گفتاری پیرامون حضرت رقیه سلام الله علیها

نوشته شده توسطرحیمی 21ام آبان, 1394

زنان شام ازدحام کردند و در حالی که سیاه پوش شده بودند، برای بدرقه اهل بیت علیهم السلام از خانه ها بیرون آمدند. صدای ناله و گریه آن ها از هر سو شنیده می شد و با کمال شرمندگی با اهل بیت علیه السلام وداع نمودند، و تا کاروان اهل بیت علیه السلام پیدا بود، مردم شام گریه می کردند.

یکی از شبهاتی که از چندین سال پیش مطرح شده، پیرامون حضرت رقیه و وجود ایشان در کربلا است؛ که ما در اینجا به طور مختصر آن را بررسی می کنیم.

شخصیت حضرت رقیه سلام الله علیها

مادر حضرت رقیه سلام الله علیها ، مطابق بعضی از نقل ها، «ام اسحاق» نام داشت که قبلاً همسر امام حسن علیه السلام بوده، و آن حضرت در وصیت خود به برادرش امام حسین علیه السلام سفارش کرد که با ام اسحاق ازدواج کند و فضایل بسیاری را برای آن بانو بر شمرد.[1]

شیخ مفید در کتاب ارشاد، ام اسحاق بنت طلحه را مادر فاطمه بنت الحسین علیه السلام معرفی می کند.[2]

گفته اند که امام حسین علیه السلام تنها دو دختر داشت و آن دو سکینه و فاطمه بودند. در پاسخ باید گفت هر چند این طور نقل شده است، اما مورد اتفاق عموم نیست؛ و روایات دیگر حاکی از آن است که حضرت سه دختر و بلکه - به قولی - چهار دختر داشت.

طبری امامی می نویسد:

«آن حضرت سه دختر به نام های زینب، سکینه و فاطمه داشت».[3]

از کسانی که قول آخر را نوشته اند، علامه اربلی و ابن صباغ مالکی هستند. آن دو گفته اند: «شیخ کمال الدین بن طلحه گفت: فرزندان پسر و دختر حسین علیه السلام ده تن بودند.

شش پسر و چهار دختر. فرزندان پسر علی اکبر، علی اوسط - زین العابدین، علی اصغر، محمد، عبدالله و جعفرند… و دختران زینب، سکینه و فاطمه هستند. این قول مشهور است.

اربلی و ابن صباغ از نام دختر چهارم به صراحت یاد نکرده اند. بنابراین شاید او همان کسی است که در میان مردم به رقیه شهرت دارد.[4] اخباری داریم که قبر رقیه بنت علی در مصر است. این موضوع را یاقوت حموی و دیگران آورده اند؛[5]

...


امانتی از ما به جا مانده

طبق بعضی روایات، بعد از رحلت حضرت رقیه سلام الله علیها یزید دستور داد چراغ و تخته غسل را ببرند، و او را با همان پیراهن کهنه اش کفن کردند.

زنان شام ازدحام کردند و در حالی که سیاه پوش شده بودند، برای بدرقه اهل بیت علیه السلام از خانه ها بیرون آمدند. صدای ناله و گریه آن ها از هر سو شنیده می شد و با کمال شرمندگی با اهل بیت علیه السلام وداع نمودند، و تا کاروان اهل بیت علیه السلام پیدا بود، مردم شام گریه می کردند.[6]

حضرت زینب سلام الله علیها از این فرصت استفاده های بسیار کرد. از جمله اینکه هنگام وداع، ناگاه سر از هودج بیرون آورد و خطاب به مردم شام فرمود:

«ای اهل شام، از ما در این خرابه امانتی مانده است؛ جان شما و جان این امانت. هر گاه کنار قبرش بروید (او در این دیار غریب است) آبی بر سر مزارش بپاشید و چراغی در کنار قبرش روشن کنید»[7]
* آیا در سخنان امام حسین علیه السلام نام رقیه به صراحت آمده است؟

پاسخ این است: آری، برای نمونه:

۱ - سید بن طاووس نوشته است که امام علیه السلام هنگام وداع با اهل بیت فرمود: خواهرم ام کلثوم، و تو ای زینب و تو ای رقیه و تو ای فاطمه و تو ای رباب، مواظب باشید پس از کشته شدن من گریبان چاک مدهید، صورت مخراشید و سخن ناروا بر زبان میارید.»[8]

۲ - در قصیدهٔ شیوا و سوزناک سیف بن عمیره (صحابی بزرگ امام صادق و امام کاظم ‘) نیز در دو جا از این نازدانه سخن به میان آمده:

و رقیة رق الحسود لضعفها و غدا لیعذرها الذی لم یعذر

لـم أنسـها و سکینة و رقیة یبکــینه بتحسـر و تــزفـر[9]

۳ - قندوزی نوشته است که امام علیه السلام ندا داد: «ای ام کلثوم، ای سکینه، ای رقیه، ای عاتکه، ای زینب، و ای اهل بیت من از من بر شما سلام باد».[10]

۴ - وقتی حضرت زینب سلام الله علیها با همراهان به مدینه بازگشتند زن های مدینه برای عرض تسلیت، به حضور زینب سلام الله علیها آمدند آن حضرت حوادث جانسوز کربلا و کوفه و شام را برای آن ها بیان می کرد و آن ها گریه می کردند، تا اینکه به یاد حضرت رقیه سلام الله علیها افتاد و فرمود: «اما مصیبت وفات رقیه در خرابه شام، کمرم را خم کرد و مویم را سفید نمود.» زن ها وقتی این سخن را شنیدند، صدایشان با شور و ناله به گریه بلند شد و آن روز به یاد رنجهای جانگداز رقیه سلام الله علیها بسیار گریستند.[11]

۵ - هنگامی که زن غساله، بدن رقیه سلام الله علیها را غسل می داد، ناگاه دست از غسل کشید، و گفت: «سرپرست این اسیران کیست؟

حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: چه می خواهی؟

غساله گفت: این دخترک به چه بیماری مبتلا بوده که بدنش کبود است؟

حضرت زینب سلام الله علیها در پاسخ فرمود: ای زن! او بیمار نبود؛ و این کبودی ها آثار تازیانه ها و ضربه های دشمنان است.[12]

۶ - در روایت دیگر است که آن زن دست از غسل کشید و دست هایش را بر سرش زد و گریست. گفتند: چرا بر سر می زنی؟ گفت: مادر این دختر کجاست تا به من بگوید چرا قسمت هایی از بدن این دخترک سیاه شده است؟ گفتند: این سیاهی ها اثر تازیانه های دشمنان است.[13]
آیاذکرنکردن برخی از مورخین، دلیل بر نبود چنین جریاناتی می باشد؟

به دلیل اندک بودن امکانات نگارش از یک سو، تعدّد فرزندان امامان از سوی دیگر، و سانسور و اختناق حکومت بنی اُمیه که سیره نویسان را در کنترل خود داشتند از سوی سوم، و بالاخره عدم اهتمام به ضبط و ثبت همه امور و جزئیات تاریخ زندگی امامان موجب شده که بسیاری از ماجراهای زندگی آنان در پشت پرده خفاء باقی بماند؛ بنابراین ذکرنکردن آن ها دلیل بر نبود این قضایا نخواهد شد.
قرائن وشواهد

مرحوم آیت الله حاج میرزا هاشم خراسانی (متوفّای سال ۱۳۵۲ هجری قمری) در منتخب التواریخ می نویسد:

عالم جلیل، شیخ محمّد علی شامی که از جمله علما و محصّلین نجف اشرف است به حقیر فرمود: جدّ امّی بلاواسطه من، جناب آقا سید ابراهیم دمشقی، که نسبش منتهی می شود به سید مرتضی علم الهدی و سن شریفش از نود افزون بوده و بسیار شریف و محترم بودند، سه دختر داشتند و اولاد ذکور نداشتند.

شبی دختر بزرگ ایشان جناب رقیه بنت الحسین’ را در خواب دید که فرمود به پدرت بگو به والی بگوید میان قبر و لحد من آب افتاده، و بدن من در اذیت است؛ بیاید و قبر و لحد مرا تعمیر کند.

دخترش به سید عرض کرد، و سید از ترس حضرات اهل تسنّن به خواب ترتیب اثری نداد. شب دوّم، دختر وسطی سید باز همین خواب را دید. به پدر گفت، و او همچنان ترتیب اثری نداد. شب سوم، دختر کوچک تر سید همین خواب را دید و به پدر گفت، ایضاً ترتیب اثری نداد. شب چهارم، خود سید، مخدّره را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند: «چرا والی را خبردار نکردی؟!».

صبح سید نزد والی شام رفت و خوابش را برای والی شام نقل کرد. والی امر کرد علما و صلحای شام، از سنّی و شیعه، بروند و غسل کنند و لباس های نظیف در بر کنند، آنگاه به دست هر کس قفل درب حرم مقدّس باز شد همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند و جسد مطهّرش را بیرون بیاورد تا قبر مطهّر را تعمیر کنند.

بزرگان و صلحای شیعه و سنّی، در کمال آداب، غسل نموده و لباس نظیف در برکردند. قفل به دست هیچ یک باز نشد مگر به دست مرحوم سید ابراهیم. بعد هم که به حرم مشرّف شدند، هر کس کلنگ بر قبر می زد کارگر نمی شد تا آنکه سید مزبور کلنگ را گرفت و بر زمین زد و قبر کنده شد. بعد حرم را خلوت کردند و لحد را شکافتند، دیدند بدن نازنین مخدّره میان لحد قرار دارد، و کفن آن مخدّره مکرّمه صحیح و سالم می باشد، لکن آب زیادی میان لحد جمع شده است.

سید بدن شریف مخدّره را از میان لحد بیرون آورده بر روی زانوی خود نهاد و سه روز همین قسم بالای زانوی خود نگه داشت و متّصل گریه می کرد تا آنکه لحد مخدّره را از بنیاد تعمیر کردند. اوقات نماز که می شد سید بدن مخدّره را بر بالای شیء نظیفی می گذاشت و نماز می گزارد. بعد از فراغ، باز بر می داشت و بر زانو می نهاد تا آنکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند. سید بدن مخدّره را دفن کرد و از کرامت این مخدّره در این سه روز، سید نه محتاج به غذا شد و نه محتاج آب و نه محتاج به تجدید وضو. بعد که خواست مخدّره را دفن کند سید دعا کرد خداوند پسری به او مرحمت فرمود مسمّی به سید مصطفی.

در پایان، والی تفصیل ماجرا را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت، و او هم تولیت زینبیه و مرقد شریف رقیه و مرقد شریف امّ کلثوم و سکینه’ را به سید واگذار نمود و فعلاً هم آقای حاج سید عبّاس پسر آقا سید مصطفی پسر سید ابراهیم سابق الذکر متصدّی تولیت این اماکن شریفه است.

آیت الله حاج میرزا هاشم خراسانی سپس می گوید: گویا این قضیه در حدود سنه هزار و دویست و هشتاد اتّفاق افتاده است.[14]

۲ - تصریح برخی از نویسندگان، مثل آنچه منتخبات التواریخ، نوشته محمد ادیب تقی الدین حصنی نقل شده است که حضرت رقیه دختر خردسال امام حسین علیه السلام در باب الفرادیس مدفون است.[15]

۳ - از شعرانی در باب دهم کتاب المنن نقل شده است: «یکی از خواص برایم نقل کرده که رقیه، دختر امام حسین علیه السلام در بارگاه نزدیک جامع دار الخلیفه یزید، به همراه جماعتی دیگر از اهل بیت علیه السلام مدفون است. این مسجد امروزه به جامع شجرة الدر مشهور است در سمت چپ جویندهٔ سیده نفیسه است و جایی که حضرت رقیه در آن مدفون است در سمت راستش قرار دارد. بر سنگ نصب شده بر در این خانه چنین نوشته شده است:

بقعة شرفت بآل النبی و ببنت الحسین الشهید رقیة[16]

۴ - بگو چند جمله از مصیبت دخترم (رقیه) را بخواند:

۱ - مرحوم حاج میرزا علی محدث زاده (متوفای ۱۳۶۹ هجری قمری)، فرزند مرحوم محدث عالی مقام حاج شیخ عباس قمی رضوان الله تعالی علیهما، از وعاظ و خطبای مشهور تهران بودند. ایشان می فرمود:

یکسال به بیماری و ناراحتی حنجره و گرفتگی صدا مبتلا شده بودم، تا جایی که منبر رفتن وسخنرانی کردن برای من ممکن نبود. مسلّم، هر مریضی در چنین موقعی به فکر معالجه می افتد، من نیز به طبیبی متخصص و با تجربه مراجعه کردم.

پس از معاینه معلوم شد بیماری من آن قدر شدید است که بعضی از تارهای صوتی از کار افتاده و فلج شده و اگر لا علاج نباشد صعب العلاج است.

