« دانلود مداحی شب تاسوعا محرم(شب حضرت عباس علیه السلام) | زیارت قبول » |
کشته عشق
نوشته شده توسطرحیمی 3ام آذر, 1391عجيب بود رابطهي ميان اين پدر و پسر. من گمان نميکردم در تمام عالم، ميان يک پدر و پسر اين همه عاطفه، اين همه تعلق، اين همه عشق، اين همه انس و اين همه ارادت، حاکم باشد. من هميشه مبهوت اين رابطهام.
گاهي احساس ميکردم که رابطه حسين با علياکبر فقط رابطهي يک پدر و پسر نيست. رابطهي يک باغبان با زيباترين گل آفرينش است.
رابطهي عاشق و معشوق است. رابطهي دو انيس و همدلِ جداييناپذير است.
احساس ميکردم رابطهي علياکبر با حسين فقط رابطه يک پسر با پدر نيست؛ رابطهي مأموم و امام است. رابطه مريد و مراد است.
رابطهي عاشق و معشوق است. رابطهي مُحِبّ و محبوب است و اگر کفر نبود، ميگفتم رابطه ي عابد و معبود است. نه …
چگونه ميتوانم با اين زبان اَلکَن به شرح رابطهي اين دو اسم اعظم بپردازم؟ بارها در کوچه پس کوچههاي اين رابطه، گيج و منگ و گم ميشدم. ميماندم که کدام يک از اين مرادند و کدام يک مريد؟ مراد حسين است يا علياکبر؟
اگر مراد حسين است – که هست – پس اين نگاه مريدانهي او به قامت علياکبر، به راه رفتن او، به کردار او و حتي به لغزش مژگان او از کجا آمده است؟! و اگر محبوب، علياکبر است پس اين بال گستردن و سر ساييدن در آستان حسين چگونه است؟
با همهي دوريام از اين وادي رسيدم به اينجا که بحث عاشق و معشوق در ميان نيست. هر دو يکي است و آن يکي عشق است.
بگذار تا روشنتر برايت بگويم:
در ميانهي راه وقتي امام بر روي اسب به خوابي کوتاه فرو رفت و برخاست، فرمود: « انا لله و انا اليه راجعون والحمدالله رب العالمين » سوار من بيتاب پرسيد: « جان من به فداتان پدرجان ! چرا استرجاع فرموديد و چرا خداي را سپاس گفتيد؟ »
امام نگاهش را به نگاه علياکبر دوخت و فرمود: « لحظهاي خواب، مرا درربود و سواري را ديدم که پيام مرگمان را با خود داشت. ميگفت: اين قوم روانند و مرگ نيز در پي ايشان. دريافتم که جانمان بشارت رحيل ميدهد. »
سوار من، علياکبر من، مژگان سياهش را فرو افکند. با نگاه، به دستهاي پدر بوسه زد و گفت: « پدر جان ! خدا هماره نگهبانتان باد ! مگر نه ما بر حقيم؟! »
پدر فرمود: « چرا پسرم ! قسم به آن که جانمان در يد قوت اوست و بازگشتمان به سوي او، ما حقيقت محضيم. »
پسر عرضه داشت: « پس چه باک از مرگ، پدرجان ! »
صفحات: 1· 2
فرم در حال بارگذاری ...