« معرفی 24 کتاب پیرامون شخصیت حضرت زهرا در 10 موضوع مختلف؛ از سیره و سبک زندگی تا دیدگاه اهل سنت در باره حضرت + اینفوگرافیموشک و مذاکره در برابر چماق و هویج امریکا »

مارقان آخرالزّمان، غاصبان مناصب صاحب الزّمان(عج)

نوشته شده توسطرحیمی 17ام فروردین, 1395

پژوهشی در باب فعالیت‌های خوارج آخرالزمان؛

«یمانی کذّاب بصری» کیست و چه اهدافی را دنبال می‌کند/ دیروز «معاویه» و «ابوسفیان» و امروز «آمریکا» و «انگلیس» عامل اصلی انحراف مردم از مسیر حق/مارقان آخرالزّمان، غاصبان مناصب صاحب الزّمان(عج)

 

فتنه ها و دسیسه‌های سیاسی معاویه، عامل اصلی خروج و انحراف خوارج و مارقان در عهد حضرت علی علیه السلام شد در روزگار ما هم استعمارگران و دشمنان اسلام و تشیّع با سیاست های فریبکارانه و ضد اسلامی خود همچون انگلیس، آمریکا و اسرائیل این آفت احمد بَصری کذّاب را مانند خوره به جان شیعیان انداخته اند تا از درون هویت معنوی و مهدوی ما و حقیقت ناب تشیّع را از میان ببرند

 

سیّد مرتضی میرسراجی*: بر اساس آیات کریمه قرآن، شیطان رانده شده از درگاه خداوند، به عزّت حضرت حق، قسم یاد کرده که انسان را به گمراهی بیاندازد1 و قطعاً این دشمن کینه‌توز و قسم‌خورده در راه گمراهی آدمیزاد در طول مسیر زندگی‌اش از هیچ کید و مکری فروگذار نخواهد کرد.

 آنچه از تحرّکات شیطانی در درازنای تاریخ بشری مشاهده می‌شود این است که شیطان همیشه از یک راه و روش برای فریب افراد وارد نمی‌شود و بسته به شخصیّت قربانی خود با اشکال و حیله‌های متفاوت به درون آن ها نفوذ کرده و آن ها را  منحرف و گمراه می سازد.

 شخص مذهبی را عمدتاً با ابزارهای مذهب و فرد غیر مذهبی را با همان طرز تلّقی‌های خود از راه به بیراهه و کژ راهه می کشاند.

گاهی اوقات نیز انسان هم در اثر عدم مهار نفس امّاره به درجه‌ای از پستی می رسد که شیطان فریبکار و وسوسه گر، از وجود او و اعمال ناپاک او تعجّب کرده و شگفت زده می شود و به عبارتی حتّی درس می آموزد.

 اما اگر بد بودن را در نهایت آن تصوّر کنیم بدترین نوع آن بدعت ها و شیّادی‌هایی را شامل می شود که در لباس دین و معنویّت برای این چند روزه دنیا ساخته و پرداخته شده است.

یکی از این بدعت ها و شیّادی ها در حوزه دین، سرقت و دزدیدن مناصب وکارکرد ظاهری پیشوایان دینی (غصب مقام آن ها) و همچنین القاب و صفات منسوب به ایشان است که پیشینه ای کهن و قدیمی دارد. اوّل از همه، این اتّفاق شوم و این جفای آشکار در حق اوّل مظلوم تاریخ، امیرالمومنین حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام محقّق و عملی شد.

 بنا بر شهادت  تاریخ، علاوه بر غصب جایگاه ممتاز و منحصر به فرد  ولایت و خلافت جامعه اسلامی که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله منحصرا متعلّق به ایشان بود و این منزلت از سوی خدا و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بارها  برای اهل اسلام بیان و تشریع شده بود، شوربختانه این امر از ناحیه «اسلامیان کودتاچی» مورد هَجمه و دستبرد قرار گرفت و هم مقام و منصب و هم القاب و صفات ایشان، بی شرمانه و ناجوانمردانه به سرقت رفت و غصب شد و عدّه کثیری هم از این آب گل آلودِ غصب و سرقت معنوی مقام ولایت و القاب آن، جهت منافع دنیوی خود ماهی ها گرفتند و کیسه ها دوختند و دنیای خود را چند صباحی آباد ساختند.