طبیب معالج در ضمن نسخه ای که نوشت، دستور استراحت داد و گفت که باید تا چند ماه از منبر رفتن خودداری کنم و حتی با کسی حرف نزنم و اگر چیزی بخواهم و یا مطلبی را از زن و بچه ام انتظار داشته باشم آن ها را بنویسم، تا در نتیجه استراحت مداوم و استعمال دارو، شاید سلامتی از دست رفته مجدداً به من برگردد.

البته صبر در مقابل چنین بیماری و حرف نزدن با مردم حتی با زن و بچه، خیلی سخت و طاقت فرساست، زیرا انسان بیشتر از هر چیز احتیاج به گفت وشنود دارد و چطور می شود تا چند ماه هیچ نگویم و حرفی نزنم و پیوسته در استراحت باشم؟ آن هم معلوم نیست که نتیجه چه باشد.

بر همه روشن است که با پیش آمدن چنین بیماری خطرناکی، چه حال اضطراری به بیمار دست می دهد. اضطرار و ناراحتی شدید است که آدمی را به یاد یک قدرت فوق العاده می اندازد، این حالت پریشانی است که انسان امیدش از تمام چاره های بشری قطع شده و به یاد مقربان درگاه الهی می افتد تا بوسیله آن ها به درگاه خداوند متعال عرض حاجت کرده و از دریای بی پایان لطف خداوند بهره ای بگیرد.

من هم با چنین پیش آمدی، چاره ای جز توسل به ذیل عنایت حضرت امام حسین علیه السلام نداشتم. روزی بعد از نماز ظهر و عصر، حال توسل به دست آمد و خیلی اشک ریختم و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله علیه السلام را که به وجود مقدس ایشان متوسل بودم مخاطب قرار داده گفتم: یابن رسول الله، صبر در مقابل چنین بیماری، برای من طاقت فرساست. علاوه بر این من اهل منبرم و مردم از من انتظار دارند برایشان منبر بروم. من از اول عمر تا به حال علی الدوام منبر رفته ام و از نوکران شما اهل بیتم، حالا چه شده که باید یکباره از این پست حساس بر اثر بیماری کنار باشم. ضمناً ماه مبارک رمضان نزدیک است، دعوت ها را چه کنم؟ آقا عنایتی بفرما تا خدا شفایم دهد.

به دنبال این توسل، طبق معمول کم کم خوابیدم. در عالم خواب، خودم را در اطاق بزرگی دیدم که نیمی از آن منور و روشن بود و قسمت دیگر آن کمی تاریک، در آن قسمت که روشن بود حضرت مولی الکونین امام حسین علیه السلام را دیدم که نشسته است. خیلی خوشحال و خوشوقت شدم و همان توسلی را که در حال بیداری داشتم در حال رؤیا نیز پیدا کردم. بنا کردم عرض حاجت نمودن، و مخصوصاً اصرار داشتم که ماه مبارک رمضان نزدیک است و من در مساجد متعدد دعوت شده ام، ولی با این حنجره از کار افتاده چطور می توانم منبر رفته و سخنرانی نمایم و حال آنکه دکتر منع کرده که حتی با بچه های خود نیز حرفی نزنم.

چون خیلی الحاح و تضرع و زاری داشتم، حضرت اشاره به من کرد و فرمود به آن آقا سید که دم درب نشسته بگو چند جمله از مصیبت دخترم (رقیه) را بخواند و شما کمی اشک بریزید، ان شاء الله تعالی خوب می شوید. من به درب اطاق نگاه کردم دیدم شوهر خواهرم آقای حاج آقا مصطفی طباطبائی قمی که از علما و خطبا و از ائمه جماعت تهران می باشد نشسته است. امر آقا را به شخص نامبرده رساندم. ایشان می خواست از ذکر مصیبت خودداری کند، حضرت سیدالشهدا علیه السلام فرمود روضه دخترم را بخوان. ایشان مشغول به ذکر مصیبت حضرت رقیه علیه السلام شد و من هم گریه می کردم و اشک می ریختم، اما متاسفانه بچه هایم مرا از خواب بیدار کردند و من هم با ناراحتی از خواب بیدار شدم و متأسف و متأثر بودم که چرا از آن مجلس پر فیض محروم مانده ام، ولی دیدن دوباره آن منظره عالی امکان نداشت.

همان روز، ویا روز بعد، به همان متخصص مراجعه نمودم. خوشبختانه پس از معاینه معلوم شد که اصلاً اثری از ناراحتی و بیماری قبلی در کار نیست. او که سخت در تعجب بود از من پرسید شما چه خوردید که به این زودی و سریع نتیجه گرفتید؟

من چگونگی توسل و خواب خودم را بیان کردم. دکتر قلم در دست داشت و سر پا ایستاده بود، ولی بعد از شنیدن داستان توسل من بی اختیار قلم از دستش بر زمین افتاد و با یک حالت معنوی که بر اثر نام مولی الکونین امام حسین علیه السلام به او دست داده بود پشت میز طبابت نشست و قطره قطره اشک بر رخسارش می ریخت. لختی گریه کرد و سپس گفت: آقا، این ناراحتی شما جز توسل و عنایت و امداد غیبی چاره و راه علاج دیگری نداشت.[17]

آیت الله اثنی عشری فرمودند: از آقای حاج حسن آقا شیرازی شنیدم که ایشان از مرحوم آیت الله سید محسن امین نقل می کرد که:

در زمان آیت الله سید محسن جبل عاملی، نزدیک بود قبر رقیه خاتون را آب بگیرد، و اوضاع دگرگون شود، چون نهری نزدیک آن بود. گفتند: بدن را از اینجا به جای دیگر منتقل کنید، چون ما نمی توانیم نهر را برگردانیم.

به آیت الله سید محسن گفتند: تو این کار را بکن.

سید گفت: اگر امکان نداشته باشد ما این کار را می کنیم. قبر را نبش می کنیم و بدن را بیرون می آوریم.

سید تصمیم به نبش قبر گرفت. غسل کرد و لباس سفید پوشید و دستور نبش قبر داد. خاک را که برداشتند و به خشت لحد رسیدند، گفت: صبر کنید لحد را خودم بردارم. سید در قبر رفت، همینکه خشت بالای سر را برداشت دیدند سید افتاد. زیر بغلش را گرفتند، هی می گفت: ای وای بر من، وای بر من.

به ما گفته بودند یزید زن غساله و کفن فرستاده، ولی فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده، بدن معطر مثل گل. من بدن را منتقل نمی کنم، می ترسم بدن را منتقل کنم، دیگر به عنوان رقیه بنت الحسین شناخته نشود، و من نمی توانم جوابش را بدهم. هر چه مخارج نهر است می دهم نهر را برگردانید.[18]

۶- در کتاب «وقایع الشهور و الأیام» مرحوم آیت الله بیرجندی آمده است که دختر کوچک امام حسین علیه السلام روز پنجم ماه صفر سال ۶۱ وفات کرد. چنانکه همین مطلب در کتاب «ریاض القدس» نیز نقل شده است.

۷ - از حمید بن مسلم نقل شده که چون حضرت علی اصغر شهید شد… دخترانی از خیمه بیرون دویدند، و خود را بر روی نعش آن طفل شهید انداختند… و آن دختران فاطمه و سکینه و رقیه بودند.[19]

۸ - چون امام حسین علیه السلام مانع شدند از اینکه امام سجاد علیه السلام به میدان برود، فرمودند: فرزندم، تو پاک ترین فرزندان من و افضل عترتم می باشی، و جانشین من بر زنان و کودکانم هستی… آنگاه بلند فرمود: ای زینب، و ای ام کلثوم، و ای سکینه و ای رقیه و ای فاطمه، سخن مرا بشنوید، بدانید این پسرم خلیفه و جانشین من بر شماست، او امام و پیشوا است که اطاعتش بر شما واجب است.[20]

منبع : پایگاه تخصصی مقالات مجمع جهانی شیعه شناسی , خادمی؛ محمد

پی نوشت ها:

[1] اخبارالطوال، ص ۲۶۲؛ کشف الغمة، ج ۲، ص ۲۱۶؛ عوالم الامام الحسین علیه السلام ، ص ۳۳۱.

[2] ارشاد، ج ۲، ص ۱۳۷.

[3] دلائل الامامة، ص ۱۸۱؛ کامل بهایی، ج ۲، ص ۱۷۹.

[4] المناقب، ج ۴، ص ۷۷؛ هدایة الکبری، ص ۲۰۲؛ کشف الغمة، ج ۲، ص ۳۹؛ الفصول المهمة، ص ۱۹۹.

[5] معجم البلدان، ج ۵، ص ۱۶۷؛ اعیان الشیعة، ج ۷، ص ۳۴.

[6] خصائص الزینبیه، ص ۲۹۶. (قبلاً بیان شد که مراجع تقلید و علمای بزرگی این کتاب را صحیح پنداشته اند.)

[7] ریاض القدس، ج ۲، ص ۲۳۷.

[8] لهوف، ص ۱۴۱.

[9] منتخب طریحی، ج ۲، ص ۴۴۷.

[10] ینابیع المودة، ج ۳، ص ۷۹.

[11] ناسخ التواریخ، ص ۵۰۷.

[12] الوقایع والحوادث، ج ۵، ص ۸۱.

[13] مرقاة الایقان، ص ۵۲.

[14] منتخب التواریخ، ص ۳۸۸؛ اجساد جاویدان، ص ۶۷.

[15] منتخب التواریخ، ص ۴۵.

[16] معالی السبطین، ج ۲، ص ۱۷۱.

[17] به نقل از ستاره درخشان شام.

[18] سحاب رحمت، ص ۷۷۳.

[19] مهیج الاحزان، ص ۲۴۴

[20] معالی السبطین، ج ۲، ص ۱۲؛ منتهی الآمال، ج ۱، ص ۴۳۷؛ ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۳۰۹

 


فرم در حال بارگذاری ...

آداب و اعمال ماه صفر

نوشته شده توسطرحیمی 21ام آبان, 1394

ماه صفر دومین ماه قمری است که برای نامگذاری آن دو دلیل ذکر می شود:

نخست این که از صُفْرَة به معنای زردی گرفته شده، زیرا زمان انتخاب نام با فصل پاییز و زرد شدن برگ درختان مقارن بوده است.

دلیل دوم این که از صِفْر به معنای خالی گرفته شده است، چرا که با پایان یافتن ماه های حرام(رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم) قبایل بار دیگر وارد جنگ می شدند و شهرها خالی می شد.

معروف است که صفر ماهی منحوس است. در چرایی منحوس بودن ماه صفر دلایلی از جمله رحلت پیامبر اکرم(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع) در این ماه را ذکر می کنند. همچنین ابتدای ماه صفر با ورود کاروان اسرا به شهر شام مصادف است، و نیز آغاز جنگ صفین در نخستین روز صفر بوده است.

در برخی از روایات اسلامی آمده است که مسلمانان از انجام کارهای مهم در ماه صفر، پرهیز و برای دفع آفات و بلایای این ماه بسیار صدقه دهند. به همین دلیل مسلمانان از این ماه به عنوان ماهی نحس و بد یمن یاد می کنند، چرا که در این ماه وحی قطع می شود. حضرت علی(ع) در این مورد فرموده است: با رحلت پیامبر(ص) چیزی قطع شد که با فوت هیچ احدی قطع نشد.

اول ماه صفر

اعمال مشترک اول هر ماه در ابتدای ماه صفر نیز قابل توجه است از جمله:

دعا

در زمان دیدن هلال خواندن دعای هلال وارد شده است. حداقل آن است که سه مرتبه بگوید: اللّهُ اَکْبَر و سه مرتبه لا إلهَ الَّا الْلّه و سپس بگوید: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی أذْهَبَ شَهْرَ کَذا وَ جاءَ بِشَهْرِ کَذا.

بهترین دعای زمان رؤیت هلال، دعای چهل و سوم صحیفه سجادیه است.

قرآن

خواندن هفت مرتبه سوره «حمد».

روزه

از أموری که بر آن تأکید شده، سه روز روزه گرفتن در هر ماه است. مرحوم علامه مجلسی در زادالمعاد می گوید: مطابق مشهور، این سه روز، پنجشنبه اول ماه و پنجشنبه آخر ماه و چهارشنبه اول از دهه وسط ماه است.

نماز

شب اول ماه: دو رکعت نماز بجا آورد، به این نحو که: در هر رکعت پس از سوره حمد سوره انعام را بخواند سپس از خداوند متعال بخواهد که او را از هر ترسی و هر دردی ایمن گرداند.

روز اول ماه: خواندن نماز اول ماه که آن دو رکعت است، در رکعت اول بعد از حمد سی مرتبه سوره توحید و در رکعت دوم بعد از حمد سی مرتبه سوره قدر بخواند و بعد از نماز صدقه ای در راه خدا بدهد،هر کس چنین کند، سلامت خود را در آن ماه از خداوند متعال گرفته است.

...

اعمال مستحبی ماه صفر

درباره اعمال مستحبی که در ماه صفر ذکر شده، اهم آن ها خواندن دعا، تلاوت قرآن، اقامه نماز و روزه داری است.

