« رقم زدن سرنوشت امت ... | توسل به اهل بیت علیهم السلام » |
فرهنگ جبهه
نوشته شده توسطرحیمی 24ام فروردین, 1392تقديم به سبكبالان عاشقي كه غريبانه كوچيدند و غريبانه در خاك آراميدند تا شهادت را به زيباترين وجه براي ما تفسير كنند.
تكيه كلامها: تكيه كلام رزمندگان معمولاً دور بود از بيهودگي و بيپروايي. به علاوه آنقدر دستشان بسته نبود كه به دامان مهملات و بعضي كلمات بيبو و خاصيت پشت جبهه بياويزند.
كمتر كسي ميپسنديد كه به جاي «خدا خيرت بده»يا «اجرت با امام حسين (ع)»، عبارت سست «دمتگرم» را به زبان بياورد؛ منطقه محل تفوق بود نه تنزل، جاي افزودن نه كاستن. چنان كه وقت وداع و جدايي - چه مكالمهاي و چه مكاتبهاي - به تعبير «خدا حافظ» لفظ «امام» را ميافزودند و تركيب مخلصانهي «خداحافظ امام» را به وجود ميآورند و هنگام خوف و خطر«لاحول و لا قوه الا بالله» را ميگفتند و ذكر خداوند كه باعث اطمينان قلب بود در همه حال بر لبانشان جاري بود.
دعاهاي قبل و بعد غذا
در فرهنگ جبهه تقيد به خواندن اوراد و اذكار پيش از غذا بسيار باب بود تا جايي كه بسياري از برادران، ولو شده بود كه لقمهاي به دهان برده رانگه دارند يا قاشق پر از غذا رابه ظرف برگردانند، دعا و ثناي مخصوص غذايشان ترك نميشد. دعاهاي قبل از غذا بيشتر همان عبارت معروف بود «اللهم ارزقنا رزقاً حلالاً طيباً واسعاً» بود و گاهي به جاي دعاي قبل از غذا دعاي فرج ميخواندند يا آنچه در نيات و اغراضشان بود و بعضي اظهار ميكردند از جمله اينكه:«خدايا به قوت و غذا براي كسب بنيهي دفاعي و حفاظت از حريم و حدود تو، روي آوريم» البته بخش عمدهي دعا بعد از غذا خوردن خوانده ميشد كه نوبت به شوخ طبعيهايي ميرسيد كه به نسبت آمادگي روحي بچهها گل ميكرد مانند خواندن دعاي آغازين سفره در آخر غذا، كنايه از اينكه ما سير نشدهايم و يا اينكه «الهي به حق سيد عرب و عجم كه اين سفره معمور باد، هميشه پر از نعمت و نور باد، صدام از دو چشم كور باد» و البته به آخر عبارت اول (طبياً واسعاً) گاهي عبارت و «طهر بطوننا من الحرام و الشبهه» را نيز ميافزودند و گاهي به مزاح عبارت «با سر برويد توي كاسهها» را ميگفتند و سپس مشغول غذا خوردن ميشدند و در پايان غذا هم تكتك افراد بايد چيزي ميگفتند تا حاضران آمين بگويند يكي ميگفت: «خدايا ما كه سير نشديم، ديگران را سير كن» ديگري ميگفت: «خدايا ما سير شديم، گرسنگان مال دنيا را بكش» بعضيها هم جداً دعا ميكردند و ميگفتند: «خدايا ما را آدم كن» يا «خدايا مرا شهيد مفقودالجسد قرار بده»، ساير دعاها عبارت بودند از «خدايا ما را نسبت به هم رئوف مهربان گردان» «خدايا ما را شرمنده شهدا نكن» «الهي ما كم كرديم تو زياد كن» «خدايا ما كه خورديم سير و پر، صداميان بميرند گُرگُر» و نيز «الهي اين سفرهي ما دور باد از آفات ارض و سماء صاحبش دائماً در سرور، چشم شيطان و شيطان صفتان كور، رهبر انقلاب پيروز منصور، روح شهيدان شاد، فاتحه معالصلوات»
وقتي دعا دور ميزد و نوبت به آخرين نفر ميرسيد و او به رغم توقع ديگران آمادهي گفتن عبارات بديع و تازهاي نبود و از طرفي مايل بود قضيه را به اصطلاح به خوبي و خوشي تمام كند ميگفت: خدايا… خدايا (و در حالي كه همه منتظر بقيهي دعا بعد از اين تأكيد بودند) ادامه ميداد: تا انقلاب مهدي….
مزاح مكاتبهاي:
گرم بودن بازار شهادت و تنزل مرگ در حد بسياري از امور عادي ديگر، باعث شوخيهايي دراين زمينه ميشد از جمله تهيهي اعلاميهي فوت و مجلس ترحيم براي كسي كه حي و حاضر بود وامثال اين نسبتها كه «بر اثر پرخوري به درجهي انفجار رسيده است» و اعلام تاريخ مجالس ختم و ترحيم سوم وهفتم و چهلم» و چسباندن آن به ديوار محل استقرار. و يا اينكه وقتي كسي از آنها در نامهاش تقاضاي عكس ميكرد ميآمدند نقاشي كودكانهاي ميكشيدند از صحنهي درگيري در جنگ بعد روي نقش اشخاص اسم ميگذاشتند در حالي كه يكي پوتينهايش را درآورده بود و به سمت خانه فرار ميكرد ديگري آنقدر خورده بود كه نميتوانست تكان بخورد و … و اگر دستشان به مجلات و جرايد ميرسيد تصاويري از حيوانات را ميبريدند و زير آن مينوشتند. «ببخشيد چون تصوير دنيايي نداشتم، نمونههايي از عكسهاي آخرتم را برايت فرستادم» گاهي هم در پاسخ عكس دستهجمعي تصويري ازچند شاخه يا دستهاي گل را ارسال ميكردند»
قسم نخوردن:
باور احكام، او امر و نواهي شارع مقدس و آنچه موجب خشنودي و ختم و سخط حضرتش را فراهم ميآورد چنان بر جان و بندبند وجود بندگان خاصش نشسته بود كه گويي نميتوانستند غير از آن بكنند. از آن جمله پرهيز از سوگند خوردن و حساسيت داشتن نسبت به بر زبان آوردن نام مقدس حقتعالي و ائمههدي بود و از جهتي شايد عادت به اين امر در پشت جبهه، ناخودآگاه آنها را به اين وضع وا ميداشت و چارهاش چيزي نبود جز جايگزيني عبارت- البته با چاشني مزاح- همچون «جان دلاك» به جاي «جان مولا» يا «ملاوكيلي» به جاي «خداوكيلي» ، جان مرتضي عقيلي» (اسم شخص) به جاي «جان مرتضي علي» و نظير آنها در مواقعي كه ناچار ميشدند براي اثبات مدعايشان قسم بخورند.
منبع: آداب و رسوم (فرهنگ جبهه) سيد مهدي فهيمي
یا علی(ع) رفتم بقیع اما چه سود
هرچه گشتم فاطمه(س) آنجا نبود
یا علی(ع) قبر پرستویت کجاست؟
آن گل صد برگ خوش بویت کجاست؟
هرچه باشد من نمک پرورده ام
دل به عشق فاطمه (س)خوش کرده ام
حج من بی فاطمه (س) بی حاصل است
فاطمه (س) حلال صدها مشکل است
شهادت جگرگوشه وریحانه پیامبربرهمگان تسلیت باد.
فرم در حال بارگذاری ...