائل ارتباطي، صيانت اخلاقي و هويت اسلامي جامعه مخصوصاً نسل جوان را تهديد ميكند همگان مخصوصاً بزرگان خانواده و عائله بايد مراقبت نمايند كه بستگان آنها به اين خطر كه از خطر اعتياد زيانبارتر است مبتلا نشوند و حيات اخلاقي آنها محفوظ بماند.(حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني)
———————————————————————————–
اخلاقی:
سوال: داشتن ماهواره اشکال دارد؟
آیتالله خوشوقت: اشکال ندارد حرام است! اگر ماهواره بیاری دین از آن ور فرار میکند، غیرت از این ور فرار می کند، زن از آن ور دختر از این ور فرار می کند. اگر میخواهید خانواده تان از بین برود بیاورید، اما اگر میخواهید باشند نیاورید. انتخاب با خودتان است!
از آن زمانی که این ابزار ملعون آمد بدیها زیاد شد، زن بیحجاب زیاد شد. تجاوز به عنف زیاد شد. همین جور اعدامها زیاد شد. ماهواره اینگونه است، حالا میخواهی زیادش کن میخواهی کمش کن.
سوال: با خطر داشتن ماهواره و رویکرد بد برخی افراد چه کنیم؟
آیتالله خوشوقت: تا میتوانید باید کاری کنید که بیرون ببرد. به همان جایی که ساختند ببرد و پس بدهد یا باید خوردش کنید، بشکنید یا ببرید همان جا که ساختند.
———————————————————-
حقوقی:
داشتن ماهواره جرم است؟
بخش حقوقی- حتما تا به حال به پشت بام منزل خود رفته اید شاید با مشاهده سطحی بر پشت بام خانه ها و آپارتمان ها و یا حتی کنار پنجره ها این سوال در ذهن شما خطور کند که مگه ماهواره آزاد شده ؟ پس این همه دیش در پشت بام ها خبر از چه می دهد؟ حتماً میدونید استفاده شخصی (خانگی) از ماهواره طبق فتوای اکثر مراجع تقلید جایز نیست و حرامه و طبق مصوبه مجلس شورای اسلامی استفاده از ماهواره در کشور ممنوع و غیر قانونیه. با این حساب و با توجه به رشد روز افزون استفاده کنندگان از ماهواره میشه این طور برداشت کرد که یا خدای نکرده مردم دین گریز شدند، یا قانون گریز و یا ماهواره آزاد شده و ما خبر نداریم.
با گذشت اتفاقات بعد از انتخابات ریاست جمهوری و عملکرد ضعیف رسانه ملی فضای رسانه ای کشور وارد مرحله جدیدی از حیات خود شد. بی اعتمادی بخش هایی از مردم نسبت به این رسانه فضایی برای رسانه های بیگانه فراهم آورد تا این رسانه ها تورهای صید مخاطب خود را در دریای ایرانیان بی اعتماد نسبت به صدا و سیمای دولتی بیندازد. یکی از مهمترین این رسانه ها فارسی 1 بود.
داشتن ماهواره جرم است؟
به موجب قانون ممنوعیت استفاده از تجهیزات ماهواره ای مصوب 1373 ورود، توزیع و استفاده از تجهیزات دریافت از ماهواره جز در مواردی كه قانون تعیین كرده است ممنوع میباشد و وزارت كشور موظف است با استفاده از نیروهای انتظامی و یا نیروی مقاومت بسیج در اسرع وقت نسبت به جمعآوری تجهیزات دریافت از ماهواره اقدام نماید.
وزارت كشور موظف است با هماهنگی وزارت اطلاعات با وسایل ممكن نسبت به جلوگیری از ورود و توزیع تجهیزاتی كه صرفاً برایدریافت از ماهواره مورد استفاده قرار میگیرد اقدام نماید و ضمن توقیف وسایل فوق عاملین آن را با وسائل توقیفی به مراجع صالحه قضائی معرفینماید. كلیه كالاهای ضبط و مصادره شده موضوع این قانون جهت توسعه پوشش رادیو و تلویزیونی كشور در اختیار سازمان صدا و سیمایجمهوری اسلامی ایران قرار میگیرد.
واردكنندگان، تولیدكنندگان و توزیعكنندگان تجهیزات دریافت از ماهواره علاوه بر ضبط و مصادره اموال مكشوفه توسط دادگاهها بهمجازات ده تا یكصد میلیون ریال محكوم میگردند
وظیفه سایر مسئولان
- كلیه دستگاههای فرهنگی كشور موظفند اثرات مخرب استفاده از برنامههای منحرفكننده را در جامعه تبیین نمایند.
- سازمان صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (مؤسسه رسانههای تصویری) میتوانند نسبت به ضبط و پخش آن دسته ازبرنامههای ماهواره كه مغایر با ارزشهای و مبانی فرهنگ اسلامی و ملی نباشد اقدام نمایند.
- دستگاهها و سازمانهایی كه برای انجام وظایف قانونی خویش لازم است از تجهیزات دریافت از ماهواره استفاده نمایند باید مجوز لازم رااز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با هماهنگی وزارتخانههای اطلاعات و پست و تلگراف و تلفن كسب نمایند.
- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با همكاری وزارت پست و تلگراف و تلفن و سازمانهای ذیربط موظفند با استفاده از اهرمهای حقوقی وبینالمللی در جهت حراست از مرزهای فرهنگی كشور و حفظ كیان خانواده علیه برنامههای مخرب و مبتذل ماهواره اقدام لازم را انجام دهند.
- نشر آگهیهای تبلیغاتی از طرق مختلف توسط مطبوعات، صدا و سیما یا تبلیغات شهری كه متضمن جواز استفاده از برنامههای ماهوارهمیباشد ممنوع است.
مجازات متخلفات
واردكنندگان، تولیدكنندگان و توزیعكنندگان تجهیزات دریافت از ماهواره علاوه بر ضبط و مصادره اموال مكشوفه توسط دادگاهها بهمجازات ده تا یكصد میلیون ریال محكوم میگردند.
استفادهكنندگان از تجهیزات دریافت از ماهواره علاوه بر ضبط و مصادره اموال مكشوفه به مجازات نقدی از یك میلیون تا سه میلیون ریالمحكوم میگردند.
الف - حمل ، نگهداری، نصب و تعمیر تجهیزات دریافت از ماهواره ممنوع و مرتكبین به مجازات نقدی از یك تا پنج میلیون ریال محكوممیگردند.
ب - وجوه دریافتی بابت مجازات مواد 8 و 9 این قانون به خزانه واریز و صد درصد (100%) آن جهت تأمین هزینههای اجرای این قانون و مقابله با تهاجم فرهنگی در اختیار وزارتخانههای كشور و فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران قرار داده میشود تا درحدود اعتبارات مصوب بودجه سالانه كل كشور به مصرف برسد.
نکته:
پلیس همیشه با جرم مشهود برخورد میكند، به طوری كه در مكانهایی كه دیش ماهواره مشهود( قابل رویت) است، از سوی پلیس جمعآوری میشود و تا زمانی كه قانون مصوب سال 1373 مجلس شورای اسلامی مبنی بر جلوگیری از استفاده غیرمجاز از ماهوارهها پا برجاست، نیروی انتظامی هم مجری این مصوبه است. قابل ذکر است بدانید جمعآوری ماهوارهها از سوی پلیس مربوط به مسائل اخیر نبوده و به صورت دائمی است.بسیج هم ضابط قضایی است و اگر حكم قضایی داشته باشد میتواند نسبت به جمعآوری ماهواره اقدام كند. با اینكه استفاده از تجهیزات ماهواره ای جرم است اما مطابق قانون هیچ كس بدون داشتن دستور قضایی، حق ورود به منزل مردم را ندارد و این خود نوعی جرم محسوب می شود.
