موضوعات: "مناسبت ها" یا "رمضان" یا "محرم" یا "ذی الحجه" یا "ذیقعده" یا "صفر" یا "پیاده روی اربعین" یا "رجب" یا "شعبان" یا "نوروز"

تحليلي بر كلام حضرت زينب (س) كه فرمود: «ما رأيت الاّ جميلاً»

نوشته شده توسطرحیمی 18ام آذر, 1391

     اگر گاهي «عظمت در نگاه است، نه در چيزي كه بدان مي‌نگرند.»، آنگونه كه برخي گفته‌اند، گاهي هم زيبايي در نگاه و ديد انسان است، نه در ديدني‌ها.
      آنكه به چشم «نظام احسن» به همه هستي مي‌نگرد، از اين نگاه، خيلي چيزها هم «ديده» مي‌شود، هم «زيبا» ديده مي‌شود، تا چه عينكي بر چشم زده باشيم و از كدام زاويه به هستي و حوادث بنگريم.
      «زيبابيني» هستي و حيات، هم آرامش روح و وجدان مي‌بخشد، هم صلابت و پايداري و پايمردي مي‌آفريند و هم قدرت تحمّل ناگواري‌ها را مي‌افزايد.
      از اين نگاه، «عاشورا» همانگونه كه زينب كبري(ع) فرمود، جز «زيبايي» نبود.
      آنچه زينب قهرمان در مقابل طعنه و طنز دشمن نسبت به اين حادثه، بر زبان راند (ما رأيتُ الا جميلاً)1، - جز زيبا نديدم - پيشتر آرزوي حسين بن علي(ع) بود كه در طليعه اين سفر، آرزو و اظهار اميدواري كرده بود كه آنچه پيش مي‌آيد و آنچه اراده خداست، «خير» براي او و يارانش باشد، چه به صورت «فتح»، چه به شكل «شهادت»:
      «اَرجو اَنْ يكونَ خيراً ما ارادَ اللّهُ بِنا، قُتلنا ام ظَفِرنا»2
     زيبا ديدن خواهر و خير ديدن برادر، مكمل يكديگرند.
      جلوه‌هاي زيبايي و نمادهاي جمال در آينه كربلا بسيار است، كه به برخي از آن‌ها اشاره مي‌شود:
1. تجلّي كمال آدم:
      اين‌كه انسان تا كجا مي‌تواند اوج بگيرد، زلال شود، خدايي گردد، فاني در خدا شود، در «ميدان عمل» روشن مي‌شود. كربلا نشان داد كه سقف تعالي انسان و آستانه رفعت روحي و تصعيد وجودي و ظرفيت كمال جويي و كمال يابي او تا كجاست. پرونده آن حماسه نشان داد «كه تا چه حد است مقام آدميت». اين نكته براي جويندگان ارزش‌ها بسي زيباست و معيار!
2. تجلي رضا به قضا:
      در مقامات و مراحل عرفاني و سلوك، رسيدن به مقام «رضا» بسي دشوار و بس ارجمند است. اگر حضرت زينب، حادثه كربلا را زيبا مي‌بيند، به خاطر بروز اين شاخصه متعالي در عملكرد ولي خدا سيدالشهداست و ياران و دودمانش.
      براستي كه حسين بن علي(ع) در ميان آنان كه يكي به درد يا درمان و يكي به وصل يا هجران مي‌انديشند و آن را مي‌پسندند، «آنچه را جانان پسندد» مي‌پسنديد. كربلا تجلّيگاه رضاي انسان به قضاي خدا بود. حسين بن علي(ع) در واپسين لحظات حيات در قتلگاه چنين زمزمه مي‌كرد: «الهي رضي بقضائك». خواهر خويش را نيز به همين نكته توصيه كرده بود: «اِرضي‌ بقضاء اللّه».
      اين مرحله از عرفان، يعني خود را هيچ نديدن و جز خدا هيچ نديدن و در مقابل پسندِ خدا اصلاً پسندي نداشتن. در آغاز حركت از مكّه به سوي كوفه نيز در خطبه‌اي فرموده بود: «رضا اللهِ رضانا اهل البيت»،3 رضا و پسند ما خاندان، همان پسند خدا است!
     اين مبناي جانبازي و عشق حسين است و زينب عزيز، اين را زيبا مي‌بيند و اين منطق و مرام را مي‌ستايد.

آن روز كه جان خود فدا مي‌كرديم‌
با خون به حسين اقتدا مي‌كرديم‌
چون منطق ما منطق عاشورا بود
با نفي «خود»، اثبات «خدا» مي‌كرديم‌4

3. رسم الخطّ حقّ و باطل:
      از زيبايي‌هاي ديگر عاشورا، خط كشي ميان حق و باطل و تبيين منطقه حضور و عمل انسان‌هاي «دد منش» و «فرشته‌خو» ست.
وقتي خوبي و بدي و حق و باطل به هم در آميزد، تيرگي باطل حق را هم غبار آلود و ناپيدا و مشوّه جلوه مي‌دهد. در ظلمت آبادي اين چنين، گمراهي انديشه‌ها و انسان‌ها طبيعي است و كفر نقابدار، مسلمانان ساده لوح و سطحي نگر را به شبهه مي‌افكند. زيبايي كار امام حسين(ع) آن بود كه مشعلي روشن كرد، تا راه، روشن شود، تيرگي‌ها بگريزد، چهره‌ها در آن هواي گرگ و ميش فتنه و دروغ، نمايان و باز شناسانده شود، تا ديگر فريب و نقاب، بي‌اثر شود. آيا اين زيبا نيست؟
عاشورا يك رسم الخط بود، ترسيم روشن خطي كه حق و باطل را جدا كرد و مسلمان ناب را از مسلمان نماي مدّعي باز شناساند، پيروان رحمان و جنود شيطان هر كدام در يك سو به عيان ديده شدند. حق، پي برده و صريح، به نبرد باطل آمد كه عيان و بي‌نقاب به كربلا لشكر كشيده بود و مزوّرانه بر طبلِ «يا خيل اللّه اركبي» مي‌كوبيد. اگر هم اندك ترديدي در «شناخت» باقي مانده بود، خطبه‌هاي زينب در كوفه و شام، آن را زدود. اين از زيبايي‌هاي بس قيمتي حادثه خونين عاشورا بود.
4. تبلور فتح ناب:
      از زيبايي‌هاي ديگر عاشورا، مفهوم تازه‌اي از «پيروزي» است.
      عده‌اي به غلط، پيروزي را تنها در «غلبه نظامي» مي‌پندارند وشكست را در مظلوميت و شهادت. عاشورا نشان داد كه در اوج مظلوميت هم مي‌توان «فاتح» بود و با كشته شدن هم مي‌توان دفتر و كتاب پيروزي را نگاشت و با خون هم ترسيم «تابلوي ظفر» ميسّر است. پس فاتح معركه كربلا حسين(ع) بود و چه فتحِ زيبايي!
ا     ين همان «پيروزي خون بر شمشير» است كه در سخن امام راحل(قدس سره) هم جلوه گر شد و فرمود: «ملتي كه شهادت براي او سعادت است، پيروز است… ما در كشته شدن و كشتن پيروزيم.»5 و اين همان آموزشِ قرآني «احدي الحُسْنَيين» است كه فرهنگ مبارزان الهي است.
كسي كه به «تكليف» عمل كرده باشد، در هر حال پيروز است، آن هم پيروزي ناب.

