موضوع: "سبک زندگی"

پزشک ها همیشه محرم نیستند!!!

نوشته شده توسطرحیمی 1ام شهریور, 1394

صرف پزشک بودن به هیچ عنوان ایجاد محرمیت نمی کند

و این چنین نیست که پزشک با بیمار محرم باشد

و با خیال راحت جنس مخالف را معاینه و عمل کند؛

بیمار جنس مخالف هم بدون احساس نگرانى

و همانند یکى از محارم خود را در اختیار

پزشک یا پرستار جنس مخالف قرار دهد.

پزشکان
برای همه ما پیش آمده که در مراجعه به پزشک و انجام برخی معاینات مانند سونوگرافی و.. با یک پزشک غیر هم جنس خود مواجه شده ایم. شاید در ابتدا کمی برایمان سخت بوده اما با به یاد آوردن جمله« پزشکان محرم هستند» کمی آرام شدیم. متاسفانه مساله محرم بودن پزشک ها به دلیل بیان غیر کارشناسانه عده ای که مورد اعتماد مردم هستند به یکی از باورهای اکثریت جامعه اسلامی تبدیل شده است؛ به طوریکه چندی پیش یکی از مسئولین سازمان نظام پزشکی بیان کرد که موضوع محرم نبودن پزشکان نسبت به بیماران بحثی قدیمی است و در نظری غیر کارشناسی گفت:‌ «همه مراجع به محرمیت پزشک نسبت به بیمار معتقدند و اتفاق نظر دارند.» اظهارات افرادی از این دست سبب شده که برای اکثریت افراد جامعه این توهم ایجاد شود که ممکن است در این زمینه حکم شرعی وجود داشته باشد و پزشک نیز در کنار دیگر محارم قرار داشته باشد. در این نوشتار به بررسی حکم محرم نبودن پزشک برای بیمار غیر هم جنس از نظر فقهی می پردازیم.

ادامه »

پنجره هایی که هستند/مشکل خود را با دیگران در میان بگذارید!

نوشته شده توسطرحیمی 1ام شهریور, 1394

مشکلاتتان را درون سینه حبس نکنید.

لب به سخن گشایید و آن را به زبان آورید، تا بار غم شما کاهش یابد و چاره ای پیدا شود؛ اما مواظب باشید که «شکایت» نکنید، بلکه مشکل خود را «بازگو» کنید، تا چاره ای اندیشیده شود. به دیدار دوستانتان بروید و با آنها صحبت کنید،(44) که یا به طور کلّی مشکلتان حل می شود، یا در حلّ آن به شما کمک می کنند، یا شما را دعایی می کنند که اجابت می شود و یا نظر مشورتی به شما می دهند.

همچنین صله رحم به جا آورید و مشکل خود را با آنان در میان بگذارید که فامیل، یکی از کمک رسان های اساسی در هنگام سختی اند.(46) و بالاتر از همه مشکلات خود را با خدا در میان بگذارید.

قُلِ اللَّهُ ينَجِّيكُمْ مِنْهَا وَمِنْ كُلِّ كَرْبٍ

مواظب باشید که هیچ گاه «از خدا» شکایت نکنید،

بلکه «به خدا» شکایت کنید.

خداوند متعال به حضرت عیسی علیه السلام می فرماید:

«ای عیسی! به هنگام سختی از من کمک بخواه، که من، فریادرس گرفتاران و درماندگان و مهربان ترین مهربانانم».( الکافی، ج 8، ص 141.)

