شتاب در تربیت فرزند

نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1398

 

بازخوانی نامه 31 نهج البلاغه؛

 

شتاب در تربیت فرزند

 

امام علی علیه السلام در قسمتی از نامه 31 کتاب شریف نهج البلاغه به فرزند ارشد خود امام حسن علیه السلام می فرماید:

اى فرزند ، هنگامى كه ديدم به سن پيرى رسيده ام و سستى و ناتوانيم روى در فزونى دارد ، به نوشتن اين اندرز مبادرت ورزيدم و در آن خصلتهايى را آوردم ، پيش از آنكه مرگ بر من شتاب آورد و نتوانم آنچه در دل دارم با تو بگويم يا همانگونه كه در جسم،نقصان پديد مى آيد ، در انديشه ام نيز فتور و نقصان پديد آيد يا پيش از آنكه تو را اندرز دهم ، هواى نفس بر تو غالب آيد و اين جهان تو را مفتون خويش گرداند یا تو چون اشترى رمنده شوى كه سر به فرمان نمى آورد و اندرز من در تو كارگر نيفتد .
امام در ادامه می افزاید:

دل جوانان نوخاسته ، چونان زمين ناكشته است كه هر تخم در آن افكنند ، بپذيردش و بپروردش . من نيز پيش از آنكه دلت سخت و اندرزناپذير شود و خردت به ديگر چيزها گرايد ، چيزى از ادب به تو مى آموزم تا با تمام تلاش ، به كارپردازى و بهره خويش از آنچه اهل تجربه خواستار آن بوده اند و به محك خويش آزموده اند ، حاصل كنى و ديگر نيازمند آن نشوى كه خود ، آزمون از سرگيرى .

...

امام ادامه می دهد:در اين رهگذر ، از ادب به تو آن رسد كه ما با تحمل رنج به دست آورده ايم و آن حقايق كه براى ما تاريك بوده براى تو روشن گردد .

همچنین امام اول شیعیان در مورد تجربه گرفتن خود از گذشتگان می فرماید: فرزندم ، اگر چه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده ام ، ولى در كارهاشان نگريسته ام و در سرگذشتشان انديشيده ام و در آثارشان سير كرده ام ، تا آنجا كه گويى خود يكى از آنان شده ام و به پايمردى آنچه از آنان به من رسيده ، چنان است كه پندارى از آغاز تا انجام با آنان زيسته ام و دريافته ام كه در كارها آنچه صافى و عارى از شايبه است كدام است و آنچه كدر و شايبه آميز است ، كدام . چه كارى سودمند است و چه كارى زيان آور . پس براى تو از هر عمل ، پاكيزه تر آن را برگزيدم و جميل و پسنديده اش را اختيار كردم و آنچه را كه مجهول و سبب سرگردانى تو شود ، به يك سو نهادم و چونان پدرى شفيق كه در كار فرزند خود مى نگرد ، در كار تو نگريستم و براى تو از ادب چيزها اندوختم كه بياموزى و به كار بندى .
امام در ادامه این بخش به فرزندش می فرماید: تو هنوز در روزهاى آغازين جوانى هستى و در عنفوان آن . هنوز نيتى پاك دارى و نفسى دور از آلودگى . مصمم شدم كه نخست كتاب خدا را به تو بياموزم و از تأويل آن آگاهت سازم و بيش از پيش به آيين اسلامت آشنا گردانم تا احكام حلال و حرام آن را فراگيرى و از اين امور به ديگر چيزها نپرداختم . سپس ، ترسيدم كه مباد آنچه سبب اختلاف عقايد و آراء مردم شده و كار را بر آنان مشتبه ساخته ، تو را نيز به اشتباه اندازد . در آغاز نمى خواستم تو را به اين راه كشانم ، ولى با خود انديشيدم كه اگر در استحكام عقايد تو بكوشم بهتر از اين است كه تو را تسليم جريانى سازم كه در آن از هلاكت ايمنى نيست .
امام علی علیه السلام در ادامه می فرماید:بدان اميد بستم كه خداوند تو را به رستگارى توفيق دهد و تو را راه راست نمايد . پس به كار بستن اين وصيتم را به تو سفارش مى كنم و بدان ، اى فرزند ، كه بهترين و محبوبترين چيزى كه از اين اندرز فرا مى گيرى ، ترس از خداست و اكتفا به آنچه بر تو واجب ساخته و گرفتن شيوه اى كه پيشينيانت ، يعنى نياكانت و نيكان خاندانت ، بدان كار كرده اند . زيرا آنان همواره در كار خود نظر مى كردند ، همانگونه كه تو بايد نظر كنى و به حال خود مى انديشيدند،همان گونه كه تو بايد بينديشى تا سرانجام ، به جايى رسيدند كه آنچه نيكى بود ، بدان عمل كردند و از انجام آنچه بدان مكلف نبودند ، باز ايستادند . پس اگر نفس تو از به كار بردن شيوه آنان سرباز مى زند و مى خواهد خود حقايق را دريابد ، چنانكه آنان دريافته بودند ، پس بكوش تا هر چه طلب مى كنى از روى فهم و علم باشد ، نه به ورطه شبهات افتادن و به بحث و جدل بيهوده پرداختن . پيش از آنكه در اين طريق نظر كنى و قدم در آن نهى از خداى خود يارى بخواه و براى توفيق يافتنت به او روى آور و از هر چه تو را به شبهه مى كشاند يا به گمراهيت منجر مى شود ، احتراز كن و چون يقين كردى كه دلت صفا يافت و خاشع شد و انديشه ات از پراكندگى برست و همه سعى تو منحصر در آن گرديد ، آنگاه به آنچه در اين وصيت براى تو ، بوضوح ، بيان داشته ام ، بنگر و اگر نتوانستى به آنچه دوست دارى ، دست يابى و براى تو آسودگى نظر و انديشه حاصل نيامد ، بدان كه مانند شترى هستى كه پيش پاى خود را نمى بيند و در تاريكى گام برمى دارد . كسى كه به خطا مى رود و حق و باطل را به هم مى آميزد ، طالب دين نيست و بهتر آن است كه از رفتن باز ايستد .