دعای ویژه ماه صفر نیز از محدث بزرگ مرحوم «فیض کاشانی» نقل شده که مستحب است هر روز 10 مرتبه قرائت شود:

یا شَدیدَ الْقُوی وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ.

ای سخت نیرو و ای سخت عقوبت! ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز! در برابر عظمت تو همه آفریدگانت خوار شدند، پس کفایت کن از من شر خلقت را. ای نیکو ده، ای زیبایی بخش، ای نعمت بخش، ای فزون بخش، ای که معبودی جز تو نیست! منزهی تو و من از ستمکاران هستم. پس دعای او (یونس) را اجابت کردیم و از اندوه نجاتش دادیم و این چنین نجات دهیم مؤمنان را و درود خدا بر محمد و آل پاک و پاکیزه اش.

سید بن طاووس در کتاب اقبال الاعمال نیز اعمالی را برای ماه صفر ذکر کرده که به شرح ذیل است:

روز سوم

در روز سوم ماه صفر، دو رکعت نماز بخوان که در رکعت اوّل سوره حمد و سوره فتح و در رکعت دوم سوره حمد و سوره توحید قرائت شود و پس از سلام نماز، صد بار صلوات بفرست و صد بار آل ابی سفیان را لعنت کن و صد مرتبه استغفار نما و آنگاه حاجت خویش را از خداوند بخواه.

روزبیستم

در روز اربعین زیارت امام حسین(ع) مستحب است و مورد تأکید قرار گرفته. در روایتی که شیخ طوسی از امام حسن عسکری(ع) نقل کرده، چنین آمده است: نشانه های مؤمن پنج چیز است: به جای آوردن 51 رکعت نماز(17 رکعت نماز واجب و 34 رکعت نافله)؛ خواندن زیارت اربعین امام حسین علیه السلام؛ انگشتر را بر دستِ راست نهادن؛ پیشانی را به هنگام سجده بر خاک گذاردن و “بسم الله الرّحمن الرّحیم” را در نماز بلند گفتن.

زیارت اربعین که در این روز مستحب است، در کتاب های دعا آمده است و چنین است:

زیارتنامه ی اربعین + متن و ترجمه، فایل صوتی و پاور پوینت

السَّلامُ عَلَی وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ السَّلامُ عَلَی خَلِیلِ اللَّهِ وَ نَجِیبِهِ السَّلامُ عَلَی صَفِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ السَّلامُ عَلَی أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیُّکَ وَ ابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَ ابْنُ صَفِیِّکَ الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّدا مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِدا مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِدا مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَی خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَی وَ شَرَی آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّی فِی هَوَاهُ وَ أَسْخَطَکَ وَ أَسْخَطَ نَبِیَّکَ ،

سلام بر ولیّ خدا و حبیبش،سلام بر دوست خدا و نجیبش،سلام بر بنده‏ برگزیده خدا و فرزند برگزیده‏اش،سلام بر حسین مظلوم شهید،سلام بر آن دچار گرفتاریها و کشته اشکها،خدایا من گواهی می‏دهم که حسین ولیّ تو و فرزند ولیّ تو،و فرزند برگزیده توست‏ حسینی که به کرامتت رسیده،او را به شهادت گرامی داشتی،و به خوشبختی اختصاصش دادی،و به پاکی ولادت‏ برگزیدی،و او را آقایی از آقایان،و پیشروی از پیشرویان،و مدافعی از مدافعان حق قرار دادی،و میراثهای پیامبران را به او عطا فرمودی،و او را از میان جانشینان حجّت بر بندگانت قرار دادی،و در دعوتش جای‏ عذری باقی نگذاشت،و از خیرخواهی دریغ نورزید،و جانش را در راه تو بذل کرد،تا بندگانت را از جهالت و سرگردانی گمراهی برهاند،درحالی‏که بر علیه او به کمک هم برخاستند،کسانی‏که دنیا مغرورشان کرد،و بهره واقعی خود را به فرومایه‏تر و پست‏تر چیز فروختند،و و آخرتشان را به کمترین بها به گردونه فروش گذاشتند،تکبّر کردند و خود را در دامن هوای نفس انداختند،تو را و پیامبرت را به خشم‏ آوردند،

وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ [لِلنَّارِ] فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِرا مُحْتَسِبا حَتَّی سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْنا وَبِیلا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَابا أَلِیما السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ سَعِیدا وَ مَضَیْتَ حَمِیدا وَ مُتَّ فَقِیدا مَظْلُوما شَهِیدا وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَکَ وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتَّی أَتَاکَ الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ،

و اطاعت کردند از میان بندگانت،اهل شکاف‏افکنی و نفاق و بارکشان گناهان سنگین،و سزواران آتش را پس با آنان درباره تو صابرانه و به حساب تو جهاد کرد،تا در طاعت تو خونش ریخته شد و حریمش مباح گشت‏ خدایا آنان را لعنت کن لعنتی سنگین،و عذابشان کن عذابی دردناک،سلام بر تو ای فرزند رسول خدا،سلام‏ بر تو ای فرزند سرور جانشینان،شهادت می‏دهم که تو امین خدا و فرزند امین اویی،خوشبخت زیستی،و ستوده درگذشتی،و از دنیا رفتی گم‏گشته،و مظلوم و شهید،گواهی می‏دهم که خدا وفاکننده است آنچه را به تو وعده داده،و نابودکننده کسانی را که از یاری‏ات دریغ ورزیدند،و عذاب کننده کسانی را که تو را کشتند،و گواهی می‏دهم که تو به عهد خدا وفا کردید و در راهش به‏ به جهاد برخاستی تا مرگ فرا رسید،پس خدا لعنت کند کسانی را که تو را کشتند،و به تو ستم کردند،و این جریان را شنیدند و به آن خشنود شدند،

اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُورا فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ [الطَّاهِرَةِ] لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ وَ أَرْکَانِ الْمُسْلِمِینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوَی وَ أَعْلامُ الْهُدَی وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَی وَ الْحُجَّةُ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیَا وَ أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّی یَأْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لا مَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَی أَرْوَاحِکُمْ وَ أَجْسَادِکُمْ [أَجْسَامِکُمْ‏] وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ.

خدای من تو را شاهد می‏گیرم که من دوستم با آنان‏که او را دوست دارند،و دشمن با آنان‏ که با او دشمنند،پدر و مادرم فدایت ای فرزند رسول خدا،گواهی می‏دهم که تو در صلبهای بلندمرتبه‏ و رحمهای پاک نوری بودی،جاهلیت با ناپاکیهایش تو را آلوده نکرد،و از جامه‏های تیره و تارش‏ به تو نپوشاند،و گواهی می‏دهم که تو از ستونهای دین،و پایه‏های مسلمانان،و پناهگاه مردم مؤمنی،و گواهی می‏دهم که پیشوای نیکوکار،با تقوا،راضی به مقدرات حق،پاکیزه،هدایت کننده،و هدایت شده‏ای،و گواهی می‏دهم که امامان‏ از فرزندانت،اصل تقوا،و نشانه‏های هدایت،و دستگیره محکم،و حجّت بر اهل دنیا هستند و گواهی می‏دهم که من به یقین مؤمن به شمایم،و به بازگشتتان یقین دارم،براساس قوانین دینم،و عواقب عملم،و قبلم با قلبتان در در صلح،و کارم پیرو کارتان،و یاری‏ام برای شما آماده است،تا خدا به شما اجازه دهد،پس با شمایم نه با دشمنانتان،درودهای خدا بر شما،و بر ارواح و پیکرهایتان،و بر حاضر و غایبتان،و بر ظاهر و باطنتان،آمین ای پروردگار جهانیان.

پس دو رکعت نماز می‏خوانی،و به آنچه می‏خواهی دعا می‏کنی و برمی‏گردی.

منبع : پایگاه حوزه ,

 

نظر از: ... [عضو] 
...

خیلی جامع و کامل بود. ممنون

1394/08/21 @ 21:24
نظر از: ابراهيمي [عضو] 
ابراهيمي

سلام خدمت خواهر گرامی ازمتن و اطلاع رسانی شما تشکر می کنم التماس دعا

1394/08/21 @ 19:41


فرم در حال بارگذاری ...

رهنمودهای تربیتی امام کاظم علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 21ام آبان, 1394

کودک و وابستگی به والدین

پیوند عاطفی والدین و فرزندان از نشانه های خداوند است; پیوند ناگسستنی وبی شائبه ای که بر اساس محبت است نه نیاز و منفعت. وابستگی عاطفی فرزند به والدین بیش از تعلق خاطر والدین به فرزند است. نیاز به عاطفه سراسر وجود کودک را فرا گرفته و او را به عنایت والدین نیازمند ساخته است. کودک توان دوری از والدین را ندارد و هرگونه بی توجهی پدر و مادر به این وابستگی می تواند در آینده برای کودک مشکل آفرین باشد. متاسفانه امروزه برخی ازوالدین، بی آنکه ناگزیر باشند، فرزندان خود را به مهدکودک می سپارند.

هرچندمهدکودک بعد اجتماعی کودکان را پرورش می دهد، اما هرگز پاسخگوی نیاز حیاتی کودک به عاطفه نیست. بنابراین شایسته است والدین، در حد امکان، فرزندان خودرا از حلاوت مهر مادری و عطوفت پدری محروم نسازند. توجه به وابستگی کودک چنان مهم است که حتی در محافل نباید میان پدر و فرزند که کنار هم نشسته اند، فاصله انداخت.

امام کاظم علیه السلام می فرماید:

رسول خدا(ص) از فاصله انداختن بین پدر و فرزند نهی فرمود (1)

وفا به وعده

وفای به وعده، حتی در برابر کفار، از صفات پسندیده و مورد توجه پیشوایان دین است. این عمل مهم در برخورد با کودکان از اهمیت بیشتری برخودار است. کودکان جز به تحقق وعده والدین نمی اندیشند، در وفای والدین تردید ندارند و هماره به انتظار لحظه موعود می نشینند. هرگونه تاخیر و تخلف در وفای به وعده آنها رامی آزارد و به تخریب روحیه اعتماد به والدین می انجامد. افزون بر این، چنین کردار ناپسندی غیر مستقیم درس پیمان شکنی به آنان می آموزد. کلیب صیداوی نقل می کند که، امام کاظم علیه السلام فرمود: اذا وعدتم الصبیان وفوا لهم هنگامی که به فرزندانتان وعده دادید، وفا کنید; همانا کودکان چنان می پندارند که شما به آنها روزی می دهید. خداوند متعال به خاطر هیچ چیزی به اندازه زنان و کودکان خشمگین نمی شود (2)

...

کودکان و نماز

نماز ستون دین و سرچشمه همه نیکیهاست.

هرچند این امر مهم همزمان با سن تکلیف بر انسان واجب می شود; اما هر چه زودترفرزندان با آن آشنا گردند، سریعتر تحت الطاف الهی قرار می گیرند و شتابانتردر راه کسب فضایل اخلاقی گام خواهند گذاشت.

انسانی که از کودکی با نماز آشنا و مانوس شود، زودتر شیرینی عبادت و ارتباطبا پروردگار را می چشد و دیگر هرگز ذائقه دلش طعم تلخ گناه را نمی پسندد. ازبعد اجتماعی نیز نماز، نوجوان را به جماعت نیک رفتاران و پسندیدگان پیوندمی دهد و از فرو رفتن در گرداب آشنایی با آلودگان و تبهکاران بازمی دارد. نمازدر نوجوانی و قبل از تکلیف، تجربه ای شیرین و جذاب است، هنگام تکلیف، احساس سختی فرایض را از انسان دور می سازد. بدین جهت ائمه علیهم السلام فرزندان خود را، قبل از سن تکلیف، با نماز آشنا می ساختند. امام کاظم علیه السلام فرمود: مرواصبیانکم بالصلاه اذا کانوا سبع سنین هنگامی که فرزندانتان به سن هفت سالگی رسیدند، آنها را به نماز فرمان دهید (3(

فرزندان و بستر استراحت
اسلام به پیشگیری از گناه اهمیت بسیار می دهد و برای از بین بردن زمینه های گناه تاکید می کند. رعایت حجاب، پرهیزاز اختلاط زنان و مردان، کراهت سخن گفتن بسیار با نامحرمان و … از همین باب است. جدا کردن بستر فرزندان در آستانه سن تمیز نیز بخشی از برنامه پیشگیری از گناهان است. امام کاظم علیه السلام فرمود: هنگامی که فرزندانتان به ده سالگی رسیدند، بسترشان را از هم جدا کنید (4(

فرزندان و مسوولیت
مسوولیت دادن به فرزندان از روشهای مؤثر تربیتی است. مسوولیت، اگر متناسب با توان کودکان باشد و در انجام دادن آن یاری شوند، اعتماد به نفسشان را تقویت می کند و آنان را برای پذیرش و به انجام رساندن مسوولیتهای بزرگتر آماده می سازد علاوه براین، کودکان احساس می کنند که والدین برای آنها احترام قایلند و آنها راناتوان نمی انگارند. پیشوای هفتم شیعیان، در فرصتهای مناسب، به فرزندانش مسوولیت می داد. سلیمان جعفری می گوید: هنگامی که یکی از فرزندان امام کاظم علیه السلام در بستر مرگ بود، حضرت به فرزندش قاسم فرمود: بر بالین برادرت سوره صافات بخوان. قاسم قرائت سوره صافات را شروع کرد و چون به آیه «اهم اشد خلقا ام من خلقناه … رسید، برادرش وفات یافت (5(
آن حضرت همچنین، همزمان باوصی اصلی قرار دادن حضرت رضا علیه السلام سه تن از فرزندانش (عباس، اسماعیل و احمد)را در مسوولیت وصایت با امام هشتم علیه السلام همراه ساخت.

