موضوعات: "گلستان قرآن" یا "قرآن" یا "تفسیر" یا "آموزش روخواني و روانخواني قرآن كريم" یا "تدبر در کلام وحی"
بهانههایی برای بچهدار نشدن!
نوشته شده توسطرحیمی 14ام اردیبهشت, 1393 «تعریفها» زندگی آدمها را عوض میکند
چگونگی تعریف ما از زندگی و پدیدههای آن، قطعاً مدار زندگیمان را عوض میکند. امروزه تعریف ما مثلاً از پدر بودن یا مادر بودن خراب شده است. یعنی به خاطر فضای زندگی تکنولوژیک، به خاطر فرهنگهای القایی، به خاطر تهاجم فرهنگی و بسیاری مسائل دیگر، تعاریف ما تغییر کرده است. ما در موضوع فرزند دچار استحالهی در تعریف شدهایم. مثلاً فرزند در بعضی موارد به ابزار پیونددهندهی زن و شوهری تبدیل میشود که در آستانهی جدا شدن هستند! برخی افراد برای این فرزند میآورند که زندگیشان را گرم کند! انگار که این فرزند چسب دوقلو است! در یک نگاه دیگر، فرزند عصای پیری است. در نگاهی دیگر، فرزند برای لذت بچهداشتن است. در نگاهی، اگر فرزند نیاوریم، چه کنیم؟ این عوامل پرکردن بیمعنی زندگی است و البته هرکدام از این تعاریف را فرض بگیرید، یک منظومهای را هم بعد از خودش ایجاد و ایجاب میکند.
برخی افراد برای این فرزند میآورند که زندگیشان را گرم کند! انگار که این فرزند چسب دوقلو است!
احکام الهی یک سلسلهی واحد است
اسلام دیدگاهی در مورد فرزند و رزق و روزی او دارد و صراحتاً میگوید:
«لا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکمْ خَشْیة إِمْلَاقٍ»۱ بچههایتان را از ترس گرسنهماندن و فقیرشدن نکُشید.
این دستور اسلام، و یک منظومهای از معارف است. البته در آن زمان بلد نبودند جلوی تشکیل نطفه را بگیرند و بچه را میکشتند، اما الان بلد هستند و کلاً بچهدار نمیشوند! اگرچه این یک بحث فقهی است و میگویند این دقیقا آن نیست، ولی طرح موضوعش همان است. بالاخره اگر کسی پیشگیری کند، باز هم همان وجه «خشیة املاق» مهم است. یعنی نیت «خشیة املاق» نیت الهی نیست.
اگر خداوند چنین دستوری میدهد، فرزند را نیز یک طور خاصی تعریف میکند. خداوند یک منظومهی احکام ایجاد میکند. ما نفقه را نمیدهیم، مهریه هم واقعاً صداق و صداقت نیست، هیچ چیز را درست انجام نمیدهیم، بعد میگوییم چرا باید مثلاً ارث زن نصف باشد؟ خب این یک بستهی مالی بوده که امروزه ۹ قسمت آن را اجرا نمیکنند و بعد میگویند دهمین قسمتش اجرایی نیست و اگر میشود، قانونش را عوض کنید. اگر دربارهی هر چیزی در عالم اینطوری عمل کنیم، نتیجهاش همینگونه میشود. قوانین اسلام یک بستهی کامل است ولذا با حذف بخشی از آنها قطعاً بخشهای دیگر آسیب میبیند.
فرزند جایگاه والایی در منظومهی توحیدی دارد
یک بحث استثنائی قرآن دربارهی فرزند، در آیات ابتدایی سورهی مبارکهی «مریم» و در مورد حضرت زکریا علیهالسلام است. جناب زکریا اینگونه به پروردگارش میگوید که:
«قالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیباً وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِک رَبِّ شَقِیاً»۲ پروردگارا من پیر شدهام، ولی اینطور هم نیستم که بگویم نمیشود؛
« وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِی مِن وَرَائِی»۳ من یک مَوالیای دارم و نگرانشان هستم.
منظورش از موالی چیست؟ آیا یعنی خانوادهای دارد؟ نهخیر؛ میگوید:
«وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِی مِن وَرَائِی» و ضمناً هم میدانم که «فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلِیّاً»۴.
نمیگوید من از جانب تو غلام میخواهم. نمیگوید: فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلداً، بلکه میگوید: «فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلیّاً». میگوید «ولیّ» میخواهم. یعنی یک مسیری را آمده و یک حرکت توحیدی را شروع کرده و حالا نگران است که در آینده برای این حرکت چه اتفاقی خواهد افتاد. یعنی میخواهد یک کسی این حرکت توحیدی را ادامه دهد. بعد توضیح میدهد و میگوید:
«یرِثُنِی وَیرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوب»۵. ارث نبوت برایش مهم است، نه اینکه من دچار کهولت سن هستم و میترسم این پولهایی که جمع کردهام، چه خواهد شد! او «ولیّ» میخواهد. میگوید من پرچم توحید را برافراشتهام و بعد از رفتنم نگران این پرچم توحید هستم. به خاطر اینکه موسی وقتی از میان قومش رفت، همهی تلاشهای او را به هم ریختند. پس حالا من یک کسی را میخواهم که ولیّ باشد تا این پرچم توحید را به دست او بسپارم. فرزندش را برای ادامهی ولایتش میخواهد و این همان نگاهی است که همهی انبیاء به فرزندانشان دارند.
ابراهیم نبیعلیهالسلام فرزندش اسماعیل را ادامهی آن حرکت توحید در نظر میگیرد. بعد از انبیاء هم ما در وصیتنامهی امیرالمؤمنینعلیهالسلام همین دغدغهی توحیدی را میبینیم. یا همچنین در وصیتنامهی امام خمینیرضواناللهعلیه.
آنها فرزند را در این منظومه میخواستند. در این منظومه فرزند از اول نذر توحید شده است و ما این را در قرآن داریم. در سورهی مبارکهی آلعمران برمیخوریم به خانمی که از آن تعبیر میشود به «امْرَأَةُ عِمْرَانَ». این همسر عمران، همان مادر حضرت مریم است که «نَذَرْتُ لَک مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا»۶؛ فرزند درون رحمش را نذر خداوند کرد و این یعنی همان بستهی «نگران رزق نباش»، زیرا این فرزند افق بلندی دارد.
مادرش میگوید من این بچه را به دنیا میآورم، ولی این بچه برای من نیست؛ این بچهی تو است که یک مدتی به من امانتش میدهی تا بزرگش کنم. این کودک من، آزادِ در راه توست و در بند من نیست، بچهی نذرشده است. خداوند متعال هم متقابلاً میفرماید:
«فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا»۷ یعنی قبولش کرد و رشدش را بر عهده گرفت. خداوند کفالت فرزند ما را بر عهده میگیرد، ولی به شرطی که او را سپرده باشیم به خدا.
یکی از حیلههای شیطان، تربیت است
در منظومهی توحیدی میتوان گفت که خیال آدمها باید کاملاً از رزق و روزی راحت باشد. حتی بهتر بگویم که خیال آدمها باید از رشد و تربیت فرزندشان هم راحت باشد. الان یکی از دغدغههای مذهبیهای ما رزق نیست، بلکه تربیت صحیح فرزندان است. این یکی از فتنههای شیطانی برای جلوگیری از فرزندآوری است که: آیا اگر بچههایی به دنیا بیاورم، میرسم تربیتشان کنم یا نه؟
یعنی همان «خَشیَةَ إملاقٍ» را به اسم تربیت مطرح و وسوسه میکند. قرآن صریحاً گفته که اگر پدران و مادران توانستند فرزندانشان را نذر خداوندشان کنند، خداوند خودش تربیت آن را کفایت میکند. در قرآن، آنجا که میگوید شیطان از چپ و راست و جلو و عقب میآید، مرحوم علامهی طباطبایی توضیح میدهد که یعنی به اسم کار خوب، مانع کار خوب میشود.
الان یکی از دغدغههای مذهبیهای ما رزق نیست، بلکه تربیت صحیح فرزندان است. این یکی از فتنههای شیطانی برای جلوگیری از فرزندآوری است.
من نمیخواهم بگویم که اگر چنین کاری کردیم، دیگر لازم نیست به رشد و تربیت بچهها اقدام کنیم؛ بلکه میگویم آدم برای رشد و رزقش تلاش کند و خیالش هم راحت باشد که کسی پشتش ایستاده است. مگر شده کسی به خدا اعتماد کند و جواب نگیرد؟ مشکل اینجاست که ما به شکل «بگیر و نگیر» اعتماد میکنیم؛ یکی دو روز اعتماد میکنیم، اما شک میکنیم و دیگر ادامه نمیدهیم. چقدر آدمها در تاریخ از ترس ذلیلنشدن، ذلیلانه زندگی میکنند. این روایت را امیرالمؤمنین علیهالسلام فرموده که: از ترس ذلیلشدن، ذلیل زندگی نکنید. اگر در “منظومهی اعتماد به خدا” همه چیز درست و کامل چیده شود، و این زنجیره قطع و وصل نداشته باشد و اتصالی نکند، این سیستم قطعاً درست کار خواهد کرد.
