« تأثیرنپذیرفتن از غرب در مسائل پوشش زنحجاب و پوشش در قرآن »

نرمش و پیوند دوستى با دشمن خدا ممنوع!

نوشته شده توسطرحیمی 21ام تیر, 1396

 

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کفَرُوا بِما جاءَکمْ مِنَ الْحَقِّ یخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیاکمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکمْ إِنْ کنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً فِی سَبِیلِی وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِی تُسِرُّونَ إِلَیهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَیتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ یفْعَلْهُ مِنْکمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ[1]

ای کسانی که ایمان آورده اید! دشمن من و دشمن خود را دوست نگیرید. شما با آنان طرح دوستی می افکنید، در حالی که آنان نسبت به حقّی که برای شما آمده است، کفر ورزیده اند. (علاوه بر آن که) آنان شما و پیامبر را به خاطر ایمان به خدا که پروردگار شما است، (از مکه) اخراج و آواره نموده اند. اگر شما برای جهاد در راه من وطلب رضای من (از وطن) بیرون آمده اید (با آنان دوستی نکنید). شما مخفیانه دوستی خود را به آنان می رسانید در حالی که من به آنچه مخفیانه و آنچه آشکارا انجام دهید آگاه ترم و هر کس از شما چنین کند، قطعاً از راه راست گم گشته است.

نکته ها:

کلمۀ«عدو» هم به یک نفر و هم به گروهی از افراد اطلاق می شود، ولی در اینجا مراد، گروه است؛ زیرا در مقابل آن، کلمۀ«أَوْلِیاءَ» که جمع است، به کار رفته است. [2]

مراد از اخراج پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان، بدرفتاری با آنان بود تا جایی که پیامبر و مسلمانان برای رهایی از بدرفتاری کفّار، خودشان از مکه خارج شدند. [3]

در تفاسیر می خوانیم: یکی از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله، نامه ای را به زنی داد تا برای مشرکان مکه ببرد و آنان را از تصمیم پیامبر صلی الله علیه و آله مبنی بر فتح مکه آگاه کند.

جبرئیل، موضوع را به رسول اکرم خبر داد و پیامبر صلی الله علیه و آله، حضرت علی علیه السلام، و جمع دیگری را برای پس گرفتن نامه از آن زن، به سوی مکه فرستاد و فرمود:

«در فلان منطقه آن زن را خواهید یافت». گروه اعزامی حرکت کردند و در همان نقطه ای که پیامبر فرموده بود، آن زن را یافتند و سراغ نامه را از او گرفتند. زن از وجود چنین نامه ای اظهار بی اطلاعی کرد. بعضی از اصحاب، سخنان زن را باور کردند و خواستند به مدینه برگردند، امّا حضرت علی علیه السلام فرمود: «نه جبرئیل به پیامبر دروغ گفته و نه آن حضرت به ما، بنابراین قطعاً نامۀمورد نظر در نزد این زن است». سپس شمشیر کشید که نامه را بگیرد. زن که مسئله را جدّی دید، نامه را از میان موهای سرش بیرون آورد و آن را تحویل داد.

نامه را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آوردند. حضرت، نویسندۀنامه- حاطب بن ابی بلتعه- را احضار و او را توبیخ کرد. حاطب گفت: من خائن نیستم ولی از آنجا که بستگانم در مکه و در میان مشرکان به سر می برند، خواستم دل مشرکان را به دست بیاورم تا بستگانم در آسایش به سر برند. پیامبر صلی الله علیه و آله او را بخشیدند و این آیات نازل شد.

جالب این که این زن از مکه به مدینه آمد و از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تقاضای کمک کرد.

حضرت از او پرسید: آیا به اسلام ایمان آورده ای؟

گفت: نه.

فرمود: آیا از مکه هجرت کرده ای تا به مهاجران ملحق شوی؟

گفت: نه.

پرسید: پس چرا به مدینه آمده ای؟

گفت: برای دریافت کمک از شما.

حضرت فرمود: پس جوانانی که در مکه دور تو بودند، چه شدند؟ (اشاره به این که تو در مکه خواننده بودی و مشتریان جوان داشتی)!