 شاید آن چه در آن ایّام، ذهن شیطان را به خود مشغول می کرد افراد تیره بخت و شقی بودند که نه از دنیا حظ و نصیبی بردند و نه قطعا بهره ای از آخرت وعده داده شده ولی بر این شیّادی ها و سرقت های معنوی بسیار ابرام و پافشاری داشتند.

 در منابع و مراجع اهل سنّت راجع به القاب و صفات خاصّه حضرت علی علیه السلام از جمله: «صدّیق» و «فاروق» از قول مبارک نبی مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله به دفعات اشارات فراوانی شده است. برای نمونه صاحب «الاستیعاب»  از دانشمندان اهل سنّت، حدیثی را از قول پیامبر صلی الله علیه و آله آورده است که :

 «ستكون بعدي فتنة، فإذا كان ذلك فالزموا على بن أبى طالب، فإنه أول من يراني، و أول من يصافحنى يوم القيامة، هو الصديق الأكبر، و هو فاروق هذه الأمة، يفرق بين الحق و الباطل»2

 "به زودی بعد از من فتنه خواهد بود و به هنگام آن فتنه شما همراه و ملازم «علی بن ابی طالب» علیه السلام باشید بی تردید او اوّلین نفر است که مرا خواهد دید و  با من در روز قیامت مصافحه خواهد کرد. او «صدّیق اکبر» و« فاروق» این امّت و جداکننده حق از باطل است.”

 جالب است که عدّه ای بعدها لقب« صدّیق» را به خلیفه اوّل و« فاروق» را به خلیفه دوم پیشکش کردند.

 نکته جالب دیگر این که بَلاذُری(م.279 ق.) دانشمند اهل سنّت در کتاب: «الانساب الاشراف» خود این حدیث را آورده و لقب صدّیق و فاروق را از حدیث نبوی صلی الله علیه و آله سانسور و حذف نموده است یا خوشبینانه اگر نگاه کنیم وارث حذف کنندگان آن بوده است.3

 «طَبَری» از  دیگر دانشمندان اهل سنّت در سده چهارم هجری از قول مبارک حضرت امام علی علیه السلام نقل می کند:

«أنا عبدالله واخو رسوله وأنا الصدّیق الأکبر. لا یقولها بعدی الا کاذب مفتر»4

  “من بنده خدا و برادر رسول خدایم و من صدّیق اکبر هستم، این ادّعا را بعد از من به جز دروغگو و افترا زننده انجام نمی دهد.”

 و همین طور حضرت امام صادق علیه السلام که کلام گهربار و رای صائبش مورد وثوق و اطمینان  شیعه و سنّی است در باب لقب« امیرالمومنین»، آن را فقط مختص به حضرت علی علیه السلام می دانند که به غیر از ایشان جز فرد کافر بر خود این لقب را نمی گذارد یا به عبارتی سرقت و غصب نمی کند. حتّی این لقب را برای دیگر امامان معصوم علیه السلام نیز جایز بر نمی شمرند.5

 از رهگذر این بیانات در می یابیم که هر گروه و طبقه ای که علاوه بر منصب شامخ خلافت، ناجوانمردانه حتّی القاب امام علی علیه السلام را نیز سرقت کردند و به خود منسوب نمودند بی شک و رَیب در جایگاه استواری از معنویّت و حقّانیت نبوده‌اند.

  افراد گمراه و ستم پیشه‌ای همچون: «یزید بن معاویه» که به شهادت شیعه و سنّی، شخصی زن باره، شکم باره، میمون باز و شرابخوار بود به صورت «خود خوانده» و همچنین از ناحیه عدّه ای گمراه به او لقب فاخر:« امیرالمومنین» اطلاق می شد در حالی که به هیچ عنوان برازنده او نبود و واقعا در چنین زمانی دیگر باید فاتحه اسلام را خواند.

