موضوعات: "در محضر علما" یا "مقام معظم رهبری" یا "آیت الله مکارم شیرازی" یا "علامه حسن زاده آملی" یا "امام خمینی (ره)" یا "آيتالله محمدتقي مصباح يزدي" یا "آیت الله بهجت (ره)" یا "آیت الله جوادی آملی"
چگونه محترم شويم؟
نوشته شده توسطرحیمی 27ام آذر, 1391سخنرانی حجه الاسلام محمد علی جاودان(90/02/29)
اعیان و اشراف در آن عالم کسی است که گناه کبیره انجام نمی دهد. مرحوم آقای مشکینی از قول مرحوم آقای آیت الله بروجردی نقل می کردند که ایشان فرموده بودند من در تمام عمرم دروغ نگفتم..
أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین
در آیه 45 سوره مبارکه یاسین می فرماید:
وَإذا قيلَ لهُمُ اتـّقوا ما بَيْنَ أيْديكـُمْ وَما خـَلفـَكمْ لـَعَلـّكـُمْ تـُرْحَمونَ وقتی به آنها گفته می شود که تقوا اختیار کنید، در پیش رویتان و در گذشته تان. حالا می خواهیم عرض کنیم که این یعنی چه؟ شاید به این معنی است که از امروز به بعد مراعات کنید. وقتی آدم جوان است فکر می کند خیلی وقت دارد. بعد معلوم می شود خیلی وقت ندارد. بنابراین این عرايضی که بنده عرض می کنم که برای خودم هم هست، احساس می کند که حالا فرصت دارد. حالا مثلا دو روز دیگر هم شد بشود. وقت زیاد است. عقل رشید می خواهد. عقل رشید کجا پیدا می شود؟ در آیه 45 سوره مبارکه یاسین می فرماید:
وَإذا قيلَ لهُمُ اتـّقوا ما بَيْنَ أيْديكـُمْ وَما خـَلفـَكمْ لـَعَلـّكـُمْ تـُرْحَمونَ وقتی به آنها گفته می شود که آقا مراقبت کنید، مراقبت کنید، برای پیش رویتان و فردایتان و امروزتان، امروزتان، امروزتان، تاریخ از حالا به بعد را مراقبت کنید و حساب تاریخ های گذشته را هم بکنید. باز این از آن جاهایی است که آدم به راحتی می تواند از گذشته خودش بگذرد. می گوید مواظبت کنید. شاید آن باران رحمت خداوند ببارد. وقتی باران رحمت خدا ببارد ،آدم می فهمد. اگر باران رحمت ببارد، می فهمد. اگر در دل ببارد که حتماً می فهمد. وَإذا قيلَ لهُمُ اتـّقوا ما بَيْنَ أيْديكـُمْ وَما خـَلفـَكمْ این حرف خیلی ساده و مرحله اولی است. این مرحله اول است که شما باید، به تقوا عمل کنید و مراقب خودتان باشید. در آیه 30 سوره مبارکه نسا می فرماید:
إن تـَجْتـَنِبوا كـَبائِرَ ما تـُنهَوْنَ عَنهُ نـُكـَفـّرْ عَنكمْ سَيّئاتِكمْ وَنـُدْخِلكـُم مُدْخَلا كريمًا
نتیجه اش خیلی خوب است آقا. اگر مواظبت کنید، اجتناب کنید، پرهیز کنید و دست نزنید. به چه چیزی دست نزنید؟ به كبائِر (گناهان کبیره) كبائِرَ ما تـُنهَوْنَ ما شما را از یک چیزهایی منع کرده ایم. این کار را نکن. آن کار را نکن. اینها چیزهای بزرگ تر است. اگر از بزرگ ترها اجتناب کنید، ما با شما دو تا کار میکنیم. در آنجا گفتند لـَعَلـّكمْ تـُرْحَمُونَ شاید مورد رحمت خداوند قرار بگیرید.
صفحات: 1· 2
هفت خوان زندگى زناشويى
نوشته شده توسطرحیمی 27ام آذر, 1391
- بسيارى از مسائلى كه ما آنها را «ضرورت هاى ناگوار و اجتناب ناپذير» زندگى مى دانيم فرآورده هاى اعمال غير منطقى خود ماست و غالباً اجتناب پذير است!
