« جشنی برای تلخترین اتفاق زندگی | نرم افزار قرآن پژوهی الانوار نسخه 0.8.5 » |
ماه رمضان، فرصتی برای تقرب
نوشته شده توسطرحیمی 1ام تیر, 1394
تقرب را باید چشید،
باید مزه کرد
و فرصت ماه مبارک رمضان،
فرصتی برای تقرب است.
زندگی متقربانه یک زندگی دیگری است. انسان بعد از اینکه مقرب شد یکطور دیگری زندگی میکند و زندگی متفاوتی خواهد داشت.
تقرب یک فضای مخصوص و یک حسّ ویژه ایجاد میکند، بالاخره انسانی که مقرب است با کسی که مقرب نیست فرق میکند! شما که نزدیک قبور مطهر ائمۀ هدی(علیهم السلام) میشوی، حسّت فرق میکند؛ حالا اگر نزدیک خدا بشوی چه میشود؟!
حجت الاسلام پناهیان در آخرین جلسه هفتگی سخنرانی خود در هیئت شهدای گمنام قبل از ماه مبارک رمضان، به موضوع «آمادگی برای ماه مبارک رمضان» پرداخت. در ادامه فرازهایی از این سخنرانی را میخوانید:
اگر از فرصت ماه مبارک رمضان استفاده نکنیم، شاید نام ما جزء متکبرین نوشته شود
• در میان ماههای سال، فرصتی که در این فرصت بیش از هر زمان دیگری میتوانیم به خدا نزدیک بشویم، ماه مبارک رمضان است. اگر از این فرصت استفاده نکنیم خدا حق دارد در اوقات دیگر هم ما را از مقرب شدن محروم کند. اگر از فرصت ماه مبارک رمضان خوب استفاده نکنیم شاید نام ما جزء متکبرین و مستکبرین نوشته شود؛ کمااینکه فرمود:
«إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرین»(غافر/60)
>• تا وقتی ابواب رحمت الهی باز نشده و آنهمه مغفرت بر سر و روی ما بارش نگرفته است، اگر دعا نکردیم و در خانۀ خداوند نرفتیم، البته کار بدی کردهایم، ولی نام ما را جزء مستکبرین نمینویسند. اما وقتی خدا ابواب رحمتش را باز کرد و فرمود: «مرا بخوانید، تا دعای شما را مستجاب کنم؛ ادْعُونىِ أَسْتَجِبْ لَکم»(همان) و ما این فرصت را از دست دادیم، اینجا دیگر حقمان است اگر اسم ما را جزء مستکبرین بنویسند. لذا ماه مبارک رمضان در عین حال که محبوب است و رحمت دارد، هیبت و عظمت هم دارد.
هر مشکلی داریم به خاطر دوریمان از خداست
• برای ماه مبارک رمضان باید آماده شد و ماه شعبان برای این منظور، خیلی زمان مهمی است.-در این روزهای پایانی ماه شعبان- از خدا بخواهیم که گذشتۀ ما را جبران کند و یک آیندۀ خوب برای ما رقم بزند. ما اگر به خدا مقرب شویم همۀ اوضاع و احوال روحیمان مرتب خواهد شد، چون هر مشکلی داریم به خاطر دوریمان از خداست.
• رزمندههای دفاع مقدس بهصورت اعجاببرانگیزی این حقیقت را دریافت کرده بودند. وقتی کار جنگ گره میخورد، میرفتند درِ خانۀ خدا، عبادت میکردند، ذکر میگفتند. و وقتی برمیگشتند، گرهها باز میشد. این را باور کرده بودند. منتظر کسی نمیشدند، یکتنه میرفتند در خانۀ خدا و پیوندشان را با خدا برقرار میکردند بعد برمیگشتند و گرهها را باز میکردند.
رزمندگان ما باور کرده بودند تا اتصال به خدا نداشته باشند کارشان پیش نمیرود
• یقیناً نمیشود همۀ موفقیتهای رزمندگان را صرفاً به هوش نظامی آنها نسبت داد. البته آنها بسیار باهوش بودند اما همهاش این نبود. این بچهها گاهی یک طرحهایی میریختند که تمام اتاق فکرهای ارتشهای جهان را شکست میدادند؛ چون همۀ اتاق فکرها پشت سر صدام بود.
