« دلتنگی هایم با حضرت روح الله | پیام حضور پرشور طلاب حوزه علمیه در همایش ما نگرانیم » |
ناگفته هایی از حضرت روح الله از زبان «آقا علی اکبر معلم دامغانی»
نوشته شده توسطرحیمی 10ام خرداد, 1393«مراد از ذکر یادآوری است. یادآوری این نکته که خدا هست و حساب و کتاب هست.
اشتغال به ذکر یعنی توجه به خدا، نه اشتغال به خود ذکر و غفلت از خدا. باید توجه به خدا باشد نه ذکر.
حتی در نماز هم اگر توجه به خدا نباشد، نماز، نماز نیست.»
گویا رفاقت این بزرگواران به روزگار جوانی و ایام طلبگی در حوزه علمیه قم بازمیگردد. اما پس از همان دورانِ قم، مسیر علمی و طریقت معنوی این دو از یکدیگر جدا میشود.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، یکی از شگفتیهای روزگار ما رفاقت عارف خلوت گزیده و زبان در کام کشیده روزگار «آقا علی اکبر معلم دامغانی» با پیر جماران و پیشوای انقلاب ایران «حضرت آیتالله العظمی آقا سیدروحالله خمینی» است.
میرزا علی اکبر معلم دامغانی (یا آیتالله معلم دامغانی) متولد سال 1282 هجری شمسی بود. یعنی یک سال از امام خمینی(ره) کوچکتر. گویا رفاقت این بزرگواران به روزگار جوانی و ایام طلبگی در حوزه علمیه قم باز میگردد. اما پس ازهمان دورانِ قم، مسیر علمی و طریقت معنوی این دو از یکدیگر جدا میشود.
قدر مشترکشان در مبدا، شاگردیِ آیتالله آقا شیخ عبدالکریم حائری یزدی است و چشیدنِ طعمِ انتقالِ پایتختِ علمیِ شیعه از نجف اشرف به قم مقدس.
مقصد هم یکی است. ولی راه دوتاست: میرزا علی اکبر معلم دامغانی سرانجام به سوی مکتب مشهد و مکتب قزوین (یا به عبارتی «مکتب تفکیک») رفت و امام خمینی(ره) به جانب فلسفه و عرفان (مخصوصاً در مکتب تهران).
عمری دل به بحث و جدل سپرده روزگار داند که از «زرآباد» تا «شاهآباد» هزارهزار آبادی راه است، حال آنکه مسافر لحظه توحید بر این است که نزد اهل دل این راهها به قدر یک آه کوتاه.
امروز اگر به دعاوی و دعواهای اهل جدل نگاه کنید میبینید در میان عالمانِ شیعی 2 جریان اصلیاند که پیروانِ تندرویشان یکدیگر را -مودبانه- تکفیر و تحقیر میکنند.
این به آن میگوید «بی دین» آن به این میگوید «بی سواد». امام خمینی(ره) و آقامیرزا علیاکبر از چهرههای شاخص این 2 جریاناند ولی هیچگاه همدیگر را تکفیر نکردند.
باری امام که نزد همه تا حدود زیادی معروف و شناخته شده است، بگذارید چند سطر دیگر از میرزا علی اکبر بنویسم:
اگر مرحوم آقا علیاکبر معلم دامغانی در قم با امام هم حجره بود، در مشهد هم با آقا شیخ مجتبیقزوینی هم حجره بود.
اگر در قم در درس اجتهاد آیتالله حائری موسس حاضر میشد، در مشهد خود آیتالله غروی اصفهانی به حجرهاش سرمیزد.
مرحوم معلم در همان دوران شاگردی خدمت آیتالله آقا سیدموسی زرآبادی با اینکه سالها ملبس بوده است، لباس روحانیت را کنار میگذارد و پس از درگذشتِ استادش به خلوت میرود و سالهای سال در گمنامی زندگی میکند. اینکه ما امروز تا حدودی ایشان را میشناسیم صرفا به خاطر همین رفاقت عجیب است.
صفحات: 1· 2
سلام خواهرجان
احوال شما؟
کتاب مهر و قهر هم روایت های خوندنیه بسیاری داره…
برای بنده که تمامأ درس بوده…
فرم در حال بارگذاری ...