« بر طرف شدن درد چشم | آفت هاى انقلاب را بشناسیم ( 10- خوف از سردى و سستى و بازگشت به اوضاع سابق ) » |
مقاله : تسبیح همگانی موجودات و عدم درک آن توسط ما + فیلم
نوشته شده توسطرحیمی 16ام آبان, 1391شرح نظرات درباره تسبیح موجودات:
1 .جمعی معتقدند که همه ذرات موجودات این جهان اعم از آنچه ما آن را عاقل می شماریم یا بیجان و غیر عاقل، همه دارای یک نوع درک و شعورند و در عالم خود تسبیح و حمد خدا می گویند، هر چند ما قادر نیستیم به نحوه درک و احساس آنها پی ببریم و زمزمه حمد و تسبیح آنها را بشنویم؛ آیاتی مانند:
« وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يهْبِطُ مِنْ خَشْيةِ اللَّهِ »(البقره/74):بعضی از سنگ ها از ترس خدا از فراز کوهها به پایین می افتند.
و همچنین آیه:«… فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَينَا طَائِعِينَ(فصلّت/11):خداوند به آسمان و زمین فرمود از روی اطاعت یا کراهت به فرمان من آئید، آنها گفتند ما از در اطاعت می آییم و آیاتی مانند آن را می توان گواه بر این عقیده گرفت.
2. بسیاری معتقدند که این تسبیح و حمد، همان چیزی است که ما آن را «زبان حال» می نامیم، حقیقی است، نه مجازی ولی به زبان حال است نه قال. توضیح اینکه بسیار می شود به کسی که آثار ناراحتی و درد و رنج و بی خوابی در چهره و چشم او نمایان است می گوییم: هر چند تو از ناراحتیت سخن نمی گویی اما چشم تو می گوید که دیشب به خواب نرفتی و چهره ات گواهی می دهد که از درد و ناراحتی جانکاهی رنج می بری!
این زبان حال گاهی آنقدر قوی و نیرومند است که زبان قال را تحت الشّعاع خود قرار می دهد و به تکذیب آن بر می خیزد. از سوی دیگر آیا می توان انکار کرد که یک تابلو بسیار زیبا که شاهکاری از هنر راستین است گواهی بر ذوق و مهارت نقاش می دهد و او را مدح و ثنا می گوید. آیا می توان انکار کرد که ساختمان های عظیم و کارخانه های بزرگ و مغزهای پیچیده الکترونیک و امثال آنها، با زبان بی زبانی از سازنده و مخترع و مبتکر خود سخن می گویند و هر یک در حد خود از آنها ستایش می کنند. بنابر این بر طبق این نظر باید قبول کرد که عالم شگرف هستی با آن نظام عجیبش، با آنهمه رازها و اسرار، با آن ریزه کاریهای حیرت زا، همگی «تسبیح و حمد» خدا می گویند و این معنی برای تسبیح و حمد عمومی موجودات، قابل درک است و نیاز به آن ندارد که ما برای ذرّات عالم هستی، درک و شعور قائل شویم.
3. بعضی از مفسّران نیز احتمال داده اند که حمد و تسبیح عمومی موجودات در این آیه، ترکیبی از زبان حال و زبان قال، یا به تعبیر دیگر، تسبیح تکوینی و تسبیح تشریعی باشد، چرا که بسیاری از انسانها و همه فرشتگان از روی درک و شعور، حمد و ثنای او می گویند و همگی ذرات موجودات نیز با زبان حال از عظمت و بزرگی خالق بحث می کنند. لازم به توضیح است که منظور از تسبیح تکوینی همان تسبیح زبان حال است. یعنی مجموعه نظام جهان هستی و اسرار شگفت انگیزی که در هر یک از موجودات این عالم نهفته است، با زبان بی زبانی، با صراحت و به طورآشکار از قدرت و عظمت خالق خود و علم و حکمت بی انتهای او سخن می گویند؛ چرا که هر موجود بدیع و هر اثر شگفت انگیزی، حتی یک تابلو نفیس نقاشی یا یک قطعه شعر زیبا و نغز، حمد و تسبیح ابداع کننده خود را می گویند و منظور از تسبیح تشریعی، تسبیح، با قول و کلام است که مطابق آیین و شریعتی خاص انجام می گیرد و از جمله آن، تسبیح انسان و فرشتگان نسبت به خداست که با کلام و قول است.[1]
اکنون به توضیح بیشتر در مورد سه نظر فوق الذکر پرداخته و با ارائه دلایلی به رد نظر زبان حالِ محض بودن تسبیح موجودات و اثبات اینکه تسبیح موجودات به صورت قالی است، می پردازیم.