• بچههای ما آن هوش نظامی خود را از ارتباطشان با خدا در میآوردند. و میدانید چه چیزی را باور کرده بودند؟ باور کرده بودند تا اتصال به خدا نداشته باشند کارشان پیش نمیرود، فکرشان کار نمیکند، اوضاع به نفعشان نمیشود. میفهمیدند زندگی یک انسان مقرّب چقدر متفاوت است با زندگی انسانی که مقرب نیست. آنها فقط عاشق نبودند؛ بلکه خائف بودند از اینکه مبادا از خدا فاصله بگیرند. چیزی که ما کم میتوانیم پیدا کنیم، این است که «بترسیم از اینکه از خدا فاصله داشته باشیم»
کسی که شیرینی نزدیک بودن به خدا را چشیده، از فاصله داشتن با خدا میترسد
• ما غالباً از فاصله داشتن با خدا نمیترسیم، اما شهدا(رزمندگان) از فاصله داشتن با خدا میترسیدند؛ از بس که شیرینی نزدیک بودن به خدا را چشیده بودند، نه اینکه بترسند خدا آنها را بزند! امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: خوف شیعیان ما ناشی از محبتی است که به خدا دارند، میترسند نتوانند حقش را ادا کنند. (وَ هُمْ فِی ذَلِکَ خَائِفُونَ أَنْ لَا یُقْبَلَ مِنْهُمْ وَ لَیْسَ وَ اللَّهِ خَوْفُهُمْ خَوْفَ شَکٍّ فِیمَا هُمْ فِیهِ مِنْ إِصَابَةِ الدِّینِ وَ لَکِنَّهُمْ خَافُوا أَنْ یَکُونُوا مُقَصِّرِینَ فِی مَحَبَّتِنَا وَ طَاعَتِنَا؛ کافی/8/128) اینها لذت تقرب را چشیدهاند! زندگی انسان مقرب با انسانی که مقرب نیست خیلی فرق میکند. اینها میدانند که حتماً باید ذکر بگویند تا مقرب باقی بمانند یا به خدا نزدیکتر شوند. و کسی که اینطوری باشد، زندگی متفاوتی خواهد داشت و شبیه ملائکه زندگی میکند. یعنی مانند فرشتگان مأمور پروردگار میشود.
• انسان مقرب چشم و گوش دیگری پیدا میکند. گویا در سطح دیگری از نظام آفرینش قرار گرفته است. حضرت امام(ره) اینطوری بود. آیت الله بهاءالدینی(ره)-در اولائل انقلاب- از حضرت امام(ره) پرسیده بود: میدانید چه خطراتی در پیش است؟ امام(ره) فرموده بود: «کار دست من نیست!» میدانید این یعنی چه؟ یعنی یک نوع «بیخود شدن» و «از خود رها شدن» و بچهها هم در جبهه وقتی مقرب میشدند، بیخود میشدند یعنی از خود رها میشدند. و این یک سُکر و مستیای را به دنبال میآورد. عرفا در ادبیات شاعرانه به دنبال همین مستی هستند.
کسی که مقرب شود «بیخود» و «بیمن» میشود
• بیخود شدن یک شیرینی و حلاوت خاصی دارد. کسانی که به خدا مقرب میشوند «بیخود» میشوند یعنی «بیمن» میشوند. «من» یک ثقل بالایی دارد و خیلی سنگین است، این سنگینی، روح انسان را روی زمین نگه میدارد و نمیگذارد بالا برود. تعبیر قرآن کریم-دربارۀ کسانی که در امر جهاد سُستی میکنند- این است: «اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْض»(توبه/38) یعنی ثقل شما زیاد شده و به زمین چسبیدهاید! اما در جبهه میدیدیم که رزمندگان (شهدا) واقعاً سبکبال میشدند، انگار دارند در آسمان حرکت میکنند.