إِلَهِي إِلَيْكَ أَشْكُو نَفْسا بِالسُّوءِ أَمَّارَةً وَ إِلَى الْخَطِيئَةِ مُبَادِرَةً وَ بِمَعَاصِيكَ مُولَعَةً وَ لِسَخَطِكَ مُتَعَرِّضَةً تَسْلُكُ بِي مَسَالِكَ الْمَهَالِكِ وَ تَجْعَلُنِي عِنْدَكَ أَهْوَنَ هَالِكٍ كَثِيرَةَ الْعِلَلِ طَوِيلَةَ الْأَمَلِ إِنْ مَسَّهَا الشَّرُّ تَجْزَعُ وَ إِنْ مَسَّهَا الْخَيْرُ تَمْنَعُ مَيَّالَةً إِلَى اللَّعِبِ وَ اللَّهْوِ مَمْلُوَّةً بِالْغَفْلَةِ وَ السَّهْوِ تُسْرِعُ بِي إِلَى الْحَوْبَةِ وَ تُسَوِّفُنِي بِالتَّوْبَةِ …
خدايا از نفسى كه فراوان به بدى فرمان ميدهد به تو شكايت مى‏كنم،همان نفسى كه شتابنده به سوى خطا،و آزمند به انجام گناهان،و در معرض خشم توست،نفسى كه مرا به راه هلاكت مى‏كشاند،و هستى‏ام را نزد تو از پست‏ترين تباه‏شدگان قرار مى‏دهد،بيماريهايش بسيار،آرزويش دراز است،اگر گزندى به او در رسد بى‏تابى مى‏كند،و اگر خيرى به او رسد از انفاقش دريغ مى‏ورزد،به بازى‏ و هوسرانى ميل بسيار دارد،از غفلت و اشتباه آكنده است،مرا به تندى به جانب گناه مى‏راند،و با من در توبه و ندامت امروز و فردا مى ‏كند.(راز ونیاز شاکیان)

چرا حجاب ؟

نوشته شده توسطرحیمی 1ام شهریور, 1394

جاب حفاظت است.

شما کفش هم که می‌پوشی بالاخره پایت گیر می‌کند.

آدم پابرهنه برود راحت‌تر است. بله! راحت‌تر است.

اما تیغ در پایت می‌رود.

کفش یک، بار است. اما این بار را باید کشید.

چون که هم بار هست. هم حفاظت هست.

کفش بار است اما حفاظت است.

لباس بار است اما کرامت است.

(حجه الاسلام قرائتی)

منبع: گروه علمی فرهنگی آشنا

اجازه کودکان نابالغ به خلوت گاه پدر و مادر

نوشته شده توسطرحیمی 1ام شهریور, 1394

فرزندان و کودکان در سه نوبت صبح، نیم روز(ظهر) و بعد از نماز عشاء باید هنگام ورود به اتاق مخصوص والدین اجازه بگیرند.

این سه نوبت خلوتگاه پدر و مادر است.

و اگر رعایت نشود آسیب هایی به دنبال دارد.

رُوِیَ عَنْ رَسولِ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: «إِنَّ الغَیْرَةَ مِنَ الایِمان»[1]

اوّلین محیطی که به طور غالب انسان در آن ساخته می ­شود محیط خانوادگی و رابطه تنگاتنگ پدر و مادر با فرزند است؛ و در سه رابطه فرزند تربیت می­ شود چه از نظر دیداری، چه شنیداری و چه کرداری. آن چیزی که در باب تربیت نقش زیربنایی و اساسی دارد، مسئله حیاء است. یعنی پرده داری که در مقابل آن پرده­ دری است و حیاء هم یک غریزه انسانی است. یعنی هر انسانی فطرتاً با حیاء است و ما به ­الامتیاز انسان از سایر حیوانات همین است.

در آخر جلسه به روایاتی که وارد شده بود-گفتار انبیاء یعنی بحث این نیست که یک پیغمبر بوده است. بلکه گویا همه پیامبران الهی این مطلب را داشتندـ اشاره کردم که «إِذا لَم تَسْتَحِ فَاعْمَلْ ما شِئْتَ؛[2]

اگر حیاء را از دست دادی آنجاست که دست به هر جنایتی می ­زنی.