 قصّه غمبار تاریخ تکرار می شود

 از بشر جای تعجّب است که چرا از کردار بد پیشینیان هیچگاه عبرت نمی گیرد و تاریخ همیشه برای او به خصوص قسمت های بد و انحرافی آن، تکرار می شود. در دوران  کوتاه حکومت ظاهری امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام یکی از پیشگویی‌های الهی و راستین پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله محقّق شد. حضرت امیر علیه السلام در این رابطه فرموده بودند:

 «أَمَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِقِتَالِ النَّاكِثِينَ‏ وَ الْقَاسِطِينَ‏ وَ الْمَارِقِين‏ …»6

 "رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا به جنگ و نبرد با ناکثان ( پیمان شکنان) ، قاسطان (ستم پیشگان) و مارقان ( خوارج  و از دین خارج شدگان) دستور فرمودند”

 این سه گروه در زمان حکومت ظاهری حضرت امیر علیه السلام بروز و ظهور پیدا کردند و ما به جهت عدم تطویل و گسترده شدن بحث از توضیح راجع به دو گره اول چشم پوشی می کنیم و مختصری راجع به گروه آخر یعنی : «مارقان» توضیح می دهیم که با بحث ما در ارتباط است:

 «مارقان» اصطلاحی بود که پیامبر برای خوارج، سال‌ها قبل پیشگویی فرموده بودند که ریشه آن «مَرَقَ» به معنای: خارج شدن است که در اینجا به معنای خارج شدن از دین می باشد.

 آنچه مشهور و مسلّم است این است که این عدّه گمراه که خوارج یا مارقان نامیده شدند، از یاران با وفای حضرت تا زمان جنگ «صفّین» بودند و با وسوسه های شیطانی معاویه دغلباز ، همین یاران حضرت علیه السلام نیز تبدیل به دشمنان درجه یک علیه ایشان شدند و در جنگ «نَهرَوان» در برابر حضرت علی علیه السلام ،آینه تمام نمای صفات الهی و قرآن مجسّم شمشیر کشیدند و چون در این نبرد شکست خوردند، نهایت کینه و بغض و عداوت خود را نگاه داشتند تا در سال 40 هجری حجّت خدا و امام زمان خود را به شکل مظلومانه در مسجد کوفه و در هنگام نماز صبح به شهادت برسانند.

 مارقان و خوارج هم روزگار ما

 متاسّفانه آوردیم قصّه غمبار تاریخ دوباره تکرار می‌شود و الان در زمان ولایت و امامت حضرت مهدی(عج) نیز پیوسته آفت‌ها و کژ‌راهه‌های فراوانی در جهت آسیب رساندن به این عقیده ناب و مقدّس الهی بروز و ظهور می یابند که با لطف خدا و عنایت خود حضرت و تلاش ها و کوشش های مرزبانان دفاع از این عقیده، همه مهار، نابود و مفتضح می شوند. جالب است که همان غصب مقام ولایت و سرقت القاب که در روزگار امام علی علیه السلام به وقوع پیوست الان هم در دوران ولایت حضرت صاحب الزّمان(عج) نیز تکرار شده است.

 الان جدیدترین آفتی که به شکل غصب و سرقت منصب و القاب، گریبان‌گیر عقیده مقدّس مهدویّت شده است تفکر انحرافی «یمانی کذّاب» از شهر «بصره» عراق است که مانند یک ویروس مرگبار دل اهل ایمان را می‌میراند و برای بیماردلان شک و حیرانی به وجود می‌آورد.

 مُبدع این بدعت ضالّه و ضلالت آشکار، شخصی با نام منحوس: «احمد بَصری» است. این انسان شیّاد و دروغ‌پرداز که همه استعداد خود را در راه تباهی و فساد دین و نپرستیدن خدا به یگانگی به کار برده است، لیسانس مهندسی عمران از دانشگاه بصره دارد و مدّتی هم در شهر «نجف» مشغول به آموختن علوم دینی بوده است، ولی به جهت روح شیطانی که در کالبد دارد و از نشانه‌های آن کبر و خود بزرگ‌بینی است، احمد بَصری به سبب وجود  نفس حقیر و دون‌مایه با بزرگان دین و علمای اعلام و فقهای بزرگ همچون: حضرت آیت الله العظمی سیستانی(حفظه‌الله تعالی) به دشمنی برخاست حال آن که در راه کسب علم هیچ توفیقی نیز نیافت. همانند شیطان با بروز کبر برای همیشه از رحمت خدا به دور افتاد و این چنین بود که هم اکنون دربست در اختیار شیطان و اوهام و وساوس او قرار گرفته و افسار خود را به دست استعمارگران  فرصت طلب و مُغرض داده است.