برای بچهنخواستن باید جواب داشته باشیم
حضرت علامهی طباطبایی در تفسیر المیزان نوشتهاند: بشری که الان به وجود آمده، ماحصل توالد نسل قبلی خودش است. بشر آیندهای که الان نیست نیز حاصل توالد نسل امروز است. شما تصور کن اگر مردمان ده نسل پیش به این جمعبندی میرسیدند که هیچ احتیاجی به فرزندآوری نیست و چرا زحمت بچهداری را به خودشان بدهند؛ یعنی اگر ده نسل پیش تصمیم میگرفتند که این ماجرا را قطع کنند، نسل امروز اصلاً وجود نداشت. یعنی بودن من و شما بر روی زمین حاصل یک توالدی است که از قبل اتفاق افتاده است. اگر با یک دید بشردوستانه هم به این مسأله نگاه کنیم، باید برای توالد ارزش قائل باشیم.
حالا حرف سر همین است و قرآن صراحتاً میفرماید: «هَلْ أَتَی عَلَی الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یکن شَیئاً مَّذْکورًا»۸ شیئ بوده، اما مذکور نبوده است. یعنی الان هم انسانهای نسل آینده هستند، اما مذکور نیستند و شما باید بگویید به چه حقی او را غیر مذکورش کردهای؟ ما احساس میکنیم چیزی به گردن ما نیست و همین است که هست، دلم نخواست! حال آنکه در آن دنیا باید در قبال چنین نخواستنهایی پاسخگو باشیم. از سوی دیگر در مورد ارتقای شخصیت خود انسان هم تجربهی عینی نشان میدهد که هیچ بستری مانند فرزند و فرزندآوری، برای فضای عملکرد یک انسان مفید نیست و آن را به چالش نمیکشد.
متأسفانه بعضیها آنقدر در زندگی دچار افسردگیهای متعدد هستند که میگویند اگر به خودم بود، ترجیح میدادم به دنیا نیایم و اصلاً چه بهتر که به دنیا نمیآمدم؛ این برمیگردد به یک معضل دیگر. ما در زندگی متأسفانه بعضی جاها از حداقلهای زندگی بشری فاصله گرفتهایم. حتی بنیان زندگی بشری که مبتنی بر امید و حرکت است هم ضربه خورده است. هیچ چیز به اندازهی امید در جریان بشریت مهم نیست. لذا هر کسی و در هر حکومتی، اگر امید را از بین ببرد، این از هر خیانتی بدتر است. بشریت به امید زنده است.
*پژوهشگر علوم قرآنی :هانی چیتچیان
پینوشتها:
۱. سورهی مبارکهی إسراء، آیهی ۳۱
۲. سورهی مبارکهی مریم، آیهی ۴
۳. بخشی از آیهی پنجم سورهی مبارکهی مریم
۴. بخشی از آیهی پنجم سورهی مبارکهی مریم
۵. بخشی از آیهی ششم سورهی مبارکهی مریم
۶. بخشی از آیهی سیوپنجم سورهی مبارکهی آلعمران
۷. بخشی از آیهی سیوهفت سورهی مبارکهی آلعمران
۸. سورهی مبارکهی انسان، آیهی 1
نامه یک طلبه کمسواد به یک روحانی باسواد
نوشته شده توسطرحیمی 27ام فروردین, 1393نویسنده تارنمای “کلبه طلبگی” در بروز رسانی وبلاگ خود چنین نوشت:
گفتند:مقدمه
گفتم:بی مقدمه …
گفتند :نمی شود
و من نوشتم:می خواهم بر سر گنجینه ام بروم و دفتر خاطرات خود را که مدتهاست نگشودام را برداشته و مروری بر گذشته داشته باشم.
صدای ورق زدنم را در اتاق خالی پر از سکوتم می شنیدم که ناگهان صفحه ای توجه مرا به خود جلب کرد.
صفحه ای که در آن نقش حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی را حک کرده بودم که اهمیت آن روز را برای من یاد آوری کرده باشم، همان روزی که ملت غیور ایران در اوج فشارهای غربی علیه ایران با حضور خود در انتخابات سرنوشتی را برای این مرزو بوم رقم زدند که در چنین شرایطی یک استثنا به شمار می آمد.
نتیجه این حضور حداکثری مردم شخصی را از نسل آدم و از قشر روحانیون در صندلی ریاست جمهوری نشاند که هم روحانی بود و هم روحانی…!!!
***
این است متن نامه یک طلبه کم سواد به یک روحانی باسواد
سلام آقای روحانی حقوق دان
سلامی به گرمی آفتاب، سلامی به بلندای آسمان آبی و سلامی به بزرگی عزت و غرور ایرانیان
این چه معنایی دارد که رئیس جمهور یک کشور بزرگ و با افتخار؛ در سخنان اخیرش؛ گذاشته و برنداشته به منتقدان یک توافق خارجی بگوید: “کم سواد"؟!
گیریم همه بی سواد و بعضی آقایان ریش پرفسور دار باسواد!
آقایان باسواد، توافق ژنو به ما ربطی ندارد پس چرا عصاره ملت نیز از محتوای آن بی خبرند؟!
(لبخند با طعنه) اِ هِ بیخیال بگذریم…
اینکه به یک لبو فروش و راننده تاکسی های زحمتکش کنایه بزنید که “به شما چه ربطی دارد که انرژی هسته ای چیست و اساساً حق مسلم هست یا نه؟!”
واینکه مردم را در صف های طولانی سبد کالایی جمع کنید به امید اینکه پیام صف های سبد کالا، این باشد روحانی، متشکریم…
اینها و همه اینها شد عزت؟!نمی دانم چون کم سوادم.
و نمی دانم خاطرتان هست که در 18 خرداد 92 در ورزشگاه شهید شیرودی خطاب به این ملت اینگونه گفتید:«من عزت و غرور ایرانیان را باز خواهم گرداند … اگر می خواهید عزت و شکوه و عظمت به همه ایرانیان برگردد، پای صندوق آراء بشتابید.
بارها و بارها واریز یارانه به حساب مردم را برابر با گداپروری دانسته و باعث خورد شدن عزت و آبروی مردم دانستید!
خاطرتان هست که گفتید: “صدقه گرفتن افتخار نیست بلکه صدقه دادن افتخار است؛ باید کار را به جایی برسانیم که به جای اینکه مردم دستشان را به سوی دولت دراز کنند، دولت دستش را به سوی مردم دراز کند.”
حال انصاف بدهید، این است آن عزتی که شایسته ی این ملت بزرگ بود؟!
سرما، صف، زنبیل و… مردم را اینطور تکریم میکنند!
بماند که چه تعداد پیرزن و پیرمرد زیر دست و پا وجان خود را از دست دادند! و بماند که چند نفر دیگر گریبان گیر سبدی خواهند شد که به نام نیازمندان و به کام توانمندان در فروشگاه ها عرضه می شود!
اگر راستش را بخواهید اصلا تقصیر شما نیست! تقصیر ماست! وقتی بی مهابا به دغدغه ی نان بپردازی و به جای اعتماد به روزی رسان، به شعارهای دهان پرکن خلق اون چنگ زنی، باید هم اینگونه در داخل و خارج ذلیل خاص و عام شوی…
آری، از ماست که بر ماست
آقای روحانی این ها حرف یک هم زبان شماست، به قول طلبه ها توجیه بس است کمی تقوا پیشه کنیم و به خود آئیم.
من و تو هرچه باشیم برای خود خطوط قرمزی داریم که باید رعایت کنیم!
شما که حقوق دان هستید کمی هم به حقوق ملت شریف ایران توجه کنید!!!
با دیدن بیگانه رنگ عوض نکرده و آنها را ذو الحق ندانیم!
***
پ.ن:اگه مطلب ناقص بود به پای کم سوادی ما بزارین انشاا… کمی که باسواد شدم کاملش می کنم.
منبع:
نامه جمعی از اساتید و مدیران مدارس علمیه قم به رهبر انقلاب چه بود؟
نوشته شده توسطرحیمی 26ام فروردین, 1393جمعی از اساتید و مدیران مدارس علمیه قم در نامهای خطاب به رهبر انقلاب عنوان کردند:
هر سستی و کندی در این مسیر نگرانیم و بر این باوریم که با استقامت بر ارزشهای انقلاب، تقویت ساخت درونی کشور و تاکید بر اقتصاد مقاومتی میتوان مشکلات را پشت سر گذاشت.
به گزارش “ندای انقلاب”، متن نامه اساتید و مدیران مدارس علمیه قم به رهبر معظم انقلاب به این شرح است:
بسمالله الرحمن الرحیم
محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله العظمی خامنهای (دامت برکاته)
با سلام و تحیات وافر
انقلاب اسلامی ایران که با منطق اسلام و دغدغه دین خدا در زمین باورها و تعهدات جامعه مسلمانان جوانه زد و به لطف الهی در برابر انواع فتنههای داخلی و بدخواهیهای متنوع دشمنان منطقهای و بینالمللی ایستاد، امروز پس از گذشت سی و پنج سال، همچنان بر شعارهای اصلی و حیاتبخش خود پایدار است و با فراگیر شدن امواج آن در میان سایر ملتها و ظهور بیداری گسترده اسلامی به آیندهای امیدبخش مینگرد و در آستانه تشکیل تمدن نوین اسلامی قرار دارد.