- بسيارى از دام هايى كه گمان مى كنيم دست تقدير بر سر راه ما گذارده همان زنجيرهايى است كه دانه هاى آن را با دست خود به هم بافته ايم.
- قسمت زيادى از مشكلات زندگى ما، اشكال تراشى ها، بهانه جويى ها، لجاجت ها و احياناً محصول عدم انعطاف هايى است كه ما در مواجهه با حوادث نشان مى دهيم، و نه مشكلات واقعى!
مى گويند «رستم» قهرمان افسانه اى ايران روزى تصميم به تسخير بعضى از مناطق اين كشور كه تا آن زمان هيچ يك از يلان موفق به گشودن آن نشده بودند گرفت.
او در مسير خود به سوى قلب اين منطقه با «هفت مانع» بزرگ كه هر يك از ديگرى وحشتناك تر بود برخورد كرد، گاهى با ديو سفيد و زمانى با اژدهاى غول پيكر و گاهى با جادوگران خطرناك روبه رو شد و سرانجام با زورمندى و مهارت و قهرمانى مخصوص به خود آنها را يكى پس از ديگرى پشت سر گذاشت و از اين هفت مرحله (هفت خوان) گذشت و شاهد پيروزى را در آغوش گرفت، كه فردوسى حماسه سراى ايران آن را در شاهنامه با ريزه كارى هاى جالبى آورده است.
اين «افسانه» تجسم شاعرانه اى است از انبوه مشكلات زندگى انسان ها، و تعدد و كثرت آنها و طرحى براى نشان دادن راه پيروزى و غلبه بر اين مشكلات.
مسأله ازدواج و عبور از عقبات آن در محيط امروز دست كمى از عبور «رستم» از «هفت خوان افسانه اى» مزبور ندارد با اين تفاوت كه همه جوانان با آن شجاعت و قدرت رستم را براى پشت سر نهادن اين هفت خوان ندارند و يا اصولا چنان تصميمى نگرفته اند!
همان طور كه در گذشته هم اشاره كرديم كمتر مسأله اجتماعى مانند اين مسأله از صورت اصلى و طبيعى خود بيرون رفته و اين چنين پيرايه هاى زيانبخش و مزاحمى به آن بسته شده است.
بيشتر ناله ها، شكايت ها، و داد و فريادهاى جوانان و پدران و مادران از سنگينى بار ازدواج مربوط به همين پيرايه هاست. وگرنه اصل و اساس اين مسأله ساده تر و پاكيزه و مقدّس تر از آن است كه اين همه بدبختى و دردسر در پيش يا به دنبال خود داشته باشد.
صفحات: 1· 2
آداب سلوك الي الله (دستور العملهـــا)
نوشته شده توسطرحیمی 27ام آذر, 1391دستور العملها:
- ابراز محبت و رفتار محبت آميز نسبت به خدا و پيامبر و اهل بيت عليهم السلام و به تبع آنان ، سادات و مؤمنان .
- درك محضر و حضور در مجلس اولياء ، كاملان ، اهل يقين و نيكان روزگار خود .
- مطالعه كتابهايي كه در مورد زندگي ، احوال و سخنان اولياء نگاشته شده و آثاري كه به قلم اولياء تاليف شده است .
- حضور در جلسات معنوي متناسب با روحيه و سطح خود .
- تفاوت مربيان و مجالس معنوي
- از نظر سبك :
- سلوك ( مناجاتي ) . تاكيد بر خوف و ادب .
- جذبه ( خراباتي ) . تاكيد بر رجاء و صميمت .
از نظر سطح :
- ابتدايي .
- متوسط .
- عالي .
- در محضر و مجلسي كه احساس كردي تو را با خدا آشناترو متوجه تر و نزديك تر و صميمي تر و مودب تر و مطيع تر و با تقواتر مي كندحاضر شو و در غير اينصورت در آن شركت نكن . نه اينكه الزاماً مجلس خوبي نيست ، بلكه ممكن است خوب و عالي هم باشد ولي با روح تو تناسب ندارد .
