موضوع: "سبک زندگی"

زندگی بدون طعم و غصه

نوشته شده توسطرحیمی 23ام بهمن, 1396

 

قرار نیست همیشه زندگی همانطوری باشد که شما دوست دارید ، اما برای گذران روزها با رضایت و رسیدن به آرامش باید یاد بگیرید ، به جای فال منفی و غرق شدن در مشکلات می توان راه های دیگری را امتحان کرد.

 

 

غمگین بودن و غصه خوردن، احساس دائمی و همیشگی بعضی­ ها شده است اینها همیشه غصه دارند مگر اینکه دلیل محکمی برای شاد بودن داشته باشند. اصل براین است که در حالت معمول، وقتی دلیلی برای شاد بودن و خندیدن یا دلیلی برای داشتن احساس غم یا نگرانی وجود ندارد انسان آرام باشد اما بسیاری از افراد، در چنین اوقاتی ناراحت و مضطربند. این  ناراحتی و اضطراب دائمی یا غم ناآشنایی که در بیشتر اوقات زندگی در دل بعضی از ماها رخنه کرده است دلایلی دارد که اگر درست شناخته شوند می­شود برایشان چاره کرد.

آرزوها و خواسته­ های غیر معقول
 ناراحتی­های همیشگی ما دلایل مختلفی دارند؛ گاهی تمرکز بر یک مشکل  یا یک آرزو، ناراحتی­های طولانی مدت و طاقت­فرسایی تولید می­کند.  هدف داشتن در زندگی چیز خوبی است. هدف، انسان را برای کار و تلاش، ترغیب می­کند. اما ما گاهی آرزوهای غیرمنطقی را جانشین هدف­های درست و سالم قرار می­دهیم. و گاهی عجله زیاد ما برای رسیدن به هدف­های بلندمدت هستند که باعث می­شوند همیشه غمگین و غصه­دار باشیم. داشتن خواسته­ های غیر معقول و عشق و علاقه به آنچه متعلق به دیگران است می­تواند غصه­ های عمیق و طولانی مدتی تولید کند که هر چند به روی خودمان  نمی­ آوریم اما همیشه روح و قلبمان را می­ آزارد.

ادامه »

مسئولین ذوق نکنند !

نوشته شده توسطرحیمی 23ام بهمن, 1396

نوشته و پلاکاردهایشان را که می خواندی گله مند بودن را به معنای واقعی حس می کردی، اما با همه ی این کمبودها ایستادن پای اعتقادات و آرمان هایشان آن هم بعد از 40 سال به واقع دیدنی و ستودنی بود …

همه آمده بودند، با هر تیپ و قیافه ای، با هر سن و سالی، از خردسال و کودک و نوجوان گرفته تا پیرزنان و پیرمردانی که به سختی راه می رفتند؛ همه و همه گویی بر خود تکلیف دانسته بودند که بیایند، بیایند تا مشتی باشند بر دهان دشمنان خارجی و داخلی، تا به آنان پیام هایی را بگویند؛ تبلیغات فراوانی برای نیامدنمان کردید اما با آمدنمان معادلاتتان را بر باد دادیم.


به مسئولین بگویند که با بی تدبیری هایتان گلویمان را فشردید؛ با وجود نداشتن هوای سالم و اقتصاد آرام ولی آمده ایم تا بدانید؛ از دفاع انقلاب اسلامی دست بر نمی داریم اما گله هم زیاد داریم؛ از بیکاری، از فحشا، از اختلاس ها و رانت بازی ها … به دخترانی که روسری هایشان را به چوب حراج زده اند بگویند دخترانِ خیابانِ این انقلاب برای این خاک پدر می دهند نه روسری.


نوشته و پلاکاردهایشان را که می خواندی گله مند بودن را به معنای واقعی حس می کردی، اما با همه ی این کمبودها ایستادن پای اعتقادات و آرمان هایشان آن هم بعد از 40 سال به واقع دیدنی و ستودنی بود …

معادلات دشمن به هم ریخت

مردم با حضورشان به واقع تمام معادلات دشمن را به هم ریختند، آن ها می دانند و اثبات کردند که برای داشتن کشوری توانا، قدرتمند و آباد باید حمایت کرد، باید دوستش داشت و دوست داشتن را به همه عالم نشان داد؛ چنانچه مولایمان امام علی (علیه السلام) نیز چنین فرمودند: کشورها با میهن دوستی آباد شده اند. (1)

