موضوع: "شهدا"
روایت همسر امیر سیاوشی از لحظات شیرین دوسال زندگی با این شهید
نوشته شده توسطرحیمی 28ام آذر, 1398
به راستی شهیدانی همچون امیر سیاوشی در چه فضایی زندگی کردند و به دنبال کدامین هدف بودند که اینگونه خداوند آنان را به مقام قرب و شاهد بودن رساند؟ شهیدانی همچون امیر سیاوشی سبک زندگی خود را بر چه اصولی پایهگذاری کردند که توانستند از خانواده، همسر و زندگی راحت خود بگذرند و جان شیرنشان را در راه جهاد فی سبیل الله فدا کنند و مانند پروانه عاشق در نور محبت اهلبیت علیه السلام بسوزند و ستارهای برای هدایت گمشدگان دنیا شوند؟ |
سبک زندگی و رفتارهای شهید مدافع حریم اهلبیت علیه السلام امیر سیاوشی تکاور نیروی دریایی سپاه پاسداران که در تاریخ 1394/9/29 در حلب سوریه آسمانی شد دارای لحظههایی است که با شنیدن و خواندن آنها میتوان مفهوم زندگی بر پایه رضای خداوند و اهلبیت علیه السلام را درک کرد. ریحانه قرقانی همسر شهید که 2 سال در کنار امیر سیاوشی زندگی کرد و حالا نزدیک به 4 سال است با خاطرات همسرش روزگار خود را طی میکند خاطرات خود را بازگو کرد.
اولین خصوصیتی که از همسرم در ذهنم تداعی میشود شرم و حیای خاص و ویژهای بود که در رفتار و گفتار ایشان مشهود بود و همیشه با نگاه عمیق به چشمان ایشان دقیقاً همان گنجی که شاید هر کسی نمیتوانست ببیند دیده میشد، شرمی که زمان راز و نیاز با خدا، سر نمازهای دونفرهمان در مقابل معبود داشت.
شرمی که زمان درد و دل دونفرهمان، آن هنگام که صبر یکساله وی برای رسیدن ماه محرم به پایان میرسید و تکاپوی ایشان برای نوکری امامحسین علیه السلام شروع میشد در صورتش موج میزد. میگفت میترسم حال که امامحسین علیه السلام باز هم مجال نوکری به من داده است برای چایخانه و علم حضرت ابوالفضل علیه السلام کم بگذارم و شرمنده امامحسین علیه السلام بشوم.
خوشا به سعادتش که وقتی یاحسین علیه السلام گفت، با خون خود ثابت کرد که با حسین علیه السلام است. یاد حیایی میافتم که زمان اولین ابراز علاقهاش به من در رفتار و گفتارش موج میزد، حیایی که حتی زمان برخورد با محارم زینت بخش معرفت مردانه او بود. این خصلت باعث میشد تا خصوصیات دیگری که باعث متعالی شدن انسان آزادهای میشود، در ایشان به مرحله ظهور برسد.
آن زمان که برای مداحی اهلبیت علیه السلام دعوت شده بود و به دلیل نبود فرصت، ایشان مجال نوحهسرایی نیافتند و در قبال مبلغی که درون پاکت به ایشان داده بودند گفت «من برای کاری که نکردهام پولی دریافت نمیکنم» این شرم و حیای ایشان بود که موجب خویشتنداری شد. انشاءالله که خداوند این خصلت خویشتنداری و حیاء را میان همه اقشار جامعه اسلامی فراگیر کند تا کسانی که به دنبال سهم خود از سفره انقلاب و این مرز و بوم مزین به خون هزاران شهیدند، به یادآورند افرادی که نهایت ایثار را برای حفظ این خاک مقدس کردهاند، کوچکترین سهمی ازین فداکاری بزرگ خود مطالبه نکردند.
یکی از دلایلی که باعث انتخاب ایشان به عنوان شریک زندگی بود، همین لباس سبز خادمی ایشان بود. زیرا معتقدم لازمه پوشیدن این لباس، امضاء صاحب حرم است. خادمی امامزاده علیاکبر علیه السلام نه تنها دعوت این امام بزرگوار، بلکه انتخاب 500 شهید، به عنوان خادمالشهداء است. شهدایی که سالهاست در امامزاده علیاکبر علیه السلام آرام گرفتهاند.