• کسی که «بیخود» بشود دیگر نیروی ثقل انانیت، روح او را به زمین نمیکِشاند و نمیخراشد، یک سبکبالی و قدرت و بصیرت خاصی پیدا میکند! مثل این است که انسان بر جاذبۀ زمین غلبه کند و بالا برود؛ بدون اینکه بال بزند. این کار را با یک ارادۀ مخصوص، انجام میدهد و اگر لحظهای آن اراده را قطع کند، پایین میافتد.
بیخود شدن به انسان قدرت فوقالعادهای میدهد
• باید «بیخود» شوی. گاهی اوقات آدم با بلا بیخود میشود و گاهی با معرفت. ولی آن حالت بیخود شدن، آنقدر فوقالعاده است که در آن حالت، قدرت انسان بسیار بالا میرود و انسان قوی میشود! مثلاً قدرت ذهن انسان خیلی بالا میرود.
• وقتی امام زمان ارواحنا له الفداء تشریففرما شوند به هر مرد مؤمنی قدرت چهل مرد میدهند.( لَمْ یَبْقَ مُؤْمِنٌ إِلَّا صَارَ قَلْبُهُ أَشَدَّ مِنْ زُبَرِ الْحَدِیدِ وَ أُعْطِیَ قُوَّةَ أَرْبَعِینَ رَجُلًا؛ غیبت نعمانی/ص310) معلوم است که این قدرت را به «ولایتندارها» نمیدهند بلکه این ولایتمدارها هستند که چنین قدرتی پیدا میکنند. اما این قدرت از کجا ناشی میشود؟ چون اینها به اوج بیخودی و به اوج تقرب میرسند، به اوج قدرت میرسند. و بچهها در جبهه این را درک میکردند. اصلاً سرگرمی و مشغولیتشان این بود؛ مشغول مقرب شدن به خدا بودند و مراقب بودند از خدا فاصله نگیرند! و برای رسیدن به آن مستیای که گاهی تجربهاش کرده بودند، ذکر میگفتند و نمازشب میخواندند. بعد دوست داشتند با «آن قدرت» کار کنند، طراحی کنند و نقشه بریزند! چون میفهمیدند وقتی با آن قدرت کار میکنند واقعاً کارشان متفاوت است. و این قدرت از شدت اتصال و چسبیدگی به خداوند متعال به دست میآید.
• بچهها در جبهه تقرب را چشیده بودند، تجربه کرده بودند، مزه کرده بودند. بعد با آن حسّ و حال، کار میکردند. اما وقتی به شهر میآمدند و در شهر به دنبال فضای تقرب یا حسّ و حال تقرب میگشتند، پیدا نمیکردند، لذا از اینجا فرار میکردند و به جبهه برمیگشتند. البته نمیتوانستند به کسی توضیح بدهند که دلیلش چیست؟ فقط میگفتند: «دلم گرفته، سنگین شدهام.» چون این حسّ و حال اصلاً گفتنی و نوشتنی نیست.
ماه رمضان، فرصتی برای تقرب است
• تقرب را باید چشید، باید مزه کرد و فرصت ماه مبارک رمضان، فرصتی برای تقرب است. زندگی متقربانه یک زندگی دیگری است. انسان بعد از اینکه مقرب شد یکطور دیگری زندگی میکند و زندگی متفاوتی خواهد داشت. تقرب یک فضای مخصوص و یک حسّ ویژه ایجاد میکند، بالاخره انسانی که مقرب است با کسی که مقرب نیست فرق میکند! شما که نزدیک قبور مطهر ائمۀ هدی(ع) میشوی، حسّت فرق میکند؛ حالا اگر نزدیک خدا بشوی چه میشود؟!
• رمضان فرصتی برای مقرب شدن ماست؛ مقرب شدنی بیش از وقتهای دیگر! و این حسّ تقرب را باید چشید و لمس کرد. مثلاً اگر توبهات قبول شود مقرب میشوی. اگر برای اعمالت نیت داشته باشی که به خاطر خدا انجام دهی، مقرب میشود. اگر مراقبت کنی که مبادا دل او را برنجانی، مقرب میشوی. اگر بهخاطر جدا شدن از خدا در لحظهای غفلت، ناراحت بشوی، مقرب میشوی! و بسیاری از اوقات میفهمی که مقرب شدهای!