اى فرزند ، وصيت مرا نيكو درياب و بدان كه مرگ در دست همان كسى است كه زندگى در دست اوست و آنكه مى آفريند ، همان است كه مى ميراند و آنكه فناكننده است ، همان است كه باز مى گرداند و آنكه مبتلا كننده است همان است كه شفا مى بخشد و دنيا استقرار نيافته مگر بر آن حال كه خداوند براى آن مقرر داشته ، از نعمتها و آزمايشها و پاداش روز جزا يا امور ديگرى كه خواسته و ما را از آنها آگاهى نيست . اگر درك بعضى از اين امور بر تو دشوار آمد ، آن را به حساب نادانى خود گذار ، زيرا تو در آغاز نادان آفريده شده اى ، سپس دانا گرديده اى و چه بسيارند چيزهايى كه تو نمى دانى و انديشه ات در آن حيران است و بصيرتت بدان راه نمى جويد ، ولى بعدها مى بينى و مى شناسى .


فرم در حال بارگذاری ...

هشت گام کلیدی برای پیشگیری از آنفلوآنزا

نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1398

 

آنفلوانزا یکی از شایع‌ترین بیماری‌های فصل سرماست که می‌تواند مرگبار باشد، اما با رعایت چند نکته می‌توان خطر ایتلا به این بیماری ویروسی را کاهش داد.

هشت گام کلیدی برای پیشگیری از آنفلوآنزا عبارت است از:

۱- از دست دادن و روبوسی تا حد امکان بکاهیم. به ویژه با افراد بیمار به هیچ عنوان دست ندهیم و روبوسی نکنیم.

۲- در صورت داشتن علایم سرماخوردگی از حضور در اجتماعات بپرهیزیم تا دیگران را بیمار نکنیم و با استراحت و خوردن مایعات گرم به بهبودی کامل برسیم.

۳- دست‌های خود را مرتب و با دقت با آب و صابون بشوییم، به ویژه هنگامی که از بیرون به منزل بر می‌گردیم.

۴- در مدارس سعی شود دانش آموزان مبتلا به علایم سرما خوردگی تا زمان بهبودی کامل به منزل هدایت شوند همچنین این اصل در مهد کودک‌ها نیز رعایت شود.

۵- در صورت بروز علایم سرماخوردگی، با مصرف مایعات سبب تسریع در بهبود بیماری شویم.

۶- در صورت شدید بودن علایم به پزشک مراجعه نماییم.

۷- استفاده از ماسک توسط بیماران به منظور پیشگیری از گسترش ویروس در جامعه توصیه می‌شود.

۸- هنگام عطسه و سرفه جلوی دهان و بینی خود را دستمال بگیریم.

ایسنا


فرم در حال بارگذاری ...

با خواندن این سوره در قیامت میهمان خداوند می‌شوید

نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1398

 

سوره نبأ یا عَمَّ یا تسائُل هفتاد و هشتمین سوره قرآن است و در جزء سی ام آن قرار دارد.

سوره نبأ درباره روز قیامت و حوادث آن سخن می‌گوید و جایگاه و حالات گنهکاران و نیکوکاران در آن روز را توصیف می‌کند. از آیات مشهور آن، آیات ۳۱ به بعد است که سرگذشت «متقین» را در قیامت بیان می‌کند.

پیامبر صلی الله علیه و آله در تفسیر مجمع البیان درباره فضیلت تلاوت سوره نبأ فرموده است؛ هر کس سوره عم یتسائلون را بخواند، خداوند از نوشیدنی خنک و گوارای بهشتی در قیامت سیرابش می‌کند.

همچنین بر اساس روایتی از امام صادق علیه السلام ، کسی که همه روزه سوره عم یتسائلون را قرائت کند، سال تمام نمی‌شود مگر اینکه خانه خدا را زیارت می‌کند.

در حدیثی دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرماید:

هر کس سوره نبا را بخواند و حفظ کند، حساب او در قیامت چنان سریع انجام می‌شود که به مقدار خواندن یک نماز خواهد بود.

در روایات آمده است پیامبر صلی الله علیه و آله سوره نبأ را جزو سوره‌هایی خوانده که موی آن حضرت را سپید کردند.

فایل صوتی تلاوت سوره نبا با صدای عباس امام جمعه

 

تلاوت سوره نبا ۳۱ تا آخر با صدای عبدالباسط

 

تلاوت سوره نبا توسط مصطفی غلوش

 

متن و ترجمه:

...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

عَمَّ يتَسَاءَلُونَ(النبأ/1)
آنها از چه چيز از يکديگر سؤال مي‌کنند؟!
عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ(النبأ/2)
از خبر بزرگ و پراهميت (رستاخيز)!
الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ(النبأ/3)
همان خبري که پيوسته در آن اختلاف دارند!
كَلَّا سَيعْلَمُونَ(النبأ/4)
چنين نيست که آنها فکر مي‌کنند، و بزودي مي‌فهمند!
ثُمَّ كَلَّا سَيعْلَمُونَ(النبأ/5)
باز هم چنين نيست که آنها مي‌پندارند، و بزودي مي‌فهمند (که قيامت حق است)!
أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا(النبأ/6)
آيا زمين را محل آرامش (شما) قرار نداديم؟!
وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا(النبأ/7)
و کوه‌ها را ميخهاي زمين؟!
وَخَلَقْنَاكُمْ أَزْوَاجًا(النبأ/8)
و شما را بصورت زوجها آفريديم!
وَجَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتًا(النبأ/9)
و خواب شما را مايه آرامشتان قرار داديم،
وَجَعَلْنَا اللَّيلَ لِبَاسًا(النبأ/10)
و شب را پوششي (براي شما)،
وَجَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشًا(النبأ/11)
و روز را وسيله‌اي براي زندگي و معاش!
وَبَنَينَا فَوْقَكُمْ سَبْعًا شِدَادًا(النبأ/12)
و بر فراز شما هفت (آسمان) محکم بنا کرديم!
وَجَعَلْنَا سِرَاجًا وَهَّاجًا(النبأ/13)
و چراغي روشن و حرارت‌بخش آفريديم!
وَأَنْزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاءً ثَجَّاجًا(النبأ/14)
و از ابرهاي باران‌زا آبي فراوان نازل کرديم،
لِنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَنَبَاتًا(النبأ/15)
تا بوسيله آن دانه و گياه بسيار برويانيم،
وَجَنَّاتٍ أَلْفَافًا(النبأ/16)
و باغهايي پردرخت!
إِنَّ يوْمَ الْفَصْلِ كَانَ مِيقَاتًا(النبأ/17)
(آري) روز جدايي، ميعاد همگان است!
يوْمَ ينْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا(النبأ/18)
روزي که در «صور» دميده مي‌شود و شما فوج فوج (به محشر) مي‌آييد!
وَفُتِحَتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ أَبْوَابًا(النبأ/19)
و آسمان گشوده مي‌شود و بصورت درهاي متعددي درمي‌آيد!
وَسُيرَتِ الْجِبَالُ فَكَانَتْ سَرَابًا(النبأ/20)
و کوه‌ها به حرکت درمي‌آيد و بصورت سرابي مي‌شود!
إِنَّ جَهَنَّمَ كَانَتْ مِرْصَادًا(النبأ/21)
مسلما (در آن روز) جهنم کمينگاهي است بزرگ،
لِلطَّاغِينَ مَآبًا(النبأ/22)
و محل بازگشتي براي طغيانگران!
لَابِثِينَ فِيهَا أَحْقَابًا(النبأ/23)
مدتهاي طولاني در آن مي‌مانند!
لَا يذُوقُونَ فِيهَا بَرْدًا وَلَا شَرَابًا(النبأ/24)
در آنجا نه چيز خنکي مي‌چشند و نه نوشيدني گوارايي،
إِلَّا حَمِيمًا وَغَسَّاقًا(النبأ/25)
جز آبي سوزان و مايعي از چرک و خون!
جَزَاءً وِفَاقًا(النبأ/26)
اين مجازاتي است موافق و مناسب (اعمالشان)!
إِنَّهُمْ كَانُوا لَا يرْجُونَ حِسَابًا(النبأ/27)
چرا که آنها هيچ اميدي به حساب نداشتند،
وَكَذَّبُوا بِآياتِنَا كِذَّابًا(النبأ/28)
و آيات ما را بکلي تکذيب کردند!
وَكُلَّ شَيءٍ أَحْصَينَاهُ كِتَابًا(النبأ/29)
و ما همه چيز را شمارش و ثبت کرده‌ايم!
فَذُوقُوا فَلَنْ نَزِيدَكُمْ إِلَّا عَذَابًا(النبأ/30)
پس بچشيد که چيزي جز عذاب بر شما نمي‌افزاييم!
إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا(النبأ/31)
مسلما براي پرهيزگاران نجات و پيروزي بزرگي است:
حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا(النبأ/32)
باغهايي سرسبز، و انواع انگورها،
وَكَوَاعِبَ أَتْرَابًا(النبأ/33)
و حورياني بسيار جوان و هم‌سن و سال،
وَكَأْسًا دِهَاقًا(النبأ/34)
و جامهايي لبريز و پياپي (از شراب طهور)!
لَا يسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا كِذَّابًا(النبأ/35)
در آنجا نه سخن لغو و بيهوده‌اي مي‌شنوند و نه دروغي!
جَزَاءً مِنْ رَبِّكَ عَطَاءً حِسَابًا(النبأ/36)
اين کيفري است از سوي پروردگارت و عطيه‌اي است کافي!
رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَينَهُمَا الرَّحْمَنِ لَا يمْلِكُونَ مِنْهُ خِطَابًا(النبأ/37)
همان پروردگار آسمانها و زمين و آنچه در ميان آن دو است، پروردگار رحمان! و (در آن روز) هيچ کس حق ندارد بي اجازه او سخني بگويد (يا شفاعتي کند)!
يوْمَ يقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا لَا يتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا(النبأ/38)
روزي که «روح» و «ملائکه» در يک صف مي‌ايستند و هيچ يک، جز به اذن خداوند رحمان، سخن نمي‌گويند، و (آنگاه که مي‌گويند) درست مي‌گويند!
ذَلِكَ الْيوْمُ الْحَقُّ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَآبًا(النبأ/39)
آن روز حق است؛ هر کس بخواهد راهي به سوي پروردگارش برمي‌گزيند!
إِنَّا أَنْذَرْنَاكُمْ عَذَابًا قَرِيبًا يوْمَ ينْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يدَاهُ وَيقُولُ الْكَافِرُ يا لَيتَنِي كُنْتُ تُرَابًا(النبأ/40)
و ما شما را از عذاب نزديکي بيم داديم! اين عذاب در روزي خواهد بود که انسان آنچه را از قبل با دستهاي خود فرستاده مي‌بيند، و کافر مي‌گويد: «اي کاش خاک بودم (و گرفتار عذاب نمي‌شدم)!»


فرم در حال بارگذاری ...

حدیث امام صادق علیه السلام درباره تسبیحات فاطمه زهرا سلام الله علیها

نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1398

 

 

امام جعفر صادق علیه السلام :

تَسْبیحُ فاطِمَةَ علیهاالسلام فى کُلِّ یَوْمٍ فى دُبُرِ کُلِّ صَلاةٍ اَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ صَلاةِ اَلْفِ رَکْعَةٍ فى کُلِّ یَوْمٍ.

 تسبیحات فاطمه زهرا علیهاالسلام در هر روز پس از هر نماز،

نزد من محبوب‏تر از هزار رکعت نماز در هر روز است.

کافى: ج۳، ص۳۴۳، ح ۱۵


فرم در حال بارگذاری ...

کلیدی‌ترین عامل برای تربیت فرزندان چیست؟

نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1398

 

استاد علیرضا پناهیان:

همواره تربیت فرزندان از مهمترین دغدغه‌ها و نگرانی‌های والدین است؛ امری که در دین اسلام هم بر آن بسیار تاکید شده است.

چگونگی تربیت درست فرزندان، دغدغه همیشگی بسیاری از والدین  است.

به تازگی کلیپی از صحبت‌های حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان منتشر شده که جواب افرادی که در تربیت فرزند دغدغه دارند را می‌دهد.

او در صحبت های خود صبر را مهم‌ترین عامل در تربیت فرزند معرفی می‌کند و می گوید که کدام کار خوب یا بد بیشترین تاثیر را روی بچه‌ها می‌گذارد.