همسرم چند سالی میشد که این لطف الهی شامل حالش شده و به خادمی امامزاده علیاکبر علیه السلام مشغول بود. همیشه سعی میکرد حضور فعالی در این جایگاه معنوی داشته باشد. ایشان نسبت به وظایف خود بسیار متعهد و مسئولیتپذیر بود. روزی از ایشان سؤال کردم «چرا همیشه جلوی دری و داخل مشغول خادمی نمیشوی؟“ با کلامی که گویی از اعماق قلب و اعتقاد بر میخواست پاسخ داد «برای اهلبیت علیه السلام باید دربان باشی، برای این خاندان هر چه خود را کوچکتر بدانی، بزرگتر خریدارت خواهند بود.»
زمانی که وصیتنامه شهید که دقیقاً لحظاتی قبل از شروع عملیات، روی یک تکه کاغذ از جعبه فشنگ نوشته شده بود به دست ما رسید، یک بند از وصیت این بود: اگر جا برای من حقیر بود، مرا در جوار امامزاده علیاکبر علیه السلام به خاک بسپارید تا هر روز پدر و مادر و همسر عزیزم به دیدارم بیایند و از حاج محمود کریمی خواستند مداحی مراسمشان را به عهده بگیرند. شهید در ماه محرم، زمان حیات جسمانی خود، میاندار هیئت رایهالعباس بود.
دوستان هیئتی همسرم خاطرهای جالب را از ایشان برایم تعریف کردند: در یکی از جلسات هیئت برخی از خادمین ایشان را روی صندلی نشانده و برای شوخی سعی در کوتاه کردن ریش ایشان کردند. اما امیرآقا با سرعت فرار کرده بود، به همسرم گفتم خب! مقداری ریشهایت را کوتاه کن، گفت:
«این ریش باعث میشود من به حرمت این محاسن،
از گناه فاصله بگیرم.»
|
تسنیم
تنها زیر باران
نوشته شده توسطرحیمی 23ام آذر, 1398
آرام توی تابوت خوابیده بود.
درست شبیه همان جوانی که قبل از خواستگاری در خواب دیده بودم. قرآن را از کیفم درآوردم و گذاشتم روی سینهاش. |
سرزده آمد.
صورتش از خستگی چروک افتاده بود.
چشمهایش گود رفته بود.
لابهلای موهای درهم ریختهاش و بادگیر نوک مدادیاش پر بود از شن.
می دانستم از راه دوری آمده و شام نخورده.
نشسته بود جلوی در و داشت بند پوتینش را باز می کردم.
رفتم آشپزخانه تا غذا گرم کنم.
وقتی برگشتم، دیدم همان طور نشسته، خوابش برده.
آرام دست بردم سمت پوتینش.
خواستم از پایش دربیاورم، از خواب پرید. پوتینهایش را درآورد، جورابهایش را هم. رفت و آبی به دست و صورتش زد. سفره انداختم و غذا را کشیدم. هنوز قاشق اول را نخورده، صدای لیلا بلند شد. تا بروم برگردم طول کشید؛ لب به غذا نزده بود.
گفتم: «اِ… چرا غذات رو نخوردی؟»
لبخند ماتی روی لبش نشست و گفت:
«منتظر موندم برگردی باهم بخوریم.»
تنها زیر باران؛ روایت زندگی شهید مهدی زین الدین به قلم مهدی قربانی و در 311 صفحه، حاوی خاطرات خانواده، دوستان و همرزمان فرمانده لشکر 17 علی بن ابی طالب، شهید مهدی زین الدین است.
آرام توی تابوت خوابیده بود. درست شبیه همان جوانی که قبل از خواستگاری در خواب دیده بودم. قرآن را از کیفم درآوردم و گذاشتم روی سینهاش. نگاه به صورتش کردم؛ مثل ماه میدرخشید. وقتی از نقطههای کبود روی صورتش پرسیدم، گفتند:
«جای سنگریزه است، با صورت زمین افتاده.» مهدی، من و لیلا را با همه مهربانیها، خندهها، و دلتنگیهایش گذاشته بود و رفته بود؛ تنهای تنها، زیر باران.
