موضوعات: "سیر و سلوک" یا "نکات اخلاقی"
ناگفته هایی از حضرت روح الله از زبان «آقا علی اکبر معلم دامغانی»
نوشته شده توسطرحیمی 10ام خرداد, 1393«مراد از ذکر یادآوری است. یادآوری این نکته که خدا هست و حساب و کتاب هست.
اشتغال به ذکر یعنی توجه به خدا، نه اشتغال به خود ذکر و غفلت از خدا. باید توجه به خدا باشد نه ذکر.
حتی در نماز هم اگر توجه به خدا نباشد، نماز، نماز نیست.»
گویا رفاقت این بزرگواران به روزگار جوانی و ایام طلبگی در حوزه علمیه قم بازمیگردد. اما پس از همان دورانِ قم، مسیر علمی و طریقت معنوی این دو از یکدیگر جدا میشود.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، یکی از شگفتیهای روزگار ما رفاقت عارف خلوت گزیده و زبان در کام کشیده روزگار «آقا علی اکبر معلم دامغانی» با پیر جماران و پیشوای انقلاب ایران «حضرت آیتالله العظمی آقا سیدروحالله خمینی» است.
میرزا علی اکبر معلم دامغانی (یا آیتالله معلم دامغانی) متولد سال 1282 هجری شمسی بود. یعنی یک سال از امام خمینی(ره) کوچکتر. گویا رفاقت این بزرگواران به روزگار جوانی و ایام طلبگی در حوزه علمیه قم باز میگردد. اما پس ازهمان دورانِ قم، مسیر علمی و طریقت معنوی این دو از یکدیگر جدا میشود.
قدر مشترکشان در مبدا، شاگردیِ آیتالله آقا شیخ عبدالکریم حائری یزدی است و چشیدنِ طعمِ انتقالِ پایتختِ علمیِ شیعه از نجف اشرف به قم مقدس.
مقصد هم یکی است. ولی راه دوتاست: میرزا علی اکبر معلم دامغانی سرانجام به سوی مکتب مشهد و مکتب قزوین (یا به عبارتی «مکتب تفکیک») رفت و امام خمینی(ره) به جانب فلسفه و عرفان (مخصوصاً در مکتب تهران).
عمری دل به بحث و جدل سپرده روزگار داند که از «زرآباد» تا «شاهآباد» هزارهزار آبادی راه است، حال آنکه مسافر لحظه توحید بر این است که نزد اهل دل این راهها به قدر یک آه کوتاه.
امروز اگر به دعاوی و دعواهای اهل جدل نگاه کنید میبینید در میان عالمانِ شیعی 2 جریان اصلیاند که پیروانِ تندرویشان یکدیگر را -مودبانه- تکفیر و تحقیر میکنند.
این به آن میگوید «بی دین» آن به این میگوید «بی سواد». امام خمینی(ره) و آقامیرزا علیاکبر از چهرههای شاخص این 2 جریاناند ولی هیچگاه همدیگر را تکفیر نکردند.
باری امام که نزد همه تا حدود زیادی معروف و شناخته شده است، بگذارید چند سطر دیگر از میرزا علی اکبر بنویسم:
اگر مرحوم آقا علیاکبر معلم دامغانی در قم با امام هم حجره بود، در مشهد هم با آقا شیخ مجتبیقزوینی هم حجره بود.
اگر در قم در درس اجتهاد آیتالله حائری موسس حاضر میشد، در مشهد خود آیتالله غروی اصفهانی به حجرهاش سرمیزد.
مرحوم معلم در همان دوران شاگردی خدمت آیتالله آقا سیدموسی زرآبادی با اینکه سالها ملبس بوده است، لباس روحانیت را کنار میگذارد و پس از درگذشتِ استادش به خلوت میرود و سالهای سال در گمنامی زندگی میکند. اینکه ما امروز تا حدودی ایشان را میشناسیم صرفا به خاطر همین رفاقت عجیب است.
صفحات: 1· 2
آیتالله بهجت (ره) خواندن چه دعایی را به رهبر انقلاب توصیه کردند!
نوشته شده توسطرحیمی 31ام اردیبهشت, 1393
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی رهبر معظم انقلاب به مناسبت فرارسیدن ایام سالگرد رحلت عالم ربانی، فقیه عالیقدر و عارف روشن ضمیر حضرت آیتالله آقای حاج شیخ محمدتقی بهجت قدساللهنفسهالزکیه، توصیهای از ایشان به حضرت آیتالله خامنهای برای خواندن یکی از ادعیه را منتشر کرد.
به گزارش خبرگزاری حوزه، رهبر انقلاب در دیدار با اساتید، فضلا و طلاب نخبهی حوزه علمیه قم در تاریخ 2/۸/1389 در ذیل شرح حدیثی، توصیهی مرحوم آیتالله بهجت را برای خواندن دعای «یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک» بیان کردند و فرمودند:
«مرحوم آقای بهجت (رضوان الله تعالی علیه) میفرمودند این دعا را زیاد بخوانید:
«یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک».
ممکن بود یک اشکال مقدّری وجود داشته باشد، ایشان به آن هم جواب میداد. ممکن بود کسی بگوید، وقتی میگوئیم «ثبت قلبی علی دینک»، ما که دینمان درست است، منطقی است، مستحکم است، این برای آن طبقات پایین است. ایشان میفرمود، در هر طبقهای که دل انسان و ایمان انسان و دینداری انسان هست، تنزل از آن طبقه، برگشت است. «ثبت قلبی علی دینک» یعنی دین را در همان طبقهی عالی نگه دار و تثبیت کن. اگر این شد، آن وقت زندگی میشود شیرین، مرگ هم مرگ راحت. یکی از مشکلات اساسی ماها، مشکل مردن است.
