موضوع: "مقام معظم رهبری"

ضرورت معرفی شخصیت ‌های برجسته به عنوان الگو برای نسل جوان امروز/ در دوران شکوفایی جریان علمی در کشور ما، در غرب و اروپا خبری نبود

نوشته شده توسطرحیمی 2ام دی, 1391

     حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیام به کنگره بین المللی علامه حکیم قطب الدّین شیرازی با تاکید بر ضرورت تبیین دوران شکوفایی علمی در کشور و همچنین معرفی شخصیتهای برجسته به عنوان الگو برای نسل جوانِ امروز افزودند: با وجود این الگوها، لزومی ندارد که ما افرادی را از اعماق تاریکی‌های قرون وسطای اروپا بیرون بکشیم و آنانرا به عنوان یک شخصیت معرفی کنیم.

     به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به کنگره بین المللی علامه حکیم قطب الدّین شیرازی که صبح روز(چهارشنبه 91/09/29) از سوی آیت الله ایمانی نماینده ولی فقیه در استان فارس و امام جمعه شیراز در این کنگره قرائت شد، به شرح زیر است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم*
     بزرگداشت کسانی از قبیل قطب الدّین شیرازی کار بسیار مفیدی است. من در ذهنم بود که پزشک ها، زرنگی کردند و قطب شیرازی را برده اند به عالم پزشکی؛ چون ایشان در درجه اوّل فیلسوف است، شاگرد خواجه نصیر و شارح شرح حکمت الاشراق و اینها است؛ و البتّه طبیب هم هست، طبیب برجسته ای است؛ [و هم] منجم است، ایشان در ساخت رصدخانه معروف مراغه سهیم بوده؛ یعنی یک انسان بزرگی است. امّا این بیان آقای دکتر لنکرانی، بیان خوبی بود. یعنی همین که ما توجّه بکنیم که دانشمندان بزرگ ما در دوران های مختلف اسلامی، در رشته های مختلف تبحّر داشته اند؛ صِرف این نبود که یک لقمه از اینجا، یک لقمه از آنجا، یک لقمه از آنجا؛ نه، ایشان در عالم پزشکی یک آدم برجسته است؛ همانطور که اشاره کردید، مهمترین شرح قانون بوعلی را او نوشته؛ در زمینه فلسفه، یک فیلسوف به معنای حقیقی کلمه؛ در زمینه ی نجوم و هیئت، یک انسان وارد و متخصّص است؛ ادیب است، شاعر است: شعر عربی، شعر فارسی؛ و شاید علوم دیگری. یعنی این نکته مورد توجّه باشد که تخصّص گرایی به معنای محدود کردن ذهن و فکر انسان، یک نکته برجسته ای نیست -که همین طور تخصّصها پشت سر هم همدیگر را میشکافند و یک تخصّص کوچکتری، دائره ی محدودتری به وجود می آید؛ به یک معنا به خاطر رسیدگی به وضع زندگی انسان در آن تخصّص خاص چیز خوبی است، امّا به یک معنا محدود کردن انسان است- چون ظرفیّت ذهن انسان خیلی وسیع است و میتواند در همه ی این امور صاحب نظر باشد. این‌جور نباشد که کسی که پزشک است، مثلاً در زمینه ی علوم دینی یا در زمینه ی فلسفه، یک آدم عامی ای محسوب بشود؛ نه، چقدر خوب است که یک پزشک، در زمینه ی علوم دیگر- در زمینه ی علوم عقلی، در زمینه ی علوم دقیقه، مسائل گوناگون طبیعی- حداقّل صاحبِ اطّلاع باشد و این کار را ما بتوانیم در کشورمان پیش ببریم. البتّه این به معنای تعطیل کردن تخصّصها به هیچ وجه نیست، بلکه به معنای بهره مند کردن ذهن متخصّصین از محیط های فراتر از حدّ تخصّص آنها است.

صفحات: 1· 2

خصوصيات رفتار علوى در کلام رهبری 9

نوشته شده توسطرحیمی 26ام آذر, 1391

تشبث به روش هاى غير اخلاقى به هيچ وجه صحيح نيست.

