موضوعات: "در محضر علما" یا "مقام معظم رهبری" یا "آیت الله مکارم شیرازی" یا "علامه حسن زاده آملی" یا "امام خمینی (ره)" یا "آيتالله محمدتقي مصباح يزدي" یا "آیت الله بهجت (ره)" یا "آیت الله جوادی آملی"
بدترين دوستان
نوشته شده توسطرحیمی 23ام آذر, 1391
قال على (عليه السلام):
«شَرُّ اِخْوانِكَ مَنْ داهَنَكَ فى نَفْسِكَ وَ ساتَرَكَ عَيْبَكَ»:
«بدترين دوستان تو آن هايى هستند كه با تو مداهنه و چرب زبانى مى كنند و عيوب تو را مى پوشانند»(1).
شرح و تفسير
مردم در برخورد با واقعيّت ها و حقيقت ها بر دو دسته تقسيم مى شوند:
گروهى در مقابل واقعيّت ها تسليم هستند، و حقيقت ها را، هر چند تلخ و ناگوار باشد، مى پذيرند و با عبرت از آنچه رخ داده، در صدد اصلاح خويشتن برمى آيند.
ولى گروه دوم، كه متأسّفانه تعداد آن ها كم نيست، واقعيّت ها و حقايق را انكار كرده و از آن فرار مى كنند، در حالى كه گريز از واقعيّات و پرده پوشى بر حقايق، نه مشكلى را حل مى كند و نه خدمتى به كسى محسوب مى شود. به همين دليل دوستانى كه به جاى انتقاد سازنده و صحيح، سعى دارند عيوب را كتمان كنند و براى ارضاى كاذب خاطر دوست خود، نقايص او را بپوشانند و يا آن را حُسن جلوه دهند، در عالم دوستى و رفاقت نه تنها خدمتى نكرده اند، بلكه مرتكب خيانتى بزرگ شده اند! خيانتى كه گاه به قيمت حيثيت و آبرو و سعادت دوست آن ها تمام مى شود(2).
بدين جهت، اسلام نه تنها دستور مى دهد از چنين دوستانى پرهيز شود، بلكه سفارش مى كند كه انسان هاى با ايمان، بسان آينه يكديگر باشند(3) و تمام حقايق و واقعيّات را بدون كم و كاست براى دوستان مؤمن خويش بيان كنند تا با درك و توجّه به آن، در صدد اصلاح و رفع آن برآيند.
پی نوشت:
1. غرر الحكم، جلد 4، صفحه 173، شماره 5725.
2. يكصد و پنجاه درس زندگى، صفحه 30.
3. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 414.
منبع:
110سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام - آیت الله مکارم شیرازی
خصوصيات رفتار علوى در کلام رهبری 5
نوشته شده توسطرحیمی 22ام آذر, 1391احتجاب از مردم ، عامل انحطاط
معتقدم كه براى يك مسوول در دستگاه حكومتى اعم از مسووليتى كه بنده دارم يا مسووليتى كه ديگر مسؤ ولان دارند انفطاع از واقعيات و دورى از مردم ، عامل انحطاط است ؛ معتقدم كه يك مسوول نبايد اجازه بدهد كه از واقعيات جامعه و از خبرهايى كه در جامعه جارى است ، دور بماند.البته انقطاع از مردم كه در تعبير اميرالمومنين احتجاب از مردم است ؛ يعنى حجاب داشتن و با مردم هيچ مواجه نشدن چيز خيلى خطرناكى است . حضرت به مالك اشتر فرموده اند؛ ((قله علم بالامور))؛ به خاطر احتجاب از مردم ، آگاهى انسان از همه چيز كم مى شود.البته من به خانه هاى اشخاص هم مى روم .يكى از كارهايى كه بحمدالله من از اوايل رياست جمهورى تا حالا انجام داده ام البته گاهى بيشتر است ، گاهى كمتر.اين است كه به منازل اشخاصى از آحاد و توده هاى مردم مى روم ، روى فرششان مى نشينم ، با آنها حرف مى زنم و زندگيشان را از نزديك لمس مى كنم .البته به شما عرض بكنم ، اطلاع از مردم ، يك بخش از اطلاع است ؛ بخش ديگرش اطلاع از دشمن است كسى از من نپرسيد كه شما از دشمن هم اطلاعى داريد يا نه .ولى من خودم عرض مى كنم ؛ بله ، بنده از دشمنها هم بى اطلاع نيستم .خيليها خيال مى كنند كه ما گاهى تير به تاريكى مى اندازيم و از دشمن صحبت مى كنيم ؛ نه ، تير به تاريكى انداختن نيست ؛ مى دانيم و حس مى كنيم كه دشمن حضور دارد.اتفاقا همين چند روز قبل بعضى از مطبوعات آمريكا خبر از اظهارات رئيس سازمان سيا دادند كه در بعضى از روزنامه هاى ما هم منعكس شد.او گفته بود ما در فلان تعداد كشور ازجمله ايران را هم اسم آورده بود ماموران سازمان خودمان را فعال كرده ايم كه زبان مادريشان ، زبان آن كشورهاست .بعد بخصوص اسم ايران را آورده بود و گفته بود ما مامورانى داريم كه زبان مادريشان فارسى است و متوسط سنى شان هم سى سال است .ممكن است براى بعضى اين سوال پيدا بشود كه چرا اين حرفها را مى گويند.وقتى اطلاعاتى زياد و سرريز مى شود، براى صاحب آن اطلاعات اهميتش كم مى شود؛ لذا از گوشه و كنار حرفها خيلى چيزها مى شود فهميد، بله ، نديدن دشمن هنر نيست .
جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه صنعتى اميركبير،79/12/09
رفتار علوى در كلام رهبر معظم آية الله العظمى امام خامنه ای/معاونت فرهنگى و تبليغات دفاعي ستاد كل نيروهاى مسلح
نوسانات بازار ارز - نسبت اهل بیت با پروردگار
نوشته شده توسطرحیمی 22ام آذر, 1391سخنرانی حجه الاسلام محمد علی جاودان(91/07/13)
من بترسم و شما هم بترسید که سرباز اسرائیل نشوید. خیلی مهم است. آدم هایی که با امیرالمومنین می جنگیدند روی پیشانی شان جای مهر به چه بزرگی بود…
أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین
از امروز ما تا پایان سعادت بار و سعادت مند و سعادت بخش ما هزار فرسنگ است. از امروز ما تا پایان. ولو یک روز از عمر ما مانده باشد. اما از الان تا آن پایان سعادت، هزار فرسنگ است. اگر خدا کمک و همراهی کند ممکن است آدم به آن پایان سعادت برسد. اما اگر خدا کمک نکند، هر کس باشد، هرکس، به جایی نمی رسد. خدای متعال برای چند نفر قول داده که آنها را به آن پایان سعادت برساند. برای هیچ کس دیگری این قول را نداده است. اگر مدام خودت را به آنها متصل کنی و خاک کف پایشان را به چشم بکشی ممکن است. یک شعر داریم که می گوید دولت (بگو سعادت) در آن سر است که با آستان یکی است. متوجهی آقا؟ دولت و سعادت در آن سر است که با آستان آن آقایانی که خدا برایشان قول داده است یکی است. مرحوم آیت الله نجفی وصیت کرده بود که وقتی من از دنیا رفتم عمامه ام را باز کنید و به پایم ببندید و بعد آن سرش را به منبر امام حسین ببندید. به دنبال آن درگاهی که باید با خاک آنجا یکی شد می گشت. دستم به امام حسین علیه السلام که نمی رسد. ببندید به منبر امام حسین علیه السلام. شاید او همراهی کند. این سربازان عراقی اسیر که می شدند می گفتند دخیل خمینی. لفظ دخیل را به کار می بردند. حالا فارس ها نمی دانند دخیل یعنی چه. آقای نجفی دخیل شده بود. بنابراین دخیل کنید.
صفحات: 1· 2
به اين طريق از ما باش!
نوشته شده توسطرحیمی 22ام آذر, 1391
قال على (عليه السلام):
«يا كُمَيْلُ! لا تَأْخُذْ اِلاّ عَنّا، تَكُنْ مِنّا»:
«اى كميل! اگر مى خواهى از ما باشى، تمام معارف دينت را از ما بگير!»(1).
شرح و تفسير
بعضى مسأله ولايت را خيلى آسان گرفته اند و كسانى كه عاشقانه بر ائمّه اطهار (عليهم السلام) مى گريند و براى آن ها سينه مى زنند و عزادارى مى كنند و توسّلاتشان ترك نمى شود را اهل ولايت مى دانند; يعنى همين را كافى مى دانند. بلكه بعضى تصوّر مى كنند كه ولايت با گناه و خلاف كارى هم جمع مى شود!
البتّه «ولايت» مراحل مختلفى دارد كه يك مرحله آن همان توجّه و توسّل و شركت در مراسم عزاى آن بزرگواران است; امّا بدون شك اين كافى نيست و ولايت كامل و حقيقى آن است كه تمام برنامه هاى زندگى خويش را طبق دستورات آن بزرگواران تنظيم كنيم و آن عزيزان را در تمام زندگى خويش حاضر بدانيم; و معارف اصيل اسلام را از آن ها بگيريم. سلمان فارسى از آن جا جزء اهل البيت شد(2)، كه در تمام مراحل زندگى پا جاى پاى اهل البيت (عليهم السلام) نهاد و در هيچ مرحله اى جز به تبعيت از اهل البيت فكر نكرد.
نقطه مقابل اين تفكّر ولايى صحيح و ناب امور زير است:
1ـ اين كه انسان به خيالات و گمان ها و اوهام خويش پناه ببرد و با پوسته ظاهر فريب آن را بيارايد و راه خويش را با آن بپيمايد!