- انتخاب يك رفيق راه هم روحيه و همسطح ( الرّفيق ثمّ الطّريق )
- پرهيز از مجالست با اهل شك و انكار
- پرهيز از مجالست با اهل گناه و غفلت و دنيا طلبي
- ورودي هاي وجودت را كنترل كن تا انبعاثات و رويش هاي درونيت اصلاح شود . چشم ، گوش ، شكم … را از پليدي و حرام پاك كن تا دلت پاك شود و افكار و نيات خير در آن برويد و روياهاي معنوي و متعالي ببيني . خوردن يك لقمه ، شنيدن يا خواندن يك جمله ، … ديدن يك منظره و … مي تواند محروميت هاي عظيم ايجاد كند .
- در مسير سلوك اگر طلب صادقانه و تمام عيار در سالك وجود داشت ، ديگر هر چه پيش آمد ، چه توفيق عبادت و طاعت و چه عدم توفيق و حتي دچار شدن به معصيت ، بايد همه را پذيرا باش زيرا لازمه رشدش بوده است كه خدا پيش آورده است
- بايد در توفيقات شاكر و در غير آن صابر باشد . آنجا كه مانع از انجام طاعت مي شود يا امكان ارتكاب معصيت را فراهم مي سازد ، سالك را از حالت تكرار عادت گونه و بي روح و بي خاصيت عبادتي خارج ساخته ، يا او را از معرض عجب و خود پسندي به خاطر كثرت طاعت نجات داده ، يا با چشاندن تلخي معصيت او را براي همه عمر از گناه فراري ساخته و در اثر شرمندگي معصيت در او حالت شكستگي ايجاد كرده ، يا ضعفهاي پنهان روح او را در قالب معصيت به او نشان مي دهد تا امكان برطرف كردن آنها را بيابد و يا …
- خطر در دو چيز است :
- سوء استفاده كردن از حلم و مداراي بزرگان ( خدا و اولياي الهي ) .
- مدارا نكردن با زير دستان . يعني با خشكه مقدسي فشار بيش از حد وارد كردن به آنان و رنجاندن و بيزار نمودن آنها از دين و ايمان .
- با خدا نقد معامله كن . جزا خود عمل است . چه جزايي از خود طاعت و عبادت خداوند بزرگتر ؟
- علي ( ع ) : وعد الكريم نقد و تعجيل . خداي كريم وعده نسيه نداده است . هر وقت چشمت باز شد و جزا را در خود عمل ديدي ، به قيامت كه يوم الجزاست رسيده اي .
- در سلوك ، با نفس خود مدارا كن و ضمن اينكه با بازداشتن آن از راحت طلبي و لذتجويي و واداشتن آن به طاعات و عبادات ، آن را از امّارگي و سركشي خارج مي سازي و رام و مطيع مي كني ، بيش از طاقتش بر آن فشار وارد نكن و يكباره افسار پاره مي كند و حمله ور مي شود . با نَفْس كج دار و مريز رفتار كن .
- به طاعات و عبادات مستحب ، كمي پايين تر از حدّ طاقت بپرداز تا بتواني با شادابي مستمر انجام دهي .
- رغبت و طراوت و ثبات و دوام عمل سبب نيل به اثار سازنده آن است .
- در طاعات و عبادات و اعمال صالحي كه موفق به انجام آنها مي شوي ، خود را كارگزار . كارمند خدا و ابزار و وسيله اي در دست حضرت حقّ بدان و كار را كار خدا بدان و به حساب خودت نگذار .
- بگو خدا به وسيله من حمد و ثناي خود را گفت و به وسيله من گره از كار خلق گشود و نياز انها را برطرف كرد . لذا به خاطر اين افتخاري كه نصيبت كرده و تو را ابزار فعل خويش قرار داده است ، از خدا منّت بپذير و شاكر باش . نكند به خاطر اين كارها بر خدا و بر خلق خدا منت بگذاري .
- كار خوب را به خاطر كوچكي آن ترك نكن . كار اگر براي خدا باشد كوچكش هم بزرگ است .