 احمد بَصری از دشمنان درجه یک سلسله جلیله روحانیّت، مرجعیّت و فقاهت است زیرا از طرف استعمار مامور است تا این سلسله جلیله را از بُن و ریشه از بین ببرد تا در راه مقاصد پلید و ننگین او سد راهی نباشند.

 او مدّعی است که حجّت خدا قبل از ظهور و به خصوص بعد از رحلت حضرت مهدی (عج) است و بر طبق وصیّت پیامبر صلی الله علیه و آله ، امام سیزدهم به شمار می رود و بعد از او هم یازده امام دیگر می آیند تا کلا این فرقه گمراه و مُضلّه، به زعم باطل او، با 11 امام تقلّبی کامل شوند و خود را به ناحق به 12 امام معصوم علیه السلام متّصل نماید.

 این شخص مقام شامخ امامت را یک مقام تشریفاتی برای حضرت مهدی(عج) بر می شمرد و غافل است از این امر که وقتی حجّت خدا حضرت مهدی(عج) وجود دارند چه غائب و چه آشکار با فرض صحّت امامت او، هیچ‌کس حتّی اگر امام معصوم هم باشد حق اظهار نظر ندارد و حق عباد و بندگان و مسئولیّت امامت بر گردن او نیست و مشکلات ظاهری و باطنی امّت اسلام را  نمی‌تواند حل و فصل نماید.

 از باب مثال، وقتی سه امام معصوم همچون: امام علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام در یک روزگار هستند آن دو دیگر، مأموم امام علی علیه السلام هستند و هر نوع مشکل مادی و معنوی و مباحث مربوط به امر خطیر امامت و ولایت را به مافوق خود ارجاع می‌دهند و اصطلاحاً: «امام صامِت» و خاموش هستند.

 اما این فرد که سوادی هم در حوزه معارفی ندارد و طرفداران گمراه‌تر از خودش، همین مسئله ساده «امام شناسی» را نمی‌دانند و پیوسته بر عقیده کذب و باطل خود پافشاری می کنند و از همه بدتر این‌که اوّل با نیرنگ و خُدعه یمانی بودن و یار خاص امام زمان بودن و یاریگر ایشان بودن ظاهر شد و بعد ادّعاهای پوچ همچون: معصومیّت و حجّت خدا بودن و امامت و قائم آل محمّد صلی الله علیه و آله بودن و مهدی بودن را بر خود حمل کرد. دقیقاً همانند ادّعاهای پوشالی دیگر مدّعیان دروغین مهدویّت و سیره آنها مانند: «سیّد علی محمّد باب شیرازی» که اول مدّعی بود که نایب خاص حضرت مهدی(عج) است بعد که دید عوام و خواص، نادان‌تر از این حرف‌ها هستند و به راحتی پذیرای عقاید شیطانی و جهالت بار او می شوند مراتب شیطانی خود را به خیال خام خود بالاتر بود و گفت: من همان مهدی موعود و همان قائم آل محمّد صلی الله علیه و آله هستم.

 الان احمد بَصری کذّاب این شیّاد و این دجّال بصره، همه صفات و خصوصیّات منحصر به فرد حضرت مهدی(عج) اعم از مهدی بودن، قائم آل محمد صلی الله علیه و آله بودن، ظهور بین «رکن» و «مقام» ، نبرد نهایی با ستمگران زمانه، ظاهر کننده 25 حرف از دانش و همچنین دیگر صفات مثل طَرید (طرد شده، رانده شده) شَرید(آواره)، فرید( تک) ، غریب(تنها) و … را که در لسان روایات اهلبیت علیه السلام به حضرت حجّت ابن الحسن العسکری (عج) اطلاق شده به خود مخصوص و بار نموده است و آهسته آهسته وجود منحوسش را جای امام مهدی(عج) جا زده است تا آنجا که پیروان سفیه و کوته فکرش او را واقعا همان قائم آل محمّد صلی الله علیه و آله می دانند که قرار است همه کارهای نابسامان عالم را اصلاح و مشکلات  مادی و معنوی را رفع نماید.