ما به لطف تعلیمات امام خمینی و رهنمودهای حضرتعالی که هر دو از معلمان دلسوز توحید گسترده و کاربردی اسلامی برای جامعه ما بودهاید، صاحب نگاهی متفاوت به ضرورتهای زندگی اسلامی خویش گشتهایم. از این رو با اجازه از محضر پرفیضتان و پس از مروری بر این برداشتها و باورها به طرح مواردی از مسائل روز میپردازیم.
تمدن نوینی که این ملت به حکم آیین توحیدی اسلام به سوی آن در حرکت است، به دستهای التذاذات و تمتعات دنیوی و ابتهاجات مادی خلاصه نمیگردد؛ فهمی جدید از حیات بشری و رویهای برخاسته از منویات توحیدی، ضد طاغوتی و مهجور افتاده رسول گرامی اسلام (ص) و اهل بیت آن حضرت (ع) است.
تردید نداشته و نداریم که حرکت ما به سمت این تمدن نوین از دل تقابلها و ناخشنودیهای دشمنان خدا میگذرد. آمریکا که در مدرسه امام امت “طاغوت و شیطان بزرگ” خوانده میشود، پرکارتر از دیگر دولتهای سلطهگر با تمام توان و امکان خود، به دشمنی با ما و هر ملت آزادیخواهی پرداخت، ولی حاصل تمام این دشمنیها نفرت روز به رشد و بیسابقه بینالمللی، فرسودگی شعارهای پرطمطراق چندین ساله افول قدرت و ضعف بنیههای درونی اوست. ما از تقابلی که در این چند دهه با مستکبران خونریز عالم داشتهایم نزد خود مردم دنیا و خدای عالم پشیمان نیستیم و به همین جهت نیازی به تجدیدنظر در دیپلماسی جهانی خویش نمیبینیم. در هیچ جای قرآن دوستی دشمنان خدا با امت خداجو وعده داده نشده است، بلکه پروردگار متعال همواره مومنان را از اندیشه دوستی با کفار برحذر داشته و هرگامی در دوستی با ایشان را با گسستن از اهل ایمان مساوی دانسته است.
همواره پیش و پس از انقلاب افرادی بودهاند که در افتادن با زورگویان را ممکن یا مفید نمیشمردند و به واسطه تحلیلهای به ظاهر عمیق و عالمانه از نظامات بینالمللی و جایگاه ابرقدرتها، دوام آوردن بدون آمریکا را ممکن نمیدیدند، چه رسد به اینکه این کشور کوچک و حکومت نوپای بنای مخالفت با دشمنی با آمریکا بگذارد. همه اینها در حالی بود که این ملت به رهنمود امام عزیزمان چنین کرد و پیروز شد. در نگاه اینان امام شخصیتی افراطی به نظر میرسید که گرفتار دستهای شعارهای حماسی بود و واقعیات را نمیدید و به عواقب کار نمیاندیشید.
دلهایی تا این پایه سست و نگاههایی تا این اندازه کوتاه اگر نتوانست به نام عقلانیت سیاسی و یا شعار “ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکه” تسلیم را به باور ملی تبدیل کند، لاجرم صلح را با الهام از صلح حدیبیه پیشنهاد خواهد کرد، اما در زمانی که ملت و کشور انقلابی ما صدایش در دنیا شنیده شده، ساخت درونی آن محکمتر شده، قدرت و جربزه ایستادگی در برابر نظام سلطه را به اثبات رسانده، از عمقی استراتژیک در منطقه برخوردار گشته، در اثر ایستادگی به جوشش درونی افتاده و دانش، فناوری و اقتصادی درونزا را تجربه کرده، تن دادن به مطالبات نظام سلطه شباهتی به صلح حدیبیه که یک فتح مبین بود، ندارد.
اکنون همه کارگزاران عزیز این نهضت موظف هستند پس از برخورداری از دلی مومن و اندیشهای انقلابی، توده مومنان را برای تحمل دشواریهای این حرکت انقلابی مهیا کنند و با تدابیر درست راههای کم هزینهای برای تحقق این رسالت تاریخی و حیات فخر آفرین بیابند.
چندی است که موضوع انرژی هستهای، به بهانه جدید نظام سلطه برای درافتادن با نهضت و نظام اسلامی، بدل شده است. دولت محترم یازدهم در برابر این زورگوییها دست به تدبیر جدیدی زد و گفتوگوها را به توافقنامه ژنو ختم نمود. ما به دلسوزی کارگزاران اسلامی اعتقاد داریم، ولی مانند حضرتعالی به مذاکره خوشبین نیستیم و عهدشکنی مکرر آمریکا را نشانی بر این بیاعتمادی میدانیم و از آنجا که توافقنامه ژنو را رخدادی ملی و بسته به محتوای آن سرنوشتساز میبینیم، چند نگرانی بر آمده از آن را با شما در میان میگذاریم. امیدواریم این مطالبه محترمانه و دلسوزانه که از بن مایه علمی و عقبه کارشناسی برخوردار است مایه رنجش خدمتگزاران ملت نگردد.
اینکه در توافقنامه رفع تحریمها را تا مدتی نامعلوم ولی طولانی به عقب انداختهایم،
اینکه مطابق این توافق خود را تا انتهای گام اول از عده برگههای برنده محروم ساختهایم،
اینکه در این توافقنامه تاریخی هیچ تصریحی بر حق هستهای خویش نکردهایم،
اینکه با پذیرش عبارتهای مبهم راه توافق را به ضرر خویش و به نفع دشمنی که سلاح تحریم به دست گرفته متزلزل کردهایم،
اینکه در انتهای گام نهایی تنها تعلیق بخشی از تحریمها که تحریمهای هستهای است وعده داده شده،
اینکه حقوق مطلق پذیرفته در معاهده ان پی تی را محدود کردهایم،
اینکه در این توافقنامه بازرسیهای فراتر از معمول و ارائه اطلاعات وسیع راهبردی را پذیرفتهایم،
اینکه شرایطی پدید آوردهایم که به دشمنان اجازه طرح مسائلی چون توان موشکی کشور، پشتیبانی از حزبالله لبنان، اتهام نقض حقوق بشر، موضعگیری در جنگ سوریه، رسمیت یافتن دولت اسرائیل و … را دادهایم و مشاهده تفاوت برداشت مسئولان دولتی و طرف مقابل از محتوای توافقنامه، اینها اموری نیستند که بتوانیم تنها در حد یک نگرانی گذرا با آن برخورد کنیم.
از طرفی نیز علیرغم ادعای گشایش در عرصه دیپلماسی با اهانتها و تهدیدهای مکرر آمریکا به حمله نظامی و مخالفت صریح آنان با حضور ایران در اجلاس ژنو ۲ روبهرو شدیم.
در کنار اینها دیدارهای وزیر خارجه ایران با همتای آمریکایی خود، گفتوگوی تلفنی رئیس جمهور محترم با رئیس جمهور جنایتکار آمریکا و اینکه قبل از جلسه مهم مذاکرات خزانه کشور را خالی اعلام کنیم، پس از تهدید به روی میز بودن گزینه نظامی بگوییم آمریکا با یک بمب میتواند توان تسلیحاتی ما را به کلی نابود کند، آنگاه که دشمنان از تلقی موثر افتادن تحریمها شادمانی میکردند، با ایجاد صفهای طولانی تصویر یک کشور قحطیزده را به نمایش درآوریم. یا مکررا کشور را در معرض انواع بحرانها معرفی نماییم، نشان از تعجیل در تحلیل تصمیم دارد که بر نگرانیها میافزاید و موجب شده که مراجع عظام تقلید (دامت برکاتهم) و بزرگان حوزه درباره حساسیتهای این توافقات و ظرافتهای آن تذکراتی به دولتیان بدهند.
بی تردید با مشاهده نشاط و شادمانی دشمنان از حصول این توافق، و برخوردهای تحقیر آمیز مکرر آنان پس از آن، بنا به رهنمود امام راحل که خوشحالی دشمن را نشان از نقصان رفتارمان معرفی میکرد، این نگرانیها عمق بیشتری میگیرد. البته نگرانی بالاتر این است که بینش بلند و باور نیرومند استکبارستیزی و تقابل بیپایان با امداد الهی که از جلوههای توحید مبسوط اسلامی است به مرزهای فراموشی نزدیک شود.
از سوی دیگر این انقلاب از اساس انقلابی فرهنگی بوده و دستیابی به تمدن نوین اسلامی از رهگذر پایداری بر این فرهنگ و تقویت آن میگذرد. اما رویکردها و رویدادهای اخیر عرصه فرهنگ با آهنگ حرکت امتی که آرمان تمدنسازی در سر دارد همساز نیست.