امام سجاد (علیه السلام) به خداوند متعال عرض میکند: «امتنا مهتدین غیر ضالین، طائعین غیر مستکرهین غیر عاصین». خب، انسان در همهی طول عمر در طریق هدایت بوده، اما باز امام دعا می کند که: «امتنا مهتدین غیر ضالین، طائعین غیر مستکرهین غیر عاصین»؛ معلوم میشود خطرناک است.
حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است
کس ندانست که آخر به چه حالت برود»
از ارتکاب گناه به ترسیم یا ...؟
نوشته شده توسطرحیمی 18ام اردیبهشت, 1393
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
شگفت از کسی که از بیم مرض و بیماری از غذا پرهیز می کند، ولی از ترس آتش دوزخ از گناه پرهیز نمی کند!
سلامت روح مهم تر از سلامت جسم است.
بیماری روح هم خطرناک تر از بیماری جسم است.
علم اخلاق عهده دار تربیت روح و زدودن رذایل اخلاقی و آراستن انسان به کمالات و معنویات است. نتیجه این علم تهذیب نفس و دوری از گناه است.
آنان که از غذای مسموم و ناسالم پرهیز می کنند، از مریض شدن می ترسند.
آیا فساد اخلاق و رشد رذایل در وجود انسان بیماری خطرناکی نیست که از آن واهمه داشته باشیم و از منشأ آن که گناه است بپرهیزیم؟
دوزخ فرجام کار گنه کاران است.
هرچه گناهان بیشتر باشد، شعله های جهنم برای شخص گناهکار برافروخته تر می شود و عذاب او شدیدتر.
شایسته است آنان که نسبت به غذا حساسند و از بیم بیماری غذای آلوده پرهیز می کنند، از نافرمانی خدا هم بپرهیزند، چرا که پیامد آن آتش است.
گنهکار با دست خود هیزم جهنم خویش را فراهم می سازد.
منبع: راه زندگی(حکمتهای نبوی)،ص۵۱.
دلم خواست... ویرانگر موجودیت انسان!
نوشته شده توسطرحیمی 3ام اردیبهشت, 1393
حضرت علی علیه السلام در خطبه 42 نهج البلاغه می فرمایند:
اى مردم شدیدترین خوف و هراسى كه درباره شما دارم، براى دو چیز است:
- پیروى از هوى
- درازى آرزو.
اما پیروى از هوى آدمى را از برخوردارى از حق جلوگیرى مى كند و درازى آرزو، آخرت را به فراموشى مى سپارد.
پیروى از هوى مزاحم حق یابى
هوى عبارتست از امواجى كه از جوشش غرائز حیوانى سر مىكشد و فضاى درون را تیره و تاریك مىسازد و عوامل و وسایل درك و دریافت حقیقت را فلج مىكند. این هوى با اینكه داراى جوهر و مبناى اصیلى جز خواستن بىمحاسبه چیز دیگرى نیست، مىتواند همه اصالتها و حقایق ریشهدار را از جلو چشم انسان و عقل و وجدان او دور كند. این همان «میخواهم» است كه به هیچ علت و دلیلى جز خود تكیه نمیكند. و این یك سخن بىاساس است كه در موقع سۆال از كسی كه مطابق هوى عملى كرده است، بعنوان جواب بگوید: كه «دلم خواست» كدام دل؟
دلم خواست ویرانگر موجودیت انسان
دل و هوى؟! دل جایگاه دریافت عالىترین حقایق است، دل همان جنبه ملكوتى انسان است كه خدا را بوسیله آن در مىیابد. دل جایگاه تصفیه همه مفاهیم و موضوعاتى است كه حواس طبیعى آنها را به عقل نظرى تحویل مىدهد و عقل نظرى بدون اینكه بتواند آنها را از جنبه ارزشها و عظمتها درك كند،به دل تحویل مىدهد. «دلم خواست كردم» از آن جملات ویرانگر موجودیت آدمى است كه با صورت حق بجانبش، آتش به ریشه همه اصول و قوانین مبتنى بر حق و حقیقت مىزند.هوى همان امواج بىمحاسبهایست كه از جوشش غرایز انسانى سر بر مىكشند و بدون اعتناء به «باید»ها و «شاید»ها و «نباید»ها و «نشاید»ها همه اصالتها را به بازى گرفته و سرمایههاى حیات گرانبهاى آدمى را مستهلك مىسازند. گاهى«هوى محورى» بقدرى شدت پیدا مىكند كه تا سرحد معبودیت پیش مىرود. این خطر تباه كننده را خداوند سبحان در قرآن مجید گوشزد فرموده است:
افرایت من اتخذ الهه هواه (جاثیه 23) آیا كسی كه هواى خود را براى خویشتن معبود اتخاذ كرده است؟!)
مهار هوی نفس، مهار کوه آتشفشان است
مهار كردن هوى براى وصول به حق و حقیقت، درست شبیه مهار كردن كوه آتشفشان است كه مىتواند مقدمهاى براى استخراج مواد معدنى با ارزش آن كوه بوده باشد. درون آدمى داراى نیروها و استعدادهاى بسیار گرانبهائى است مانند معادن با ارزش در شكم كوه آتش فشان، هنگامی كه هوىها به تموج در مىآیند، نه تنها آن نیروها و استعدادها خفه مىشوند، بلكه انسان در آن موقع بصورت آتشفشانى در مىآید كه تبدیل به موجود خطرناك نیز مىگردد.