     اميرالمؤ منين درباره ى كسى كه سزاوار امارت بر مردم يا به دست گرفتن بخشى از كارهاى مردم است ؛ كه البته اين از موضع رياست يك كشور شروع مى شود و تا مديريتهاى پايين تر و كوچكتر ادامه پيدا مى كنداميرالمؤ منين اين توصيه ها را براى فرمانداران و استانداران خود مى فرمودند؛ اما براى قاضى يك شهر و مسؤ ول يك بخش و مدير گوشه يى از گوشه هاى اين دستگاه عريض و طويل هم صادق بود مى فرمايند:((فكان اول عدله نفى الهوى عن نفسه ))؛ اولين قدم او در راه عدالت اين است كه هوى و هوس را از خودش دور كند؛ ((يصف الحق و يعمل به ))؛ حق را بر زبان جارى و توصيف كند و نيز به آن عمل نمايد.به همين خاطر است كه در اسلام ، قدرت با اخلاق پيوسته است و قدرت عارى از اخلاق ، يك قدرت ظالمانه و غاصبانه است . روشهايى كه براى كسب قدرت و حفظ آن به كار گرفته مى شود، بايد روشهاى اخلاقى باشد.در اسلام ، كسب قدرت به هر قيمتى ، وجود ندارد؛ اين طور نيست كه كسى يا جمعى حق داشته باشند به هر روش ‍ و وسيله يى متشبث بشوند، براى اين كه قدرت را به دست بياورند همان گونه كه امروز در خيلى از مناطق دنيا رايج است نه ، قدرتى كه از اين راه به دست بيايد و يا حفظ شود، قدرت نامشروع و ظالمانه است . در اسلام ، روشها خيلى مهم اند؛ روشها مثل ارزشها هستند. در اسلام همچنان كه ارزشها خيلى اهميت دارند، روشها هم اهميت دارند و ارزشها بايد در روشها هم خودشان را نشان بدهند.امروز اگر مى خواهيم حكومت ما به معناى حقيقى كلمه اسلامى باشد، بدون ملاحظه بايد در همين راه حركت كنيم .مسؤ ولان بخشهاى مختلف ، قواى سه گانه ، مديران ميانى ، همه و همه بايد سعى شان اين باشد كه براى كارها و پيشبرد اهدافشان ، از روش سالم و اخلاقى استفاده كنند.استفاده از اين روش ممكن است در جايى ناكاميها و دردسرهايى را هم به لحاظ كسب قدرت به وجود آورد؛ اما در عين حال اين متعين است كه از نظر اسلام و از نظر اميرالمومنين ، تشبث به روشهاى غير اخلاقى به هيچ وجه صحيح نيست ؛ راه على اين است و ما بايد اين گونه حركت كنيم .

خطبه هاى نماز جمعه تهران،1379/12/26

خصوصيات رفتار علوى در کلام رهبری 8

نوشته شده توسطرحیمی 25ام آذر, 1391

اصحاب خاص اميرالمؤ منين (عليه الصّلاة والسّلام ) در هيچ شرايطى دچار اشتباه نشدند.

     عظمت امثال عمار ياسر، به همين است. عظمت آن اصحاب خاص ‍ اميرالمؤ منين (عليه الصّلاة والسّلام) در همين است كه در هيچ شرايطى دچار اشتباه نشدند و جبهه را گم نكردند. من در موارد متعدد در جنگ صفين ، اين عظمت را ديده ام ؛ البته مخصوص جنگ صفين هم نيست . در بسيارى از آن جاهايى كه براى جمعى از مؤ منين ، نكته يى مورد اشتباه قرار مى گرفت ، آن كسى كه مى آمد و با بصيرت نافذ و با بيان روشنگر خود، شبهه را از ذهن آنها برطرف مى كرد، عمار ياسر بود. انسان در قضاياى متعدد اميرالمؤ منين از جمله در صفين نشان وجود اين مردِ روشنگرِ عظيم القدر را مى بيند.
     جنگ صفين ماهها طول كشيد؛ جنگ عجيبى هم بود. مردم افراد مقابل خود را مى ديدند كه نماز مى خوانند، عبادت مى كنند، نماز جماعت و قرآن مى خوانند؛ حتّى قرآن سرنيزه مى برند! خيلى دل و جراءت مى خواست كه كسى روى اين افرادى كه نماز مى خوانند، شمشير بكشد.
     در روايتى از امام صادق (عليه الصّلاة والسّلام ) نقل شده است كه اگر اميرالمؤ منين (ع ) با اهل قبله نمى جنگيد، تكليف اهل قبله ى بد و طغيانگر تا آخر معلوم نمى شد. اين على بن ابى طالب بود كه اين راه را باز نمود و به همه نشان داد كه چه كار بايد كرد. بچه هاى ما، وقتى كه به بعضى از سنگرهاى جبهه ى مهاجم وارد مى شدند و آنها را اسير مى گرفتند، در سنگرهايشان مهر و تسبيح پيدا مى كردند! بله ، درست مثل همان كسانى كه مقابل اميرالمؤ منين (ع ) قرار داشتند و نماز هم مى خواندند و نتيجتا يك عده هم به شبهه مى افتادند. آن كسى كه سراغ اينها مى رفت ، عمار ياسر بود. اين ، هوشيارى و آگاهى است و كسى مثل عمار ياسر لازم است .