ناآرامی کودکان
برخی از کودکان بسیار شلوغ، پرتحرک و ناآرامند به هر کاری دست می زنند و چه بسا سبب آزار والدین می شوند. برخی از والدین در برابر آنهاموضع می گیرند، لب به سرزنش می گشایند و آنان را نابهنجار به شمار می آورند درحالی که تحرک و ناآرامی کودکان معمولا طبیعی است و کسانی که در کودکی شلوغ وپرتحرک باشند، در جوانی آرام و بردبار خواهند شد. بنابراین بجاست والدین کمرهمت ببندند و با صبر و حوصله، خود را برای گذر از این دوره حساس و چه بساطاقت فرسا مهیا سازند.

امام کاظم فرمود: تستحب عرامه (6) الصبی فی صغره لیکون حلیما فی کبره … ما ینبعی ان یکون الا هکذا سزاوار است فرزند در کودکی شلوغ و پرتحرک باشد تا در بزرگی صبور و بردبار شود … و جز این روانیست (7(

تفاوت آری، تبعیض هرگز
تبعیض و تفاوت دو واژه نزدیک، ولی متفاوت است. تبعیض بدین معناست که در میان افراد همپایه و همسان بی دلیل فرد یاافرادی را برتر به شمار آوریم ولی تفاوت عبارت است از برتری شایستگان. درسیره تربیتی امام کاظم علیه السلام تبعیض ممنوع و تفاوت مجاز شمرده شده است. تبعیض میان فرزندان بذر کینه و اختلاف و بدبینی به والدین را در دل کودکان می پراکند. امام کاظم علیه السلام از پدرانش چنین نقل می کند: مردی یکی از دو فرزندش بوسید و دیگری را رها کرد. رسول خدا(ص) [با ناراحتی] فرمود: چرا بین آن ها به مساوات رفتار نمی کنی )8(

تفاوت اگر بجا و منطقی باشد، موجب پیشرفت فرزندان می شود زیرا حس رقابت سالم را در آنها تقویت می کند. امام کاظم(ع( ر مواردی میان فرزندانش تفاوت قایل می شد. رفاعه از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام پرسید: ای فرزند رسول الله، مردی چند پسر دارد آیا برتر شمردن یکی بر دیگران، درست است؟
امام علیه السلام پاسخ داد: نعم، لا باءس قد کان ابی علیه السلام یفضلنی علی عبدالله بلی، مانعی ندارد زیرا پدرم حضرت صادق علیه السلام مرا بر عبدالله، برادر بزرگترم ترجیح می داد (9(
حضرت رضا علیه السلام نیز فرمود: پدر بزرگوارم اسماعیل را، با آنکه از عباس کوچکتر بود، در تولیت صدقه اموال بر عباس مقدم داشت (10(
شیخ مفیدمی نویسد: احمد بن موسی شخصی بخشنده، بزرگوار و با ورع بود، امام کاظم علیه السلام اورا دوست می داشت، بر دیگران مقدم می شمرد و مزرعه خود را به او بخشید (11(
تفاوت نهادن میان فرزندان امری بسیار ظریف و حساس است و نیاز به کمال دقت وظرافت دارد زیرا ممکن است فرزندان آن را تبعیض پندارند. پس والدین باید:

  1. هنگام تفاوت نهادن میان فرزندان، به گونه ای رفتار کنند که کسی آن راتبعیض به شمار نیاورد
  2. دقت کنند که سبب برتری فرزندی که برتر می شمارند،کاملا آشکار باشد
  3. در صورت امکان، امتیاز فرزند برتر را، با عباراتی سازنده، بیان کنند.

امام هفتم علیه السلام در مواردی حضرت رضا علیه السلام را بر دیگران ترجیح می داد، او را الگوی دیگر فرزندان معرفی می کرد و وجه برتری اش را آشکارمی ساخت.

اسحاق بن موسی علیه السلام می گوید: امام کاظم علیه السلام به فرزندانش می فرمود:

برادرتان علی علیه السلام دانشمند آل محمد(ص) است، در باره دینتان از او بپرسید وآنچه بیان می کند، به خاطر بسپارید. همانا ابوجعفر علیه السلام به من فرمود:
دانشمند آل محمد در شمار فرزندان تو خواهد بود. کاش وی را درک می کردم.
بی تردید او همنام امیرمومنان [علی] است (12(

موقعیت اجتماعی فرزندان
فرزندان تا وقتی به بلوغ شرعی، عقلی و اجتماعی دست نیافته اند، به مراقبت والدین وهدایت آنها نیاز دارند.
فراهم ساختن زمینه مساعد برای دستیابی فرزندان به جایگاه اجتماعی مناسب،بخشی از وظایف والدین در برابر فرزندان است. آنها باید، برای رسیدن به این هدف، فرزندشان را در انتخاب شغل مناسب یاری دهند. چه بسیار فرزندانی که براثر بی توجهی والدین به مشاغل پست و منفی تن داده اند و به خاطر محروم بودن ازراهنماییهای سودمند والدین از موقعیتهای ارزشمند و شایسته اجتماعی محروم شدند، سرانجامشان به رذالت و پستی گرایید و مایه ننگ و خواری والدین گردیدند. امام کاظم علیه السلام فرمود:
شخصی [با فرزندش] خدمت رسول خدا(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا، حق این فرزند برمن کدام است؟

حضرت فرمود: نام نیکو برایش انتخاب کن، او را ادب بیاموز و در موقعیتی نیک قرار ده. جایگاه اجتماعی مناسب برایش فراهم ساز (13)

در حدیث دیگری می فرماید: شخصی همراه فرزندش خدمت پیامبر(ص) رسید و گفت: یا رسول الله، من به فرزندم نوشتن آموختم، او را به چه کاری گمارم؟

حضرت فرمود: او را به کاری که خشنودی خداوند در آن است بگمار و از پنج شغل بازدار: سیائی، صائغی، قصابی، حناطی و نحاسی.

مرد پرسید: سیاء کیست؟

فرمود: کسی که کفن می فروشد و برای امتم آرزوی مرگ می کند. همانا نوزاد امت من، نزد من از آنچه خورشید بر آن می تابد، محبوب تر است. صائغ کسی است که درپی زیان (14) امت من است; قصاب ذبح می کند تا آنکه رحمت از قلبش می رود; حناط کسی است که غذا را احتکار می کند، همانا اگر خداوند محتکر را در حال دزدی مشاهده کند، بهتر است از اینکه او را چهل روز در حال احتکار ببیند; اما نحاس برده فروش جبرئیل نزدم آمد و فرمود:
ای محمد، بدترین امت کسانی اند که مردم را می فروشند.

والدین و موعظه فرزندان
هرچند روش غیر مستقیم و زبان عمل از زبان گفتارنافذتر است و معصومان(علیهم السلام) بیش از آنچه می گفتند با کردار خود، مردم را ارشاد می کردند; ولی پند مستقیم نیز در سیره آنها بسیار مشاهده می شود.
امام کاظم علیه السلام بعضی از فرزندانش را چنین اندرز می دهد: فرزندم! بپرهیز ازاینکه خداوند تو را در گناهی که از آن نهی ات کرده، ببیند; بپرهیز از اینکه پروردگار تو را از اطاعتی که بدان فرمانت داده، دور مشاهده کند. بر تو بادبه تلاش و کوشش. هرگز خود را از کوتاهی در عبادت خداوند تهی مشمار; زیراخداوند چنان که شایسته است عبادت نمی شود; و از مزاح بپرهیز که نور ایمانت رامی برد و تو را سبک می سازد; و از اندوه و کسالت دور باش، که از بهره دنیا وآخرتت جلوگیری می کنند. (15(

مسافرت خانوادگی
مسافرتهای خانوادگی می توانداثر تربیتی داشته باشد زیرا:

1. باعث نشاط و شادابی اعضای خانواده می شود.
2. سبب استمرار نظارت پدر، که در حیات تربیتی فرزندان ضروری است، می گردد;این امر، بویژه امروزه که پدران به سبب مشاغل زیاد در خانه کمتر حضور دارند.بسیار مهم است.
3. زمینه بروز استعدادها و شناخت نقاط ضعف و قوت کودکان را فراهم می آورد.
4.میدان مناسبی برای تجلی اخلاق اجتماعی و تمرین صفات پسندیده ای چون همکاری،تعاون، نوعدوستی، ایثار و گذشت به شمار می آید
5. چنانچه سفر، زیارتی باشدسبب تحکیم اعتقادات و توجه به معنویات می شود.
علی بن جعفر، برادر امام کاظم علیه السلام می گوید: چهار مرتبه در رکاب حضرت کاظم علیه السلام بودم و حضرت همراه خانواده اش سمت حج راه می سپرد. این سفرها گاه 26 روز،زمانی 24 روز و گاه 21 روز به درازا می کشید (16(

تربیت از تولد تا مرگ
امام علیه السلام هنگام تولد فرزندش رضا علیه السلام کلمات زیبای اذان و اقامه را در گوشش زمزمه فرمود و روان نورسیده خود را با آوای توحید صفا بخشید. نجمه مادر حضرت رضا علیه السلام می گوید: هنگامی که وضع حمل کردم پسرم [علی بن موسی] دستهایش را برزمین قرار داده، سر را سمت آسمان بلند کرد و لبهایش را حرکت داد، گویا سخن می گفت. پدرش موسی بن جعفر علیه السلام بر من وارد شد و فرمود: ای نجمه، کرامت پروردگارت گوارایت باد. آنگاه نوزاد را، که در لباس سفید پیچیده بودم، به حضرت دادم.
امام علیه السلام در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت; آب فرات خواست، کامش رابا آب فرات آشنا ساخت; سپس او را به من داد و فرمود: بگیرش که بقیه الله درروی زمین است (17) حضرت حتی در لحظات پایانی عمرش نیز به تربیت فرزندانش می اندیشید. آن بزرگوار در وصیت نامه اش نکات تربیتی مهمی به یادگار نهاده،می فرماید: در باره صدقات و اموال و فرزندان وصیت می کنم ابراهیم و عباس واسماعیل و ام احمد و علی را، بویژه در امر زنان; و پسرم علی علیه السلام در امر آنهامختار است نه پسران دیگرم. همچنین در صدقه و ثلث پدرم و درباره اهل بیتم اواختیار دارد من دارای اموالی هستم که صدقه قرار داده ام; فرزندم علی بدان آگاه و راست گفتار است و باید بدین وصیت عمل کند. و اگر از برخی از فرزندانم به عنوان وصی نام بردم، برای احترامشان بوده تا در اجرای وصیت شرکت کنند.
فرزندان و همسرانم هر یک در همان خانه ای که هستند، اقامت و با مقداری ثابت از صدقات معین زندگی کنند …
هیچ یک از فرزندانم حق شوهردادن دخترانم را ندارند، مگر به فرمان رضا علیه السلام
اگر رضا ناخشنود بود و کسی بدین کار اقدام کرد، با خداوند و رسول و ولی اش مخالفت کرده، در مقام جنگ با حق برآمده است. اگر فرزندم رضا صلاح دانست، آنهارا شوهر می دهد و اگر نخواست نگه می دارد(8)

منبع:دفتر امور مشاوره معاونت تهذیب

پی نوشت ها:
1 الکافی، ج 6، ص 50
2 مستدرک الوسائل، ج 3، ص 558
3 همان.
4 حیاه الامام موسی بن جعفر علیه السلام ج 2، ص 430
5 صبی عارم: بین العرام بالضم ای شرس (مجمع البحرین، ج 6، ص 113) و الشرس هو السیی ء الخلق، بین الشرس (همان، ج 4، ص 78) عرم عرامه: اشتد و خرج عن الحد (المنجد) در برخی کتب عرامه را تحمل سختی و مشقت کودک معنا کرده اند که به نظر می رسد صحیح نباشد (18)
6 الکافی، ج 6، ص 51.
7 مسند امام کاظم(ع( ج 1، ص 481.
8 همان، ج 3، ص 7.
9 عیون اخبار الرضا علیه السلام ص 27.
10 الارشاد، ج 2، ص 244.
11 کشف الغمه، ج 3، ص 107.
12 الکافی، ج 6، ص 48.
13 در نسخه تهذیب و استبصار «دین » امتی ذکر شده. (تهذیب، ج 6، ص 362 واستبصار، ج 3،ص 96(
14 مسند امام کاظم علیه السلام ج 2، ص 391.
15 تحف العقول، ص 306.
16 بحار، ج 48، ص 100.
17 عیون اخبار الرضا، ص 1716.
18 بحار، ج 48، ص 276 280.