- از آنچه خدا حرام كرده ، صرف نظر كن . علي ( ع ) : غضّوا ابصارهم عمّا حرّم الله عليهم . دنيا را از دلت بيرون كن و از كار بد دل بَركَن .
- چون زمان و توان عبد محدود است و در زمان واحد امكان انجام همه كارهاي خوب را ندارد ، بايد به يك عمل خير مشغول شود و فراتر از آن را با نيت و رضامندي و شوق به آن كارها ، در ثواب و سازندگي آن اعمال ، با انجام دهندگان آنها شريك شود . رضايت و اشتياق به هر كار نيك ، شخص را در آن سهيم مي كند . پس بيش از آنچه با عمل مي توان رشد كرد ، با نيت مي توان پيشرفت كرد . الرّاضي بفعل قوم كالداخل فيه معهم .
- متخلق به اخلاق الله شو . همان گونه كه خدا با كارهايش با تو حرف ميزند ، تو هم با اعمالت با او حرف بزن و عرض نياز كن . ( فعله قول ) . به زير دستانت لطف كن و دست محبت بر سر يتيم بكش و كساني را كه به تو بدي كرده اند عفو كن و عذر عذرخواهان را بپذير و … و اين گونه از خدا بخواه كه خدا هم با تو همين طور رفتار كند . ( حديث قدسي : كما تدين تدان )
اللهم صل علي محمد و ال محمد
اللهم عجل لوليك الفرج
بدعت چيست و بدعت گزار كيست؟
نوشته شده توسطرحیمی 27ام آذر, 1391قال على (عليه السلام):
«اَمّا اَهْلُ الْبِدْعَةِ فَالُْمخالِفُونَ لاَِمْرِ اللهِ، وَ لِكِتابِه، وَ رَسُولِه، اَلْعامِلُونَ بِرَأْيِهِمْ وَ اَهْوائِهِمْ وَ اِنْ كَثُرُوا»:
«بدعت گزاران كسانى هستند كه مخالف دستورات خداوند و قرآن مجيد و رسول خدا هستند و به افكار و عقايد و هوى و هوس خويش عمل مى كنند. (چنين اشخاصى اهل بدعت هستند) هر چند تعداد آن ها زياد باشد»(1).
شرح و تفسير
بدعت بر دو قسم است:
- گاه به معنى نوآورى در مسايل علمى، صنعتى، اجتماعى، ذوقى و مانند آن است. انسان اگر مسأله تازه اى را با ذوق سليم و راهنمايى عقل ارائه دهد، اين امر مثبتى است و بيش تر از آن تعبير به ابداع مى شود و روشن است كه پيشرفت علوم و صنايع بشرى در سايه اين نوآورى هاست.
- معنى ديگر بدعت تحريف احكام خدا، يا اضافه كردن چيزى بر آن است; كه اين نوع از بدعت، بدعت منفى است، و متأسّفانه گاهى اين دو نوع را جابجا مى كنند تا با تظاهر به بدعت مثبت، بدعت منفى را پياده كنند، مثل اين كه به عنوان نوآورى مى گويند: «وضو براى زمانى بوده كه بهداشت به طور مطلوب مراعات نمى شد و مردم به اندازه كافى خود را شست و شو نمى كردند، بدين جهت اسلام وضو را براى رعايت بهداشت لازم كرد، ولى اكنون كه مردم خود به خود بهداشت را در حدّ مطلوب رعايت مى نمايند، ديگر وضو لازم نيست!». بدين جهت بايد هوشيار بود كه بدعت گزاران، بدعت منفى را در لباس بدعت مثبت پياده نكنند.