بطور قطع باید گفت: دردهاى بی درمان بشرى كه سرتاسر تاریخ ما را فرا گرفته است، میكربى جز هواهاى نفسانى ماند.
هر كجا ستمى و تجاوزى دیدید، فورا به سراغ كشف ریشه اصلى آن بپردازید، خواهید دید كه ریشه اصلى آن ستم و تجاوز هواى نفسانى یك یا چند نفر بوده است. دلیل اینكه در این مسئله ادعاى قطع و یقین كردیم اینست كه هر چه مقابل هوى است، اصیل و حقیقت است و جاى تردید نیست كه از واقعیات اصیل و حقیقت هرگز ظلم و تجاوزى بوجود نمىآید. خطاها و اشتباه كاری ها ممكن است مردم یا خودانسان را براى مدتى حتى براى همیشه از برخوردارى از حقایق و اصالتها محروم نماید، ولى این محرومیت ظلم و تجاوز نیست، دلیل روشن این مسئله اینست كه بشر در طول تاریخ گذشتهاش بجهت غوطهور شدن در مجهول هائى كه به ضرر او تمام شده است، احساس ظلم و تجاوز نمىكند، بلكه تاسف مىخورد از اینكه چرا آن مجهولات را دیر كشف كرده است. بعنوان مثال: هزاران شاید میلیونها نفر در قرون و اعصار گذشته از بیمارى سل رنج برده و رخت از این دنیا بر بستهاند، اما بدان جهت كه جهل به معالجه سل یك پدیده اختیارى و از روى هوى نبوده است، هیچ عاقلى نمیتواند گذشتگان را توبیخ كند به اینكه چرا بیماران مسلول شما رنج كشیدند و از دنیا رفتند و شما ظالم و تجاوز كارید!! ولى اگر یك یا چند انسان در امروز دواى بیمارى سل را به جهت سود پرستى كه آشكارترین مصداق هوى پرستى است، براى بالا بردن قیمت آن احتكار كنند، بدون تردید اینان ستمكار و متعدى و مبارزه كننده با حق و محارب با خدا هستند. از این رو مبارزه و جهاد با نفس امری ضروری و واجب است.
ثمرات جهاد با نفس
همان گونه که در جبهه نظامی، مبارزان با دشمن، به پیروزی و عزت می رسند و وادادگان و فراریان از جبهه، شکست می خورند و بدنام می شوند، در جبهه «جهاد نفس» هم هر کس ایستادگی کند و تن به «اسارت نفس» ندهد و از «فرماندهی عقل» پیروی کند، نفس اماره را از میدان به در می کند و به جای اسیر نفس شدن، «امیر نفس» می شود.
همه دوست دارند به خودسازی و کمال برسند و گناه نکنند؛ راهش چیست؟ تقویت اراده و غلبه بر هوای نفس و «نه» گفتن به شهوات و آزادی از اسارت هوس ها و نتیجه آن هم رسیدن به «رضای الهی» و «بهشت برین» خواهد بود.
در کلمات رسول خدا صلی الله علیه وآله آمده است:
«جاهدوا اهواءکم تملکوا انفسکم؛(میزان الحکمه، حدیث 2766) با هوای نفس خود بجنگید؛ تا مالک خودتان بشوید».
وقتی کسی مالک نفس خود شد، زمام اختیارش در دست هوای نفس نخواهد بود و همچون سواری است که زمام در دست اوست؛ هر گاه که بخواهد، حرکت می کند و هر گاه که بخواهد، می ایستد؛ در برخورد با گناه ها «توقف» می کند؛ از بیراهه ها، بر می گردد؛ درآمدهای حرام را نمی پذیرد؛ ارتباط های خلاف شرع را نفی می کند؛ به لبخندهای مسموم و هولناک، اخم می کند؛ به ورطه شهوت ها نمی افتد؛ به شیطان، سواری نمی دهد و عاقبت و آینده اش را در قمار هوس و لذت های زودگذر نمی بازد.
قرآن کریم، به کسانی که از خدا می ترسند و نفس خود را از هوا و هوس باز می دارند، مژده بهشت می دهد و دستاورد این جهاد با نفس و مخالفت با هوا را خلود در بهشت می داند؛
«و اما مَن خافَ مَقام ربّه و نهی النّفس عَنِ الهوی فَإنّ الجنّه هی المأوی».
امام علی علیه السلام می فرماید: من این نفس خود را با تقوا رام می سازم؛ تا روز قیامت، ایمن به صحرای محشر آید.(نهج البلاغه ترجمه دشتی نامه 45)
با دشمن نفس، صلح کردن ننگ است
چون در همه حال، با خرد در جنگ است
هر چند سخن ز آشتی می گوید
خصمی است که آتش بس او نیرنگ است
«تنها آرام کنندهی دلها»
نوشته شده توسطرحیمی 28ام فروردین, 1393(هدایت شدگان) کسانی هستند که ایمان آورده و دلهایشان به یاد خدا آرام میگیرد. بدانید که تنها با یاد خدا دلها آرام میگیرد.
آیه 28 سوره رعد:
الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قَلُوبُهُم بذکرِ اللَّهِ أَلَا بذکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
(هدایت شدگان) کسانی هستند که ایمان آورده و دلهایشان به یاد خدا آرام میگیرد. بدانید که تنها با یاد خدا دلها آرام میگیرد.
* یاد خدا تنها به ذکر زبانی نیست، اگر چه یکی از مصادیق روشن یاد خداست، زیرا آنچه مهم است یاد خدا بودن در تمام حالات، خصوصاً در وقت گناه است.