ادامه »

فرصتهایی که باید غنیمت بشماریم

نوشته شده توسطرحیمی 22ام بهمن, 1396
 
 
هر انسانی با کمی دقت و تأمل در دنیای پیرامون خود، متوجه نعمت های فراوان الهی به خود می شود. نعمت های بی‌شماری که قدردانی و سپاس همه ی آنها کاری سخت و غیر ممکن می نماید. هر چند انسان توانایی شمار نعمت های بی‌شمار الهی را ندارد، ولی با این حال بی توجهی و عدم سپاسگزاری ناچیز و اندک نیز انسان را به موجودی کفور و قدر نشناس و حتی جهنمی مبدل نماید. کما اینکه   به راستی می‌توان نعمت های فراوانی که خدای متعال در اختیار انسان قرار داده را فرصت‌های طلایی و ارزشمند دانست، که انسان های زیرک و هشیار همچون صیادی قهار قدر و اهمیت آنها را می دانند و به خوبی از آن استفاده می‌نمایند.
 

اهمیت استفاده صحیح از فرصت ها:

در روایتی از متون روایی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله و سلم) در خصوص لزوم بهره مندی صحیح از امکانات و فرصت های پیش روی افراد این چنین بیان شده است.
«يَا أَبَاذَرٍّ، اغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ خَمْسٍ: شَبَابَكَ قَبْلَ هَرَمِكَ، وَ صِحَّتَكَ قَبْلَ سُقْمِكَ، وَ غِنَاكَ قَبْلَ فَقْرِكَ، وَ فَرَاغَكَ قَبْلَ شُغْلِكَ، وَ حَيَاتَكَ قَبْلَ مَوْتِكَ؛
اى اباذر پنج چيز را قبل از پنج چيز مغتنم شمار: جوانى خود را قبل از پيرى و سلامت را قبل از بيمارى و ثروت را قبل از ندارى و فراغت را قبل از گرفتارى و زندگى را پيش از مرگ».[1]
به راستی که این سفارش و رهنمود طلایی نه تنها برای جناب اباذر بلکه برای تمام انسانها سودمند و راه گشاست. اگه همه افراد به درستی به اهمیت امکاتات و فرصت‌های پیش روی خود واقف بودند و به نحو احسن از آن استفاده می نمودند، هیچ گاه افسوس و فقان پایدار را برای خود نمی خریدند. نعمت و فرصت جوانی و طول عمر در این دنیا از جمله این نعمت های بی شمار است که در صورت استفاه صحیح از آن می توان بهشت را با آن تحصیل نمود. بر اساس روایات اسلامی این فرصت‌ها همچون ابر بهاری گذرا و از دست رونده اند، از این جهت می بایست تا زمان باقی ست از آنها استفاده نمود.

 

ادامه »

ذهنتان را از تفکرات غربی خالی کنید

نوشته شده توسطرحیمی 22ام بهمن, 1396

 

در قرن نوزدهم جنبش‌هایی در حمایت از زنان برای اعطای حقوق اولیه‌ای همچون حق رأی، حق تحصیل و حق درآمد آن‌ها شکل گرفت. با اینکه در نهایت در معدود کشورهایی زنان به این حقوق دست یافتند. در سال ۲۰۱۶ مجمع جهانی اقتصاد اعلام کرد که زنان در طی ۱۷۰ سال آینده به برابری اقتصادی با مردان دست خواهند یافت؛ یعنی حدود دو قرن تا برابری دستمزد طول خواهد کشید. این در حالی است که همچنان یونسکو در اسناد خود بر اشتغال هرچه بیشتر زنان تأکید می‌کند، این سازمان دولت لوکزامبورگ را متهم کرد که چرا در رسانه‌هایش مردان را بعنوان سرپرست خانواده و زنان را بعنوان مادر و خانه‌دار تصویرسازی می‌کند. به استونی هم هشدار داد که نباید کودکان بین ۳ تا ۶ سال در خانه نگهداری شوند بلکه باید به مهدکودک‌ها بروند تا مانع اشتغال مادران‌شان نشوند!سیاست برابری جنسی سابقه‌ای طولانی دارد.

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR براساس بخش‌هایی از بیانات رهبر انقلاب این موضوع را در مستند «ذهنتان را از تفکرات غربی خالی کنید» منتشر می‌کند.