گر چه از داغ لاله مي‌سوزيم
ما همان سر بلند ديروزيم‌
چون به تكليف خود عمل كرديم
روز فتح و شكست پيروزيم‌6

     اين ديدگاه را، هم امام حسين(ع) داشت، هم امام سجاد، هم حضرت زينب. با اين ديد، همه آن حوادث تلخ، چون پيامدي به سود اسلام و حق داشت، جميل و شيرين بود. وقتي ابراهيم بن طلحه از امام زين العابدين پرسيد: «چه كسي غالب شد؟» حضرت فرمود: آنگاه كه وقت نماز فرا مي‌رسد، اذان و اقامه بگو، خواهي فهميد كه چه كسي پيروز شد!7
      و آيا اين، در حادثه كربلا زيبا نيست؟ پيروزي، حتّي در صورت كشته شدن و شهادت!
5. حركت در مسير مشيت خدا:
      زيباترين جلوه اين است كه انسان، يك عمل و حادثه را در بستر «مشية اللّه» و همسو با «خواست خدا» ببيند. اگر سالار شهيدان و يارانش به خون نشستند و اگر زينب و دودمان مصطفي به اسارت رفتند، اين در لوح مشيت الهي رقم خورده بود و چه جمالي برتر از اين‌كه كارگروهي با جدول مشيت خدا هماهنگ گردد؟!
      مگر به حسين بن علي(ع) از غيب، خطاب نيامده بود كه خواسته خدا آن است كه تو را كشته ببيند؟ «اِنّ اللّه شاء اَنْ يراكَ قتيلاً» و مگر مشيت خدا آن نبود كه عترت پيامبر در راه نجات دين و آزادي انسان، به اسارت بروند؟ «انّ اللّه شاءَ اَن يراهُنَّ سبايا» پس چه غم از آن شهادت و اين اسارت؟
      هر دو، هزينه‌اي بودند كه براي بقاي دين و افشاي طاغوت، مي‌بايست پرداخته مي‌شدند، آن هم عاشقانه، صبورانه و قهرمانانه!
      براي زينب بزرگ، كه پرورده دامان وحي و تربيت شده مكتب علي(ع) است، اين حركت در بسترِ مشيت الهي، اوج ارزش‌ها و زيبايي‌هاست. وي مجموعه اين برنامه را از آغاز تا انجام، زيبا مي‌بيند، چون تك تك صحنه‌ها را منطبق با آن «خواسته ربوبي» مي‌بيند.
      آيا با اين تحليل و نگاه، حادثه عاشورا زيبا نيست؟
6. شب قدر عاشورا:
      اين صحنه، از درخشان‌ترين جلوه‌هاي زيبايي است. كساني كه در سر دوراهي رفتن و ماندن، «ماندن» را كه نشان «وفا» و «ايثار» است بر مي‌گزينند و «زندگي بدون حسين» را ذلّت و مرگ مي‌شمارند.
      آن خطبه امام، آن ابراز وفاداري ياران، آن سخنان و سؤال امام با قاسم، آن شب بيداري اصحاب تا سحرگاهان، آن زمزمه تلاوت قرآن و نيايش از خيمه‌ها، آن اعلام وفاداري ياران در حضور زينب كبري و امام حسين(ع)، هر كدام برگي زرّين از اين «كتاب جمال» است. چرا زينب، عاشورا را زيبا نبيند؟
      آنچه در كربلا اتّفاق افتاد، به يك «بنياد» تبديل شد، براي مبارزه با ستم در طول تاريخ و در همه جاي زمين. آيا اين زيبا نيست؟
      لحظه لحظه‌هاي عاشورا، به صورت يك «مكتب» در آمد، كه به انسان «آزادگي»، «وفا»، «فتوّت»، «ايمان»، «شجاعت»، «شهادت طلبي»،…و «بصيرت» آموخت. آيا اين زيبا نيست؟
      خون‌هاي مطهري كه در آن دشت بر زمين ريخت، سيلي شد و بنيان ستم را ويران كرد. آيا اين زيبا نيست؟
      هر بساطي را كه عمري شاميان گسترده بود
      نيم روزي اين حسين بن علي برچيد و رفت‌
      و… آيا اين زيبا نيست؟
      فاجعه آفرينان كوفه و شام، فكر مي‌كردند با قتل عام اصحاب حق، خود را جاودانه مي‌سازند. ولي در نگاه ژرف زينب، آنان گور خويش را كندند و چهره نوراني اهل بيت روشن‌تر و نامشان جاودان و دين خدا زنده و كربلا يك دانشگاه شد.
زينب قهرمان و عارف، اين‌ها را مي‌دانست و از وراي قرون مي‌ديد. اين بود كه در مقابل سخن نيشدار و زخم زبان والي كوفه، كه با طعنه خطاب به اين بانوي اسير گفت: كار خدا را با برادر و خاندانت چگونه ديدي، فرمود:
ما رأيت الاّ جميلاً… جز زيبا چيزي نديدم!

پي نوشت:
1. بحارالأنوار، ج 45، ص 116.
2. اعيان الشيعه، ج 1، ص 597.
3. موسوعة كلمات الإمام الحسين، ص 328.
4. از نويسنده.
5. صحيفه نور، ج 13، ص 65.
6. از نويسنده.
7. اذا دخل وقت الصلاةِ فَاَذّنْ وَ اَقِم، تعرفُ مَنِ الغالب (امالي شيخ طوسي، ص 66).

نويسنده : جواد محدثي

 

یک امام جمعه اهل‌سنت : عزاداری بر امام حسین(ع) از مصادیق ذکر است.