آیا کلام فقط الفاظ است:
تسبیح به معنای منزه داشتن است که با زبان انجام شود. ولی وقتی حقیقت کلام عبارت باشد از فهماندن و کشف از ما فی الضمیر و اشاره و راهنمایی به منویّ خود، این فهماندن و کشف، به هر طریقی که صورت گیرد کلام خواهد بود، هرچند که با زبان نباشد.[2]
برای انسان رابطه با غیر خودش از طریق تکوین امکان پذیر نیست، یعنی نمی تواند احساسات و خواسته های خود را در دل طرف مقابلش ایجاد و خلق کند، بلکه باید با به کارگیری الفاظ خاصی که از یک قاعده تشریعی تبعیت می کند، مقصود خود را به طرف مقابلش بفهماند. پس انسان ناگزیر است برای ایجاد ارتباط با غیر، الفاظ را استخدام کند و به وسیله الفاظ که عبارتند از صوتهایی که هر یک برای یک معنا قرار داده شده مخاطب خود را به آنچه که در دل دارد، خبر دار سازد و چه بسا برای تفهیم پاره ای از مقاصد خود از اشاره با دست و سر و یا غیر آن و چه بسا از کتابت و نصب علامات نیز استفاده کند.
البته کلام فقط استخدام الفاظ و یا اشاره و نصب علامات نیست و اینکه انسان بیشتر برای فهم مقصود خود، فقط از این روش استفاده می کند دلیل نمی شود که کلام همین ها باشد، بلکه هر چیزی که از معنای مقصود ما پرده بردارد، قول و کلام خواهد بود. چرا که می بینیم که قرآن مجید کلام و قول و امر و نهی را به خدای تعالی نسبت می دهد؛ در حالیکه می دانیم کلام او از قبیل آواز و الفاظ، شنیدنی و قراردادی نمی باشد و اگر قرآن چنین نسبتی را به خداوند داده است قطعاً برای این است که کلام، منحصر در صورت و آواز نیست بلکه هر چیزی که از مقاصد پرده برداری کند ، کلام است.[3]
این عالم فی نفسه ،محض حاجت و فقر و نیاز به سوی خداست و این مسلم است که اگر تدبیر و حکمت باری تعالی درامور این عالم نباشد، این همه نظم و حساب و کتاب این دنیا برای ثانیه ای هم وجود نخواهد داشت. این احتیاج میرساند که عالم بدون پروردگار، خودش مستقلاً هیچ چیز ندارد و برای ثانیه ای نمی تواند از او جدا و بی نیاز از او باشد و تمامی موجودات عالم با حاجاتی که دارند از وجود پدید آورنده ای غنی در عالم امکان خبر می دهند.
علم موجودات به تسبیح خویش
در اینجا سوالی مطرح می شود و آن اینکه صرف اینکه عالم به وسیله وجودش یعنی نشانه هایی که در آن وجود دارد از قبیل نظم، حکایت از وجود آفریدگاری می کند، سبب نمی شود که بگوئیم عالم همه تسبیح خدا می گویند.- زیرا صرف نشانه بودن و دلالت موجودات بر پرودگار یکتا را تسبیح نمی گویند- مگر آنکه موجودات این عالم برای نشانه بودن خود از خدا قصد و اختیار داشته باشند و می دانیم که قصد از توابع حیات است و بیشتر موجودات عالم از حیات بی بهره اند، از قبیل آسمان و سیارات و زمین و سایر جمادات، پس چون حیات ندارند نمی توانند قصد و اختیار داشته باشند و در نتیجه تسبیح آنها به معنای حقیقی، بی معنی است. بلکه باید تسبیح آنها را به معنای مجازی حمل کنیم و مقصود از آن را همان دلالت بر وجود پروردگار بدانیم؛ یعنی تسبیح آنها را همان زبان حال آنها بدانیم.
در پاسخ باید گفت : خداوند در سوره نور چنین می فرماید: « … كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يفْعَلُونَ»(النور/41):هر يک از آنها نماز و تسبيح خود را ميداند؛ و خداوند به آنچه انجام مي دهند داناست!
