پدر و مادرم به فدایش...!

نوشته شده توسطرحیمی 15ام مرداد, 1395

حضرت معصومه علیهاالسلام از قبیل امامزاده‌های مطلق نیست ـ که هنگام زیارت او، زیارت‌نامه مطلق امامزاده‌ها خوانده شود، بلکه زیارت مخصوص به خود دارد ـ زیرا در روایت است: «مَنْ زارَها وَجَبَتْ لَهُ الْجَنةُ؛ هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می‌گردد»(بحارالانوار، ج۴۸، ص۳۱۷؛ ج۹۹،‌ص۲۶۷.)خیلی کلمه بزرگی است!

نقل شده که روزی حضرت امام موسی کاظم علیه‌السلام در مدینه، در خانه تشریف نداشتند، شخصی آمد که سؤالی از آن حضرت بنماید، حضرت معصومه علیهاالسلام که در سن کودکی بودند و در خانه تشریف داشتند، می‌فرمایند:

آن حضرت تشریف ندارند، چه کار دارید؟

آن شخص عرض کرد: مسئله‌ای دارم.

می‌فرماید: بنویس. می‌نویسد، ایشان پاسخ آن را می‌دهد،

بعد که حضرت امام کاظم علیه‌السلام به خانه برمی‌گردد، مادرش جریان را به آن حضرت عرض می‌کند، حضرت می‌فرماید: «بِأَبِی هِی وَ أُمی، حَکمَتْ بِما حَکمَ الله‏ُ!؛ پدر و مادرم به فدایش، به آنچه خداوند حکم فرموده، حکم نموده است».

اینها افراد عادی نبوده‌اند، خدا می‌داند این خاندان چه شخصیت‌هایی بوده‌اند، این همه کرامات برای ایشان ذکر کرده‌اند، پس چه می‌گویند کسانی که این مطالب را درباره خود حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هم خرافات می‌دانند! یا آن کس که ـ نعوذبالله ـ می‌گوید: «عَصای خَیرٌ مِنْ مُحَمدٍ!؛ عصای من بهتر از محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است». و یا آن پاسبانی که کنار ضریح حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ایستاده و می‌گوید: به جای ضریح، دست مرا ببوس!(در محضر بهجت، ج۲، ص۱۳۷)


فرم در حال بارگذاری ...

دلم سه شنبه شبی باز راهی قم شد

نوشته شده توسطرحیمی 14ام مرداد, 1395

امام رضا علیه السلام :

«مَنْ زَارَ الْمَعصُومَهَ بِقُمْ کَمَنْ زَارَنى.»

 «هرکس معصومه را در قم زیارت کند،مانند کسى است که مرا زیارت کرده است.»

  امام رضا علیه السلام  در روایتى دیگر مى فرماید:

هرکس نتواند به زیارت من بیاید، برادرم را در رى یا خواهرم را در «قم» زیارت کند که ثواب زیارت مرا در مى یابد.

دلم سه شنبه شبی باز راهی قم شد

کنار درب حرم، بین زائران گم شد

 

نگاه چشم ترم تا به گنبدت افتاد

دوباره شیفته ی رنگ زرد گندم شد

 

به یاد مسجد و باب الجواد افتادم

سرود عاشقی ام، یا امام هشتم شد

 

به محض بردن نام امام آینه ها

لبان آینه هایت پر از تبسّم شد

...

 

به استحاله کشاندی مرا به لبخندی

دو چشم مملو اشکم، دو خمره ی خم شد

 

سلام بر تو و بر خاندان اطهارت

سرم به زیر قدوم تمام زوّارت

 

از آب شور حرم ، شوق و شور می گیرم

وضو برای تشرّف به طور می گیرم

 

ستاره ام، که در این آسمان ظلمانی

از آفتاب حضور تو نور می گیرم

 

چقدر زائر عاشق شبیه کودکی ام

ضریح مرقدتان را به زور می گیرم

 

چه افتخار عظیمی است آمدی اینجا

عجیب نیست که حسّ غرور می گیرم

 

برای رد شدنم از پل صراط جزا

ز دست لطف تو برگ عبور می گیرم

 

سلام بر تو و بر خاندان اطهارت

سرم به زیر قدوم تمام زوّارت

 

نسیم مرقدتان عطر کوچه باغ بهشت

بَرَد ز خاطره ها غصّه ی فراق بهشت

 

رواق های حریمت بهشت نور و بلور

بلند گنبد نورانیت، چراغ بهشت

 

مدام روز قیامت پی تو می گردم

نمی روم به جهنّم، و یا سراغ بهشت

 

شکسته باد دو پایم، اگر که روز حساب

بدون تو بگذارم قدم به باغ بهشت

 

منم مدیحه سرایی که آرزو دارم

جوار باغ تو باشم، شده کلاغ بهشت!

 

سلام بر تو و بر خاندان اطهارت

سرم به زیر قدوم تمام زوّارت

  وحید قاسمی

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(3)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
3 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 
5 stars

میلادبانوی کرامت برشماتهنیت باد.

1395/05/15 @ 10:03
نظر از: متین [عضو] 
5 stars

یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه .
عیدتان مبارک .

1395/05/14 @ 22:51
نظر از: عامری [عضو] 

با سلام ولادت باسعادت حضرت معصومه سلام الله علیها برشما دوست عزیزم مبارکباد

1395/05/14 @ 22:42
نظر از: شاهمرادی [عضو] 
شاهمرادی

سلام
میلاد کریمه اهل بیت و روز دختر بر شما تبریک عرض می کنم

1395/05/14 @ 22:33
نظر از: مدرسه علمیه الزهراء«س»ارومیه [عضو] 

به یمن میلادت،
ذره ذره نور میشویم
و قطره قطره حضور،
و دل را به سرای کرامتت
دخیل می بندیم
تا در روز مقدس تولد تو با
دست‏های پاکت تطهیر شویم.
میلاد حضرت معصومه (س)
و روز دختر مبارک

1395/05/14 @ 12:05
نظر از: سبحاني [عضو] 

سلام علیکم از اینکه به وب لاگم سر زدید ممنونم تقدیم به شما و عیدتان مبارک موفق باشد

1395/05/14 @ 11:42
نظر از: خادم المهدی [عضو] 

با سلام تولد بانو فاطمه معصومه برا شما هم مبارک

1395/05/14 @ 09:14
نظر از: مقصود [عضو] 

با عرض سلام و آرزوی موفقیت مطالب زیبایی است.

1395/05/14 @ 09:08
نظر از: مدیریت استان مازندران [عضو] 
5 stars

با سلام
شعر بسیار زیبائی بود. سپاسگزارم
در این روزهای زیبا و نورانی فراموشمان نکنید.
التماس دعا

1395/05/14 @ 09:07


فرم در حال بارگذاری ...

گلچین مولودی حضرت معصومه سلام الله علیها + دانلود

نوشته شده توسطرحیمی 14ام مرداد, 1395

مجموعه مدیحه‌سرایی و سرودهای زیبا به مناسبت ولادت کریمه اهل بیت، حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها را بشنوید و دانلود کنید.

فایل‌های صوتی مدیحه‌سرایی و سرودهای ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها به مناسبت اول ذی القعده با نوای مداحان حاج میثم مطیعی، حاج محمود کریمی، حاج مجید بنی فاطمه و حاج سید مهدی میرداماد آماده دریافت است.
 
حاج میثم مطیعی:
حاج محمود کریمی:
 
حاج سید مهدی میرداماد:
حاج سید مجید بنی فاطمه:


آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: حکیمه سپاهان شهر [عضو] 
5 stars

سلام من می خوام یه ارتباط تلفنی با شما داشته باشم امکانش هست

1395/05/15 @ 12:33
نظر از: حکیمه سپاهان شهر [عضو] 
5 stars

باسلام وتشکر
خیلی وبلاگ خوبی دارین ممنون از مطالب مفید و کاملتون

1395/05/15 @ 11:45
نظر از: مدیریت استانی قم [عضو] 
مدیریت استانی قم

ولادت با سعادت حضرت معصومه(س) تبریک وتهنیت عرض میکنیم موفق باشید التماس دعا

1395/05/14 @ 13:51


فرم در حال بارگذاری ...

کندوی عسل با صدای صابر خراسانی+ دانلود

نوشته شده توسطرحیمی 13ام مرداد, 1395

دانلود نماهنگ معنوی و زیبای کندوی عسل با صدای صابر خراسانی

/p>

هواي دولتِ مشرق سفير ِباران شد

و چترهاي دله ما سرير ِباران شد

كويره سر به هوايِ به آسمان محتاج
    
دچار مرحمت سر به زير باران شد
    
قناتِ مرده ي ما را دوباره احيا كرد
    
و دشت هاي ترك خورده ، سير باران شد
    
و چشم ها همه در مسير او خيسند
    
شگفت بدرقه اي در مسير باران شد
    
چه رنگ ها كه به هم دستِ بيعت آوردند
    
كماني از بركات غدير باران شد


    
ترانه هاي بهاري دل مرا برده ست
صداي سوت قطاري، دل مرا برده ست

...