نوشته شده توسطرحیمی 13ام آذر, 1391

     خداوند در قرآن فرموده واذکروا ایام الله ایام خدا را یادآوری کنید و تعظیم شعائر را ترک نکنید و ایام عزاداری بر امام حسین(ع) از مصادیق ذکر است.        

     ماموستا مجتهدی، امام جمعه اهل سنت سنندج در گفتگو با خبرنگار حوزه در کردستان اظهار داشت: فضایل اهل‌بیت(ع) در کتب اهل سنت انکارناپذیر است و هیچ کسی نمی‌تواند بر آن خدشه‌ای وارد کند.

     وی افزود: وقتی امام حسین به سوی کربلا خارج می شدند به مردم فرمودند:«ای مردم ما برای کشته شدن و شهادت می رویم» از آن جمعیت انبوه فقط 72 تن از یاران وفادارش امام را همراهی کردند و وقتی به کربلا رسیدند فرمودند:«هذه کربلا، موضعُ کربٍ و بلا».

     ماموستا مجتهدی با اشاره به اینکه کوفیان در بیعت با امام هزاران نامه به امام نوشتند، خاطر نشان ساخت: با این حال کوفیان راه را بر امام بستند و وی را شهید و اهل بیتش را اسیر کردند.

     وی علت این کار کوفیان را ریاست طلبی و بی بصیرتی دانست و افزود: وقتی امام با عمرسعد رودرروشد به او فرمود: آیا مرا نمی شناسی؟ من نوه پیغمبر شما و زاده زهرای مرضیه ام. عمر سعد در جواب امام گفت: می دانم که به روی چه کسی راه را بسته ام ولی ملک ری روشنی چشم من است و من توانم آن را رها کنم.

     این روحانی اهل‌سنت در ادامه به بیان فضائل اهل بیت به ویژه امام حسین(ع) در کتب اهل سنت پرداخت و گفت: فضائل اهل بیت در کتب اهل سنت انکار ناپذیر است و هیچ کس نمی تواند خدشه ای برآنها وارد بکند.

     وی تصریح کرد: کتاب نور الابصار شیخ شبلنجی از علمای معروف و از بزرگان اهل سنت مملو از فضایل و سیره اهل بیت علیهم السلام است.

     امام جمعه اهل‌سنت سنندج با رد گفته های وهابیون مبنی بر اینکه نباید عزاداری کرد، گفت: ایام عزاداری امام حسین از مصادیق ذکر است و خداوند در قرآن فرموده: «اذکروا ایام الله». ایام خدا را یادآوری کنید و تعظیم شعائر را ترک نکنید بنابراین وقتی آسمان و زمین بر حسین می گریند چرا ما نباید بر ایشان گریه کنیم؟

     ماموستا مجتهدی در پایان اشعاری از امام شافعی در فضائل اهلبیت انشاد کرد:

     آل النبیّ ذریعتی و هُمُ الیه وسیلتی أرجُو بِأن اُعطی غداً، بِیَدِ الیمینِ صحیفتی

«اهل بیت پیامبر وسیله من برای رسیدن به خداوند هستند، که امید دارم بدین وسیله فردای قیامت نامه عمل من به دست راستم داده شود.

منبع:خبرگزاری حوزه

گزارشی از تکیه های عزاداری ( سقاخانه ) در بروجرد + عکس/ashura

نوشته شده توسطرحیمی 12ام آذر, 1391

     محرم در بروجرد شور و حال عجیبی دارد و سالیان سال است که سقاخانه ها به سبک و سیاق بسیار زیبائی برگزار می گردد. همه جای این شهر ، شور و عشق به حسین است و این شور در دل کودکان و نوجوانان ، جوانان و بزرگسالان و پدران و مادران به خوبی موج می زند؛محرم همان ماهی است که اگر چه مردم در عزای حسین می نشینند اما عشق به حسین و لبیک به ندای او چیزی است که غم شهادت را از دل می برد و همه این عزاداریها و مرثیه سراییها برای حفظ ارزشهایی است که حسین علیه السلام به خاطر آن قیام کرد.

مردم بروجرد با سیاهپوش نمودن منازل خود و گذاشتن منبر و چراغانی نمودن منابر به شکل بسیار زیبائی، هر شب پذیرای گروه های بسیاری از همشهریان، اهل فامیل و اهالی محل و حتی غریبه ها می باشند!

 با آغاز ماه محرم بسیاری از بانوان بروجردی ، اتاقی از خانه خود را با پارچه های سبز و سیاه ،لباس عزا پوشانده و آن را تکیه ای برای عزاداری و سوگواری سید الشهدا علیه السلام در نظر می گیرند.
در این سقاخانه ها که نام آنها را تکایای خانگی  نیز می توان گذاشت ، منبری به یاد منبر سیدالشهدا در گوشه ای از اتاق رو به قبله گذاشته می شود و با چراغانی و آذین بندی آن و گذاشتن شمع در هر پله از منبر به یاد غربت و غریبی سیدالشهدا آن را روشن می کنند.

      این چراغها و شمعها تا پایان دهه محرم روشن می مانند و اگر صاحبخانه نذری داشته باشد این سقاخانه را تا پایان ماه صفر باز نمی کند تا سیدالشهدا نذرش را ادا نماید و از سوی دیگر هر فردی که حاجتی از سیدالشهدا دارد یکی ازاین چراغها را می برد تا نذرش که ادا شد سال دیگر آن را اضافه کرده و به سقاخانه برگرداند.سقاخانه حرمت خاصی دارد به طوری که خوابیدن در آن نوعی بی حرمتی به آن محسوب شده و مذمت می شود.

 

   

  برخی از خانواده ها سقاخانه های خود را بعد از ظهر و برخی دیگر شب باز می کنند و تا پاسی از شب میزبان میهمانان سیدالشهدا می شوند و با شربت و نان شیرمال و خرما و نقل و گلاب از آنها پذیرایی می کنند.

    

در این تکایای خانگی ، نوای یا حسین تا چند خانه آن طرف تر به گوش می رسد و هرخانه که نوای یاحسین از آن بلند می شود ، مردم و عاشقان سیدالشهدا به آنجا وارد شده و به عزاداری و دعا و مناجات و خواندن زیارت عاشورا و قرآن می پردازند.گاهی اوقات هم دسته هایی کوچک از نوجوانان هر محله به راه می افتند و به سقاخانه ها سر زده و چند دقیقه ای را در هر خانه به سینه زنی و عزاداری می پردازند.آنهائی که از صدای خوبی برخوردار هستند در این سقاخانه ها برای بقیه حضار در سوگ امام حسین و یاران صدیقش، نوحه سرائی می کنند.