 حکایت معروف و دلنشینی از «انوری ابیوردی» شاعر بزرگ ایرانی در سده ششم هجری نقل است که:

 «روزی انوری در بازار «بلخ» می گشت: هنگامه ای دید .پیش رفت و سری در میان کرد مردی را دید که ایستاده و قصاید انوری را به نام خود می خواند و مردم او را آفرین می خواندند. انوری پیش رفت و گفت:

 ای مرد، این اشعار کیست که می خوانی؟

گفت: اشعار انوری، گفت : تو انوری را می شناسی؟

 گفت :چه می گویی؟ انوری منم!

انوری بخندید و گفت: شعر دزد شنیده بودم امّا شاعر دزد ندیده بودم.»

 داستان شاعر نمای متقلّبی که خود را جای انوری حتّی در حضور او جا زده بود دقیقا شبیه همین اقدامات شیطانی مهدی نمایی به نام : احمد بَصری کذّاب است که با وجود و حضور معنوی حضرت مهدی (عج) خود را جای ایشان و در برخی موارد وصی و در برخی موارد عینا خود ایشان معرفی می کند که با این حیله پست هر روز به غصب مناصب و صفات حضرت مهدی(عج)  پرداخته و در این چند سال اخیر بهره های شیطانی فراوانی از این قبیل کارها برده  و روی شیطان را سفید نموده است.

 در روز روشن و با وقاحت تمام یک به یک صفات و مناصب حضرت مهدی (عج) را سرقت می کند و از همه تاسّف بار تر برخی روحانیان و طلبه های کم اطّلاع نیز به دام این فرقه ضالّه مُضلّه افتاده اند و جلساتی شیطانی و گمراه کننده حتّی در شهر های مقدّس و مذهبی همچون:« قم» و «مشهد» برگزار می کنند و نوحه و گریه سر می دهند و عوام بی سواد هم از غربت شیّاد بصره یعنی: « احمد بَصری کذّاب»  در مقام قائم آل محمّد صلی الله علیه و آله به درگاه خدا می نالند و روایات اهلبیت علیه السلام که شامل:« غریب بودن و تنها بودن حضرت مهدی(عج)»7 است به او نسبت می دهند. در واقع این ها با این طرز فکر از جمله خارج شدگان از ولایت امام عصر (عج) و از  زُمره گمراهان و مغضوبان ایشان هستند و دنباله رو یزید و ابن ملجم و … شده اند.

 و چه زیبا امام صادق علیه السلام در بیش از سیزده قرن قبل از  بروز فتنه هایی همچون فتنه احمد بَصری کذّاب  در بخشی ازکلام معجز آسای خود پیش گویی فرموده اند:

 «…كَذَلِكَ غَيْبَةُ الْقَائِمِ فَإِنَّ الْأُمَّةَ سَتُنْكِرُهَا لِطُولِهَا فَمِنْ قَائِلٍ يَقُولُ إِنَّهُ لَمْ يُولَدْ وَ قَائِلٍ يَفْتَرِي بِقَوْلِهِ إِنَّهُ وُلِدَ وَ مَاتَ وَ قَائِلٍ يَكْفُرُ بِقَوْلِهِ إِنَّ حَادِيَ عَشَرَنَا كَانَ عَقِيماً وَ قَائِلٍ‏ يَمْرُقُ‏ بِقَوْلِهِ إِنَّهُ يَتَعَدَّى إِلَى ثَالِثَ عَشَرَ فَصَاعِداً وَ قَائِلٍ يَعْصِي اللَّهَ بِدَعْوَاهُ أَنَّ رُوحَ الْقَائِمِ ع يَنْطِقُ فِي هَيْكَلِ غَيْرِه‏ …»8

 "… این چنین امّت[ اسلام] به جهت طولانى شدن غيبت قائم (عج)  منکر او می شوند. برخی خواهند گفت : هنوز [قائم(عج)] متولّد نشده است و برخی دیگر به دروغ مي گويند: متولّد شده ولی وفات كرده است. و برخی دیگر به جهت کفر و ناسپاسی مي گويند: یازدهمین نفر از ما [ یعنی حضرت امام حسن عسکری علیه السلام ] عقیم بوده است و گروهی [ از دین ] خارج می شوند و معتقد می شوند به  سيزده [ امام]  و بيشتر  و برخی دیگر خدا را معصیّت و نافرمانی می کنند و  مي گويند روح قائم(عج) در بدن ديگرى سخن مي گويد… “