ندا پاکنهاد / وکیل پایه یک دادگستری-گروه جامعه و ارتباطات تبیان
صفات دوست ایمانی
نوشته شده توسطرحیمی 7ام مهر, 1392شرح حدیثی از حضرت امام جعفرصادق علیهالسلام توسط حضرت آیتالله العظمی خامنهای در ابتدای جلسه درس خارج فقه .
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام:
اخْتَبِرُوا إِخْوَانَكُمْ بِخَصْلَتَيْنِ فَإِنْ كَانَتَا فِيهِمْ وَ إِلَّا فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ مُحَافَظَةٍ عَلَى الصَّلَوَاتِ فِی مَوَاقِيتِهَا وَ الْبِرِّ بِالْإِخْوَانِ فِی الْعُسْرِ وَ الْيُسْرشافی، صفحهى 652
فى الكافى، عن الصّادق (عليهالسّلام): «اختبروا اخوانكم بخصلتين». اخوان، منظور مطلق معاشرين، علىالظاهر نيست. يعنى آن كسانى كه مي خواهيد به عنوان برادران خود و افرادى كه با آنها صداقت داريد، افراد نزديك، كسانى را كه به اين عنوان مي خواهيد انتخاب كنيد، اين دو صفت را در آنها حتماً ملاحظه كنيد. «فان كانتا فيهم»؛ اگر اين دو صفت در آنها بود، چه بهتر؛ «و الّا فاعزب ثم اعزب ثم اعزب». عَزَبَ يعنى فاصله گرفتن، از آنها رو پوشاندن. [مثل] «لايعزب عنه مثقال ذرّة»(1) كه در قرآن كريم هست. دورى كنيد از آنها. از آنها رو بپوشانيد و دورى كنيد.
اين دو صفت چيست؟ «محافظة على الصّلوات فى مواقيتها». يكى اين [كه محافظ نماز باشند]. در مواقيت، لابد مراد مواقيت فضيلت است؛ و الّا مطلق مواقيت اگر مورد نظر باشد، ولو آخر وقت، اينكه خب، اگر كسى نكند اين كار را، فاسق است. ميخواهند بفرمايند كه اهل نماز در وقت خود باشد، يعنى وقت فضيلت. مرحوم آقاى بهجت (رضوان اللَّه عليه) -[كه] مكرر اين را از ايشان ما شنيديم، هم خودمان شنيديم، هم بالواسطه ديگران هم نقل كردند- ميگفتند استادشان - علىالظّاهر مرحوم آقاى قاضى مثلاً - به ايشان گفتند كه اگر كسى نماز اول وقت را مراقبت بكند، من ضامنم براى نجات او، يا براى مثلاً رسيدن او به درجات بالا؛ يك همچين تعبيرى. بنده يك وقت از ايشان پرسيدم كه لابد نماز خوب ديگر؟ گفتند: خب، بله؛ نماز درست و حسابىِ با توجه، در اول وقت. اگر اين را كسى مراعات بكند، اين خودش يك عاملى است كه انسان را عروج ميدهد و به مراتب بالاى توحيدى ميرساند. يكى اين.
«و البرّ فى الاخوان فى العسر و اليسر». صفت دوم هم يك صفت اجتماعى است. اوّلى صفت فردى بود، بينه و بين اللَّه بود؛ اين دومى بينه و بين النّاس است. كسى باشد كه صفتش اين باشد، كه به برادرانش نيكى مي كند؛ هم در عسر، هم در يسر. حالا اين عسر و يسر، چه عسر و يسر خود انسان، ولو در عسر هم باشد، سختى هم باشد، بالاخره كمك مي كند؛ حالا تنگدستى دارد، مالى ندارد كه كمك بكند، اما مي تواند تسلا بدهد، با زبان كمك كند، با آبرو كمك كند؛ هم ممكن است مراد عسر و يسر خود اين كمك كننده باشد، هم عسر و يسر آن كمك شونده باشد؛ چون بعضىها هستند، به انسان حاضرند كمك كنند، وقتى كه حال انسان خوب است؛ وقتى اقبال به سمت كسى هست، حاضرند به او كمك كنند؛ محبت ميكنند، كمك ميكنند؛ به مجرد اينكه اقبال از او رو برگرداند، اينها هم رو برميگردانند. بله، وقتى كه اقبال از او ادبار كرد، اينها هم ادبار ميكنند. نه، اينجور نباشد؛ در همهى حالاتِ برادرش به او كمك كند و نيكى كند.
منبع:
چهل نصیحت از مرد اخلاق و عرفان، حضرت آیت الله حق شناس(ره)
نوشته شده توسطرحیمی 6ام مهر, 1392
1- شب زنده داری بر عمر و روزیتان می افزاید .
2- پیامبران و اوصیاء الهی برای این که طمعی به بیت المال نداشته باشند هر کدامشان مشغول کاری بودند .
3- عاقل بدون ایمان شیطان است .
4- عمر شما در اثر خدمت به مردم زیاد می شود .
5- اگر خدا را می خواهی باید از خودیت خودت بگذری .
6- باید عمل به دستورات و اوامر معصومین کرد ، نه این که ما بتوانیم مثل آن ها بشویم .
7- حضرت ملک الموت به صورت عمل خودمان ظاهر می شود .
8- در اولین قدم سیر و سلوک ، پروردگار متعال آزمایش را شروع می کند .
9- مقام مراقبه یعنی این که سالک تمام و کمال در محضر و حضور حضرت حق قرار دارد .
10-اول سفر الی الله سحر خیزی است .
11-وسایل وصال به مطلوب را نیز باید دوست داشت .
12-تنها راه تشخیص و سوسه ی شیطانی از نفحات قدسی مراقبه است .
13-اگر تحصیلات علمی شما با علم اخلاق توأم نباشد ، منقطع می شود .
14-خدای متعال می فرماید : ای دنیا ! خدمتگزار باش کسی را که خدمتگزار من است . یعنی کسی که ( همِّ او واحد است ) و آزار بده کسی را که خدمتگزار توست .
15-هر انسانی یک تکلیف اجتماعی دارد و یک تکلیف انفرادی .
16-دین ، عمل به بندگی حضرت حق است .
17-اگر سالک بداند که در شناخت پروردگار چه چیزی نهفته است دیگر به زرق و برق دنیا اهمیت نمی دهد .
18-اگر از باب رحمت حق ، قصد ورود دارید ، باید کمی پول خرج کنید و به فقرا و مسکینان و یتیمان کمک کنید .
19-موسی علیه السلام ده سال در مدین شاگردی کرد و استاد شد . بدون استاد نمی شود سیر کرد .
20-اگر اراده کنی که خودت را حفظ بکنی پروردگار هم در هنگام ارتکاب به معاصی برای تو ایجاد مانع می کند .
21-اگر آن دین خالص در قلب ما وارد شود تمام آن شلوغی ها از قلب مفارقت می کند . پس دلیل شلوغی قلب من این است که از دین خالص در آن خبری نیست .