2ـ اين كه تنها به عقل و خرد خويش متّكى نباشد، بلكه به قرآن و سنّت هم روى آورد; ولى شاگرد آن ها نباشد و به دنبال آن ها حركت نكند، بلكه خود را استاد آن ها بداند! يعنى اوّل تصميم بگيرد و سپس آيات قرآن و روايات معصومان را بر آن تطبيق كند. نظرات خويش را بر دين خدا تحميل كند، تفسيرهاى نادرست از آيات قرآن ارائه كند و خلاصه دست به «تفسير به رأى» و يا به اصطلاح «قرائت جديد» بزند.
3ـ اين كه از عقل و خرد خويش استفاده كند و در مقابل قرآن و سنّت نيز شاگردى نمايد، ولى بدعت هايى از خود بگذارد و امورى خارج از دين را هم داخل دين كند و مخلوطى از دين و غير دين را به عنوان دين و آيين خدا عمل نمايد، و به تعبير ديگر دچار التقاط گردد.
پروردگارا! به ما كمك كن تا با پرهيز از اين راه هاى خطرناك سه گانه و گرفتن تمام معارف اسلام از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) و ائمّه اهل البيت (عليهم السلام)، به حقيقت ولايت نائل شويم.
پی نوشت:
1. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 412.
2. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) جمله «سلمان منا اهل البيت» را بارها فرموده و مرحوم علاّمه مجلسى در جلدهاى مختلف بحارالانوار آن را نقل كرده، كه تنها در جلد 22، در صفحات 326، 330، 348، 374 و 385 آمده است!
110سرمشق از سخنان حضرت على عليه السلام - آیت الله مکارم شیرازی
دستورات عرفانی(جملات قصار استاد امجد)
نوشته شده توسطرحیمی 22ام آذر, 13911-هزار تا مهندس که بنایی می سازند ، یک عمله می تواند با یک بلدوزر آن را خراب کند . الان {در کارهای فرهنگی}یک مهندس هم نداریم ولی هزاران عمله بلدوزر سوار داریم!!
2- از یک نفر پرسیدند فلان دختر چگونه دختری است (آیا برای ازدواج مناسب هست یا نه و ..) . او با این که می دانست آن دختر دختر خوبی است گفت : نمی دانم . او مدتها در برزخ گرفتار همین حرفش بود .
3- نگو ناز نفست بگو طیب الله یعنی همون دمت گرم .
4- شخصیت ما این است که نوکر سادات باشیم.
5- به ضرس قاطع می گویم هزاران سال عبادت و اخلاق و نماز شب و … به یک پف شیطان بند است . باید رفت تو دامن امام حسین علیه السلام .
6- امام رضا علیه السلام نوکر می خواهد . اگر نوکر او شدی ولو به زیارت او نرفتی مساله ای نیست .
7- (قابل توجه آدمای وسواسی) در غسل مثل عرق کردن هم کافی است آب برسد . لازم نیست خیلی تر شود و آب جاری شود . با یک کهنه و ابر هم می شود .
8- یک عمر هوا پرست نباشیم به اسم خدا پرستی . فکر کنیم . پناه بر خدا .
9- یکی از عرفا می گفت من هنوز نتوانسته ام دعای کمیل را یکبارتا آخرش بخوانم . هر کلمه اش آدم را می گیرد.
10- دل تو ترمینال همه چیز شده است . دل تو که از یک کندوی عسل کمتر نیست ! آنجا نمی گذارند زنبوری که گل مسموم چشیده وارد شود .
11- پرخوری بد است ، پر خوابی هم بد است .
12 - بزرگترین ریاضت (در راه خدا و عرفان) انجام واجبات و ترک محرمات است .
13- هر چه کمال می خواهید در حدیث معراج هست .
14- اولیاء خدا همیشه خود را بدترین می دانند .
15- علامه طباطبایی له شده بود . ذره ای هوی ( و هوس) در او نبود . اگر بچه ای دو ساعت با ایشان صحبت می کرد گوش می دادند و به تک تک هم جواب می دادند .
16- خیلی به عبادات نپردازید ، بلکه بیشتر فکر کنید .
17 - دنبال آدم های بی سواد نباید رفت .
18- غلط است که به پسر های خوب نگویی من دختر خوب دارم .
19- اگر پول دادن برایت آسان باشد ولی گرفتنت مشکل باشد شرک است .
20- آدم یا باید عالم ربانی باشد یا دستش تو دست عالم ربانی باشد .
21- حتی نباید عینکمان را روی کتاب های دین بگذاریم . نهایت احترام .
22- آدمی که طمع داشته باشد هیچی نمی فهمد . حتی تا شب عاشورا فکر می کردند سلطنتی در کار است .
23- قانونمندی خیلی خوب است . زیرا از خودخواهی های انسان می کاهد .
24- این دلیل بر کمال نیست که هر چه از خدا بخواهی به تو بدهد . خیلی ها را خدا به خود وامی گذارد و همه چیز هم به آنها می دهد تا دیگر دم خانه او نیایند .