شهید مهدی زینالدین
فرمانده لشکر 17 علیبنابیطالب علیه السلام
تولد: 18 مهر 1338، تهران
شهادت: جاده بانه-سردشت، 27 آبان 1363
مزار: گلزار شهدای علیبنجعفر
ایسنا
نمازي كه تديّن ما باعث تمدّن ماست
نوشته شده توسطرحیمی 20ام آذر, 1398
استاد آیت الله جوادی آملی -تفسیر سوره قصص جلسه-6
ما در نمازها به ذات اقدس الهي عرض ميكنيم
﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ صراط مستقيم راهي است كه سالكان اين راه چه كسانياند
﴿صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ﴾ راهي است كه منعمعليهم راهيان اين راهاند،
منعمعليه را هم كه در سورهٴ مباركهٴ «نساء» مشخص كرد فرمود اگر كسي مطيع خدا و پيامبر باشد
﴿مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً﴾
اينها منعمعليهماند به صورت كلي, موارد ديگري هم ذات اقدس الهي نام انبيا را برده فرمود:
﴿أُولئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم﴾.
اين آيه هفده هم به صورت شفاف وجود مبارك موساي كليم را منعمعليه ميداند ﴿رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ﴾.
پس اينكه ما در نماز از خدا ميخواهيم راه منعمعليهم را به ما نشان بده و كمك بكن كه ما اين راه را طي كنيم يعني راه انبيا كه نمونهاش هم وجود مبارك موساي كليم عليهم السلام است
راه آنها هم اين است كه ما از ظالم حمايت نكنيم ﴿رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيراً لِّلْمُجْرِمِينَ﴾ معلوم ميشود كه ما در تمام نمازها از خدا ميخواهيم خدايا آن توفيق را به ملّت ما بده كه از ظالم حمايت نكند اين نماز ميشود نماز سياسي اين نماز ميشود نماز اجتماعي اين نماز ميشود نمازي كه تديّن ما باعث تمدّن ماست اين ﴿صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ﴾
يعني خدايا هم راه را به ما نشان بده هم كمك كن كه ما راهي اين راه باشيم و اين راه اين است كه ما از هيچ مجرمي حمايت نكنيم.
مرکز تخصصی نماز - به قلم سیدمحمد عبداللهی
در مکتب مصطفی
نوشته شده توسطرحیمی 19ام آذر, 1398
کتاب «در مکتب مصطفی»؛ جستاری علمی درباره سیره تربیتی شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده، بهعنوان الگوی تربیت نیروی انسانی در تشکلهای مردمی است که در واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی تهیه شده است. مصاحبههای این کتاب را محمدمهدی رحیمی و تحقیق و تألیف آن را دکتر جمال یزدانی انجام داده اند.
در مقدمه این کتاب آمده است:
«مسجد در مکتب روح الله همیشه در این ۴ دهه منشا اتفاقات بزرگ بوده است. حالا سربازان روح الله در مساجد خود صاحب مکتب شده اند. هرکدامشان نیازهای به روز انقلاب و نظام را می شناسند و پاسخی درخور و فعال ارائه می کنند. کارهای روزی زمین مانده نظام را به دوش می گیرند و گمنامانه و در غربت، نهضت خمینی را به پیش می برند. نمونه آخرینش مکتب مصطفی صدرزاده در مسجدامیرالمومنین علیه السلام است.
مکتب مصطفی در مسجدش، نمونه کوچکی از مکتب حضرت مصطفی صلی الله علیه و آله در مسجدالنبی است. مصطفی زندگی اش وقف مسجد و کار با مردم بود. از کار عملی تا کار امنیتی در محله اش و در آخر تربیت و اعزام نیرو برای مبارزه با لشکر اسلام آمریکایی در این مسیر خود جلودار و در خط مقدم است.
مکتب مصطفی در میانه میدان تقابل جبهه حق و باطل است نه صرفا در داخل مرزها که اکنون در پشت مرزهای اسرائیل -نماد جهان مستکبرین در قرن معاصر- هماورد می طلبد. مکتب مصطفی صلی الله علیه و آله زنده و پویا به پیش می رود تا پرچم «لا اله الا الله» بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآید.»
گفتنی است شهید مصطفی صدرزاده، آبان سال ۹۴ در حلب سوریه در مقابله با گروه های تروریستی تکفیری به شهادت رسید.