باید مقرب شدن را تجربه کنی و آثارش را در روح و جسم و حرکات خود ببینی
• باید مقرب شدن را تجربه کنیم، باید آثارش را در روح و جسم و تمام حرکات خود ببینیم! باید بفهمیم نماز ما متفاوت شده است! اینقدر درِ خانۀ خدا ضجه خواهیم زد، زمین و آسمان را بههم خواهیم دوخت؛ تا تجربه کنیم. ما باید مقرب بشویم، ما راه دیگری نداریم و فرصت دیگری هم نداریم.
• اصلاً نباید این کار را به تأخیر انداخت. نگویید: «بعداً مقرب میشوم؟» اگر الآن که بهتر هستی، مقرب نشوی، بعداً که بدتر میشوی و بیشتر فاصله میگیری چطور مقرب خواهی شد؟! این چیزی نیست که آنرا برای بعداً بگذارم و مثلاً بگویم: «بعداً توبه میکنم؟» خُب همین الآن توبه میکنم. اگر قرار است بعداً ذائقۀ من تغییر پیدا کند تا گناه و دنیا را کنار بگذارم، خُب همین الآن ذائقۀ من تغییر پیدا کند!
در فضای تقرب باید 24 ساعته برای همۀ کارهایت نیت قربت داشته باشی
• رمضان فرصتی است برای تقرب و تقرب را باید تجربه کرد. در فضای نزدیک بودن به پروردگار عالم زندگی کردن یک زندگی دیگری است! در این زندگی به ما میگویند: بیست و چهار ساعته باید نیت داشته باشی. کمااینکه پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرماید: یا اباذر! برای همۀ کارهای خودت حتی برای خوردن و خوابیدن خودت هم نیت داشته باش، یعنی نیت قربۀ الی الله.(یَا أَبَا ذَرٍّ لِیَکُنْ لَکَ فِی کُلِّ شَیْءٍ نِیَّةٌ حَتَّى فِی النَّوْمِ وَ الْأَکْلِ؛ وسائل الشیعه/ج1/ص48) و (یَا أَبَا ذَرٍّ، هُمَّ بِالْحَسَنَةِ وَ إِنْ لَمْ تَعْمَلْهَا لِکَیْلَا تُکْتَبَ مِنَ الْغَافِلِین؛ امالی طوسی/ص536) اگر نیت نداشته باشی چه میشود؟ جزء غافلان خواهی بود. همان غافلانی که در قرآن کریم میفرماید: «أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» مانند چهارپایان بلکه بدتر از آنها هستند.(امام صادق(ع): فَلَا بُدَّ لِلْعَبْدِ مِنْ خَالِصِ النِّیَّةِ فِی کُلِّ حَرَکَةٍ وَ سُکُونٍ إِذَا لَمْ یَکُنْ بِهَذَا الْمَعْنَى یَکُونُ غَافِلًا وَ الْغَافِلُونَ قَدْ ذَمَّهُمُ اللَّهُ تَعَالَى فَقَالَ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا وَ قَالَ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُون؛ مصباح الشریعه/ص53)
• همان نیت «قربۀ الی الله» که همیشه باید سر نمازهایمان داشته باشیم؛ باید برای همۀ کارهای دیگر خودمان هم داشته باشیم. خداوند یک عرصۀ تجارتی را برای ما محیا کرده و میگوید: «همۀ کارهایت را به خاطر من انجام بده؛ من همهاش را از تو میخرم و تو را به خودم مقرب میکنم.» حالا کسی که در مقابل این پیشنهاد به خدا بگوید «نه!» چه نامی میتوان روی او گذاشت؟!
گویا خدا در ماه رمضان میخواهد تجربۀ تقرب را به زور به ما بچشاند!