از کلام خدای تعالی فهمیده می شود که مسأله علم در تمامی موجودات هست، یعنی هر جا که خلقت راه یافته ، علم نیز به آنجا رخنه کرده است و هریک از موجودات به مقدار موجودیتی که دارند، بهره ای از علم دارند و البته لازمة این حرف نیست که موجودات را از نظر علم ، مساوی بدانیم و یا بگوییم علم در همه یک نوع است و یا همه آنچه را که انسان می فهمد موجودات دیگر می فهمند. پی نبردن انسانها به علم موجودات، دلیل بر آن نمی شود که آنها علم ندارند. آیات دیگری هم وجود دارند مبنی بر بهره داشتن موجودات دیگر از علم و منطق. برای مثال اعضای بدن انسان در قیامت به سخن در می آیند و با علم به کردار انسان، بر اعمالش گواهی می دهند و می گویند: «…أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيءٍ …»(فصلت/21). خداوند در این آیه تصریح می کند که به همه چیز قدرت نطق عنایت فرموده است.«… فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَينَا طَائِعِينَ»(فصلت/11): فرمودکه ای آسمان و زمین به سوی خدا به شوق و رغبت یا به جبر و کراهت بشتابید،آنها عرضه داشتند ما به کمال شوق و میل به سوی تو می شتابیم.
پس چنین برمی آید که هیچ موجودی فاقد علم نیست. بنابراین به آسانی می گوییم هیچ موجودی نیست مگر آنکه وجود خود را با مرحله ای از درک ، درک می کند و می خواهد وجود خود،احتیاج و نقص وجودی خود را که سراپایش را احاطه کرده است، اظهار نماید.
عدم علم ما به تسبیح موجودات
خداوند در بخشی از آیه 44 سوره اسراء می فرماید: «وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ »: ولیکن شما تسبیح آنها را نمی فهمید.
اینکه بعضی افراد گفته اند تسبیح موجودات همان زبان حال است، یعنی اینکه این افراد به صراحت تأیید کرده اند که آنها تسبیح موجودات را فهمیده اند. زیرا به شرح و بسط آن پرداخته اند، در حالیکه قرآن می فرماید: « وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» : یعنی محتوای این آیه به نوعی از تسبیح اشاره می کند که ما آن را نمی فهمیم. زیرا با آوردن فعل مضارع، مشمولیت زمانهای آینده را نیز نسبت به نزول قرآن می رساند.
این آیه خطاب به مشرکین است یا خطاب به تمام مردم (اعم از مومن و مشرک) و مشرکین در هر حال ،اشیاء و آثار پدید آمده از آنها را می فهمند در حالیکه در آیه کریمه، قوه فهم را از آنان نفی می کند. پس به سخن این گروه نمی شود اعتنا کرد که گفته اند خطاب به مشرکین است و مشرکین در اثر تدبرنکردن آیات و کمی انتفاعشان از آن، فهمشان به منزله عدم فهم فرض شده است و همچنین به حرف آنانکه ادعا کرده اند که چون مشرکین حتی یک معنا از تسبیح را نمی فهمیدند، از این نظر قرآن فهم تمامی تسبیح را از ایشان نفی کرده است، نمی شود اعتنا کرد، زیرا «بافهم» را « بی فهم» فرض کردن ویا «بعض» را «جمیع» تصور نمودن با مقام احتجاج و استدلال سازگار نیست که اینها در شأن و منطق قرآن راه ندارد.
خلاصه آنکه تسبیحی وجود داردکه ما آن را نمی فهمیم و همین نفهمیدن ما ، ما را به قالی بودن آن رهنمون می کند، پس حق این است که تسبیح- که آیه شریفه آن را برای تمامی موجودات اثبات می کند- تسبیح به معنای حقیقی است که در کلام خدای تعالی به طور مکرر برای آسمان و زمین و آنچه در بین آن دوست (اعم از موجودات عاقل و غیر عاقل) ، اثبات شده است و ما نمی بینیم. با این بیان به خوبی روشن می شود که دلیلی ندارد که ما تسبیح زمین و آسمان را در آیه مورد بحث حمل به مطلق،دلالت کرده و آن را مجاز و به بیان دیگر،تسبیح حالی بدانیم،زیرا مجاز را زمانی به کار می برند که نشود کلام را حمل به حقیقت نمود.
برای اثبات بیشتر مطلب به ذکر پاره ای از آیات و روایات و نیز بیان یک دلیل علمی که اخیراً ثابت شده است ، می پردازیم.