 


فرم در حال بارگذاری ...

برجام اتوبان آسفالته برای نفوذ است.

نوشته شده توسطرحیمی 21ام آبان, 1394

روایت زاکانی از تهدیدهای برجام و برنامه‌های اصلاح‌طلبان برای مجلس:

رئیس کمیسیون ویژه بررسی برجام در مجلس شورای اسلامی با بیان مراحل تقابل آمریکا با انقلاب اسلامی گفت: برجام بدون توجه به شروط رهبر انقلاب، مجلس و ملاحظات ده‌گانه شورای عالی امنیت ملی مانند اتوبان آسفالته برای نفوذ دشمن است.

 علیرضا زاکانی شامگاه چهارشنبه در مسجد صاحب‌الزمان (عج) اصفهان با اشاره به اینکه انقلاب اسلامی روز به روز در مسیر رشد، کمال و تبدیل شدن به الگویی برای مستضعفین جهان قرار دارد اظهار داشت: به همین دلیل جمهوری اسلامی امروز دشمنان زیادی در جهان دارد که در این بین آمریکا دشمن اول، شیطان اکبر و سراسر شرارت و توطئه است.

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با اشاره به اینکه آمریکا پس از فروپاشی شوروی تا سال 88 اسلام را بزرگ‌ترین دشمن خود معرفی می‌کرد، گفت:

علی‌رغم لشکرکشی‌ها و تجاوزهای متعدد آمریکا به کشورهای مسلمان مانند کوزوو، افغانستان و عراق، آنها فهمیده‌اند که به منفورترین کشور در نزد ملت‌های مسلمان تبدیل شده‌اند و به همین دلیل طی چند سال اخیر به دنبال شعله‌ور کردن آتش جنگ درون خانواده کشورهای اسلامی بوده‌اند.

وی ضمن بیان اینکه سیاست‌های آمریکا در قبال روسیه و چین موجب نزدیکی این دو کشور به یکدیگر و شکل‌گیری دوقطبی جدید در جهان شده است افزود: اما در این فضای دوقطبی‌سازی و شرایط خاص منطقه، ایران با سابقه شکل‌دهی یک قطب جدید در مقابل نظام سلطه، مسیر حق را انتخاب کرده و بر اساس اندیشه‌های انقلاب اسلامی تمام تلاش خود را برای پاک‌سازی منطقه از عناصر وابسته به نظام سلطه انجام داده است.

...

زاکانی ادامه داد: ایران با دارا بودن مبانی فکری غنی نه تنها خود را در درون دوقطبی جهانی تعریف نکرده، بلکه در راستای نقشه راه خود ظرفیت روسیه و چین را نیز به کار گرفته است چرا که این دو کشور متوجه شده‌اند که استفاده از ظرفیت ایران، برایشان ایجاد امنیت را به دنبال دارد.

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با تأکید بر اینکه ایران تنها کشوری است که طی پنج سال گذشته از ابتدا در حمایت از نظام سوریه ایستادگی کرده است بیان داشت: حتی در شرایطی مسئولین روسیه به ایران پیام دادند که به فکر دوران پس از بشار اسد باشید اما رهبری موضعی اصولی درباره تصمیم‌گیری ملت سوریه درباره نظام این کشور اتخاذ کردند و همین مسئله باعث شد که 80 درصد مردم سوریه، بشار اسد را به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب کنند.

وی در ادامه تصریح کرد: وضعیت قدرت منطقه‌ای و بین‌المللی ایران شرایطی را ایجاد کرده که تصمیمات آن با اثر و اقدام عزت‌آفرین همراه است و اوج این مسئله را در ماجرای فاجعه منا مشاهده کردیم چراکه در حالی که وزیر خارجه ما برای پذیرش وزیر بهداشت از سوی عربستان به امیر کویت متوسل شده و نتیجه‌ای نگرفته بود، هشدار صریح و سخن حق رهبر انقلاب باعث برگشتن شرایط شد زیرا طرف مقابل می‌دانست که ایران آماده اقدام کردن است.

زاکانی افزود: امروز شرایط منطقه و جهان متحول شده و اسلام آمریکایی که نماد آن ترکیه و عربستان هستند، در بدترین وضعیت قرار داشته و اسلام ناب محمدی و جبهه مقاومت در موقعیت ممتازی قرار دارند به همین دلیل برخی قدرت‌ها جایگاه خودشان را در نقشه راه محور مقاومت تعریف می‌کنند.

رئیس کمیسیون ویژه بررسی برجام در ادامه به بیان شش گام تقابل آمریکا با نظام جمهوری اسلامی پرداخت و گفت: اولین گام این تقابل در ده سال اول انقلاب و به صورت سخت بوده و پس از آن جنگ نرم، شبیخون فرهنگی و ایجاد تهدیدات امنیتی نرم علیه ملت ایران آغاز شد.

وی سومین مرحله را تلاش برای ایجاد اختلاف و انشقاق در درون حاکمیت در دوران اصلاحات عنوان کرد و ادامه داد: چهارمین مرحله این تقابل در فتنه 88 خود را نشان داد که آمریکا در پی رسوخ در پیکره نظام بوده و برای رودررو قرار دادن مردم با نظام اسلامی تلاش می‌کرد.

زاکانی وضع تحریم‌ها و جنگ اقتصادی هوشمند علیه کشور از سال 89 به بعد را پنجمین مرحله این تقابل برشمرد و تصریح کرد: آمریکا در آخرین مرحله تقابل خود با ایران به دنبال این است که از طریق برجام، انقلاب اسلامی را از درون مهار کرده و با به زیر کشیدن فکر متعالی انقلاب از نظر فرهنگی و تغییر بنیان‌های سیاسی کشور، استقلال و عدم سلطه‌پذیری ملت ایران را مورد هدف قرار داده و در نهایت نظام را به تغییر ساختار بکشاند.

نماینده مردم تهران در مجلس با تأکید بر اینکه امروز همه سرمایه‌گذاری دشمن بر مسئله نفوذ متمرکز شده است، نفوذ را بهترین و کم‌هزینه‌ترین روش دشمن برای ضربه به انقلاب عنوان کرد و بیان داشت: پروژه نفوذ دشمن بدون وجود ستون پنج امکان‌پذیر نیست زیرا بدون حضور چنین افرادی این پروژه بدون اثرگذاری خواهد بود.

زاکانی انتشار دو جلد کتاب مبانی نظری برنامه چهارم توسعه با محوریت خودکم‌بینی، وادادگی و تسلیم در برابر آمریکا در زمان اصلاحات را از دیگر مصادیق وجود نفوذ در تاریخ انقلاب اسلامی عنوان کرد و گفت: رهبر انقلاب با نگاهی به وضعیت کنونی کشور نفاق را مهم‌ترین عامل انحراف جریان صدر اسلام می‌دانند و این نفاق به ویژه از سوی افرادی است که قبلاً سابقه انقلابی‌گری داشته اما از آرمان‌ها عدول کرده‌اند ولی چیزی در این‌باره به مردم نمی‌گویند و همچنان سخنرانی کرده و خاطره می‌گویند.

رئیس کمیسیون ویژه بررسی برجام در ادامه به اهداف نفوذ دشمن در دوره فعلی اشاره کرد و اظهار داشت: تغییر نظم جامعه از طریق باورزدایی از مردم نسبت به دشمنی آمریکا و بزک کردن این کشور، ناامید کردن مردم از آرمان‌ها، ایجاد تفرقه در جامعه، ناراضی کردن مردم و قرار دادن مردم ناراضی در برابر نظام و انقلاب از جمله اهداف نفوذ دشمن است.

وی همچنین با اشاره به طراحی‌های دشمن برای مسئولین تصریح کرد: دشمن به دنبال به وجود آوردن اشتباه محاسباتی برای مسئولین و القای تصمیمات غلط به آنان است و در مرحله بعد می‌خواهد افرادی در کشور به عنوان مسئول انتخاب شوند که با داشتن ظاهر انقلابی، اجیرشده از سوی غرب و دست‌پرورده آنان باشند و به همین دلیل نظام سلطه از سال 88 توجه ویژه‌ای به صندوق‌های رأی دارد چراکه اعتقاد دارند همین صندوق‌های رایی که مقوم نظام است می‌تواند منشأ نفوذ بوده و بهترین نقش را در این زمینه داشته باشد.

زاکانی افزود: علی‌رغم توجه برخی از مسئولین داخلی، دشمن با همین نگاه نفوذ کردن به درون انقلاب به مسئله برجام نگاه کرده و به دنبال معرفی آن به عنوان یک الگو است.

نماینده مردم تهران در مجلس در ادامه به اشاره به تصویب برجام در مجلس بیان داشت: اکثریت نمایندگان در مجلس به دنبال این بودند که برجام به صورت مشروط تصویب شود چراکه برخلاف ادعای دولت، این کار از نظر قانونی امکان‌پذیر بود اما علی‌رغم انتظار از مجلس برای قرار دادن شرط‌های جدی، نتیجه آن طور که انتظار می‌رفت و شایسته بود به پایان نرسید و کاستی‌های مجلس در این زمینه را رهبر معظم انقلاب در تذکرات و شروطشان جبران کردند.

وی ادامه داد: اگر برجام را همراه با شروط رهبر انقلاب، مجلس و ملاحظات ده‌گانه شورای عالی امنیت ملی مورد توجه قرار دهیم، اثر آن برای نفوذ دشمن گرفته می‌شود ولی در غیر این صورت برجام مانند اتوبان آسفالته برای نفوذ دشمن است.

زاکانی با تصریح بر اشتباه بودن صحبت‌هایی مانند خارج شدن کشور از زیر سایه جنگ و خروج اقتصاد از بن‌بست در پرتو تصویب برجام، گفت: چنین تدبیر شده بود که مجلس درباره برجام با دولت تفاهم کرده و از ایجاد انسداد در موضوع بپرهیزد چراکه کاستی‌های آن از مجاری دیگری جبران می‌شد اما اگر تفاهم دولت با مجلس بهتر صورت می‌گرفت، تصویب برجام در مجلس با رأی بالاتری همراه می‌شد.

رئیس کمیسیون ویژه بررسی برجام همچنین ضمن تأکید بر ضرورت عدم توقف در مباحث قبل از تصویب برجام و اهمیت نگاه به آینده برای جلوگیری از پروژه نفوذ دشمن، خاطر نشان کرد: البته برخی افراد علاقه دارند درباره موضوعات منطقه‌ای نیز همچون برجام عمل کرده و با آمریکا به گفتگو بنشینند اما نظام اجازه چنین کاری را به آن‌ها نخواهد داد.

وی در ادامه با بیان اینکه یکی از محورهایی که امروز بیشترین تلاش برای نفوذ در آن صورت می‌گیرد، انتخابات مجلس خبرگان رهبری بوده و خط نفوذ دشمن به دنبال پیروزی در انتخابات مجلس خبرگان و یا مشروعیت‌زدایی از آن است، ادامه داد: در این میان صحبت‌هایی مطرح می‌شود که به دنبال تحت تأثیر قرار دادن فضای کشور در مواجهه با استکبار است.

این نماینده مجلس مسئله نفوذ را فراتر از چنین موضوعاتی برشمرد و تأکید کرد: اگر در برابر این نفوذ دقت نکنیم مانند سرطان تمام پیکر نظام را فرا می‌گیرد و راه علاجی نخواهد داشت اما اگر از ابتدا دقت کنیم قابل کنترل است و در این زمینه بدترین سرطان تفکر آمریکایی و عناصر مرتبط با آن هستند.

وی با اشاره به اینکه نفوذ دشمن در حوزه‌های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی گسترش پیدا کرده است، گفت: در این زمینه برخی مسئولین حساسیتی ندارند و دروازه‌ها را به روی دشمن باز کرده‌اند و زمانی هم که نهادهایی حساسیت نشان داده و بر اساس قانون افرادی را در این زمینه دستگیر می‌کنند فریادشان بلند می‌شود چراکه این افراد به وجود بحران برای ادامه حیات نیاز داشته و منافعشان بر منافع ملت غلبه دارد.

رئیس کمیسیون ویژه بررسی برجام همچنین از فعال شدن مجموعه‌های جریان اعتدال برای نقش‌آفرینی در انتخابات مجلس شورا خبر داد و افزود: اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس به دنبال ورود 50 نماینده اثرگذار به عنوان اقلیت فعال هستند به شرطی که اکثریت مجلس در دست جریان اعتدال باشد و می‌خواهد آقایان ناطق نوری و لاریجانی را با خود در این مسیر همراه کنند.