25- دانشمند نمی شود عاشق خدا نشود .
26- حب دنیا با حب خدا نمی سازد .
27- ما زنده ای مردنی هستیم .
28- در تشییع های جنازه احوال پرسی و … نکنید تا به یاد مرگ باشید .
29- امام حسین علیه السلام اهل فحش نبودند که به حر بفرمایند ثکلتک امک (مادرت به عزایت بنشیند). بلکه حضرت می خواستند با این حرف او را بپیچانند ! حضرت آقای بهجت حفظه الله می گفت ما فحش هایی بلدیم که اگر بگوییم امت اصلاح می شود ولی اجازه نداریم .
30- هر که می خواهد شاکر بشود برود تیمارستان یا بیمارستان .
31- قرآن عشق نامه است .
32- عادت بر اساس عبادت باید باشد نه عبادت بر اساس عادت .
33- خداوند فقط از ما اطاعت فرمان خواسته نه حال خواسته نه قال خواسته نه ..
34- پوز بند نفس فقط عشق است.
35- اگر قضای نماز شب را بخوانی خدا تو را نماز شب خوان می کند .
36- پیرزنی با سیصد تا تک تومانی برای عمره ثبت نام می خواست بکند ! دو تا جوانمرد بانی شدند و او ثبت نام کرد . در بقیع هم دفن شد . ما خدا را نمی شناسیم . ما اسباب را نمی شناسیم.
37- اگر نفس نقطه ضعف نداشته باشد ، شیطان نمی تواند کاری بکند .
38- بعضی ها یک سری گناهانی می کنند و به این وسیله شیاطین به آنها یک خبرهای غیبی می دهند و آن شخص از عمل های پنهانی خبر می دهد . گول نخورید.
39- این چند روز عمر را صرف خدا کنیم .
40- نسخه عمومی جامعه ما برای رفع مشکلات و رشد پیدا کردن : نماز را اول وقت خواندن و اهمیت دادن به آن.
اللهم عجل لوليك الفرج
منبع:سایت مرحوم آیت الله حق شناس (ره)
ضرورت نظام سازی در کشورهای انقلاب کرده/ انقلابهای منطقه باید حد فاصل خود را با استکبار جهانی مشخص کنند
نوشته شده توسطرحیمی 22ام آذر, 1391
تأکید رهبرانقلاب در دیدار شرکت کنندگان در اجلاس اساتید دانشگاههای جهان اسلام و بیداری اسلامی:
ضرورت نظام سازی در کشورهای انقلاب کرده
انقلابهای منطقه باید حد فاصل خود را با استکبار جهانی مشخص کنند
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری ،حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي صبح دیروز (سه شنبه۱۳۹۱/۰۹/۲۱ - ۱۲:۳۷) در ديدار صدها تن از استادان، نخبگان و انديشمندان شركت كننده در اجلاس جهاني «اساتيد دانشگاههاي جهان اسلام و بيداري اسلامي» ضمن تبيين اهميت عنوان «بيداري اسلامي»، تحليلي جامع درخصوص جايگاه اسلام و شريعت اسلامي و همچنين مردم در كشورهاي انقلاب كرده و آسيب ها و خطرات پيش روي آنها ارائه كردند.
ايشان با اشاره به نقش خواص و انديشمندان جامعه در سعادت و نجات ملتها تأكيد كردند: از اين منظر، اجلاس «اساتيد دانشگاههاي جهان اسلام و بيداري اسلامي» از اهميت ويژه اي برخوردار است.
رهبر انقلاب اسلامي شرط اصلي نقش آفريني اساتيد، نخبگان و فرزانگان براي حركت جامعه به سمت سعادت و نجات را اخلاص، شجاعت، هوشياري، كار و تلاش و نبود طمع دانستند و خاطرنشان كردند: بيداري اسلامي و رسوخ اين بيداري در امت اسلامي، حادثه بزرگي است كه امروز دنيا با آن مواجه و در برخي كشورها نيز منجر به انقلاب و تغيير رژيم هاي فاسد شده است.
حضرت آيت الله خامنه اي بيداري اسلامي را عميق و گسترده خواندند و با اشاره به هراس دشمنان از عبارت «بيداري اسلامي» افزودند: آنها تلاش بسياري مي كنند تا عنوان «بيداري اسلامي» براي حركت عظيم كنوني در منطقه بكار نرود زيرا دشمنان از بروز اسلام حقيقي و واقعي به شدت وحشت دارند.
ايشان تأكيد كردند: آنها از اسلامِ برده دلار، اسلامِ غرق در فساد و اشرافي گري و اسلامي كه در توده مردم امتداد ندارد، نگران نيستند ولي از اسلام عمل و اقدام،اسلام توده مردم، اسلام توكل بر خدا و اسلام حُسن ظن به وعده الهي به لرزه مي افتند.
رهبر انقلاب اسلامي خاطرنشان كردند: ما معتقديم حركت عظيم كنوني يك بيداري حقيقي اسلامي و داراي امتداد است كه به اين آساني ها هم منحرف نخواهد شد.