و روایتی از علی علیه السلام که می ­فرماید:

«أَلحَیاءُ یَصُدُّ عَنِ فِعلِ القَبیحِ»[3]حیاء است که مانع می­ شود انسان دستش آلوده به کار زشت و قبیح شود؛ چه قبحِ شرعی باشد، چه قبح عقلیِ عقلی باشد. بحث راجع به اوّلین محیطی بود که انسان در آن محیط ساخته می ­شود، که محیط خانوادگی است و ایّام طفولیّت که در این مقطع زمانی سریع در طفل اثر می­ کند؛ هم در بُعد دیداری­، هم در بُعد شنیداری و هم در بُعد رفتاری، و عمیق هم اثر می­ کند. در باب تربیت، بر این محور قرار دادم که آنچه نقش اساسی دارد عبارت از عنصر حیاء است و در مقابل آن وَقاحت است. آن پرده­ داری و این پرده­ دری است.

ادامه »

چهار ازدواج تاریخی

نوشته شده توسطرحیمی 31ام مرداد, 1394


ازدواج محمدصالح مازندرانی با دختر علّامه مجلسی

روزی استاد محمدصالح مازندرانی یعنی علامه محمّدتقی مجلسی متوجه شد که شاگرد دانشمندش میل به ازدواج دارد.

بعد از فراغت از تدریس به او گفت: اگر اجازه دهی دختری را برای شما خواستگاری کنم تا از رنج تنهایی آسوده شوی؟

شاگرد جوان سر به زیر انداخت و با زبان حال آمادگی خود را اعلام داشت، علامه مجلسی به اندرون رفت و آمنه‏ بیگم را که در علوم دینی و ادبی به سرحد کمال رسیده بود فرا خواند و گفت: دخترم! شوهری برایت پیدا کرده‌‏ام که در نهایت فقر و تنگدستی و منتهای فضل و صلاح و کمال درسی است، ولی قبولی او بسته به اجازه توست.

آمنه‏ بیگم در پاسـخ پدر گفت: پدر! فقر و تنگدستی عیب مردان نیست!

عقد آن دو، ساعتی بعد بسته شد و عروس را آراسته و مهیا کردند و به حجله عروسی بردند.

داماد در حجله، عروس و رخسار زیبای او را دید و متوجه شد که عروس گذشته از شهرت علم و فضل، رخساری زیبا هم دارد و پی برد که واقعا علّامه، استاد بزرگوارش چه مهربانی در باره او داشته است و دختر نیز چه عنصر تربیت‏ یافته با کمالی است که با این زیبایی و آن علم و فضل و اصالت خانوادگی حاضر شده با شاگرد پدرش که طلبه‌ای مستمند است ازدواج کند.

پس به گوشه‏‌ای رفت و بر این نعمت الهی سجده شکر کرد و سرگرم مطالعه شد که اتفاقاً با مسأله علمی بسیار مشکلی مواجه شد که می‏بایست با دقت در آن می‏اندیشید تا آن را حل کند و برای مباحثه فردا با همتای خود یا تدریس آماده سازد، مطالعه آن صفحه مدتی طول کشید و عروس که ناظر کار وی بود، با فراست ذاتی پی برد که مسأله چیست و در چه کتابی است.

داماد تا پاسی از شب مشغول مطالعه بود و فردا صبح برای مباحثه یا تدریس از خانه بیرون رفت، پس از رفتن داماد، عروس برخاست و کتاب را یافت. قلم به دست گرفت و مسأله را حل کرد و پاسـخ داد و میان کتاب گذاشت تا داماد پس از بازگشت آن را ببیند.

شب دوم چون داماد کتاب را گشود و سرگرم مطالعه شد، چشمش به نوشته عروس افتاد که با خط خود آن مسأله مشکل علمی از کتاب قواعد علامه حلی را حل کرده و برای اطلاع او پاسـخ را در جای خود نهاده است تا او رنج مطالعه و تفکر را بر خود نسازد.