یاد خداوند برکات بسیار دارد، از جمله:
الف: یاد نعمتهای او، عامل شکر اوست.
ب: یاد قدرت او، سبب توکّل بر اوست.
ج: یاد الطاف او، مایه محبّت اوست.
د: یاد قهر و خشم او، عامل خوف از اوست.
ه: یاد عظمت و بزرگی او، سبب خشیت در مقابل اوست.
و: یاد علم او به پنهان و آشکار، مایه حیا و پاکدامنی است.
ز: یاد عفو و کرم او، مایه امید و توبه است.
ح: یاد عدل او، عامل تقوا و پرهیزکاری است.
* انسان، بینهایت طلب است و کمال مطلق میخواهد، ولی چون هر چیزی غیر از خداوند محدود است و وجود عارضی دارد، دل را آرام نمیگرداند. در مقابل کسانی که با یاد خدا آرامش مییابند، عدهای هم به متاع قلیل دنیا راضی میشوند. «رضوا بالحیاة الدنیا واطمأنوا بها»
* نماز، ذکر الهی و مایه آرامش است. «و اقم الصّلاة لذکری» (طه، 14)، «الا بذکر اللَّه تطمئن»
نماز، ذکر الهی و مایه آرامش است.
* ممکن است معنای «الا بذکر اللَّه تطمئن القلوب» این باشد که به واسطه ذکر و یادی که خدا از شما میکند، دلهایتان آرام میگیرد، یعنی اگر بدانیم خداوند ما را یاد میکند و ما در محضر او هستیم، دلهایمان آرامش مییابد. چنانکه حضرت نوح (علیهالسلام) به واسطه کلام الهی «اصنع الفلک باعیننا» (هود، 37) آرام گرفت و امام حسین (علیهالسلام) به هنگام شهادت علی اصغرش با عبارت «هیّن علیّ انّه به عین اللَّه» این آرامش را ابراز فرمود و یا در دعای عرفه آمده است: «یا ذاکر الذاکرین»
* نشانه انابه واقعی، ایمان و اطمینان به خداست. «من اناب، الذین امنوا …»
* ایمان بدون اطمینان قلبی، کامل و کارساز نیست. «امنوا وتطمئن قلوبهم»
* یاد خدا با زبان، کفایت نمیکند، اطمینان قلبی هم میخواهد. «تطمئن قلوبهم بذکر اللَّه»
* تنها یاد خدا، مایهی آرامش دل میشود. «بذکر اللَّه تطمئن القلوب»
از ماست که بر ماست!
نوشته شده توسطرحیمی 24ام فروردین, 1393این همه بلاها که بر سر ما میآید، با دست خودمان به وجود آمده است و علت و سببش خود ما هستیم. خودمان، نیزه به پهلوی خود میزنیم و آخ میگوییم و سپس از دست خود فغان و ناله میکنیم.
این همه بلاها که از زمان مشروطه تا به حال بر ما و ملت ما وارد شده و میشود، همه به دست امثال خود ماست، و مولود مشروطه است، و به امضا و تأیید خود ما به وجود آمده است. در مشروطه به دروغ و فریب چنین وانمود کردند که میخواهند احکام اسلام اجرا شود، و در رأس مجلس شورا و تشکیلات قانونگذاری، شش نفر از فقهای طراز اول که قوانین مجلس را با احکام شرع تطبیق مینمایند، خواهند بود. (البته برای تنفیذ احکام «شرع» نه «شر»!).
از سوی دیگر از زمان مشروطه تاکنون تبلیغ کردند که اسلام قابل اجرا نیست. کفار و استعمارگران در دروغ گفتن و فریب دادن ماهرند و ما در فریب خوردن!
در نامهای که مرحوم شیخ فضلالله نوریبرای شهرستانها نوشته بود، آمده است:
ای مردم مسلمان، خود انصاف دهید آیا اخلاق ایرانیها در دوران مشروطه عوض شده یا نه، و فلان کار، تشبه به اروپاییها شده یا نه؟! حتی این مطلب را هم به صراحت گفتند که اسلام برای حکومت، ناقص است. مگر حکومت بنیالعباس پانصد سال طول نکشید؟! بدتر از استبداد را در مشروطه کردند. رئیس مجلس را کشتند و… بعد معلوم شد که اینها مُحلّل هستند و مطلب چیز دیگربوده است.[۱]
اگر کسی در اینگونه جریانات از مقصد دور نرود و فریب نخورد و گمراه نشود، باید خوشحال باشد. عجیبتر اینکه مقدمات این مطالب و امضا و تأسیس مشروطه به دست علما فراهم شد، و مجلس با وکلای آنچنانی آن هم با نظارت شش فقیه و… تشکیل شد، ولی سرانجام کار به جایی رسید که به وکلای مجلس گفتند:
یا باید عمامهها را از سر بردارید، یا از مجلس بیرون بروید!
وزیر دربار گفته بود:وکلای مُعَمم به جای عمامه باید کلاه پهلوی بر سر بگذارند!
۱. در جای دیگر فرمودند: مشروطه برای این بود که ایران را از حلقوم روسیه درآورده و به کام انگلیس کنند و چنین کردند.
در محضر بهجت، ج1، ص 117.
