موضوعات: "فرق و مذاهب" یا "بهائیت" یا "مذهب تشیع" یا "شیعه( امامیه)" یا "اسماعیلیه" یا "زیدیه" یا "کیسانیه" یا "مذاهب تسنن" یا "وهابیت" یا "خوارج" یا "اباضیه" یا "فراماسونری" یا "صهیونسیم"

ازدواج همجنس‌بازان وهابي با هدف گفت‌وگوي تمدن‌ها

نوشته شده توسطرحیمی 25ام آبان, 1391

     به گزارش ادیان نیوز از مشرق، منطقه «سوفران» پاریس، ديروز ( دوشنبه, 22 آبان 1391)شاهد نخستین مراسم ازدواج بین دو همجنس‌باز وهابي بود و آن‌گونه که گفته شده، این عقد ازدواج براساس سنت و آیین وهابيت برگزار شده است.تاکنون اعلام نشده که کدام عاقدي حاضر به جاری‌کردن صیغه عقد برای این دو همجنس‌باز وهابي شده است و البته برخي رسانه‌هاي از “محسن هندريکس” به عنوان عاقد نام برده‌اند.اما آنچه مورد تأکید قرار گرفته آن است که این دو زوج که شیفته یکدیگر شده‌اند یکی وهابی و دیگری سلفی بوده‌اند و ازدواجی را برای خود برگزیده‌اند که در نوع خود در فرانسه نخستين به شمار می‌آید.در این جشن عقدکنان، یکی از مسیحیان شرکت‌کننده و نیز یک یهودی حاضر، برای این زوج همجنس‌باز وهابي به قرائت دعای خیر و طلب برکت از کتاب‌های ادعيه خود کردند.

     این درحالی است که پیش‌تر ازدواج همجنس‌بازان منتسب به دين اسلام، تنها در آفریقاي جنوبي صورت می‌گرفت و این ازدواج هم به صورت ازدواج‌های مدنی و جمعی انجام می‌شده که ریاست آن را «محسن هندریکس» برعهده داشته است.آقاي “لودویگ محمد زاهد"يکي از طرفين در گفت‌وگو با یکی از شبکه‌های تلویزیونی فرانسه گفت که امام جماعت یکی از مساجد مناطق پیرامون پاریس که خواست نامش فاش نشود، صیغه عقد این دو همجنس‌باز را جاری کرد.لودويگ محمد زاهد (عروس) در اين مصاحبه اعلام کرد: «قصد ما از اجراي اين مراسم ازدواج، این بود که باعث یک تحول و حرکت رو به جلو برای انجام گفت‌وگو و اتحاد تمدن‌ها، فرهنگ‌ها و ادیان مختلف دنیا باشیم. ما در سال 2006 ميلادي در کشور آفریقای جنوبي ازدواج کرده بودیم اما کشور فرانسه، ازدواج همجنس‌گرایان را به رسمیت نمی‌شناسد و من امیدوارم که در انتخابات ریاست‌جمهوری آینده، با پیروزی جناح چپ، شاهد رسمیت‌يافتن همجنس‌بازي در فرانسه باشیم.»

                                                                                          محسن هندريکس، عاقد سلفي

     وي افزود: «اکنون تنها در کشور الجزایر برای چنین جرمی، دو سال زندان مي‌برند و البته در هفت کشور مسلمان دیگر، حتی محکومیت به مرگ نیز دیده می‌شود. من دلم می‌خواهد که این تابو را به طریقی بشکنم و البته شرایط مساعد برای این کار فراهم است اما همه بايد به ارزش و بهای این قضيه، باور داشته باشند!»عروس که بنیان گذار انجمن “اچ.ام.2.اف” در کشور فرانسه است هم‌اکنون در حال آماده‌سازی رساله دکتری خود با موضوع «همجنس‌بازي و اسلام» است!بسياري از مفتي‌هاي وهابي و سلفي، عمل شنيع و حرام “لواط” را حلال مي‌پندارند که صدور اين احکام از سوي مفتيان وهابي طي سال‌هاي اخير با اعتراض بسياري از اهل سنت مواجه شده است.