ديدار با اقشار مختلف مردم (روز سى ام ماه مبارك رمضان )،1369/02/06

خصوصيات رفتار علوى در کلام رهبری 7

نوشته شده توسطرحیمی 24ام آذر, 1391

خصم ظالم باش !

     … بشريت بعد از اميرالمؤ منين (ع ) و تا امروز بدبخت و روسياه شد به خاطر نگرفتن گريبان ظالم ها، اگر گريبان ظالم ها را دستمان با ايمان مى گرفت ، ظلم در دنيا اين قدر پيش نمى رفت ، بلكه برمى افتاد. اميرالمؤ منين (ع ) اين را مى خواهد ((خصم ظالم باش )) هركى در دنيا هر جا ظلم است و يك ظالمى هست تو اين جا كه هستى خصم او بدان . نمى گوييم كه برويد حتما خصومت خودت را نشان بده . هر وقت و هرجايى فرست دست داد خصم او باش . گريبان او را بگيرد. يك وقت نمى تواند انسان برود نزديك از راه دور مخاصمه مى كند با كسى . امروز ببينيد به خاطر عمل نكردن به همين يك كلمه وصيت اميرالمؤ منين (ع ) چه منجلابى است در دنيا.
چه بدبختى دارد بشريت ، چه مظلوميتى دارند ملت ها، به خصوص ‍ مسلمان ها. همين يك وصيت اميرالمؤ منين اگر عمل مى شد امروز بسيارى از اين ظلم ها و مصيبت ها ناشى از ظلم ها وجود نمى داشت و ((للمظلوم عونا)) هر جا مظلومى هست ، كمك او باش . نمى گويد طرفدار او باش ، نه ، مى گويد كمك كنيد او را هر چقدر مى توانيد.

خطبه نماز جمعه تهران،1372/12/13

خصوصيات رفتار علوى در کلام رهبری 6

نوشته شده توسطرحیمی 23ام آذر, 1391

بنده غير خودت نباش

     … اين آقاى ((جرج جرداق ))، نويسنده ى كتاب نامدار ((صوت العداله )) كه درباره ى اميرالمؤ منين است بين دو جمله يى كه يكى از اميرالمؤ منين (عليه الصّلاة والسّلام ) صادر شده است ، يكى هم از جناب عمر خليفه ى دوم مقايسه يى مى كند. يك وقت چند نفر از استانداران يا ولات زمان جناب عمر پيش ايشان آمده بودند، و چون گزارشى عليه آنها آمده بود، خليفه را خشمگين كرده بود. خليفه خطاب به آنها جمله ى ماندگارى را گفته است : ((استعبدتم الناس و قد خلقهم اللّه احرارا؟))؛ مردم را به بردگى گرفته ايد؛ در حالى كه خدا مردم را آزاد آفريده است ؟ جمله ى ديگرى اميرالمؤ منين فرموده است كه در نهج البلاغه آمده است ، و آن اين است : ((لاتكن عبد غيرك وقد خلقك اللّه حرا))؛ بنده ى غيرخودت مباش ؛ خدا تو را آزاد آفريده است . ((جرج جرداق )) بين اين دو جمله مقايسه مى كند و مى گويد جمله ى اميرالمؤ منين به مراتب برتر از جمله ى عمر است ؛ زيرا عمر به كسانى اين خطاب را مى كرد كه آزادى و حريت ، در دست آنها هيچ تضمينى نداشت ؛ چون خود آنها كسانى بودند كه عمر مى گفت : ((استعبدتم الناس ))؛ مردم را به بردگى گرفته ايد. مردم را به بردگى گرفته ايد؛ حالا به آنها آزادى بدهيد. اين يك طور حرف زدن است ؛ يك طور ديگر آن است كه اميرالمؤ منين به خود آن مردم خطاب مى كند و در حقيقت ضمانت اجرا را در خود كلام مى آورد: ((لاتكن عبد غيرك و قد خلقك اللّه حرا))؛ بنده ى غير خودت مباش ، خدا تو را آزاد آفريده است .

