« دستم بگیر که آب از سرم گذشت | عبد یا عابد... » |
عبادت کنندگان...
نوشته شده توسطرحیمی 17ام دی, 1394حضرت علی علیه السلام فرمود:
« عبادت کنندگان سه دسته هستند:
گروهی به خاطر رغبت به بهشت (و پاداش های اخروی) خدا را عبادت می کنند، که این عبادت تاجران است.
گروهی از بیم دوزخ (و کیفرهای اخروی) خدا را عبادت می کنند که این عبادت بندگان است؛
گروهی نیز به خاطر شکر و سپاس از خداوند، او را عبادت می کنند که این عبادت آزادگان است. »
امام علی علیه السلام در یکی از مناجاتهای خود به همین گونه عبادت اشاره فرموده است:
« خداوندا، من تو را از ترس عذابت و به طمع پاداشت عبادت نکرده ام، بلکه تو را شایسته عبادت دیدم و پرستیدم.»
منبع: بحارالانوار، ج 41، ص 14، حدیث 4
عبادت آزادگان
ان قوما عبدوا الله رغبه فتلك عباده التجار , و ان قوما عبدوا الله رهبه فتلك عباده العبيد, و ان قوما عبدوا الله شكرا فتلك عباده الاحرار[1]
همانا گروهى خدايرا به انگيزه مى پرستند , اين عبادت تجارت پيشگان است و گروهى او را از ترس مى پرستند , اين عبادت برده صفتاناست , و گروهى او را براى آنكه او را سپاسگزارى كرده باشند مى پرستند ,اين عبادت آزادگان است .
لو لميتوعد الله على معصيته لكان يجب ان لايعصى شكرا لنعمته فرضا خداوند كيفرى براى نافرمانى معين نكرده بود , سپاسگزارى ايجاب مى كرد كه فرمانش تمرد نشود .
از كلمات آن حضرت است :
الهى ما عبدتك خوفا من نارك و لا طمعا فى جنتك بل وجدتك اهلا للعباده فعبدتك[2].
من تو را به خاطر بيم از كيفرت و يا به خاطر طمع در بهشتت پرستش نكرده ام, من تو را بدان جهت پرستش كردم كه شايسته پرستش يافتم .
ياد حق ريشه همه آثار معنوى اخلاقى و اجتماعى كه در عبادت است در يك چيز است : ياد حق و غير او را از ياد بردن . قرآن كريم در يك جا به اثر تربيتى و جنبه تقويتى روحى عبادت اشاره مى كند ومى گويد:( نماز از كار بد و زشت باز مى دارد) و در جاى ديگر مى گويد :( نماز را براى اينكه به ياد من باشى به پادار) اشاره به اينكه انسانكه نماز مى خواند و در ياد خدا است همواره در ياد دارد كه ذات دانا و بينائى مراقب او است و فراموش نمى كند كه خودش بنده است .
ذكر خدا و ياد خدا كه هدف عبادت است , دل را جلا مى دهد و صفا مى بخشد و آنرا آماده تجليات الهى قرار مى دهد , على درباره ياد حق كه روح عبادت است چنين مى فرمايد :
ان الله تعالى جعل الذكر جلاء للقلوب , تسمع به بعد الوقره و تبصر به بعد العشوه و تنقاد به المعائده و ما برح لله عزت آلائه فى البرهه بعد البرهه و فى ازمان الفترات رجال ناجاهم فى فكرهم و كلمهم فى ذات عقولهم[3]
خداوند ياد خود را صيقل دلها قرار داده است , دلها بدين وسيله از پس كرى , شنوا و از پس نابينائى , بينا و از پس سركشى و عناد , رام مى گردند , همواره چنين بوده و هست كه خداوند متعال در هر برهه ئى از زمانو در زمانهائى كه پيامبرى در ميان مردم نبوده است بندگانى داشته و داردكه در سر ضمير آنها با آنها راز مى گويد و از راه عقلهايشان با آنان تكلم مى كند .
در اين كلمات خاصيت عجيب و تاثير شگرف ياد حق در دلها بيان شدهاست تا جائى كه دل قابل الهام گيرى و مكالمه با خدا مى گردد .
پی نوشتها:
[1] نهج البلاغه , كلمات قصار , حكمت 237 .
[2] نهج البلاغه , كلمات قصار , حكمت 290 .
[3] خطبه 220 .
سيرى در نهج البلاغه/ استاد شهيد علامه مطهرى
فرم در حال بارگذاری ...