نماهنگ: ذهنتان را از تفکرات غربی خالی کنید

با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :

کیفیت خوب و فرمت Mp4 و با حجم 248.2 MB

کیفیت متوسط و فرمت Mpeg و با حجم51.5 MB

کیفیت پايين و فرمت Flv و با حجم 41.8 MB

 

بخش‌هایی از بیانات رهبر انقلاب که در این فیلم مشاهده می‌کنید:

«در نگاه غربی زن وسیله‌ای برای اطفای شهوت است؛ این غیر قابل کتمان است. این را اگر کسی ادّعا بکند ممکن است کسانی جنجال کنند که نه آقا این‌جور نیست؛ لیکن زندگی آنها را که انسان نگاه میکند، اساساً این نگاه حاکم است. در محیط اجتماعی هرچه زن پوشش کمتری داشته باشد، مطلوب‌تر است. در مورد مرد این حرف را نمیزنند؛ در مهمانی رسمی، مرد بایستی با لباس کامل، پاپیون زده و کت و شلوار پوشیده و احیاناً لباس رسمی وارد بشود؛ امّا خانمها در این مهمانی‌های رسمی بایستی به شکل دیگری ظاهر بشوند؛ این جز برای اینکه چشم هرزه‌ی هوس‌آلود مرد بهره‌مند بشود، هیچ فلسفه‌ی دیگری و حکمت دیگری ندارد؛ امروز در دنیای غرب این‌جوری است؛ و عملاً بزرگ‌ترین ظلمی که امروز در دنیای غرب به زنان میشود، از این قبیل است.» ۱۳۹۳/۰۱/۳۰

«در اروپایی که زن حقّ مالکیّت نداشت و مایملک زن متعلّق به مرد و شوهرش بود، و حقّ تصرّف در مایملک خود نداشت یا از وقتی که دموکراسی در غرب راه افتاده بود زن حقّ رأی دادن نداشت، در یک چنین دنیایی ناگهان مسئله‌ی انقلاب صنعتی و کارخانجات و حضور مؤثّر شاغل زن در کارخانجات با خرج کمتر برای سرمایه‌دارها مطرح شد. آن‌وقت آمدند برای زن حقّ مالکیّت قائل شدند، برای اینکه بتوانند او را به کارخانه بکشانند، به او مزد کمتری بدهند، و طبعاً آمدن او به میدان اشتغال الزامات خودش را داشت و دنباله‌های خودش را تا امروز داشت.» ۱۳۹۳/۰۱/۳۰

«اولا تفکّرات آنها، تفکّراتی است مبتنی بر معرفت‌شناسی مادّی و غیرالهی، که این خودش یک غلطی است… اگر میخواهید درباره‌ی مسئله‌ی زن راهبرد درست را پیدا کنید و این راهبرد را با اجرائیّات و الزامات اساسی آن همراه کنید و در بلندمدّت پیش بروید و به نتیجه برسید، باید ذهنتان را از تفکّرات غربی در مورد زن تخلیه کنید. نمیگویم بی‌اطّلاع بمانیم، نه؛ ما طرفدار بی‌اطّلاعی نیستیم، بنده طرفدار آگاهی و آشنایی هستم، امّا مرجعیّت آن افکار را بکلّی رد کنیم.» ۱۳۹۳/۰۱/۳۰

فاطمه سلام الله علیها حجت اولیای الهی است

نوشته شده توسطرحیمی 22ام بهمن, 1396

 

در جريان غصب فدک، شاهد حضور اجتماعی فعال حضرت زهرا سلام الله علیها برای بازپس‌گیری فدک هستیم. خطبه فدکیه که از ایشان نقل شده است بسیار فصیح، بلیغ و پر از معارف است.
فاطمه(س) حجت اولیای الهی است/ خطبه فدکیه بسیار فصیح و سرشار از معارف استدکتر مسعود آذربایجانی دانشیار گروه روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، در اشاره به مقام والای حضرت فاطمه سلام الله علیها ، گفت:
 
صرفا از این جهت که حضرت زهرا سلام الله علیها دختر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هستند را نباید مورد توجه قرار دهیم بلکه والاتر از آن، ایشان را باید از دید و نگاه ائمه اطهار مورد توجه قراردهیم که حجت بر ائمه اطهار علیهم‌السلام و الگوی آنها بوده‌اند.
 