سوال اصلی این است که آیا همین که پدر و مادر خوب باشند، کفایت می‌کند که فرزند هم سالم و خوب باشد؟

پدر و مادر در این مسیر تربیت فرزندان چه باید بکنند؟

در ادامه فیلمی از سخنرانی استاد پناهیان را ببینید که در آن به این سوالات پاسخ می دهد:

 


فرم در حال بارگذاری ...

جزئی از اهل بیت علیهم السلام باشیم.

نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1398

 

جزئی از اهل بیت علیهم السلام باشیم.

انسان طوری زندگی اش را مدیریت کند که مورد تایید اهل بیت علیهم السلام باشد، و رفاقت با آنها باعث شود در این زندگی جهت هایی از آن دیده شود رفیق باز تر از آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم در عالم نیست.

عجیب پای رفیق می ایستد.

 کافی است این تعبیر امام صادق علیه السلام که « جزئی از ما باشند» محقق شود.

           و این محقق نمی شود مگر اینکه مبدا میل ما برگردد در قالبی برگردد که میل آنها ست.

جنس ما باید از جنس آنها شود،

سنخیت با آن ها پیدا کنیم این سنخیت از نظر باطنی وقتی که تحصیل شد مبدا میل برمیگردد.

 

حضرت زهرا سلام الله علیها به قدری ایستاده بود و نماز خوانده بود امام حسن مجتبی علیه السلام می فرمودند: پاهایشان ورم کرده است.

کسی که ادعا میکند رفیق اینها ست نمی تواند مثل آنها باشد ولی میتواند چیزی که آنها میخواهند را دوست داشته باشد.

وارث/سخنرانی حجت الاسلام ثمری

مراسم هفتگی هیئت میثاق با شهدا،

دانشگاه امام صادق علیه السلام، دی 96


فرم در حال بارگذاری ...

اگر توان مدیریتی ندارید، مسئولیت نپذیرید...

نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1398

 

برخی‌ها بی‌محابا برای انتخابات مجلس اسم‌نویسی می‌کنند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز پیش از آغاز جلسه درس خارج فقه، با شرح روایتی درباره توصیه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله خطاب به جناب ابوذر، ضمن انتقاد به ثبت‌نام بی‌محابای برخی افراد در انتخابات مجلس، تاکید کردند:

هر مسئولیّتی، هر سِمَتی، هر توانایی‌ای،

در کنارش یک مسئولیّتی دارد،

یک تعهّدی وجود دارد.

باید دید که آیا می‌توانید آن تعهّد را انجام بدهید یا نه؟

 

این خیلی درسِ بزرگی است».

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.

عَن اَبی ذَرٍّ (سَلامُ اللّهِ عَلَیهِ) اَنَّ النَّبیَّ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) قالَ یا اَبا ذَرٍّ اِنّی اُحِبُّ لَکَ ما اُحِبُّ لِنَفسی اِنّی اَراکَ ضَعیفاً فَلا تُؤَمَّرَنَّ عَلیٰ اِثنَینِ وَ لا تَوَلَّیَنَّ مالَ یَتیم. (۱)

قالَ یا اَبا ذَرٍّ اِنّی اُحِبُّ لَکَ ما اُحِبُّ لِنَفسی
خود جناب ابی‌ذر این توصیه‌ پیغمبر به خودش را ذکر میکند؛ برای ما‌ها هم درس است، درس بسیار بزرگی است. حضرت به او فرمود من هر چه برای خودم دوست میدارم، برای تو هم دوست میدارم؛ یعنی آن چیزی که میخواهم به تو بگویم، از روی کمال محبّت است؛ چون انسان به خودش کمال محبّت را دارد. خب حالا آن حرفی که حضرت میخواهد به ابی‌ذر بزند چیست؟

...

اِنّی اَراکَ ضَعیفا
من جنابعالی را در مدیریّت، ضعیف میبینم. خیلی آدم خوبی هستی، مجاهد فی‌سبیل‌اللّه، رُک‌گو، و آسمان بر راست‌گوتر از او سایه نیفکنده، زمین راست‌گوتر از او را بر خودش حمل نکرده؛ این‌ها همه به جای خود محفوظ، امّا شما آدم ضعیفی هستی.

فَلا تُؤَمَّرَنَّ عَلیٰ اِثنَین
حالا که آدم ضعیفی هستی، مواظب باش بر دو نفر هم ریاست نکنی! یعنی پیدا است آن ضعفی هم که حضرت فرمودند، ضعف در مدیریّت است؛ یعنی تو آدمی هستی که مدیریّت نداری؛ اگر چنانچه بر دو نفر یا بیشتر ریاست پیدا کردی، نمیتوانی کار آن‌ها را به سامان برسانی. این، درس برای ما‌ها است. ما -حالا همه‌ی ما نه؛ بعضی‌مان این جوری هستیم- به مجرّد اینکه یک مسندی، یک جایی، یا خالی میشود یا ممکن است خالی بشود، فوراً چشم میدوزیم که برویم آنجا! خب شما اوّل نگاه کن ببین میتوانی یا نمیتوانی. حالا بحث اسم‌نویسی برای انتخابات مجلس است، گفتند شروع شده، همین طور بدون محابا میروند! خب شما که میخواهی بروی آنجا، آنجا سؤال دارد؛ این توانایی‌ای که خدا به من و شما میدهد، کنارش مسئولیّت هست. این [مطلبی]که عرض میکنم، در مورد خود این حقیر از همه بیشتر است. شما هم همین جور؛ یعنی آن کسانی که مسئولیّتی دارند، همین جور. هر مسئولیّتی، هر سِمَتی، هر توانایی‌ای، در کنارش یک مسئولیّتی دارد، یک تعهّدی وجود دارد. میتوانید آن تعهّد را انجام بدهید یا نه؟ این خیلی درسِ بزرگی است.

