« قرارداد با امام رضا عليه السلاموالاترين صبر »

نقد افكار وهّابيّت در حوزه توسل/توسّل به رسول اكرم صلى الله عليه و آله بعد ازرحلت(4)

نوشته شده توسطرحیمی 5ام مرداد, 1394

 


1. توسّل ابو بكر به پيامبر صلى الله عليه و آله :

پس از انتشار خبر فوت پيامبر اكرمصلى الله عليه و آلهدر شهر مدينه و آگاهى ابوبكر از رحلت آن حضرت، از محلّ سكونتش سُنح حركت كرد و خودش را به منزل پيامبر رساند، وارد مسجد شد و با هيچ كس سخن نگفت، نزد دخترش عایشه رفت، بدن پيامبر را مشاهده كرد كه در بُردى پيچيده اند، كنار بدن رسول خدا صلى الله عليه و آله نشست. پارچه را از صورت پيامبر صلى الله عليه و آله كنار زد و خودش را روى بدن انداخت و بوسيد و گريه كرد و خطاب به آن حضرت گفت:

بِأَبِي أَنْتَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ، لاَ يَجْمَعُ اللَّهُ عَلَيْكَ مَوْتَتَيْنِ، أَمَّا الْمَوْتَةُ الَّتِي كُتِبَتْ عَلَيْكَ فَقَدْ مُتَّهَا(صحيح بخارى، ج 2، ص 70، كتاب الجنائز، باب الدخول على الميّت بعد الموت، ج 5، ص 143، كتاب المغازى، باب مرض النبي صلى الله عليه و آله )؛

اى پيامبر حق، خداوند دو مرتبه مردن را از تو برداشته و فقط مرگى را براى تو مقدّر فرموده بود كه سپرى شد.

زينى دحلان، مفتى شهر مكّه در ادامه نقل اين حديث مى گويد:

قال أبو بكر: طبت حيّا وميّتا، وانقطع بموتك ما لم ينقطع للأنبياء قبلك، فعظمت عن الصفة، وجللت عن البكاء، ولو أنّ موتك كان اختيارا لجدنا لموتك بالنفوس، اذكرنا يا محمّد! عند ربّك، ولنكن على بالك(الدرر السنيّة فى الردّ على الوهّابيّة، ص 34، ط. مكتبه ايشيق، استانبول، 1396 در ط. مصر 36، سيره زينى دحلان، در حاشيه سيره حلبى، ج 3، ص 391، چاپ مصر.)؛

ابوبكر گفت: اى رسول خدا، زندگى و مرگت پاك و طاهر و بابركت بود، با مرگ تو وحى الهى براى هميشه قطع شد، مقام و شأن تو برتر از توصيف است و اجازه گريه نمى دهد و اگر مرگ تو در اختيار ما بود، با جان هاى خود از مرگت جلوگيرى مى كرديم. اى پيامبر خدا، در پيشگاه پروردگارت ما را ياد كن و فراموش نفرما.

2. توسّل أمير المؤمنين عليه السلام به پيامبر صلى الله عليه و آله :

على عليه السلام هنگامى كه بدن مطهّر رسول خدا صلى الله عليه و آله را غسل مى داد، آن حضرت را مخاطب قرار داد و عرض كرد:

بأبي أنت وأمّي يا رسول اللّه! لقد انقطع بموتك ما لم ينقطع بموت غيرك من النبوّة، والإنباء، وأخبار السماء، إلى أن قال: بأبي أنت وأمّي اذكرنا عند ربّك واجعلنا من بالك»(نهج البلاغه، خ 235)؛

اى رسول خدا، پدر و مادرم به فدايت باد! با مرگ تو وحى الهى و پيامهاى آسمانى قطع شد … يادآور ما نزد پروردگارت باش و ما را از ياد مبر.