حاسبو قبل ان تحاسبو در کلام رهبر فرزانه
نوشته شده توسطرحیمی 16ام اسفند, 1392
اين هم يك توفيق بزرگی است كه در عيد نوروز، در كنار شادیها و زيبائیهائی كه در طبيعتِ نوروز وجود دارد، اين فرصت، هر ساله برای ما دست ميدهد كه در چنين روزی در جمع شما مردم، به مسائل كشور و ارزيابی وضع كنونی خود و نگاه به گذشته و آيندهی خود بپردازيم؛ با يك نگاه اجمالی، وضع دخل و خرج يكسالهی خودمان را در ابعاد كلان ملی بررسی كنیم، محاسبه كنیم؛ محاسبهی نفس ملی، محاسبهی نفس عمومی. همچنان كه در مسائل شخصی، محاسبهی نفس برای ما لازم است ــ كه فرمود: «حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا»؛(1) باید محاسبهی كار خود و اعمال خود و حركات شخصی خود را داشته باشیم ــ محاسبهی ملی هم یك كار بااهمیت و پرارزش است؛ خودمان را محاسبه كنیم، به خودمان نگاه كنیم؛ آنچه را كه بر ما گذشته است، بار دیگر مورد نظر قرار دهیم؛ از آن درس و عبرت بگیریم، برای آینده بهره ببریم.
1 ) حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الْأَكْبَر.
از پيامبر(صلّیاللهعلیهوآله) نقل شده است:
پيش از آنكه به حساب شما برسند خود به حساب خويش برسيد، و قبل از آنكه مورد سنجش قرار گيريد خويشتن را بسنجيد، و خود را براى رستاخیز بزرگ آماده كنيد.
وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج 16، ص 99 ؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 67، ص 73.
نوشتن خطاهای روزانه توسط شهید باقری
پارسال يا پيرارسال بود كه من شرح حال شهيد افشردى (باقرى) را مي خواندم - به نظرم شرح حال ايشان يا يكى ديگر از همين شهدا بود - در آنجا ذكر شده بود كه ايشان هر روز خطاهاى خود را مي نوشته؛ همين كه در توصيهى علماى اخلاق و در توصيههاى بعضى از احاديث و اينها هم هست كه خطاهاى خودتان را بنويسيد، هر شب خودتان را محاسبه كنيد. او اين چيزها را روى كاغذ مي نوشته. ماها رومان نميشود خودمان بنويسيم، روى كاغذ بياوريم، علنى كنيم؛ ولو بين خودمان و كاغذ. او در يادداشتهاى خود نوشته بود كه مثلاً من شب ديدم امروز اين چند تا گناه را انجام دادم.
اين محاسبهى نفس، خيلى چيز خوبى است. انسان بايد خود را محاسبه كند، بعد يكى يكى از انجام گناهان خود كم كند. ما به بعضى از گناهها عادت كردهايم - گاهى انسان پنج تا، شش تا، ده تا گناه را عادت كرده - همت كنيم اينها را يكى يكى كنار بگذاريم؛ اين نقاط ضعف را يكى يكى كم كنيم
محاسبه اعمال قبل از مرگ، فرصتی برای اصلاح اعمال
چه خوب است كه انسان - در هر مرتبه و در هر شغلى - وقتى به پشت سر خود نگاه مىكند، در يك محاسبهى دقيق و سختگيرانه و بدون مسامحه، فهرستى از كارهايى را مشاهده كند كه قابل ارائهى به پيشگاه الهى است. اينكه به ما گفتهاند: «حاسبوا أنفسكم قبل أن تحاسبوا»(1) و علماى سلوك و اخلاق، محاسبه را يكى از اولين وظائف سالك دانستهاند، براى اين است كه ما دائم در حال خواندن نامهى عمل خودمان باشيم و در روزى كه اين نامهى اعمال خوانده خواهد شد، غافلگير نشويم.
قبل از اينكه نامهى اعمال ما در پيشگاه الهى مورد محاسبه و مطالعه قرار بگيرد، خود ما بخوانيم؛ اگر كمبودى هست، اصلاح كنيم؛ اگر نقطهى قوتى در آن هست، خدا را بر آن سپاس بگزاريم. والّا اگر اين محاسبه را انجام ندهيم و غافل بمانيم، آنوقت غافلگير مىشويم.
امام سجاد در دعاى ابوحمزه عرض مىكند: «اللّهم فارحمنى إذا انقطعت حجّتى و كلّ عن جوابك لسانى و طاش عند سؤالك ايّاى لبّى»، در مقابل سؤال الهى حجت انسان و استدلال انسان تمام مىشود - به تعبير رائجِ امروز، انسان كم مىآورد - زبان انسان از گويائى مىافتد و حتّى ذهن و عقل و لبّ انسان هم آشفته مىشود؛ «و طاش عند سؤالك ايّاى لبّى»(2).
آنهايى كه خودشان را زير مداقهى يك محاسبه قرار دادند، اميد فرجى دارند. وقتى به نامهى اعمال خود نگاه كرديم و ديديم اين نقاط كمبود وجود دارد، چون هنوز وقت باقيست و عمر باقيست، جبران مىكنيم؛ «و أنيبوا إلى ربّكم»(3) - «أنيبوا» يعنى برگرديد و جبران كنيد - اگر ديديم نقاط روشنى وجود دارد، به كمك الهى، به توفيق الهى و به هدايت الهى دلگرم و اميدوار مىشويم؛ هم خدا را شكر مىگزاريم، هم ادامه مىدهيم؛ محاسبه فايدهاش اين است.
1 )
وسائل الشيعة ، شیخ حر عاملی ج 16 ص 99
غررالحكم،آمدی،ص236
بحار الأنوار ، علامه مجلسی، ج 67 ، ص 73
« مُحَاسَبَةُ النَّفْسِ، عَنِ النَّبِيِّ ص حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الْأَكْبَر »
ترجمه :
از پيامبر (ص) نقل شده است: پيش از آنكه به حساب شما برسند خود به حساب خويش برسيد، و قبل از آنكه مورد سنجش قرار گيريد خويشتن را بسنجيد، و خود را براى رستاخیز بزرگ آماده كنيد.