22-رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند : اگر کسی ما را دوست دارد باید به دستورات ما عمل کند آیا کافی است کسی بگوید من علی را دوست دارم ولی فعال نباشد و عمل به فرمایشات ایشان نداشته باشد ؟ !
23-باید نه آن قدر تنبل باشيد که مردم بگویند وبال بر جامعه است و نه آن قدر فعالیت در دنیا داشته باشید که عرف بگوید چهار دست و پا افتاده روی دنیا .
24-روش رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از طریق اخلاق عملی است . علم رسول خدا علم رهبانیت نیست .
24- علم حقیقی علمی است که انسان را به هدایت خاصه راهنمایی کند . علمی است که او را به احوال دلش آگاه بکند .
25-خداوند متعال از جهل نمی گذرد .
26-حب دنیا و حب خدا در یک دل جای نمی گیرد . باید از یکی از آن ها گذشت.
27-خوش خلقی خوی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است . مردم را با اخلاق عملی و با روی خوش به اسلام دعوت کنید .
28- گمشده مومن حکمت و دانش است . این از ملاقات با امام زمان علیه السلام بالاتر است .
29-علم را برای عمل کردن یاد بگیرید.علت عدم رسیدن ما به مقامات عالیه این است که ما عمل در کلاس های قبل نکردیم .
30-امر آخرتتان را اصلاح کنید تا امورات دنیای شما اصلاح شود .
31-آن چه که شما در سفر آخرت همراهتان دارید علم و عمل صالح خود شماست .
32-قدم به قدم عمل خود را با فرمایشات معصومین علیهم السلام منطبق کنید .
33-تنها یاور شما در مواجهه با حضرت ملک الموت عمل صالح شماست .
34-تعلقات است که مانع پرواز انسان می شود .
35-توفیق شما در سیر الی الله منوط به این است که چه قدر به افراد جامعه احسان می کنید و این در رأس امور است .
36-اهل بهشت حسرت هیچ ساعتی از عمر خود را نمی خورند ، الا ساعاتی را که در دنیا در غفلت بودند و ذکر پروردگار متعال را نکرده بودند .
37-آن نیرویی که بتواند شما را در مقابل شیطان و نفس محافظت کند محبت به پروردگار متعال است .
38-مبادا نعمت های خدای متعال شما را مغرور کند .
39-اگر بخواهید از دنیا استفاده کنید باید اول از پله ی آخرت شروع کنید .
40- تا زمانی که توجه به حضرت حق دارید در رحمت خداوند متعال هستید .
معاونت تهذیب
کتاب عالمان شهر اخلاق /
سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران/
بخوانيم و عمل کنيم!
نوشته شده توسطرحیمی 1ام مهر, 1392قسمتي از وصيت نامه محمد مكى(شهيد اول) را انتخاب کرده ايم. اين «وصيت نامه»در بردارنده مطالب و معارف بلندى است .در اين وصيت نامه شهيد اول نخست نفس خويش را مخاطب قرار مى دهد و انتظاراتش را از نفس خود بيان مي داردو آنگاه برادران و دوستان الهي را:
1. تقواى الهى را فرا ديد خود قرار دهید و بر همه حركات و سكنات خويش حاكم سازید. مدام در مراقبه بوده و از خدا خوف و خشيت كنید. در خلوت و پنهانى از او شرم كرده ، به آنچه خوشايند او نيست آلوده نگردید.
2. در همه احوال خدا را فراياد دارد و در بيشتر اوقات با زبان ذكر او گويد.
3. بر خدا توكل كرده ، كارها را به او واگذارد و در گرفتاريها و سختيها به او پناه برد.
4. موازين و احكام دين را فراديد خويش نهاده ، مواظب باشد سر موئى از آن خارج نشود؛ زيرا خروج از فرامين شريعت ، گمراهى و ضلالت را در پى آرد.
5. نوافل و مستحبات را بر اساس تلاش و توان ، فراغت و سلامتى ، زياد كند؛ بويژه نمازهاى مستحب را؛ چون نماز، بهترين عمل است . كارى پس از شناخت خدا و تحصيل معارف الهيه ، همانند نماز انسان را به خدا نزديك نمى كند. در ميان نمازهاى مستحبى ، در انجام نماز شب مراقبت ويژه كند.
6. زبان را از گناهانى همچون : پرت و پلاگوئى ، غيبت ، سخن چينى ، بيهوده گوئى نگاه دارد. از شنيدن لغو و هر آنچه بهره دينى يا دنيايى ندارد بپرهيزد و اعضاء جوارح را از آنچه ناخوشايند پروردگار است بدور دارد.
7.زهد را روح زندگى اش كند، به آنچه به او مى رسد بسنده كند، روزى از حلال خورد، تا مى تواند بى نيازى از مردم را پيشه خود سازد؛ زيرا خواهش از مردم خوارى و ذلت اين دنيا را در پى دارد.
8.ياد مرگ را نصيب العين خويش كند؛ براى رسيدن آن در همه حال آماده باشد. براى اين كه ياد مرگ ، «فراديد» او گردد، روزى بيست مرتبه ياد مرگ كند.
9.هر صبح و شام گذشته خود را محاسبه كند، اگر رفتار نيك داشته است بر او بيفزايد؛ چنانچه بدى از او سرزده است ، از او بازگردد و جبران كند.
10. با قلب و زبان ، دائم در استغفار بوده ، طلب بخشش كند. شكل آن (استغفار) چنين است : «اللهم اغفرلى فانى استغفرك و اتوب ». در وصيت لقمان به فرزندش آمده است : بسيار بگويد:«اللهم اغفرلى» ؛ زيرا خداوند در شبانه روز اوقاتى قرار داده است كه در آن وقت ها، حاجات بندگان را رد نمى كند.
11. امر بمعروف و نهى از منكر را با شرايطى كه در شرع مطهر آمده است به اندازه توان و نيرو، انجام دهد.
12. برادران دينى را يار و كمك باشد، به اندازه افتادگى و نياز آنان حاجتشان را برآورد. اولاد على ((ع )) و فاطمه ((س )) را خدمت و احترامى ويژه كند.
13. قوانين و دستورات الهى را بزرگ شمارد. علماء دين را گرامى دارد. صاحبان تقوا، از مؤ منين را، احترام كند.
14. بداده خدا راضى باشد. چيزى را كه نمى داند خير او در آن است يا نه ، طلب نكند. در همه احوال خدا را سپاسگزار باشد.
15. بهنگام پيكار و رودررويى با مشكلات مقاومت ورزد؛ زيرا صبر راءس همه امور است .(6)
16. براى تعجيل فرج و ظهور امام زمان ((عج ))) دائم دعا كند؛ زيرا اين عمل در شريعت اسلام ، از اهميت والايى برخوردار است .
17. اشتغال دائم به درس و بحث و ممارست با علوم را، در اين راه تدريس ، آموزش ، مطالعه ، قرائت و فراگيرى دانش پيشه خود سازد. در اين راه از سرزنش هيچكس بيم به دل راه ندهد.
18. در همه كارها اخلاص داشته باشد و كارها را فقط براى خوشنودى خداانجام دهد؛ زيرا فقط كارهاى خالص و بى پيرايه را خدا مى پذيرد. ريا در عبادت - پناه مى بريم از آن بخدا- شرك شمرده مى شود.(7)
19. پيوند و ارتباط با خويشاوندان ، اگر بگونه اى فراخ نتواند به ديدار آنان برود، با عرض سلامى آنان را خوشنود سازد.