قتل عام مردم کربلا توسط وهابیون

نوشته شده توسطرحیمی 13ام آبان, 1391

     محمد بن عبدالوهاب بن سلیمان التمیمى از اعراب بادیه نجد در سال 1111 هجرى قمرى متولد شد وى در بصره اقامت داشت و نزد شیخ محمد بصرى تحصیل علم کرد، پس از چندى به اصفهان آمد و در احکام شرع تغییراتى داد و از مذهب سنى و شیعه تبرى نمود و مذهب جدیدى اختراع کرد سپس از اصفهان به نجد آمد و این عقاید فاسده را در میان ایلات و عشایر اعراب نشر داد و جمع کثیرى را جمع کرد، از جمله عقاید او تحریم تزیین روضات متبرکه و نصب قبه و تحریم برپایى مراسم براى اموات حتى انبیاء و ائمه(علیهم السلام) بود.
     شیخ عبدالعزیز نامى از مشایخ نجد که خیال سرورى داشت و حنبلى مذهب بود ابن وهّاب به او تقرب جست، شیخ عقاید او را پسندید و مصنفات او را در بلاد نجد شیوع داد، تابعینِ محمد بن عبدالوهاب را وهّابى گویند، محمد در سال 1206 هجرى قمرى وفات نمود. عبدالعزیز بعد از مدتى با جمعى به تسخیر حرمین روى آورد، ابتدا خزائن مدینه را غارت کرد و اموال مردم را به غارت برد پس از آن به فکر هدم قبّه منوره نجف اشرف افتاد، این امر مهم را به پسرش سعود موکول کرد، سعود دو بار به قصد هدم قبر مبارک على(علیه السلام) به نجف تاخت ولى از استحکام قلعه و اجتماع عرب خزاعى شیعه، کارى نتوانستند انجام دهند، سپس سعود از طرف عبد العزیز مأمور تاراج کربلاى معلّى شد.
     در روز عید غدیر خمّ سال 1216 هجرى قمرى که اغلب مردم کربلا به نجف مشرف شده بودند با دوازده هزار نفر سواره به کربلا وارد شدند و در عرض 6 ساعت نزدیک به شش هزار نفر را به قتل رساندند، از جمله آنها عبدالصمد همدانى مؤلف کتاب بحرالمعارف بود. وهابیّون به جرئت خود افزودند و ضریح حضرت ابا عبدالله را شکستند و صندوق منوّر را از جاى بر کندند، تمام آلات زر و سیم و جواهر رنگین حرم را به یغما بردند.(حوادث الایام، صفحه 296)

منبع :پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی

يهود يا يأجوج و مأجوج بشر

نوشته شده توسطرحیمی 13ام آبان, 1391

صفات يهود به بيان قرآن

     يهود كه تناسب انتساب آنان به (يهودا) پسر يعقوب (يهود) گفته مي شود به جهت انتساب به حضرت يعقوب(اسرائيل‏ الله) بنى ‏اسرائيل گفته مي شود و به مناسبت آنكه كوه صهيون در شهر اورشليم واقع است و هيكل سليمان و مسجد اقصى و صخره نيز در همان كوه واقع است صهيونى شناخته شده ‏اند و يا صهيونيسم نام حزبيست بنام همان كوه.1

     قومى هستند وحشى، سفاك و بى ‏غيرت. و ما بيان اوصافى كه قرآن خبر داده مبادرت مي كنيم و مهمترين آنها در هشت صفت ناانسانى خلاصه مي شود:

1- شقاوت و توحش: سنگدلى آنها را قرآن به سنگ تشبيه مي كند و مى ‏گويد بازاز سنگ گاهى ترشحات حياتى و مواد نافع بر بشر عايد مى ‏شود ولى از يهود نفعى، ترحمى بر بشر نمي شود.

     « ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِي كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يشَّقَّقُ فَيخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ …» (البقرة/74)

     و گاهى يهود را لعن و توبيخبه عهد شكنى و خيانت و تحريف و جعل اكاذيب ميكند.

     « َبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيةً يحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ …»(المائدة/13)

     قساوت قلب آنها را تاريخ در تمام ادوار خود آفتابى كرده است همانها بودند كه به سال 117 م روميها و يونانيها را از دم شمشير گذرانيدند و سپس خونشان را آشاميدند وگوشتهايشان را خوردند استخوانها را قطعه قطعه كرده به سگها دادند، تعداد مقتولين به (220/000)نفر رسيد.

     و همانند آنرا نيز (در مصر و قبرس) انجام دادند و در سافلاز شهرهاى اسپانيا يكصد و سى و هشت مسيحى را اول مجروح و زخمى كردند سپس زنده بگورنمودند بطوريكه دستهايشان بروى زمين ظاهر بود.2

صفحات: 1· 2

صفات شیعه از دیدگاه معصومین علیهم السلام

نوشته شده توسطرحیمی 3ام آبان, 1391

 قَالَ الصَّادِقُ ع تَبِعَ قَوْمٌ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ فَالْتَفَتَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ مَنْ أَنْتُمْ قَالُوا شِيعَتُكَيَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ مَا لِي لَا أَرَى عَلَيْكُمْ سِيمَاءَالشِّيعَةِ فَقَالُوا وَ مَا سِيمَاءُ الشِّيعَةِ قَالَ صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنَالسَّهَرِ خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّيَامِ ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِعَلَيْهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِينَ
     
امام صادق عليه السّلام فرمود: عده اى به دنبال امير المؤمنين عليه السّلام به راه افتادند، حضرت متوجه آنان شده و فرمود:

كيستيد؟

گفتند: شيعيان تو اى امير مؤمنان . فرمود: چرا در چهره شما نشانه شيعه نمى بينم ؟ گفتند: نشانه چهره شيعه چيست ؟ فرمود:

زردى صورت از اثر بى خوابى ، فرورفتگى شكم بر اثر روزه گرفتن ، خشكيدن لبها بر اثر دعاى بسيار، و نشستن غبار فروتنى برآنها.

 وَ قَالَ الصَّادِقُ ع إِنَّمَا شِيعَةُ عَلِيٍّ مَنْعَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ اشْتَدَّ جِهَادُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ وَ رَجَاثَوَابَهُ وَ خَافَ عِقَابَهُ فَإِذَا رَأَيْتَ أُولَئِكَ فَأُولَئِكَ شِيعَةُجَعْفَرٍ

 امام صادق عليه السّلام فرمود:

شيعه على كسى است كه شكم و دامن خود را حفظ نمايد، و سخت كوش باشد، و كارش براى خالقش باشد، و اميد ثواب از اوداشته باشد، و از كيفر او بترسد، هر گاه چنين كسانى را ديدى آنها شيعه جعفرهستند.

 عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ إِنَّالْمَعْرُوفَ لَا يَسْتَتِمُّ إِلَّا بِتَعْجِيلِهِ وَ سَتْرِهِ وَ تَصْغِيرِهِفَإِذَا أَنْتَ عَجَّلْتَهُ فَقَدْ هَنَّأْتَهُ وَ إِذَا أَنْتَ صَغَّرْتَهُ فَقَدْعَظَّمْتَهُ وَ إِذَا أَنْتَ سَتَرْتَهُ فَقَدْ أَتْمَمْتَهُ

  حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود:

نيكى و احسان كامل نمى گردد مگر بواسطه سه خصلت :شتابدر انجام كار نيك ، پنهان نمودن و كوچك شمردن آن ، زيرا اگر آن را با شتاب انجامدادى گوارا و دلچسب نمودى ، و اگر آن را كوچك شمرى بزرگش كردى ، و اگر آن را پنهان نمودى كاملش گردانده اى.

 وَ قَالَ ع إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداًفِي الْأَرْضِ يَسْعَوْنَ فِي حَوَائِجِ النَّاسِ هُمُ الاْمِنُونَ يَوْمَالْقِيَامَةِ

 امام صادق عليه السّلام فرمود:

              خداوند در زمين بندگانى داردكه در بر آوردن حوايج مردم مى كوشند، ايشان در روز قيامت در امان وآسايشند. 