وَ لا تَوَلَّیَنَّ مالَ یَتیم
هیچ مال یتیمی را هم شما به عهده نگیر. نه از باب اینکه احتمال این وجود دارد که خدای نکرده مثلاً ایشان دست‌درازی میکند به مال یتیم. خب مقام ابی‌ذر خیلی بالاتر از این حرف‌ها است، نزدیک مقام عصمت است مقام او؛ پس این احتمال در او نیست. علّت اینکه میگویند تولیّت مال یتیم را قبول نکن، این است که نمیتوانی حقّ یتیم را به او بدهی؛ دیگران می‌آیند دست‌درازی میکنند، جنابعالی هم آدم ضعیفی هستی، تدبیر لازم را نداری و نمیتوانی.

برجستگی‌های نظام اسلامی و نظام ارزش‌های اسلامی این‌ها است؛

یعنی در درجه‌ی اوّل، من و شما خودمان مسئولیم که ببینیم این کار را قبول بکنیم؟

نکنیم؟

میتوانیم؟

نمیتوانیم؟

این بسیار مسئله‌ی مهمّی است.


فرم در حال بارگذاری ...

دین ما به برکت امام هشتم علیه السلام است.

نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1398

 

درک حقیقت زیارت حضرت رضا(علیه‌السلام) در چه صورتی محقق می‌شود؟
«عارفاً بحقه» چند معنا دارد، اما معنای کامل آن این است که ایشان را معصوم، امام و خلیفه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله  بدانیم. 

اما بعد دیگر آن است که بدانیم ایشان چه خدمتی به ما کردند.

اگر ایشان نبودند، ما مسلمان نمی‌شدیم. چنانکه در مناظرات علمی حضرت برخی علمای یهود آمدند به حضرت داوود نسبتی دادند که حتی ما به کبوتر پران محله مان هم این نسبت را نمی‌دهیم.

اما امام هشتم علیه السلام تحمل نکردند و با درایت و علم الهی، حقیقت شخصیت حضرت داوود را بر همگان روشن کردند.

به نظر شما این همه مجاهدت نیاز به درک واقعی ندارد؟

قطعاً دارد و زکات عمر همه ما رسیدن به معرفت ثامن الحجج علیه السلام است، زیرا دین ما به برکت امام هشتم علیه السلام است.

وارث/ سخنرانی استاد فاطمی نیا /آذر 1396

 

 


فرم در حال بارگذاری ...

مولودی حسین سازور برای حضرت عبدالعظیم علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1398

صوت/مولودی حسین سازور برای حضرت عبدالعظیم علیه السلام

دانلود صوت


فرم در حال بارگذاری ...

اهل بیت علیه السلام ؛ دلیل برتری آدم بر ملائکه

نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1398

 

اهل بیت علیه السلام ؛ دلیل برتری آدم بر ملائکه

یکی از علوم ویژه و متصل به غیب که مفسران قرآن و جستجوگران حقیقت به دنبال کشف رازهای آنند و همواره تفاسیر متعددی برای آن در نظر گرفته اند، علم اسماء است، که خداوند در شرایطی خاص و در حضور فرشتگان به حضرت آدم ابوالبشر علیه السلام تعلیم نمود تا بوسیله آن فضیلت و برتری او بر ملائکه آشکار شود و با افتخار و شایستگی به مقام والای خلیفة اللهی برسد.

این موهبت بی نظیر چه بوده که بسیاری از مفسرین از دیرباز تا کنون برای یافتن شرح مناسبی برای آن به کنکاش و اجتهاد فراوان واداشته است؟ برخی مفسران معتقدند علم اسماء نوعی علم لغات است که دانستن آن موجب می شود فردی که آن را آموخته دارای قابلیت و توانمندی های خارق العاده شود این درحالی است که دانستن یک مشت لغات هرگز نمی تواند سرچمشه چنین فضائلی شود.

خداوند متعال در آیه ۳۱ سوره بقره می فرماید: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ»؛

و [خدا] همه نامها را به آدم آموخت‏ سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست می‏ گویید نام اینها را به من خبر دهید.

فرشتگان به خدا پاسخ دادند:

«قَالُوا سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ»؛

گفتند منزهی تو ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته‏ ای هیچ دانش دیگری در اختیار نداریم تویی دانای حکیم، تا مقدار دانش محدودی که خداوند به آنها آموخته نمایان و برتری آدم (این خلیفه الهی) بر همگان آشکار شود.

...

ارتباط «اسماء» با عالم غیب

آنچه در علم اسماء وجود دارد و اینگونه می توان از آن استنباط کرد که سرچشمه همه فضائل است چیزی محدود به واژگان و لغات نیست چراکه در ادامه آیه فوق، خداوند می فرماید:« قَالَ یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ»؛ فرمود ای آدم ایشان را از اسامی آنان خبر ده و چون [آدم] ایشان را از اسماءشان خبر داد فرمود آیا به شما نگفتم که من نهفته آسمانها و زمین را می‏ دانم و آنچه را آشکار می ‏کنید و آنچه را پنهان می‏ داشتید می‏ دانم.

بنابراین چنین می توان گفت که خداوند در توضیح علم اسماء، به یک مسأله مهم غیبی در کنار آن اشاره می کند و نشان می دهد اسرار پنهانی آسمان و زمین در این اسماء وجود دارد که از دید ملائکه مکتوم مانده است. مرحوم علاّمه طباطبایی در المیزان سخنی در خصوص اسماء دارد که حاصلش این است: «اوّلا: از تعبیرات آیه استفاده می شود که این اسماء یک سلسله امور پنهانی از عالم آسمانی و زمینی و خارج از محیط جهان ماده بود; ثانیاً: این اسماء مفهوم عام و گسترده ای دارد که واژه کُلَّها به آن اشاره می کند; ثالثاً: ذکر ضمیر جمع مذکر هُمْ دلیل بر این است که تمام آنها دارای حیات و علم بودند و در عین حال تحت حجاب عالم غیب قرار داشتند». سپس از مجموع سه جمله چنین نتیجه می گیرد: «اینها همان چیزی است که در آیه ۲۱ سوره حجر اشاره شده «وَ اِنْ مِن شَیْء اِلاَّ عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ اِلاَّ بِقَدَر مُعْلُومْ»؛ و هیچ چیز نیست، مگر آنکه خزاین آن نزد ماست; ولی ما جز به اندازه معیّنی آن رانازل نمی کنیم.