    

class=" " dir="ltr" style="margin-bottom: 0.0001pt; line-height: 150%; direction: ltr; unicode-bidi: embed; color: #000000; text-align: center;" align="right">    مسافرم به دياري ببند بار مرا
    
به عزم ديدن ياري ببند بار مرا
    
سفر، شروع فراق است باخبر هستم
    
اگرچه دوست نداري؛ ببند بار مرا
    
بيان قِصه دراز است اندكي بنشين
    
بگويمت به چه كاري ببند بار مرا؟
    
مرا هواي گلي در سر است، مي بيني
    
براي منصب خاري ببند بار مرا
    
ببين درون دلم شوق و بيقراري را
    
به قصد كسب قراري ببند بار مرا

 
    
تمام راه، من و جاده حرف ها زده ايم
غريب گرچه ولي، سربه آشنا زده ايم

   
   
پس از سلام، جواب سلام لازم نيست؟
    
براي زخمي راه، التيام لازم نيست؟
    
رسيدنم به تو واجب ترين نيازم بود
    
وگرنه باقي درخواست هام، لازم نيست
    
براي حاجي احرام بسته ي حرمت
    
دگر زيارت بيت الحرام لازم نيست
    
كبوترانه، هواي تو را به پر دارم
    
براي كفتر جلدت كه دام لازم نيست
    
اگرچه زشت و سياهم، ولي مگر آقا
    
در اين عمارت شاهي، غلام لازم نيست!؟


    
اگرچه ساكن اينجام، خانه ام آنجاست

كبوتري شده ام كاشيانه ام آنجاست


چه بارگاه قشنگی چه مرقدی داری
عجب مناره و صحن و چه گنبدی داری
که گفته است غریبی میان ما وقتی
همیشه دور و برت رفت و آمدی داری
جناب گل پسر هفتم از قبیله ی یاس
شمیم روح نواز محمدی داری
به آبروی تو شرمنده آبرو مندست
رئوف هستی و الطاف بی حدی داری
میان این همه خوبان که دورتان جمعند
خودم که معترفم نوکر بدی داری

و عاشقانه ضریحی پر از غزل دارد
ضریح نیست که کندویی از عسل دارد


سپاس آنکه به دنیا ابا الجوادم داد
سپس گدا شدن خانه زاد یادم داد
ورودم از در باب الجواد واسطه ایست
همیشه کم طلبیدم خودش زیادم داد
به من چه شاعرم اصلا خودش که میدانست
نه دعبلم نه فرزدق نه با سوادم، داد
جهان سراغ ندارد رئوف تر از او
هنوز کاسه ی دستم نشان ندادم داد

در آسمان همه بر نوکریش مفتخرند
فدای آنکه چنین حُسن انتخابم داد

کشید دست مرا ثامن الحجج رفتم
فقیر بودم و مشهد برای حج رفتم…

مصطفي صابر خراساني

 التماس دعا


فرم در حال بارگذاری ...

ویژه نامه حضرت معصومه سلام الله علیها

نوشته شده توسطرحیمی 13ام مرداد, 1395

 

صدای شادی افلاکیان از کوچه پس کوچه های مدینه به گوش می رسد. از خانه ساده و با صفای امام کاظم علیه السلام ، نوری به آسمان برخاسته است. ستاره ها نورانی تر شده اند و ماه، همچون خورشید می درخشد. صدای گریه ای سکوت آسمان ها را شکسته، انتظار عاشقانه پدری را به پایان رسانده، و لب های پر از نور پیشوای هفتم را به لبخند زینت داده و بر اماممان، حضرت رضا علیه السلام همدمی بخشیده، تا زینبی دیگر برای حسینی دیگر باشد. آری، مدینه از شمیم فاطمه معصومه علیهاالسلام معطر شده است

زندگینامه حضرت معصومه سلام الله علیها

حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در سال 173 هجری در مدینه دیده به جهان گشود و در خانه ای بزرگ شد که پدری چون امام کاظم علیه السلام و برادری چون حضرت رضا علیه السلام در آن می زیست.

نام مادر آن حضرت را «خیزران»، یا «نجمه» یا «اروی» گفته اند که بانویی لایق و پاک و با ایمان بود و چون حضرت رضا علیه السلام را به دنیا آورد، به لقب «طاهره» آراسته شد.

فاطمه معصومه سلام الله علیها در دامان ایمان و پاکی رشد کرد و در چشمه عفاف و عصمت و علم و حکمت به طهارت روح و جان رسید. نسب و تبارش نبوی، فاطمی و علوی بود. جدّ او از طرف مادر از نسل امام حسن مجتبی علیه السلام و از طرف پدر از نسل امام حسین علیه السلام بود. از این رو در زیارت نامه اش خطاب به او گفته می شود: «السلام علیکِ یا بنتَ الحسنِ و الحسین».

عبادت و ادب، شاخ و برگ روییده بر آن «سرو پاک دامنی» بود. ویژگی های روحی و خصایص فردی و خلق و خوی والایش سبب شده بود که ا ورا کریمه خاندان رسالت بنامند و با این لقب در زبان عالمان و فقیهان شیعه از او یاد می شد؛ لقبی که از میان بانوان اهل بیت، تنها مخصوص او بود.

لقب های دیگر او هر کدام گویای فضایل اوست؛ همچون: «محدّثه»، «عابده»، «مِقدامه» و «معصومه». این القاب پاک، یادآور حضرت زهرا سلام الله علیها است که حضرت معصومه سلام الله علیها هم شرافت و نجابت را از آن بانو به ارث برده است.

الگوها و اسوه ها

آفتاب عصمت

پرتویی از کوثر

نوزاد آسمانی

...

فضائل حضرت معصومه سلام الله علیها

قال الصادق علیه السلام:

«إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَكَّةُ وَ إِنَّ لِلرَّسُولِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِينَةُ وَ إِنَّ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَرَماً وَ هُوَ الْكُوفَةُ وَ إِنَّ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ بَلْدَةُ قُمَّ وَ سَتُدْفَنُ فِيهَا امْرَأَةٌ مِنْ أَوْلَادِي تُسَمَّى فَاطِمَةَ فَمَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّة؛ برای خدا حرمی است و آن مکه است و برای رسول خداصلی الله علیه وآله حرمی است و آن مدینه است و برای امیرمؤمنان علیه السلام حرمی است و آن کوفه است و برای ما حرمی است و آن قم است و به زودی زنی از فرزندان من در آنجا دفن می شود که نامش فاطمه است؛ هر کس او را زیارت کند بهشت بر او واجب خواهد شد.» (بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏57، ص: 216)

بعد از فاطمه زهرا سلام الله علیها از جهت گستردگی شفاعت، هیچ کس و حد اقل هیچ بانویی به شفیعه محشر، حضرت معصومه دخت موسی بن جعفر سلام الله علیها نمی رسد، که امام به حق ناطق، حضرت جعفر صادق علیه السلام در این رابطه می فرماید: «تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِيعَتِي الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِم‏ ؛ با شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت می شوند.» (بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏57، ص: 229)

بر اساس روایتی که مرحوم سپهر در «ناسخ » از امام رضا علیه السلام روایت کرده، لقب معصومه را به حضرت معصومه، امام هشتم اعطا کرده اند. طبق این روایت امام رضا علیه السلام فرمود: «من زار المعصومه بقم کمن زارنی؛ هرکس حضرت معصومه را درقم زیارت کند، همانند کسی است که مرا زیارت کرده باشد.» این روایت را مرحوم محلاتی نیز به همین تعبیر نقل کرده است.

با توجه به این که عصمت به چهارده معصوم(علیهم السلام) منحصرنیست، بلکه همه پیامبران، امامان و فرشتگان معصوم هستند. و علت اشتهار حضرت رسول اکرم، فاطمه زهرا و امامان(علیهم السلام) به «چهارده معصوم» آن است که آنها علاوه بر مصونیت ازگناهان صغیره و کبیره، از «ترک اولی» نیز که منافات با عصمت ندارد، پاک و مبرا بودند.

برخی مقامات کریمه اهل بیت علیه السلام

از فاطمه ای که معصومه بود

ولادت حضرت معصومه علیها السلام روز دختران

آیینه رضوی

پگاه پاکی

جایگاه معنوی

فاطمه معصومه، مریم خاندان محمد(ص)

قم و کریمه اهل بیت علیها السلام

در احادیث فراوانی از قداست قم سخن رفته، تصویر آن در آسمان چهارم به رسول اکرم(ص) ارائه شده است.

امیرمومنان علیه السلام به اهالی قم درود فرستاده و از جای پای جبرئیل در آن سخن گفته و امام صادق علیه السلام قم را حرم اهلبیت معرفی کرده وخاک آن را پاک و پاکیزه تعبیر کرده است. امام کاظم علیه السلام قم را عش آل محمد (آشیانه آل محمد(ص)) نامیده و یکی از درهای بهشت رااز آن اهل قم دانسته. امام هادی علیه السلام اهل قم را «مغفور لهم »(آمرزیده) تعبیر کرده و امام حسن عسکری علیه السلام از حسن نیت آنها تمجید کرده و با تعبیرات بلندی اهالی قم را ستوده است. اینها و دهها حدیث دیگری که در قداست و شرافت قم و اهل قم ازپیشوایان معصوم به ما رسیده، فضیلت و عظمت این سرزمین را برای همگان روشن می سازند، جز این که باید دید راز و رمز این همه شرافت و قداست چیست؟

حدیث فوق که پیرامون ارتحال حضرت معصومه سلام الله علیها به عنوان پیشگوئی از امام صادق علیه السلام نقل شد، از راز و رمز آن پرده بر می دارد وروشن می سازد که این همه فضیلت و شرافت، از ریحانه پیامبر،کریمه اهلبیت، مهین بانوی اسلام، حضرت معصومه سلام الله علیها سرچشمه می گیرد، که در این سرزمین دیده از جهان فرو بسته، گردو خاک این سرزمین را توتیای دیدگان حور و ملائک نموده است.

پروانگان حریم معصومه سلام الله علیها

عصمت قم

نگین قم

کرامات حضرت معصومه سلام الله علیها

آقای شیخ عبد الله موسیانی نقل کردند از حضرت آیت الله مرعشی نجفی: که شب زمستانی بود که من دچار بی خوابی شدم؛ خواستم حرم بروم، دیدم بی موقع است، آمدم خوابیدم و دست خود را زیر سرم گذاشتم که اگر خوابم برد خواب نمانم، در عالم خواب دیدم خانمی وارد اطاق شد «که قیافه او را به خوبی دیدم ولی آن را توصیف نمی کنم» به من فرمود: سید شهاب! بلند شو و به حرم برو؛ عده ای از زوار من پشت در حرم از سرما هلاک می شوند، آنها را نجات بده.

ایشان می فرمایند: من به طرف حرم راه افتادم، دیدم پشت در شمالی حرم(طرف میدان آستانه)عده ای زوار اهل پاکستان یا هندوستان(با آن لباس های مخصوص خودشان) در اثر سردی هوا پشت در حرم دارند به خود میلرزند، در را زدم، حاج آقا حبیب (که جزء خدام حضرت بود) با اصرار من در را باز کرد، من از مقابل و آنها هم پشت سر من وارد حرم شدند و آنها در کنار ضریح آن حضرت مشغول زیارت و عرض ادب بودند؛ من هم آب خواستم و برای نماز شب و تهجد وضو ساختم.