 نکته جالبی که در  این حدیث مبسوط وجود دارد و ما فقط این بخش آن را به فراخور بحث آوردیم، این عبارت کلیدی است : «وَ قَائِلٍ‏ يَمْرُقُ‏ بِقَوْلِهِ إِنَّهُ يَتَعَدَّى إِلَى ثَالِثَ عَشَرَ فَصَاعِداً» که پیشگویی ناب امام صادق علیه السلام از گروه خارج شده از دینی است که به سیزده امام و بلکه بیشتر، قائل و معتقد هستند و نمونه بارز و مصداق عینی و اَتَم آن همین فرقه ضالّه احمد بَصری کذّاب است که او را به نادرست سیزدهمین معصوم می دانند که فرقه ضالّه شان با 11 معصوم تقلّبی بعد از خود کامل می شوند.

 در متن روایت از فعل مضارع« يَمْرُقُ‏ » استفاده شده است که ریشه آن «مَرَقَ» است که بُن همان کلمه و واژه  « مارقین»(مارقان) در لسان رسول خدا صلی الله علیه و آله است که در مورد یکی از گروه های مخالف حضرت علی علیه السلام بیان نموده اند.

 کلمه «مَرق» به معنای «خروج» است چنان که صاحب کتاب «العین»، قدیمی ترین لغت نامه عرب، .واژه «مُرُوق » را “خروج یک شی از محلّی غیر از محل ورود آن “می داند: المُرُوقُ‏: الخروج من شي‏ء من غير مدخله 9و صاحب «جمهرة اللغة »گوید: و المَرْق‏: مصدر مَرَقَ‏ السهمُ من الرَّمِيَّة يمرُق‏ مَرْقاً و مروقاً، إذا خرج من الرميّة، و لذلك سُمِّيت الخوارج‏ مارقة لمروقهم كما يمرُق‏ السّهم10 مَرق مصدر است و خروج و نفوذ تیر از شکار را :«مرق السّهم من الرّمیه» گویند [که دلالت بر کشتن آن دارد] و بدین مناسبت است که  خوارج را «مارقِه» گویند چون که خروجشان [ از دین] همچون خروج تیر از شکار است.

 ‏با وجود این حدیث و حضور لفظ «يَمْرُقُ‏» در آن و  در بیشتر منابع حدیثی و با عنایت به ریشه یابی آن چنان که بیان شد، بنده پیشنهاد می دهم برای اوّلین بار، احمد بَصری کذّاب و طرفداران گمراه تر از  خودش را با اقتدا  به کلام صائب صادق آل محمّد صلی الله علیه و آله ، « مارقان امّت اسلام» یا « خوارج و مارقان مهدویّت» بدانیم و بنامیم. این افراد بی شک جایگاهشان در دوزخ است زیرا مسیر مستقیم مهدویّت راستین را  منحرف نموده و به بیراهه کشانده اند.

 دیروز امیر مومنان حضرت علی علیه السلام  به مارقان و خوارج هم روزگار خود فرمود:

 «…أَنْتُمْ‏ شِرَارُ النَّاسِ‏ وَ مَنْ رَمَى بِهِ الشَّيْطَانُ مَرَامِيَهُ وَ ضَرَبَ بِهِ تِيهَه…»11

“شما بدترین مردم هستید. شما نیروهایی در دست شیطان هستید كه از شما برای ضربه به نشانه و هدف خود استفاده می كند و به واسطه شما [مردمان را ] گرفتار سرگردانی و حیرت می‌کند”

 و همان  امام بزرگوار علیه السلام  در جنگ نهروان به آنها فرمود:

 «...أَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّاءُ الْهَامِ سُفَهَاءُ الْأَحْلَام‏ …» 12

“… شما گروهی سبك مغز و كم خرد هستید …”

 و امروز علی زمان ما یعنی: حضرت مهدی حجّت ابن الحسن العسکری (عج) هم همین کلام را در مورد مارقان و خوارج مهدویّت یعنی: احمد بَصری کذّاب و فرقه ضالّه او به کار می برند زیرا بدتر از آن روزگاران، اکنونمارقان آخرالزّمان، غاصبان مناصب صاحب الزّمان (عج)” نیز شده اند و در لباس دوست در اصل در مقابل علی زمان(عج) در نهروانی دیگر ایستاده اند و به تجربه افرادی بی منطق و کم خرد همچون هم فکران سَلَف خود هستند و باسخنان و عقائد بی پایه و اساس خود، مردم را دچار حیرانی و سرگردانی نموده اند.