>

3. توسّل عرب باديه نشين به قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله :

نويسندگان همه مذاهب اسلامى داستان تشرّف اعرابى به زيارت قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله را در كتاب هاى خود نوشته اند و از آن با تجليل و عظمت ياد كرده و از نمونه هاى عالى آداب و روش زيارت شمرده اند. اين داستان را ابن عساكر در تاريخ دمشق و ابن جوزى در مثير الغرام الساكن و ديگران از محمّد بن حرب هلالى نقل كرده اند كه گفت:

وارد مدينه شدم، كنار قبر پيامبر رفتم و پس از زيارت آن حضرت، مقابل قبر نشستم، يك نفر از اعراب باديه نشين وارد شد و پس از زيارت قبر رسول خدا [ صلى الله عليه و آله ] خطاب به قبر شريف گفت:

اى بهترين پيامبر خدا! خداى متعال كتابى را كه جز راستى و درستى در آن نيست بر تو نازل كرد و در آن فرمود: «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّـلَمُوآا أَنفُسَهُمْ جَآءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا »(نساء/64)

و اگر آنان كه به خود ستم كرده بودند، اگر پيش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر نيز براى آنان طلب آمرزش مى كرد، قطعا خدا را توبه پذير مهربان مى يافتند. و من اكنون آمده ام تا از خداى تو از گناهانم طلب آمرزش كنم و تو را شفيع و واسطه قرار دهم، سپس گريه كرد و اين شعر را زمزمه كرد:

يا خير من دفنت بالقاع أعظمه
فطاب من طيبهنّ القاع والأكم
نفسي الفداء لقبر أنت ساكنه
فيه العفاف وفيه الجود والكرم

اى بهترين كسى كه در دل زمين دفن شده اى، زمين و كوه هاى اطراف آن به وسيله تو پاك و پاكيزه شد. جانم فداى آن قبرى كه تو در آن ساكن شده اى، قبرى كه عفّت و پاكى، جود و كرم و بزرگى، در آن مدفون شده است.

سپس از خدا طلب مغفرت و آمرزش كرد و از مسجد خارج شد. محمّد بن حرب هلالى مى گويد: در خواب پيامبر اكرم [ صلى الله عليه و آله ] را ديدم كه به من فرمود:

مرد اعرابى را درياب و به او بشارت ده كه خداوند با شفاعت من او را آمرزيد. از خواب بيدار شدم و به دنبالش گشتم تا او را پيدا كنم، ولى او را نديدم(دفع الشبهة عن الرسول، حصنى، ص 143؛ الأحكام السلطانيّة ماوردى، ص 109، شفاء السقام سُبكى، ص 151 و الدرر السنيّة زينى دحلان، ج 1، ص 21).

4. أبو أيّوب انصارى كنار قبر پيامبر صلى الله عليه و آله :

حاكم نيشابورى و احمد بن حنبل از داود بن ابو صالح داستان گفتگوى مروان با ابو ايّوب انصارى را كه براى زيارت آمده بود نقل مى كند، ومى نويسد:(تهذيب الكمال مِزِّى، ج 27، ص 389)

مروان حَكَم خليفه اموى متوفاى 63، شخصى را ديد كه كنار قبر پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته و صورت خود را روى قبر قرار داده است، گردن او را گرفت و گفت: آيا مى دانى چه كار مى كنى؟

وقتى كه خوب دقّت كرد، ديد ابو ايّوب انصارى است. پاسخ داد: نعم، جئت رسول اللّه [ صلى الله عليه و آله ] ولم آت الحجر، سمعت رسول اللّه [ صلى الله عليه و آله ] يقول: لا تبكوا على الدين إذا وليه أهله، ولكن ابكوا عليه إذا وليه غير أهله(مستدرك على الصحيحين، ج 4، ص 515؛ مسند أحمد، ج 5، ص 422؛ تاريخ مدينه دمشق، ج 57، ص 249، ومجمع الزوائد، ج 5، ص 245.)؛

آرى، مى فهمم چه كار مى كنم، آمده ام به زيارت رسول خدا و به ديدن سنگ قبر نيامده ام، از آن حضرت شنيدم كه مى فرمود:

زمانى كه انسان هاى شايسته، متولّى امور دينى مردم باشند، بر دين خود گريان نباشيد، ولى اگر افراد نالايق (همانند تو) زمام امور را به دست گرفتند، بر دينتان هراسان باشيد و اشك بريزيد.

