« وقتی مروارید را به اهلش بسپاری | مانده ام بیتو چرا باغچه ام گل دارد!؟ » |
سرگردان کوی کیستم…
نوشته شده توسطرحیمی 23ام آذر, 1397
جمعه ای دیگر…
در این لحضه ها ی دلواپسی، دلواپسم،
دلواپس آمدنت، دلواپس ندیدنت!!!
آه که تو را حتی به رویا هم ندیدم…
ندیدنت چه احساس غریبست!!!
و من جزء هوایت هوایی ندارم
« کی می شود تو ما را و ما تو را ببینیم»
متی ترانا و نریک؛
شایدآنقدرها هم که می گویم منتظر آمدنت نیستم!!
این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور….
…
با چه شوقی آمدنت را به فریادنشسته ام
واقعا نمی دانم چگونه می شود سرود هجرانت را
و زندگی کرد نبودنت را
مانـده ام بی تـو چرا باغـچه ام گـل دارد
روزها گذشتند ، هفته ها ، ماه ها و بلکه سالها…
ومن منتظرم آمدنت را هنوز
…
شاید این جمعه بیایی ، شاید….
دل بهانه ی تو را میگیرد ….
إِلَى مَتَى أَحَارُ فِيكَ يَا مَوْلاَيَ
تا به کی حیران و سرگردان کوی تو باشم
العجل یا مغیث الشیعه
العجل یا مهــدی عجل الله فرجه الشریف
فرم در حال بارگذاری ...