پس از مطالعه و پاسـخ دریافت که آن مطلب مشکل با سرانگشت همسرش حل شده است، بی‏درنگ پیشانی بر خاک نهاد و خداوند متعال را شکر کرد که چنین همسر دانشمندی به وی ارزانی داشته است، به همین جهت آن شب نیز تا بامداد مشغول مطالعه و عبادت و شکرگزاری بود.

وقتی استاد داماد و پدر عروس، از ماجرا آگاه شد، داماد را خواست و به وی گفت: اگر این دختر با تو هم‌‏افق نیست، صریحاً بگو تا دیگری را برایت عقد کنم.

ولی داماد گفت: نه، علّت نه این است که دختر دانشمند شما مورد علاقه من نیست، بلکه فقط به ملاحظه این است که می‏خواهم شکر خدا را به مقداری که می‏توانم به جا آورم که چنین همسری به من موهبت کرده است و من می‏دانم که هر چه کوشش کنم نمی‏توانم چنانکه باید شکر نعمت خدا را ادا کنم.

چون علامه مجلسی این سخن را از داماد با کمال و شاگرد فرزانه دانشمند خود شنید، فرمود: آری، اعتراف به نداشتن قدرت برای شکرگزاری، خود دلیل به نهایت شکر بندگان است.

ادامه »

اعمالی برای زیبائی فرزند!

نوشته شده توسطرحیمی 31ام مرداد, 1394

 هر گاه غذا تناول مى‏ کنى، زنهار پیش از سیر شدن از آن دست بکش؛

زیرا طعام وقتى در شکم و معده زیاد شد طراوت و نشاط صورت را مى‏ برد.

از دیدگاه اسلام زیبایی بر زیبایی مادّی و زیبایی معنوی تقسیم می شود، و تأکید بیشتری در کسب زیبایی معنوی شده است؛ هر چند بر کسب زیبایی مادی هم تشویق شده است، اما نکته ای که باید توجه نمود این است که، زیبایی معنوی چهره، به وسیله امور معنوی - مانند نماز- به دست آمده و زیبایی مادی و ظاهری چهره نیز به صورت طبیعی به وسیله امور مادی به دست می آید.

بر این اساس، پاسخ به سؤال را می توان در چند بخش ارائه کرد:

مفهوم زیبایی
در قرآن کریم و احادیث، از مفهوم «زیبا و زیبایی»، به «حُسن» و «جمال و جمیل» تعبیر شده است؛ و «حُسن»، یعنی، زیبائى و نیکوئى و یا هر چیزی که شادی آور و خوش آیند باشد.[1] حسن و جمال به یک معنا هستند؛[2] اما «جمال و جمیل» به معنای زیبایی کثیر و زیاد است.[3] و این کلمه ها در قرآن کریم، به صورت های مختلف (مانند مصدر و اسم) به کار برده شده و زیبایی به این معنا مورد مدح و ستایش قرار گرفته است؛ مانند:

«… قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً…»[4]: به مردم نیک بگویید.

«إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَة…»[5]: اگر نیکى به شما برسد، آن ها را ناراحت مى‏کند.

«فیهِنَّ خَیْراتٌ حِسان»[6]: و در آن باغ هاى بهشتى، زنانى نیکو خلق و زیبایند.

«فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلاً»[7]: پس صبر کن صبر نیکو.(صبر جمیل، به معنی شکیبایى زیبا و قابل توجه است، و آن صبر و استقامتى است که تداوم داشته باشد، یأس و نومیدى به آن راه نیابد، و توأم با بی تابى و جزع و شکوه و آه و ناله نباشد[8]).

خلاصه این که این کلمات، در معنای مثبت و نیکو به کاربرده شده و دارای پیام سرورآور و خوشایند برای بندگان خدای متعال است.