این موضوع در روایت‌های مختلفی که از معصوم به ما رسیده، بیانگر جایگاه والای آن حضرت است.
 
به گفته وي، هنگامی که فردی بر امام معصومی حجت و الگو باشد آن جایگاه آنقدر قابل تامل و ارزشمند است که نمی‌توان چیزی غیر از الگوگیری و بی‌نظیر بودن برایشان تصور کرد.
 
حضرت زهرا سلام الله علیها از جمله زاهدان و عالمان و پارسایان و نیکوکاران عالم است که نزد خداوند یکتا جایگاه ویژه‌ای داشته‌اند به نحوی که در روایات آمده است بعد از رحلت پیامبر، حضرت جبرئیل بر ایشان نازل شده و ایشان را از حوادث آینده مطلع می‌کردند.
 
این اخبار که توسط حضرت علی علیه السلام به رشته تحریر درآمده و حضرت زهرا سلام الله علیها گوینده آن از سوی جبرئیل بود در کتابی به نام صحیفه فاطمیه گرد آمده است. صحیفه فاطمیه بیانگر مقامات معنوی حضرت زهراست.

ادامه »

مراحل عرفان

نوشته شده توسطرحیمی 22ام بهمن, 1396

«مراحل عرفان» از دیدگاه عارفان به اشکال و گونه های مختلف مطرح و به صورت متکثر و متنوع ارائه شده که به برخی از آن مراحل اشاراتی خواهیم داشت:

هفت شهر عشق

از دیدگاه شیخ فرید الدین عطار نیشابوری «هفت مرحله» برای سیر و سلوک عرفانی وجود دارد که عبارتند از:

1- طلب: سالک در این مرحله یکسره در جهد و جنب و جوش توأم با صبر و بصیرت یا بیداری و پایداری است و سالک هیچ آرامشی در این مرحله ندارد.

2- عشق: در این مرحله «عشق مدار» بوده و عقل حسابگر را رها می کند و با نیروی عشق که سوزنده، سازنده و گدازنده است و حرارت بخش و سوزآفرین همه مشکلات و آسیب های سیر و سلوک را تحمل می نماید و به پیش می رود.

3- معرفت: سالک در این مرحله در اثر مراقبت نفس و مواظبت بر طاعت الهی از جنبه خلقی و بشری خویش فانی گشته و در ذات سلطان ازل مستغرق می گردد و از تجلیات اسمائی بهره مند می گردد و به «ولایت معنوی» نائل می شود.

4- استغفار: در این مرحله سالک بر اثر رهایی از تعلقات و اعتباریات از وسائل مادی بی نیاز شده و از تجلیات صفاتی حضرت حق سبحانه بهره ور شود.

5- تجرید و توحید: در این مرحله سالک ما سوای الهی و کثرات عالم را مستهلک در ذات بی مثال الهی می بیند و آفتاب درخشنده حق را بر عالم و آدم و جهان پیدا و پنهان پرتو افکن می بیند.

6- حیرت: سالک در این مرحله، از خویشتن و ماسوای خود یعنی از عالَم آفاق و انفس غافل و بی خبر می گردد و نمی داند که باقی اند یا فانی؟ و قلب سالک محل بارقه های اسرار و رموز الهی و رازهای غیبی است و حقایق مرموز معنوی- بدون تصرف خیال-/ بر زبانش جاری می گردد.

ادامه »

حقّ النّاس و حق الله

نوشته شده توسطرحیمی 21ام بهمن, 1396

 

مگر خدا نفرموده است كه حقّ النّاس را رعايت كنيد من از حقّ اللّه مى گذرم حال اگر نماز نخوانيم خدا از حق خودش مى گذرد؟

 