20. به زيارت برادران دينى رود. با آنان در امور دين و آخرت گفتگو داشته باشد.(8)
21. زياد به دنبال مباحات و رخصت ها نرود. در زندگى خود، گشادگراى نباشد. در تكاليف دينى بر خود سخت نگيرد؛ بلكه روش و مشى ميانه و استوارى را در پيش گيرد.
22. با مردم درخور فهم آنان سخن گويد و از مطالبى كه هضم آنها برايشان مشكل است بپرهيزد. خلق و خوى خوب داشتن ، خشم را فرو خوردن ، با مردم فروتنى نمودن ، از خدا سامان خلق را خواستن و كارهاى آنان را سامان دادن را پيشه خود سازد.
23. بدون بهره دينى يا دنيايى لحظه اى از عمر خود را سپرى نكند. در همه اين كارها معيار تقوا و مراقبت پيوسته و دائم است . سلام بر همه آنان كه اين دستور را پى گيرند. سپاس ويژه خداوند است . درود پياپى خدا بر پيامبر اسلام و آل بزرگوار وى باد.
دستور العملهاي عرفاني از علماي بزرگ اخلاق
چه کسانی هیزم جهنماند؟!
نوشته شده توسطرحیمی 1ام مهر, 1392
به گزارش خبرگزاری حوزه، حضرت آیتالله جوادیآملی در نوشتاری با تاکید بر لزوم شناخت انسان از روشهای تربیت نفوس چند نکته اساسی را پیرامون به کمال رسیدن انسان متذکر شدهاند.
*اگر خود را نشناسیم سواد نداریم
يكم. همه علوم مطرح در حوزه يا دانشگاه مستقيم يا غيرمستقيم به انسان شناسي نيازمند است. علومي كه در دانشگاهها مطرح است، يا انساني است يا تجربي. علوم انساني، بدون انسانشناسي به نتيجه نميرسد، زيرا عنصر محوري علوم انساني «هويت انسان» است. علوم تجربي هم با انسان شناسي ارتباط مستقيم ندارد؛ ولي براي انسان لازم است. مهندسي كه خانه، شهر، خيابان و… ميسازد، به دنبال زندگي بهتر براي انسان است و اخترشناس، زمينشناس، گياهشناس، جانورشناس يا معدنشناس، همه براي بهره برداري بهتر انسان از اين منابع تلاش مي كنند.
بر اين اساس، علوم مطرح در حوزه يا دانشگاه، بدون انسانشناسي، يا خود ناقص هستند يا كارايي و كارآمدي آنها دچار نقص است. از اينرو بخش وسيعي از آيات قرآن در پي معرفي هويت انسان و عوامل اصلي سازنده انسانيت اوست، پس اگر ما خود را نشناسيم، از علومي كه فرا مي گيريم، بهره اي نميبريم.
*جان آدمی در علوم انسانی است نه تجربی
دوم. در فرهنگ قرآن، انسان فقط در تالار تشريح خلاصه نمي شود. كارايي بدن و جسم، فقط در محدوده طب است؛ امّا آنچه اين بدن يا جسم را تدبير، هدايت و راهنمايي مي كند، جان آدمي است و اين حقيقت در علوم انساني مشخص مي شود؛ نه در علوم تجربي.
*چه کسانی هیزم چهنماند!
سوم. همانطور كه اجرام، گاه از درون و گاه از بيرون دچار آفت مي شوند، يا گاه از درون مشتعل مي شوند گاه از بيرون، ارواح نيز چنين اند؛ به هرحال شناخت، درمان و مهار آتش دروني بسيار دشوار است. در امور معنوي نيز وضع همين گونه است؛ گاهي انسان از بيرون آسيب مي بيند و گاه از درون. آتش بيرون بر جسم اثر ميكند و همه ما به خوبي اين آتش و راه فرار از آن را مي شناسيم؛ امّا آتش درون جان و روح ما را به آتش مي كشد. جان ما در درون خود، يا آفتزاست يا انشاء اللّه نور به همراه دارد.
خداي سبحان نيز در قرآن مجيد درباره سوختن جسم و جان سخن گفته است، چنان كه درباره پر فروغ بودن جسم و جان هم سخن به ميان آورده است. درباره سوختن جسم فرمود: عدهاي هيزم جهنم هستند:
« وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا».[1] قاسط يعني كسي كه اهل قَسط است و قَسط، به معني ظلم و جور است. اين كلمه در مقابل كلمه قِسط، به معناي عدل و ميانه روي است. در قرآن كريم آمده است: ظالمان هيزم جهنم هستند و خودِ اينها آتش جهنم را تأمين مي كنند و مواد خام آتش جهنم هستند.
عدهاي هم از درون خود آتش توليد ميكنند كه قرآن از آنها به «وقود» ياد ميكند. آنها رهبران و امامان كفر هستند كه خداي سبحان در مورد آنها فرموده است: ﴿وقودها الناسُ و الحجارة﴾.[2] اينها آتشزنه و آتش گيره اند و از خود آتش دارند. درباره روح و جان هم فرمود: عدهاي دلهايشان چنين است: ﴿نار اللّهِ المُوقدَةُ ٭ الّتي تطّلع علي الأفئدةِ﴾[3]؛ آتش خدا از دل آنها شعله ميكشد.
*خداوند هیچ کس را هیزم خلق نکرده است
چهارم. خداي سبحان هيچ كس را به صورت هيزم يا نظير سنگ چخماق كه از درون آتش داشته باشد نيافريده است. او همه را پاك و شفاف خلق كرده است. عدم مواظبت و مراقبت خوردن هر غذا، نگاه كردن به هر چيز، رفتن به هر جا، گفتن هر حرف يا شنيدن آن كم كم به مشوش شدن درون انسان مي انجامد. جان انسان درياي زلالي است كه اگر با اعمال و افكار ناشايست آلوده نشود، بسياري اسرار عالم هستي در آن منعكس و متجلي مي شود.
خداي سبحان به ما فرمود: من به شما سرمايه اي داده ام كه مانند آب پاك، شفاف و زلال است. اگر تدبّر كنيد، مسئله براي شما روشن ميشود. تعبيراتي چون ﴿يعقلون﴾، ﴿يتفكّرون﴾، ﴿يتذكّرونَ﴾ و ﴿يَتدبّرونَ﴾ نيز به همين دليل آمده است؛ امّا اگر آن را آلوده يا مُشوش كرديد، يا هم آلوده و هم مشوش كرديد، چيزي نمي بينيد: ﴿صُمٌّ بُكمٌ عُمْي فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ﴾.[4]
اگر كسي بتواند اين كوثر را حفظ كند؛ نه بد كسي را بخواهد و نه به فكر تباه كردن خود باشد، زلال باقي ميماند و از بسياري اسرار آگاه ميشود. غذاي حرام، فكر باطل، چاه كندن براي ديگران، زشت گفتن به ديگران و هتك حيثيت ديگران، هم آتش درون است و هم آلوده كننده كوثر جان.