وی در پایان به تلاش اصولگرایان برای وحدت تحت نظارت آیات یزدی، مصباح و موحدی کرمانی اشاره کرد و گفت: اصولگرایان نباید اشتباه بزرگ خود در انتخابات سال 92 را تکرار کنند و باید از نگاه قومی و قبیله‌ای عبور کرده و نگاه جبهه‌ای داشت.


فرم در حال بارگذاری ...

کجای برجام افتخار ملی است؟

نوشته شده توسطرحیمی 21ام آبان, 1394

منبع:افسران


فرم در حال بارگذاری ...

خائنین و ساده‌اندیشان دنبال بزک کردن چهره آمریکا هستند.

نوشته شده توسطرحیمی 21ام آبان, 1394

سرلشکر رشید در مراسم بزرگداشت شهید طهرانی مقدم:

جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح گفت: بعد از توافق هسته ای برخی بدنبال بزک کردن چهره منفور امریکا و منتظر فاصله گرفتن سیاسی ایران از مقابله با استکبار هستند. اینها دو دسته اند، یا خائن‌اند یا ساده‌اندیش که ما در برابر هر دو باید بایستیم.

 سردار سرلشکر غلامعلی رشید جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح طی سخنانی در مراسم چهارمین سالگرد شهادت سردار شهید حسن طهرانی مقدم و جمعی از نیروهای موشکی سپاه پاسداران با بیان اینکه بنده در همه ایام جنگ حضور داشتم و در عملیاتها کنار رزمندگان بودم و قادرم به طور دقیق از همه اینها صحبت کنم، اظهار داشت: ما هنوز هم در جنگ و در کنار شهدا زندگی می‌کنیم؛ هنوز هم دفتر و تاریخ جنگ را نبسته ایم و از بدی ها و خوبی های جنگ حرف می‌زنیم و یکی از دلایل آن هم تشییع با شکوه شهدای غواص و مدافعین حرم است.

وی دفاع مقدس را یک اتفاق جهانی و متمایز از جنگهای دیگر نظیر جنگ ویتنام، کره، اعراب و اسراییل دانست و افزود: حضرت امام(ره) یک نه بزرگ به شرق و غرب گفت و همه استکبار به مقابله با آن پرداخت.

رشید حمایت شرق و غرب از رژیم بعث عراق را نشانه عظمت و مظلومیت ملت ایران در جنگ دانست و گفت: در این جنگ دشمن نابود شد و ملت ما فاتح میدان بود و امروز باید حقیقت دفاع مقدس را برای جوانان بازگو کنیم تا بدانند که این جنگ چقدر مشکل بود و فرماندهان ما چه روح بزرگی داشتند. فرماندهان شهید ما وقتی در برابر دشمن می‌ایستادند، همه رزمندگانشان هم می ایستادند.

جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح گفت: زمانی که طهرانی مقدم توپخانه را ساماندهی می کرد، روزی حسن شفیع زاده را صدا کردم و گفتم بچه ها از کمبود آتش گله دارند و او هم پاسخ داد سهمیه توپهای ما 7 گلوله و دشمن 180 گلوله است.» جنگیدن با این توان، نشان‌دهنده حماسه‌سازی فرماندهان و رزمندگان ماست.

رشید افزود: در همان زمان امام(ره) فرمودند به این مضمون که من دست و بازوی کسانی که در مسیر تولید گلوله تلاش می‌کنند را می‌بوسم و حاج احمدآقا به من گفت امام(ره) این حرف را از تا دل زدند.

...

>

وی تصریح کرد: ما زمانی عظمت حماسه ملت ایران در دفاع مقدس را متوجه شویم که آن را با جنگ‌های دیگر مقایسه کنیم.

جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در بخش دیگری از سخنان خود به جنگ‌های گذشته ایران و روس اشاره کرد و گفت: در جنگی که 12 سال با روسها طول کشید، نتیجه‌ای جز شکست ایران و انعقاد قرارداد ترکمنچای نداشت که ما هم زمین دادیم و هم دیدیم که روسها چه بلاهایی که سرمان نیاوردند.

وی افزود: رضاخان فقط در مقابل ملت خودش قلدر بود نه بیگانگان و دیدیم که نهایتا در مقابل دشمنان خارجی فرار کرد و ارتشش از هم پاشید.

رشید ادامه داد: یکی از آقایان که زیاد یادداشت می‌نویسد گفته بود مگر ارتش رضاخان می‌توانست در برابر متجاوزین انگلیسی و … مقاومت کند؟ من به این آقا گفتم بی انصاف، تو دلاوری ها و مقاومت رزمندگان ما را دیده ای پس بله می توانست.

این فرمانده عالیرتبه نیروهای مسلح خاطرنشان کرد: آنچه همیشه درباره شهدا گفته می‌شود، سبقه رفتاری و اخلاقی آنهاست که البته هرچند بسیار مهم است اما باید درخصوص نحوه تصمیم گیری آنها در شرایط سخت و عمل و همت و پشتکارشان نیز سخن گفته شود و ما باید ابعاد فرماندهی و مدیریت فرماندهان شهیدمان را بدانیم.

رشید گفت: آنچه که حسن طهرانی مقدم را از بقیه متمایز می‌کند، عملکرد او در در سخت‌ترین انتخابها، مدیریت یگان و نیز انجام مسئولیت در شرایط حساس بود.

جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح همچنین با اشاره به نمایش پایگاه‌های زیرزمینی موشکی سپاه در روزهای اخیر گفت: 17 مهرماه خدمت رهبر معظم انقلاب بودیم و من از توانایی های هوافضا گزارش می‌دادم که آقا فرمودند کار تبلیغاتی آقای حاجی‌زاده بسیار خوب بود و گویش ایشان هم برای مردم جالب بود. منظورشان نشان دادن شهر موشکی سپاه بود.

وی اظهار داشت: حسن طهرانی مقدم در تاریخ 20 آذر 60 در سنگر روستای بردیه در عملیات طریق القدس یادداشتی به من داد و خطری را گوشزد کرد و من به ا گفتم برو دنبال کار توپخانه و خمپاره ها را رها کن. در آن نامه از توپخانه ارتش ناامید شده بود.

جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ادامه داد:

من یک بار گفتم فرماندهان سپاه ژنرال های جوان بودند که یکی از آقایان که الان هم از مسئولین است ناراحت شد و گفت که پس بقیه فرماندهان چه؟ که به او گفتم البته ارتش هم ژنرال جوان داشت مثل صیاد شیرازی که سی و چند سال بیشتر نداشت اما کاری که حسن کرد یک معجزه بود.

رشید با تاکید بر اینکه باید دوستان و یاران قدیم حسن از او بگویند تا همه بدانند که چطور او یگان توپخانه را راه انداخت، تصریح کرد: آتش توپخانه حسن، بلای آسمانی بعثی ها، منافقین و صهیونیست ها بود.

وی خاطرنشان کرد: سال 77 نقطه عطفی در زندگی حسن طهرانی مقدم بود که به فکر بازدارندگی در برابر رژیم صهیونیستی افتاد و در سال 79 موشکی با برد 2 هزار کیلومتر شلیک کرد.

جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در بخش دیگری از سخنان خود به موضوع هسته‌ای پرداخت و گفت: بعد از توافق هسته ای برخی بدنبال بزک کردن چهره منفور امریکا و منتظر فاصله گرفتن سیاسی ایران از مقابله با استکبار و امریکا هستند. اینها دو دسته اند، یک دسته ساده اندیش‌اند و خائن نیستند که شاید از برخی مسئولین هم جزوشان باشند اما یک عده مغرض و خائن و نفوذی اند. ما در مقابل هر دو دسته باید بایستیم چون اینها می خواهند پای امریکا را به ایران باز کنند.

رشید گفت: توافق هسته ای به معنای همسویی ایران با قدرتهای استکباری و امریکا در مسایل منطقه نیست اما دشمن همواره برنامه خود را برای مقابله با انقلاب اسلامی دنبال می کند.

وی ادامه داد: تقابل ما با امریکا صرفا برروی منافع جغرافیایی نیست بلکه براساس تقابل اسلام و کفر است.

این مقام عالیرتبه نظامی اظهار داشت: آژانس در نطنز و مراکز هسته ای ما دوربین دارد اما آیا از دیمونا هم بازرسی کرده است؟ رژیم صهیونیستی بالای 90 درصد غنی سازی می‌کند و بمب اتم می‌سازد اما چرا کسی به آنها چیزی نمی‌گوید؟

رشید تصریح کرد: اینها در حالیست که حضرت آقا فتوا دادند که تولید، نگهداری و بکارگیری بمب اتمی حرام است و به مسئولین سیاست خارجی هم گفتند این را در سازمان ملل ثبت کنید.

وی در بخش پایانی سخنان خود با بیان اینکه نیروی هوافضای سپاه شالوده قدرت ایران را در ابعاد دفاعی و تهاجمی بنا کرده‌است، تاکید کرد:

حمایت ایران از مسلمانان و مظلومین عالم ادامه خواهد داشت هرچند دشمنان در آینده با همین بهانه ملت ایران را تحت فشار می گذارند.

جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح گفت: ما چشم انداز روشنی خواهیم داشت که شامل ثبات سیاسی و امنیتی و رفع مشکلات معیشتی مردم و حمایت از مظلومین عالم خواهد بود.

منبع: فارس


فرم در حال بارگذاری ...

اربعین نماد محبت انسان‌ها به یکدیگر است

نوشته شده توسطرحیمی 21ام آبان, 1394

این استاد حوزه گفت: ما در عرضه راهپیمایی عظیم اربعین و محبت متبلور شده در این این مراسم به جهان بی‌رمق و ناتوان هستیم و باید در این زمینه بیشتر تلاش کنیم.

اربعین نماد محبت انسان‌ها به یکدیگر است؛

اولین همایش ملی ظرفیت‌های فرهنگی تمدنی اربعین صبح روز بیستم آبان با سخنرانی آیت‌الله حائری شیرازی، استاد حوزه و دانشگاه و با حضور پژوهشگران و مسئولان حوزه هنری از جمله حجت الاسلام و المسلمین خاموشی ریاست حوزه هنری، خسرو زینال‌پور ریاست آموزش حوزه هنری و وحید یامین‌پور ریاست پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی افتتاح شد.

آیت‌الله حائری شیرازی در ابتدای این مراسم گفت: امنیت، عدالت، آزادی، حرمت انسانی و محبت، اساس حیات انسانی است و در همه این موارد آن چه غرب عرضه داشته چیزی جز یک سراب نبوده است.

وی افزود: اگر در عصر حجر به عنوان یکی از ناامن‌ترین دوران حیات بشری انسانی با قدرت بازویش سنگی را به سمت کسی پرتاب می‌کرد، امروز اما این قدرت بازو به موشک‌های قاره‌پیما و تهدیدی برای امنیت بشر تبدیل شده است.

این استاد حوزه ادامه داد: سازمان ملل به عنوان گل سرسبد تمدن غرب به جای برقراری عدالت شورای امنیتی دارد که پنج کشور در آن هر چه بخواهند می‌کنند و در مقابل صدای صد کشور دیگر شنیده هم نمی‌شود.

وی در خصوص محبت به عنوان یکی از محورهای اساسی حیات انسان تصریح کرد: امروز در غرب هم حتی میان زن و شوهر محبت وجود ندارد اما در مقابل اربعین نماد محبت انسان‌ها است به طوری که بیش از 23 میلیون انسانی که بیش از این با یکدیگر می‌جنگیدند، حالا به شدت یکدیگر را دوست دارند.

آیت‌الله حائری شیرازی اظهار داشت: اگر ظرفیت اربعین در اختیار تمدن غرب بود از چنین جمعیتی برای ایجاد بازار پررونق در جهت عرضه اجناس با قیمت بسیار بالا استفاده می‌کرد.

وی با بیان اینکه «ما اربعین را تولید نکردیم پس لااقل در عرضه آن به عالم کوشا باشیم» تصریح کرد: ما در عرضه راهپیمایی عظیم اربعین و محبت متبلور شده در این این مراسم به جهان بی‌رمق و ناتوان هستیم و باید در این زمینه بیشتر تلاش کنیم.

استاد حوزه با اشاره به نحوه پذیرایی مردم عراق اظهار داشت: اگر کسی حتی مواد غذایی برای پذیرایی نداشته باشد زائران را مشت و مال می‌دهد و یا درب خانه اش برای استفاده زائران از سرویس بهداشتی باز می‌گذارد.

وی رفتار اشتباه «خودی‌ها» را باعث تحریک اجانب خلق کننده داعش دانست و تاکید کرد: رفتار اشتباه در برخورد با اتباع بیگانه از جمله افغان‌ها باعث پیدایش داعش شد.

آیت‌الله حائری شیرازی در پایان خاطرنشان کرد: تمدن غرب انسان را خشک و فاقد محبت می‌کند تا سرتاسر زندگی‌اش سرشار از دشمنی بدون هیچ دوستی و محبت باشد.