اولاً: از قرآن كريم و ساير متون دينى استفاده مى شود كه، بخشش گناهان و گذشت خداوند از حق خود، در جايى است كه انسان گناهان و خطاهايى را از روى جهالت انجام دهد و توبه كرده و با عمل صالح، گذشته خود را جبران نمايد در اين صورت از حق خود مى گذرد، نه اين كه عمداً گناه كند و اصرار بر عمل خود داشته باشد به اين خيال كه خداوند او را مى بخشد. عفو و بخشش خداوند بدون دليل نيست بلكه با حساب و كتاب است.
خداوند متعال در اين باره فرموده است:
«ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحيمٌ»[1]؛ «امّا پروردگارت نسبت به آنها كه از روى جهالت، بدى كرده اند، سپس توبه كرده و در مقام جبران برآمده اند، پروردگارت بعد از آن آمرزنده و مهربان است».
و يا در آيه ديگر مى فرمايد:
«وَ إِنِّى لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»[2]؛ «و من هر كه را توبه كند، و ايمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدايت شود، مى آمرزم!».
بنابراين اگر كسى عمداً نماز نخواند براساس آنچه در روايات آمده موجب كفر او مى شود و ديگر زمينه اى براى بخشش و گذشت مى ماند.
ثانياً: اگر قرار بود خداوند از حق خودش به اين راحتى بگذرد به گونه اى كه هر كس خواست به دستورات الهى عمل كند و هر كس دوست داشت آن را رها نمايد؛ در اين صورت چه لزومى داشت كه اصلاً خداوند دستورى براى بندگانش صادر كند و يا ديگر لزومى نداشت تا خداوند متعال براى ابلاغ دستورات خودش به مردم صد و بيست و چهار هزار پيامبر را با آن همه مشقّت هايى كه براى آنها وجود داشت مبعوث نمايد.
ثالثاً: اگر قرار باشد خدا نسبت به حق خودش در خصوص نماز بى تفاوت باشد دليلى ندارد اين همه آيات و روايات مربوط به عذاب كسانى كه نسبت به نماز سهل انگارند و يا نماز نمى خوانند بيان نمايد.

ادامه »

انسان بدون خانواده عزت ندارد

نوشته شده توسطرحیمی 21ام بهمن, 1396

امروز جوامعِ بزرگ غربی عزت ندارند. جامعه‌ای که در آن «خانواده» مهم نباشد، همین‌طور بی‌عزت می‌شود. آن‌وقت بعضی از آدم‌های سطحی و ظاهربین که می‌گویند: «این غربی‌ها چقدر منظم هستند و چقدر حرف پلیس را خوب گوش می‌دهند!»

 

 

 

کسی که «خانواده» ندارد، موجود ذلیلی است.

آخر و نهایتِ «من می‌خواهم راحت باشم» همین فرهنگ منحط و زندگی منحوسی است که در غرب برای مردم ساخته‌اند. می‌دانید چرا این فرهنگ را بر اساس «دلم می‌خواهد» بناکرده‌اند؟ برای اینکه یک مشت صهیونیست، خیلی راحت بتوانند همه را به بردگی بکشانند. امروز در غرب، حدود ۵ میلیون نفر دارند ۵ میلیارد نفر را به بردگی می‌کشانند. البته در میانشان برده‌های مرفه، برده‌های فقیر، برده‌های باسواد و دانشمند و انواع برده‌ها دیده می‌شود.

کسی که نظم‌پذیر است و از پلیس اطاعت می‌کند باید روی یک حساب و مبنای درست، اطاعت کند و الا اگر اطاعتش از روی ذلت و بی‌عزتی باشد و همه‌جا فرمان‌پذیر باشد به یک «برده» تبدیل می‌شود!


نشانۀ بردگی‌‌شان هم این است که هیچ کدام از آن کشورها بدون اجازۀ اسرائیل (که از استان‌های ما هم کوچکتر است)، آب نمی‌خورند! سیاستمداران و بزرگان غرب برای هر کاری باید بروند اسرائیل و از صهیونیست‌ها اجازه بگیرند و مردم غرب هم اصلاً نمی‌گویند چرا باید بزرگان ما بروند و در مقابل صهیونیست‌ها، کوچکی کنند؛ چون مردمی که حیثیت انسانی از آنها گرفته شده باشد، این ذلت‌ها و بردگی‌ کردن‌ها، به عزتشان برنمی‌خورد، آنها اصلاً عزت ندارند.

امروز جوامعِ بزرگ غربی عزت ندارند. جامعه‌ای که در آن «خانواده» مهم نباشد، همین‌طور بی‌عزت می‌شود. آن‌وقت بعضی از آدم‌های سطحی و ظاهربین که می‌گویند: «این غربی‌ها چقدر منظم هستند و چقدر حرف پلیس را خوب گوش می‌دهند!»، زشتی ذلتی که عامل این نظم شده است را نمی‌بینند.