حضرت آيت الله خامنه اي در تبيين علت «اسلامي» ناميدن اين بيداري افزودند: شعارهاي اسلامي مردم در انقلابهاي منطقه و نقش معتقدان به اسلام در شكل گيري اجتماعات گسترده و ساقط كردن رژيم هاي فاسد، همه مؤيد اين است كه اين حركت، اسلامي است.
صفحات: 1· 2
زندگي نامه شيخ جعفر مجتهدي (ره)
نوشته شده توسطرحیمی 21ام آذر, 1391« ما بدون گريه بر حضرت امام حسین (علیهالسلام) نمیتوانیم زنده بمانیم »
این زندگی نامه .. متعلق به کسی هست که موفق شد به درجه ای از انسانیت برسه که هر کسی قادر به رسیدنش نبود.. اون خواست و اتفاق افتاد .. تو هم بخواه تا برات اتفاق بیفته..
این رو برای این اینجا میذارم که افکار باطل بعضی ها نتونه روی دین و ایمان و اعتقاداتتون تاثیر بذاره و بدونید که مردان و زنانی که عشق خدا تو دلشونه با یه حرف از خود بی خود نمی شن و اعتقاداتشون رو از دست نمی دن..
هر چند عشق او شدن کاری نه بس دشوار بود…. هر کسی نتوان شدن عشق کرم در کار بود …
ولادت
جناب شیخ جعفر مجتهدی در اول بهمن ماه 1303 هـ.ش در خانوادهای متدین و مرفه در شهر تبریز دیده به جهان گشودند.
خانوادهای كه از نظر نجابت و اصالت جزء خانوادههای مشهور آن سامان به شمار میآمد.
والدین
پدر ایشان جناب حاج میرزا یوسف از دلباختگان آستان ولایتمدار قبله العشاق ، حضرت سیدالشهداء (علیهالسلام) بودند، تا جایی كه مكرر قافله سالاری زائرین كربلای معلی را از تبریز به عهده میگرفته و خرج زوار تهیدست دل شكسته را خود عهدهدار میشدند و در طول مسیر حراست این قافله با دو شیر تربیت شده بود كه در ابتدا و انتهای آن حركت میكردند و زوار امام حسین (علیهالسلام) را سلامت به مقصد میرساندند.
ایشان بعد از فقدان پدرشان جناب حاج میرزا یوسف، تحت كفالت و سرپرستی مادر بزرگوارشان، آن بانوی علویه قرار گرفتند.
از همان اوان خردسالی به خاطر فطرت پاک و زلالی که داشتند بارها در عالم رویا مورد عنایات حضرت صدیقه طاهره و سایر حضرات معصومین (علیهم السلام ) قرار می گیرند .
تحول
ایشان می فرمودند :
از همان سنین نوجوانی علاقه عجیبی به تزکیه نفس داشتم و شروع به تهذیب نفس و خودسازی و تقویت اراده نمودم و در قبرستان متروكه شهر تبریز كه یكی از قبرستانهای بسیار مخوف ایران به شمار میرود و رعب و وحشت عجیبی بعد از استیلای شب به خود میگیرد، قبری حفر نموده و در آن شب را تا صبح به ذکر حضرت باری می پرداختم چون بسیار دوست داشتم به بینوایان و مستمندان كمك كرده و زندگی آنها را از فقر و تنگدستی نجات بخشم، سعی و تلاش بسیاری مینمودم تا معمای لاینحل كیمیا به دست من حل گردد، لذا قسمتی از سرمایه پدری را در این راه صرف نمودم ولی به نتیجهای نرسیدم، اما چون این كوشش من همراه با توسلات شدید بود، یك روز ناگهان هاتف غیبی به من ندا در داد:
جعفر؛ كیمیا، محبت ما اهل بیت عصمت و طهارت است، اگر کیمیای واقعی می خواهی بسم الله این راه و این شما .
با شنیدن آن ندای غیبی هدف و مسیر زندگیم بكلی دگرگون شده و بر آن شدم تا به جای تسخیر جن و انس و ملك و اكتساب كیمیا به دنبال حقیقت همیشه جاوید و پاینده، یعنی محبت و دوستی ائمه اطهار (علیهمالسلام) بروم.
اللهم صل علي محمد و آل محمد
صفحات: 1· 2
خصوصيات رفتار علوى در کلام رهبری 4
نوشته شده توسطرحیمی 21ام آذر, 1391خشونت و اصلاح علوى
يك نمونه ، نمونه ى جنگ صفين است كه بعد از آن كه لشكر اميرالمؤ منين بر لشكر معاويه غلبه ى ظاهرى پيدا كردند، آنها قرآنها را سرِ نيزه كردند. ديدن قرآنها، در لشكر اميرالمؤ منين دودستگى انداخت ؛ چون معناى آن كار اين بود كه بين ما و شما قرآن قرار دارد. عده يى متزلزل شدند و گفتند كه نمى شود ما با قرآن بجنگيم ! يك دسته ى ديگر گفتند كه اصل جنگ اينها با قرآن است ؛ حالا جلد قرآن و صورت ظاهر قرآن را آورده اند؛ اما دارند با معناى قرآن كه اميرالمؤ منين است مى جنگند. بالاخره در سپاه مسلمين دودستگى افتاد و تزلزل به وجود آمد؛ اين كارِ دشمن بود.