بانوی کرامت

کراماتی از حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها

کرامات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها از زبان علماء

حضرت معصومه سلام الله علیها از زبان علما و بزرگان

مرحوم آیت اللّه مرعشی نجفی - قدّس سره - بارها برای طلاب می فرمودند:

علّت آمدن من به قم این بودکه پدرم، آقا سید محمود مرعشی نجفی - که از زهّاد و عبّاد معروف نجف بود - چهل شب در حرم امیر المؤمنین علیه السلام بیتوته نمود که آن حضرت را ببیند. پس شبی در حالت مکاشفه، حضرت علی علیه السلام را مشاهده کرد که به ایشان فرمود: سید محمود چه می خواهی؟

عرض می کند: می خواهم بدانم قبر فاطمه ی زهرا سلام اللّه علیها کجاست؟ تا آن را زیارت کنم. حضرت فرموده بودند: من که نمی توانم برخلاف وصیت آن حضرت قبر او را معلوم کنم.

عرض می کند: پس من هنگام زیارت چه کنم؟

حضرت فرموده بودند: خداوند متعال، جلال و جبروت حضرت فاطمه را به فاطمه ی معصومه - سلام اللّه علیها- عنایت فرموده اند؛ پس هر کس که بخواهد به زیارت حضرت فاطمه ی زهرا نایل شود، به زیارت حضرت فاطمه ی معصومه - سلام اللّه علیها - برود.

حضرت معصومه علیها السلام در سخن و سیره بزرگان و عالمان

مقام و منزلت حضرت فاطمه ی معصومه سلام الله علیها در کلام علما و بزرگان

دیدگاه علما و بزرگان درباره حضرت معصومه سلام الله علیها

در آیینه اشعار

می رسد امشب نوای عاشقان مستانه تر

می شود امشب دل دیوانه ها دیوانه تر

سینه ی عاشق همیشه رو به ویرانی خوش است

عاشقان را دل بود امشب بسی ویرانه تر

خانه ی موسی گرفته رنگ و بوی فاطمه

آمده جانانه ای با جلوه ای جانانه تر

بعد از او دیگر برای فاطمه آئینه نیست

تا ابد این امر از افسانه ها افسانه تر

اهل خانه گرد شمع روی او پروانه اند

شد برادر بین خانه گرد او پروانه تر

عالم امشب بر سر خان کریمه سرخوش است

با نوای فاطمه یا فاطمه در چاوش است

حضرت معصومه سلام الله علیها در آیینه اشعار

گل و معصومه علیه السلام

ایوان معرفت

عطر یار

شعر

لینک های مرتبط

دانشنامه حضرت معصومه سلام الله علیها

سایت آستانه مقدسه قم

منبع: حوزه

نظر از:  

هر كه دختري داشته باشد وخوب تربيتش كند واو را به خوبي دانش بياموزد واز نعمتهايي كه خداوند به او عطا كرده به وفور بهره مندش سازد، آن دختر، سپر و پوشش پدر در برابر آتش دوزخ خواهد بود.

سلام علیکم
روز دختران عفیف و پاک سرزمینم مبارک.
عیدتون مبارک.

1395/05/13 @ 22:12


فرم در حال بارگذاری ...

دعایی که توفیقات سلب شده را باز می‌گرداند+ متن و ترجمه

نوشته شده توسطرحیمی 13ام مرداد, 1395

درس اخلاق استاد فاطمی‌نیا:

از ادعیه بسیار مهم که اگر عوام‌بازی در نیاوریم و متوجه معنایش باشیم دعای «یا مقیل العثرات» است؛ ای خدایی که لغزش‌ها را نادیده می‌گیری! گاهی برخی توفیقات از انسان سلب می‌شود ولی با مداومت بر قرائت این دعا بازمی‌گردد.

آیت‌الله سید عبدالله فاطمی‌نیا از اساتید اخلاق در جدیدترین درس اخلاق خود در مسجد جامع ازگل به شرح دعای شانزدهم صحیفه سجادیه پرداخت.

 بخشی از سخنان این استاد اخلاق را در ادامه می‌خوانیم:

امام سجاد علیه‌السلام در دعای شانزدهم صحیفه سجادیه می‌فرماید:

«وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا اسْتَقَالَ مِنْ ذُنُوبِهِ، أَوْ تَضَرَّعَ فِی طَلَبِ الْعَفْوِ عَنْ عُیُوبِهِ»؛

اقاله در بیع و معامله هم پیش می‌آید، اقاله یعنی اینکه شما یک زمانی منزلی را می‌فروشید و بعداً پشیمان می‌شوید، آدم‌های فرصت‌طلبی وجود دارند که در این مواقع سوءاستفاده می‌کنند و می‌گویند این خانه اکنون مال من است و اگر بخواهی آن را به تو می‌فروشم. من پول تو را به تو نمی‌دهم بلکه آن را به تو می‌فروشم.

«اقاله» یعنی اینکه بیع و شراء را نادیده گرفتن. کسی که خانه تو را خریده است، پول تو را پس می‌دهد و تو خانه را تحویل می‌گیری. معامله را اقاله می‌کند یعنی نادیده می‌گیرد و چیزی اضافی بر آن از تو دریافت نمی‌کند.

اقاله در بیع، ثواب دارد

می‌فرماید: «مَنْ أقالَ اَخاهُ مُؤمِناً أقالَهُ اللّه‌ُ عز و جل عَثْرتَهُ یَومَ القیامةِ»؛ هر کس با برادر دینی‌اش بیع را اقاله کند خداوند هم در روز قیامت، نادیده می‌گیرد و انگار اصلاً او گناه نکرده است.

یکی از دعاهای خیلی مهم که اگر عوام‌‌بازی در نیاوریم و متوجه معنایش باشیم دعای «یا مقیل العثرات» است یعنی؛ ای خدایی که لغزش‌ها را اقاله می‌کنی، ای خدایی که لغزش‌ها را نادیده می‌گیری. گاهی وقت‌ها بعضی از توفیقات از انسان سلب می‌شود اگر این ذکر را در سجده یا قنوت بگویید،‌ این توفیقات بازمی‌گردد. خدایی که گناهان و لغزش‌ها را نادیده می‌گیرد؛ «مقیل‌العثرات».

...

ما هم از امام سجاد علیه السلام یاد می‌گیریم خدایی داریم که گناهان ما را اقاله می‌کند این قدر مهربان است یعنی اگر ما پشیمان شویم و توبه کنیم با ما یک معامله‌ای می‌کند که گویی اصلاً گناه نکرده‌ایم.

«اللَّهُمَّ یَا مَنْ بِرَحْمَتِهِ یَسْتَغیثُ الْمُذْنِبُونَ»؛ اگر بخواهیم نقل به معنا کنیم معنای این عبارت می‌شود: ای کسی که گناهکاران از او فریادخواهی می‌کنند و کمک می‌خواهند.

گنهکاران به سبب و به کمک رحمت خداوند، استغاثه می‌کنند «وَ یَا مَنْ إِلَى ذِکْرِ إِحْسَانِهِ یَفْزَعُ الْمُضْطَرُّونَ»؛ ای خدایی که بیچارگان به ذکر احسان او پناه می‌برند. ذکر به یاد افتادن است ما به خدا پناه می‌بریم یا به یاد او. مقصود این است که به احسان او پناه می‌برند.

چرا «ذکر»‌ آورده است. انسان اول یک چیزی را یاد می‌کند و سپس به دنبال آن می‌رود شاید مقصود این باشد که گناهکاران یادشان می‌افتد چه خدای مهربانی دارند و متنبه می‌شوند به این معنا و بعد به احسان او پناه می‌برند.

«وَ یَا مَنْ لِخِیفَتِهِ یَنْتَحِبُ الْخَاطِئُونَ»؛ گریه چند جور است یک گریه‌ای است که اشکی به چشم انسان می‌آید و صدایی هم ظاهر نمی‌شود. یک گریه‌ای هم با صدای بلند است و وقتی فرد،‌گریه می‌‌کند دیگران نیز صدای او را می‌شنوند به این گریه در زبان عربی «انتحاب» می‌گویند.

«یَا أُنْسَ کُلِّ مُسْتَوْحِشٍ غَرِیبٍ»؛ ای خدایی که تو انس هر غریب وحشت‌زده هستی.

غربت،‌ مراتب دارد یک وقتی ما یک غربت‌های نیکو داریم یک وقتی غربتی داریم که به مدح و ذم اعتنا نمی‌کند و هر چه این افراد غربت بیشتری داشته باشند حالشان بهتر است.

غربت‌های سطح پایین، انسان را وحشت‌زده می‌کند مثل اینکه من بگویم «امروز روز تولدم بود و کسی به من تبریک نگفت»! یک غربت‌های سطح بالا داریم که فرد اصلاً دوست ندارد کسی متوجه این غربت او شود و بداند چه خبر است.

یک آقایی که از معارف الهی محروم بود، می‌گفت علامه طباطبایی نور ندارد، یک طلبه ساده‌لوحی این مطلب را گذاشت کف دست علامه طباطبایی. آقای طباطبایی خندید. گفته می‌شود شاید به آن کیفیت در عمرش نخندیده بود. علامه طباطبایی این‌قدر خوشش آمد احساس کرد هنوز بعضی از دیوارهای غربت از آن باقی است. طوبی للغربا، همه چیز در غربت درست می‌شود. سجده‌های نماز شب باید در غربت باشد.

آیت‌الله العظمی بهجت اگر یکی از کراماتش کشف می‌شد حالش بد می‌شد چرا چون یکی از دیوارهای غربتش شکسته می‌شد. بناست که ما غریب باشیم.