البته نظم و اطاعت از پلیس چیز خوبی است اما منظم بودن آنها به خاطر درک انسانیِ آنها نیست؛ کسی که خانواده ندارد، موجود ذلیلی است و لذا از هر کس- از ‌جمله پلیس- حرف شنوی دارد و آمادۀ برده شدن است. البته لزوماً همۀ نظمِ غربی‌ها ناشی از بی‌خانوادگی و بی‌عزتی آنها نیست، ولی بخش قابل توجهی از آن به همین‌خاطر است.

نظمِ ناشی از بی‌عزّت و بی‌خانواده بودن، فایده ندارد

بی‌نظمی و عصیانگریِ جوانی که در فرهنگ شرقی زندگی می‌کند، اما اصالت انسانی خود را از دست نداده است، ترجیح دارد به نظمِ کسی که به خاطر بی‌عزت و بی‌حیثیت و بی‌خانواده بودن، منظم شده است. اگر شما به یک جوان ایرانی بگویید: اصلاً معلوم نیست پدرِ تو کیست! قطعاً به او برمی‌خورد، اما در غرب، خیلی از جوان‌ها معلوم نیست پدرشان کیست و اصلاً هم به آنها برنمی‌خورد، چون برایشان عادی شده است. در حالی که این مسأله نباید برای یک انسانِ عزتمند عادی بشود.

جامعه‌ای که در آن «خانواده» مهم نباشد، همین‌طور بی‌عزت می‌شود. آن‌وقت بعضی از آدم‌های سطحی و ظاهربین که می‌گویند: «این غربی‌ها چقدر منظم هستند و چقدر حرف پلیس را خوب گوش می‌دهند!»

کسی که نظم‌پذیر است و از پلیس اطاعت می‌کند باید روی یک حساب و مبنای درست، اطاعت کند و الا اگر اطاعتش از روی ذلت و بی‌عزتی باشد و همه‌جا فرمان‌پذیر باشد به یک «برده» تبدیل می‌شود! فرمان‌پذیری و نظمِ چنین کسی در نهایت به نفع قدرت‌های برتر و ظالمی که روی او سلطه دارند تمام می‌شود و ما این نظم را نمی‌خواهیم، چون زشتی و آثار منفی آن بیشتر از زیبایی و آثار خوب آن است.

ادامه »

10ویروس نابودگر کلامی!

نوشته شده توسطرحیمی 21ام بهمن, 1396

 

ده ویروس نابودگر کلامی:

1. نصیحت تکراری
2. تذکر مداوم
3. سرزنش
4. منت گذاشتن
5. مقایسه کردن
6. جر و بحث کردن
7. برچسب منفی زدن
8. پیش بینی منفی(نفوس بد)
9. گله و شکایت مداوم
10. متهم کردن

 

تبیان

 

سه گناهی که انسان را اسیر شیطان می کند

نوشته شده توسطرحیمی 20ام بهمن, 1396

 

حضرت موسی (علیه‌السلام) در جایی نشسته بود، ناگاه ابلیس که کلاهی رنگارنگ بر سر داشت نزد موسی آمد. وقتی که نزدیک شد، کلاه خود را برداشت و مؤدبانه نزد موسی (علیه‌السلام) ایستاد.

موسی (علیه‌السلام) گفت: تو کیستی؟

ابلیس گفت: من ابلیس هستم!

موسی (علیه‌السلام) گفت: آیا تو ابلیس هستی؟ خدا تو را از ما و دیگران دور گرداند!

ابلیس گفت: من آمده‌ام به خاطر مقامی که در پیشگاه خدا داری، بر تو سلام کنم!

موسی (علیه‌السلام) گفت: این کلاه چیست که بر سر داری؟

ابلیس گفت: با رنگ‌ها و زرق و برق‌های این کلاه، دل انسان‌ها را می‌ربایم.

موسی (علیه‌السلام) گفت: به من از گناهی خبر ده که اگر انسان آن را انجام دهد، تو بر او چیره می‌شوی و هر جا که بخواهی، او را می‌کشی.

ابلیس گفت: اذا اعجبته نفسه و استکثر عمله، و استصغر فی عیبه ذنبه؛

سه گناه است که اگر انسان گرفتار آن بشود، من بر او چیره می‌گردم:

1- هنگامی‌که او، خودبین شود و از خودش خوشش آید.

2- هنگامی‌که او عمل خود را بسیار بشمارد.

3- هنگامی‌که گناهش در نظرش کوچک گردد.

داستان‌های اصول کافی، ج 2، ص 262


منبع : قطره نیوز