البته چند سالی است که دستگاه های صوتی رنگ و بوی بیشتری در اینگونه مراسم ها از خود نشان داده اند.

در بدو ورود مردم به صاحبخانه می گویند بر قاتلان سیدالشهدا، لعنت! و صاحبخانه نیز تکرار می کند لعنت!

هر از چند گاهی نیز که سکوت بر مجلس حکمفرما میشود یکی از حضار با صدای بلند می گوید : سر حسین یا حسین! و جمعیت نیز یکصدا می گویند: یا حسین!

در موقع رفتن نیز جملاتی به مانند: اجر شما با امام حسین علیه السلام بر زبان میهمانان خطاب به میزبانان جاری می گردد.

قدیم تر ها به اینگونه مراسم در سقاخانه ها به زبان محلی بروجردی قلیچ می گفتند.

    

این سقاخانه ها و یا تکایای خانگی در هر منطقه از شهر بروجرد دایر است و بالا و پایین شهر ندارد .همه به عشق حسین و کربلای حسین به عزاداری و مرثیه سرایی می پردازند و با گذر از  کوچه و خیابان های شهر بروجرد در دهه اول محرم ، بوی اسفند و عود ما را به سوی این سقاخانه ها هدایت می کند.

  

  نصب پرچمهای سرخ، سبز و سیاه بر بامهای خانه هایی که سقاخانه دارد از دیگر آیین این شهر است.

     قنداقه حضرت علی اصغر علیه السلام به عنوان باب الحوائج یکی دیگر از مراسم معمول در این ایام است که هدف از آن گرفتن حاجت و ریختن نذورات مختلف بر قنداقه کوچکترین شهید کربلاست و این قنداقه در اغلب سقاخانه های بروجرد وجود دارد.

رسم بر این است که از اولین شب محرم تا بعد از تاسوعا و عاشورا هر شب در منازل بسیاری از مردم بروجرد سقاخانه دائر است .

 

اما از جمله سقاخانه های معروف بروجرد سقاخانه حضرت ابوالفضل العباس است که در یکی از مناطق قدیمی بروجرد واقع شده است . این سقاخانه در طول سال دایر است و مردم به زیارت آن می روند. بانی این سقاخانه شخصی است که طی حادثه ای با کرامت حضرت عباس ،از مهلکه ای جان سالم به در می برد.

در ماه محرم و صفر این سقاخانه حال و هوای دیگری به خود می گیرد و قریب به یک هزار چراغ نفت سوز در آن روشن می شود.

در روزعاشورای حسینی علیه السلام سقاخانه ابوالفضل در بروجرد با صدها چراغ روشن پذیرای هزاران حاجتمند است که در بعد از ظهر عاشورا در مقابل سقاخانه برای گرفتن چراغ، به نیت گرفتن حاجت می ایستند که در این مراسم صاحب نذر با گرفتن یک چراغ نفت سوز نیت می کند که اگر تا محرم سال بعد حاجت بگیرد یک چراغ دیگر بخرد و آن را برای سقاخانه بیاورد.

 


 

ظاهرا این مراسم در بروجرد منحصر بفرد بوده و در دیگر شهرهای کشورمان اینچنین مراسم سوگواری با این شرایط که در بروجرد برگزار میشود، دیده نمیشود!

البته هر منطقه در کشورمان مراسم مختص و بومی خود را دارد!

عکس از اصغر صحرایی

التماس  دعا

دانلود مداحی های زیبا با نوای حجت الاسلام حاج علی جنانی (بروجرد)

نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1391

دانلود مرثیه خوانی رهبر معظم انقلاب به زبان آذری

نوشته شده توسطرحیمی 9ام آذر, 1391

     شعر خوانی رهبر معظم انقلاب به زبان آذری در رابطه با حادثه کربلا، در جمع تعدادی از شاعران در تاریخ 1379/05/05

     برای دریافت فیلم جاری با توجه به پهنای باند اینترنت خود بر روی یکی از لینکهای زیر کلیک راست کرده و گزینه save Target as را انتخاب کنید.


کیفیت متوسط (7.24 MB)

کیفیت پایین (1.73 MB)

برخورد با دشمن ناآگاه ( ماجرای گفت‌وگوی امام سجاد(ع) با پیرمرد شامی)

نوشته شده توسطرحیمی 9ام آذر, 1391

 

     هنگامى كه اهل بيت امام حسين عليه السّلام را به عنوان اسير وارد شهر شام كردند و در بين ايشان حضرت سجّاد، امام زين العابدين عليه السّلام نيز با حالتى دلخراش حضور داشت ، مردم شام با تبليغات سوئى كه توسّط ماءمورين يزيد لعنة اللّه عليه شده بود، با شادمانى و سرور براى استقبال اسيران آمده بودند.

     در بين مردم پيرمردى بود، جلو آمد و گفت : شكر خداى را كه مردان شما را كشت و آتش فتنه خاموش شد؛ و سپس به آن عزيزان دل شكسته ، بسيار دشنام و ناسزا گفت .

     امام عليه السّلام در همان وضعيّتى كه بود، فرمود: اى پيرمرد! آنچه تو گفتى ، من گوش كردم و چيزى نگفتم تا آن كه سخن تو تمام شد؛ و آنچه خواستى گفتى ، اكنون ساكت باش تا من نيز سخنى گويم ؟

     پيرمرد گفت : آنچه مى خواهى بيان كن .

     حضرت فرمود: آيا قرآن خوانده اى ؟

     پيرمرد گفت : آرى . حضرت فرمود: اين آيه قرآن را نيز خوانده اى :

     ((قُلْ لا اءسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اءَجْرا إ لاّ الْمَوَدَّةَ فى الْقُرْبى )) يعنى ؛ من از شما پاداشى به جز مودّت و دوستى اهل بيتم را نمى خواهم .

     پيرمرد پاسخ داد: آرى ، آن را خونده ام .

     امام سجّاد عليه السّلام فرمود: ما اهل بيت - قُربى - هستيم ؛ و آيا اين آيه قرآن را ((وَآتِ ذَا القُرْبى حَقَّهُ)) ؛ حق و شئون اهل بيت را پرداخت و رعايت نمائيد، خوانده اى ؟

     پيرمرد نيز گفت : آرى ، آن را هم خونده ام . حضرت فرمود: به راستى كه آن افراد، ما هستيم ؛ پس حقّ ما چگونه بايد رعايت گردد؟

     پيرمرد شامى گفت : آيا واقعا شما همان ها هستيد؟

     حضرت فرمود: بلى ؛ و سپس افزود: آيا اين آيه قرآن را ((وَاعْلَمُوا انَّ ما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْى ءٍ فَإ نَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِى الْقُرْبى )) ؛ آنچه از غنائم و منافع را كه به دست مى آوريد، بايد يك پنجم آن را - به عنوان خمس - تحويل رسول خدا واهل بيتش دهيد، را خوانده اى ؟

     پيرمرد گفت : بلى .