به هر حال، اگر ما از چنين سرمايه اي محافظت كنيم، در همه علوم (انساني و تجربي) كامياب مي شويم. از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده است: در شبانه روز، انسان بايد زمان كوتاهي با خود خلوت كند و به حساب خود رسيدگي كند.[5]
براي مثال كشاورزي را در نظر بگيريد كه پس از 40 سال تلاش و كوشش، روز درِ انبار را باز كند، چيزي در آن نبيند. آن روز فهميد موشي در انبار بود و همه محصول را برد. وقتي در انبار قفل است و كسي نمي تواند از بيرون بدان دستبرد بزند، معلوم مي شود كه در درون مشكلي وجود دارد. سخن جناب مولوي اين است:
گرنه موشي دزد در انبارِ ماست ٭٭٭٭ گندم اعمال چل ساله كجاست[6]
انسان بايد به گونهاي زحمت بكشد كه وقتي از او مي پرسند «چه داري؟»، بتواند پاسخ بدهد: خدايا! من اين كارها را براي تو انجام داده ام؟! اما متأسفانه بعضي از ما فلان كار را براي اينكه نامي پيدا كنيم، انجام داديم و وقتي چند نفر از ما تعريف كردند، خوشحال شديم يا وقتي به ما اعتراض كردند، از صحنه خارج شديم. همه اينها براي خودمان بود. حال آيا عمل نقدي در دست داريم تا بگوييم: خدايا! اين كار را براي رضاي تو انجام داده ايم؟
ما موظفيم هر روز حسابرسي داشته باشيم، زيرا در زواياي درون ما موشها بسياراند؛ رشوه، عشوه، غيبت، تهمت، كبر يا ديگر بيماريها.
البته همه اينها اصلاح شدني است، به خصوص در دوران جواني؛ براي مثال، اگر يكي از دوستان ما در المپياد موفق شد و گفتيم خدايا تو را شكر؛ خدايا! بر توفيقات او بيفزاي و به ما هم توفيق بده كه بهتر از او يا مثل او باشيم و سجده شكر به جاي بياوريم، بايد بدانيم كه در انبار وجود ما موش راه نيافته است؛ امّا اگر بدگويي كرديم يا تهمت زديم، بايد بدانيم كه موش به انبار درون ما راه يافته است. اين موش اعمال را از درون مي پوساند و از بين مي برد. اگر ديگري ترقي كرد و ما خوشحال شديم و «لَكَ الحَمد» گفتيم، معلوم ميشود كه قلب ما شفاف است و اين استخر زلال را نه آلوده كردهايم و نه شورانده ايم.
پی نوشت:
[1] ـ سوره جنّ، آيه 15.
[2] ـ سوره بقره، آيه 24.
[3] ـ سوره همزه، آيات 7 ـ 6.
[4] ـ سوره بقره، آيه 18.
[5] ـ وسائل الشيعه، ج 16، ص 97 ـ 96، باب وجوب محاسبة النفس كل يوم.
[6] ـ مثنوي معنوي، دفتر يكم، بيت 382.
"نرمش قهرمانانه" گفتگوهای تضمینی اطمینان آور است/ در شرایط صلح حدیبیه هستیم نه صلح امام حسن(علیه السلام)
نوشته شده توسطرحیمی 31ام شهریور, 1392فرمانده قرارگاه عمار، با تاکید براینکه در زمان فعلی گفتگو باید قهرمانانه و در راه رسیدن به اهداف باشد، گفت: نرمش قهرمانانه ، گفتگو های تضمینی اطمینان آور و توجیهی و بسیار عالی است؛ چراکه که دشمن می خواهد عکس آنرا از ایران به همه اعلام کند.
حجت الاسلام مهدی طائب در گفتگو با خبرنگار مهر، نرمش قهرمانانه را حرکت در اقدامات گفتگو و تعامل های رو به جلو خواند و گفت: نبرد قهرمانانه نبردی است که برای رسیدن به هدف باید تا پای جان ایستاد و هرگز هدف را فراموش کرد. حالا ممکن است برای رسیدن به هدف یک جایی لازم باشد که فعلا شلیک نکنید چون این شلیک نکردن در راستای رسیدن به هدف است مانند آن شلیک کردن قهرمانانه است.
وی با بیان اینکه یک اصل در “قهرمانانه” نهفته است و آن این است که باید رو به جلو باشد، افزود: یعنی هر اقدامی اعم از گفتگو و عملیات نظامی که موجب شود شما حرکت قهقرایی داشته باشید و از هدف دور شوید این حرکت زبونانه است اما هر حرکتی که باعث شود شما به هدف نزدیک شوید این قهرمانانه است.
وی ادامه داد: تعبیر مقام معظم رهبری در این نرمش بیشتر بر قهرمانانه تاکید داشت چرا که اصل نرمش به دلیل این که به راحتی ها و تنبلی ها و به آسایش نزدیک است خیلی خواستنی تر است تا حرکت و اقدام و تلاش عملیاتی، بنابراین ایشان به دنبال این هستند که این نرمش مبادا در نرمش های زبونانه عاجزانه و به حرکت به سمت قهقرا تبدیل شود به همین دلیل حرکت قهرمانانه را به کار می برند.
فرمانده قرارگاه عمار، همچنین در ادامه با اشاره به بخشی از صحبت های رهبر انقلاب در خصوص “نرمش قهرمانانه” گفت: ایشان فرمودند “ما با گفت و گو و تعامل با دنیا مخالف نیستیم اما این تعامل باید در راستای اهداف و راه رسیدن به مقصد ما باشد.”
وی همچنین با اشاره به تشبیه شرایط امروز نظام با زمان صلح امام حسن (ع) و صلح حدیبیه گفت: این تشبیه ها از یک جهت درست و از یک جهت غلط است یعنی هیچ شباهتی بین صلح حدیبیه و صلح امام حسن(ع) نیست. به این دلیل این که در زمان صلح حدیبیه پیامبر اکرم(ص) برای رسیدن به هدفشان آن صلح را لازم دیدند. امام حسن مجتبی (ع) هم برای رسیدن به هدفشان آن صلح را لازم دیدند. اما این که چرا کاربه صلح کشید متفاوت است و عواملی که موجب شد امام حسن راه انحصاری را در صلح ببینند متفاوت است با عواملی که در زمان پیامبر اکرم بود.
طائب افزود: در صلح حدیبیه یاران پیامبر اکرم (ص) در انجام وظایف خود کوتاهی نداشتند که راه منجر به صلح حدیبیه شود؛ اما در زمان امام حسن(ع) به دلیل کوتاهی های افراد و نبود نیرو بود که امام راه را منحصر در صلح دیدند. افراد در زمان امام حسن می توانستند راه عملیاتی روند و به حضرت کمک کنند ولی این کار را نکردند بنابراین صلح آنان قهرمانانه نیست.
وی با تاکید براینکه در زمان فعلی گفتگو باید قهرمانانه و در راه رسیدن به اهداف باشد، گفت: باید در مذاکره توجه داشته باشیم که آیا گفتگو ما را به مسیر اصلی می رساند یا نه؟ و این باید مدنظر باشد. یا این که باید اقدامات عملیاتی و یا مذاکره برای رسیدن به هدف پیش بگیریم این تکلیفش با کسی است که احاطه کامل بر اطلاعات و مجموعه توانمندی ها دارد و به همین جهت در قانون اساسی تعیین جنگ و صلح را به رهبری داده اند که جامع اطلاعاتی دارند.