بعد از روشن شدن دو قسم بدعت و تعيين مرز ميان بدعت مثبت و منفى به كلام مولاى متّقيان بازمى گرديم. آن حضرت در مقام تفسير بدعت منفى مى فرمايد: «اهل بدعت مخالف اوامر الهى و كتاب پروردگار و رسولش هستند». بدعتى كه امام حسين (عليه السلام) در مقابل آن ايستاد بدعتى بود كه در عصر خلفا، مخصوصاً خليفه سوم، ايجاد شده بود; بيت المال را در اختيار خويشاوندان خليفه گذاشتند، پست ها و مقام هاى حكومت اسلامى را، كه بايد بر اساس تقوى و علم و آگاهى و تدبير و لياقت ها تقسيم شود، در اختيار دار و دسته خود نهادند. اين بدترين بدعت ها بود كه امام حسين (عليه السلام) با آن به مبارزه برخواست. علاوه بر همه اين ها، معاويه بدعت بزرگ ديگرى نهاد و حكومت اسلامى را تبديل به سلطنت كرد و تمام آداب و رسوم شاهان را زنده نمود و يزيد نالايقِ شرابخوارِ كبوتر بازِ هرزه را به عنوان جانشين خود انتخاب كرد! اين ها مخالف اوامر الهى و قرآن مجيد و اهداف پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) بود. آنچه مخالف اوامر الهى و كتاب و سنّت باشد بدعت است، چه آن را قرائت جديد بناميم، يا از آن به نوآورى ياد كنيم، يا تفسير و برداشت تازه اى ناميده شود!.
صفحات: 1· 2
دانلود قرآن کریم تحت ویندوز
نوشته شده توسطرحیمی 26ام آذر, 1391این نرم افزار به کاربران این امکان را می دهد که متن، ترجمه، تفسیر
و تمام امکاناتی را که در بخش قرآن کریم
پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیة الله العظمی مکارم شیرازی مشاهده می کنند،
بدون نیاز به ارتباط با اینترنت در رایانه خود داشته باشند.
بارگذاری بسته صوتی حجم 162.85 مگابایت
مسیر بارگذاری: quran/data/sounds
پند آيت الله العظمي بروجردي (خدمترسانی به مردم، موجب سعادت اخروی ميگردد)
نوشته شده توسطرحیمی 26ام آذر, 1391گشايش کار مردم و رسيدگی به مشکلات آنان…
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آیتالله بروجردي ـ رضواناللهعليه ـ فرمودند:
شبی رسول اكرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ را در خواب ديدم و علما در محضر آن حضرت نشسته بودند. - آیتالله بروجردي در زمینه جایگاه علما در مجالس حساسيت خاصی داشتند و مراتب علمی افراد را حفظ ميكردند.- ايشان فرمودند:
من وقتي خدمت آن حضرت نشستم، ديدم با وجود اینکه علمای بزرگ و طراز اول در آنجا هستند، مرحوم سيدجواد طباطبايي [1] كه موقعيت علمي بالايي ندارد، در کنار پیامبر نشسته است و علماي بزرگ پايين تر نشسته اند. من نتوانستم خودداري كنم. خدمت پیامبر رسیدم و عرض کردم: در مجلس شما، مراتب علمی افراد رعايت نشده است. حضرت فرمودند:
من خودم سيدجواد را بر همه مقدم داشتم؛ براي اينكه او در گشايش کار مردم و رسيدگی به مشکلات آنان، از همه کسانی كه اينجا هستند، کوشاتر بوده است.
[1]. مرحوم سیدجواد طباطبایی(رحمه الله) عموی چهارم آیتالله العظمي بروجردی(قدس سره) است و قبرش در بروجرد، واقع در مزار برادر سيد بحرالعلوم است.
منبع:
خصوصيات رفتار علوى در کلام رهبری 9
نوشته شده توسطرحیمی 26ام آذر, 1391تشبث به روش هاى غير اخلاقى به هيچ وجه صحيح نيست.