گفت: بعد از شکست مردم مکه در جنگ بدر، دیگر کسی به سراغم نیامد (کنایه از عمق تأثیر شکست در روحیۀمردم).

حضرت دستور داد تا به او کمک کنند. (آری، دستور کمک به غریبه گرچه کافر باشد). [4]

از این ماجرا معلوم می شود که حفظ اسرار نظامی به قدری لازم است که حضرت علی علیه السلام حامل نامه را به کشتن تهدید کرد و فرمود: «لاردن رأسک الی رسول الله صلی الله علیه و آله»[5] سرت را برای رسول خدا می فرستم!

دشمن شناسی

قرآن در آیات متعدّدی از برنامه ها و توطئه های دشمن خبر می دهد و وظیفۀمسلمانان را به آنان گوشزد می نماید:

الف) افکار و آرزوهای دشمن:

«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکوا»[6] قطعاً سخت ترین دشمنان اهل ایمان را یهودیان و مشرکان خواهی یافت.

«ما یوَدُّ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکتابِ وَ لَا الْمُشْرِکینَ أَنْ ینَزَّلَ عَلَیکمْ مِنْ خَیرٍ مِنْ رَبِّکمْ»[7] نه کفّار از اهل کتاب ونه مشرکان، هیچ کدام دوست ندارند که از طرف پروردگارتان به شما هیچ خیری برسد.

«وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیدْهِنُونَ»[8] آرزو دارند که شما نرمش نشان دهید تا با شما سازش کنند.

«وَدُّوا ما عَنِتُّمْ»[9] آرزو دارند که شما در رنج قرار گیرید.

وَدَّ الَّذِینَ کفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکمْ وَ أَمْتِعَتِکمْ . . . [10] آرزو دارند که شما از اسلحه و سرمایه خود غافل شوید.

ب) توطئه های دشمن:

«إِنَّهُمْ یکیدُونَ کیداً»[11] مخالفان، هرگونه توطئه ای را بر ضدّ شما به کار می برند.

«یشْتَرُونَ الضَّلالَةَ وَ یرِیدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبِیلَ»[12] آنان گمراهی را می خرند و می خواهند شما نیز گمراه شوید.

ج) رفتار دشمن:

«إِنَّ الْکافِرِینَ کانُوا لَکمْ عَدُوًّا مُبِیناً»[13] کافران دشمنان آشکار شمایند.

«یخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا»[14] با خدا و مؤمنان خدعه می کنند.

«إِنْ یثْقَفُوکمْ یکونُوا لَکمْ أَعْداءً»[15] اگر بر شما مسلّط شوند، دشمن شما می گردند.

«آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اکفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ»[16] به آنچه که بر مؤمنان نازل شده صبحگاهان ایمان بیاورید و شامگاهان از ایمان برگردید (تا شاید مؤمنان نیز در حقانیت دین مردّد شده و) برگردند.

د) وظیفۀمسلمانان در برابر دشمن:

«هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ»[17] آنان دشمنند پس از آنان حذر کن.

وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ. . . [18] آنچه توان دارید برای مقابله با دشمن آماده کنید.

«لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکمْ لا یأْلُونَکمْ خَبالًا»[19] غیر خودی ها را محرم اسرار نگیرید که رعایت نمی کنند.

پیام ها:

1- جامعه ایمانی حق ندارد با دشمنان خدا، رابطه دوستانه و صمیمانه داشته باشد. «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکمْ أَوْلِیاءَ»

2- ایمان به خداوند با برقراری پیوند دوستی با دشمن خدا سازگار نیست. یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی . . . أَوْلِیاءَ

3- دشمن خدا در حقیقت دشمن مؤمنان نیز هست. «عَدُوِّی وَ عَدُوَّکمْ»

4- گرچه کفّار دشمن ما هستند، ولی دلیل اصلی متارکۀما با آنان، دشمنی آنها با خداست. کلمۀ«عَدُوِّی» قبل از «عَدُوَّکمْ» آمده است.