این استاد حوزه و دانشگاه، با بیان اینکه با امروز در شرایط امام حسن (ع) نیستم و در شرایط صلح حدیبیه قرار داریم، تاکید کرد: بعضی ها امروز اظهار نظر می کنند ما امروز در زمان امام حسن(ع) هستیم این افراد از کنج خانه هایشان حرف می زنند و به واقعیت های جامعه احاطه اطلاعاتی ندارند. در واقع زمان امروز ما شبیه به زمان پیامبر اکرم(ص) و صلح حدیبیه است . آن چیزی که بر اصول فطری جمهوری اسلامی حاکم است رسیدن به اهداف متعالی است حال می خواهد راه رسیدن به هدف گفتگو و مذاکره باشد یا تدابیر عملیاتی و دفاعای که تشخیص آن با رهبری است .
وی اذعان داشت: امروز نه تنها در داخل بلکه بیرونی ها هم متوجه شده اند که توانمندی های جمهوری اسلامی و اصولا حرکت بیداری اسلامی که دنیا رخ داده در مقابل ضعف دشمنان مدعی ما بوده است و این موضوع شرایط را ایجاد کرده که هیچ گاه جمهوری اسلامی به دلیل ناتوانی گفتگو را به دنیا پیشنهاد نمی کند و اگر گفتگویی هم دارد گفتگو های مقاومتی افشاگرانه است که همه دنبا بفهمند که این روسای استکباری هستند که می خواهند از ما چهره جنگ طلب ارائه دهند و می خواهند مسائل هسته ای ما را به قالب نظامی ببرند.
فرمانده قرارگاه عمار، افزود: جمهوری اسلامی باید با گفتگو در جهت تببین اهداف و رویکرد خود خود در در سطح دنیا به جهانیان و ملت هایی که از ایران الگو می گیرند این اطمینان را بدهد که در منطق ما سلاح و ابزار نظامی زمانی معنا دارد که به ما حمله شود و ما برای منطق و افکار خودمان نیاز به سلاح نداریم.
طائب در پایان خاطرنشان کرد: نرمش قهرمانانه ، گفتگو های تضمینی اطمینان آور و توجیهی و بسیار عالی است که دشمن می خواست خلاف آنرا به همه اعلام کند، در حالیکه حضور در صحنه مذاکرات ببین المللی و آنجا که منطق حاکم است این توطئه دشمنان را خنثی می سازد.
منبع:خبرگزاری مهر
مقصود مقام معظم رهبری از “نرمش قهرمانانه” چیست؟ + دانلود کتاب صلح امام حسن علیه السلام
نوشته شده توسطرحیمی 30ام شهریور, 1392
مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار روز سهشنبه ۲۶ شهریورماه با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فرمودند:
«من مخالف حرکتهای صحیح دیپلماسی نیستم.
بنده معتقدم به آنچه سالها پیش، نرمش قهرمانانه نامگذاری شد.»
در ذهن شنونده این سخن و خواننده این عبارت، این پرسش شکل میگیرد که اصطلاح مورد اشاره آیتالله خامنهای (نرمش قهرمانانه) ساخته کیست و رهبری به کدام نامگذاری اشاره میکنند؟
“نرمش قهرمانانه”، یادآور کتابی است که خود معظم له در ۳۰سن سالگی (سال ۱۳۴۸ خورشیدی) ترجمه کردهاند.
کتاب «صلح الحسن» نوشته « راضی آل یاسین» - متولد ۱۸۶۹ و متوفی به سال ۱۹۵۳ میلادی - اولین بار توسط روحانی جوان و مبارزی به نام «سیدعلی خامنهای» ترجمه شد.
مترجم به سبب باورهای شیعی ترجیح داد عنوان کتاب را به «صلح امام حسن» ترجمه کند و ذیل آن نیز عبارت «پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ» را بیاورد. جالب اینکه متن ترجمه مفصلتر از اصل عربی است؛ به این خاطر که مترجم ذوق ادبی و علاقه خود به استفاده از واژههای فاخر در زبان فارسی را نیز به کار گرفته است.
پنج سال بعد، یک خراسانی دیگر (فخرالدین حجازی) نیز باز این کتاب را ترجمه کرد و تفاوت آن دو در وهله نخست در همان عبارت «پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ» است.
آیا اشاره ظریف و گذرای رهبر معظم انقلاب به اینکه «معتقدم به آنچه سالها پیش نرمش قهرمانانه نامگذاری شد» یادآوری عنوان جانبی همان کتاب در ۴۴ سال پیش و صحهگذاری غیرمستقیم بر سیاست تنشزدایی و صلحطلبی نیست که با شیوههای جدید توسط دولت دنبال شود؟ اقتضای رهبری و تجربه ۳۴ ساله البته افزودن قید «به یاد داشتن حریف و دشمن» است.
کتاب : صلح امام حسن علیه السلام
من نسبت به مسئله صلح امام حسن علیه السلام سال های متمادی حساس و علاقمند بودم کتاب های متعددی در این زمینه مطالعه کردم یاداشت ها و نوشته های زیادی داشتم ، کتاب مرحوم شیخ راضی را ترجمه کردم. می توانم عرض کنم که شهید مطهری در همان یک سخنرانی که در تحلیل صلح بیان کردن حقا و انصافا مطالب بکر و جالبی را در آنجا آوردن البته ایشان صلح امام حسن(ع) را از یک بعد نگاه کردند. دو سه بعد دیگر هم هست که از آن ابعاد هم می شود به صلح نگاه کرد.
ایشان در پاسخ به این سوال بحث کردن که چرا امام حسن مجتبی(ع) مثل برادرشان امام حسین(ع) مقاومت نکرند تا کشته شوند، چون حداکثر این بود که کشته و شهید شوند . شرایط امام حسین(ع) که در آن جایز بود، بلکه متعین بود، که باید امام حق بایستد تا شهید شود، متفاوت است با شرایط زمان امام حسن(ع).
فرق اول این است ،امام حسین(ع) که به شهادت رسید ، یک معترض، یک عامربه معروف و ناهی از منکر بود که در مقابل یک حاکم جائر قیام کرد چون او داشت ظلم می کرد و امام حسین(ع) به عنوان یک معترض و یک مومن تکلیف شرعی خود را احساس کرد که باید به اعتراض کند این اعتراض واجب بود و نقطه اوج ، زیبایی و شکوه این اعتراض هم در این بود که آنقدر ادامه دهد تا مظلومانه کشته شود . شهید فی سبیل ا… با کشته شدن خودش حقانیت حرف خویش را ثابت کرد. اما امام حسن(ع) اصلا اینجور وضعی نداشت . امام حسن خلیفه ای بود که یک نفری در مقابل او از رعیت او علم طغیان برداشته بود اگر امام حسن در این رویارویی با رعیت خودش که علیه او طغیان کرده، مقاومت می کرد تا جان خود را از دست دهد، هرگز آن معترض شجاعی نبود که در مقابل منکر ایستاده و کشته شده، بلکه حاکمی بود که به وسیله عوامل خودش به قتل رسیده. حالا می بینید که ماهیت قضیه به کلی متفاوت شد .