بعد از این که درباره حسن و زیبایی مادی و معنوی، توضیحی کوتاه و اجمالی داده شد، پاسخ به پرسش مطرح شده را از هر دو جنبه مورد بررسی قرار می دهیم:

زیبایی معنوی
قبل از این که به زیبایی ظاهری و مادی (مانند زیبایی در چهره) بپردازیم، لازم است که در مورد زیبایی معنوی و باطنی و چگونگی ایجاد این زیبایی در خود، از منظر سخنان پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (علیهم السلام) استفاده کنیم؛ در این جا به برخی از این روایات اشاره می شود.

1. امام علی (علیه السلام): «زیبایی انسان، در بردباری او است».[9] زیرا بردباری، آن آرامشی که به روح انسان می دهد، اخلاق و رفتار انسان را در برابر مشکلات و بلاها زیبا و نیکو می کند.

ادامه »

پنجره هایی که هستند/زانوی غم در بغل نگیرید!

نوشته شده توسطرحیمی 31ام مرداد, 1394


نشستن و زانوی غم در بغل گرفتن، مشکلات شما را افزایش می دهد و یأس و نومیدی را به ارمغان می آورد.

سعی کنید خودتان عامل افزایش مشکلاتتان نباشید. پس تحرّک و پویایی خود را از دست ندهید.

تلاش و کوشش، لذّت زندگی است

و سکون و بی تحرّکی، عامل رکود و خمودی.

از نشستن و غصّه خوردن، چیزی حاصل نمی شود. هیچ کس به اندازه خودتان نمی تواند به شما کمک کند. پس کمر همّت ببندید و دست به زانوی خویش بگیرید و از جا برخیزید. اگر مشکل مالی دارید، حرکت کنید و برای کسب روزی، اقدام نمایید و اگر مشکل دیگری دارید، به تناسب آن اقدام کنید.

پس به هنگام سختی ها احساس ضعف نکنید و خود را پرتوان بدانید.( نهج البلاغه، ج 3، ص 58)

بدانید که توان و نیروی شما بیش از مشکلاتتان است و مشکلات شما کوچک تر از توانتان.

یکی از ویژگی های اهل ایمان این است که هرگز سستی به خود راه نمی دهند و در سختی ها درمانده و زمینگیر نمی شوند.


پایگاه حوزه

پنجره هایی که هستند/سختی بیشتر، امید بیشتر!

نوشته شده توسطرحیمی 30ام مرداد, 1394


هرگاه سختی ها افزایش یافتند، شما بیش از همیشه امیدوار باشید؛

زیرا وقتی شدّت سختی ها به نهایت برسند و حلقه های بلا و گرفتاری تنگ تر شوند، گشایش و راحتی فرامی رسد.(نهج البلاغه، کلمه قصار 351.)

سختی ها سیر صعودی دارند؛ آرام، شروع می شوند و سپس شدّت می یابند و پس از آن، به پایان رسیده و دوران فرج فرا می رسد. آن گاه که همه راه ها بسته شوند، نشانه های فرج، آشکار می شود. بدانید که هرچه فشارها افزایش یابند، در حقیقت، شما به پایان دوره سختی نزدیک شده اید.

پس نه تنها سختی، مایه امید است، افزایش آن نیز مایه امید بیشتر است. به همین جهت است که هرگاه فشارها بر رسول خدا صلی الله علیه و آله بیشتر می شد، ایشان امیدوارتر می شد. سخت ترین دوران برای آن حضرت، جنگ احزاب بود؛ اما در همین جنگ، ایشان نوید پیروزی مسلمانان بر امپراتوری های فارس و روم را دادند و جالب این جاست که برخی از منافقین می گفتند:

« او ما را مسخره کرده است. ما جرئت نداریم که چند قدمی از سپاه، فاصله بگیریم، آن گاه او وعده فتح ایران و روم را می دهد!». این سخنان، ناشی از ناآگاهی و بی ایمانی است. شدت گرفتن سختی ها نشانه نزدیک شدن شما به پایان دوران محنت است.