2 )
مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 592 ؛
اقبال الاعمال، سید بن طاووس، ص 73 ؛
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 95، ص 89 ؛
… إِلَهِی ارْحَمْنِی إِذَا انْقَطَعَتْ حَجَّتِی وَ كُلِّ عَنْ جَوَابِكَ لِسَانِی وَ طَاشَ عِنْدَ سُؤَالِكَ إِيَّايَ لُبِّيَ فَيَا عَظِيمٌ رَجَائِی لَا تُخَيِّبْنِی إِذَا اشْتَدَّتْ فَاقَتِی وَ لَا تَرُدَّنِی لِجَهْلِی وَ لَا تَمْنَعُنِی لِقِلَّةِ صَبْرِی أَعْطِنِی لِفَقْرِی وَ ارْحَمْنِی لِضَعْفِي
ترجمه :
خدایا بر من رحم كن آنگاه كه دلیل و حجتم قطع شود و زبانم از جواب دادن به تو ضعیف و درمانده شود و عقلم در وقتی كه از من سوال می كنی اشتباه كند پس ای امید فراوانم، هنگامی كه تنگدستی ام سخت گردد، مرا ناامید نگردان و مرا به سبب نادانیم بازنگردان و به خاطر كمی صبرم از من دریغ ندار و به سبب نداریم به من ببخش و به ناتوانیم رحم كن.
3 )
الكافی،ثقة الإسلام كلينى ج1 ص 429؛
تفسيرالقمی،علی بن ابراهیم قمی،ج2،ص250 ؛
إرشادالقلوب،دیلمی،ج1،ص5 ؛
بحارالأنوار،مجلسی،ج84،ص229 ؛
سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الِاسْتِطَاعَةِ وَ قَوْلِ النَّاسِ فَقَال …فَقَالَ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ يَعْنِی بِالْإِمَامِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ يَعْنِی الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَ الْجِبْتُ وَ الطَّاغُوتُ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ الْعِبَادَةُ طَاعَةُ النَّاسِ لَهُمْ ثُمَّ قَالَ أَنِيبُوا إِلى رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ ثُمَّ جَزَاهُمْ فَقَالَ لَهُمُ الْبُشْرى فِی الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِی الْآخِرَةِ وَ الْإِمَامُ يُبَشِّرُهُمْ بِقِيَامِ الْقَائِمِ وَ بِظُهُورِهِ وَ بِقَتْلِ أَعْدَائِهِمْ وَ بِالنَّجَاةِ فِی الْآخِرَةِ وَ الْوُرُودِ عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الصَّادِقِينَ عَلَى الْحَوْضِ.
ترجمه :
….و فرموده است: «كسانى كه باو (يعنى بامام) ايمان آورده و گراميش داشته و ياريش كرده اند و از نورى كه همراه او نازل شده پيروى كرده اند ايشان رستگارانند- 157سوره 7-» يعنى كسانى كه از پرستش جبت و طاغوت دورى گزيدند و جبت و طاغوت. فلان و فلان و فلان است و پرستش اطاعت مردم است از ايشان. باز خدا فرمايد: «بسوى پروردگار خود باز گرديد و تسليم او شويد- 54 سوره 39-» سپس ايشان را پاداش داده و فرموده: «بشارت در زندگى دنيا و آخرت براى آنهاست- 64 سوره 10» و امام ايشان را بقيام و ظهور حضرت قائم و بكشته شدن دشمنانشان و نجات در آخرت و دورود بر محمد صلّى اللَّه على محمد و آله الصادقين بشارت دهد.
حفظ انقلاب با رعایت تقوا
اين جبهه، فقط با تقوا پيش خواهد رفت. اين نظام، جز با رعايت تقوا و طهارت و پاكى و محاسبهى دقيق و صحيح و حسابرسىِ هركدامِ ما از خودش - «حاسبوا انفسكم»(1) - پيش نخواهد رفت. اشتباه است اگر كسى خيال كند همان كارهايى كه ديگر حكومتها و ديگر كارگزاران دولتها در دنيا مىكنند، ما هم همانها را بكنيم. ما اصولى داريم، ما روشهاى مخصوص به خودمان را داريم؛ اينها متعلق به اسلام است. اين اصول بايد بر دنيا حاكم بشود؛ نه اينكه اصول غلط دنياى جاهلى و استكبارى، خودش را بر ما تحميل بكند.
1 )
وسائل الشيعة ، شیخ حر عاملی ج 16 ص 99
غررالحكم،آمدی،ص236
بحار الأنوار ، علامه مجلسی، ج 67 ، ص 73
« مُحَاسَبَةُ النَّفْسِ، عَنِ النَّبِيِّ ص حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الْأَكْبَر »
ترجمه :
از پيامبر (ص) نقل شده است: پيش از آنكه به حساب شما برسند خود به حساب خويش برسيد، و
قبل از آنكه مورد سنجش قرار گيريد خويشتن را بسنجيد، و خود را براى رستاخیز بزرگ آماده كنيد.