     آن گاه امام عليه السّلام فرمود: ما اهل بيت رسول خدا هستيم ، و آيا اين آيه قرآن را ((إ نَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اءهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا)) يعنى ؛ خداوند شما اهل بيت را از هر نوع گناه و آلودگى پاك و منزّه گردانده است ، را نيز خوانده اى ؟

     در اين حال پيرمرد شامى دست هاى خود را به سوى آسمان بلند كرد و گفت : خداوندا به تو پناه مى برم ، خدايا توبه كردم ، سال ها است كه قرآن مى خوانده ام و اين چنين درك نمى كردم وامروز هدايت گشتم . احتجاج طبرسى : ج 2، ص 120، ح 172.

منبع: خبرگزاری حوزه

امام حسین علیه السلام سوره ای برای همیشه

نوشته شده توسطرحیمی 8ام آذر, 1391

اشهد انّک التالی بکتاب الله . (زیارت امام حسین علیه السلام)

     نام مبارک امام حسین علیه السلام با محرّم پیوند خورده و جان فشانی او و 72 یار باوفایش، به محرم، روح و حیات دمیده است و این ماه برای شیعیان و عاشقان سید و سالار شهیدان از سال 61 هـ . ق تا به حال، ماه حزن و اندوه بوده است.

     کربلا، نامی است که از گذشته های دور به یادگار مانده. از آن زمان که حضرت ابراهیم علیه السلام در مسیر هجرتش از سرزمین «اُور» به مکّه، پس از عبور از کناره رود فرات به سرزمین پُر برکت کربلا رسید و در آنجا به عبادت خداوند پرداخت.1
واژه کربلا

     درباره این واژه سخنان و گفته های فراوانی وجود دارد؛ کربلا به یک معنا سرزمین بلا و مصیبت خوانده شده است. این واژه ترکیب شده از «کار» به معنای نجات و «بلاه» به معنای حیات و اَمان؛ یعنی: یافتن حیات. این مفهوم2 هماهنگ با روایتی است که می گوید: کربلا، بقعه ای است که خداوند در آن نوح و کسانی را که به او ایمان آورده بودند، نجات داد.3

     کربلا به زبان آرامی به معنای «سرزمین خدا» است.4 در قرآن کریم خداوند نجات حضرت موسی علیه السلام، هارون و قوم بنی اسرائیل را از دست فرعون و ظلمهای او در حقّ ایشان، با تعبیر «کَرْب» (نجات از بلای عظیم) بیان می کند: وَ نَجَّیناهُما وَ قَوْمَهُما مِنَ الْکَرْبِ الْعَظیمِ صافات/115. واژه کَرْب، چهار بار در قرآن مجید آمده است.5
اوصاف امام حسین علیه السلام

     قرآن کریم، انبیای الهی را هدایتگر مردم به امر الهی در پرتو صبر و یقین و عبادت معرفی می کند: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَینا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ ایتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدینَ أنبیاء/73؛ وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِایاتِنا یوقِنُونَ سجده/24.

     امام حسین علیه السلام مظهر این وصف برجسته انبیای الهی است. از این رو، پیامبر اکرم او را مصباح و چراغ فروزان هدایت معرفی کرده است: «إنّ الحسین مِصباحُ الهدی و سَفینَةُ النّجاةِ»6.

1. امر به معروف: قرآن می فرماید: شما بهترین امّت هستید، در صورتی که امر به معروف و نهی از منکر کنید: کُنْتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ آل عمران/110.

حضرت سیدالشهدا نیز در هدف از قیام خود می فرماید: من برای احیای امر به معروف و نهی از منکر خروج کردم؛ « إنّما خَرَجْتُ بِطَلَبِ الإصلاحِ فی أُمَّةِ جَدی محمد أُرید أن آمُر بالمَعروف وَ انهی عَنِ المُنکر».7

2. معلّم عزّت و عمل صالح: قرآن مجید می فرماید: هر کس خواهان عزّت است، عزّت در پرتو ایمان و عمل صالح پدید می اید: مَنْ کانَ یریدُ الْعِزَّةَ فَلِلّهِ الْعِزَّةُ جَمیعًا إِلَیهِ یصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یرْفَعُهُ فاطر/10. امام حسین علیه السلام در قیام خود در کربلا، طالب عزّت بود و گریزان از ذلّت: «هَیهاتَ منِّی الذّلّة».8

3. معلّم ایثار و انفاق: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ آل عمران/92؛ به مقام نیکان نایل نمی شوید، مگر با انفاق برخی چیزهایی که دوست دارید. امام حسین علیه السلام در روز عاشورا تمام آنچه را که در اختیار داشت و همه آنها محبوب او بود، در راه خدا انفاق کرد.

4. صاحب نفس مطمئنّه: یا ایتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ؛ ارْجِعی إِلی رَبِّکِ راضِیةً مَرْضِیةً؛ فَادْخُلی فی عِبادی؛ وَ ادْخُلی جَنَّتی فجر30-27. امام صادق علیه السلام فرمودند: سوره مبارک فجر را در نمازهای واجب و مستحب بخوانید؛ زیرا این سوره مبارک در شأن امام حسین علیه السلام است. شخصی علّت آن را جویا شد، حضرت در پاسخ فرمودند: به دلیل آنکه امام حسین علیه السلام صاحب نفس مطمئنّه بود که خداوند از او راضی و او از خداوند راضی بود. (و یکی از مصادیق بارز این آیه شریف، امام حسین علیه السلام است)9

5. خوف و خشیت الهی: قرآن مجید در وصف انبیا می گوید: پیامبران پیشین کسانی بودند که در تبلیغ رسالت الهی، از خدا می ترسیدند و از هیچ کس دیگر هراسی نداشتند: الَّذینَ یبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللّهِ وَ یخْشَوْنَهُ وَ لا یخْشَوْنَ أَحَدًا إِلاَّ اللّهَ أحزاب/39. امام حسین علیه السلام نیز دارای این دو خصیصه برجسته است:

1. تنها از خداوند می ترسید. در دعای عرفه می فرماید: « اللهم اجْعلنی أَخشاکَ کَأنّی أراک»؛ خدایا! مرا آن گونه قرار ده که از تو بترسم، آن سان که گویی تو را می بینم.