در ادامه این همایش حجت‌الاسلام و المسلمین خاموشی با اشاره به احادیث در خصوص فضلیت راهپیمایی اربعین اظهار داشت: بر اساس روایات هر کس یک قدم پیاده در مسیر حرم امام حسین (ع) بردارد تمام گناهان او پاک شده و برایش ثواب نوشته می‌شود.

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(0)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(1)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
3.0 stars
(3.0)
نظر از: زلال نور [عضو] 
3 stars

سلام علیکم، خداقوت، ازتون راهنمایی میخواستم که چطور برای حوزه علمیه خودمون یعنی شوش دانیال .ع. وبلاگ درست کنیم؟ یعنی از طریق کوثر نت چطور وبلاگ گروهی درست کنیم؟ ممنون میشم اگه راهنماییم کنید

1394/08/21 @ 10:44


فرم در حال بارگذاری ...

ارتباط‌های نامشروع در فضای مجازی سرچشمه بسیاری از طلاق‌هاست.

نوشته شده توسطرحیمی 21ام آبان, 1394

آیت‌الله مکارم گفت:

باید به جوانان استفاده از فضای مجازی را آموزش داد؛ مخصوصا تحصیل کرده ها؛ چراکه متأسفانه طلاق در میان آنان بیشتر از بقیه جوانان است.

 آیت الله مکارم شیرازی بیستم آبان در ابتدای درس خارج فقه خود در مسجد اعظم قم با اشاره به روایتی از امام باقر(ع)، اظهار داشت:

«رسول خدا به مردى برخورد و از او پرسيد که همسرت چه مى كند؟

عرض كرد يا رسول اللّه ! طلاقش دادم ؛

حضرت پرسيد: بى هيچ ايرادى؟! عرض كرد : بى هيچ ايرادى.

آن مرد دوباره ازدواج كرد: پس ، پيامبر صلى الله عليه و آله به او برخورد و پرسيد : ازدواج كردى؟

عرض كرد : آرى . بعد از مدتى از او پرسيد: همسرت چه مى كند؟

عرض كرد: طلاقش دادم؛ فرمود : بى هيچ ايرادى؟! عرض كرد: بى هيچ ايرادى.

آن مرد بار ديگر نيز ازدواج كرد و باز پيامبر صلى الله عليه و آله او را ديد و پرسيد : ازدواج كردى؟

عرض كرد : آرى .

پس از مدتى به او فرمود : همسرت چه مى كند؟ عرض كرد: او را طلاق دادم .

حضرت پرسيد : بى هيچ ايرادى؟! عرض كرد: بى هيچ ايرادى.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود :

خداوند عزّ و جلّ مردان و زنانى را كه همواره تغيير همسر مى‌دهند دشمن دارد، يا آنها را لعنت مى كند».

وی با انتقاد از افزایش آمار طلاق در جامعه، ابراز داشت: افزایش طلاق همچون موریانه پایه و نظام خانواده را بر هم ریخته و متأسفانه آمار طلاق نسبت به سالیان قبل در حال رشد است که نگران کننده است.

...

این مرجع تقلید با اشاره به تبعات و آثار فردی و اجتماعی طلاق در جامعه، خاطرنشان ساخت: بچه های بی سرپرست، یکی از تبعات طلاق در جامعه است که به بچه های خطرناکی در جامعه تبدیل می شوند.

آیت الله مکارم شیرازی با تأکید بر آسیب شناسی دقیق افزایش آمار طلاق، تصریح کرد: برخی فقر را عامل طلاق در جامعه می دانند؛ در حالی که بسیاری از طلاق ها در خانواده های مرفه و البته تحصیل کرده رخ می دهد.

این استاد درس خارج حوزه بیان داشت: ارتباط های نامشروع در فضای مجازی، یکی از عوامل افزایش طلاق در جامعه است.

وی رواج طلاق را یکی از آسیب های فضای مجازی دانست و ابراز داشت: در این فضا کارهای بسیار مهمی می توان انجام داد که بر همگان روشن است؛ اما در مقابل آسیب های شدید و خطرناکی دارد که از جمله آن رواج طلاق در جامعه می باشد.

این مرجع تقلید با بیان این مطلب که باید کاری کرد تا جلوی این آسیب ها گرفته شود، خاطرنشان ساخت: امروزه نامه های بسیاری به دفتر ما ارسال و به موضوعاتی همچون طلاق پرداخته می شود که بسیاری، سرچشمه آن را فضای مجازی می دانند.

آیت الله مکارم شیرازی با اشاره به وظیفه مسئولان أمر و تأکید بر جدیت ورود در معضلات فضای مجازی، تصریح کرد: خوشبختانه بنا شده است که در برنامه ها و آسیب های فضای مجازی ورود کرده و مطالعه کنند که کاری مهم و خوب است.

این استاد درس خارج حوزه بیان داشت: باید به جوانان استفاده از فضای مجازی را آموزش داد؛ مخصوصا تحصیل کرده ها؛ چراکه متأسفانه طلاق در میان آنان بیشتر از بقیه جوانان است.

وی در پایان اظهار داشت: اینکه ماه به ماه و سال به سال طلاق در کشور رشد داشته باشد، مناسب ما نیست.

 


فرم در حال بارگذاری ...

چه کسانی امام حسین(ع) را یاری نکردند؟

نوشته شده توسطرحیمی 20ام آبان, 1394

از منظر جریان‌شناسی تاریخی، می‌توان طیف‌ها و افراد مختلف زمانه‌ی سیدالشهدا علیه‌السلام را در سه جریان کلی مورد بررسی قرار داد:

جریان اول

جریان سیدالشهدا علیه‌السلام شامل خود ایشان و یارانی می‌شد که در صحرای کربلا به‌همراه ایشان به شهادت رسیدند؛ افرادی که مبانی بنیادین و مبانی معرفتی خوبی داشتند و مسائل اسلامی را در دوره‌ی خود به‌خوبی درک کرده بودند. این جمع چون با استدلال و اندیشه‌ی صحیح به مسئله‌ی امامت پی برده بودند، دیگر در هر مسئله‌ای با امام حسین علیه‌السلام بحث‌وجدل نمی‌کردند و نگاه او را کامل‌ترین نگاه نسبت به همه‌ی مسائل و نسبت به همه‌ی رجال آن عصر می‌دانستند، زیرا نگاهشان به مسئله‌ی امامت این بود که امام، معصوم از هرگونه خطا و اشتباه است، بی‌هوا و مؤمن راستین است، سخنش سخن خداست و در عین‌حال دشمن‌شناسی قوی و مسلط به مسائل روز و خلاصه حجت است.

در عین‌حال که نگاه و مبانی این افراد سالم بود، آن‌ها عمل صالح و سالم هم داشتند. چون دید و نگاه سالم به‌تنهایی انسان را حفظ نمی‌کند. چه بسیار افرادی که در روز عاشورا به حقانیت امام حسین علیه‌السلام ایمان داشتند، ولی چون شکم‌هایشان از حرام پر بود، از قاتلان ایشان شدند. اما این افراد، هم نگاه و مبانی سالم داشتند، و هم عمل صالح.

جریان دوم

جریان دوم، جریان اموی به رهبری یزید بود که اساس آن برپایه‌ی ظلم و فساد استوار بود. باطل بودن جریانی مثل یزید الان برای ما کاملاً روشن است، اما در آن دوره با همه‌ی فسق‌ و فجورهایش، شفاف نبود. منطق بنی‌امیه، منطق استکبار، منطق تفرعن و منطق قبیله‌ی برتر بود. نیازی به توضیح نیست که این منطق، منطق باطلی است و قدرت‌هایی مثل آمریکا، اسرائیل و انگلیس الان همان منطق بنی‌امیه را دارند و خود را برتر می‌دانند. می‌توان گفت مبانی مدرن غرب، همان نگاه بنی‌امیه است، اما با تئوری‌پردازی قوی‌تر و شیک‌تر. این تفکر باطل است و با فطرت انسانی تعارض دارد و جریان امام حسین در تعارض و تقابل با این جریان بود. تقابل جریان حسینی و اموی با یکدیگر کاملاً روشن است.

جریان سوم

اما در میان دو جریان فوق، جریان سومی وجود داشت که توجه به آن اهمیت ویژه‌ای دارد. این جریان، جریان گسترده و بزرگی است که زیاد به آن پرداخته نشده است، ولی واقعاً نیاز به بحث دارد. این جریان، خود به چند دسته‌ی کوچک تقسیم می‌شود. بسیاری از افراد این جریان کسانی بودند که در ظاهر یا حتی در مواردی در باطن، طرفدار و محب سیدالشهدا علیه‌السلام و خیلی مواقع هم همراه اهل‌بیت علیهم‌السلام بودند، اما این حب و ارادت مانند جریان رهروان سیدالشهدا علیه‌السلام حب و ارادت تام نبود؛ به‌طوری‌که حاضر نشدند با نهضت عاشورا همراهی کنند. البته هر قسم از این جریان به یک دلیلی که ذکر خواهد شد، حاضر نبودند هزینه‌ی قیام در کنار امام حسین علیه‌السلام را بپردازند.

...

قسم اول از این جریان افرادی هستند که در رکاب اهل‌بیت حرکت می‌کردند، اما به‌دنبال منافع مالی و دنیوی خود بودند. به‌هرحال ائمه‌ی اطهار علیه‌السلام به‌دنبال برپایی حکومت بودند، جایگاه و اعتباری در عالم و روزگار خود داشتند و عده‌ای می‌خواستند از این موقعیت برای خود دکانی باز کنند، دم‌ و دستگاه درست کنند و به نان‌ونوایی برسند. بخشی از مردم کوفه و بصره را در آن زمان می‌توان جزء این گروه نام برد. یکی از چهره‌های برجسته‌ی این دسته، احنف‌ بن ‌قیس، یکی از سران قبایل بصره است که در جنگ صفین همراه امام علی علیه‌السلام بود، ولی وقتی امام حسین علیه‌السلام در مسیر حرکت به‌سوی کربلا طی نامه‌ای از او کمک خواست، گفت: «قد جرّبنا آل أبی الحسن فلم نجد عندهم إیالة ولا جمعا للمال ولا مکیدة فی الحرب» : «ما فرزندان اباالحسن را آزموده‌ایم. در نزد این‌ها از توانایی حکومت کردن، جمع‌آوری مال و ثروت و حیله و مکر در جنگ خبری نیست.»

وی با این جمله راز همراهی گذشته‌اش با اهل‌بیت علیهم‌السلام را فاش کرد، زیرا گفت من بارها خاندان علی علیه‌السلام را درک کرده‌ام، کنار آن‌ها که باشی، نه پول و ثروتی نصیبت می‌شود و نه پست و مقامی و نه در جنگ‌ها اهل نیرنگ هستند. پس قسم اول از این جریان به‌دنبال منافع مالی و دنیوی بودند و هر جبهه‌ای که این مسائل در آن تأمین می‌شد، به آن می‌پرداختند.

قسم دوم از این جریان که از امام فاصله گرفتند، افرادی بودند که در ظاهر خود را محب و ارادتمند به اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌نمایاندند، اما در واقع ارادتی به آنان نداشتند و ابراز ارادتشان فقط یک ظاهرسازی بود؛ یکی از افرادی که می‌توان برای این قسم نام برد، عبدالله‌ بن ‌عمر است. زمانی که سیدالشهدا علیه‌السلام از مدینه به‌سوی مکه در حرکت بود، نزد امام رفت و گریه شدیدی کرد و از دشمنی یزیدیان با اهل‌بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم و بیعت مردم با یزید گفت. آن‌گاه امام علیه‌السلام را به صلح و بیعت دعوت نمود و عازم مدینه شد.

بعضی شاید درباره‌ی وی بگویند که ایشان فردی فقیه، عابد، زاهد و مقدس، اما قدری ساده‌اندیش و بی‌بصیرت بوده و به همین دلیل سیدالشهدا علیه‌السلام را یاری نکرده است، ‌ اما شواهد تاریخی چیز دیگری را نشان می‌دهد. همین عبدالله‌بن‌عمر در دوره‌ی قبل از سیدالشهدا علیه‌السلام، با امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام بیعت نمی‌کند و می‌گوید دلیل اینکه من با شما بیعت نمی‌کنم این است که تو با اهل قبله و کسانی که نماز می‌خوانند می‌جنگی و لذا شک دارم که با تو بیعت کنم. اما همین فرد با حجاج‌ بن ‌یوسف که فردی خونریز و سفاک بود، بیعت می‌کند.