فرق دوم این است ، امام حسن مجتبی(ع) وقتی که نگاه کرد به وضع لشکر خودش و وضع کوفه و شرایط اجتماعی و سیاسی فهمید که حالا جنگ را تمام کرد، تمام کرد، به همان ترتیبی که حکومت را تسلیم کند به معاویه، اگر حالا جنگ را تمام نکند یک سال دیگر، دو سال دیگر، پنچ سال دیگر یا ده سال دیگرهم این جنگ ادامه پیدا کند نتیجه باز همین است یعنی با شیوه هایی که امام حسن دارد- شیوه های الهی وعلوی- و شیوه هایی که معاویه داشت-شیوه خریدن دلها و میدانهای مردم به وسیله پول- با این شیوه و ضعف ایمانی که در مردم بود و با خستگی که مردم کوفه داشتن اگر ده سال دیگر هم امام حسن می جنگید آخرش همین بود یعنی باز مجبور بود تسلیم معاویه شود منتها ده سال دورتر. حال در این ده سال بر سر امت اسلامی چه می آمد هزاران نفر کشته می شدند، هزاران نفر از بین می رفتن، نارضایتی ها علیه امام حسن(ع) بیشتر می شد … این هیچ وجهی نداشت امام حسن مجتبی(ع) در حالی که یقین دارد، می داند و می بیند که شرایط به هیچ وجه نسبت به آینده نویدی نمی دهد بخواهد پافشاری و اصرار کند تا عده بیشتری کشته شوند. روایاتی از حضرت رسول اکرمصل ا… علیه و آله هست، با یک مضمون واحد و شاید الفاظشان هم خیلی نزدیک به هم که می فرمایند: امید این هست که خداوند به وسیله این پسرم بین دو گروه از مسلمانان را صلح بدهد. یعنی اگر این اقدام امام حسن(ع) نبود و این جنگ تا ده سال دیگر هم ادامه پیدا می کرد باز هم کشتار بیشتر و ضایعات بیشتر و نتیجه همین بود.
فرق سوم این است، امام حسین(ع) از طرف یزید برای بیعت زیر فشار قرار گرفت یزید به فرماندار مدینه نوشت باید بر حسین بن علی(ع) سخت بگیری تا بیعت کند. بیعت یعنی چه؟ بیعت یعنی امضای خلافت آن شقی و خبیثی که در راس کار است. حضرت فرمودند: من دست خود را ذلیلانه در دست شما نمی گذارم، مثل من با یزید بیعت نمی کند. چون فشار بود برای بیعت که تا آن ساعت آخرهم که ابن سعد و بقیه آمدند گفتند یا بعیت یا قتال. تا آخر هم منصرف از این کار نبودند اما امام حسن(ع) چه؟ امام حسن(ع) به هیچ وجه مسئله بیعت با معاویه برایشان مطرح نبود. در قرارداد آتش بس یا صلحی که بین امام حسن(ع) و معاویه نوشته شد این بود که امام حسن(ع) به معاویه امیرالمومنین نگوید و با او بیعت نکند، بعد از خودش امام حسن(ع) را به خلافت بگذارد و امام حسین(ع) را. چقدر متفاوت است با قضیه امام حسین(ع). بله اگر امام حسن(ع) هم زیر فشار قرار می گرفت که باید بیعت کنی وضع فرق می کرد.
فرق چهارم این است، در زمان امام حسین(ع) این روایت پیغمبر که فرمود: کسی که ببیند حاکمی دارد ظلم و جور انجام می دهد و به حقوق مردم تجاوز می کند حرام خدا را حلال میکند احکام الهی را دگرگون می کند و … بر این فرد واجب است که با این حاکم مقابله کند خب این در زمان امام حسین(ع) به طور کامل وجود داشت. یزیدی بر سر کار بود که مصداق همه اینها بود. مجسمه فساد و شرارت و فسق و ظلم و ناحق راحق کردن و مبارزه با اسلام. خب دیگر امام حسین(ع) منتظر چه چیز باید باشد باید با او مقابله می کرد و باید علیه او تغیّر می کرد، در زمان امام حسن این چنین نبود، امام حسن(ع) البته می دانست - یا به علم امامت یا به حدس صاحب هوشمندانه یک انسان بزرگ- که معاویه یک روزی چنین کاری را خواهد کرد اما در آن زمان قضیه این نبود، قضیه این بود که معاویه دارد خون خواهی عثمان را می کند و ادعا می کرد که می خواهد بر طبق احکام الهی عمل کند و امام حسن(ع) هم در همان صلح نامه نوشتند که تو باید بر اساس حکم خدا و سنت پیغمبر عمل کنی که معاویه هم پذیرفت بر طبق همین ها عمل کند. ظاهر قضیه این است، که خیلی تفاوت دارد با آنچه در زمان پیغمبر بود.
فرق پنجم این است،زمینه های متفاوت قضاوت برای مردم آن زمان و مردم تاریخ است. امام حسین(ع) که قیام کرد و به شهادت رسید، در زمان خودش همه او را تمجید کردند بعد از خودش نیز در این زمان 1300 سال همه او را تمجید کردند چه کسانی که او را به امام قبول داشتند و چه کسانی که نداشتند، چون زمینه، زمینه ای بود که هیچ گونه بحثی نبود که باید این چنین عمل می شد اما امام حسن اگر می جنگید تا کشته می شد سوالات زیادی باقی می ماند یک عده می گفتند که شما نمی خواستید دین در جامعه حاکمیت داشته باشد، خب معاویه که می گفت دین را حاکمیت خواهم داد، معاویه که می گفت من حاضرم به کتاب خدا عمل کنم، چرا شما قبول نکردید. اگر کسی می گفت که معاویه بعد از شهادت امام حسن(ع) با رفتار خلافش چهره اصلی خودش را رو می کرد، همان معترضین باز می گفتند: خب معلوم است وقتی امام حسن(ع) نباشد و آن حریف را کنار بزند، همین کارها را می کند و افسار گسیخته می شود شما می خواستید خودتان را زنده نگه دارید و می ماندید و نمی گذاشتید. پس جای سوال باقی بود و این هم یکی از فرق های بین زمان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بود.
دانلود کتاب صلح امام حسن علیه السلام کتابخانه الکترونیکی http://www.farhang.barnegar.com
دانلود کتاب صلح امام حسن (علیه السلام) / 1.9 مگابایت / PDF ، WORD
دانلود کلیپ صوتی / 2.9 مگابایت / 10 دقیقه
منابع:
شرط رسیدن به تمدن اسلامىِ نوین از دیدگاه رهبری
نوشته شده توسطرحیمی 27ام شهریور, 1392
رسالت اصلی در تقابل با فرهنگ غربی چیست؟
پاسخ معظم له: فرهنگ غربى فقط هواپیما و وسائل آسایش زندگى و وسائل سرعت و سهولت نیست؛ اینها ظواهر فرهنگ غربى است، که تعیینکننده نیست؛ باطن فرهنگ غربى عبارت است از همان سبک زندگى مادىِ شهوتآلودِ گناهآلودِ هویتزدا و ضد معنویت و دشمن معنویت. شرط رسیدن به تمدن اسلامىِ نوین در درجهى اول این است که از تقلید غربى پرهیز شود. ما متأسفانه در طول سالهاى متمادى، یک چیزهائى را عادت کردهایم تقلید کنیم.
بنده طرفدار این نیستم که حالا در مورد لباس، در مورد مسکن، در مورد سایر چیزها، یکباره یک حرکت جمعى و عمومى انجام بگیرد؛ نه، این کارها باید بتدریج انجام بگیرد؛ دستورى هم نیست؛ اینها فرهنگسازى لازم دارد. همان طور که گفتم، کار نخبگان است، کار فرهنگسازان است. و شما جوانها باید خودتان را براى این آماده کنید؛ این، رسالت اصلى است.