2. از غیر خدا نمی ترسید. امام حسین علیه السلام می فرماید: اگر در دنیا، هیچ پناهگاهی نداشته باشم و کسی مرا حمایت نکند، من با یزیدبن معاویه بیعت نخواهم کرد: «لَو لَم یکُن لِی مَلْجَأَ وَ لا مَأوی لَما بایعْتُ یزیدُبنُ مُعاویة»10 آزمونی بالاتر از آزمون حضرت ابراهیم: وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِمامًا بقره/124؛ و (یاد آور) هنگامی که ابراهیم را خداوندش، با کلماتی بیازمود و او (ابراهیم) در همة آنها موفّق شد (آنها را به اِتمام رساند). خداوند گفت: تو را امام مردم قرار می دهم … .

     آزمونهای ابراهیم علیه السلام عبارت بودند از: امتحان ذبح اسماعیل، ساکن کردن هاجر و نوازش اسماعیل در جوار کعبه در سرزمین بی آب و گیاه و آزمون او در لحظه فرو افتادن در آتش نمرودیان و … .

     کسی که به حماسه های عظیم عاشورا چشم بیندازد، دشوارتر بودن آزمونهای حضرت حسین علیه السلام را لمس می کند:

ـ به قربانگاه بُردن جوان و نورس و خردسال شیر خوار

ـ اِسکان زنان و کودکان در قلب سی هزار انسان شیفته زندگی زوال پذیر دنیا

ـ اِتّکا و اِتّکال به خداوند، حتّی در قتلگاه در قالب نیایش عاشقانه و رضایت مندانه.

     و دهها آزمون دشوار دیگر که در واژه واژه این تاریخ درخشان رخ می نماید.

     بخشی از اسرار توجّه دادن مردمان به این روز و این حادثه، همین پایداری بر پاکی و بروز غیرت و هویت انسانی و اسلامی و پیامهای بی شماری است که در این واقعه بروز دارد.

6. پیشتازی و پیش دستی در نیکیها: فَاسْتَبِقُوا الْخَیراتِ مائده/48 ؛ در خوبیها بر یکدیگر پیشی بگیرید.

     در روایت معروفی آمده است: «بالاتر از هر نیکی، نیکی دیگری هست؛ اما اگر که انسانی در راه خدا به شهادت برسد، بالاتر از آن چیز دیگری نیست.» این خیر بزرگ شهادت، آن چنان جلوه گری می کرد و مشتاقان را به سبقت از یکدیگر در عرصه آسمانی نینوا می کشانید که تا یاران امام حسین علیه السلام زنده بودند، اجازه نمی دادند که یک نفر از خاندان بنی هاشم، پای به میان بگذارد و فرزند برومند حسین، علی اکبر، در میان بنی هاشمیها سبقت می گرفت و هر کدام بر دیگری پیشی می جستند.

     به راستی، شایسته است که عاشقان و یاران حسینی نیز از سیره اصحاب آن امام همام الگو بگیرند؛ «تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مُجمل».

7. عارف به قرآن: سیدالشهداء علیه السلام فرمود: القرآن ظاهرهُ أَنیقُ و باطِنُه عَمیقٌ؛ قرآن، ظاهرش زیبا و شگفت انگیزست و باطنش ژرف و عمیق.11

     همان طور که قرآن صامت از ظاهری شگفت و باطنی ژرف برخوردار است، وجود امام حسین علیه السلام به عنوان قرآنی ناطق از همین شگرفی و ژرفی در ظاهر و باطن و صورت و سیرت برخوردار است و ما در زیارت ناحیه مقدّسه در اوصاف آن امام می خوانیم: «و عَظیم السّوابق …»12؛ تو دارای برتریهای با عظمت هستی.

8. دوستدار واقعی قرآن: امام حسین علیه السلام می فرماید: «خدا می داند که من نماز و تلاوت قرآن را دوست می دارم».13 در شب عاشورا که امام حسین علیه السلام به تلاوت قرآن مشغول بود، گروهی از لشگریان پسر سعد برای اطّلاع از احوال امام حسین علیه السلام و یاران از او نزدیک خمیه ها آمدند و ملاحظه کردند که امام با یک صورت ملکوتی و جذّاب ؛ ایاتی از سوره آل عمران را تلاوت می کند.14 امام حسین علیه السلام در ظهر عاشورا نیز در بحبوحه جنگ، نماز را به همراه یارانشان در کربلا اقامه می کنند.

9. اِحیاگر قرآن: از آنجا که قرآن کریم بعد از پیامبر به دست اُمویان و عوامل آنها مطابق میل و منافعشان تفسیر می شد، امام حسین علیه السلام رسالت اِحیای قرآن را با پیام بلند عاشورا آغاز کرد. این بار قرآن از حنجره امام حسین علیه السلام تلاوت شد و رسوم جاهلیت را در هم شکست و خفقان جامعه آن روز مسلمانان را از بین بُرد و ایشان را از خواب غفلت بیدار کرد. خود ایشان درباره احیاگری قرآن می فرماید: «شما را به زنده ساختن ایات قرآن و از میان بُردن بدعتها فرا می خوانم. اگر دعوت مرا بپذیرید، به راه راست و هدایت خواهید رسید.»15

منبع:حوزه نت

پی نوشت ها:

1. فی رحاب ائمه اهل البیت، ایت الله محسن امین، ج3، ص 101.

2. معجم علامات آشوری، شماره 366.

3. بحارالانوار، ج 101 ، ص 33.

4. القرآن و علم الآثار، سیدسامی البرری، ج 1، ص 25 ـ 23.

5. صافات/ 76، 115؛ انعام 64/ انبیاء 76.

6. بحارالانوار، ج 36، ص 205.

7. نفس المهموم، ص 45.

8. بحارالانوار، ج 45 ، ص 83.

9. همان، ج 24 ،ص 93.

10. همان، ج 89 ص 328.

11. همان ج 44 ، ص 329.

12. نفس المهموم ص 7.

13. العترت و القرآن، ص 97.

14. الإرشاد و المفید، ج 1 ،ص 232، 601.

15. کلمات قصار امام حسین علیه السلام، ابوالقاسم حالت، ص 75.