زیر سوال بردن اساسیترین باورهای دینی در نشریات، بازگشت عناصر معلومالحال به عرصه فرهنگ، تجلیل از افرادی که هیچگونه سنخیتی با میانی ارزشی انقلاب ندارند و زمینهسازی برای فعالیت آنها و تغییرات گسترده در وزارت علوم که موجب عکسالعمل مراجع عظام تقلید و بزرگان حوزه شده است، بر این نگرانیها میافزاید. آنچه همواره حضرت عالی از نخبگان خواستهاید درک شرایط ویژه تاریخی و نگاه به افق روشن تشکیل تمدن اسلامی است ما نیز از هر سستی و کندی در این مسیر نگرانیم و بر این باوریم که با استقامت بر ارزشهای انقلاب، تقویت ساخت درونی کشور و تاکید بر اقتصاد مقاومتی میتوان مسائل و مشکلات سنگین را پشت سر گذاشت. از این رو آمادهایم بر اساس رهنمودهای شما با گامهای استوار سهم خود را در این مقطع خاص از تاریخ اسلام ایفا نماییم.
سعادت این کشور، توفیق کارگزاران و بقای عمر حضرتعالی را از خداوند متعال مسئلت داریم.
جمعی از اساتید دروس خارج و سطوح عالی و مدیران مدارس حوزه علمیه قم
حضرات آیات و حجج اسلام
محمود عبداللهی عضو جامعه مدرسین، عضو شورای عالی حوزههای علمیه
غلامرضا فیاضی: عضو جامعه مدرسین، رییس هیات مدیره مجمع عالی حکمت اسلامی، مدیر مرکز آموزش تخصصی فلسفه اسلامی، مدرس خارج فلسفه
سید مصطفی موسوی اصفهانی: عضو جامعه مدرسین و مدرس مطرح عالی حوزه
محمد باقر تحریری: استاد اخلاق و مدرس خارج اصول، فلسفه و تفسیر
حسن رمضانی خراسانی: مدرس خارج فلسفه و عرفان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
سیدمحمد مهدی میرباقری: مدرس خارج فقه و اصول و مدیر فرهنگستان علوم اسلامی
سیدصمصامالدین قوامی: مدرس خارج فقه و اصول، مدیر بنیاد قهی مدیریت اسلامی
سید عبدالله پناهنده: استاد اخلاق و مدرس خاهرج فقه و اصول
سیدرحیم توکل: استاد اخلاق و مدرس خارج فقه و اصول
محمد عمومی: مدرس خارج فقه و اصول، مدیر مدرسه عالی فقه و اخلاق دارالمهدی
حسن جعفرزاده: مدرس خارج فقه و اصول، مدیر مرکز جامع علوم اسلامی
محمد محمدی قائینی: مدرس خاهرج فقه و اصول
محمدحسن قمی: مدرس خارج فقه و اصول
محمدعلی حیدری: مدرس خارج فقه و اصول
محمدرضا عابدینی: مدرس سطوح عالی حوزه
مسعود عالی: مدرس عالی حوزه و عضو هیئت امنای مرکز جامعه علوم اسلامی
علی امینینژاد: مدرس سطوح عالی حوزه پژوهشگر مرکز تحقیقات فقهی قوه قضائیه
محمدرضا فلاح شیروانی: مدرس سطوح عالی حوزه، مدیر موسسه فرهنگ و تمدن توحیدی
محمدباقر ادیبی لاریجانی: مدرس سطوح عالی حوزه
رضا اسلامی: مدرس سطوح عالی حوزه و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
محمد عالمزاده نوری: مدرس سطوح عالی حوزه و مدیر گروه اخلاق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
عزیزالله مهریزی: مدرس سطوح عالی حوزه
علیا کبر صبرآمیز: مدرس سطح عالی حوزه
یدالله لونی: مدرس سطوح عالی حوزه
سیدمهدی هاشمیان: مدرس سطوح عالی حوزه
احمد فربهی: مدرس سطوح عالی حوزه
عباسعلی آزاد: مدرس سطوح عالی حوزه
محمد وحیدی: مدرس سطوح عالی حوزه
سعید صلحمیرزایی: مدرس سطوح عالی حوزه
حسین بهادر: مدرس سطوح عالی حوزه
امیر رحمانی: مدرس سطوح عالی حوزه
محمدتقی اکبرنژاد: مدرس سطوح عالی حوزه
محمدجواد عابدی عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
دکتر عباسعلی شاملی: عضو هیئت علمی جامعهالمصطفی(ص)، مدرس سطوح عالی حوزه، عضو شورای علمی گفتمان شیعه و کاتولیک و عضو شورای علمی دفتر یونیسف در تهران
دکتر احمد رهدار: عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره)، مدیر موسسه مطالعات و تحقیقات فتوح اندیشه
دکتر سیدحسین میرمعزی: عضو هیئت علمی و معاون آموزشی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، عضو هیئت موسس انجمن اقتصاد حوزه علمیه و عضو انجمن اقتصاد اسلامی ایران
دکتر حمیدرضا شاکرین: عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
دکتر سیدسجاد ایزدهی: عضو هیئت علمی و مدیر گروه علوم سیاسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
دکتر علیاصغر هادوینیا: عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
دکتر احمدعلی یوسفی: عضو هیئت علمی و مدیر گروه اقتصاد پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و رئیس انجمن اقتصادت حوزه علمیه
دکتر رمضان علیتبار: عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
دکتر سیدمحمد حسین جواهری: عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
محمود احمدی میانجی: عضو هیئت علمی جامعهالمصطفی(ص)، مدرس سطوح عالی حوزه و عضو هیئت مدیره انجمن علمی حدیث حوزه علمیه
مهدی رستمنژاد: عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی(ص) و مدرس سطوح عالی حوزه
دکتر محمود نمازی: عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
حسین مظفری: عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و مدرس سطوح عالی حوزه
ذبیحالله نعیمیان: عضو هیئت علمی پژوهشگاه تقریب مذاهب
دکتر نصرالله آقاجانی: عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع)، مدرس مرکز تخصصی حوزه
دکتر حسن غفاریفر: مدیر گروه تبلیغ موسسه آموزش عالی امام رضا(ع) مدرس مراکز تخصصی حوزه
حسن حاجیحسینی: محقق و مدرس مراکز تخصصی حوزه
حمید ملکی مدیر مرکز تخصصی تفسیر قرآن کریم حوزه علمیه قم و مدیر مدرسه علمیه معصومیه(س)
سید محمد واحدی: مدیر مدرسه علمیه حقانی و مدرس سطوح عالی حوزه
عبدالجلیل محمودی: مدیر مدرسه علمیه خاتمالانبیاء(ص)، مدرس سطوح عالی حوزه
مهدی اقبالی: مدیر مدرسه علمیه علوی
ابراهیم شفیعی: مدیر مدرسه علمیه رشد
اسماعیل پوروهاب: مدیر مدرسه علمیه صدوقی (فاز ۴)
سیدمحمدصادق حجازی: مدیر مدرسه علمیه امام باقر(ع)
آنچه قرآن از "الذین آمنوا" خواسته است!
نوشته شده توسطرحیمی 18ام اسفند, 1392بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
گاهی فکر می کنیم تنها وظیفه ما در قبال دین ایمان و تسلیم قلبی است…
گاهی فکر می کنیم اگر گفتیم “من مسلمانم” و معتقد به وحدانیت و معاد و نبوت شدیم راهی بهشتیم….
گاهی فکر می کنیم همینکه امور دینی و عبادی خود را فارغ از دیگران و بدون رعایت ادب زندگی جمعی انجام بدهیم دیگر تکلیفی نداریم…
گاهی فکر می کنیم با یک نماز اول وقت و رعایت حجابی همه خلاءهای معنویمان پر می شود…
گاهی فکر می کنیم حسابی آدم حسابی هستیم… اما وقتی قرآن را با دقت می نگریم می بینیم که تازه ایمان شروع تکلیفات است…
با جستجویی در قران ،سعی کردم آیاتی را که به تکالیف انسان پس از ایمان اشاره کرده اند ،در کنار هم قرار دهم تا ببینیم قرآن از “الذین آمنوا” چه خواسته است.
امیدوارم مورد توجه و استفاده دوستان واقع شود:
يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ(البقرة/153)
اي کسانی که ايمان آوردهايد! از صبر (و استقامت) و نماز، کمک بگيريد! (زيرا) خداوند با صابران است.
يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ(البقرة/104)
اي کسانی که ايمان آوردهايد! (هنگامي که از پيغمبر تقاضاي مهلت براي درک آيات قرآن ميکنيد) نگوييد: «راعنا»؛ بلکه بگوييد: «انظرنا». (زيرا کلمه اول، هم به معني «ما را مهلت بده!»، و هم به معني «ما را تحميق کن!» ميباشد؛ و دستاويزي براي دشمنان است.) و (آنچه به شما دستور داده ميشود) بشنويد! و براي کافران (و استهزاکنندگان) عذاب دردناکي است.
يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِياهُ تَعْبُدُونَ(البقرة/172)
اي کساني که ايمان آوردهايد! از نعمتهاي پاکيزهاي که به شما روزي دادهايم، بخوريد و شکر خدا را بجا آوريد؛ اگر او را پرستش ميکنيد!
صفحات: 1· 2
دلتنگم ...
نوشته شده توسطرحیمی 16ام اسفند, 1392من شنيدم که شما فصل بهاري آقا
به دل خسته ما صبر و قراري آقا
حيف يکسال گذشت و خبري از تو نشد
هوس آمدن امسال نداري آقا؟
آنقدر که گاهی اضافه اش از چشمانم می چکد…
“ تنهای اول “
دارنده بیشترین مشترک مدعی انتظار!!!
و همچنان غایب…
آقای من..
قرار نیست فقط غروب های پنجشنبه تا غروب جمعه
سراغت را بگیریم…
قرار نیست فقط جمعه ها انتظار ظهورت را بکشیم..
آری..
شنبه هم میشود از دوریت ناله سر داد..
یکشنبه هم میشود انتظارت را کشید..
دوشنبه هم میشود دنبال گمشده گشت..
سه شنبه هم میشود با آقا درد دل کرد..
چهارشنبه هم میشود به خاطر آقا گناه نکرد..
یا بن الحسن
دوریت درد بی درمان است
ای پسر فاطمه
امروز جمعه نیست اما دلم برایت تنگ است..
【 باید ڪمے تعجـــیل کنیم در آدم شــــــــــدنماטּ…】
حاسبو قبل ان تحاسبو در کلام رهبر فرزانه
نوشته شده توسطرحیمی 16ام اسفند, 1392
اين هم يك توفيق بزرگی است كه در عيد نوروز، در كنار شادیها و زيبائیهائی كه در طبيعتِ نوروز وجود دارد، اين فرصت، هر ساله برای ما دست ميدهد كه در چنين روزی در جمع شما مردم، به مسائل كشور و ارزيابی وضع كنونی خود و نگاه به گذشته و آيندهی خود بپردازيم؛ با يك نگاه اجمالی، وضع دخل و خرج يكسالهی خودمان را در ابعاد كلان ملی بررسی كنیم، محاسبه كنیم؛ محاسبهی نفس ملی، محاسبهی نفس عمومی. همچنان كه در مسائل شخصی، محاسبهی نفس برای ما لازم است ــ كه فرمود: «حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا»؛(1) باید محاسبهی كار خود و اعمال خود و حركات شخصی خود را داشته باشیم ــ محاسبهی ملی هم یك كار بااهمیت و پرارزش است؛ خودمان را محاسبه كنیم، به خودمان نگاه كنیم؛ آنچه را كه بر ما گذشته است، بار دیگر مورد نظر قرار دهیم؛ از آن درس و عبرت بگیریم، برای آینده بهره ببریم.
1 ) حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الْأَكْبَر.
از پيامبر(صلّیاللهعلیهوآله) نقل شده است:
پيش از آنكه به حساب شما برسند خود به حساب خويش برسيد، و قبل از آنكه مورد سنجش قرار گيريد خويشتن را بسنجيد، و خود را براى رستاخیز بزرگ آماده كنيد.
وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج 16، ص 99 ؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 67، ص 73.
نوشتن خطاهای روزانه توسط شهید باقری
پارسال يا پيرارسال بود كه من شرح حال شهيد افشردى (باقرى) را مي خواندم - به نظرم شرح حال ايشان يا يكى ديگر از همين شهدا بود - در آنجا ذكر شده بود كه ايشان هر روز خطاهاى خود را مي نوشته؛ همين كه در توصيهى علماى اخلاق و در توصيههاى بعضى از احاديث و اينها هم هست كه خطاهاى خودتان را بنويسيد، هر شب خودتان را محاسبه كنيد. او اين چيزها را روى كاغذ مي نوشته. ماها رومان نميشود خودمان بنويسيم، روى كاغذ بياوريم، علنى كنيم؛ ولو بين خودمان و كاغذ. او در يادداشتهاى خود نوشته بود كه مثلاً من شب ديدم امروز اين چند تا گناه را انجام دادم.
اين محاسبهى نفس، خيلى چيز خوبى است. انسان بايد خود را محاسبه كند، بعد يكى يكى از انجام گناهان خود كم كند. ما به بعضى از گناهها عادت كردهايم - گاهى انسان پنج تا، شش تا، ده تا گناه را عادت كرده - همت كنيم اينها را يكى يكى كنار بگذاريم؛ اين نقاط ضعف را يكى يكى كم كنيم
محاسبه اعمال قبل از مرگ، فرصتی برای اصلاح اعمال
چه خوب است كه انسان - در هر مرتبه و در هر شغلى - وقتى به پشت سر خود نگاه مىكند، در يك محاسبهى دقيق و سختگيرانه و بدون مسامحه، فهرستى از كارهايى را مشاهده كند كه قابل ارائهى به پيشگاه الهى است. اينكه به ما گفتهاند: «حاسبوا أنفسكم قبل أن تحاسبوا»(1) و علماى سلوك و اخلاق، محاسبه را يكى از اولين وظائف سالك دانستهاند، براى اين است كه ما دائم در حال خواندن نامهى عمل خودمان باشيم و در روزى كه اين نامهى اعمال خوانده خواهد شد، غافلگير نشويم.
قبل از اينكه نامهى اعمال ما در پيشگاه الهى مورد محاسبه و مطالعه قرار بگيرد، خود ما بخوانيم؛ اگر كمبودى هست، اصلاح كنيم؛ اگر نقطهى قوتى در آن هست، خدا را بر آن سپاس بگزاريم. والّا اگر اين محاسبه را انجام ندهيم و غافل بمانيم، آنوقت غافلگير مىشويم.
امام سجاد در دعاى ابوحمزه عرض مىكند: «اللّهم فارحمنى إذا انقطعت حجّتى و كلّ عن جوابك لسانى و طاش عند سؤالك ايّاى لبّى»، در مقابل سؤال الهى حجت انسان و استدلال انسان تمام مىشود - به تعبير رائجِ امروز، انسان كم مىآورد - زبان انسان از گويائى مىافتد و حتّى ذهن و عقل و لبّ انسان هم آشفته مىشود؛ «و طاش عند سؤالك ايّاى لبّى»(2).
آنهايى كه خودشان را زير مداقهى يك محاسبه قرار دادند، اميد فرجى دارند. وقتى به نامهى اعمال خود نگاه كرديم و ديديم اين نقاط كمبود وجود دارد، چون هنوز وقت باقيست و عمر باقيست، جبران مىكنيم؛ «و أنيبوا إلى ربّكم»(3) - «أنيبوا» يعنى برگرديد و جبران كنيد - اگر ديديم نقاط روشنى وجود دارد، به كمك الهى، به توفيق الهى و به هدايت الهى دلگرم و اميدوار مىشويم؛ هم خدا را شكر مىگزاريم، هم ادامه مىدهيم؛ محاسبه فايدهاش اين است.
1 )
وسائل الشيعة ، شیخ حر عاملی ج 16 ص 99
غررالحكم،آمدی،ص236
بحار الأنوار ، علامه مجلسی، ج 67 ، ص 73
« مُحَاسَبَةُ النَّفْسِ، عَنِ النَّبِيِّ ص حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الْأَكْبَر »
ترجمه :
از پيامبر (ص) نقل شده است: پيش از آنكه به حساب شما برسند خود به حساب خويش برسيد، و قبل از آنكه مورد سنجش قرار گيريد خويشتن را بسنجيد، و خود را براى رستاخیز بزرگ آماده كنيد.
2 )
مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 592 ؛
اقبال الاعمال، سید بن طاووس، ص 73 ؛
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 95، ص 89 ؛
… إِلَهِی ارْحَمْنِی إِذَا انْقَطَعَتْ حَجَّتِی وَ كُلِّ عَنْ جَوَابِكَ لِسَانِی وَ طَاشَ عِنْدَ سُؤَالِكَ إِيَّايَ لُبِّيَ فَيَا عَظِيمٌ رَجَائِی لَا تُخَيِّبْنِی إِذَا اشْتَدَّتْ فَاقَتِی وَ لَا تَرُدَّنِی لِجَهْلِی وَ لَا تَمْنَعُنِی لِقِلَّةِ صَبْرِی أَعْطِنِی لِفَقْرِی وَ ارْحَمْنِی لِضَعْفِي
ترجمه :
خدایا بر من رحم كن آنگاه كه دلیل و حجتم قطع شود و زبانم از جواب دادن به تو ضعیف و درمانده شود و عقلم در وقتی كه از من سوال می كنی اشتباه كند پس ای امید فراوانم، هنگامی كه تنگدستی ام سخت گردد، مرا ناامید نگردان و مرا به سبب نادانیم بازنگردان و به خاطر كمی صبرم از من دریغ ندار و به سبب نداریم به من ببخش و به ناتوانیم رحم كن.