يك نمونه ى ديگر در همان جنگ اتفاق افتاد. بعد از آن كه حكميت بر اميرالمؤ منين تحميل شد، عده يى از داخل اردوگاه اميرالمؤ منين كه اينها ديگر خودى بودند؛ از بيرون نبودند بلند شدند و شعار دادند: «لا حكم الاّ لِلّه »؛ يعنى حكومت فقط از آنِ خداست . بله ، معلوم است و در قرآن هم هست كه حكومت از آنِ خداست ؛ اما اينها چه مى خواستند بگويند؟ اينها مى خواستند با اين شعار، اميرالمؤ منين را از حكومت خلع كنند. اميرالمؤ منين نقشه ى آنها را افشاء كرد؛ گفت حُكم و حكومت مال خداست ؛ اما اينها اين را نمى خواهند بگويند؛ اينها مى خواهند بگويند «لا امرة الاّ لِلّه »؛ مى خواهند بگويند بايستى خدا بيايد مجسم بشود و امور زندگى شما را اداره كند؛ يعنى اميرالمؤ منين نباشد! اين شعار، عده يى را از اردوگاه اميرالمؤ منين خارج كرد و به آن جماعتِ بدبختِ نادانِ غافلِ ظاهربين و احيانا مغرض ملحق كرد؛ كه قضيه ى خوارج به وجود آمد.
صفحات: 1· 2
بهترين اعمال
نوشته شده توسطرحیمی 21ام آذر, 1391
عن اميرالمؤمنين (عليه السلام):
«عَلَّمَ اَصْحابَهُ فى مَجْلِس واحِد اَرْبَعَمِأَةِ باب مِمّا يَصْلَحُ لِلْمُؤْمِنِ فى دينِه وَ دُنْياهُ، … قالَ: انْتَظِرُوا الْفَرَجَ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللهِ، فَاِنَّ اَحَبَّ الاَْعْمالِ اِلى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ اِنْتِظارُ الْفَرَجِ»:
«حضرت على (عليه السلام) در يك جلسه چهارصد موضوع به يارانش تعليم داد كه براى دين و دنياى آن ها مفيد بود (يكى از آن موضوعات اين بود): منتظر فرج باشيد و از رحمت الهى مأيوس نشويد، چون محبوب ترين اعمال در نزد خداوند متعال انتظار فرج است»(1).
شرح و تفسير
منظور از كلمه «الفرج» چيست؟
در اين جا دو احتمال وجود دارد: 1ـ «ال» در «الفرج» الف و لام جنس است، يعنى همواره در مشكلات و سختى ها اميدوار به يافتن راه حل و گشايشى باشيد و هيچ گاه از رحمت الهى نااميد نشويد; زيرا رحمت الهى پايان ناپذير و نامتناهى است. دنيا همواره فراز و نشيب داشته و امّت هاى مختلف نيز مشكلات و مصائب گوناگونى داشته اند، و گاه شياطين و فرمانروايان ظالم عرصه را بر مردم تنگ مى كردند و لشكر ايمان تضعيف مى شد، به گونه اى كه گاه مشكلات نفس گير مى شد، ولى هيچ گاه مؤمنان از رحمت الهى مأيوس نمى شدند.
به عنوان مثال در جنگ احزاب آن قدر عرصه بر مسلمانان تنگ شد كه به تعبير قرآن «مى خواست سينه ها از گلوها خارج شود!»(2) و به تعبير ما «كارد به استخوان رسيده بود» ولى مسلمانان باز هم به حل مشكلات و انتظار رفع ناملايمات اميد داشتند و اين انتظار به ثمر نشست و خداوند به وسيله باد تمام بساط كفّار را در هم ريخت.
بنابراين اگر مشكلاتى براى جامعه، حوزه هاى علميّه، انقلاب، جوانان، حكومت اسلامى، نواميس مسلمانان و مانند آن پيش مى آيد، نبايد خود را ببازيم و از رحمت حق مأيوس گرديم، او كه رحمتش عام است و شامل كسانى كه حتّى او را نمى خوانند و نمى شناسند(3) مى شود، چطور شامل حال ما نمى شود؟!
2ـ اين واژه معناى معهودى دارد، يعنى منتظر فرج مخصوص، كه همه شيعيان و مسلمانان در انتظار آن هستند باشيد; به تعبير ديگر اين روايت به ما توصيه مى كند كه منتظر قيام حضرت مهدى (عليه السلام) باشيم. طبق احتمال دوم معناى جمله «احب الاعمال» اين است كه انتظار فرج از نماز، روزه، حجّ، جهاد، امر به معروف و نهى از منكر، و خلاصه از همه اعمال بهتر است و هيچ عملى به ارزش انتظار فرج نمى رسد(4).