خیمه های سوخته

نوشته شده توسطرحیمی 5ام آذر, 1391

ماند خاکستر بجا از خيمه‌هاي سوخته          

                سبز شد بانگ عزا از خيمه‌هاي سوخته

مي‌رود تا آسمان همراه بانگ يا حسين         

               شعله شور و نوا از خيمه‌هاي سوخته

آب آب کودکان تشنه در ظهر عطش             

                  رفته تا عرش خدا از خيمه‌هاي سوخته

از سفير تير صيادان غزالان حرم                  

                      در بيابان شد رها از خيمه‌هاي سوخته

در شرار آتش بيداد روئيد از جگر                   

                    شيون آل عبا از خيمه‌هاي سوخته

درغبار آتش و اندوه مي‌آمد برون                  

                            سروهاي سر جدا از خيمه‌هاي سوخته

ناله‌ها مي‌داد سر بيمار دشت کربلا              

                       ناله‌هايي جانگزا از خيمه‌هاي سوخته

کس در آن وادي غم جز زينب محزون نبود      

                     تا برون آرد و را از خيمه‌هاي سوخته

از ميان شعله‌هاي مرگ چون آيد برون          

                            اهل بيت مصطفي از خيمه‌هاي سوخته

مي‌تراود عطر مظلوميت خون خدا                

                      تا ابد در کربلا از خيمه‌هاي سوخته

عباس براتي‌پور

« روز واقعه »

نوشته شده توسطرحیمی 5ام آذر, 1391

final.jpg (550×100)

      بامداد روز عاشورا، سید الشهدا (عليه السلام( ياران خويش را كه سى و دو سواره و چهل تن پياده بودند، سازمان داد. “زهير” را بر جناح راست سپاه گماشت و سمت چپ آن را به “حبيب” سپرد و پرچم را به دست برادرش “عباس (عليه السلام)” داد. آن حضرت خيمه‏ها را پشت سر سپاه قرار داد و پشت خيمه‏ ها، خندقى حفر نمود و آن را پر از نى و هيزم كرد و سپس به‏ آتش كشيد تا دشمن از پشت خيمه ‏ها حمله ‏ور نشود.

      عمر سعد نيز سپاه خود را كه در آن روز تعدادشان به سى هزار تن مى ‏رسيد، آراست. جناح راست آن را به “عمرو بن حجّاج” و جناح چپ را به “شمر بن ذى الجوشن” سپرد و “عروة بن قيس” را به فرماندهى سواره نظام و “شبث بن ربعى” را بر پيادگان گمارد و پرچم را به غلام خويش سپرد.(1)

      وقتى امام حسین (عليه السلام) به سپاه دشمن نگريست، دست‏هايش را به دعا برداشت و عرضه داشت:

      «خدايا! تو در هر غم و اندوه، پناهگاه و در هر پيش آمد ناگوارى مايه اميد من، و در هر حادثه‏اى سلاح و ملجأ من هستى. آن‏گاه كه غم‏هاى كمرشكن بر من فرو مى‏ ريخت و دل‏ها در برابرش آب و راه هر چاره‏اى در برابر آن مسدود مى‏ گشت، از غم‏هاى جانكاهى كه با ديدن آن‏ها، دوستان دورى جسته و دشمنان، زبان به شماتت مى‏ گشودند، به پيشگاه تو شكايت آورده و از ديگران قطع اميد نموده‏ ام. تو بودى كه غم و اندوهم را برطرف ساخته و از ميان بردى. تو صاحب هر نعمت و آخرين مقصد و مقصود من هستى.»

      پس از آن امام (عليه السلام) مركب خويش را خواست و سوار بر آن شد و با صداى بلند در حالی که همگان صدای آن حضرت را می شنیدند، فرمود:

      «اى عراقيان! سخنم را بشنويد و شتابزده عمل نكنيد تا وظيفه خود را كه پند و نصيحت شماست، انجام دهم و انگيزه سفر خويش را به اين ديار بيان كنم. اگر دليلم را پذيرفتيد و سخنم را تصديق كرديد و با من از در انصاف در آمديد، راه سعادت را دريافته ‏ايد و اگر دليل مرا نپذيرفتيد و منصفانه عمل نكرديد، همه شما دست به دست هم دهيد و هر تصميمى را كه درباره من داريد، به اجرا بگذاريد و به من مهلت ندهيد. يار و پشتيبان من خدايى است كه قرآن را فرو فرستاد و او يار و ياور نيك‏ سرشتان است.»

      حاضران اندكى سكوت كردند، سپس حضرت حمد و ثناى الهى را به جاى آورد و بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلّم) و فرشتگان و پيامبران او درود فرستاد. آنگاه فرمود:

      «مردم! بگوييد:

     من چه كسى هستم؟! سپس به خود آييد و خويشتن را نكوهش نماييد و ببينيد آيا كشتن و در هم شكستن حريم من براى شما رواست؟!

      آيا من فرزند دخت پيامبر شما نيستم؟!

     آيا من فرزند [على‏] وصىّ و پسر عموى پيامبر شما نيستم؟!

     مگر من فرزند كسى نيستم كه پيش از همه مسلمانان به خدا ايمان آورد و قبل از همه، رسالت پيامبر را تصديق نمود؟!

     آيا حمزه سيد الشهداء عموى پدر من نيست؟!

     آيا جعفر طيّار كه با دو بال در بهشت پرواز مى‏كند، عموى من نيست؟!

     آيا شما سخن پيامبر را در حق من و برادرم نشنيده‏ايد كه فرمود:

«اين دو، سروران جوانان بهشت‏اند»؟!

      اگر مرا در گفتارم تصديق كنيد، مواردى كه يادآور شدم حقايقى است كه كوچك‏ترين خلافى در آن وجود ندارد؛ زيرا من از آن روز كه دريافته‏ام خداوند، ضرر و زيان دروغ را به گوينده آن برمى‏گرداند، هيچ‏گاه دروغ نگفته‏ام و اگر مرا تكذيب نماييد، اكنون ميان شما افرادى وجود دارند كه اگر در اين زمينه از آن‏ها بپرسيد، به شما پاسخ خواهند داد. از جابر بن عبد اللّه انصارى، ابو سعيد خدرى، سهل بن سعد ساعدى، زيد بن ارقم و مالك بن انس بپرسيد، به شما خواهند گفت كه: اين سخن را از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلّم) شنيده‏اند. آيا موارد ياد شده، مانع ريختن خون من نمى‏شود؟!»