5. توسّل بلال بن حارث به قبر پيامبر صلى الله عليه و آله :

بيهقى و ديگران نقل مى كنند:

أصاب الناس قحط في زمن عمر رضي اللّه عنه، فجاء رجل إلى قبر النبي صلى اللّه عليه وسلّم، فقال: يا رسول اللّه! هلك الناس، استسق لأمّتك، فأتاه رسول اللّه صلّى اللّه عليه وسلّم في المنام، فقال: إئت عمر فاقرأه منّي السلام، وأخبره أنّهم مسقون، وقل له: عليك الكيس. قال: فأتى الرجل عمر فأخبره، فبكى عمر رضي اللّه عنه، وقال: يا ربّ ما آلوا إلاّ ما عجزت عنه(دلائل النبوّة بيهقى، ج 7، ص 47، باب ما جاء في رؤية النبى [ صلى الله عليه و آله وسلم ] فى المنام، المصنّف ابن ابى شيبه، ج 7، ص 482 تاريخ دمشق، ج 44، ص 346 و ج 56، ص 489، الاستيعاب، ج 3، ص 1149، تاريخ الإسلام، ج 3، ص 273، البدايه والنهايه، ج 7، ص 105، وقايع سال 18، الإصابه، ج 6، ص 216؛ فتح البارى، ج 2، ص 412، باب سؤال الناس الإمام الاستسقاء، إذا قحطوا و كنز العمال، ج 8، ص 431)؛

در زمان عمر، مردم دچار قحطى و خشكسالى شدند، مردى كنار قبر پيامبر [ صلى الله عليه و آله ] آمد و گفت:

اى رسول خدا مردم نابود شدند، از خداوند براى امّتت طلب باران كن.

رسول خدا [ صلى الله عليه و آله ] در عالم خواب به آن مرد فرمود: نزد عمر برو و از جانب من به او سلام برسان و بگو: بزودى باران خواهد آمد و سيراب خواهيد شد و بگو: كيسه سخاوت را گسترده ساز.

آن مرد ماجراى خوابش را براى عمر نقل كرد، قطرات اشك از چشمان عمر جارى شد و گفت:

خداوندا، كوشش و جديّت كردم، ولى هميشه ناتوان و عاجز بودم.

ابن حجر مى نويسد: «وروى ابن أبي شيبة بإسناد صحيح»؛ ابن ابى شيبه اين روايت را با سند صحيح نقل كرده است …

مردى كه خواب ديده بود بلال بن حارث از اصحاب رسول اكرم صلى الله عليه و آلهبود(فتح البارى، ج 2، ص 412، باب سؤال الناس الإمام الاستسقاء إذا قَحَطُوا).

ابن كثير نيز آورد: «وهذا إسناد صحيح»؛ اسناد اين روايت صحيح است(البدايه و النهايه، ج 7، ص 105 در وقايع سال 18).

احمد زينى دحلان مفتى شهر مكّه مى نويسد: بيهقى و ابن ابو شيبه به سند صحيح نقل كرده اند:

در زمان خلافت عمر، بر اثر خشكسالى مردم دچار قحطى شدند، شخصى به نام بلال بن حارث از اصحاب پيامبر [ صلى الله عليه و آله ] كنار قبر آن حضرت آمد و خطاب به قبر گفت:

اى رسول خدا [ صلى الله عليه و آله ] امّتت نابود شدند، براى آنان از خدا باران طلب كن.

رسول خدا [ صلى الله عليه و آله ] را در خواب ديد، فرمود:

به مردم بگو باران خواهد آمد.

استدلال به اين حديث براى ثابت نمودن جواز توسّل به پيامبر پس از رحلت آن حضرت از زاويه رؤيا و خوابى كه ديده است نيست، زيرا اين رؤيا گرچه صادق و حقّ است، ولى احكام شرعى را به وسيله آن نمى شود ثابت نمود، چون امكان دارد شخصى كه خواب مى بيند، در حفظ و نقل سخنانى كه در خواب ردّ و بدل مى شود اشتباه كند؛ بلكه استدلال از جهت عمل يك نفر از اصحاب پيامبر [ صلى الله عليه و آله ] و آمدن او كنار قبر و درخواست از آن حضرت براى آمدن باران است كه دليل بر جواز توسّل و ملاك شرعى آن مى شود و معلوم مى شود كه اين عمل از بزرگ ترين وسايل تقرّب به خداست، هم چنانكه حضرت آدم عليه السلام قبل از اين كه رسول اكرم [ صلى الله عليه و آله ] به دنيا بيايد، به آن حضرت متوسّل شد(الدرر السنيّة: ج 1، ص 9).