3 )
الكافی،ثقة الإسلام كلينى ج1 ص 429؛
تفسيرالقمی،علی بن ابراهیم قمی،ج2،ص250 ؛
إرشادالقلوب،دیلمی،ج1،ص5 ؛
بحارالأنوار،مجلسی،ج84،ص229 ؛
سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الِاسْتِطَاعَةِ وَ قَوْلِ النَّاسِ فَقَال …فَقَالَ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ يَعْنِی بِالْإِمَامِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ يَعْنِی الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَ الْجِبْتُ وَ الطَّاغُوتُ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ الْعِبَادَةُ طَاعَةُ النَّاسِ لَهُمْ ثُمَّ قَالَ أَنِيبُوا إِلى رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ ثُمَّ جَزَاهُمْ فَقَالَ لَهُمُ الْبُشْرى فِی الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِی الْآخِرَةِ وَ الْإِمَامُ يُبَشِّرُهُمْ بِقِيَامِ الْقَائِمِ وَ بِظُهُورِهِ وَ بِقَتْلِ أَعْدَائِهِمْ وَ بِالنَّجَاةِ فِی الْآخِرَةِ وَ الْوُرُودِ عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الصَّادِقِينَ عَلَى الْحَوْضِ.
ترجمه :
….و فرموده است: «كسانى كه باو (يعنى بامام) ايمان آورده و گراميش داشته و ياريش كرده اند و از نورى كه همراه او نازل شده پيروى كرده اند ايشان رستگارانند- 157سوره 7-» يعنى كسانى كه از پرستش جبت و طاغوت دورى گزيدند و جبت و طاغوت. فلان و فلان و فلان است و پرستش اطاعت مردم است از ايشان. باز خدا فرمايد: «بسوى پروردگار خود باز گرديد و تسليم او شويد- 54 سوره 39-» سپس ايشان را پاداش داده و فرموده: «بشارت در زندگى دنيا و آخرت براى آنهاست- 64 سوره 10» و امام ايشان را بقيام و ظهور حضرت قائم و بكشته شدن دشمنانشان و نجات در آخرت و دورود بر محمد صلّى اللَّه على محمد و آله الصادقين بشارت دهد.
حفظ انقلاب با رعایت تقوا
اين جبهه، فقط با تقوا پيش خواهد رفت. اين نظام، جز با رعايت تقوا و طهارت و پاكى و محاسبهى دقيق و صحيح و حسابرسىِ هركدامِ ما از خودش - «حاسبوا انفسكم»(1) - پيش نخواهد رفت. اشتباه است اگر كسى خيال كند همان كارهايى كه ديگر حكومتها و ديگر كارگزاران دولتها در دنيا مىكنند، ما هم همانها را بكنيم. ما اصولى داريم، ما روشهاى مخصوص به خودمان را داريم؛ اينها متعلق به اسلام است. اين اصول بايد بر دنيا حاكم بشود؛ نه اينكه اصول غلط دنياى جاهلى و استكبارى، خودش را بر ما تحميل بكند.
1 )
وسائل الشيعة ، شیخ حر عاملی ج 16 ص 99
غررالحكم،آمدی،ص236
بحار الأنوار ، علامه مجلسی، ج 67 ، ص 73
« مُحَاسَبَةُ النَّفْسِ، عَنِ النَّبِيِّ ص حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الْأَكْبَر »
ترجمه :
از پيامبر (ص) نقل شده است: پيش از آنكه به حساب شما برسند خود به حساب خويش برسيد، و
قبل از آنكه مورد سنجش قرار گيريد خويشتن را بسنجيد، و خود را براى رستاخیز بزرگ آماده كنيد.
نشانه های مومن
نوشته شده توسطرحیمی 12ام اسفند, 1392حدیث ۹۱/۰۴/۲۱
روی عن علی بن الحسین (علیهماالسلام) قال: «عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ: الْوَرَعُ فِي الْخَلْوَةِ وَ الصَّدَقَةُ فِي الْقِلَّةِ وَ الصَّبْرُ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ وَ الْحِلْمُ عِنْدَ الْغَضَبِ وَ الصِّدْقُ عِنْدَ الْخَوْفِ.» روایتی از امام زین العابدین(صلواتاللهعلیه) منقول است که حضرت فرمودند: مؤمن پنج نشانه دارد.[1] اوّل؛ «الْوَرَعُ فِي الْخَلْوَةِ»، مؤمن حالت کنارهگیری از گناه دارد، آن هم در موقعی که غیر از خدا حاضر و ناظری نیست. اگر کسی در عَلَن معصیتی را ترک کند، مثلاً شرب خمر نکند یا نعوذ بالله با نامحرم نامشروع برقرار نکند، خوب است، امّا این ترک گناه در عَلَن، گویای این نیست که این فرد بهاصطلاح ایمان قوی داشته باشد. اگر در جایی که جز خدا کسی نبود، گناه را ترک کرد، آنجا معلوم میشود که ایمان در قلب او رسوخ کرده است و به تعبیر اهلش اعتقاد، از واردات قلبیّه او شده است، چون جز خدا هیچکس را حاضر و ناظر نمیبیند و خودش را در محضر الهی میبیند؛ لذا این ترک گناه خیلی ارزشمند است. دوم؛ «وَ الصَّدَقَةُ فِي الْقِلَّةِ»؛ وقتی مؤمن تنگ دست است، به مقدار توانش در راه خدا انفاق میکند و صدقه میدهد. این مورد نیز گویای این است که وابستگی مؤمن به خدا از نظر درونی قوی است. چون آن کسی که دستش خالی نیست بلکه از امور مادّی پر است و فراوان دارد، اگر چهار سنّار هم به این و آن کمک کند، خوب است، امّا خیلی هنر نکرده است. چرا؟ چون دستش پر است. اگر کمکی هم کند، چیزی از او کم نمیشود. اگر آنجایی که میبینی از تو کم میشود و نسبت به امور دنیایی تعلّق داری، آنجا انفاق کردی ارزش دارد، «وَ الصَّدَقَةُ فِي الْقِلَّةِ». سوم؛ «وَ الصَّبْرُ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ»، آنگاه که مصیبتی متوجّه مؤمن میشود، صبر میکند، تحمّل میکند، نعوذبالله زبان به شکایت از خداوند نمیگشاید. این صبر کاشف از این است که رابطه اش باخدا رابطهای معنوی و قوی است، «وَ الصَّبْرُ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ»، این عمل ارزشمند است. چهارم؛ «وَ الْحِلْمُ عِنْدَ الْغَضَبِ»، حلم یعنی بردباری، آنگاه که نیروی خشمش برانگیخته میشود و عصبانی میشود، خودش را کنترل میکند و این حلم و بردباری کشف از ایمان او میکند. مؤمن هنگام خشم جلوی خودش را میگیرد تا خشم و غضبش افسار گسیخته نباشد. این هم یکی از نشانههای مؤمن بود. پنجم؛ «وَ الصِّدْقُ عِنْدَ الْخَوْفِ»، معمولاً کسانیکه مبتلا به دروغگویی میشوند، به خاطر یکی از این دو چیز است: یا جلب منفعت است یا دفع ضرر، ریشة دروغگویی ایندو هستند. شخص چون میترسد که منفعتی را از دست بدهد، دروغ میگوید. مثلاً مشتری آمده، برای آنکه نکند از دستش بدهد به او دروغ می گوی ، از خوف اینکه منفعتی را از دست بدهد دروغ میگوید، یا از آنطرف، از اینکه ضرری متوجّهاش شود، بیم دارد. آنجا خوف از دست رفتن منفعت بود، این یکی خوف از جلب ضرر است، لذا دفع ضرر هم علّت متوسّل شدن به دروغ میباشد. اوّلی جلب منفعت بود، دوّمی دفع ضرر. «وَ الصِّدْقُ عِنْدَ الْخَوْفِ». آنجایی که مؤمن بیم دارد نفعی از دستش برود یا ضرری متوجّهاش شود، بازهم راست میگوید. لذا حضرت پنج مورد از نشانههای خیلی مهمّی مؤمن را فرمودند و اگر انسان واقعاً دارای این خصلتها باشد، از نظر ایمانی بهترینِ افراد است. بحار الانوار ج64 ص293 چهار شنبه 21 تیر 91 - 21 شعبان 1433
[1] . ما راجع به نشانه های مؤمن و علامات مؤمن روایات بسیار داریم و تعداد زیادی هم در آن شمارش شده. در این روایت حضرت پنجتایش را مطرح می فرماید.
توصیه های آیت الله جاودان به یک وبلاگ نویس
نوشته شده توسطرحیمی 4ام اسفند, 1392
ماجرای کر بودن ارادی گوش آیت الله بروجردی
نوشته شده توسطرحیمی 2ام اسفند, 1392
به گزارش خبرگزاری تسنیم، جلسه سخنرانی و روضه که پس از نماز مغرب و عشاء و با قرائت زیارت آل یاسین آغاز شد، استاد جاودان به سخنرانی پرداخت و سپس روضه و ذکر توسل خوانده شد. طبق روال گذشته چهارشنبه این هفته نیز در حسینیه شیخ مرتضی زاهد با حضور پرشور جوانان برگزار شد.