خداوند در سوره مبارکه ص ، آیه 18 در مورد نعمت هایی که به حضرت داوود علیه السلام عطا کرده بود، سخن می گوید و می فرماید:« إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يسَبِّحْنَ بِالْعَشِي وَالْإِشْرَاقِ»: به درستی که ما مسخّر گردانیدیم کوهها را که با او تسبیح می گفتند در شبانگاه و وقت طلوع آفتاب.
همچنین در سوره انبیاء می فرماید:«… وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يسَبِّحْنَ وَالطَّيرَ …»(الأنبياء/79): و رام کردیم ما برای داوود کوهها را ، تسبیح می گفتند با او و نیز پرندگان، در این آیه به تسبیح کوهها همراه پرندگان تصریح شده است.
همچنین در آیه 10از سوره سبأ می فرماید: « … يا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيرَ…» و امر کردیم ای کوهها و ای پرندگان،شما نیز با تسبیح و نغمه های الهی داوود هم آهنگ شوید. با وجود این آیات ، معنا ندارد تسبیح را نسبت به کوهها و مرغان « زبان حال» و نسبت به حضرت داوود«زبان قال» بدانیم ، زیرا در هر سه آیه کوهها و در دو آیه پرندگان با حضرت داوود در تسبیح همراه می کنند. در این زمینه، روایات بسیاری وجود دارد که به چند مورد اشاره می شود:
از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود:« نهی رسول اللهِ عن توسَمَ البهائمُ فی وجوهِها و أن تضربَ وجوهَها لِأنهّا تُبِّحُبحمد ربِّها» پیامبر فرمود علامت داغ در صورت حیوانات نگذارید و تازیانه به صورت آنها نزنید زیرا آنها حمد و ثنای خدا می گویند و تسبیح او می گویند.[4]
و نیز از امام صادق علیه السلام نقل شده:« ما مِن طیرٍ یُصادُ فی برٍّ و لاشیءٍ یُصادُ مِن الوحشِ اِلاّ بتَضییه التَسبحَ» :هیچ پرنده ای در صحرا و دریا صید نمی شود و هیچ حیوان وحشی ای به دام صیاد نمی افتد مگر بخاطر ترک تسبیح[5].
امام باقر علیه السلام صدای گنجشکانی را شنید ، فرمود: می دانید اینها چه می گویند؟ ابوحمزه ثمالی که از یاران خاصّ امام بود عرض کرد نه، فرمود: یُسَبِّحنّ ربِّهِن عزَّ و جلَّ و یَسئَلنَ قوتَ یَومِهِنَّ : اینها تسبیح خداوند بزرگ را می گویندو روزی خود را از او می خواهند.
تسبیح آب
گفتیم در آیه «… كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ …»(النور/41) خداوند به ذی شعور و صاحب علم بودن موجودات تصریح می کند، در واقع بسیاری از اموری که ما را احاطه کرده اند، در ظرف ادراک بشری ما نمی گنجد و آنگاه که به وسیله واسطه های مادی و یا فوق مادی، به حق و حقیقت بودن کلام الهی پی می بریم ، با تمام وجود به مطلبی که درک کرده ایم ، صحه می گذاریم و نسبت به سایر حقایق دیگر ، همچنان در دنیای بی خبری و غفلت به سر می بریم.
یکی از مسائلی که اخیراً کشف شده است و باعث حیرت همه مجامع علمی و عموم شده است، نتیجه تحقیقی است که یک دانشمند ژاپنی اخیراً برروی مولکول های آب انجام داده است. این دانشمند ، با حوصله بسیار، واکنش آب را در مقابل بسیاری از وردها و اذکار و دعاها بررسی کرده است و نتیجه ای که گرفته است آنست که آب همانند یک موجود با فهم و شعور در مقابل جملات و سخنان محبت آمیز واکنش مثبت نشان داده است و در مقابل جملات زشت و توهین آمیز و کفر آمیز، واکنش منفی نشان داده است. جالب است بدانیم در مقابل کلماتی مثل خدا واکنش زیبایی از خود نشان داده و زیباترین واکنش را زمانی نشان داده است که بر آن ، آیاتی چند از قرآن خوانده شده است . جهت اطلاعات بیشترفیلم مورد نظر را دانلود نمائید.
دانـــــــــــــــلود کامل فیلم
پی نوشت:
[1] تفسیر نمونه،ج13،ص132-136
[2] تفسیر المیزان،ج13،ص149
[3] تفسیر المیزان،ج13،ص149
[4] نور الثقلین،ج3،ص168
[5] همان مأخذ
صفحات: 1· 2
فرم در حال بارگذاری ...