متن دعای شانزدهم صحیفه سجادیه  :

وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السّلَامُ إِذَا اسْتَقَالَ مِنْ ذُنُوبِهِ، أَوْ تَضَرّعَ فِي طَلَبِ الْعَفْوِ عَنْ عُيُوبِهِ:

 
بسم الله الرحمن الرحيم

اللّهُمّ يَا مَنْ بِرَحْمَتِهِ يَسْتَغيثُ الْمُذْنِبُونَ‏ وَ يَا مَنْ إِلَى ذِكْرِ إِحْسَانِهِ يَفْزَعُ الْمُضْطَرّونَ‏ وَ يَا مَنْ لِخِيفَتِهِ يَنْتَحِبُ الْخَاطِئُونَ‏ يَا أُنْسَ كُلّ مُسْتَوْحِشٍ غَرِيبٍ، وَ يَا فَرَجَ كُلّ مَكْرُوبٍ كَئِيبٍ، وَ يَا غَوْثَ كُلّ مَخْذُولٍ فَرِيدٍ، وَ يَا عَضُدَ كُلّ مُحْتَاجٍ طَرِيدٍ أَنْتَ الّذِي وَسِعْتَ كُلّ شَيْ‏ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً وَ أَنْتَ الّذِي جَعَلْتَ لِكُلّ مَخْلُوقٍ فِي نِعَمِكَ سَهْماً وَ أَنْتَ الّذِي عَفْوُهُ أَعْلَى مِنْ عِقَابِهِ‏ وَ أَنْتَ الّذِي تَسْعَى رَحْمَتُهُ أَمَامَ غَضَبِهِ.
وَ أَنْتَ الّذِي عَطَاؤُهُ أَكْثَرُ مِنْ مَنْعِهِ.
وَ أَنْتَ الّذِي اتّسَعَ الْخَلَائِقُ كُلّهُمْ فِي وُسْعِهِ.
وَ أَنْتَ الّذِي لَا يَرْغَبُ فِي جَزَاءِ مَنْ أَعْطَاهُ.
وَ أَنْتَ الّذِي لَا يُفْرِطُ فِي عِقَابِ مَنْ عَصَاهُ.
وَ أَنَا، يَا إِلَهِي، عَبْدُكَ الّذِي أَمَرْتَهُ بِالدّعَاءِ فَقَالَ لَبّيْكَ وَ سَعْدَيْكَ، هَا أَنَا ذَا، يَا رَبّ، مَطْرُوحٌ بَيْنَ يَدَيْكَ.
أَنَا الّذِي أَوْقَرَتِ الْخَطَايَا ظَهْرَهُ، وَ أَنَا الّذِي أَفْنَتِ الذّنُوبُ عُمُرَهُ، وَ أَنَا الّذِي بِجَهْلِهِ عَصَاكَ، وَ لَمْ تَكُنْ أَهْلًا مِنْهُ لِذَاكَ.
هَلْ أَنْتَ، يَا إِلَهِي، رَاحِمٌ مَنْ دَعَاكَ فَأُبْلِغَ فِي الدّعَاءِ أَمْ أَنْتَ غَافِرٌ لِمَنْ بَكَاكَ فَأُسْرِعَ فِي الْبُكَاءِ أَمْ أَنْتَ مُتَجَاوِزٌ عَمّنْ عَفّرَ لَكَ وَجْهَهُ تَذَلّلًا أَمْ أَنْتَ مُغْنٍ مَنْ شَكَا إِلَيْكَ، فَقْرَهُ تَوَكّلًا إِلَهِي لَا تُخَيّبْ مَنْ لَا يَجِدُ مُعْطِياً غَيْرَكَ، وَ لَا تَخْذُلْ مَنْ لَا يَسْتَغْنِي عَنْكَ بِأَحَدٍ دُونَكَ.
إِلَهِي فَصَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تُعْرِضْ عَنّي وَ قَدْ أَقْبَلْتُ عَلَيْكَ، وَ لَا تَحْرِمْنِي وَ قَدْ رَغِبْتُ إِلَيْكَ، وَ لَا تَجْبَهْنِي بِالرّدّ وَ قَدِ انْتَصَبْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ.
أَنْتَ الّذِي وَصَفْتَ نَفْسَكَ بِالرّحْمَةِ، فَصَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْحَمْنِي، وَ أَنْتَ الّذِي سَمّيْتَ نَفْسَكَ بِالْعَفْوِ فَاعْفُ عَنّي‏ قَدْ تَرَى يَا إِلَهِي، فَيْضَ دَمْعِي مِنْ خِيفَتِكَ، وَ وَجِيبَ قَلْبِي مِنْ خَشْيَتِكَ، وَ انْتِقَاضَ جَوَارِحِي مِنْ هَيْبَتِكَ‏ كُلّ ذَلِكَ حَيَاءٌ مِنْكَ لِسُوءِ عَمَلِي، وَ لِذَاكَ خَمَدَ صَوْتِي عَنِ الْجَأْرِ إِلَيْكَ، وَ كَلّ لِسَانِي عَنْ مُنَاجَاتِكَ.
يَا إِلَهِي فَلَكَ الْحَمْدُ فَكَمْ مِنْ عَائِبَةٍ سَتَرْتَهَا عَلَيّ فَلَمْ تَفْضَحْنِي، وَ كَمْ مِنْ ذَنْبٍ غَطّيْتَهُ عَلَيّ فَلَمْ تَشْهَرْنِي، وَ كَمْ مِنْ شَائِبَةٍ أَلْمَمْتُ بِهَا فَلَمْ تَهْتِكْ عَنّي سِتْرَهَا، وَ لَمْ تُقَلّدْنِي مَكْرُوهَ شَنَارِهَا، وَ لَمْ تُبْدِ سَوْءَاتِهَا لِمَنْ يَلْتَمِسُ مَعَايِبِي مِنْ جِيرَتِي، وَ حَسَدَةِ نِعْمَتِكَ عِنْدِي‏ ثُمّ لَمْ يَنْهَنِي ذَلِكَ عَنْ أَنْ جَرَيْتُ إِلَى سُوءِ مَا عَهِدْتَ مِنّي‏ فَمَنْ أَجْهَلُ مِنّي، يَا إِلَهِي، بِرُشْدِهِ وَ مَنْ أَغْفَلُ مِنّي عَنْ حَظّهِ وَ مَنْ أَبْعَدُ مِنّي مِنِ اسْتِصْلَاحِ نَفْسِهِ حِينَ أُنْفِقُ مَا أَجْرَيْتَ عَلَيّ مِنْ رِزْقِكَ فِيمَا نَهَيْتَنِي عَنْهُ مِنْ مَعْصِيَتِكَ وَ مَنْ أَبْعَدُ غَوْراً فِي الْبَاطِلِ، وَ أَشَدّ إِقْدَاماً عَلَى السّوءِ مِنّي حِينَ أَقِفُ بَيْنَ دَعْوَتِكَ وَ دَعْوَةِ الشّيْطَانِ فَأَتّبِعُ دَعْوَتَهُ عَلَى غَيْرِ عَمًى مِنّي فِي مَعْرِفَةٍ بِهِ وَ لَا نِسْيَانٍ مِنْ حِفْظِي لَهُ‏ وَ أَنَا حِينَئِذٍ مُوقِنٌ بِأَنّ مُنْتَهَى دَعْوَتِكَ إِلَى الْجَنّةِ، وَ مُنْتَهَى دَعْوَتِهِ إِلَي النّارِ.
سُبْحَانَكَ مَا أَعْجَبَ مَا أَشْهَدُ بِهِ عَلَى نَفْسِي، وَ أُعَدّدُهُ مِنْ مَكْتُومِ أَمْرِي.
وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِكَ أَنَاتُكَ عَنّي، وَ إِبْطَاؤُكَ عَنْ مُعَاجَلَتِي، وَ لَيْسَ ذَلِكَ مِنْ كَرَمِي عَلَيْكَ، بَلْ تَأَنّياً مِنْكَ لِي، وَ تَفَضّلًا مِنْكَ عَلَيّ لِأَنْ أَرْتَدِعَ عَنْ مَعْصِيَتِكَ الْمُسْخِطَةِ، وَ أُقْلِعَ عَنْ سَيّئَاتِيَ الْمُخْلِقَةِ، وَ لِأَنّ عَفْوَكَ عَنّي أَحَبّ إِلَيْكَ مِنْ عُقُوبَتِي‏ بَلْ أَنَا، يَا إِلَهِي، أَكْثَرُ ذُنُوباً، وَ أَقْبَحُ آثَاراً، وَ أَشْنَعُ أَفْعَالًا، وَ أَشَدّ فِي الْبَاطِلِ تَهَوّراً، وَ أَضْعَفُ عِنْدَ طَاعَتِكَ تَيَقّظاً، وَ أَقَلّ لِوَعِيدِكَ انْتِبَاهاً وَ ارْتِقَاباً مِنْ أَنْ أُحْصِيَ لَكَ عُيُوبِي، أَوْ أَقْدِرَ عَلَى ذِكْرِ ذُنُوبِي.
وَ إِنّمَا أُوَبّخُ بِهَذَا نَفْسِي طَمَعاً فِي رَأْفَتِكَ الّتِي بِهَا صَلَاحُ أَمْرِ الْمُذْنِبِينَ، وَ رَجَاءً لِرَحْمَتِكَ الّتِي بِهَا فَكَاكُ رِقَابِ الْخَاطِئِينَ.
اللّهُمّ وَ هَذِهِ رَقَبَتِي قَدْ أَرَقّتْهَا الذّنُوبُ، فَصَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَعْتِقْهَا بِعَفْوِكَ، وَ هَذَا ظَهْرِي قَدْ أَثْقَلَتْهُ الْخَطَايَا، فَصَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ خَفّفْ عَنْهُ بِمَنّكَ‏ يَا إِلَهِي لَوْ بَكَيْتُ إِلَيْكَ حَتّى تَسْقُطَ أَشْفَارُ عَيْنَيّ، وَ انْتَحَبْتُ حَتّى يَنْقَطِعَ صَوْتِي، وَ قُمْتُ لَكَ حَتّى تَتَنَشّرَ قَدَمَايَ، وَ رَكَعْتُ لَكَ حَتّى يَنْخَلِعَ صُلْبِي، وَ سَجَدْتُ لَكَ حَتّى تَتَفَقّأَ حَدَقَتَايَ، وَ أَكَلْتُ تُرَابَ الْأَرْضِ طُولَ عُمُرِي، وَ شَرِبْتُ مَاءَ الرّمَادِ آخِرَ دَهْرِي، وَ ذَكَرْتُكَ فِي خِلَالِ ذَلِكَ حَتّى يَكِلّ لِسَانِي، ثُمّ لَمْ أَرْفَعْ طَرْفِي إِلَى آفَاقِ السّمَاءِ اسْتِحْيَاءً مِنْكَ مَا اسْتَوْجَبْتُ بِذَلِكَ مَحْوَ سَيّئَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ سَيّئَاتِي.
وَ إِنْ كُنْتَ تَغْفِرُ لِي حِينَ أَسْتَوْجِبُ مَغْفِرَتَكَ، وَ تَعْفُو عَنّي حِينَ أَسْتَحِقّ عَفْوَكَ فَإِنّ ذَلِكَ غَيْرُ وَاجِبٍ لِي بِاسْتِحْقَاقٍ، وَ لَا أَنَا أَهْلٌ لَهُ بِاسْتِيجَابٍ، إِذْ كَانَ جَزَائِي مِنْكَ فِي أَوّلِ مَا عَصَيْتُكَ النّارَ، فَإِنْ تُعَذّبْنِي فَأَنْتَ غَيْرُ ظَالِمٍ لِي.
إِلَهِي فَإِذْ قَدْ تَغَمّدْتَنِي بِسِتْرِكَ فَلَمْ تَفْضَحْنِي، وَ تَأَنّيْتَنِي بِكَرَمِكَ فَلَمْ تُعَاجِلْنِي، وَ حَلُمْتَ عَنّي بِتَفَضّلِكَ فَلَمْ تُغَيّرْ نِعْمَتَكَ عَلَيّ، وَ لَمْ تُكَدّرْ مَعْرُوفَكَ عِنْدِي، فَارْحَمْ طُولَ تَضَرّعِي وَ شِدّةَ مَسْكَنَتِي، وَ سُوءَ مَوْقِفِي.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ قِنِي مِنَ الْمَعَاصِي، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِالطّاعَةِ، وَ ارْزُقْنِي حُسْنَ الْإِنَابَةِ، وَ طَهّرْنِي بِالتّوْبَةِ، وَ أَيّدْنِي بِالْعِصْمَةِ، وَ اسْتَصْلِحْنِي بِالْعَافِيَةِ، وَ أَذِقْنِي حَلَاوَةَ الْمَغْفِرَةِ، وَ اجْعَلْنِي طَلِيقَ عَفْوِكَ، وَ عَتِيقَ رَحْمَتِكَ، وَ اكْتُبْ لِي أَمَاناً مِنْ سُخْطِكَ، وَ بَشّرْنِي بِذَلِكَ فِي الْعَاجِلِ دُونَ الْ‏آجِلِ، بُشْرَى أَعْرِفُهَا، وَ عَرّفْنِي فِيهِ عَلَامَةً أَتَبَيّنُهَا.
إِنّ ذَلِكَ لَا يَضِيقُ عَلَيْكَ فِي وُسْعِكَ، وَ لَا يَتَكَأّدُكَ فِي قُدْرَتِكَ، وَ لَا يَتَصَعّدُكَ فِي أَنَاتِكَ، وَ لَا يَئُودُكَ فِي جَزِيلِ هِبَاتِكَ الّتِي دَلّتْ عَلَيْهَا آيَاتُكَ، إِنّكَ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ، وَ تَحْكُمُ مَا تُرِيدُ، إِنّكَ عَلَى كُلّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ.