صفحات: 1· 2

مصاحبه پیرامون شناخت مسلک بهاییت

نوشته شده توسطرحیمی 1ام آبان, 1391

تاریخچه مختصری ازنحوه ایجاد و شکل گیری بهاییت و وضعیت کنونی آن را بیان کنید.

     بهائیت در حدود 170 سال پیش با عنوان بابیت و با سردمداری شخصی به نام سید علی محمد شیرازی بود که بعدها به باب معروف شد. علی محمد در واقع شاگرد مکتب شیخیه بود او در یک پروسه، توسط سید میرزا حسین بشرویه ای ترغیب به ادعای بابی گری می شود. علی محمد شیرازی از زمان ادعای بابیت تا زمان مرگش که هشت سال طول کشید، شش بار توبه کرد و بعد از هر بار توبه کردن، در مسیر ادعا یک مرحله جلوتر رفت.
      ابتدا ادعای ذکریت داشت توبه کرد و بعد مدعی باب امام زمان(عج) شد، بعد از نیابت امام زمان بودن توبه کرد و مدعی خود امام زمان (عج) شد، بار دیگر توبه کرد و مدعی پیامبری شد،بعد از آخرین توبه هم ادعای خدایی کرد.
      البته ناگفته نماند که وی در بعضی از متونی که از او به جا مانده، در مورد امام زمان می گوید که امام زمان کس دیگری هستند و تشریف می آورند و بحث ظهورش را مطرح می کند که اینجا بعد از علی محمد باب، میرزا حسینعلی نوری یکی از شاگردان باب از این موضوع سوء استفاده می کند و ادعای من یظهر الهی می کند و می گوید من همان کسی هستم که باب بشارت داده است.
این ادعای من یظهر الهی جریانی است که بحث بهائیت را پایه گذاری می کند. بهائیت در واقع بر اساس یک دستور العمل از بیرون کشور شکل گرفته است. همانطور که اشاره شد جریان بابیت هم توسط تلقینات میرزا حسین بشرویه ای به باب شکل گرفت. که شخص میرزا حسین بشرویه ای، طبق گفته آقای آرتور کلنینگ، یکی از جاسوسان سرویس اطلاعاتی انگلستان است که با هم دستی روسیه جریان بابی گری شکل می گیرد.

     از انقلاب اکتبر 1919 مدیریت و چتر حمایتی روسیه تزاری از سر بابی گری و بهائیت برداشته می شود و چتر حمایتی انگلیس بر سر بهائیت کشیده می شود.
      این جریان که در واقع ایجاد یک بازوی درونی برای اعمال سیاست های غربی و شرقی به اسم مذهب و دین در ایران تاسیس شد، در طول این 160- 170سال به هیچ عنوان جایگاهی پیدا نکرد و حتی در بهترین و طلایی ترین زمانی که داشتند یعنی دروه پهلوی به خصوص پهلوی دوم، تمام تلاش و سعی خود را به کار بستند تا جایگاهی پیدا کنند که به لطف و فضل الهی نتوانستند. اکنون نیز برای به رسمیت شناخته شدن در ایران و کشورهای اسلامی بسیار تلاش می کنند که تا امروز چنین اتفاقی نیافتاده است.

صفحات: 1· 2

نظر تعدادی از مراجع عظام در باره وهابیت

نوشته شده توسطرحیمی 25ام مهر, 1391

 نظر امام خمينى قدس سره :

     امام خمينى قدس سره مى فرمايند: مگر مسلمانان نمى بينند كه امروز مراكز وهابيت در جهان به كانون هاى فتنه و جاسوسى مبدل شده اند كه از يك طرف اسلام اشرافيّت، اسلام ابوسفيان، … و اسلام آمريكايى را ترويج ميكنند و از طرف ديگر سر بر آستان سرور خويش آمريكاى جهان خوار ميگذارند(1). و در وصيتنامه سياسى الهى خود مى نويسند: و مى بينيم كه ملك فهد هر سال مقدار زيادى از ثروت هاى بى پايان مردم را صرف طبع قرآن كريم و محالّ تبليغاتِ مذهبِ ضد قرآنى مى كند و وهابيت، اين مذهب سراپا بى اساس و خرافاتى را ترويج مى كند؛ و مردم و ملت هاى غافل را سوق به سوى ابرقدرت ها مى دهد و از اسلام عزيز و قرآن كريم براى هدم اسلام و قرآن بهره بردارى مى كند(2).