6. توسّل گرفتار، به پيامبر صلى الله عليه و آله با رهنمود عثمان بن حنيف:

طبرانى و بيهقى نقل كرده اند:

مردى به جهت رفع گرفتارى نزد عثمان خليفه سوم رفت و آمد مى كرد، ولى عثمان به وى توجّه نمى كرد به عثمان بن حنيف گلايه كرد، عثمان بن حنيف به وى گفت: وضو بگير و به مسجد برو، پس از خواندن نماز به رسول كرم صلى الله عليه و آله متوسّل شو و بگو:

اللّهمّ إنّي أسألك وأتوجّه إليك بنبيّك محمّد نبيّ الرحمة، يا محمّد إنّي أتوجّه بك إلى ربّي فيقضي لي حاجتي، وتذكر حاجتك؛

خدايا، حاجت خود را از تو مى خواهم و به وسيله پيامبرت به تو رو آورده ام، اى محمّد من به وسيله تو به خدا رو آورده ام تا حاجتم برآورده شود.

آن گاه حاجت خود را ذكر كن. به توصيه عثمان بن حنيف عمل نمود و به طرف منزل عثمان بن عفّان، خليفه مسلمين حركت كرد، وقتى كه چشم دربان خليفه به وى افتاد، او را با احترام نزد عثمان برد و خليفه او را نزد خود نشاند و مشكلش را برطرف نمود و حاجتش را روا ساخت. از نزد خليفه بيرون آمد و نزد عثمان بن حنيف رفت و داستان را براى او نقل نمود و از وى تشكّر كرد. عثمان بن حنيف گفت:

به خدا سوگند، اين توسّل را از پيش خود نگفتم؛ بلكه نزد پيامبر گرامى [ صلى الله عليه و آله ] بودم كه نابينايى آمد و از حضرت تقاضاى دعا نمود، رسول خدا [ صلى الله عليه و آله ] اين توسّل را به او آموخت، مرد نابينا به بركت اين توسّل شفا يافت و بينا گرديد(معجم صغير طبرانى، ج 1، ص 183، ط .المكتبة السلفية).

مباركفورى متوفّاى 1353، در كتاب تحفة الأحوذى كه شرح صحيح ترمذى است مى نويسد:

شيخ عبد الغنى دهلوى متوفّاى 1296، در كتاب «انجاح الحاجة على سنن ابن ماجة» گفته است: استاد ما شيخ محمّد عابد سندى  متوفّاى 1257، در رساله خويش «طوالع الأنوار على الدرّ المختار» گفته است: حديث مرد نابينا دلالت بر جواز توسّل به پيامبر گرامى [ صلى الله عليه و آله ]در زمان حيات آن حضرت دارد، امّا دليل بر توسّل پس از رحلت، داستان مردى است كه براى حاجت خويش نزد عثمان بن عفّان رفت و آمد مى كرد و به بركت توسّل به رسول گرامى صلى الله عليه و آله مشكل او برطرف گرديد(تحفة الأحوذى، ج 10، ص 34).

شوكانى متوفاى 1255، گفته است: اين حديث دلالت بر جواز توسّل به رسول اكرم صلى الله عليه و آله دارد، به شرط آن كه معتقد باشيم همه كارها به وسيله خداوند متعال انجام مى شود و او به هر كس بخواهد عطا مى كند و اگر نخواهد مانع مى شود و هر آن چه او اراده فرمايد محقّق خواهد شد و اگر اراده نكند به وقوع نخواهد پيوست(تحفة الذاكرين، ص 162).

7. توسّل بلال مؤذّن رسول خدا صلى الله عليه و آله به قبر آن حضرت:

بلال مؤذّن رسول خدا صلى الله عليه و آله در عهد عمر بن خطّاب در شهر شام اقامت داشت. شبى در عالم خواب پيامبر صلى الله عليه و آله را ديد كه به وى فرمود:

ما هذه الجفوة يا بلال؟! أما آن لك أن تزورني يا بلال؟ فانتبه حزينا وجلاً خائفا، فركب راحلته وقصد المدينة فأتى قبر النبيّ صلى الله عليه و آله ، فجعل يبكي عنده ويمرّغ وجهه عليه، فأقبل الحسن والحسين عليهماالسلام فجعل يضمّهما ويقبّلهما(أسد الغابه، ج 1، ص 28)؛

اى بلال! اين چه ظلمى است در حقّ من روا داشته اى؟ آيا وقت آن نرسيده است كه مرا زيارت كنى؟ از خواب بيدار شد، ناراحتى و ترس سراسر وجودش را فرا گرفته بود، با سرعت وسايل سفر را بسته و بر مركبش سوار شد و به طرف مدينه حركت نمود. وقتى كه به شهر مدينه رسيد كنار قبر رسول خدا [ صلى الله عليه و آله ] آمد، گريه مى كرد و صورت خودش را به قبر حضرت مى ماليد، در اين هنگام حسن و حسين عليهماالسلام را ديد كه به طرف قبر جدّشان مى آيند، آن دو عزيز را به آغوشش گرفت و غرق بوسه ساخت.