دانلود بلوتوث هاي اخلاقي 2
نوشته شده توسطرحیمی 12ام اسفند, 1392حضرت آيت الله حق شناس(رحمة الله عليه)
حضرت آيت الله جوادي آملي
حضرت امام خميني (رحمة الله عليه)
حضرت آيت الله بهجت (رحمة الله عليه)
- غفلت نداشتن
- دعاي كنترل خشم و شهوات جنسي
- ره ارتباط با امام زمان (عج)
- دعا جهت حل شدن مشكلات
- راه حضور قلب در نماز
- خودسازي
- اصلاح خود برابر است با اصلاح جامعه
- نتيجه دوري از انبياء
حجت الاسلام و المسلمين فاطمي نيا
- انجام دادن كارهاي شخصي
- توسل به امام حسين (عليه السلام) و خدمت به مردم
- بوسيدن ضريح پيامبر (صلي الله عليه و آله)
آيت الله مكارم شيرازي
حجت الاسلام و المسلمين هاشمي نژاد
حجت السلام و المسلمين نقويان
منبع: معاونت تهذیب
گناه مغفور و نيكى مقبول
نوشته شده توسطرحیمی 6ام اسفند, 1392قال الامام صادق عليه السلام:
يَا ابْنَ جُنْدَب كُلُّ الذُّنوبِ مَغْفورةٌ سِوى عُقُوقِ اَهْلِ دَعْوَتِكَ وَ كُلُّ الْبِرِّ مقبولٌ اِلاّ ما كانَ رِئاءً. يَا ابْنَ جُنْدَب اَحْبِبْ فِى اللّهِ و اَبْغِضْ فى اللّهِ وَ اسْتَمْسِكْ بِالْعُرْوَةِ الوُثْقى وَ اعْتَصِمْ بِالْهُدى يُقْبَلُ عَمَلُكَ فَاِنَّ اللّهَ يَقولُ « وَ إِنِّي لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»(طه/82) فَلا يُقْبَلُ اِلاّ الايمانُ و لا ايمانَ الاّ بِعمل و لا عَمَلَ الاّ بِيقين و لايقينَ اِلاّ بِالخُشوعِ وَ مِلاكُها كُلُّها اَلْهُدى فَمَنِ اهْتَدى يُقْبَلُ عَمَلُهُ و صَعِدَ الى المَلَكوتِ مُتَقَبَّلا «وَ اللّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراط مُسْتَقِيم»( بقره /213).
آمرزش تمام گناهان
اولين جمله اين روايت شريف كه مىفرمايد: كُلُّ الذُّنوبِ مغفورةٌ سِوى عُقوقِ اَهْلِ دَعْوَتِك؛ هر گناهى آمرزيده مىشود مگر جفاكردن در حق برادران ايمانى ات. درباره آمرزش گناهان در قرآن كريم داريم كه مىفرمايد:
إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ؛( نساء / 48) مسلّماً خدا اين را كه به او شرك ورزيده شود، نمىبخشايد و غير از آن را براى هركسى بخواهد، بخشايد. مطابق اين آيه، خداوند هرگناهى را مىآمرزد، يا به تعبير ديگر، امكان اين كه خداوند آن را بيامرزد وجود دارد، مگر گناه شرك؛ شرك گناهى است كه خدا آن را نمىآمرزد. البته اين هم كه مىفرمايد ،شرك را نمىآمرزد، منظور اين است كه كسى مشرك از دنيا برود، وگرنه اگر كسى قبلا مشرك بوده و بعد توبه كرده و موحد شده است، خداوند گناهش را مىآمرزد؛ كما اين كه هرگناهى با توبه قابل آمرزش است. بنابراين منظور از اين كه مىفرمايد، گناه شرك آمرزيده نمىشود، اين است كه اين گناه را جبران نكند و بدون توبه از دنيا برود.
اما ساير گناهان چطور؟ آيا ساير گناهان هم اين طور است كه اگر انسان بدون توبه از آنها از دنيا برود به هيچ وجه آمرزيده نمىشود؟ اين آيه مىفرمايد، ساير گناهان اين گونه نيستند و ممكن است با وجود اين كه شخص در اين دنيا آن را جبران نكرده و توبه ننموده است، خداوند آن گناه را بيامرزد؛ مثلا گناهان صغيره را قرآن مىفرمايد خداوند مىآمرزد:
إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ(نساء /31) اگر از گناهان بزرگى كه از آنها نهى شده ايد دورى گزينيد، بدىهاى شما را مىزداييم. در توضيح و تفسير اين آيه گفته شده است كه منظور آن است كه اگر شخص از گناهان بزرگ (كبيره) اجتناب ورزد، در صورت ارتكاب گناهان كوچك (صغيره) خداوند آنها را مىآمرزد. هم چنين در آيه ديگرى مىفرمايد:
الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ(نجم / 32)آنان كه از گناهان بزرگ و زشت كارى ها، جز لغزشهاى كوچك، خوددارى مى ورزند، پروردگارت [نسبت به آنها] فراخ آمرزش است.
از اين آيه نيز استفاده شده است كه به شرط خوددارى از ارتكاب كباير، خداوند گناهان كوچك را مىبخشد. البته بايد توجه داشت كه خودِ اصرار ورزيدن بر انجام گناه صغيره، گناه كبيره محسوب مىشود. در هر حال، گناه صغيره را گرچه انسان از آن توبه نكرده باشد خداوند مىآمرزد.
و اما در مورد گناهان كبيره، اگر انسان از آن توبه كند روشن است كه آمرزيده مىشود و بحثى ندارد. بحث در جايى است كه انسان بدون توبه از آنها از دنيا برود. امام صادق(عليه السلام) در اين روايت مىفرمايند در اين جا نيز اميد آمرزش وجود دارد، همانگونه كه مفاد آيه شريفه:
إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ… نيز همين است. در اين باره، خلاصه بحث اين است كه چنين كسى اگر شرايط شفاعت را داشته باشد، در مراحل مختلفى كه از سكرات موت تا قبر و برزخ و قيامت وجود دارد، سرانجام در يكى از اين مراحل آمرزيده خواهد شد. البته اين كه شرايط شفاعت چيست خود بحثى مستقل است كه در اين مقال نمىگنجد؛ اما به هرحال چنين كسى، گرچه پس از دهها يا صدسال معذّب بودن، سرانجام به نجات و رهايى خواهد رسيد.