مشروح سخنرانی حجت الاسلام جاودان را بخوانید:
*دین را خدای رب العالمین فرستاده است. پیامبران را خدای رب العالمین فرستاده است. کتاب های آسمانی را خدای رب العالمین فرستاده است. نه خدای رازق. خدای رازق پیغمبر فرستاده است؟ نه. خدای رازق رزق داده است. مشخص است؟ خدای خالق پیغمبر را خلق کرده. اما چه کسی او را پیغمبر کرده؟ خدای رب العالمین او را پیغمبر کرده و خدای رب العالمین او را برای ما فرستاده است. اگر این را بفهمیم خیلی چیز فهمیده ایم. خدای رب العالمین در دست حضرت موسی علیه السلام ید بیضاء قرار داد و چوب دستی او را اژدها کرد. خدای رب العالمین طوفان نوح را به پا کرد. اگر بفهمیم خیلی حرف عظیمی است. خدای رب العالمین ادیان را فرستاده است.
*البته ادیان که نیست، ما یک دین داریم، به مناسبت پیامبران می گویم ادیان. مثلا اگر پنج تا پیامبر اولوالعظم داریم، اینها را خدای رب العالمین فرستاده است. آن پیامبران بعدی را چه کسی فرستاده است؟ خدای رب العالمین. ببینید ما سیصد و خورده ای پیامبر و رسول داریم، بقیه نبی هستند.
*حالا فعلا بحث مان فرق رسول و نبی نیست. خدای رب العالمین پیامبران و ادیان و کتاب های آسمانی را فرستاد و معجزات را به دست انبیاء جاری ساخت. ساده بودها. دقت کنید. دین مبتنی بر ربوبیت رب العالمین است، چون خدای رب العالمین است، دین را فرستاده. دین مبتنی بر ربوبیت اوست نه خالقیت او.
* بُن همه ادیان جریان تربیت است. خدای تربیت کننده پیامبر و کتاب آسمانی و دین فرستاده. دین مبتنی بر جریان تربیت است. خدای متعال می خواسته انسان ها را تربیت کند. سایر مخلوقات تحت یک جریان طبیعی تربیت می شوند، مثلا گوسفند باید شصت هفتاد کیلو شود، اگر فقط آب و غذا بخورد به این مقصود می رسد، اما انسان نباید شصت هفتاد کیلو شود.
*از آنجا که ما ابعاد مختلفی داریم، باید در تمام ابعاد تربیت شویم. مثلا در جریان بدن، نباید چاق شویم. چاق و لاغر شدن دست خودمان است. اما مثلا اینکه قدمان کوتاه شود یا بلند شود دست خودمان نیست، اما می توانم چاق شوم و می توانم لاغر شوم. می گویند این را حساب کن. این هم می رود در جریان تربیت. مثلا، شما باید حرف زدن را بلد باشید. این در جریان تربیت است دیگر. باید حرف زدن را بلد باشید. نباید طوری حرف بزنید که دل یک کسی بسوزد. بفهمی چه می گویی.
*در یک جلسه ای خدمت آیت الله مصباح بودیم، ایشان هرچه که می خواستند بگویند، ابتدا در دهانشان مزه مزه می کردند و بعد می گفتند. وقتی انسان تربیت شود، اینگونه می شود. هر نگاهی که می خواند بکند، با حساب نگاه می کند. هر حرفی که می خواهد بزند، با حساب حرف می زند. هر قدمی که می خواهند بردارد، با حساب برمی دارد. هر رفیقی که انتخاب می کند، با حساب انتخاب می کند.
*تربیت یک مربی می خواهد، اصطلاحا می گویند یک متربی می خواهد و یک مربی. متربی یعنی شاگردی که باید تربیت شود. آن مربی، باید مربی کامل باشد، مربی ای که ناقص باشد نمی تواند. مثلا شما مربی زبان انگلیسی ای داشته باشید که خودش درست زبان انگلیسی بلد نیست. خب نمی شود.
*مربی باید تمام و کامل و درست باشد. متربی باید استعداد تربیت داشته باشد. معمول انسان ها و آنهایی که در سطح متوسط هستند این است که استعداد تربیت شدن را دارند. لزومی ندارد که نابغه باشد. ببینید اگر بنا باشد که نابغه باشد تا تربیت شود، پنج نفر می شوند. درحالیکه طرح خدای متعال این نیست و ادیان را برای تربیت همه مردم فرستاده است. پس همه می توانند. جز کسانی که از سطح معمولی هوش پایین تر باشند. درمورد آنها اصطلاح و اسم خاصی وجود دارد. ممکن است آن نشود. البته معمولا یک درجاتی از تربیت را روی آنها هم عمل می کنند. مثلا فرض کنید از نظر حرکت مشکل دارد و رویش کار می کنند و از نظر حرکت بهتر می شود.
*عبدالله اُبی رئیس منافقین بود. منافقین عصر پیامبر دو دسته بودند. منافقین آشکار که دیگران آنها را می شناختند و منافقینی که دیگران آنها را نمی شناختند. عبدالله ابن ابی جز منافقین آشکار بود. برای نماز هم می آمد. این آدمی که منافق است، یعنی مربی را قبول ندارد. بنابراین هروقت بتواند از زیر دستورات در می رود. پس تربیت به عنوان رکن اول به ایمان احتیاج دارد. وَالَّذِینَ آمَنُوا که در قرآن آمده. همه وَالَّذِینَ آمَنُوا هایی که در قرآن آمده و وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ که در مرحله بعد است، یعنی می گویند این آدم مربی اش را قبول دارد. اعتقاد دارد که تمام نقطه نقطه اش درست است.
*اینجا بود که شیطان گیر کرد و خیلی اساسی گیر کرد و رانده شد. عبارت چه بود؟ گفتند این منافق بود. وقتی کسی به یکی از دستورات مسلم شک داشته باشد، مرتد است. در عصر پیغمبر به پیغمبری ایشان شک داری پس با ربوبیت الهی مشکل داری. وقتی کسی به یک دستور مسلم شک دارد و زیر بار نمی رود، به توحید برمی گردد. اگر عملا زیر بارش نمی رود، گناهکار است که برای خیلی از ماها از این موارد پیش می آید.
*استقامت لازم است تا تربیت به مقصد برسد. اصلا هیچ تربیتی وجود ندارد مگر اینکه انسان استقامت بورزد. دوستان ما می خواستند زبان انگلیسی بیاموزند. اگر به طور فشرده کار می کردند، یعنی روزی هشت ساعت، شش ماهه زبان انگلیسی را یاد می گرفتند. اگر یک کم کمتر کار می کردند، یکی دو سال طول می کشید. ببینید یک استقامت و پیگیری و دنبال کردن و مداومت شش ماهه، یک ساله یا دو ساله می خواهد تا فقط در یک وجه که یک زبان است، مسلط شود. من می خواهم بر زبانم، بر چشمم، بر گوشم، بر همه اینها مسلط شوم. اگر می توانستم برایتان مثال بزنم، می فهمیدید که این چگونه است.
*داستان حاج آقای حق شناس را بارها عرض کرده ام. من پیش خودم می گفتم که خب گوش ایشان سنگین است یک دکتری بیاوریم و برای گوششان یک کاری بکنیم. آن دوستمان به من خبر داد که یک دکتر درجه اول آوردیم و نیم ساعت سه ربع ایشان را معاینه کرد و گفت آقا این گوش قابل معالجه نیست. این دست خود ایشان است. هروقت می خواهد می شنود و هروقت می خواهد نمی شنود. اگر انسان تربیت ببیند به این حد می رسد. هروقت بخواهد می شنود و هروقت بخواهد نمی شنود. البته کسانی که این را می گفتند نمی فهمیدند یعنی چه. می گفتند مثل اینکه مرحوم آقای بروجردی هروقت بخواهد می شنود. گوش ایشان هم یک کمی سنگین بود. هروقت می خواست می شنید.
*اختیار انسان دست خودش می آید. اگر اختیار انسان دست خودش بیاید، اختیار عالم هم دستش می آید. اینگونه عرض می کردم. اگر تو خودت را فتح کردی، از من که گذشته، اگر یک جوان و نوجوانی همت گماشت و از نوجوانی همت گماشت، نه من و شمایی که از دست رفته ایم، کسی که از نوجوانی و جوانی همت گماشت، می تواند. تا چه زمانی؟ یک کاری بکن که زیر بیست سالگی یک کاری بشود و یک طوری بشود. اگر بگذرد سخت می شود.
*در آیه 30 سوره مبارکه فصلت و آیه 13 سوره مبارکه احقاف می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ. همان حرفی که اول عرض کردم. رَبُّنَا اللَّهُ من مربی را قبول دارم. مربی کامل و صد در صد و درست است. صد در صد درست است و من قبول دارم. إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ مربی درست است. تمام است. پیامبر چه بود؟ پیامبر فرستاده مربی اصلی است. در ادامه آیه می فرماید: ثُمَّ اسْتَقَامُوا من مربی را قبول دارم و چون ایمان دارم، استقامت می ورزم. اگر من یک روز برای نماز صبح زود بلند شوم و اول وقت بخوانم، این هم خوب است، بد نیست. اما ثمر این به اندازه یک روز است. اگر همیشه نماز صبحت را اول وقت خواندی، آن ثمر اصلی بدست می آید.