اميرالمؤ منين درباره ى كسى كه سزاوار امارت بر مردم يا به دست گرفتن بخشى از كارهاى مردم است ؛ كه البته اين از موضع رياست يك كشور شروع مى شود و تا مديريتهاى پايين تر و كوچكتر ادامه پيدا مى كنداميرالمؤ منين اين توصيه ها را براى فرمانداران و استانداران خود مى فرمودند؛ اما براى قاضى يك شهر و مسؤ ول يك بخش و مدير گوشه يى از گوشه هاى اين دستگاه عريض و طويل هم صادق بود مى فرمايند:((فكان اول عدله نفى الهوى عن نفسه ))؛ اولين قدم او در راه عدالت اين است كه هوى و هوس را از خودش دور كند؛ ((يصف الحق و يعمل به ))؛ حق را بر زبان جارى و توصيف كند و نيز به آن عمل نمايد.به همين خاطر است كه در اسلام ، قدرت با اخلاق پيوسته است و قدرت عارى از اخلاق ، يك قدرت ظالمانه و غاصبانه است . روشهايى كه براى كسب قدرت و حفظ آن به كار گرفته مى شود، بايد روشهاى اخلاقى باشد.در اسلام ، كسب قدرت به هر قيمتى ، وجود ندارد؛ اين طور نيست كه كسى يا جمعى حق داشته باشند به هر روش و وسيله يى متشبث بشوند، براى اين كه قدرت را به دست بياورند همان گونه كه امروز در خيلى از مناطق دنيا رايج است نه ، قدرتى كه از اين راه به دست بيايد و يا حفظ شود، قدرت نامشروع و ظالمانه است . در اسلام ، روشها خيلى مهم اند؛ روشها مثل ارزشها هستند. در اسلام همچنان كه ارزشها خيلى اهميت دارند، روشها هم اهميت دارند و ارزشها بايد در روشها هم خودشان را نشان بدهند.امروز اگر مى خواهيم حكومت ما به معناى حقيقى كلمه اسلامى باشد، بدون ملاحظه بايد در همين راه حركت كنيم .مسؤ ولان بخشهاى مختلف ، قواى سه گانه ، مديران ميانى ، همه و همه بايد سعى شان اين باشد كه براى كارها و پيشبرد اهدافشان ، از روش سالم و اخلاقى استفاده كنند.استفاده از اين روش ممكن است در جايى ناكاميها و دردسرهايى را هم به لحاظ كسب قدرت به وجود آورد؛ اما در عين حال اين متعين است كه از نظر اسلام و از نظر اميرالمومنين ، تشبث به روشهاى غير اخلاقى به هيچ وجه صحيح نيست ؛ راه على اين است و ما بايد اين گونه حركت كنيم .
خطبه هاى نماز جمعه تهران،1379/12/26
برترين پيوند و بالاترين شرف
نوشته شده توسطرحیمی 26ام آذر, 1391
قال على (عليه السلام):
«اَلْمَوَدَّةُ اَشْبَكُ الاَْنْسابِ وَ الْعِلْمُ اَشْرَفُ الاَْحْسابِ»:
«محبّت و دوستى محكم ترين پيوند نسبى، و علم و دانش شريف ترين حسب محسوب مى شود»(1).
شرح و تفسير
در ميان عرب معروف است كه وقتى مى خواهند شخصيّت كسى را بيان كنند «نَسَب» و «حَسَب» او را بيان مى دارند. منظور از «نسب» اين است كه او فرزند چه كسى و از كدام قبيله مى باشد؟
و امّا «حسب» در لغت به معناى «مفاخر» است، منتهى گاه شخص مفاخر پدرانش را بيان مى كند و گاه ديگر مفاخر خودش را; مثلا «كرم» براى شخص «كريم» حسب و شرف محسوب مى شود، هر چند پدرانش كريم نبوده باشند.
حضرت على (عليه السلام)در روايت فوق ترسيمى روشن از حسب و نسب ارائه مى كند و مى فرمايد: «مهم ترين و محكم ترين پيوندهاى نسبى، مودّت و محبّت نسبى است». از كسى پرسيدند كه دوست خوب مى خواهى يا برادر؟ پاسخ داد: برادرى مى خواهم كه دوست خوبى براى من باشد. اين مطلب همان چيزى است كه در روايت فوق بدان اشاره شده است.
محبّت واقعاً معجزه مى كند، محبّت سخت ترين دشمنان را ممكن است رام كند و اين، وسيله مهمّى براى پيشرفت در دنيا و آخرت و سرمايه مهمّى براى تبليغ و عرضه آيين اسلام به تمام جهانيان است.