 (1) صحيفه امام ج 21 ص 80، پيام امام خمينى به مناسبت سالگرد كشتار مكه.

 (2) وصيت نامه سياسى و الهى امام خمينى، 26بهمن 1361 - 1 جمادى الاولى

نظر آيت اللّه العظمى فاضل لنكرانى قدس سره :

     حضرت آيت اللّه العظمى فاضل لنكرانى فرمودند: براى همه آگاهان روشن است كه وهابيت، كه به اتفاق همه گروه هاى مسلمين، از اسلام خارج است و مولود كفر و يهود مى باشد، هيچ فلسفه وجودى به جز مخالفت با اسلام و قرآن و ايجاد تفرقه ميان مسلمين ندارد. اين گروه نه تنها به دنبال هدم مظاهر مقدس شيعه، بلكه در صدد از بين بردن همه آثار و مقدسات اسلامى، از جمله مرقد نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم است؛ و روزى قرآن و كعبه مقدسه را نشانه خواهند رفت(1).

 (1) پيام معظم له به مناسبت تخريب مجدد حرمين شريفين عسكريين عليهماالسلام ، 23/3/86.

 نظر مقام معظم رهبرى:

      مقام معظم رهبرى مى فرمايد: از اول، وهّابيّت را براى ضربه زدن به وحدت اسلام و ايجاد پايگاهى مثل اسرائيل در بين جامعه ى مسلمان ها به وجود آوردند. همچنان كه اسرائيل را براى اين كه پايگاهى عليه اسلام درست كنند، به وجود آوردند، حكومت وهّابيّت و اين روءساى نجد را به وجود آوردند تا داخل جامعه ى اسلامى، مركز امنى داشته باشند كه به خودشان وابسته باشد و مى بينيد هم كه وابسته اند. الان اين سلاطينى كه در بقعة الاسلام وهّابى هستند، از اين كه به وابستگى و رفاقت و طرفدارى خودشان از سياست هاى دشمنان اسلام - يعنى آمريكا - تصريح كنند، ابايى ندارند و آن را پوشيده نمى دارند(1).

 (1) پايگاه اطلاع رسانى دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبرى farsi.khamenei.ir.

 نظر آيت اللّه العظمى مكارم شيرازى:

     آيت الله العظمى مكارم شيرازى فرمودند: دشمنان اسلام، وهابيون را براى تفرقه افكنى و سوء استفاده از مسلمانان در منطقه بسيج كردند(1). پيدايش فرقه وهابيت يكى از مشكلات و چالش هاى بزرگى است كه دين مبين اسلام در طول تاريخ خود با آن روبرو شده و به وسيله  آن عقب افتاده است(2).

 (1) سايت:salaf.blogfa.com/post-406.aspx//:http به نقل از خبرگزارى ايرنا، دوشنبه پنجم آذر 1386.

 (2) بيانات معظم له در ابتداى درس خارج به مناسبت سال روز تخريب قبور ائمه بقيع، هشتم شوال 1427، دهم آبان 1385.

 نظر حضرت آية اللّه العظمى صافى:

     حضرت آيت اللّه صافى گلپايگانى مى نويسد: هنگامى كه كتاب العواصم من القواصم را خواندم، از تلاش نويسنده آن براى تفرقه ميان مسلمانان شگفت زده شدم و به حقّ سوگند، به ذهنم خطور نمى كرد كه در عصر حاضر يك مسلمانى براى دور كردن مسلمانان از هم ديگر و ايجاد اختلاف ميان آنان اين چنين كوشش كند و همه مصلحان و مناديان وحدت را به نادانى و دروغ گويى و نفاق و حيله، متّهم سازد، بالاترين مصيبت اين جاست كه اين كتاب توسّط دانشگاه بزرگ مدينه منوّره چاپ و منتشر شده است. آرى، مادامى كه كتاب هايى همانند الخطوط العريضة، الشيعة والسنة و العواصم من القواصم، به وسيله دانشگاه اسلامى مدينه منوّره چاپ و منتشر مى شود و عداوت و دشمنى با اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را آشكار نموده و حقايق تاريخى را انكار كرده و هرگونه وحدت ميان مسلمانان را زير سؤال برده و با مناديان وحدت به مخالفت برخاسته، چگونه مى شود به تقريب مذاهب اسلامى و وحدت مسلمين دست يافت؟(1) همچنين در ديدار اعضاى ستاد بازسازى عتبات عاليات، فرمودند: وهابيان نه تنها با اهل بيت پيامبر عليهم السلام بلكه با شخص رسول اللّه صلى الله عليه و آله دشمنى دارند و در صدد از بين بردن نام و تاريخ اسلام برآمده اند. ياد و نام ائمه اطهار عليهم السلام از بين رفتنى نيست و آن چيزى كه به زودى خاموش مى شود، فتنه وهابيت در جهان است و تنها جنايت هاى آن هاست كه در تاريخ باقى مى ماند(2). براى اين كه روشن شود كه تفكر وهّابيّت در ايجاد تفرقه مخالف قرآن و سنّت مى باشد، نخست موضوع وحدت از منظر قرآن و سنّت را بحث مى كنيم و آن گاه به عوامل تفرقه و نتايج شوم آن خواهيم پرداخت.

 (1) براى آگاهى بيشتر، ر. ك: آية اللّه العظمى صافى گلپايگانى، صوت الحق، ص 17.

 (2) سايت موءسسه آموزش مذاهب اسلامى، www.mazaheb.com، خبر گزارى فارس،www.farsnews.net

وهابیت  سيد محمد حسينى قزوينى

فراماسونری چگونه سازمانی است؟ چه نوع ارتباطی با بهائیت دارد؟

نوشته شده توسطرحیمی 25ام مهر, 1391

   یکی از زمینه های پیوند بهائیت با زرسالاری یهود، سازمان صهیونیستی و نیمه مخفی فراماسونری(Freemasonry)  است.1

       فراماسونری جمعیتی کاملاً سری و دارای تشکیلات منظم جهانی است که برارکان دولت های جهان و اکثر وجوه زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع ، سلطه یافته است. تشکیلات فراماسونری آنگونه که درانگلستان و پس از آن درفرانسه و آلمان و آمریکا درقرن هجدهم و پس از آن پدید آمد2، به سازمان مخوف، پیچیده و بسیار ذی نفوذی مبدل شد که از طریق اعمال نفوذهای مخفیانه، خواست ها، اراده و منافع لایه های مختلف طبقات سرمایه دار عصرجدید را پیش می برد.

   این سازمان اسرارآمیز3 با تشکیل لژهای4 متعدد درجذب نخبگان و دولتمردان کشورهای مختلف و پرورش فکری آنها اقدام می نماید و با استفاده از نفوذ انها درارکان اجتماعی و حکومتی، پنجه های قدرت و نفوذ خود را درحاکمیت کشورها فرو برده و استعمار را درنیل به اهدافش یاری می نماید.

 فراماسونری و صهیونیسم

   فراماسونری دارای پیوندهای نزدیک با صهیونیسم و درواقع بازوی سازمانی سرمایه سالاری جهانی یهود است که با استفاده از شبکه های فعال پیچیده، پرقدرت و مرموز فراماسونری، اندیشه حکومت برجهان را درسرمی پروراند؛«هدف، حکومت ماست… زمانی که نوبت حکومت ما فرارسد تکیه کلام خود یعنی عبارت آزادی، مساوات و برادری را عوض نخواهیم کرد، بلکه مقصود خودمان را با الفاظ دیگری از قبیل حق آزادی و وظیفه مساوات و هدف برادری ادا خواهیم کرد. در نتیجه، تمام حکومت ها را به استثنای حکومت خودمان از بین خواهیم برد… [آن گاه] با دست های محکم و قوی حکم فرمایی می کنیم و چون قدرت را از دست کسانی که مطیع ما شده اند به دست آورده ایم جاه طلبی های بی مورد و حرص و آز و انتقام بی رحمانه و کینه را منحصربه خود می نمائیم. ما هستیم که با ترور، همه جا را احاطه می کنیم و افراد زیادی را با عقاید مختلف و روش های متفاوت دراختیارمی گیریم5».