مراسم فارغ التحصيلى تربيت مدرس،77/06/12

 رفتار علوى در كلام رهبر معظم آية الله العظمى امام خامنه ای/معاونت فرهنگى و تبليغات دفاعي ستاد كل نيروهاى مسلح

خصوصيات رفتار علوى در کلام رهبری 5

نوشته شده توسطرحیمی 22ام آذر, 1391

 احتجاب از مردم ، عامل انحطاط

     معتقدم كه براى يك مسوول در دستگاه حكومتى اعم از مسووليتى كه بنده دارم يا مسووليتى كه ديگر مسؤ ولان دارند انفطاع از واقعيات و دورى از مردم ، عامل انحطاط است ؛ معتقدم كه يك مسوول نبايد اجازه بدهد كه از واقعيات جامعه و از خبرهايى كه در جامعه جارى است ، دور بماند.البته انقطاع از مردم كه در تعبير اميرالمومنين احتجاب از مردم است ؛ يعنى حجاب داشتن و با مردم هيچ مواجه نشدن چيز خيلى خطرناكى است . حضرت به مالك اشتر فرموده اند؛ ((قله علم بالامور))؛ به خاطر احتجاب از مردم ، آگاهى انسان از همه چيز كم مى شود.البته من به خانه هاى اشخاص ‍ هم مى روم .يكى از كارهايى كه بحمدالله من از اوايل رياست جمهورى تا حالا انجام داده ام البته گاهى بيشتر است ، گاهى كمتر.اين است كه به منازل اشخاصى از آحاد و توده هاى مردم مى روم ، روى فرششان مى نشينم ، با آنها حرف مى زنم و زندگيشان را از نزديك لمس مى كنم .البته به شما عرض ‍ بكنم ، اطلاع از مردم ، يك بخش از اطلاع است ؛ بخش ديگرش اطلاع از دشمن است كسى از من نپرسيد كه شما از دشمن هم اطلاعى داريد يا نه .ولى من خودم عرض مى كنم ؛ بله ، بنده از دشمنها هم بى اطلاع نيستم .خيليها خيال مى كنند كه ما گاهى تير به تاريكى مى اندازيم و از دشمن صحبت مى كنيم ؛ نه ، تير به تاريكى انداختن نيست ؛ مى دانيم و حس ‍ مى كنيم كه دشمن حضور دارد.اتفاقا همين چند روز قبل بعضى از مطبوعات آمريكا خبر از اظهارات رئيس سازمان سيا دادند كه در بعضى از روزنامه هاى ما هم منعكس شد.او گفته بود ما در فلان تعداد كشور ازجمله ايران را هم اسم آورده بود ماموران سازمان خودمان را فعال كرده ايم كه زبان مادريشان ، زبان آن كشورهاست .بعد بخصوص اسم ايران را آورده بود و گفته بود ما مامورانى داريم كه زبان مادريشان فارسى است و متوسط سنى شان هم سى سال است .ممكن است براى بعضى اين سوال پيدا بشود كه چرا اين حرفها را مى گويند.وقتى اطلاعاتى زياد و سرريز مى شود، براى صاحب آن اطلاعات اهميتش كم مى شود؛ لذا از گوشه و كنار حرفها خيلى چيزها مى شود فهميد، بله ، نديدن دشمن هنر نيست .

جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه صنعتى اميركبير،79/12/09

رفتار علوى در كلام رهبر معظم آية الله العظمى امام خامنه ای/معاونت فرهنگى و تبليغات دفاعي ستاد كل نيروهاى مسلح

ضرورت نظام سازی در کشورهای انقلاب کرده/ انقلاب‌های منطقه باید حد فاصل خود را با استکبار جهانی مشخص کنند

نوشته شده توسطرحیمی 22ام آذر, 1391

تأکید رهبرانقلاب در دیدار شرکت کنندگان در اجلاس اساتید دانشگاههای جهان اسلام و بیداری اسلامی:
ضرورت نظام سازی در کشورهای انقلاب کرده

انقلاب‌های منطقه باید حد فاصل خود را با استکبار جهانی مشخص کنند

     به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری ،حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي صبح دیروز (سه شنبه۱۳۹۱/۰۹/۲۱ - ۱۲:۳۷) در ديدار صدها تن از استادان، نخبگان و انديشمندان شركت كننده در اجلاس جهاني «اساتيد دانشگاههاي جهان اسلام و بيداري اسلامي» ضمن تبيين اهميت عنوان «بيداري اسلامي»، تحليلي جامع درخصوص جايگاه اسلام و شريعت اسلامي و همچنين مردم در كشورهاي انقلاب كرده و آسيب ها و خطرات پيش روي آنها ارائه كردند.
     ايشان با اشاره به نقش خواص و انديشمندان جامعه در سعادت و نجات ملتها تأكيد كردند: از اين منظر، اجلاس «اساتيد دانشگاههاي جهان اسلام و بيداري اسلامي» از اهميت ويژه اي برخوردار است.
     رهبر انقلاب اسلامي شرط اصلي نقش آفريني اساتيد، نخبگان و فرزانگان براي حركت جامعه به سمت سعادت و نجات را اخلاص، شجاعت، هوشياري، كار و تلاش و نبود طمع دانستند و خاطرنشان كردند: بيداري اسلامي و رسوخ اين بيداري در امت اسلامي، حادثه بزرگي است كه امروز دنيا با آن مواجه و در برخي كشورها نيز منجر به انقلاب و تغيير رژيم هاي فاسد شده است.
     حضرت آيت الله خامنه اي بيداري اسلامي را عميق و گسترده خواندند و با اشاره به هراس دشمنان از عبارت «بيداري اسلامي» افزودند: آنها تلاش بسياري مي كنند تا عنوان «بيداري اسلامي» براي حركت عظيم كنوني در منطقه بكار نرود زيرا دشمنان از بروز اسلام حقيقي و واقعي به شدت وحشت دارند.
ايشان تأكيد كردند: آنها از اسلامِ برده دلار، اسلامِ غرق در فساد و اشرافي گري و اسلامي كه در توده مردم امتداد ندارد، نگران نيستند ولي از اسلام عمل و اقدام،اسلام توده مردم، اسلام توكل بر خدا و اسلام حُسن ظن به وعده الهي به لرزه مي افتند.
     رهبر انقلاب اسلامي خاطرنشان كردند: ما معتقديم حركت عظيم كنوني يك بيداري حقيقي اسلامي و داراي امتداد است كه به اين آساني ها هم منحرف نخواهد شد.
     حضرت آيت الله خامنه اي در تبيين علت «اسلامي» ناميدن اين بيداري افزودند: شعارهاي اسلامي مردم در انقلابهاي منطقه و نقش معتقدان به اسلام در شكل گيري اجتماعات گسترده و ساقط كردن رژيم هاي فاسد، همه مؤيد اين است كه اين حركت، اسلامي است.

