« خدا آخرت را جز به کسی که دوستش می دارد، نمی دهد!بهترین آفریده »

فصل اشک

نوشته شده توسطرحیمی 19ام مرداد, 1398

 

فصل اشک و سوز و آه از پرده ی دل میشود
باز چشمانم به رنگ سرخ مایل میشود

باز هم روح الامین مرثیه خوانی میکند
کاف و هاء و یا و عین و صاد نازل میشود

با لباس مشکی ام احرام گریه بسته ام
یک زیارت با هزاران حج معادل میشود

سعی ما پای پیاده از نجف تا کربلاست
شاهراه وصل ما این حد فاصل میشود

نیت گریه نمودم در نماز نیمه شب
چون که روضه بهتر از درک نوافل میشود

رکعت اول به یاد تشنه لبها سوختم
رکعت بعدی من گودال کامل میشود

مادری پهلو شکسته میرسد از سمت عرش
روضه از اینجا به بعدش سخت و مشکل میشود

لحظه ای که سینه ی ارباب سنگین میشود
روضه سنگین ارباب مقاتل میشود

نیزه ها نامهربان هستند اما لحظه ای
مهربان با حنجر او تیغ قاتل میشود

سر غنیمت میرود گودال میگردد شلوغ
وقت غارت کردن مشتی اراذل میرسد

آه از آن لحظه ای که مادرش سر میرسد
با تنی عریان ، تنی بی سر مقابل میشود

محسن حنیفی


فرم در حال بارگذاری ...