• مثلاً ما خسته هستیم و میخواهیم بخوابیم؛ خداوند میفرماید: «خُب به خاطر من بخواب!» ولی ما گوش نمیدهیم. یازده ماه از سال گوش نمیدهیم. بعد خداوند متعال میفرماید: «خُب، من در این ماه رمضان، به صورت اجباری یک تجربهای به تو میچشانم!» مثلاً در ماه رمضان میگویند: خواب آدم روزهدار عبادت است. یعنی همین خوابش الآن دارد او را به من نزدیک میکند. لذا وقتی میخوابی و بلند میشوی، حال خوشِ معنوی داری، در حالی که وقتهای دیگر اگر بخوابی و بلند شوی، معمولاً حالت گرفته است؛ چون میفهمی که از خدا دور شدهای. اما در ماه رمضان نهتنها خواب روزهدار بلکه نَفَس کشیدن او هم تسبیح است.(أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَة؛ امالی صدوق/93)
• همینکه به خاطر روزه گرفتن، دهانت بوی بد گرفته است، چون به خاطر خدا روزه گرفتهای، خداوند میفرماید: بوی دهان روزهدار،بهترین عطر است(وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَخُلُوفُ فَمِ الصَّائِمِ عِنْدَ اللَّهِ أَطْیَبُ مِنْ رِیحِ الْمِسْک؛ منلایحضرهالفقیه/2/75) و تو میفهمی که همین تو را مقرب و نورانی کرده است. دیگر خداوند بهتر از این، چطور میتواند به زور به ما تجربۀ تقرب بدهد؟! یک نمونۀ دیگرش هم این است که یک آیۀ قرآن در ماه مبارک رمضان بخوانید، ثواب یک ختم قرآن به شما داده میشود.
برخی با احترام گذاشتن به ماه مبارک رمضان مقرب میشوند
• ما در ماه مبارک رمضان باید مقرب بشویم. بعضیها با همین احترام گذاشتن به ماه مبارک رمضان مقرب میشوند. همین احترامی که میگذارند و مثلاً روزۀ پیشواز ماه مبارک رمضان میگیرند، مقرب میشوند یا همینکه غصه میخورند که «چرا آماده نیستند؟!» مقرب میشوند.
• گویا خداوند در ماه مبارک رمضان میخواهد به زور تجربۀ تقرب به ما بدهد! مثلاً سحرها سبکتر و راحتتر از خواب بلند میشوی، در حالی که وقتهای دیگر نمیتوانی به این راحتی بلند شوی. با اینکه میخواهی سحری بخوری تا در طول روز گرسنه نشوی، اما خداوند به همین کار هم ثواب میدهد و میفرماید: «مستحب است سحری بخوری!» در حالی که اگر مستحب هم نبود، ما این کار را انجام میدادیم.
اگر شیرینی تقرب را تجربه کنیم کلّ ماه رمضان برای ما عید است
• ببینید خداوند چطور دارد به زور، تو را به خودش نزدیک میکند و در آغوش میگیرد. کافی است یکمقدار آداب ماه مبارک رمضان را رعایت کنی. مثلاً یکی از آدابش این است که اگر کسی در این ماه، با تو مجادله کرد و تو خواستی جوابش را بدهی و اتفاقاً جواب دندانشکنی هم داشتی که بگویی و حالش را بگیری، این کار را انجام نده و پیش خودت بگو: «چون روزه هستم، جوابت را نمیدهم»
• رمضان فرصتی برای تقرب است. ای کاش ما شیرینیِ تقرب را تجربه کرده بودیم؛ آنوقت از اینکه مبادا این فرصت تقرب را از دست بدهیم، میترسیدیم و این ترس، همۀ وجود ما را میگرفت. ای کاش شیرینی زندگی متقربانه را تجربه کرده بودیم تا کلّ ماه رمضان برای ما عید باشد، شاد باشد و روح و قلب و جگرمان از ماه مبارک رمضان حال بیاید تا نیاز نداشته باشیم شبها بنشینیم جُک بگوییم یا برنامۀ طنز ببینیم تا خوشحال بشویم! ولی الان شبهای ماه رمضان ما را دعوت میکنند و میگویند: بیایید بنشینید و برنامۀ طنز نگاه کنید! این طنز را باید بگذارید برای کسی که دلش گرفته، نه برای کسی که بهخاطر ماه رمضان دلش شاد است. مگر عزا گرفتهایم که نیاز به جُک و برنامۀ طنز داشته باشیم! مگر وقتی به خدا نزدیک میشویم، عزا میگیریم؟!
