« حکم شرعی پورسانت در بازاریابی شبکه ایطمع ضد اخلاق »

مبارزه با فساد

نوشته شده توسطرحیمی 12ام تیر, 1394

آیت الله محمد كوهستانى (ره):

“خدا مى داند ما نمى خواهيم كسى را فريب بدهيم”

آية الله كوهستانى از مفاسد روز افزون اجتماعى و حركت هايى كه سقوط اخلاقى اجتماع را به دنبال داشت، سخت آزرده خاطر مى شد. در زمان طاغوت، در شهر نكا، شخصى در پى احداث ساختمان براى سينما برآمد. از آن جا كه در آن زمان، سينما لانه فساد بود، آية الله كوهستانى بانى ساختمان را فراخواند و با شيوه شايسته اسلامى، او را منصرف ساخت و در نتيجه، ساختمانى كه به منظور ترويج منكرات آماده مى شد، به مسجد تبديل گرديد و آية الله كوهستانى نخستين نماز جماعت را در آن اقامه فرمود. بانى ساختمان به مناسبت اين كه چنين توفيقى را به دست آورده بود، نام مسجد را «توفيق» نهاد.

محاكم قضايى رژيم پهلوى با مردم بدرفتارى مى كردند.رشوه خوارى در بين آنان رواج داشت. به شكايات مردم رسيدگى نمى كردند. از اين جهت، مردم براى حلّ اختلافات خود به آية الله كوهستانى مراجعه مى كردند. گاهى منازعات عميق و پيچيده را كه طرفين دعوا از اصلاح آن نا اميد مى شدند، به آسانى حل و فصل مى كرد وبين افراد آشتى برقرار مى نمود.

آية الله كوهستانى فرمود: در ايّام اشتغال به تحصيل در مشهد، طىّ رؤيايى راستين مشاهده كردم كه در صحن عتيق حضرت على بن موسى الرضا(عليه السلام) هستم، صحن مملو از علما بود. در همين حال، فردى از ميان جمعيت برخاست و بر منبر رفت و به چپ و راست خود نظر افكند و با حال تمسخر و اهانت آميز، علما را نگريست. مدتى بعد، رضاخان روى كار آمد و از جانب استعمار مأمور بر اندازى دين و روحانيت از صحنه و سياست شد. او مى خواست اسلام را از متن جامعه حذف كند، امّا خداوند ريشه اش را كند و به بدترين شكل ممكن در دنيا عذابش داد و در جايى دوردست هلاك شد.

آية الله كوهستانى وضع رضاخان را در عالم برزخ، مشاهد كرددر حالى كه سياه، سوخته و متعفن به نظر مى رسيد و مارى به يك پايش پيچيده بود. ايشان افزوده بود: اين مار به خاطر آن است كه او، آية الله سيد حسن مدرّس را به شهادت رسانيد.

حاج شيخ عباس عرفانى مى گويد: شنيدم كه آية الله كوهستانى از لعنت كردن رضاخان امتناع مى كند و از استماع اين مطلب خيلى ناراحت بودم. با خود نجوا كردم بهتر است به كوهستان بروم و از ايشان بپرسم. با اين انگيزه به آبادى مذكور رفتم و با آية الله كوهستانى ديدار كردم. پس از تعارفات متداول و قبل از آن كه اين قضيه را بپرسم، فردى كه آن جا حضور داشت مسئله اى از ارث به ميان آورد. در خلال اين بحث، آية الله كوهستانى دوبار رضا شاه را مورد لعن قرار داد و فرمود: خدا لعنت كند رضاخان را كه چيزى باقى نگذاشت. كه در واقع اين مطلب پاسخ سؤال من بود و لذا از طرح آن خوددارى كردم و فهميدم شايعه بوده است.

دكتر شهيدى ساروى (چشم پزشك) كه از علاقه مندان آية الله كوهستانى است، مى گويد: روزى با عدّه اى از دوستان پزشك به ديدار آية الله كوهستانى رفتيم. از محضر ايشان خواسته شد كه اجازه دهند معاينه اى پزشكى نسبت به او انجام گيرد. يكى از پزشكان مسؤوليت اين كار را عهده دار شد كه در حين معاينه توسط وى، آية الله كوهستانى گفت:

خدا مى داند ما قصد فريب دادن كسى را نداشتيم!

در بين راه من به همراهان گفتم: منظور ايشان از بيان اين عبارت چه بوده است؟ آن پزشكى كه آية الله را معاينه كرده بود، گفت:

وقتى پيراهن آقا را بالا زدم و اندام نحيف و استخوانى او را ديدم، با خود گفتم: اين علما با چنين ناتوانى بدنى، چگونه مى خواهند با حاكمان ستمگر و زورگو مبارزه كنند؟!

و بعد به خود پاسخ دادم: اين آقايان از راه مكر مردم را گول مى زنند و آن ها را هم راه و هم رأى خويش مى نمايند!

چون اين انديشه و تصوّر نادرست از ذهنم گذشت، آية الله كوهستانى اين عبارت را بر زبان آورد:

«خدا مى داند ما نمى خواهيم كسى را فريب بدهيم.»

پژوهشکده باقر العلوم علیه السلام

 

 


فرم در حال بارگذاری ...