امام صادق(عليه السلام) در اين روايت ضمن تأكيد بر اصل كلى آمرزش همه گناهان، مىفرمايد اين قاعده يك استثنا دارد و آن عبارت است از جفا كردن در حق برادران ايمانى: كُلُّ الذُّنوبِ مَغْفورةٌ سِوى عُقوقِ اَهْلِ دَعْوَتِكَ. «عقوق» از ريشه «عقّ» به معناى آزار و اذيت و بدرفتارى كردن است. روشن است كه بدرفتارى با برادران ايمانى و آزار و اذيت كردن آنان موجب تضييع حقوق آنها و جفاى به آنان مىشود. بنابراين معناى اين سخن امام صادق(عليه السلام) اين است كه هر گناهى آمرزيده مىشود، مگر آنچه موجب تضييع حقوق برادران ايمانى و جفاى به آنان گردد. سرّ مطلب هم كه آمرزيده نمىشود اين است كه چون حق الناس است. حق الناس حتى با توبه هم آمرزيده نمىشود و انسان بايد صاحب حق را راضى كند و از او حلّيّت بطلبد.
پندهاي امام صادق(عليه السلام) به رهجويان صادق/ آيتالله محمدتقي مصباح يزدي
خداوند انسانها را برای رحمت خلق کرده و...
نوشته شده توسطرحیمی 2ام اسفند, 1392
خبرگزاری تسنیم: تولیت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) گفت:
خداوند انسانها را برای رحمت خلق کرده و همه اهداف متوسط معرفت، آزمایش ، عبادت، بازگشت به خدا، برای رسیدن به رحمت خاص الهی است.
آیت الله محمد محمدی ریشهری ظهر چهارشنبه ۳۰ بهمن در درس تفسیر قرآن در تبیین و تفسیر لغت صراط از آیه ششم سوره حمد، اظهار کرد: مقصود از صراط مسقیم عبادت و بندگی خداوند سبحان بوده تا انسان به مقصد نهایی آفرینش خود برسد.
وی افزود: اسلام، کتاب خدا، معرفت خدا و پیشوایان بزرگ اسلام از آن جهت صراط مستقیم نامیده شده اند که مقدمه عبادت خداوند هستند.
تولیت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) با دسته بندی آیات و احادیثی که حکمت آفرینش انسان را بیان می کند، گفت: دسته ای از آیات تاکید دارند که انسان بیهوده خلق نشده و آیاتی نشان می دهند که آفرینش انسان برای خدا سودی نداشته و در نهایت در پاره ای از آیات حکمت آفرینش انسان بیان شده است.
وی عنوان کرد: نخستین هدف آفرینش انسان کسب معرفت است تا در خلقت خود و هستی تعقل کرده و به خداشناسی برسد و از دیگر حکمت های آفرینش انسان آزمایش او است.
آیتالله ریشهری ابراز کرد: هدف از آفرینش انسان به همراه مرگ و زندگی برای امتحان و آزمایش انسان است تا استعدادهای او شکوفا شده و نشان دهد که کدام یک عمل بهتری دارند تا پاداش برای نیکوکاران و عذاب برای گناهکاران لحاظ شود.
وی تصریح کرد: شکوفا شدن استعداد انسان با عبادت و بندگی خدا ممکن است وقتی انسان به معرفت حقیقی دست پیدا کرد بندگی و عبادت خدا را انجام داده و با بندگی و عبادت خدا استعدادها خدادادی او به شکوفایی می رسد.
تولیت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) گفت: از اهداف دیگر آفرینش انسان بازگشت او به خدا است، خداوند در قرآن میفرماید، ای انسان ما تو را بیهوده و عبس خلق نکردیم شما به خدا بازگشت می کنید، اگر انسان معاد نداشت بازگشت و خلقت او بیهوده بود.
وی بیان کرد: هدف نهایی خلقت انسان در زندگی پس از مرگ مشاهده می شود خداوند می فرماید در قیامت صالحان و فاسقان برابر نیستند و خلقت انسان عبث نیست.
آیتالله ریشهری عنوان کرد: حکمت نهایی آفرینش انسان رحمت الهی است انسانها خودشان خود را دوزخی می کنند افرادی که اهل دوزخ هستند کسانی هستند که رحمت خدا را نپذیرفته اند کسانی که در دنیا مرتکب گناه و خلاف می شوند جای خود را در بهشت رها کرده و جایی در جهنم انتخاب می کنند.
وی گفت: خداوند انسان ها را برای رحمت خلق کرده و همه اهداف متوسط معرفت، آزمایش، عبادت، بازگشت به خدا، برای رسیدن به رحمت خاص الهی است.
تولیت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) تصریح کرد: اهدانا الصراط مستقیم یعنی خدایا ما را از راهی ببر که ما به این رحمت خاص برسیم.
وی بیان کرد: انبیا و اولیاء الهی آمدند تا انسان را متوجه عبادت خدا که ریشه در معرفت دارد کنند تا انسان به این رحمت خاص دست پیدا کند.
آیتالله ریشهری خاطرنشان کرد: اگر انسان به رحمت خاص الهی دست یافت به مقصد اعلای زندگی خود، به تعبیر قرآن سلامتی مطلق، دست یافته است.