روزگاری خانمی خدمت امام صادق علیه السلام رسید و با ناراحتی گفت: «فرزندم به سفر رفته و علاقه شدیدی به وی دارم و تاکنون برنگشته است». حضرت، وی را به صبر فراخواند. مادر نیز کمی آرام گرفت و رفت. چندی بعد، دوباره بازگشت و بار دیگر، حضرت وی را به صبر فراخواند. بار سوم که بازگشت، به شدّت اظهار ناراحتی کرد و گفت: «مرا به صبر فرامی خوانی درحالی که طاقتم تاب شده است!». حضرت به وی فرمود: «به منزل برو! فرزندت آمده است». وی پس از این که به خانه رفت و فرزند خود را دید، خدمت حضرت بازگشت و پرسید: «از کجا دانستید که فرزندم بازگشته است؟». حضرت به وی فرمود: «وقتی گفتی صبرم تمام شده است، فهمیدم فرزندت آمده است؛ زیرا وقتی صبر انسان تمام شود، فرج فرا رسیده است.( ارشاد القلوب، ج 1، ص 150.)

شدت گرفتن سختی ها به معنای پایان یافتن رنج و دشواری است.

پس باید بیش از همیشه امیدوار بود.

پایگاه حوزه

 

پنجره هایی که هستند/به آینده بیندیشید!

نوشته شده توسطرحیمی 29ام مرداد, 1394

 


هرگز تصور نکنید مشکلی که هم اکنون گریبانگیر شماست، تا ابد، همراهتان خواهد ماند. بدانید که سختی، پایدار نبوده و پایان پذیر است.

جابربن عبداللّه انصاری می گوید: روزی همراه بیش از سیصد نفر از رزمندگان اسلام، از جانب رسول خدا صلی الله علیه و آله به مأموریتی اعزام شدیم. چون توشه راهمان اندک بود، برخی گفتند که برگردیم و این نکته را به ایشان گوشزد کنیم. چون چنین کردند، رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از این که فرمود:

«اگر آذوقه بیشتری داشتم، حتماً به شما می دادم»،

این آیه را تلاوت نمود:


فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يسْرًا(الشرح5/6)

پس [بدان که] با دشواري آساني است/آري با دشواري آساني است.

بدانید که سختی ها هرگز در خانه زندگی شما «ساکن» نخواهند شد.

اگر سختی و گرفتاری وارد زندگی شما شود، به دنبال آن و از همان راه، راحتی وارد شده و آن را خارج می کند.

خداوند متعال، خود به حضرت موسی علیه السلام فرموده است:

«من رحمانم؛ رحمان همه زمان ها که… پس از شدّت و سختی، راحتی و آسایش می آورم».

به همین جهت، رسول خدا صلی الله علیه و آله به فضل بن عباس که هدیه ای برای ایشان آورده بود، فرمود:

«بدان که یاری خداوند، همراه صبر است و گشایش در کارها، همراه گرفتاری است و راحتی، همراه سختی».


پس مطمئن باشید که سختیِ دنیا پایان پذیر است.

فکر سختی دنیا را به خاطر راحتی آینده از ذهن خود خارج سازید.

چشم انتظار لحظه های روشن و سبز باشید. داشتن تصویر روشنی از آینده و برخورداری از روحیه انتظار، چراغ امیدتان را روشن نگه داشته و نخواهد گذاشت ناامیدی، شما را تهدید کند. داشتن حالت انتظار، خود، گشایش و فرج است.

کسی که حالت انتظار نداشته باشد، آینده را تاریک و همه راه ها را بسته می بیند و این خود، رنج وی را چند برابر می کند؛ اما اگر کسی به حالت انتظار، دست یابد، بن بست یأس را شکسته و به آینده، امیدوار خواهد بود. پس سعی کنید به آینده بیندیشید و حالت انتظار را در خود تقویت نمایید.