حضرت در ادامه حديث مى فرمايد: «بهترين چيزى كه مى توان به آن افتخار كرد علم و دانش است» با توجّه به اين كه «علم» در اين روايت به صورت مطلق ذكر شده، شامل هر نوع علمى، غير از علوم محرّمه و مكروهه، مى شود.
نتيجه اين كه دو چيز عامل موفّقيت است: «علم» و «محبّت».
پی نوشت:
1. بحار الانوار، جلد اوّل، صفحه 183 و جلد 74، صفحه 419.
110سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام - آیت الله مکارم شیرازی
قطره ای از دریای الطاف امام حسین
نوشته شده توسطرحیمی 26ام آذر, 1391شبی خواب امیرکبیر را دیدم در حالی که جایگاهی متفاوت و رفیع داشت.
پرسیدم چون شهید شده ای و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت:
خیر
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت:
نه
با تعجب پرسیدم:
پس راز این مقام چیست؟
جواب داد:
هدیه مولایم حسین است!
گفتم چطور؟
با اشک گفت:
آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد؛ سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! دو تا رگ بریده اند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.
آن لحظه که صورتم را بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت:
دست از مس وجود چو مردان ره بشوي...
نوشته شده توسطرحیمی 25ام آذر, 1391سخنرانی حجه الاسلام محمد علی جاودان(91/02/28)
هرکس از گناه نچشد، هرکس از گناه نچشد، از من است.هرکس از گناه نچشد، او هم جنسش از الماس است. درس کمر شکنی است. هرکس از گناه نچشد، از من است. مگر به سلمان نفرمودند این سلمان از ماست!
أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین
حرف اول. انسان هزار هزار سخن بلد باشد، اگر عمل نمیکند، حرفهایی که بلد است و یاد گرفته، برایش وزر و وبال میشود. قساوت می آورد. آدم حرف زیاد که یاد بگیرد، قساوت می آورد. از یک ذره عمل کار بر می آید، از هزار ذره حرف بلد بودن، کاری بر نمی آید.
امروز می خواهم یک داستان برایتان عرض کنم که احتمالا در گذشته هم بیان شده است. اما در آن حرفی بسیار اساسی هست. حرف بسیار اساسی. راهی را نشان می دهند. میفرمایند: که هر کس این راه را برود، میتواند تا اوج اعلای انسانیت و اوج اعلای عالم برود. در تاریخ بنی اسرائیل یک داستانی اتفاق افتاده است. بعد از حضرت موسی(علیه السلام) اینها گرفتار قوم قدرتمندی شدند. دشمن آنها را از شهر و دیارشان بیرون کرده است. همه چیزشان را از دست داده اند و فراری شده اند به جاهای دوردست رفته اند. در آيه 246 سوره مباركه بقره مي فرمايد: ألـَمْ تـَرَ إلى المَلإ من بَني إسْرائيلَ مِن بَعْدِ موسَى إذ قالوا لِنبيّ لـَهُمُ ابْعَثْ لنا مَلِكا نـُقاتِلْ في سَبيل اللهِبعد از اینکه فشارهای اولیه برطرف شد، دست به دامان پیامبرشان شدند و به او گفتند از خداوند بخواه برای ما پادشاهی قرار بدهد تا ما زیر پرچم او بتوانیم از دشمنانمان انتقام بگیریم و سرزمین خودمان را نجات بدهیم إذ قالوا لِنبيّ لـَهُمُ به پيامبرشان عرض كردند ابْعَثْ لنا مَلِكا پادشاهي براي ما قرار بده كه ما در ركاب و زير پرچم او نـُقاتِلْ في سَبيل اللهِ در راه خدا به جنگ برويم. بقیه را در آیه بعد می فرماید: هَلْ عَسَيْتـُمْ إن كـُتِبَ عَليْكمُ القِتالُ ألـّا تـُقاتِلوا نکند یک وقت دستور خدا برسد، امر بشود که به جنگ بروید و نروید و کوتاهی کنید. فرض کنید الان در چادرهایی در بیابان نشسته اید. فعلاً آزاد و راحت هستید مشکلی ندارید.
صفحات: 1· 2