چرا در ماه رمضان آدم بیشتر گریه میکند؟
• چرا در ماه رمضان آدم زیاد گریه میکند؟ چون خیلی شاد است. آدم غمگین گریه نمیکند بلکه دنبال خندیدن است. این آدم شاد است که دوست دارد اشک بریزد. مثل اشک پدر مادرهایی که بچۀشان را عروس دامادها کردهاند. اینها وقتی بچۀشان به ثمر مینشیند، اشک و گریۀ خوشگلی دارند.
• هر کسی که وارد مجالس ذکر مؤمنین شد، باید بفهمد که اینها خیلی شاد هستند، البته در مجلس روضۀ امام حسین(ع) مردم این را کم و بیش میفهمند. مردم میفهمند شما بیشتر از اینکه برای امام حسین(ع) میسوزی، داری به امام حسین(ع) افتخار میکنی! افتخار به اینکه: «من آنم که حسین(ع) ارباب من است!» از چشمهایت میبارد که داری لذت میبری و مردم این را میفهمند. وقتی گریه میکنی، وقتی داد میزنی یا وقتی سینه میزنی، مردم میفهمند که تهِ دلت شاد است، شاد از اینکه حسین داری، شبیه زینب کبری(س) که فرمود: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا»(لهوف/160)
• ماه مبارک رمضان بهترین فرصت برای تقرب است. زندگی در فضای تقرب و نزدیکی به خدا، زندگی بسیار متفاوتی است! از شما روزهگیرها میپرسم: آیا افطار یک مزۀ دیگری ندارد؟ یک لطف و صفای دیگری ندارد؟(پیامبر(ص): لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ حِینَ یُفْطِرُ وَ حِینَ یَلْقَى رَبَّهُ عَزَّ وَ جَل؛ منلایحضرهالفقیه/2/75) همینکه در موقع خداحافظی با ماه رمضان و عید فطر، بهخاطر جدا شدن از این ماه، دلتان میگیرد و گریه میکنید، نشاندهندۀ همین حسّ زیباست. این حسّ را در قلب خودتان توسعه دهید.
• به عنوان نمونه، بچه رزمندهها را مثال زدیم که فهمیده بودند زندگی در فضای تقرب یک زندگی برتر است. زندگی متقربانه و زندگیِ توأم با تقرب واقعاً شیرینی دیگری دارد. در مقایسه با این زندگی، میتوان گفت که دیگران اصلاً زنده نیستند که بخواهند شیرینی این زندگی را بچشند!
چگونه میتوانیم در ماه رمضان بیشتر مقرب شویم؟
• ما در چه صورتی در ماه مبارک رمضان بیش از یک مقدارِ حداقلی، به خدا مقرب خواهیم شد؟ وقتی که یک ماه رمضان ولایی، سیاسی، انقلابی، حماسی، برگزار کنیم. وقتی که یک ماه رمضان مهدوی، یک ماه رمضان منتظرانه، یک ماه رمضانِ انقلابی داشته باشیم.
• بچههای رزمنده نمازشبهایشان را برای چه میخواندند؟ چرا آنطور مزۀ نماز شب را میچشیدند؟ چون در راه خدا داشتند جهاد میکردند. الان اگر شما همان ذکرها را بگویی به آنجا نخواهی رسید؛ مگر اینکه شما هم مثل بچه رزمندهها ذکر بگویی. آنها ذکر میگفتند که عملیات را پیش ببرند. و عملیات آنها هم در واقع کار برای اسلام و جامعۀ اسلامی بود. آدم از عرصۀ سیاست، عرصۀ انقلابیگری، عرصۀ کار برای جامعه، همان نورانیت را میتواند کسب کند و بعد نمازشب را هم به خاطر این کسب نور میخواند. نمازشب میخواند که برود این کارش را خوب انجام بدهد، بعد تازه از آن نماز شبش نور میگیرد.