ترجمه:

نيايش، هنگامی که از گناهان خود طلب گذشت می‌کرد، يا در طلب عفو از عيوب خود زاری می‌نمود
به نام خداوند بخشنده ی مهربان

خدايا ای کسی که گنهکاران بوسيله رحمتش طلب فرياد رسی می‌کنند، و ای کسی که بيچارگان به ياد احسانش پناه می‌برند. و ای کسی که دل وحشت زدگان از وطن دور گشته، و ای غمگسار غم ديدگان دل شکسته. و ای فريادرس هر تنهای درمانده، و ای مددکار هر محتاج عقب رانده. توئی که همه چيز را به علم و رحمتت فرا گرفته‌ای، و توئی که برای هر آفريده در نعمتهايت بهره‌ای برقرار کرده‌ای. و توئی که عفوت بر عقابت غالب است، و توئی که رحمتت بر غضبت سابق است و توئی که عطايت از منعت فزون است، و توئی که آفريدگان همگی در محيط توانگريت گنجيده‌اند. و توئی که از هر که به او نعمت بخشی توقع پاداش نداری، و توئی که در عقاب عاصيان افراط نمی‌کنی.
و من ای معبود من، آن بنده توأم که چون او را به دعا فرمان دادی، گفت: لبيک؛ و سعديک اينک منم ای پروردگار من که در پيشگاهت به خاک افتاده‌ام، منم که بار خطاها پشتم را گران کرده، و منم که گناهان عمر مرا بسر برده، و منم که از سر نادانی ترا عصيان کرده‌ام، در صورتی که تو از طرف من سزاوار عصيان نبوده‌ای.
آيا تو ای معبود من بر هر که ترا بخواند رحم کننده‌ای تا در دعا بکوشم؟ يا هر که را پيشت بگريد آمرزنده‌ای، تا در گريه شتاب کنم؟ يا از هر که برسم تذلل روی خويش را در پيشگاهت به خاک سايد، در گذرنده‌ای؟ يا هر که را از سر توکل از فقر خود به تو شکايت کند بی‌نياز کننده‌ای؟ خداوندا آنکه را جز تو دهنده‌ای نمی‌يابد، نوميد مگردان. و کسی را که از تو به غير تو بی‌نياز نمی‌شود وا مگذار ای معبود من! پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و اکنون که از روی حقيقت به تو رو آورده‌ام، روی از من مگردان، و در صورتی که روی دل را به تو متوجه ساخته‌ام محرومم مکن. و در اين حال که در پيشگاهت ايستاده‌ام، دست رد بر سينه‌ام مگذار توئی که خود را به رحمت توصيف کرده‌ای. پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و بر من رحمت آور. و توئی که خود را خطابخش ناميده‌ای پس از من در گذر. تو ای معبود من هم اکنون اشک مرا از خوف خود و پريشانی دلم را از ترس خويش، و لرزيدن اعضايم را از هيبت خود، می‌بينی. همه اينها در اثر شرمندگيم از سوء رفتار خويش است. و به اين جهت از شدت زاری به درگاه تو صدايم گرفته و زبانم از راز و نياز با تو کند شده. پس سپاس ترا ای معبود من چه بسا، عيبها که بر من مستور ساخته‌ای و مرا از افشای آن رسوا نکرده‌ای! و چه بسا گناه که بر من پوشيده‌ای و مرا به آن شهره نساخته‌ای و چه بسا آلودگيها و زشتيها که بجا آورده‌ام و پرده آن را بر من ندريده‌ای! و طوق آزار ننگ آن را بر گردنم نيفکنده‌ای. و زشتيهايش را بر همسايگان عيبجو و حسودان نعمتی که به من بخشيده‌ای آشکار نساخته‌ای! آنگاه اين همه مرحمتها مرا از تعقيب بديهائی که از من سراغ داری باز نداشته است پس کيست که از من ای معبود من به خير و صلاح خود نادان‌تر، و از بهره خود غافلتر، و از اصلاح و تهذيب نفس خود دورتر باشد؟ در صورتی که رزقی را که بر من روان ساخته‌ای در معصيتهائی که مرا از آن نهی کرده‌ای صرف می‌کنم! و کيست که بيش از من به قعر باطل فرو رفته و بر اقدام به بدی جرأت ورزيده باشد. در آن هنگام که بر سر دو راه دعوت تو و دعوت شيطان می‌ايستم پس دعوت شيطان را با چشم باز و حواس جمع می‌پذيرم. در صورتی که يقين دارم که دعوت تو به بهشت و دعوت او بسوی جهنم منتهی می‌شود.
منزهی تو که از جانب من سزاوار چنين رفتار باشی چه شگفت‌انگيز است آنچه من در باره خويش به آن گواهی می‌دهم، و آن کارهای پنهانيم که خود آن را بر می‌شمارم. و عجبتر از آن بردباری تو از من و درنگ کردنت از مؤاخذه سريع من است! و اين نه از جهت گرامی بودن من پيش تو است. بلکه از جهت مدارای تو با من و تفضلت بر من است: تا از نافرمانی خشم‌انگيز تو باز ايستم، و خود را از گناهان فرساينده خويش باز دارم. و از جهت آن است که عفو تو از من در نظرت از عقوبتم خوشايندتر است. بلکه من ای معبود من گناهم بيشتر، و آثارم زشت‌تر، و کردارم بدتر، و تهورم در باطل سخت‌تر، و تنبهم در مقام اطاعت تو ضعيف‌تر و آگاهی و مراقبتم نسبت به تهديد تو کمتر از آن است که عيوب خود را برای تو بشمارم. يا بر ياد کردن گناهانم قادر باشم و منظورم از اين اعتراف جز آن نيست که از روی طمع در مهربانی تو که صلاح کار گنهکاران در آن است که آزادی گردنهای خطاکاران به آن است خويش را سرزنش کنم.
خدايا و اين گردن من است که طوق و بند گناهان آن را باريک کرده. پس بر محمد و آلش رحمت فرست. و به عفو خود آن را آزاد ساز. و اين پشت من است که باز خطاها آن را سنگين ساخته، پس بر محمد و آلش رحمت فرست و به انعام خود آن را سبک ساز. ای معبود من، اگر چندان در برابر تو بگريم که پلکهای هر دو چشمم بيفتد، و اگر چندان صدا به گريه بلند کنم که صوتم قطع شود، و اگر چندان برايت بپا ايستم که هر دو پايم آماس کند، و آنقدر برايت رکوع کنم که استخوانهای پشتم از هم بپاشد. و آنقدر ترا سجده کنم که چشمهايم از کاسه به درد آيد، و در دوره عمر خود خاک زمين بخورم و تا پايان زندگی آب خاکستر آلود بنوشم، و در اثنای اين احوال آنقدر ذکر ترا بگويم که زبانم از کار فروماند، سپس از روی شرمندگی از تو چشمم را به آفاق آسمان نگشايم، با اين همه سزاوار محو يکی از گناهانم نخواهم بود. و اگر در آن هنگام که مستوجب آمرزشت شوم مرا بيامرزی. و در آن زمان که مستحق عفو تو گردم از من درگذری، پس همانا که آن آمرزش و عفو در حق من از جهت استحقاق من لازم نيامده، و من از روی سزاواری شايسته آن نشده‌ام، زيرا جزای من در اولين بار که ترا عصيان کرده‌ام جهنم بوده و به اين جهت اگر مرا عذاب فرمائی در باره من ستمکا نخواهی بود! پس اکنون که مرا به ستاری خود مستور داشته‌ای، و رسوا نکرده‌ای، و به کرم خود با من مدارا کرده‌ای و در عقابم شتاب ننموده‌ای، و به تفضل خود در باره‌ام حکم کرده‌ای، و نعمتت را از من نگردانده‌ای، و احسانت را نسبت به من تيره و آلوده نساخته‌ای پس بر طول تضرع و شدت مسکنت و بدی حالم رحمت آورد. خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا از گناهان نگاهدار و به فرمانبرداری وادار و حسن انابت را روزيم کن، و به توبه پاکم ساز، و با نگهداری خود تأييدم کن، و به عافيت روبراهم نمای، و شيرينی آمرزش را به من بچشان، و مرا رها شده عفو و آزاد گشته رحمت خود قرار ده، و برات ايمنی از خشم خود برايم بنويس، و مرا هم اکنون نه در آينده به آن ايمنی و نشانه‌ای در آن به من معرفی کن که به آسانی آن را دريابم، زيرا که اين کار برای تو در جنب قوتت دشوار نيست. و ترا در قدرتت دچار مشکلی نمی‌سازد، و تو بر هر چيز به منتهی درجه قدرت داری.