صفحات: 1· 2

خصوصيات رفتار علوى در کلام رهبری 4

نوشته شده توسطرحیمی 21ام آذر, 1391

خشونت و اصلاح علوى

     يك نمونه ، نمونه ى جنگ صفين است كه بعد از آن كه لشكر اميرالمؤ منين بر لشكر معاويه غلبه ى ظاهرى پيدا كردند، آنها قرآنها را سرِ نيزه كردند. ديدن قرآنها، در لشكر اميرالمؤ منين دودستگى انداخت ؛ چون معناى آن كار اين بود كه بين ما و شما قرآن قرار دارد. عده يى متزلزل شدند و گفتند كه نمى شود ما با قرآن بجنگيم ! يك دسته ى ديگر گفتند كه اصل جنگ اينها با قرآن است ؛ حالا جلد قرآن و صورت ظاهر قرآن را آورده اند؛ اما دارند با معناى قرآن كه اميرالمؤ منين است مى جنگند. بالاخره در سپاه مسلمين دودستگى افتاد و تزلزل به وجود آمد؛ اين كارِ دشمن بود.
     يك نمونه ى ديگر در همان جنگ اتفاق افتاد. بعد از آن كه حكميت بر اميرالمؤ منين تحميل شد، عده يى از داخل اردوگاه اميرالمؤ منين كه اينها ديگر خودى بودند؛ از بيرون نبودند بلند شدند و شعار دادند: «لا حكم الاّ لِلّه »؛ يعنى حكومت فقط از آنِ خداست . بله ، معلوم است و در قرآن هم هست كه حكومت از آنِ خداست ؛ اما اينها چه مى خواستند بگويند؟ اينها مى خواستند با اين شعار، اميرالمؤ منين را از حكومت خلع كنند. اميرالمؤ منين نقشه ى آنها را افشاء كرد؛ گفت حُكم و حكومت مال خداست ؛ اما اينها اين را نمى خواهند بگويند؛ اينها مى خواهند بگويند «لا امرة الاّ لِلّه »؛ مى خواهند بگويند بايستى خدا بيايد مجسم بشود و امور زندگى شما را اداره كند؛ يعنى اميرالمؤ منين نباشد! اين شعار، عده يى را از اردوگاه اميرالمؤ منين خارج كرد و به آن جماعتِ بدبختِ نادانِ غافلِ ظاهربين و احيانا مغرض ملحق كرد؛ كه قضيه ى خوارج به وجود آمد.

صفحات: 1· 2

خصوصيات رفتار علوى در کلام رهبری 3

نوشته شده توسطرحیمی 20ام آذر, 1391

 خشم و خشنودى عوام و خواص

     جاهايى است كه اگر اقدامى را در زمينه ى صنعت، در زمينه ى مسايل اقتصادى، در زمينه ى مسايل پولى، در زمينه ى مسايل فرهنگى، در زمينه ى مسايل گوناگون انجام بدهيم، به نفع مردم است؛ اما گروه هاى خاصّى در جامعه هستند گروههاى پولى، مالى، اقتصادى، ثروتمندان، گروههاى فرهنگى، گروههاى سياسى كه اينها متضرر خواهند شد. اين ، آن نقطه ى حساس است. آن صراط مستقيم، اين جا معلوم مى شود. اين، جاى همان فرمايش اميرالمؤ منين (ع ) است كه «فانّ سخط العامة ، يجحف برضى الخاصة». يعنى اگر يك وقت مردم خشمگين بودند، خشنودى گروههاى خواص بكل نابود خواهد شد و بر باد خواهد رفت . سخط و خشم عمومى ، خشنودى گروههاى خاص را پايمال خواهد كرد. گيرم كه حالا چند صباحى ، ما در فلان سياستى كه اعمال كرديم ، فلان كارى كه اجرا كرديم ، چهار نفر از گروههاى خاص يا گروههاى پولى و مالى را هم از خودمان راضى كرديم ؛ اما اگر خداى ناكرده با اين كار، مردم را ناراضى كرده باشيم ، اين نارضايى مردم ، مثل طوفانى مى آيد و همه ى اينها را در مى نوردد. اين ، هيچ ارزشى ندارد. بعد عكسش را مى فرمايند: «وانّ سخط الخاصة ، يغتفر مع رضى العامة ». يعنى اگر فرض كنيم كه گروههاى خاص سياسى ، اقتصادى ، فرهنگى و غيره ، سر سياست و عملى از ما خشمگين و ناراضى شدند و گفتند كه دولت چرا اين كار را انجام داد، چنانچه «يغتفر مع رضى العامة »؛ يعنى وقتى كه عامه و به تعبير امروز ما توده ى مردم خشنود و راضى باشند، خشم آن گروهها قابل بخشايش است . بايد اين را فكر كرد.