 همان طور که در اوّل بحث آوردیم فتنه ها و دسیسه‌های سیاسی معاویه، عامل اصلی خروج و انحراف خوارج و مارقان در عهد حضرت علی علیه السلام شد در روزگار ما هم استعمارگران و دشمنان اسلام و تشیّع  با سیاست های فریبکارانه و ضد اسلامی خود همچون انگلیس، آمریکا و اسرائیل این آفت احمد بَصری کذّاب را مانند خوره به جان شیعیان انداخته اند تا از درون هویت معنوی و مهدوی ما و حقیقت ناب تشیّع را از میان ببرند غافل از این که مسیر مستقیم مهدویّت با وجود امامی بر حق چون حضرت حجّت ابن الحسن(عج) و شیعیان راستکار، درستکار و صاحب الزّمانی او هیچ گاه منحرف و نابود نخواهد شد.

 در پایان از اهل علم و همچنین مسئولان فرهنگی کشور به جهت توقّف رشد فتنه انگیز این فرقه ضالّه تقاضا می‌شود ابتدای امر ، بنا را بر هدایتگری این افراد از طُرُق مختلف نموده  و سپس در صورت عدم پذیرش کلام حق، مسئولان قضایی کشور در این فقره ورود پیدا کنند و با تاسّی به دستور پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به امام علی علیه السلام ، مبنی بر رویارویی و قتال با مارقان و خوارج که پایه های دین را هدف گرفته اند، مانع فعالیت های شیطانی ایشان شده و برای آنها مجازات های شدید در قانون و جامعه اسلامی در نظر بگیرند و گرنه هر گونه نرمش و مماشات ، تبعات منفی در دراز مدّت  دارد و تکرار دوباره قصّه غمبار تاریخ است.

* (کارشناس حدیث،پژوهشگر مهدویّت)

—————————————-

منبع: رجانیوز 

پی نوشت

1. ص/ 82

2.  الاستیعاب ج 4 ص 1744

3. الانساب الاشراف ج 2 ص 118

4. تاریخ الطبری ج 2 ص 310

5. بحار الانوار ج 37 ص 334، مناقب آل ابی طالب ج2 ص 254، وسائل الشیعه ج 14 ص 600، مستدرک الوسائل ج 10 ص 398

6. کتاب سلیم ج 2 ص 890

7. کمال الدین ج 1ص 303

8. الغیبه ، شیخ طوسی (م.460 ق.) ص 167،کمال الدین و تمام النعمه ، شیخ صدوق(م.381ق.) ج 2 ص 352،منتخب الأنوار المضيئة في ذكر القائم الحجّة( عليه السلام)، بهاء الدین نیلی( م.803 ق.)، ص 315،إحقاق الحق و إزهاق الباطل‏، شوشتری (م.1019 ق.) ، ج 13 ص 360 و ج 19 ص 648،بحار الانوار ، علامه مجلسی (م.1110 ق.)، ج 51 ، ص 219،رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار( عليهم السلام)، جزایری (م.1112 ق.) ، ج 3 ، ص 60،ينابيع المودة لذوي القربى‏، قندوزی (م. 1294 ق.) ، ج 3 ص 310،أبهى الدرر في أخبار الإمام المنتظر( عليه السلام) تكملة عقد الدرر، بهاری همدانی(م.1332 ق.)، ص 99،كتاب النور في امام المستور( عليه السلام) ،بهاری همدانی(م.1332 ق.)، ص 453،إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب( عليه السلام)، یزدی حائری (م.1333ق.) ، ج 1 ص 262،بشارة الإسلام في علامات المهدي( عليه السلام)،کاظمی (م.1339 ق.) ، ص 198،مكيال المكارم في فوائد دعاء للقائم( عليه السلام)، فقیه احمد آبادی ( م.1348 ق.) ، ج 2 ص 203.

9. العین ج5 ص 160

10. جمهرة اللغة ج 2 ص 792

11. شرح نهج البلاغةابن ابی الحدید  ج 8 ص 112

12.  شرح نهج البلاغة ج 2 ص 265

 

 

 

نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 

سپاس از آگاه سازیتون

1395/01/17 @ 09:08


فرم در حال بارگذاری ...