منبع:فارس

نظر از: یاس [بازدید کننده]
یاس

این دعا از اعمال دحوالارض است و استاد شاهد مثال آورده است

1398/07/07 @ 23:23
نظر از: ارشدی [بازدید کننده]
ارشدی

سلام
آیا دعای یا مقیل العثرات همین دعای شانزدهم صحیفه سجادیه است یا یه دعای دیگست؟
اگر دعای دیگه است لطفا متنشو بگین
تشکر

1396/01/16 @ 12:15


فرم در حال بارگذاری ...

آیا روحانی که سخن از ریشه‌کنی فساد و مبارزه با رانت‌خواری می‌زند، از مفسدان اطراف خود خبر ندارد!

نوشته شده توسطرحیمی 13ام مرداد, 1395

رنجنامه دانشمند ایرانی از “فساد سرکوب‌گر” که منجر به عزلش شد

استاد تمامی که پایان کارش را به دستش دادند.

بنده حقیر که از یک زندگی مرفه و شغل دائم در انگلستان گذشتم تا عمر خود را وقف دانشگاه و علم کشور کنم، چه کمکی کرده است.

فرمودند هر چه بوده گذشته، شما بسازید و همکاری کنید. عرض کردم با چه بسازم، رانتخواری؟

سیاسی کاری، سرکوب نخبگان، ناشایسته سالاری؟

در کجای تعلیمات دین شیعه چنین سازشی توصیه شده است؟

آیا این همه سال سازش با چنین مفاسدی حاصلی جز انتشار و طبیعی شدن مفاسد آن در جامعه ما داشته است؟

عکس

یک دانشمند ایرانی که به دعوت مسئولان پس از ۲۴ سال زندگی و شغل دائم از انگلستان برگشته بود، طی نامه‌ گلایه‌آمیزی به معاون اول رئیس‌جمهور عنوان کرد:

« آیا روحانی که سخن از ریشه‌کنی فساد و مبارزه با رانت‌خواری می‌زند، از مفسدان اطراف خود خبر ندارد!»

به گزارش خبرگزاری تسنیم، پروفسور مجتبی زارعی - رئیس هیات مدیره انجمن علوم و فناوری‌های شناختی کشور و متخصص مغز و اعصاب از کالج سلطنتی پزشکان انگلستان طی نامه‌ای به معاون اول رئیس جمهور که به صورت اختصاصی در اختیار تسنیم قرار داده است با گلایه از روند سرکوب نخبگان در کشور و سرنوشت عجیب آزمایشگاه ملی نقشه برداری مغز آورده است:

جناب آقای جهانگیری، از نگارش این نامه هیچ هدف سیاسی ندارم چرا که “بی‌سیاست"تر از من نمی‌یابید. آن را می‌نویسم به خاطر هزاران جوان نخبه‌ای که هر روز در دانشگاه‌های این مملکت به وسیله دولتمردان، سیاستمداران و روسای دانشگاه‌ها که بعضاً جز سیاسی کاری وظیفه‌ای دیگر برای خود نمی‌شناسند سرکوب و ناامید می‌شوند و به ناچار راه دیار غربت پیش می‌گیرند. می‌نویسم برای نجات کشورم که وجب به وجب آن مدیون خون شهدای بسیاری در تاریخ پرشکوه خود است. می‌نویسم به خاطر اینکه از وقتی دست راست و چپم را شناختم سخنان خمینی کبیر را شنیدم که به ما یاد داد با هر ظلم و زور و فسادی مبارزه کنیم. می‌نویسم چون اطمینان دارم همه آنچه ذکر شد در تضاد با سخنان رهبر فرزانه انقلاب و سیاست‌های کلی نظام جمهوری اسلامی ایران است.

آنچه بر من در طی چهار سال اخیر رفته نمونه‌ای از موارد زیادی است که در کشور اتفاق افتاده و می‌افتد و هرگز به گوش شما نمی‌رسد. حاصل اینچنین اعمالی جز تشدید فرار نخبگان و ناامیدی جوانان و در نتیجه صدمه جدی به پیشرفت کشور ندارد. آن‌گاه شما و همکارانتان هر دم از تشویق نخبگان برای ماندن در کشور، جذب ایرانیان نخبه خارج از کشور، اقدامات درخشان بنیاد ملی نخبگان و معاونت علمی ریاست جمهوری می‌گویید!؟ آیا رئیس‌جمهور که سخن از ریشه‌کنی فساد، مبارزه با رانت‌خواری در کشور می‌زند، از مفسده‌ها خبر ندارد؟ آیا وی که مدعی هستند با هیچ‌کس عقد اخوت نبستند، از نخبه‌کشی، سیاسی‌کاری و حذف سیستماتیک شایسته‌سالاری توسط پسر عمه خود به‌عنوان رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی خبر ندارند؟ آیا وی از رانت‌های علمی و بودجه‌های کلانی که دست دانشمندنماها در سیستم‌های دولتی است آگاهی ندارند؟ به دنبال چه می‌گردید؟ از شماست که بر ماست!

...

جناب آقای جهانگیری، در طی 3 سال کار در ایران و تعامل با بسیاری از مسئولین دانشگاه‌ها و وزارت بهداشت اثری ندرتاً شایسته سالاری، و ایجاد امید برای جوانان دیدم. شما که ایرانیان خارج از کشور را به بازگشت به ایران و خدمت به میهن و نظام جمهوری اسلامی تشویق می‌کنید، از معاون علمی و فناوری ریاست جمهوری که به خوبی بنده را می‌شناسند بپرسید در طی سه سال اخیر چه کمکی به این بنده حقیر که از یک زندگی مرفه و شغل دائم در انگلستان گذشتم تا عمر خود را وقت دانشگاه و علم کشور کنم کرده است. فرمودند هر چه بوده گذشته، شما بسازید و همکاری کنید. عرض کردم با چه بسازم، رانتخواری؟ سیاسی کاری، سرکوب نخبگان، ناشایسته سالاری؟ در کجای تعلیمات دین شیعه چنین سازشی توصیه شده است؟ آیا این همه سال سازش با چنین مفاسدی حاصلی جز انتشار و طبیعی شدن مفاسد آن در جامعه ما داشته است؟ بودجه‌های دولتی ارث پدر بنده نیستند که بر سر آن دعوا کنم و البته برای من بسیار ساده‌تر است که به انگلستان بازگشته زندگی بی‌دغدغه‌ای را پیش گیرم اما سکوت در مقابل مفسده‌هایی همچون آنچه عرض شد جز به گسترش آن کمکی نمی‌کند و ظلمی است به جوانان نخبه ایران که امید کشورند.

بر این اساس متن کامل نامه رئیس هیات مدیره انجمن علوم و فناوری‌های شناختی کشور به معاون اول محترم رئیس‌جمهور شرح ذیل است:

جناب آقای دکتر جهانگیری
معاون اول محترم رییس‌جمهور

با سلام و احترام،
در خبرها خواندیم که حضرتعالی به همراه برخی دیگر از مسئولین کشوری آزمایشگاه ملی نقشه برداری مغز را افتتاح کردید. احتمالاً نه شما و نه اکثریت خوانندگان این خبر از چگونگی بوجود آمدن این آزمایشگاه بی خبرند و احتمالا برای آنها اهمیتی هم ندارد. اما برای متخصصین این رشته اعم از دانشمند و پزشک و همه حق جویان این خبر بار دیگر داستان رانت‌های علمی و دخالت سیاست در علم و دانشگاه را به یاد آورد.

جناب آقای جهانگیری، حضرتعالی که خود را در میان جمعی در این آزمایشگاه دیدید، از خود نپرسیدید که بودجه این تجهیزات از کجا آمد؟ پروپوزال تاسیس آن بدست چه کسی نوشته شد؟ کی تصویب شد؟ شما از خود نپرسیدید که تجهیزات مطالعه مغز در زیر زمین دانشکده فنی مهندسی دانشگاه تهران چه می‌کند؟ نپرسیدید که کدام متخصص مغز و اعصاب آموزش دیده در نقشه برداری مغز قرار است از این دستگاه‌ها استفاده کند؟ سوال نکردید که چرا رئیس آزمایشگاه فردی است که هیچ آموزش، تخصص و یا تجربه‌ای در مطالعه مغز ندارد؟ آیا به اطراف خود نگاه نکردید که در میان افرادی قرار دارید که هیچ کدام نه متخصص مغز هستند و نه محقق علوم اعصاب؟ نپرسیدید که دبیر ستاد علوم شناختی به چه دلیل خود را متولی علوم مغز، اعصاب و شناختی در کشور کرده است؟ ایشان بر اساس کدام تخصص، تجربه و تحقیق به خود اجازه دخالت در اموری می‌دهند که هیچ از آن نمی‌دانند؟

پرسیدید که از کنسرسیومی که قرار بود برای این آزمایشگاه تاسیس شود چه شد و چرا وقتی از وزیر بهداشت تقاضای معرفی رئیس آزمایشگاه را کردند، گفتند که باید فرد مورد نظر از دانشگاه علوم پزشکی تهران باشد؟ مگر نه اینکه این آزمایشگاه ملی بوده و باید بهترین و شایسته ترین‌ها در آن نقش داشته باشند؟ نپرسیدید چرا وقتی که فرد معرفی شده از سوی وزارت بهداشت که سال‌ها در زمینه نقشه برداری مغز در خارج از کشور کار و تحقیق کرده بود معرفی شد، توسط ستاد علوم شناختی رد شد و به‌جای آن فردی که هیچ تجربه ای نداشت منصوب شد؟