   این شبکه ها، از عوامل ذی نفوذ درسیاست خارجی  و نیز سیاست های داخلی دولت های امپریالیستی غربی، به ویژه آمریکا هستند(6) و راه استعماررا برای سیطره برسایرکشورهای جهان هموارمی سازند.

صفحات: 1· 2

معرفی كتاب هاى اهل سنّت در بطلان عقايد ابن تيميّه و وهابیت

نوشته شده توسطرحیمی 22ام مهر, 1391

      برخى از شخصيّت هاى بزرگ اهل سنّت و معاصر ابن تيميّه، مطالب وى را به نقد كشيده و برخى ديگر كتاب هايى مستقل در بطلان نظريّات او تأليف كردند، مانند:

     تقى الدين سُبكى متوفاى 756، دو كتاب به نام هاى «الدرّة المضيّة فى الردّ على ابن تيميّة» و «شفاء السقام فى زيارة خير الأنام» در نقد افكار وى نوشته است. بر كتاب «شفاء السقام» ملاّ على قارى فقيه مشهور حنفى مقيم مكه متوفّاى 1014، شرح محقّقانه اى نوشته كه «شرح شفاء السقام» نام گرفته است.

     محمّد بن ابى بكر اخنايى متوفّاى 763 كتابى به نام «المقالة المرضيّة فى الردّ على ابن تيمية» نوشت و با احاديث معتبر و ادلّه محكم، نظريّه ابن تيميّه را ردّ كرد و ابن تيميّه وقتى آن كتاب را ديد پاسخى به نام «ردّ أخنائى»، بر او نوشت.

     على بن محمّد سَمْهُودى شافعى مصرى متوفّاى 911، شيخ الاسلام مدينه، كتاب گران سنگى به نام «وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى» نوشت و در باره زيارت، شفاعت، توسّل و استغاثه به حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله بحث مفصل و محقّقانه اى كرد. افزون بر كتاب هاى ياد شده، كتاب هاى ديگرى را هم عالمان اهل سنّت در نقد افكار ابن تيميّه نوشته اند كه به برخى از آن ها اشاره مى شود:

صفحات: 1· 2

تاریخچه فرقه ضاله بهائیت

نوشته شده توسطرحیمی 18ام مهر, 1391


     بنیان گذار فرقه بابیه، سید علی شیرازی است.او جوان تاجری بود که در شیراز ادعا کرد که همه جهان در انتظارش هستند؛ او ملقب به باب بود. لقب باب از این جهت است که او اظهار می کرد مقصد اصلی اش آن است که مردم را برای ظهور کلی الهی بعد از خود آماده کند و باب یعنی دروازه ارتباط با امام زمان علیه السلام. از این جهت پیروانش به بابیه معروف شدند.

     پس از مرگ سید کاظم رشتی، که جانشین شیخ محمد احسایی پیشوای فرقه شیخیه بود، مریدان او به دنبال جانشینی بودند. سید علی محمد در این موقعیت خود را باب امام دوازدهم معرفی کرد و برخی از پیروان سید کاظم هم از او تبعیت کردند. سید علی محمد به تدریج ادعای مهدویت و سرانجام نبوت نمود. او بعد از این اعلام از طرف روحانیون بزرگ شیعه طرد شد و چندین بار توسط حکومت وقت دستگیر و هر دفعه از گذشته خود ابراز ندامت نمود، لکن هر بار توبه را می شکست و دوباره تبلیغ را شروع می نمود.

     در سال 1263 یک نشست تاریخی در حضور ناصرالدین میرزا که در آن هنگام ولیعهد بود و روحانیون آن دوره و باب صورت گرفت و سوالاتی از باب پرسیده شد که او به هیچکدام از این سوالات نتوانست به درستی پاسخ دهد و جوابهای وی که ادعای مهدویت می کرد، بسیار نابخردانه بود. متن این نشست و توبه نامه وی هنوز در موزه مجلس شورای اسلامی موجود می باشد به طوری که بعدها خود بهاییان سعی در پنهان کردن آن سند تاریخی داشتند تا اینکه چندی بعد در میدان عمومی تبریز به فرمان امیر کبیر تیر باران شد. و جسدش به گفته بهاییان در کوه کرمل مشرف بر خلیج حیفا در اسرائیل مدفون گردید که در بین بهاییان به نام مقام اعلی معروف شده است .