      سپس آن حضرت فرمود:«اگر در گفتار پيامبر درباره من و برادرم ترديد داريد، آيا در اين واقعيّت كه من پسر دختر پيامبر شما هستم نيز شك داريد؟ به خدا سوگند! در همه دنيا و در ميان شما و ديگران، پسر دختر پيامبرى جز من وجود ندارد. واى بر شما! آيا كسى از شما را كشته‏ام كه در مقابل خون وى مرا به قتل برسانيد؟ آيا مال كسى را گرفته‏ام و يا جراحتى بر شما وارد ساخته‏ام تا مرا سزاوار كيفر بدانيد؟»

      هيچ يك از آنان بدان حضرت پاسخى نداد. پس امام حسین (عليه السلام) آن‏ها را مخاطب ساخت و فرمود:

      «اى شبث بن ربعى و اى حجّار بن ابجر و اى قيس بن اشعث و اى يزيد بن حرث! آيا شما به من نامه ننوشتيد كه ميوه‏ هايمان رسيده و درختانمان سرسبز و خرّم است و در انتظار تو دقيقه شمارى مى‏ كنيم و در كوفه لشكريانى مجهز و آماده در اختيار تو است؟»

      قيس بن اشعث در پاسخ آن حضرت گفت: “ما نمى‏ دانيم چه مى‏ گويى؟ ولى [اگر از ما مى ‏شنوى‏] به اطاعت یزید گردن بنه؛ چرا كه آنان جز رضايت تو چيزى در نظر ندارند."…

      امام حسین (عليه السّلام) فرمود: «به خدا سوگند! نه دست ذلّت در دست آنان مى‏ نهم و نه مانند بردگان از صحنه جنگ فرار مى ‏كنم. من به پروردگار خويش و پروردگار شما پناه مى ‏برم كه گفتارم را دور مى‏افكنيد، به پروردگار خويش و پروردگار شما پناه مى‏ برم از شرّ هر انسان متكبّرى كه ايمان به روز جزا ندارد.»

      سپس شتر خود را خوابانيد. در این هنگام سپاهیان، پيشروى خود را به سمت آن حضرت آغاز نمودند و اسبانشان به حركت در آمد. امام حسین (عليه السلام) اسب رسول خدا (صلّى الله عليه و آله و سلّم) و عمّامه و زره و شمشير آن حضرت را خواست و لباس رزم ایشان را بر تن كرد و سوار بر اسب، در برابر سپاهيان قرار گرفت.

      آن‏گاه حرّ بن يزيد به آن حضرت پيوست و عمر سعد به سپاه خویش فرمان جنگ داد. دو تن به نامهای “سالم” و “يسار” وارد ميدان شدند و جنگ درگرفت.

      شمر و عمرو بن حجّاج بر سپاهيان بانگ زدند و گفتند: “اين‏ها مردانى‏ هستند كه تا پاى جان مقاومت مى ‏كنند؛ كسى به تنهايى با آنان نجنگد.” در پى اين سخنان، سپاهيان عمر سعد از هر سو سپاه امام (علیه السلام) را در برگرفته و در حلقه محاصره قرار دادند. شمر، بر جناح چپ سپاه سید الشهدا (عليه السّلام) و عمرو، بر جناح راست آن يورش بردند. اما ياران آن حضرت همچنان ثابت قدم و استوار بر زانو نشستند و با تيراندازى، آنان را دور ساختند. در اين حمله كه آن را نخستين يورش دشمن ناميده‏اند، كمى تعداد سپاه حسين (عليه السلام) نمودار شد. از سواره نظام، جز اندكى باقى نمانده بود و از پياده نظام تعدادى نزديك به پنجاه تن، شربت شهادت نوشيده بودند.

      امام حسین (عليه السلام) نماز ظهر را اوّل وقت به جا آورد و قبل از نماز و در اثناى آن میان دشمن و افرادى كه خود را سپر حمايت آن حضرت كرده بودند، درگيريهايى رخ داد و پس از نماز ظهر نيز ادامه يافت؛ به گونه‏اى كه سر انجام، كسى از ياران حسين(علیه السلام) باقى نماند. از اين رو، اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، وارد كارزار شدند. آنان نيز همگى به شهادت رسيدند.

      سپس امام حسین (عليه السّلام) صدا زد: «آيا كسى وجود دارد تا از حرم رسول خدا دفاع نمايد؟ آيا فريادرسى كه براى خدا به فرياد ما برسد، نيست؟ آيا يار و ياورى كه به اميد پاداش الهى ما را يارى نمايد وجود دارد؟»

      صداى ناله و فغان زنان بلند شد، حضرت به سوى خيمه ‏ها رفت تا زنان را ساكت كند و كودك خويش را از خواهرش زينب گرفت؛ ولى طفل شیر خوار آن حضرت هدف تير حرمله قرار گرفت و تير بر گلويش نشست. آن حضرت، خون گلوى او را با دست‏هايش گرفت و به آسمان پاشيد و عرضه داشت:

     «اين مصيبت نيز بر من آسان است؛ زيرا خدا ناظر بر آن است»….

 (برگرفته از کتاب “ابصار العین فی انصار الحسین"، تألیف: “شیخ محمد سماوی")

 منبع:پایگاه اسلامی شیعی رشد

نقش عاشورا در بقای اسلام

نوشته شده توسطرحیمی 5ام آذر, 1391

 آنچه دوست و دشمن بر آن اتفاق نظر دارند این است که داستان کربلا اگر در عالم انسانیت داستان منحصر به فردی نباشد از وقایع بسیار بی­ نظیر است البته ما براساس آنچه از ائمه اطهار علیهم ­السلام دریافت  داشته ­ایم این داستان را منحصر به فرد می­ دانیم و معتقدیم که نظیر این داستان در گذشته نبوده و در آینده هم نخواهد بود.

اتفاق نظر همه­ ی مورخین و آشنایان به تاریخ بشر  این است که اگر داستان عاشورا منحصر به فرد نباشد از کم نظیرترین داستان­های عالم است. داستانی که هم از نظر کیفیت وقوع، هم از نظر عظمت و مصیبت و هم از نظر بقای خاطره آن در میان مردم و آثار اجتماعی که بر آن مترتب می­ شود با هیچ ماجرای دیگر قابل مقایسه نیست خود همین تکرار عزاداری­هایی که در کشور خودمان می­ شود می ­تواند برای ما عامل هشداردهنده و بیدارکننده­ ای باشد که هیچ حادثه­ ی دیگری با این حادثه قابل مقایسه نیست حادثه ­ای که برای آن این همه وقت صرف می ­شود این همه هزینه می­ شود و این همه اشک­ها ریخته می شود با هیچ حادثه­ ای و پیشامدی قابل مقایسه نیست.

  «والسلام»

منبع: آذرخشی دیگر از آسمان کربلا/ آیت الله محمدتقی مصباح یزدی