• خدا میفرماید: «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»(عنکبوت/69) هر کسی در راه ما تلاش کند ما او را هدایتش میکنیم. اینکه «ما او را هدایتش میکنیم» یعنی همان زندگی در فضای تقرب، که میبینی دستت یدالله شده، چشمت عین الله شده گوشت اذن الله شده است؛ البته در مرتبۀ خودت.
زندگی در فضای تقرب را وقتی خوب لمس میکنی که خیلی سیاسی و انقلابی باشی
• زندگی در فضای تقرب چه موقع خوب لمس میشود؟ وقتی خیلی سیاسی باشی، وقتی که دغدغهها و دعاهای تو خیلی برای رزمندگان باشد، وقتی بیشتر دعاهایت برای خط مقاومت دعا باشد. وقتی بنشینی برای آنها بیندیشی و برای فرج دعا کنی، البته درست دعا کنی! نه اینکه دعا کنی آن مرد خودش بیاید و خودش کارها را درست کند!
• اهلبیت(ع) فرمودهاند: حتی اگر شده یک تیر آماده کن و کنار بگذار که اگر حضرت آمد، با همین بروی پای رکابش(امام صادق ع: لِیُعِدَّنَّ أَحَدُکُمْ لِخُرُوجِ الْقَائِمِ وَ لَوْ سَهْماً فَإِنَّ اللَّهَ إِذَا عَلِمَ ذَلِکَ مِنْ نِیَّتِهِ رَجَوْتُ لِأَنْ یُنْسِئَ فِی عُمُرِهِ حَتَّى یُدْرِکَهُ وَ یَکُونَ مِنْ أَعْوَانِهِ وَ أَنْصَارِهِ؛ غیبت نعمانی/320) البته شما نمیخواهد این کارها را بکنید، اما لااقل یک لباس رزم، یک لباس خاکی بگذار همیشه در خانهات باشد. اگر پرسیدند این لباس برای چیست؟ بگو «این را گذاشتهام که اگر یکوقت آقایمان آمدند… با این کت شلوار که نمیشود رفت!» عجب! تو اینقدر جدی میگیری؟! بله، روایت دارد که جدی بگیرید. چفیۀ آقا را نگاه کن! رزمنده باش و همیشه برای نبرد آماده باش.
• آمد پیش امام صادق(ع) گفت: آقا انشاءالله که امر فرج اهلبیت(ع) به سهولت و سلامتی رخ بدهد! از بس شنیده بود که جنگ و گریز و فتنه و کشتار خواهد شد، گفت انشاءالله مشکلات امر فرج با آرامش حل شود! حضرت فرمود: به خدا قسم اینطور نخواهد شد، تا وقتی ما با دست خودمان از پیشانی عرق و خونِ بسته پاک نکنیم فرج نخواهد آمد(عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ قَدْ ذَکَرَ الْقَائِمَ ع فَقُلْتُ إِنِّی لَأَرْجُو أَنْ یَکُونَ أَمْرُهُ فِی سُهُولَةٍ فَقَالَ لَا یَکُونُ ذَلِکَ حَتَّى تَمْسَحُوا الْعَلَقَ وَ الْعَرَق؛ غیبت نعمانی/284) یعنی فرج ایجاد نمیشود مگر بعد از پدید آمدن چنین صحنههایی برای شما منتظران!
• رفقا! بیاید یکمقدار انقلابی، سیاسی، اجتماعی و دینی حرکت کنیم. این معنویتهای سکولار چیست که ما به آنها عادت کردهایم؟ معنا ندارد یک جوان برای خودش نمازشب بخواند که فقط نمازشب خوانده باشد! باید ببیند که بعد از این نمازشبها چه خاصیتی پیدا کرده است؟ به چه دردی میخورد؟ در طول روز چهکار میکند؟ چه عزمی دارد؟! چه نیتی دارد؟ چه قصد و چه همتی دارد؟
• میپرسد: چکار کنم که مقرب شوم؟ انقلابی باش! انقلابی باش تا به خدا مقرب بشوی.
با آرزوی قبولی طاعات و عبادات
مطالب بسیار جالب بودند.
التماس دعا
فرم در حال بارگذاری ...