*به دوستان عرض می کنم شما هر روز یک زیارت امام زمان بخوانید. همین زیارت آل یاسین را هر روز بخوانید. اگر یک روز بخوانیم چطور؟ یک روز بخوانید هم خوب است. اما آن وقت ثمر اصلی را می دهد که انسان هر روز به یاد امام زمانش باشد و به درگاه ایشان عرض [ارادت کند.] یک نکته عرض کنم. در همان داستان شیطان که عرض می کردم، شیطان چکار کرد؟ جلوی امام زمان خودش سرش را بالا نگاه داشت. حضرت آدم امام زمان آن دوران بود. همه فرشتگان ایمان داشتند و کرنش و سجده کردند.
*حالا اگر انسان صد هزار سال خدمت امیرالمومنین باشد خب خوب است. اما این می ماند و بعداز صدهزار سال می آیند می گویند لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ. بستگی دارد به مقدار کاری که انسان کرده است. تمام کاری که شما در طول روز انجام می دهید در این موثر است که فرشته ها چه زمانی بیایند بگویند لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ. یا ممکن است برای قیامت بماند. وقتی شما به قیامت وارد می شوی، هزار جور ترس و مشکل و این حرف ها هست. اواسط دوران قیامت در این پنجاه هزار سال می گویند. آقا راست است؟ پنجاه هزار سال! اینجا اگر ترس زیاد باشد، دو دقیقه طول بکشد، انسان سکته می کند. اینطور نیست؟ پنجاه هزار سال. وسطش می آید. بستگی دارد به اینکه انسان چه مقدار کار کرده باشد. می آیند می گویند لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ. ولی اگر در خاطرتان باشد یک کسانی که طیبین هستند.
*در همان لحظه مرگ به آنها می گویند فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ. همه چیز تمام شد. از حالا به بعد، شادمانی است. چقدر شادمانی؟ اصلا قابل تصور نیست. یعنی اگر آن شادمانی ای که برای یک نفر پیش می آید را بین ماها تقسیم کنند، همه مان از شدت شادمانی می میریم. برای یک نفر انقدر شادمانی است. می تواند تحمل کند. بله. حظ و لذتش را هم در همان درجه اعلا می برد. ما کوچک هستیم و همه چیز را با همان کوچکی خودمان می سنجیم. مثلا یکی یک ربع سکه در کوچه پیدا کند، دیگر پرواز می کند. اندازه های ما اینگونه است. چه عرض می کردم؟ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ. در آیه بعد یعنی آیه 14 سوره مبارکه احقاف می فرماید: أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا جَزَاءً بِمَا كَانُوا یَعْمَلُونَ خب زحمت کشیده. بارک الله. می گویند یک کسی خیلی کله پاچه دوست داشت، رفته بود شاگرد کله پزی شده بود. صبح و ظهر و شب دلش پر می زد اما نمی خورد. مثال است ها. البته نمی شود که آدم سی سال دلش کله پاچه بخواهد. درست می شود.
*اگر انسان یک مدتی دندانش را روی جگرش بگذارد، جگرش معالجه می شود. همه ما همین جا کم می آوریم و دندان روی جگر نمی گذاریم. مدام برمی داریم. حالا این که در آیه فرمود شرط سوم بود. اول متربی باید مربی را قبول داشته باشد. دوم باید طبق دستورات او عمل کند، سوم در عمل استقامت بورزد. باور کنید، آدم اگر خودش را فتح کند، خیلی عظیم است. آن هفته داستان را برایتان عرض کردم. گفت زمین مرتضی به تو می گوید آرام باش. اینکه چیزی نیست.
*در آیه 30 سوره مبارکه فصلت می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا، استقامت به ثمر می رسد. در ادامه آیه می فرماید: تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِكَةُ آقا ملائکه فقط به پیغمبران نازل می شوند؟ به آدمیزاد هم نازل می شوند. آدمیزادی که حرف گوش کرده است و پایش ایستاده است. در ادامه می فرماید: تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا دیگر نترسید. آقا این دیگر نترسید خیلی عظیم است ها. خیلی. ما نمی فهمیم یعنی چه. در ادامه می فرماید: وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی كُنتُمْ تُوعَدُونَ شما را بشارت باد به بهشتی که گفتیم. می گوییم هرکس خوب و درست عمل کند، ما یک بهشتی می دهیم. شما اصلا نمی دانی بهشت یعنی چه. حسن صباح را که شنیده اید؟ می گویند آن قدیم ها به مریدان بیچاره اش هشیش می داند و وقتی کله اش گرم بود او را می بردند به یک باغ خیلی خوبی که درست کرده بودند، با یک چیزهای دیگر و می گفتند این بهشت است. اگر تو بروی فلانی را بکشی، اگر هم کشته شدی، به اینجا می روی. آن بدبخت بیچاره هم صاف و ساده بود و انجام میداد. مانند اینهایی که به خودشان بمب می بندند.
وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی كُنتُمْ تُوعَدُونَ در آیه بعد می فرماید: نَحْنُ أَوْلِیَاؤُكُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَةِ
منبع:سایت عقیق
الْحَمْدُ لِلَّهِ ...
نوشته شده توسطرحیمی 28ام بهمن, 1392a,sans-serif;">
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ (الأنعام/1)
ستايش براي خداوندي است که آسمانها و زمين را آفريد، و ظلمتها و نور را پديد آورد.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِي لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ (الأعراف/43)
«ستايش مخصوص خداوندي است که ما را به اين (همه نعمتها) رهنمون شد؛ و اگر خدا ما را هدايت نکرده بود، ما (به اينها) راه نمييافتيم!
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ(يونس/10)
«حمد، مخصوص پروردگار عالميان است!»
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يكُنْ لَهُ وَلِي مِنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا(الإسراء/111)
«ستايش براي خداوندي است که نه فرزندي براي خود انتخاب کرده، و نه شريکي در حکومت دارد، و نه بخاطر ضعف و ذلت، (حامي و) سرپرستي براي اوست!» و او را بسيار بزرگ بشمار!
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يجْعَلْ لَهُ عِوَجًا(الکهف/1)
حمد مخصوص خدايي است که اين کتاب (آسماني) را بر بنده (برگزيده)اش نازل کرد، و هيچ گونه کژي در آن قرار نداد…
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي نَجَّانَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ(المؤمنون/28)
«ستايش براي خدايي است که ما را از قوم ستمگر نجات بخشيد!»
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ(النمل/15)
«ستايش از آن خداوندي است که ما را بر بسياري از بندگان مؤمنش برتري بخشيد.»
الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى (النمل/59)
«حمد مخصوص خداست؛ و سلام بر بندگان برگزيدهاش!»
الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيرِيكُمْ آياتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ(النمل/93)
«حمد و ستايش مخصوص ذات خداست؛ بزودي آياتش را به شما نشان ميدهد تا آن را بشناسيد؛ و پروردگار تو از آنچه انجام ميدهيد غافل نيست!
وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيهِ تُرْجَعُونَ(القصص/70)
و او خدايي است که معبودي جز او نيست؛ ستايش براي اوست در اين جهان و در جهان ديگر؛ حاکميت (نيز) از آن اوست؛ و همه شما به سوي او بازگردانده ميشويد!
وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِيا وَحِينَ تُظْهِرُونَ(الروم/18)
و حمد و ستايش مخصوص اوست در آسمان و زمين، و به هنگام عصر و هنگامي که ظهر ميکنيد.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِي الْآخِرَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ(سبأ/1)
حمد (و ستايش) مخصوص خداوندي است که تمام آنچه در آسمانها و زمين است از آن اوست؛ و (نيز) حمد (و سپاس) براي اوست در سراي آخرت؛ و او حکيم و آگاه است.
الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ يزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ(فاطر/1)
ستايش مخصوص خداوندي است آفريننده آسمانها و زمين، که فرشتگان را رسولاني قرار داد داراي بالهاي دوگانه و سهگانه و چهارگانه، او هر چه بخواهد در آفرينش ميافزايد، و او بر هر چيزي تواناست!
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ(فاطر/34)
«حمد (و ستايش) براي خداوندي است که اندوه را از ما برطرف ساخت؛ پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است!
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ(الزمر/74)
«حمد و ستايش مخصوص خداوندي است که به وعده خويش درباره ما وفا کرد و زمين (بهشت) را ميراث ما قرار داد که هر جا را بخواهيم منزلگاه خود قرار دهيم؛ چه نيکوست پاداش عمل کنندگان!»
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ(الزمر/75)
«حمد مخصوص خدا پروردگار جهانيان است!»
فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِينَ(الجاثية/36)
پس حمد و ستايش مخصوص خداست، پروردگار آسمانها و پروردگار زمين و پروردگار همه جهانيان!