سپس می افزاید: «نتیجه نهایی این است که آنها موجودات عالیه محجوب به حجاب غیبی بودند که هر اسمی در این جهان به خیر و برکت آنها نازل شده و از نورانیت آنها بهره می گیرد». به هر حال علم اسماء علم بسیار گسترده ای بود که حقایق مهّم این جهان را در بر می گرفته است. علامه طباطبائی در ادامه منظور از اسماء را بیشتر توضیح داده و چنین می‌نویسد: «اسماء نامبرده اموری بوده‌اند که از همه آسمان‌ها و زمین غایب بوده… و مسمّاهای به آن اسماء دارای زندگی و علم بوده‌اند… این موجودات زنده و عاقلی که خدا بر ملائکه عرضه کرد، موجوداتی عالی و محفوظ نزد خدا بودند، که در پس حجاب‏های غیب محجوب بودند، و خداوند با خیر و برکت آنها هر اسمی را که نازل کرد، در عالم نازل کرد، و هر چه که در آسمان‌ها و زمین هست از نور و بهای آنها مشتق شده است، و آن موجودات با این‌که بسیار و متعددند، در عین حال تعدّد عددی ندارند، و این‌طور نیستند که اشخاص آنها با هم متفاوت باشند، بلکه کثرت و تعدّد آنها از باب مرتبه و درجه است، و نزول اسم از ناحیه آنها نیز به این نحو نزول است». مرحوم طبرسی در تفسیر جوامع الجامع منظور از تعلیم اسماء را این می‌داند که خداوند جنس موجوداتی را که خلق نموده بود را به آدم نشان داد و نام هریک را نیز به او یاد داد که مثلاً نام این شیء، فلان است.

همچنین علم به تمام حالات و خصوصیات و هر نفعی که در دین و دنیا دارد را به او آموخت. تفاوت این تفسیر با تفسیری که علامه طباطبایی(ره) بیان نمود روشن است، چرا که نگاه برخی از مفسّران روی این مطلب متمرکز است که آنچه به آدم تعلیم شد حقایق موجودات عالم و اسرار عالم هستی بوده و گستره‌ی علم او و عمق آگاهی او چیزی بوده که ملائکه فاقد آن بوده‌اند، اما آنچه علامه طباطبایی در تفسیر خود بیان می‌نماید بر دو نکته استوار است:

اول: اختلاف در بیان خود مسمّیات است، چنان‌که موجوداتی دارای حیات و علم با تکثّری وراء تکثّر اشخاص و افراد، معلوم در خزائن غیب خداوندی و دارای آثاری تکوینی در عالم دانسته شده است. موجوداتی که قابلیّت علم و آگاهی به آنها جز در آدم علیه السلام وجود ندارد.

دوم: تفاوت در نوع علمی است که برای آدم حاصل شد و این علم با آن علمی که با خبردادن حضرت آدم علیه السلام ، برای ملائکه حاصل شد، فرق دارد. مبحث فوق را در بخش جمع بندی ادامه خواهیم داد، اما قبل از اینکه به جمع بندی کلی درباره معنای حقیقی «اسماء» بپردازیم لازم است به روایات دیگر پیرامون حیات نوری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت ایشان علیهم السلام پیش از خلقت حضرت آدم علیه السلام اشاره کنیم. پیامبر اکرم و اهل بیت آن حضرت تجسم عینی «اسماء» و نور الهی ما در زیارت جامعه می خوانیم: «و انتجبکم لنوره»؛ خدای متعال شما را برای نور خود برگزید …:«و نوره و برهانه عندکم»؛ نور و برهان حق نزد شما است … «السلام علی الائمة الدعاة و … و صراطه و نوره و برهانه»؛ سلام بر امامان بزرگواری که دعوت کننده به سوی خدا و … و صراط او، نور او و برهان او هستند. در عبارت دوم گفته می شود: نور حق در نزد شما است و در عبارت سوم خود آنان را نور حق می گوییم.

در حدیثی طولانی آمده است: رسول خداصلی الله علیه و آله ، نور خویش، امیرمؤمنان علیه السلام ، فاطمه زهرا(س)، امام حسن علیه السلام ، امام حسین علیه السلام و … را از نور خداوند دانسته است. الانوار الساطعه، ج ۴، ص ۲۵۹ و ۲۶۰.

نور معصوم، اولین مخلوق:

در روایات، اولین مخلوق و نخستین صادر، نور رسول خداصلی الله علیه و آله و سیزده معصوم دانسته شده است. رسول خداصلی الله علیه و آله می فرماید: «اوّل ما خلق الله، نوری»؛ اولین چیزی که خداوند خلق کرد، نور من بود. بحارالانوار، ج ۱، ص ۹۷، ح ۷. خدای سبحان در آیه ۱۶۳ سوره انعام به پیغمبرش دستور می دهد که: بگو من اولین مسلمانم؛ «وَبِذَٰلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ» و مقصود از این اولیّت، اولیّت رتبی است، نه زمانی؛ زیرا اگر مقصود اولیت زمانی بود، هر پیغمبری نسبت به قوم خویش «اول المسلمین» بود و پیامبران پیشین نیز به طریق اولی می توانستند مصداق این روایت باشند. از این که خدای سبحان تنها به پیغمبر اسلام فرموده بگو: «مأمورم که اول المسلمین باشم»، برای آن است که آن حضرت اوّل صادر، یا اول ظاهر است. ر.ک: تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج ۸، ص ۳۰ و ۳۱.

از امام صادق علیه السلام سؤال شد: شما قبل از آن که آسمان ها و زمین خلق شوند، کجا بودید؟ حضرت در پاسخ فرمود: «کنّا انواراً حول العرش نسبح الله و نقدسه حتی خلق الله سبحانه الملائکة …»؛ انواری بودیم حول عرش و مشغول تسبیح و تقدیس خدا بودیم تا این که خدای متعال ملائکه را خلق فرمود. بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۱۷۰.

جابر بن عبدالله می گوید: از رسول خداصلی الله علیه و آله سؤال کردم: اولین چیزی که خداوند خلق نمود، چه بود؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «نور نبیکَ یا جابر»؛ نور پیغمبر تو. به نقل از تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۱۲۱.