سؤال: انتظار فرج يك حالت باطنى و درونى است، بنابراين همه مى توانند ادّعا كنند كه منتظر هستند، آيا صرف اين حالت درونى، كه كار سختى هم نيست، افضل الاعمال است؟ و حتّى از جهاد با آن همه مشكلات و سختى ها، كه جان انسان در خطر مى افتد، برتر است؟ آيا چنين انسانى مانند كسى است كه خون خود را در راه خدا اهداء مى كند؟
پاسخ: انتظار چند گونه است:
1ـ انتظار دروغين كه همراه با هيچ گونه آمادگى نيست و فقط با حركت زبان است.
2ـ انتظار راستين كه آميخته با آمادگى هايى مى باشد كه اين خود درجاتى دارد. همانند نيروهاى نظامى كه وقتى به آن ها آماده باش مى دهند گاه در آماده باش 50%، و گاه در آماده باش 70%، و گاه در آماده باش كامل 100%، به سر مى برند.
برخى از منتظرين آمادگى ناقصى دارند، برخى ديگر آمادگى نسبتاً كاملى دارند و گروهى نيز آمادگى 100% و كامل دارند. كدام يك از اين منتظرين مشمول أحبُّ الاعمال هستند؟
بدون شك كسانى كه آمادگى كامل دارند به اين مقام رفيع و بلند نائل مى شوند; نه هر كسى كه مدّعى انتظار باشد. مگر مى شود ما منتظر ميهمانى بس عزيز و عاليقدر باشيم و عمرى را در انتظار مَقدم او به سر بريم، ولى حتّى ابتدايى ترين اسباب و وسايل پذيرايى را فراهم نكرده باشيم؟ اگر چنين شخصى مدّعى انتظار باشد، در حالى كه هيچ آمادگى ندارد، مردم در عقل او شك مى كنند!
از سوى ديگر انتظار أشكال گوناگون دارد; انتظار شخصى كه منتظر يك ميهمان است، با انتظار كسى كه منتظر صد ميهمان مى باشد متفاوت است، انتظار يك شخص عادى با انتظار امامى كه برترين انسان روى زمين است و براى برپايى حكومت جهانى و گسترش عدالت و قسط مى آيد بسيار متفاوت است. اگر أشكال مختلف انتظار فرج را بررسى كنيم اعتراف خواهيم كرد كه اين انتظار، بزرگ ترين، با شكوه ترين و پرارزش ترين انتظار در طول تاريخ بشريّت است!
ولى آنچه مهمّ است اين كه: آيا اعمال ما نشانگر اين انتظار هست؟ ما بايد جايگاه خود را در حكومت جهانى مهدى (عليه السلام) از هم اكنون مشخّص كنيم! آيا از كسانى خواهيم بود كه در خطّ مقدم جبهه خواهيم بود؟ يعنى آن قدر شجاعت، شهامت، آگاهى، تقوى، ايمان، و استقامت داريم كه در اين صف قرار گيريم؟ يا از كسانى خواهيم بود كه در پشت جبهه يار و ياور رزمندگان خواهيم بود؟ يا از كسانى خواهيم بود كه نه در خط مقدّم قرار خواهيم گرفت و نه در پشت جبهه يار و ياور آن ها خواهيم بود، بلكه (خداى ناكرده) فقط و فقط به فكر دنياى خود خواهيم بود؟ يا (نعوذ بالله) در جبهه مخالف و رو در روى امام زمان قرار خواهيم گرفت!؟
عجبا! كسى كه مدعى انتظار منتظَر بود حالا در صف مخالف قرار مى گيرد و با شمشير آقا كشته مى شود! چنين انسانى در حقيقت با خواندن دعاى فرج، دعاى تعجيل مرگ خود را مى خوانده است؟!
با اين توضيحات، انتظار واقعى مى تواند يك مكتب و دانشگاه خودسازى باشد.
پی نوشت:
1. بحارالانوار، جلد 10، صفحه 94.
2. سوره احزاب، آيه 10.
3. اين مطلب در دعاى معروف ماه رجب، كه بعد از نمازهاى واجب و مستحبّ خوانده مى شود، آمده است.
4. اين مضمون در روايات ديگر نيز ديده مى شود; در برخى از روايات از انتظار فرج به «افضل اعمال امتى» و در برخى روايات به «افضل العبادة» و در روايات ديگر به «افضل عبادة المؤمن» تعبير شده است، مشروح اين روايات را در ميزان الحكمة، باب 240 مطالعه فرماييد.