ما از علم ترویج میکنیم، از صنعت ترویج میکنیم، از اختراع و نوآورى ترویج میکنیم، هر مبتکرى و هر ابتکارى را با احترامِ تمام بر روى چشم مینشانیم - این به جاى خود محفوظ - اما همان طور که گفتیم، اصل قضیه جاى دیگر است؛ اصل قضیه، درست کردن سبک زندگى است، رفتار اجتماعى است، اخلاق عمومى است، فرهنگ زندگى است. باید در این بخش، ما پیش برویم؛ باید تلاش کنیم. تمدن نوین اسلامى که ما مدعىاش هستیم و دنبالش هستیم و انقلاب اسلامى میخواهد آن را به وجود بیاورد، بدون این بخش تحقق پیدا نخواهد کرد. اگر آن تمدن به وجود آمد، آن وقت ملت ایران در اوج عزت است؛ ثروت هم دنبالش هست، رفاه هم دنبالش هست، امنیت هم دنبالش هست، عزت بینالمللى هم دنبالش هست؛ همه چیز با او خواهد بود، همراه با معنویت.
بیانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالى ۱۳۹۱/۰۷/۲۳
راههای جلوگیری از تسلط شیطان در کلام رهبر فرزانه حضرت امام خامنه ای
نوشته شده توسطرحیمی 21ام شهریور, 1392
سبک زندگی در بیانات رهبر معظم انقلاب
نوشته شده توسطرحیمی 21ام شهریور, 1392بيانات در ديدار جمعى از بسيجيان و فعالان طرح «صالحين»
همين بحث سبك زندگى و اسلوب زندگى به حسب نظر اسلام، اين در داخل بسيج مي تواند يك معيار براى خودشناسى باشد. بحث اين نيست كه دستگاههاى برتر و بالاتر بيايند ما را عيار بزنند، ببينند چه جورى است، بحث اين است كه خودمان، خودمان را عيارسنجى كنيم. رفتار ما در محيط كار چگونه است؟ رفتار ما با همسر و فرزند چگونه است؟ رفتار ما در محيط زندگى و محيط اجتماعى چگونه است؟ رفتار ما با زير دست چگونه است؟ با كسى كه بالادست ماست، رفتار ما چگونه است؟ رفتار ما با دوست چگونه است؟ با دشمن چگونه است؟ اينها همه در اسلام اندازه و معيار دارد. خودمان را بسنجيم. اين ميشود عيار خويش را سنجيدن، خود را درست شناختن. اگر از اينجا شروع كرديم، بنيان زندگى ما، بنيان كار ما در همهى بخشها، بخصوص در بسيج، كه حالا محل بحث ماست، تقويت خواهد شد.91/9/1
بيانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالى
يكى از ابعاد پيشرفت با مفهوم اسلامى عبارت است از سبك زندگى كردن، رفتار اجتماعى، شيوهى زيستن - اينها عبارةٌ اخراى يكديگر است - اين يك بُعد مهم است؛ اين موضوع را ميخواهيم امروز يك قدرى بحث كنيم. ما اگر از منظر معنويت نگاه كنيم - كه هدف انسان، رستگارى و فلاح و نجاح است - بايد به سبك زندگى اهميت دهيم؛ اگر به معنويت و رستگارى معنوى اعتقادى هم نداشته باشيم، براى زندگى راحت، زندگى برخوردار از امنيت روانى و اخلاقى، باز پرداختن به سبك زندگى مهم است. بنابراين مسئله، مسئلهى اساسى و مهمى است.92/7/23
بيانات در ديدار دانشجويان
مسئلهى «سبك زندگى» - كه بنده سال گذشته در سفر بجنورد آن را مطرح كردم و مورد استقبال هم قرار گرفت - مسئلهى مهمى است. بحث دربارهى مسائل سبك زندگى، اظهارنظر، موافقت، مخالفت، در مواد گوناگون؛ اينها بحثهائى است كه دانشگاه را زنده و بانشاط نگه ميدارد. اينجور بحثهاى مهم و ناظر به واقعيتها، خون در رگهاى اين پيكرهى عظيم جارى ميكند.
بيانات در ديدار شاعران
در مسائل مربوط به جامعه و زمانِ خودمان هم شاعر داراى مسئوليت است. امروز يك حركت عظيم تاريخى از درون جامعهى ما به وجود آمده و الهامبخش مجموعههاى بزرگ بشرى شده؛ اين يك واقعيت است. مواجههى انقلاب اسلامى با نظام سلطهى بينالمللى، ايستادگى در مقابل زورگوئىها، از سوى يك ملتى كه دويست سال يا بيشتر زير بار زورگوئىهاى ديگران بوده، و برافراشتن پرچم آزادى و آزادگى در اين كشور، چيز خيلى مهمى است؛ اين بايد در شعر شاعران ما ظهور پيدا كند. همچنين آنچه كه در پى اين آزادى آمد. من بارها در همين جلسه و جلسات ديگر گفتهام كه مسئلهى جهاد نظامىِ هشتسالهى ما چيز كمى نبود، چيز مهمى بود؛ كه به نظر من در شعر ما خيلى بايد مورد توجه قرار بگيرد. همچنين جهادِ بناى جامعهى اسلامى، جهاد استحكام بخشيدن به ساخت قدرت ملى كه ما مكرر رويش تكيه كرديم، جهاد اصلاح سبك زندگى - كه عرض كرديم متن تمدن اسلامى اين است و آنچه كه در غير از سبك زندگى بحث ميكنيم، همه شكلها و شيوهها و اندازهگيرىها است - اينها هر كدام يك جهاد است؛ حضور در اين جهاد از طريق شعر، بايد مورد توجه قرار بگيرد. همچنين مسائل مربوط به تاريخ، مربوط به زمانه. امروز بيدارى اسلامى يك مسئلهى مهم است، مسئلهى فلسطين يك مسئلهى مهم است؛ اينها بايد در شعر ما سهم داشته باشند، ما در شعرمان بايد به اينها بپردازيم.
بيانات در ديدار شاعران
ما اين دو بخش شعر را به رسميت ميشناسيم: هم آنچه كه مربوط به احساسات است، هم آنچه كه مربوط به بيان دلتنگىها است. ليكن يك بخش ديگر هم هست كه انديشهى شاعر است، حكمت شاعر است؛ اين نبايد مغفولٌعنه قرار بگيرد. شما سعدى را ببينيد؛ قلههاى شعر ما اينهايند ديگر؛ سعدى از همان - به قول شماها - شاعرانهها، عاشقانهها و احساساتىها فراوان دارد، از آن دلتنگىها هم زياد دارد؛ هم در «بوستان» دارد، هم در غزليات و جاهاى ديگر دارد؛ اما حكمت سعدى را مشاهده كنيد چطور در شعر او گسترده است. سعدى را به عنوان يك حكيم ميشود شناخت. اين است كه كسى مثل سعدى را، كسى مثل حافظ را، كسى مثل صائب را به قله ميرساند. حكمت، انديشهى حكيمانه، مسائل لازم براى آموختن به انسانها، اينها را فهميدن و در شعر گنجاندن و بيان كردن - كه معارف دينى و معارف انسانى و سبك زندگى جزو برترينهايش است - اينها مسئوليتهاى شاعر است.
صفحات: 1· 2