نپرسیدید که با چه مکانیزمی دانشگاه تهران برای اینکار انتخاب شد، نقش، نظر و پیشنهاد دیگر دانشگاه‌ها و صاحب نظران چه بود؟ از جناب وزیر بهداشت نپرسیدید که چرا در حالیکه هر روزه دم از تولیت سلامت کشور می‌زند و هر جانداری که از سلامت می‌گوید را می‌خواهند در زیر لوای خود بگیرند اجازه داده تا پیچیده ترین ابزار تحقیقات مغز در دانشکده فنی مهندسی و زیر نظر غیر پزشکان تاسیس و اداره شود؟ از جناب وزیر بهداشت نپرسیدید که مرکز ملی نقشه برداری مغز که مصوب شورای گسترش وزارت بهداشت با حداقل سه سال سابقه فعالیت کجاست؟ نپرسیدید که چرا صندلی معاونت تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت خالی است؟ نپرسیدید که آقایان برای کدام طرح‌های تحقیقاتی نیاز به این همه ابزار دارند؟ و هزار سوال دیگر …

نه جناب آقای جهانگیری، شما نه به این سوال‌ها فکر کردید و نه اگر کرده بودید جوابی برای آنها داشتید. این وقایع مانند بسیاری وقایع دیگر علمی در کشور که توسط سیاست مداران سازماندهی می‌شود، نمایشی بیش برای مسئولین عالی‌رتبه نظام و مردم کم اطلاع نیست. هیچیک از این آقایان به دنبال گسترش واقعی علم در کشور و یا پرورش نخبگان نیستند. خرید دستگاه‌های پیچیده و به نمایش گذاشتن آن بدون آنکه علم، تجربه، و برنامه دقیقی برای استفاده از آن باشد فقط مختص دولت شما نیست. انبوهی از دستگاه‌ها در آزمایشگاه های کشور خاک می خورد. بنظر می رسد که آقایان نمی‌دانند که پیچیدگی این دستگاه ها سخن از شعور و نخبگی دانشمندانی که آنرا ساخته اند می‌کند و نه از خریداران آن.

اما از آنجاییکه شما به راستی و دفاع از حق مشهورید و تا این لحظه الحمدالله هیچکس نتوانسته است از گذشته و حال شما ایرادی بگیرد اجازه بدهید به سوال‌های فوق و حاشیه‌های تاسیس این آزمایشگاه پاسخ دهم.

ابتدا اجازه دهید مختصری از خود بگویم. بنده در سال 1370 پس از اخد مدرک دکترای پزشکی از شیراز به انگلستان رفتم و طی 24 سال دکترای تحقیقات در علوم اعصاب از دانشگاه لندن، تخصص داخلی از کالج سلطنتی پزشکان انگلستان، فوق تخصص مغز و اعصاب از دانشگاه بیرمنگهام، فلوشیپ پارکینسون و آلزایمر از دانشگاه کمبریج و دانشگاه شیکاگو آمریکا، فلوشیپ نوروفیزیولوژی بالینی از بیمارستان ملی مغز و اعصاب لندن و فلوشیپ نقشه برداری مغز از دانشگاه اکسفورد را دریافت کردم. در طول این سالیان تمام مدارج علمی را طی کردم.

در سال 1389 به دعوت معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری به همراه صدها نفر دیگر به ایران دعوت شدم تا در پیشبرد علم و فناوری کشور سهیم شوم. با توجه به تجربیاتم و وجود خودم در مرکز تصویربرداری ام آر آی عملکردی در دانشگاه آکسفورد به‌عنوان دانشیار دانشگاه، طرح تاسیس مرکز ملی نقشه برداری مغز را نوشته و تقدیم معاونت علمی ریاست جمهور کردم.

در آن زمان کمتر کسی از علم نقشه برداری مغز آگاه بود و برای همین زحمت زیادی برای آشنا کردن و متقاعد ساختن مسئولین طی چند سال کشیدم. به‌طوریکه اینجانب سالانه چند بار با هزینه شخصی به ایران سفر کردم، در کارگاه‌ها، دانشگاه‌ها، کنگره‌ها و غیره سخنرانی کردم، اسباب سفر دانشجویان برای آموزش این علم در خارج از کشور را فراهم کردم، مقالات مشترک تحقیقاتی در این زمینه با همکاران ایرانی انتشار دادم و مکرراً با مسیولین معاونت علمی ریاست جمهوری ملاقات کردم.

نهایتاً این طرح کتباً مورد تایید آن معاونت قرار گرفت و حمایت مالی برای خرید تجهیزات لازم اعلام شد. انتقال بودجه تجهیزات منوط به اخذ مجوز تاسیس مرکز از وزارت بهداشت، جذب اعضای هیات علمی و اختصاص فضای فیزیکی شد. طی دو سال تلاش و ده‌ها جلسه با مسئولین دانشگاه‌های مختلف نهایتاً رئیس وقت دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی (جناب دکتر حسن ابوالقاسمی) و رئیس دانشگاه شهید بهشتی (دکتر محمدمهدی طهرانچی) تفاهمنامه همکاری برای حمایت از تاسیس مرکز ملی نقشه برداری مغز امضا کرده و تمام نیازهای لازم همچون اعضای هیات علمی و فضای فیزیکی را تضمین کردند و آنرا کتباً به معاونت علمی ریاست جمهوری اعلام کردند.

از طرف دیگر مجوز تاسیس مرکز ملی نقشه برداری مغز از سوی شورای گسترش دانشگاه‌های وزارت بهداشت تصویب و اعلام شد. با این پیشرفت چشمگیر و همدلی مسئولین دانشگاه و افق روشنی که دولت تدبیر و امید ایجاد کرده بود، تصمیم به بازگشت به کشور گرفتم و با استفاده از آیین نامه جذب نخبگان ایرانی خارج از کشور مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان استاد تمام مغز و اعصاب در دانشگاه شهید بهشتی و مشاور معاون تحقیقات و فنآوری وزارت بهداشت استخدام شدم. مشخصاً مهمترین هدف بنده اجرای طرح مصوب یعنی تاسیس مرکز ملی نقشه برداری مغز که سال‌ها بر روی آن تحقیق کرده بودم، بود.

در همین میان ستاد علوم شناختی در معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری شکل گرفت و جناب دکتر سیدکمال خرازی وزیر خارجه دولت اصلاحات به‌عنوان دبیر ستاد منصوب شدند. وی نیز طی نامه‌ای مالکیت اینجانب بر طرح تاسیس مرکز ملی نقشه برداری مغز، حمایت آن ستاد و ارزش ملی طرح را اعلام کرد اما با تغییر دولت، دبیر ستاد علوم شناختی به‌سرعت تغییر موضع داده و معاون علمی جدید ریاست جمهوری را وادار به انتقال بودجه مصوب مرکز ما به ستاد علوم شناختی کردند.

برای حل این اختلاف معاون علمی و فناوری ریاست جمهوری، جناب دکتر ستاری، جلسه ای را تشکیل داده و روسای دانشگاه‌های شهید بهشتی و معاون تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت، اینجانب و رئیس پژوهشکده علوم شناختی دانشگاه شهید بهشتی (که خود عضو ستاد علوم شناختی بودند) و دبیر  ستاد علوم شناختی را به آن دعوت کردند که همگی به‌جز دبیر محترم ستاد در این جلسه شرکت کردند. در این جلسه مقرر شد که روسای دانشگاه‌های شهید بهشتی حساب مشترکی بنام مرکز ملی نقشه برداری مغز ایجاد کرده تا 15 میلیارد تومان بودجه اولیه تجهیزات مرکز به آن حساب واریز شود. این حساب در کمتر از 24 ساعت گشایش یافت و وزیر بهداشت در نامه ای ضمن تشکر از معاونت علمی ریاست جمهور برای حل اختلاف شماره آن حساب را اعلام کردند.

اما فشارهای سیاسی دبیر ستاد علوم شناختی از انتقال بودجه به حساب مذکور ممانعت کرد. در مقابل وی با پشتیبانی وزیر علوم وقت آقای فرجی دانا آزمایشگاهی را به همان اسم مرکز ما به تصویب شورای گسترش وزارت علوم رساندند و بدین ترتیب کشور علاوه بر “مرکز ملی نقشه برداری مغز” مصوب وزارت بهداشت، صاحب  “آزمایشگاه ملی نقشه برداری مغز” مصوب وزارت علوم نیز شد! با این کار ستاد عملاً وزارت علوم را به جان وزارت بهداشت انداخته و با ذکر چند مورد نادر از کشورهای چین و کره ادعا کردند که اصلاً دانشگاه‌های علوم پزشکی صلاحیت لازم برای میزبانی چنین مرکز یا آزمایشگاهی را ندارند. با افزایش فشارهای سیاسی وزیر بهداشت بر روی همه آنچه نوشته بود پا گذاشت و با 180 درجه تغییر موضع، دانشگاه و دانشگاهیان علوم پزشکی و البته حق را به منافع سیاسی فروخت.

با تعویض رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، هر گونه حمایتی از مرکز ما دریغ شده و مرکز در سطح یک اتاق و یک کارشناس محدود ماند اما ما توانستیم با حمایت شبکه وسیع دانشمندان بین المللی در جهان هر ساله بزرگترین و با کیفیت ترین همایش‌های نقشه برداری مغر را در کشور برپا کنیم و انشالله امسال نیز همایش را در 17-19 شهریور برگزار خواهیم کرد.

دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی حتی از قرار دادن نام مرکز ما در وب سایت خود و یا آگهی همایش ها و سخنرانی ها امتناع کرد.  در میان همه این فشارها با تلاش فراوان و اتکا به سابقه پرونده مرکز ما در سازمان برنامه و بودجه، موفق به اخذ پنج میلیارد تومان بودجه جهت خرید تجهیرات مرکز شدیم. اما با واریز شدن این بودجه به حساب دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، حکم پایان کار اینجانب به دستور رئیس دانشگاه صادر شد و ریالی از آن بودجه که طی قراردادی بین سازمان برنامه و بودجه و رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی می‌باید فقط صرف خرید تجهیزات مرکز ما می‌شد به دست ما نرسید. پس از پیگیری‌های اینجانب و مکاتبات از سوی معاونت تحقیقات و فنآوری وزارت بهداشت، بر خلاف اساسنامه مراکز تحقیقاتی مصوبه شورای گسترش وزارت بهداشت اینجانب از ریاست مرکزی که خود تاسیس کرده بودم و فقط یک اتاق، دو کامپیوتر و یک کارشناس داشت عزل شدم.