پایگاه حوزه


 

دایه های مهربان تر از مادر/ کنترل جمعیت

نوشته شده توسطرحیمی 29ام مرداد, 1394

امروزه اهمیت استراتژیک موضوع “جمعیت” و کاهش یا افزایش آن بیش از گذشته مدّنظر هژمونی‌های جهانی قرار داشته و جایگاه بسیار مهمی در عرصه برنامه‌ریزی‌های کلان داخلی و بین‌المللی پیدا کرده است.

طرح‌ آمریکا برای برنامه‌ریزی‌های اجتماعی- جمعیتی که در دهه‌های آخر قرن پیش از سوی آمریکا به کشورهای ضعیف‌تر و توسعه‌نیافته دیکته می‌شد، نشان می‌دهد نئومحافظه‌کاران دستگاه سیاسی آمریکا و طراحان پروژه “نظم نوین جهانی” همواره پشت درهای بسته به دنبال به دست گرفتن کمیت و کیفیت جمعیت کره زمین بوده‌اند: “طبق منافع آمریکا، کدام کشور باید چه تعداد جمعیت داشته باشد؟!”

این طرح‌ها هم در خارج از مرزهای آمریکا که غالباً پیگیر کاهش جمعیت ملل در حال توسعه بوده‌اند، پیاده می‌شده و هم در داخل آمریکا که کاهش اقلیت‌های نژادی (سرخپوستان و سیاه‌پوستان) را شامل می‌شود.

پیشنهاد و کمک و مساعی و کوشش های بی وقفه و خستگی ناپذیر و دلسوزی های پدرانه و مادرانه از سازمان ملل و صندوق جهانی جمعیّت برای قتل عامّ نفوس مسلمین بالاخصّ شیعیان بیدار ایران زمین، بدون نقشه دقیق و حساب عمیق نیست؛ همانطور که تا بحال اینچنین نبوده است. هر جا دانه ای ریختند پشتش دامی گستردند. هر جا باغی نمودند دنبالش چاهی حفر کردند. اینک ما را خواب کرده اند، همچون خواب سنگین که بر مشاعر کَفتار روی می دهد.


مگر رهبر فقید نفرمود: «آن روزی که آمریکا از ما تعریف کند، باید عزا گرفت.»؟![1]

و نفرمود: «ما نمی خواهیم آمریکا سرپرست ما باشد، ما نمی خواهیم همه منافع ملّت را آمریکا ببرد.»؟![2]

و نفرمود: «مملکت اسلامی عار است که دستش را دراز کند طرف آمریکا که شما نان ما را بدهید.»؟![3]

مگر نفرمود: «بسم الله الرّحمن الرّحیم. أساساً هر تشکیلاتی که ابرقدرت ها در آن دست دارند، باید به نفع آنها تمام شود. سازمان ملل و شورای امنیّت در خدمت ابرقدرت ها و برای بازی دادن سائر کشورهاست. و لذا برای خودشان حقّ وتو قرار می دهند. هر مطلبی که مخالف با رأی آنهاست کنار می گذارند. و اصلًا خود آنها هم در خدمت ابر قدرتها هستند. سازمانهایی هم که - به هر اسمی - درست می کنند، می خواهند همه را به طرف منافع خودشان بکشند. ما به ابرقدرت ها سوء ظنّ داریم؛ که اگر مطلب راستی هم بگویند ما اعتقادمان می شود که این را برای مصلحتی گفتند که مردم را اغفال کنند.»؟![4]

ما آنچه از انگلیس دیده ایم و شنیده ایم و خوانده ایم جز مکر و خدعه چیزی نبوده است و همچنین از آمریکا که همه انگلیسیّ الاصل هستند، و با همان شئامت و لئامت بر آن سرزمین گسترده هجوم برده، با کشتار و قتل عامّ سرخپوستان بی گناه، خود در آن مقرّ گرفته اند؛ و همچنین از اسرائیل که نوزاد و طفل ولد زنای این دو نابکار است. و به عبارت مختصر: حزب صهیونیزم و طرفداران آن(نه مطلق طائفه یهودیان و مسیحیان که در نزد ما دارای اعتبار هستند.)

ادامه »