     فرقه بهائیه منشعب از فرقه بابیه است و بنیان گذار آن میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله است. او از خانواده نجبا و اشراف ایران بود که نسب او به پادشاهان ساسانی می رسید. او از پیروان و مبلغان باب بود و برادر کوچکتری هم به نام میرزا یحیی (صبح ازل) داشت که ادعا می کرد طبق وصیت نامه باب جانشین اوست و از این رو پس از مرگ باب عده ای او را جانشین باب دانستند لکن به جهت سن کم میرزا حسینعلی زمام کارها را به دست گرفت.

     از آنجا که باب به ظهور فردی پس از خود با مقام (من یظهر الله) نوید داده بود، افراد زیادی ادعای چنین مقامی کردند که توسط بهاء الله و میرزا یحیی کشته شدند و از اینجا نزاع اصلی در میان بابیان آغاز شد. بابی هایی که ادعای حسینعلی را نپذیرفتند و بر جانشینی یحیی باقی ماندند، ازلی نام گرفتند و پیروان حسینعلی (بهاء الله) بهائی خوانده شدند.

کارنامه عملى وهّابيت

نوشته شده توسطرحیمی 15ام مهر, 1391

 دفاع «ابن تيميه» از ابن ملجم

     قال ابن تيمية: والذي قتل علياً کان يصلّي ويصوم ويقرأ القرآن ، وقتله معتقداً أنّ اللّه ورسوله يحبّ قتل علي، وفعل ذلک محبّة للّه ورسوله في زعمه، وإن کان في ذلک ضالاًّ مبتدعاً(1) .

     («ابن تيميه» مى گويد: آن کسى که على را کشت، اهل نماز و روزه بود و قرآن مى خواند، و معتقد بود که کشتن على مورد رضايت خدا و پبامبر است، و اين کار را به خاطر به دست آوردن محبّت خدا و پيامبر انجام داد، اگر چه در اين عقيده دچار گمراهى شده بود).

     و نيز مى گويد:«وقال أيضاً: قتله واحد منهم وهو عبدالرحمن بن ملجم المرادي مع کونه کان من أعبد الناس وأهل العلم»(2) . (على بن ابى طالب را يکى از خوارج به نام عبد الرحمن بن ملجم در حالى که از عابدترين انسانها و داراى مقام علمى بود به قتل رساند).

     ملاحظه مى کنيد که «ابن تيميه»، ابن ملجم را چگونه مدح مى کند با اين که پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم)، او را از شقى ترين انسانها و در رديف پى کننده ناقه ثمود شمرده است.

     قال علي(عليه السلام):«أخبرني الصادق المصدّق أنّي لا أموت حتى أضرب على هذه وأشار إلى مقدّم رأسه الأيسر فتخضب هذه منها بدم، وأخذ بلحيته وقال لي: يقتلک أشقى هذه الأمّة کما عقر ناقة اللّه أشقى بني فلان من ثمود»(3).

     قال الهيثمي: رواه الطبراني وأبو يعلى وفيه رشدين بن سعد وقد وثّق ، وبقية رجاله ثقات.

     حضرت امير (عليه السلام) مى فرمايد: پيامبر راستگو و راستين به من خبر داد که مرا شقى ترين انسانهاى اين امت به شهادت خواهد رساند).

     هيثمى رواياتى به اين مضمون نقل مى کند، سپس مى نويسد: روات اين روايات همه مورد وثوق هستند.

     سپس روايت ديگرى به همين مضمون نقل مى کند و مى گويد: وقال بعد رواية أخرى بهذا المضمون: رواه أحمد والطبراني والبزّار باختصار، ورجال الجميع موثّقون(4).

     احمد وطبرانى و بزّار آن را به اختصار نقل کرده اند، و راويان اين حديث همه آنان ثقه مى باشند.

صفحات: 1· 2