5- القای مودّت و ابراز دوستی با دشمنان، جرأت آنان را در برابر مؤمنان بیشتر می کند. «تُلْقُونَ إِلَیهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کفَرُوا بِما جاءَکمْ مِنَ الْحَقِّ»

6- اوامر و نواهی خود را به طور مستدل بیان کنید. لا تَتَّخِذُوا. . . قَدْ کفَرُوا. . . یخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیاکمْ

7- در سیاست خارجی، برقراری رابطه و قطع روابط باید بر اساس ملاک های دینی باشد. «لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکمْ أَوْلِیاءَ»

8- دین از سیاست جدا نیست. (فرمان قطع رابطه با دشمنان یک دستور سیاسی است که در متن قرآن آمده است). «لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکمْ أَوْلِیاءَ»

9- کفّار تنها در عقیده مخالف شما نیستند، بلکه کمر به حذف شما بسته اند. کفَرُوا. . . یخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیاکمْ

10- دشمنی کفّار با شما به خاطر ایمان شما به خداست. «أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکمْ»

11- برقراری رابطه با کفّار در صورتی جایز است که آنها به ارزشهای شما احترام بگذارند و در صدد توطئه نباشند. لا تَتَّخِذُوا. . . قَدْ کفَرُوا. . . یخْرِجُونَ الرَّسُولَ

12- اسلام خواهان عزّت مسلمانان است. (اظهار مودّت به گروهی که به مکتب شما کافرند و بر ضدّ شما توطئه می کنند، ذلّت است). «تُلْقُونَ إِلَیهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کفَرُوا بِما جاءَکمْ مِنَ الْحَقِّ»

13- یک دل، دو دوستی بر نمی دارد. «إِنْ کنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً فِی سَبِیلِی وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِی تُسِرُّونَ إِلَیهِمْ بِالْمَوَدَّةِ»

14- جهاد باید خالصانه و برای خدا باشد. «جِهاداً فِی سَبِیلِی وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِی»

15- خداوند از ارتباطات مخفیانه با کفّار آگاه است. «أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَیتُمْ»

16- توجّه به علم خداوند، سبب کاهش گناهان است. «أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَیتُمْ»

17- در تربیت، هم امر و هم نهی، «لا تَتَّخِذُوا» هم استدلال، «عَدُوِّی وَ عَدُوَّکمْ» هم انگیزه. «یخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیاکمْ» و هم تهدید. «وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَیتُمْ»

18- چه بسیارند مؤمنانی که بد عاقبت می شوند. الَّذِینَ آمَنُوا. . . ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ

19- چه بسیارند افرادی که در آغاز رزمنده بودند، ولی در اثر رابطه با دشمنان، بد عاقبت شدند. خَرَجْتُمْ جِهاداً فِی سَبِیلِی وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِی . . . ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ

20- فکر تأمین منافع از طریق روابط سرّی با دشمنان دین، بیراهه رفتن و حرکتی بی فرجام است. «وَ مَنْ یفْعَلْهُ مِنْکمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ»[20]

پی نوشت ها

[1] سوره ممتحنة، آيه 1

[2] تفسير الميزان.

[3]  تفسير الميزان.

[4]  تفاسير مجمع‏البيان، روح‏البيان، صافى، مراغى، الميزان و نمونه با اندكى تفاوت در نقل.

[5] تفسير الميزان.

[6]  مائده، 82.

[7] بقره، 105.

[8] قلم، 9.

[9]  آل عمران، 118.

[10] نساء، 102.

[11] طارق، 15.

[12] نساء، 44.

[13] نساء، 101.

[14] بقره، 9.

[15] ممتحنه، 2.

[16]  آل عمران، 72.

[17] منافقون، 4.

[18]انفال، 60.

[19] آل عمران، 118.

[20] محسن قرائتى، تفسير نور، 10جلد، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن - تهران، چاپ: 4، 1389.

تفسیر نور؛ ج 9؛ ص570؛تفسير نمونه، ج‏24، ص: 7


فرم در حال بارگذاری ...