آخرین عکس شهید احمد المهنا عکاس حشدالشعبی
نوشته شده توسطرحیمی 16ام آذر, 1398
تصویری غرورآفرین از عکاس شهید حشدالشعبی در حالی که برروی پرچم آمریکا ایستاده است.
|
روز گذشته در تظاهرات مسالمتآمیز بغداد، «احمد المهنا» یکی از عکاسان خبری حشدالشعبی توسط اغتشاشگران مزدور به ضرب چاقو به شهادت رسید. المهنا عضو گروه رسانهای الحشدالشعبی بود که در اغلب درگیریهای نیروهای مردمی عراق با تروریستهای داعش و آزادسازی شهرها شرکت داشت و اخبار و تصاویر پیروزیهای الحشدالشعبی را منتشر میکرد.
پس از شهادت این عکاس حال تصاویری از او در شبکههای اجتماعی در حال دست به دست شدن توسط کاربران فضای مجازی است. در یکی از این تصاویر المهنا در حالی که پرچم فلسطین را در دست گرفته، روی پرچم آمریکا در عراق ایستاده است.
از تو نیامد خبری...
نوشته شده توسطرحیمی 15ام آذر, 1398
طاقتم تاب شد و از تو نیامد خبری ،جگرم آب شد و از تو نیامد خبری
،عاشقانی که مدام از فرجت می گفتند، عکس شان قاب شد و از تو نیامد خبری…
اللهم عجل لولیک الفرج
|
احسنت پسرم...
نوشته شده توسطرحیمی 15ام آذر, 1398
⚜️قصہی معراج سیمرغ راز بود
❣️قصد او از زندگے پـرواز بود
⚜️لحظہی پـايـان او آغــاز بـود
❣️مرگ او خود آخرين پرواز? بود
?امروز 15 آذرماه مصادف با سالروز شهادت خلبان شهید احمد کشوری و «روز هوانیروز» در سال 1359? است.
?احمد کشوری، افتخار اسلام و هوانیروز است و به وسیله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ارتشی نمونه? لقب گرفته است.
?از شجاعت پدرش همین بس که رئیس ژاندارمری در یکی از شهرهای شمال بوده و با سردمداران زر و زور مبارزه میکرد و در آخر مجبور به استعفا شد و سپس به کشاورزی? پرداخت.
و از قدرت روحی مادرش چه چیز بالاتر از این که در هنگام دفن پسرش در حالی که عکس او را میبوسید و پرچم جمهوری اسلامی?? را که به دست خودش دوخته بود، بر سر مزار او میآویخت و فریاد میزد:
احسنت، پسرم، احسنت پسرم.
????????????????????????
روایتی مصور از تک تیرانداز برتر جهان
نوشته شده توسطرحیمی 8ام آذر, 1398انجمن اسلامی شهیدادواردو آنیلی در راستای معرفی شهید عبدالرسول زرین، تک تیر انداز دفاع مقدس، پی نمای(کمیک استریپ) گردان تک نفره را با همکاری فرهنگسرای پایداری در شهر اصفهان تولید و منتشر کرد. شهید زرین که با ۳ هزار شلیک موفق رکورددار تک تیراندازی جهان است، نشانه گیری و تیر اندازی هایش را با توسل به آیات کلام الله مجید آغاز می کرد. این اثر برای معرفی و شناخت هر چه بیشتر گردان یک نفره، در نزدیکی مزار این شهید والامقام نصب شده است.
شهیدی که پیکرش در حرم امام رضا علیه السلام طواف داده شد
نوشته شده توسطرحیمی 8ام آذر, 1398
حوالی بلوار امام رضا علیه السلام آمل زادگاه سردار شهید محمد تیموریان است کسی که فروردین ماه سال ۱۳۴۴ در آمل متولد شد.
محمد تیموریان نذر کرده امام رضا علیه السلام شد، از همان هفت ماهگی که بیمار شد و مادرش او را به پابوس آقا علی بن الموسی الرضا علیه السلام برد تا آقا شفاعتش را کند و جانی ببخشد.
این شهید پس از پایان هر عملیات عازم مشهد الرضا میشد و هنگامی هم که به شهادت رسید، روی تابوت او به جای محمد، محمود نوشتند و پیکرش را در مشهد طواف دادند و سپس با بازکردن تابوت متوجه نام و مشخصات او شدند و به آمل فرستادند.
قصه پیامبران و امامان لالایی شبانه شهید تیموریان
سیده هاجر مادر شهید محمد تیموریان میگوید:
از همان دوران کودکی این شهید را با مسائل مذهبی آشنا کردیم و برایش داستانهای ائمه اطهار علیه السلام و چهارده معصوم تعریف میکردیم تا راه این بزرگان دین را به فرزندان خود نشان دهیم.