110سرمشق از سخنان حضرت على عليه السلام - آیت الله مکارم شیرازی
طريقه ي سير الي الله (دستورات عرفانی مرحوم حضرت آیت الله حق شناس (ره)
نوشته شده توسطرحیمی 21ام آذر, 1391گام برداشتن در راه حق و حقيقت و صراط مستقيم الهي خواسته ي قلبي مومنان و گمشده ي بسياري از ماست ؛ مؤمن تا هنگامي كه سلوكي عارفانه را براي پيدا كردن خود و خداي خود آغاز نكند در خود مانده يي دور از خداست و رفته رفته بركه ي باصفاي وجودش به مردابي متعفن مبدل خواهد شد و بر اين اساس رهبران الهي و پيام آوران رستگاري و سعادت هماره گوش جان انسانهاي طالب برتري را به سروشي جاويدان جلا ميدهند و عقل اين چراغ روشنگر ما را بسوي حق و راستي مي خواند و همواره ايام و اماكني مقدس دست ياري بسوي گمشدگان حيرت سراي دنيا دراز مي كنند ؛ روزي نيست كه از مأذنه يي نداي بشتابيد بسوي رستگاري به گوش نرسد و ايامي نيست كه در لحظه لحظه ي آن نويد وصال معبود نباشد .
اگر چه هريك از ما به اسلام و ايمان مفتخريم اما لازمه ي عمق بخشي به اين عقيده دروني و ماندن در اين مسير پر فراز و نشيب و رسيدن به كمال انساني و لقاي محبوب جز با تكاپويي خردمندانه و رفتني پي در پي بسوي نيكي هاي فكر و عمل ميسر نخواهد شد و سلوك بهانه و شايد رهنمايي بسوي كمالات و كرامات انساني و الهي است . سلوك برگرفته از تحصيل و تجربه ي چند ساله ي دوستاني است كه سير الي الله را راه كمال خويش و تنها راه نجات ميدانند و زكات اين دارايي ارزشمند خويش را خالصانه به پيشگاه همه ي عزيزان هديه ميكنند باشد توفيق الهي و دعاي وليعصر ارواحنا فداه ياري گر مان در اين سلوك عارفانه باشد .
«وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَينَاهُمْ مَاءً غَدَقًا»(الجن/16)
منظور از طریقت در این آیه همان راهی است که ما را به خداوند متعال می رساند ابتدا باید توجه نمود که این آیه شریفه چند نکته در خود دارد :
استقامت : باید در راه خدا استقامت نموده و مشکلات فراسوی انسان را که نفس و شیطان القاء می نماید یکی پس از دیگری گذراند . هر کس بخواهدبه سوی خداوند رهسپار شود باید فقط او را میزان قرار داده و سیر الی الله نموده و بگوید خدا ،« الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا » در واقع باید در این راه ظرفیت داشت و این راه را باید با اعتدال و میانه روی گذراند ، لذا باید دانست که چنانچه استقامت نکنیم و صبور نباشیم هواهای نفسانی از هر طرف به ما هجوم آورده و به مرور ما را از پای در می آورند .
تاریخ ثابت کرده است که اگر کسی به فرموده روایات دو عفت نداشته باشدشکست خواهد خورد (منظور شکست معنوی است ) که عفة البطن و عفه الفرج نام گرفته اند ، منظور مقامومت در برابر شکم و مقاومت در برابر هوس است .
استاد ما فرمودند : که جوانی برایشان تعریف کرده است که شیطان چندین بار و را بر زمین زده است ، ولی باز هم از جا برخواسته است . پس باید صبور بود تا آب گوارا و شراب طهور نصیب شود .
نکته اول در سیر و سلوک الی الله این مسئله سه مرحله ای است
که بزرگان فرموده اند :
- اول : فعل واجبات و ترک محرمات
- دوم : فعل مستحبات و ترک مکروهات
- سوم : ترک ماسوی الله (آنچه غیر خداست
اگر مردی برون آی و سفر کن ز هر چه پیشت آید زان گذر کن
حال فرمایش علامه طباطبایی را در کتاب شریف لب اللباب را پی می گیریم تا از فرمایشات ایشان بهره وافر ببریم .
ایشان فرموده اند : اول : ترک عادات و رسوم و تعارفات است .
اگر سالک خود را در بند رسوم نماید از انجام اعمال عبادی باز می ماند .سالک باید حداقل روزی یک جزء قرآن بخواند که خود حداکثر نیم ساعت وقت می گیرد ؛ البته این به این معنی نیست که شخص از کارهای عادی مثل شغل یا رفت و آمدهای ضروری و لازم و صله رحم بگریزد غربت نشین گردد .
بلکه باید کاری کند که مردم او را شخص معتدل فرض نموده و نسبت به رفتار او حسّاس نشوند که خود دو مشکل به بار می آورد .یا با ایجاد مشکل و ملامت دیگران مواجه شده یا گرفتار ریا خواهد گردید .
در روایت است که فرموده : کُن فی النّاسِ و لا تَکُن مَعَهُم
یعنی در مردم باش و با آنها معاشرت کن ولی با آنها در گناه و معصیت و سایر رفتارهای ناهنجار معنوی همراهی مکن ……
اللهم عجل لوليك الفرج