« شکر نعمتها | بازپرسي در قيامت » |
نفوذ به قلب دشمن در سکوت کامل
نوشته شده توسطرحیمی 23ام اسفند, 1395سرار شهید «عباس کریمی» از فرماندهان لشکر حضرت محمد رسولالله(صلی الله علیه و آله) بود که عملیات مهم فتحالمبین را در سکوت کامل و بدون شلیک یک گلوله راهبری و به پیروزی رساند.
«قهرود» روستایی از توابع کاشان است که شهید کریمی در سال ۱۳۳۶ در آن چشم به جهان گشود. احمد کریمی، پدر شهید کریمی، آرزوی فرزند پسر داشت و با همین نیت راهی سفر کربلا شد و خداوند نیز به واسطه کرامت حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) احمد را به آرزویش رساند و احمد نیز که به حرم حضرت عباس(علیه اسلام) دخیل بسته بود، نام فرزندش را عباس گذاشت، بعد از عباس خداوند به آن خانواده چهار فرزند پسر دیگر نیز داد.
کودکی عباس مثل همه بچههای روستایی در خانه و مدرسه و سر زمین کشاورزی گذشت. عباس یک پسر بچه ساده و سبکبار و پا برهنه بود که در کوچههای خاکی قهرود، با همسن و سالانش بازی و تفریح میکرد.
وضعیت تحصیلی او بد نبود و هرگز پدر و مادرش را در مدرسه فرانخواندند. برای دوران دبیرستان هم راهی تهران شد و تا ششم یا هفتم را در مدرسه «دارالفنون» خواند، بعد هم به کاشان برگشت و در هنرستان نساجی مشغول تحصیل شد و آخر بهخوبی و خوشی دیپلمش را گرفت.
چهارده ماه از خدمت سربازی عباس میگذشت که حضرت امام(ره) فرمان ترک خدمت سربازی ارتش شاهنشاهی را صادر فرمود و عباس نیز سربازی را رها کرد و به تظاهرکنندگان پیوست. از آنجا که میدانست در کاشان که شهر کوچکی است بهراحتی شناسایی و دستگیر میشود به آنجا برنگشت و آن چندماه باقیمانده تا انقلاب را در منزل خواهرش در تهران گذراند و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به منزل پدرش در کاشان بازگشت. اما عباس دیگر عباس سابق نبود و بسیار جا افتاده شده بود، حتی ظاهرش هم متفاوت از گذشته بود و محاسن، صورت آفتاب سوخته و بر و روی جذاب، مردانه و تحسینبرانگیز را هم به صفات همیشگیاش اضافه کرده بود و در اعمال و رفتارش هم دیگر آن آرامش و بیخیالی قبل دیده نمیشد و مادر حیران مانده بود که چطور عباسش در عرض چند ماه این طور عوض شده است. همه میگفتند: ما شاء الله پسر کربلایی احمد یلی شده.
چند ماه اول انقلاب برای عباس مثل بقیه جوانهای سر تا پا انرژی شده کشور، به پاسداری از انقلاب گذشت. از گشت زنی در خیابانها و تعقیب ضد انقلابیون و طاغوتیان فراری تا کار با داس در مزارع. سپاه کاشان خیلی زود سامان گرفت. خرداد ماه ۵۸ که سپاه کاشان رسماً آغاز به کار کرد، عباس هم از همان ابتدا وارد سپاه شد و چون خدمت سربازی هم رفته بود به عنوان یک نیروی موثر و فعال در کارهای آموزش نظامی ثبات پیدا کرد.
آن روزها هر کس که وارد سپاه میشد، اگر آموزش نظامی دیده بود یا سابقه مبارزات مسلحانه داشت خیلی زود تا حد فرماندهی تیم یا گروهان یا گردان بالا میآمد، اما عباس به دلیل روحیات خاصش کمتر جلوی دید بود و بیسر و صدایی او هم مزید بر علت میشد تا زیاد سر زبانها نیفتد و چشمگیر نشود. بیشتر به کارهای فردی و تکی علاقه نشان میداد و در این زمینه خیلی هم مستعد بود.
عملیات «فتح المبین» اولین عملیات سپاه حضرت محمد رسولالله بود و ویژگی مهم این عملیات این بود که حتی یک گلوله در آن شلیک نشد ولی رزمندگان توانستند توپخانه ارتش عراق را تصرف کنند، این کار مهم نیاز داشت تا همه چیز دقیق و بی سر و صدا پیش برود و عباس هم که در این کار استاد بود واحد اطلاعات و عملیات را برعهده داشت و تا قلب دشمن نفوذ کرد. نتیجه این عملیات همه و مخصوصاً صدام را بسیار شگفتزده کرده بود، در این عملیات پای عباس تیر خورد و قلمش خرد شد و این زخم تا پایان عمر دامنگیر عباس شد.
«خصوصیات یک فرمانده به این شرح است: سلامتی جسم و فزونی علم، مشورت با نیروها، سعه صدر و نداشتن حس انتقام، برخورد با افراد تحت فرماندهی از راه ارشاد و موعظه، در کنار همه تاکتیکها، از همه مهمتر، فاصله نگرفتن از خداست. فرماندهای که ابتکار عمل نداشته باشد تسلیم است. ابتکار عمل، سلاح برنده مؤمن است.» این جملات در سررسید شخصی عباس به خط خودش نوشته شده بود.
«عباس کریمی قهرودی» چهارمین فرمانده «لشکر پیاده - مکانیزه ۲۷ محمد رسول الله صلی الله علیه و آله »(که در سال ۱۳۸۷به دنبال تغییرات ایجاد شده «سپاه پاسداران» به «سپاه محمد رسول الله صلی الله علیه و آله » تغییر ساختار پیدا کرد) در تاریخ ۲۳ اسفند سال ۱۳۶۳ در روز چهارم عملیات «بدر» منطقه عملیاتی شرق رودخانه «دجله» بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به ناحیه پشت سرش به آرزوی دیرین خود رسید و به دیدار همان سید بزرگواری که واسطه بهدنیا آمدنش شده بود، رفت.
تنها چند روز از اولین سالگرد شهادت فرمانده پیشین سپاه حضرت محمد رسولالله صلی الله علیه و آله یعنی «حاج ابراهیم همت» میگذشت که پیکر غرق در خون حاج عباس کریمی به تهران منتقل شد.
قطعه ۲۴ در جوار مزار شهید مصطفی چمران جایی بود که حاج عباس بارها سفارش کرده بود که پیکرش را در آنجا دفن کنند و همینطور هم شد.
فرم در حال بارگذاری ...