جناب آقای جهانگیری، از نگارش این نامه هیچ هدف سیاسی ندارم چرا که “بی‌سیاست"تر از من نمی‌یابید. آن را می‌نویسم به‌خاطر هزاران جوان نخبه ای که هر روز در دانشگاه‌های این مملکت بوسیله دولت مردان، سیاستمداران و روسای دانشگاه‌ها که بعضا جز سیاسی کاری وظیفه ای دیگر برای خود نمی‌شناسند سرکوب و ناامید می‌شوند و به ناچار راه دیار غربت پیش می‌گیرند. می‌نویسم برای نجات کشورم که وجب به وجب آن مدیون خون شهدای بسیاری در تاریخ پرشکوه خود است. می‌نویسم به خاطر اینکه از وقتی دست راست و چپم را شناختم سخنان خمینی کبیر را شنیدم که به ما یاد داد با هر ظلم و زور و فسادی مبارزه کنیم. می‌نویسم چون اطمینان دارم همه آنچه ذکر شد در تضاد با سخنان رهبر فرزانه انقلاب و سیاست های کلی نظام جمهوری اسلامی ایران است.

آنچه بر من در طی چهار سال اخیر رفته نمونه ای از موارد زیادی که در کشور اتفاق افتاده و می‌افتد و هرگز به گوش شما نمی‌رسد. حاصل این چنین اعمالی جز تشدید فرار نخبگان و ناامیدی جوانان و در نتیجه صدمه جدی به پیشرفت کشور ندارد. آنگاه شما و همکارانتان هر دم از تشویق نخبگان برای ماندن در کشور، جذب ایرانیان نخبه خارج از کشور، اقدامات درخشان بنیاد ملی نخبگان و معاونت علمی ریاست جمهوری می‌گویید!؟ آیا رئیس‌جمهور که سخن از ریشه‌کنی فساد، مبارزه با رانت خواری در کشور می‌کند، از مفسده‌ها خبر ندارد؟ آیا وی که مدعی هستند با هیچکس عقد اخوت نبستند، از نخبه کشی، سیاسی کاری و حذف سیستماتیک شایسته سالاری توسط پسر عمه خود به‌عنوان رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی خبر ندارند؟ آیا وی از رانت‌های علمی و بودجه‌های کلانی که دست دانشمندنماها در سیستم‌های دولتی است، آگاهی ندارند؟ به دنبال چه می‌گردید؟ از شماست که بر ماست!

بنده گزارش دقیق این مفاسد را با جزئیات و مدارک مربوطه شخصاً به دفتر جناب آقای دکتر نهاوندیان تحویل دادم تا به اطلاع شما و رئیس‌جمهور برسانند اما نه وزیر بهداشت و نه معاون علمی ریاست جمهور جوابی به نامه دفتر ریاست جمهوری در این مورد نداده و دفتر هم هیچ پاسخی به بنده نداد. در اقدامی دیگر از دفتر شما وقت ملاقات خواستم اما موافقت نشد. در فرصتی نوشته کوتاهی را شخصاً به دست آقای دکتر نهاوندیان دادم اما پاسخی نگرفتم. واقعاً در این کشور یک شهروند برای حق خواهی به کجا باید مراجعه کند؟

جناب آقای جهانگیری، در طی 3 سال کار در ایران و تعامل با بسیاری از مسئولین دانشگاه‌ها و وزارت بهداشت اثری ندرتاً شایسته سالاری، و ایجاد امید برای جوانان دیدم. شما که ایرانیان خارج از کشور را به بازگشت به ایران و خدمت به میهن و نظام جمهوری اسلامی تشویق می‌کنید، از معاون علمی و فناوری ریاست جمهوری که به خوبی بنده را می‌شناسند، بپرسید در طی سه سال اخیر به این بنده حقیر که از یک زندگی مرفه و شغل دائم در انگلستان گذشتم تا عمر خود را وقف دانشگاه و علم کشور کنم، چه کمکی کرده است.

فرمودند هر چه بوده گذشته، شما بسازید و همکاری کنید. عرض کردم با چه بسازم، رانتخواری؟

سیاسی کاری، سرکوب نخبگان، ناشایسته سالاری؟

در کجای تعلیمات دین شیعه چنین سازشی توصیه شده است؟

آیا این همه سال سازش با چنین مفاسدی حاصلی جز انتشار و طبیعی شدن مفاسد آن در جامعه ما داشته است؟

بودجه‌های دولتی ارث پدر بنده نیستند که بر سر آن دعوا کنم و البته برای من بسیار ساده‌تر است که به انگلستان بازگشته زندگی بی‌دغدغه‌ای را پیش گیرم اما سکوت در مقابل مفسده‌هایی همچون آنچه عرض شد جز به گسترش آن کمکی نمی‌کند و ظلمی است به جوانان نخبه ایران که امید کشور هستند. در نهایت برخی از مدارک سخنان فوق در سایت

http://nbmc.ir/fa/about.aspx?module=13 

به نمایش گذاشته شده است.

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: العبد العاصی [عضو] 
5 stars

سلام مطلب زیبایی بود.
واقعا اگر مسئولین در کارهای خودشان خدا را ناظر بر کارهایشان می دیدند این همه فساد در جامعه نبود.
اللهم عجل لولیک الفرج

1395/05/13 @ 10:11


فرم در حال بارگذاری ...

رضایت خدا به چه کسی تعلق می گیرد؟

نوشته شده توسطرحیمی 13ام مرداد, 1395

«وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِک الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»[1]

و نخستین پیشگامانِ از مهاجران و انصار و کسانی که با نیکوکاری آنان را پیروی کردند، خداوند از آنها راضی است و آنان نیز از خدا راضی، و (خدا) برای آنان باغهایی فراهم ساخته که نهرها از پای (درختان) آن جاری است، همیشه در آن جاودانه اند. این است رستگاری و کامیابی بزرگ.

نکته ها:

در این آیه، مسلمانانِ صدر اسلام به سه گروه تقسیم شده اند:

۱. پیشگامان در اسلام و هجرت.
۲. پیشگامان در نصرت پیامبر و یاری مهاجران.
۳. متأخّران که راه آنان را ادامه داده اند.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

ابتدا خداوند نام مهاجرین با سابقه را برده، سپس نام انصار و یاوران را و سپس نام پیروان آنان را بیان نموده است. بنابراین جایگاه و مقام هر گروه را در جای خود بیان کرده است.[2]

به اتّفاق همه ی مسلمانان، اوّلین زن مسلمان حضرت خدیجه و اوّلین مرد مسلمان به اتّفاق شیعه ونظر بسیاری از اهل سنّت، علی بن ابی طالب علیهما السلام است.[3] چنانکه گفته اند:

میان تاریخ نویسان خلافی نیست که علی بن ابی طالب علیهما السلام، اوّلین مرد مسلمان است.[4] البتّه عدّه ای می گویند: ایمانِ نوجوانی ده ساله چه ارزشی دارد؟ در جواب آنان باید گفت:

نبوّت حضرت عیسی و حضرت یحیی نیز در کودکی بود و ارزش داشت!

...

پیام ها:

1- سبقت در کار نیک، ارزش است و موقعیت پیشگامان در نهضت ها باید حفظ شود. «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ»

2- تنها پیروی از نیکی ها وکمالات گذشتگان ارزش است، نه هر پیروی وتبعیتی.«اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ»

3- اگر مؤمن، به قضای الهی راضی باشد، خدا هم از او راضی است. «رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»

4- بهشت در سایه ی ایمان، سبقت، هجرت، نصرت و تبعیت به احسان است.السَّابِقُونَ . .. أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ

پی نوشت ها

[1] سوره توبه آیه 100

[2]  تفسير نورالثقلين؛ كافى، ج 2، ص 41.

[3] روايات در الغدير،( ج 3، ص 220- 240) و احقاق‏الحق،( ج 3، ص 114- 120) آمده است.

[4] تفسير قرطبى، ج 5، ص 3075؛ به نقل از مستدرك حاكم.

منبع : تفسير نور، ج‏3، ص: 493



فرم در حال بارگذاری ...

حجاب دختران مقابل نامحرم‌های فامیل باید چگونه باشد؟

نوشته شده توسطرحیمی 13ام مرداد, 1395
یکی از مباحث مهم فقهی که مورد نیاز آحاد افراد جامعه می‌باشد احکام «پوشش و آرایش» است. «پوشش» یک امر طبیعی برای انسان‌ها و از ممیزات او نسبت به دیگر موجودات است.
 

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای چندی پیش اعلام کرد به پرسش‌های شرعی مخاطبان درباره‌ی احکام پوشش و آرایش پاسخ می‌دهد.


سوال:دختری در بیرون از منزل چادری است و حجاب کامل دارد اما در داخل منزل و در مقابل نامحرم­‌های فامیل لباس‌هایی می­‌پوشد که حجابش کامل نیست یا حجم بدنش مشخص است.
حکم این کار چیست و آیا تفاوتی بین نامحرم­‌های فامیل و غریبه وجود دارد؟

پاسخ:تفاوتی بین نامحرم­‌ها وجود ندارد و نامحرم نامحرم است؛ ممکن است در معاشرت مسائلی وجود داشته باشد؛ مثلاً اینکه یک خانم وقتی شوهر خواهرش به منزلشان می‌آید، با حفظ حجاب کامل، با او سر یک سفره می­‌نشیند و غذا می­‌خورد، اما با نامحرم غریبه سر یک سفره نمی‌نشیند. اما اینکه آیا محرم و نامحرم درجه­‌بندی دارد و یکی بیشتر نامحرم است آن یکی کمتر، خیر.
منبع:پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: متین [عضو] 
5 stars

سلام .
درست است در نامحرم هایی که در فامیل هستند یک عده ای نادانسته احساس نزدیکی بیشتر می کنند و راحت تر رفتار می کنند
ممنون . مطلب بسیار خوبی بود .

1395/05/13 @ 22:10
نظر از: العبد العاصی [عضو] 
5 stars

سلام خدا قوت
تشکر از شما بابت مطالب مفیدتون.
موفق باشید

1395/05/13 @ 10:14


فرم در حال بارگذاری ...

پاره کُن برجام تا به آتش بکشیم + فیلم

نوشته شده توسطرحیمی 13ام مرداد, 1395

در این فیلم نماهنگی زیبا با نام “بد عهدی شیطان” را مشاهده می کنید.

دانلود نماهنگ پاره کُن برجام تا به آتش بکشیم


فرم در حال بارگذاری ...