8. توسّل بزرگان حنابله به قبر امام كاظم عليه السلام :

خطيب بغدادى از علماى بزرگ اهل سنّت مى نويسد:

ابوعلى خلال(مزّى از قول يعقوب بن شيبه مى نويسد: «كان ثقة ، ، ثبتا ، متقنا». مورد وثوق، استوار و درست بود و هم چنين وثاقت وى را از نسائى و خطيب بغداد نقل كرده است.تهذيب الكمال، ج 6، ص 263.) متوفاى 242، مى گفت:

ما همّني أمر فقصدت قبر موسى بن جعفر فتوسّلت به إلاّ سهّل اللّه تعالى لي ما أحبّ(تاريخ بغداد، ج 1، ص 133 به تحقيق مصطفى عبد القادر عطا، ط. دار الكتب العلمية بيروت.)؛

هرگاه كه مشكلى برايم پيش مى آمد، كنار قبر حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام مى رفتم و به او متوسّل مى شدم، مشكلاتم برطرف مى شد.

9. قبر امام هشتم عليه السلام ، زيارتگاه بزرگان اهل سنّت:

محمّد بن مؤمل مى گويد: همراه ابن خزيمه پيشواى اهل حديث و جمع زيادى از اساتيد و بزرگان به زيارت قبر على بن موسى الرضا[ عليهماالسلام [در طوس رفتيم. «فرأيت من تعظيمه يعني ابن خزيمة لتلك البقعة، وتواضعه لها وتضرّعه عندها ما تحيّرنا»؛ از تعظيم و تواضع ابن خزيمه نسبت به بارگاه حضرت حيرت زده شديم(تهذيب التهذيب، ج 7، ص 339).

ابن حبّان از علماى مشهور و رجال نويس بزرگ اهل سنّت مى نويسد:

قبر على بن موسى الرضا عليهماالسلام در طوس كنار قبر هارون الرشيد قرار گرفته است و زيارتگاه مشهورى است، من بارها قبر او را زيارت نموده ام. «وما حلّت بي شدّة في وقت مقامي بطوس فزرت قبر عليّ بن موسى الرضا صلوات اللّه على جدّه وعليه، ودعوت اللّه إزالتها عنّي إلاّ استجيب لي وزالت عنّي تلك الشدّة، وهذا شيء جرّبته مرارا فوجدته كذلك»؛ در مدّتى كه ساكن طوس بودم هرگاه برايم مشكلى پيش مى آمد، قبر على بن موسى الرضا[ عليهماالسلام [ را زيارت كرده و از خداوند رفع آن مشكل را مى خواستم، در اسرع وقت آن گرفتارى حل مى شد و اين را بارها تجربه كرده ام، خداوند مارا بر محبّت مصطفى و اهل بيت او سلام اللّه عليهم بميراند(الثقات، ج 8، ص 457.).

10. تبرّك و توسّل شافعى به قبر ابو حنيفه:

قبر ابو حنيفه امام حنفى ها در منطقه اعظميّه بغداد زيارتگاه عمومى است و خطيب بغدادى از علماى بزرگ اهل سنّت از على بن ميمون نقل مى كند كه از شافعى پيشواى شافعى ها شنيدم كه مى گفت: إنّي لأتبرّك بأبي حنيفة وأجيء إلى قبره في كلّ يوم يعني زائرا، فإذا عرضت لي حاجة صلّيت ركعتين وجئت إلى قبره وسألت اللّه تعالى الحاجة عنده فما تبعد عنّي حتّى تقضي(اريخ بغداد، ج 1، ص 135؛ و خوارزمى در مناقب ابى حنيفه، ج 2، ص 199 وابن جوزى در منتظم،ج 16، ص 100)؛

هر روز به زيارت قبر ابوحنيفه مى روم و به قبر او تبرّك مى جويم و هرگاه برايم حاجتى پيش آيد، دو ركعت نماز خوانده و در كنار قبر او دعا مى كنم و در فاصله كوتاه حاجتم برآورده مى شود.

یاوران دجال

 

 


فرم در حال بارگذاری ...