جابر از امام محمدباقر علیه السلام نقل می کند که ایشان فرمود: «خداوند متعال، چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم، چهارده نور از نور عظمتش را خلق فرمود. پس آن چهارده نور ارواح ما بود». جابر می گوید: از امام درباره ی اسمای آن چهارده نور سؤال کردم، ایشان فرمود: «محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین علیه السلام و نور فرزند حسین علیه السلام که نهمی آنان قائم ایشان است». بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۴.

امام باقر علیه السلام می فرماید: «یا جابر! ان الله اول ما خلق خلق محمداً و عترته الهداة المهتدین، فکانوا اشباح نور بین یدی الله، قلت: و ما الاشباح؟ قال: ظل النور، ابدان نوریة بلا ارواح، و کان مؤیداً بروح واحد و هی روح القدس …» ؛ ای جابر! اول مخلوقی که خداوند خلق فرمود، محمد و عترت هدایت شده آن حضرت بودند. پس آنان اشباح نور در برابر خداوند بودند. جابر می گوید: به حضرت عرض کردم اشباح چیست؟ فرمود: سایه نور، بدن های نوری بدون روح که مؤید به یک روح یگانه و واحد بودند و آن روح القدس بود.

روایت بالا، نشانگر این حقیقت است که «مخلوق اول» در عین این که یک حقیقت و موجود واحد است، حقیقت همه چهارده معصوم است؛ یعنی، هم حقیقت رسول خداصلی الله علیه و آله است و هم حقیقت تک تک عترت آن حضرت. آنان در عین یکی بودن، متعدد هم هستند و همه ی آنان، ظهورات روح واحد و حقیقت واحد می باشند. این روایت با صراحت کامل می فرماید که: آنان ابدان نوری بودند که ارواح متعدد نداشتند؛ بلکه مؤید به یک روح بودند و آن عبارت است از «روح القدس» و به روشنی به این نکته اشاره دارد که حقیقت روح و جان همه، یکی بود و ظهورات (ابدان نوری و یا اشباح نوری) متعدد بود.

همچنین در روایتی از امام حسن عسکری علیه السلام نقل شده که آن حضرت می‌فرماید: «منظور از اسماء، اسامی انبیای الاهی، نام‌های حضرت محمدصلی الله علیه و آله ، امام علی علیه السلام ، فاطمه(س) و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام و پاکان از آل ایشان. همچنین اسامی تعدادی از شیعیان آنها، ظالمان و گردنکشان از میان دشمنان آنها که خداوند به او تعلیم نمود…».

با استناد به روایات و فرمایشات معصومین علیهم السلام در روایات فوق، می توان چنین استنباط کرد که خداوند نور این پاکان (رسول اکرم و خاندان مطهرش) را پیش از خلقت حضرت آدم آفریده بود و اشباح نوری آنان همزمان با خلقت حضرت آدم برای نخستین بار به نمایش درآمدند و درمورد نام آنان از ملائکه سئوال شد که به دلیل عدم آشنایی ایشان با این انوار و اشباح (رسول اکرم و خاندان مطهرش) پاسخی برای آن نداشتند، آنگاه که خداوند نام صاحبان انوار را به آدم تعلیم نمود و به او گفته شد که انوار از نسل او خواهند بود، این علم خبری از عالم غیب بود که خداوند به جانشین خود بر روی زمین می آموخت و به ملائکه درباره این امر مهم چنین فرمود: «قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»؛ فرمود آیا به شما نگفتم که من نهفته آسمانها و زمین را می‏ دانم.

اگر کمی در آیه ۳۱ سوره بقره دقت کنیم که می فرماید: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ» می بینیم ضمیر (کلها) که به دنبال «أسماء» آمده جمع مؤنث است اما به دنبال آن می فرماید: «ثم عرضهم علی الملائکه»، تا آنجا که می فرماید: أنبئونی بأسماء «هؤلاء» که این دو واژه مذکر بودن جمع دلالت می کند و با توجه به اینکه «هؤلاء» به «أسماء» معطوف است اما می بینیم که در میانه آیه جنس صاحبان اسماء آشکار می شود و مذکر بودن اصحاب اسماء نمایان می شود.

بنابر این اسماء الفاظ و نام هایی بودند که به مسمّاهای این اسماء متعلق بود و بلا فاصله این مسمّاها (اشباح نوری پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان علیهم السلام) بر ملائکه عرضه شدند « ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ » تا ملائکه مورد این پرسش الهی قرار بگیرند که فرمود: «أَنْبِئُونی‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ»، اما از آنجا که ملائکه دسترسی به علم اسماء نداشتند و توسط خداوند متعال تعلیم داده نشده بودند در پاسخ گفتند: «قَالُوا سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ»؛ گفتند منزهی تو ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته‏ ای هیچ دانش دیگری در اختیار نداریم تویی دانای حکیم.

به دنبال این گفتمان پر معنا که میان خداوند متعال و فرشتگان رد و بدل شد و نیز پس از مشخص شدن فضائل، شایستگی ها و برتری حضرت آدم علیه السلام و همچنین پس از آشکار شدن مسأله غیبی «اسماء» و انوار معصومین علیهم السلام بود، که از سوی خدا فرمان آمد: «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا …» (آیه ۳۴ سوره بقره)؛ و چون فرشتگان را فرمان دادیم که بر آدم سجده کنید، همه سجده کردند … اما همه سجده کردند مگر ابلیس که این ماجرا به شرح مفصلی نیاز دارد که خارج از موضوع این مقال می باشد.

ایمان به «اسماء» نشانه تقوا و پرهیزکاری

خداوند متعال در آیه های آغازین سوره بقره می فرماید: «ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ / الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ»؛ (این است کتابی که در [حقانیت] آن هیچ تردیدی نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است. آنان که به غیب ایمان می ‏آورند و نماز را بر پا می دارند و از آنچه به ایشان روزی داده‏ ایم انفاق می کنند). نکته مهم در این آیه، ارتباط مسأله تقوا با مقوله غیب است. مسأله ای که بی ارتباط با موضوع «اسماء» و صاحبان اسماء (پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان) نیست.

یکی از مصادیق غیب در آیه های آغازین سوره بقره، می تواند امام غایب (عج) باشد، ایشان تجسم عینی یکی از اسماء و انوار الهی است که به گذشته، حال و آینده بشریت مرتبط است، امامی که اگر پیروان دین پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به زنده بودن آن حضرت ایمان داشته باشند، طبق نص صریح این آیه ها که می فرماید: «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»، نشانه های تقوا را می توان نزد آنان بیابیم.