ديدار با رئيس جمهور و هيات وزيران به محمد(ص ) ناسبت آغاز هفته دولت ، 2/6/1376

رفتار علوى در كلام رهبر معظم آية الله العظمى امام خامنه ای/معاونت فرهنگى و تبليغات دفاعي ستاد كل نيروهاى مسلح

خصوصيات رفتار علوى در کلام رهبری 2

نوشته شده توسطرحیمی 19ام آذر, 1391

شجاعت در برخورد با متخلفين

     خود آن بزرگوار در نامه يى به عثمان بن حنيف ، بعد از آن كه وضع خود را شرح داد كه «الا و ان امامكم قد اكتفى من دنياه بطمريه» زندگى من اين گونه مى گذرد فرمود: «الا و انكم لاتقدرون على ذلك »: مبادا خيال كنيد كه شما مى توانيد مثل من رفتار كنيد! نه ، اين يك رب النّوع است ، يك مقام دست نيافتنى است ؛ ولى الگوست . سعى كنيم به سمت اين الگو برويم .
    كسى نمى تواند مثل شجاعت على را داشته باشد. نزديكترين انسانها به اميرالمؤ منين ، جناب عبداللّه بن عباس بود پسر عمو و شاگرد و رفيق و همراز و مخلص و محب واقعى اميرالمؤ منين خطايى از آن بزرگوار سر زد؛ اميرالمؤ منين به او نامه يى نوشت . تعبير اميرالمؤ منين اين است كه تو خيانت كردى ! او يك مقدار از اموال بيت المال را فكر كرده بود كه به او مى رسد؛ برداشته بود و به مكه رفته بود. اميرالمؤ منين ، آن چنان نامه يى به عبداللّه بن عباس نوشته است كه مو برتن انسان ، راست مى ايستد!
     اين چه مردى است ! اين چه انسان عظيمى است ! به عبداللّه بن عباس ‍ مى فرمايد:«فانك ان لم تفعل ». اگر اين كارى را كه گفتم نكنى اين اموال را برنگردانى «ثم امكننى اللّه منك »، بعد دست من به تو برسد،«لاعذرن الى اللّه فيك »، پيش خدا درباره ى تو، خودم را معذور خواهم كرد؛ يعنى سعى مى كنم به خاطر تو پيش خدا، خجل و سرافكنده نشوم ، «و لاضربنك بسيفى الذى ما ضربت به احدا الا دخل النّار». تو را با همان شمشيرى خواهم زد كه به هركس زده شد، وارد جهنم گرديد!
«واللّه لو ان الحسن والحسين فعلا مثل الذى فعلت ما كانت لهما عندى هواده »، به خدا سوگند اگر اين كارى كه تو كردى ، حسن و حسين من اين كار را بكنند، پيش من هيچ گونه عذرى نخواهند داشت ! «ولاظفرا منى باراده»، هيچ تصميمى به نفع آنها نخواهم گرفت ،«حتى آخذ الحق منهما و ازيح الباطل ان مظلمتهما»، حق را از آنها هم خواهم گرفت !
     خوب ، اميرالمؤ منين مى داند كه حسن و حسين ، معصومند؛ اما مى گويد اگر چنين اتفاقى هم كه نخواهد افتاد بيفتد، من ترحم نخواهم كرد! اين شجاعت است . البته از يك ديدگاه ، عدل است ؛ از يك ديدگاه ، ملاحظه ى قانون و احترام به قانون است ؛ عناوين گوناگونى دارد. اما از اين ديدگاه هم شجاعت و قدرت نفس است .
     امروز، من و شما به اين شجاعت احتياج داريم ؛ ملت ايران به آن احتياج دارد. هركس كه كارگزار اين حكومت است ، بيشتر احتياج دارد. هركسى دستش به چيزى از اين بيت المال مسلمانها مى رسد، بيشتر به اين شجاعت احتياج دارد. هر كس كه مردم به او بيشتر اطمينان دارند، بيشتر به آن احتياج دارد. امروز، آحاد مردم ، ملت ايران در مجموع هم به اين شجاعت احتياج دارد.

خطبه هاى نماز جمعه تهران،1374/11/20

رفتار علوى در كلام رهبر معظم آية اللّه العظمى امام خامنه ای/معاونت فرهنگى و تبليغات دفاعي ستاد كل نيروهاى مسلح