آیه های فوق، قرآن و غیب را در کنار هم قرار داده که اگر غیب را به نوعی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و خاندان مطهرش تفسیر کنیم می توانیم «ثقلین» را در این آیه ها در کنار هم ببینیم یعنی کتاب خدا و عترت پیامبر، این دو ارث ارزشمند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله که آن حضرت پیش از رحلتشان به امت خود سفارش و تاکید نمود.

به راستی میان مسلمانانی که ایمانشان به اهل بیت علیهم السلام در مرتبه بالایی قرار دارد و کسانی که در مرتبه پایین تری از ایمان به این خاندان قرار دارند تفاوت بسیاری وجود دارد. این تفاوت چنان مهم است و با مسئله تقوا - که یکی از مراتب ایمان به شمار می رود - مرتبط می شود، که خداوند به گونه های مختلف جایگاه بی نظیر صاحبان «اسماء» را برجسته می سازد تا مؤمنین برای رسیدن به مراتب بالا، خودرا به این خاندان نزدیک تر سازند.

بطور قطع و یقین رسول خدا صلی الله علیه و آله و خاندان مطهرش آغاز و پایان آفرینش هستند. همانگونه که در زیارت جامعه کبیره - که از طرف امام هادی علیه السلام در پاسخ به درخواست یکی از شیعیان صادر شده است - می خوانیم: «بِکُمْ فَتَحَ الله وَبِکُمْ یَخْتِمُ»، و چه کسی با ارزش تر از ایشان (چهارده معصوم علیهم السلام) سراغ داریم که همه عالم با نور وجود آنها آغاز شود و جهان آفرینش با آنها ختم شود؟

جمع بندی

شاید در ابتدا، ظاهر روایاتی که پیشتر به آن اشاره کردیم با هم منافات داشته باشند، چه این‌که دسته‌ای از روایات منظور از «اسماء» را نام‌های همه چیز از کوه‌ها و دشت‌ها و سایر موجودات می‌دانند، و دسته‌ای دیگر، اسماء را مختص به اسماء انبیاء، حجت‌های خدا و اولیاء الهی می‌دانند، اما با توجه به نکات زیر این تنافی برطرف می‌شود:

یک. حقیقت‌های نورانی و مبارک پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله ، ائمه اطهار علیه السلام و سایر اولیای الهی از مهم‌ترین و برجسته‌ترین حقایق عالم هستند، به صورت اختصاصی و جداگانه ذکر شده‌اند تا بر حقانیّت آنها تأکید شده باشد. بنابراین، آن دسته از روایات که علم اعطا شده به حضرت آدم علیه السلام را علم به انبیاء و حقایق نورانی ائمه اطهار علیه السلام و اولیای الهی معرفی می‌کنند، با دیدگاهی که می‌گوید همه‌ی حقایق جهان به آدم علیه السلام تعلیم شد، منافاتی ندارد.

دو. روایاتی که گستره‌ی علمی که به حضرت آدم علیه السلام عطا شد را شامل تمام موجودات معرّفی می‌کنند، با تفاسیری که علم به اسماء را علم به حقایق موجودات جهان می­دانند، سازگار است، چرا که منظور از اسماء، حقایق آنها است، نه صرف اسامی و لغات، و این با قرینه لبّی و عقلی مشخص می‌شود، چنان‌که شیخ طوسی(ره) در این‌باره می‌گوید: «صرف علم به اسماء بدون علم به معانی و مسمّیات آنها فایده‌ای ندارد».

سه. علت تفاوت تعبیر در لسان این روایات، ممکن است به‌ جهت تفاوت فهم و درک مخاطبین در پذیرش کلمات ائمه علیه السلام در تفسیر قرآن کریم باشد.

چهار. اما آنچه را که علامه طباطبایی(ره) در تفسیر خود بیان کرده و مسمّیات را اختصاص به موجوداتی در پس پرده‌ی غیب و غیر معلوم برای ملائکه و … معرّفی نموده است، نیز منافاتی با روایات مزبور ندارد، به ویژه آن روایاتی که علم حضرت آدم علیه السلام را، علم به حقایق و اسماء نورانی انبیا، ائمه اطهار و اولیاء و مقرّبان الهی معرّفی می‌کنند، چرا که آن حقایق نورانی با آن جایگاه تکوینی خود و تأثیری که بر کـون و مکان داشته، از خیر و برکت آنها آنچه در آسمان و زمین هست پدید آمده است، و چون علم به آن وجودات مبارک - آن گونه که هستند - برای شخص دانا حاصل شود، علم به منشأ تمام خیرات و برکات در عالم است.

به دیگر سخن؛ علم به وجوداتی است که در مرتبه‌ی علت نسبت به این عالم قرار دارند، علم به تمام موجودات عالَم می‌باشد؛ زیرا تمام آنچه را که معلول دارد، علت به نحو قوی‌تر و شدیدتر دارا است، و محدودیّت و نقص معلول در علت جایی ندارد. لذا علم به حقیقت علت، علم به تمام معلولات وی هم خواهد بود.

در نتیجه؛ تفسیری که علامه طباطبایی(ره) ارائه داده کاملاً با روایات نقل شده سازگاری داشته و نکات بسیار دقیق و ظریفی را در ماجرای قرار دادن جانشین در روی زمین و فضیلت آدم علیه السلام بر ملائکه بیان می‌نماید و با توجه به این نکات، روایات دیگری که در این تحقیق ذکر نشده‌اند، ولی در ارتباط با همین مسئله نقل شده است، به صورت برهانی و دقیق روشن می‌شود.

خدای بزرگ را سپاس می گوییم که مارا به مقدار معرفت ناچیز خود با این اسماء آشنا نمود و باور ما را با ایمان به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت ایشان استوار کرد. از او می خواهیم که مارا در این دنیا از پیامبر اکرم وخاندان مطهرش (این ریسمان محکم که مارا از منجلاب دنبا و آتش دوزخ نجات می دهد) لحظه ای جدا نکند و ما را در آخرت نیز با روی سفید با ایشان محشور گرداند

مهر


فرم در حال بارگذاری ...