جالب این است زمانی که برای بیعت با حجاج می‌رود، حجاج می‌گوید دست من بند است، با پای من بیعت کن و می‌رود با پای حجاج بیعت می‌کند. حجاج‌بن‌یوسف شخصی سفاک است که طی بیست سال فرمانروایی خود، غیر از کسانی که در جنگ‌ها کشت، دوازده هزار نفر را بعد از دستگیری زیر شکنجه به قتل رساند، هنگامی که به درک واصل شد پنجاه هزار مرد و سی هزار زن در زندانش محبوس بودند که از این تعداد شانزده هزار نفر بدون لباس و عریان به سر می‌بردند. وی زنان و مردان را یکجا و در زندان‌های بی‌سقف حبس می‌کرد؛ به‌طوری‌که از گرمای تابستان و سرمای زمستان در امان نبودند. بعد عبدالله‌بن‌عمر با چنین آدمی بیعت می‌کند و در زمان بیعت کردن با وی می‌گوید که از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم شنیدم که فرمودند: «من مات و لا إمام له مات میته جاهلیه»؛ هرکس بمیرد و امامش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است.» حجاج هم دراز کشیده بود و گفت با پای من بیعت کن و عبدالله‌بن‌عمر با پای وی بیعت کرد.

دسته‌ی سوم از کسانی که در جریان قیام سیدالشهدا علیه‌السلام گوشه‌گیری کردند و با آن حضرت همراه نشدند، نه مشکل طمع مال داشتند و نه مشکل بیماردلی؛ یعنی انسان‌های بدی نبودند، اما به‌خاطر ضعف تحلیل و ضعف مبانی دینی‌شان اهل شک بودند و در مواقع حساس نمی‌توانستند تصمیم درست را بگیرند. افرادی مانند سلیمان‌بن‌صرد خزاعی از این دست به‌شمار می‌آیند. او آدم خوبی بود، اما به‌علت معرفت ناقص به امام حسین علیه‌السلام، ضعف تحلیل و فقدان بصیرت، از قافله‌ی عاشورا دور ماند. وی حتی به امام حسین علیه‌السلام نامه نوشت و ایشان را برای قیام به کوفه دعوت کرد. در نامه‌ی او و برخی از بزرگان شیعه‌ی کوفه چنین آمده است: «ما پیشوایی نداریم. ‌ نزد ما بیا تا که شاید خدا به‌واسطه‌ی شما ما را بر محور حق گرد آورد. نعمان‌بن‌بشیر در قصر حکومتی لانه کرده، ولی ما روز جمعه با او نماز نمی‌گزاریم و برای نماز عید همراهش از شهر خارج نمی‌شویم. اگر بفهمیم شما نزد ما می‌آیی، او را از شهر [کوفه] بیرون می‌کنیم و به شام برمی‌گردانیم.»

اما او روز عاشورا به یاری امام نیامد، درحالی‌که می‌دانست سیدالشهدا برحق است و یزید از ریشه فاسد است، اما شک کرد و نیامد. بعد همین سلیمان‌بن‌صرد بعد از عاشورا گفت که ما خودمان امام حسین علیه‌السلام را دعوت کردیم و ایشان مهمان ما بودند، ولی به‌خاطر عدم یاری ما به شهادت رسیدند. حالا باید برویم کشته شویم، شهید شویم تا پاک شویم و به‌همین دلیل فرمانده‌ی قیام توابین شد و طی سخنرانی‌اش گفت: «ما در انتظار آمدن خاندان پیامبرمان بودیم و به آن‌ها وعده‌ی یاری می‌دادیم و به آمدن ترغیب‌شان می‌کردیم، ولی وقتی آمدند، در یاری‌شان سستی کرده، دورویی کردیم و تماشاچی شدیم و منتظر ماندیم ببینیم چه می‌شود تا اینکه فرزند پیامبرمان و باقی‌مانده‌ی و شیره‌ی ‌جان و گوشت و خون پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم نزد ما کشته شد.» سپس به مردم گفت: «به‌پا خیزید که خدایتان خشمگین است. نزد همسرانتان و فرزندانتان بازنگردید تا خدا از شما راضی شود و گمان نمی‌کنم خدا راضی شود مگر اینکه قاتلانش را بکشید یا کشته شوید. از مرگ نترسید والله اگر از مرگ بهراسید، ذلیل می‌شوید.»

وقتی شخصیت سلیمان‌بن‌صرد را در زمان امیرالمؤمنین پیگیری می‌کنیم، می‌بینیم که حضرت برای جنگ جمل از کوفه نیرو درخواست کرده بود، ولی سلیمان نیامده بود. بعد از جنگ جمل، وقتی امام علی علیه‌السلام از بصره وارد کوفه شدند، سلیمان‌بن‌صرد خزاعی هم به دیدن حضرت آمدند، چون که از بزرگان کوفه محسوب می‌شد. وقتی خدمت امام علی علیه‌السلام رسید، حضرت او را سرزنش کرد که چرا به جنگ جمل نیامدی؟ سلیمان بهانه‌هایی آورد، اما حضرت علی علیه‌السلام نپذیرفتند و به او فرمود: «تو دچار تردید شده‌ای و منتظر ماندی و نیرنگ به کار بردی، درحالی‌که نزد من از مورد اطمینان‌ترین افراد بوده‌ای؛ چه چیز تو را واداشت تا از اهل‌بیت پیامبرت دست برداری؟» شخصیت سلیمان‌بن‌صرد به‌گونه‌ای بود که در کارها ثبات‌قدم نداشت، شک می‌کرد و دوباره تصمیم می‌گرفت. ابن‌سعد در کتاب «الطبقات‌الکبری» درباره‌ی سلیمان می‌نویسد: «کان کثیر الشک و الوقوف»؛ یعنی شخصیتش به‌گونه‌ای بود که خیلی در کارها تردید به دل راه می‌داد و توقف می‌کرد.

قسم چهارم شامل افرادی می‌شود که بررسی زندگی‌شان واقعاً برای امروز عبرت‌آموز است. این افراد حقیقتاً طرفدار امام حسین علیه‌السلام بودند. نه مشکل بیماردلی داشتند و اهل فساد بودند، نه نفاق و تردیدهای ناروا، و از جنگ و جبهه و جهاد هم نمی‌ترسیدند، اما نگاهشان به مسئله‌ی امامت مانند اصحاب سیدالشهدا علیه‌السلام نبود و آن معرفت عمیق و صحیح را به مسئله‌ی امامت و شخص امام حسین علیه‌السلام نداشتند، آن‌ها فکر می‌کردند همان‌گونه که خود امام گاه‌وبیگاه در اقداماتش با آنان مشورت می‌کند؛ همچنان که می‌توانند به امام مشورت بدهند، در برابر تصمیم امام هم می‌توانند تصمیم دیگری بگیرند، و خط برگزیده‌ی امام را اشتباه بشمارند و خط دیگری را که به نظرشان درست‌تر است؛ انتخاب کنند. آن‌ها در قضیه‌‌ی عاشورا معتقد بودند مبارزه‌ی نظامی با یزید کاری نادرست و بی‌ثمر است، زیرا کوفیان به امام علیه‌السلام وفا نمی‌کنند و امام در برابر یزید شکست می‌خورد و به شهادت می‌رسد. بنابراین طبق تحلیل خودشان به این نتیجه رسیدند که قیام امام حسین علیه‌السلام فایده‌ای ندارد. ازاین‌رو از همراهی با امام خودداری کردند.

این نگاه تعامل حتی به افراد خاندان بنی‌هاشم و اقوام سیدالشهدا علیه‌السلام هم سرایت کرده بود. نظر این افراد از نظر تحلیلی این بود که امام حسین علیه‌السلام می‌روند، جان خود را از دست می‌دهند و به نتیجه‌ای هم نمی‌رسند. امام حسین علیه‌السلام برای آن‌ها طی نامه‌ای نوشت: «فَأِنَّ مَنْ لَحِقَ بِی اُسْتُشْهِدَ وَمَنْ لَمْ یلْحَقْ بِی لَمْ یدْرِک الْفَتْحَ»؛ هرکس به من بپیوندد، شهید خواهد شد و هرکس به من ملحق نشود، به فتح و پیروزی نخواهد رسید.

ابن ‌جعفر که خودش از بزرگان بنی‌هاشم و اقوام امام حسین علیه‌السلام است، جزء همین دسته قرار می‌گیرد. حتی در ماجرای کربلا فرزند خودش را تقدیم امام حسین علیه‌السلام می‌کند و فرزندش در ماجرای کربلا به شهادت می‌رسد، ولی خودش نمی‌رود و به حضرت می‌گوید که جنگ با یزید عواقب سوئی دارد و به نتیجه نمی‌رسد و ضربه می‌خوریم. بهتر است با تعامل و ادبیات نرم با این‌ها برخورد کنیم. به امام حسین علیه‌السلام می‌گوید: «از مکه خارج نشو. من از کاری که تو آهنگ انجام آن را کرده‌ای، نگران هستم، ترس دارم خود و خاندانت را به هلاکت بسپاری.» این جملات نشان‌دهنده‌ی این است که ایشان احساس می‌کند یک فهم مستقلی در مقابل فهم امام حسین علیه‌السلام می‌تواند داشته باشد.

یک سؤال بزرگ در اینجا پیش می‌آید که چگونه فردی مانند ابن‌جعفر که فرزند جعفر طیار، صحابه‌ی بزرگ پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم و پسرعموی سیدالشهدا علیه‌السلام است، با آن عظمت و بزرگی به این روز می‌افتد؟ تحقیق و بررسی که می‌کنیم، می‌بینیم این فرد انسانی بخشنده، اهل کمک، باسخاوت و انسانی خوش‌نام بوده است، اما گاهی مبتلا به بی‌پولی می‌شد. به تعبیر امروزی، در سبک زندگی‌اش اهل قناعت نبود و زندگی پرخرجی داشت. معاویه از همین مشکل و روحیه‌ی او استفاده کرد. او روی شخصیت ابن‌جعفر کار کرد و پول به او می‌داد. یک میلیون درهم برای وی مقرری تعیین کرد و یزید هم که آمد این یک میلیون درهم را به دو میلیون درهم تبدیل کرد. معاویه مدعی بود به هیچ‌یک از بنی‌امیه به‌اندازه‌ای که به پسر جعفر طیار کمک مالی کرده، کمک نکرده است. البته فرزند جعفر این مبلغ را صرف کنز و تجملات نمی‌کرد، بلکه انفاق هم می‌کرد. به‌هرحال این کار زمینه‌ی مراوداتش با معاویه را زیاد کرد، حتی آن‌قدر مراوداتش با بنی‌امیه زیاد شد که یک‌بار معاویه دختر وی را برای یزید خواستگاری کرد. او هم می‌خواست به این ازدواج رضایت بدهد، ولی امام حسین علیه‌السلام جلویش را گرفت و به وی فرمود: حالا دیگر کارت به‌جایی رسیده که می‌خواهی به این‌ها (بنی‌امیه) زن بدهی؟ این‌ها که خون بنی‌هاشم از شمشیرهایشان می‌چکد. بعد ابن‌جعفر در جواب سیدالشهدا علیه‌السلام گفت چه‌کار کنم، بدهی دارم و در سایه‌ی این ازدواج، مالی به من می‌رسد.

طرح معاویه این بود که با توجه به موقعیت جعفر طیار در خاندان، خانواده‌اش را در مقابل خانواده‌ی علی علیه‌السلام به‌عنوان رقیب مطرح کند. هدفش از بزرگ جلوه دادن فرزند جعفر کاستن منزلت فرزندان علی علیه‌السلام بوده است؛ چنان‌که یک‌بار به او گفت: «چقدر حسن و حسین را بزرگ می‌شماری؟ درحالی‌که آن‌ها بهتر از تو نیستند، پدرشان نیز از پدر تو بهتر نیست و اگر فاطمه دختر پیامبر نبود، می‌گفتم مادرت اسماء نیز از او کمتر نیست»؛ گرچه او به معاویه گفت به‌خدا این‌ دو و پدرشان بهتر از من هستند. ولی اگر کید معاویه و خدعه‌ی او خوب برایش جا افتاده بود، می‌بایست به معاویه تودهنی محکم‌تری بزند، لکن ظاهراً به این نتیجه رسیده بود که با امویان باید با ادبیات ملایم گفت‌وگو کرد.

کسانی مانند محمدابن‌حنفیه و ابن‌جعفر و ابن‌عباس به‌خاطر ارادت قلبی و رابطه‌ی فامیلی‌ای که با سیدالشهدا علیه‌السلام داشتند، اگر کسی نزد آن‌ها با سیدالشهدا علیه‌السلام می‌جنگید، آن‌ها قطعاً به کمک حضرت می‌آمدند، ولی چون اساس حرکت را درست نمی‌دانستند، آن‌قدر پای کار امام نبودند که به‌همراه ایشان از شهری به شهر دیگر بروند. این موضوع نشان می‌دهد که انقلابی بودن و پای یک نهضت بودن، خودش مراتبی دارد و امثال ابن‌جعفر به‌خاطر ضعف تئوریک و روحیه‌ی سازش، فقط حداقلی از این روحیه را داشتند.

یکی دیگر از مصادیق دسته‌ی چهارم، ابن‌عباس است. او نیز آرام‌آرام محاسباتش نسبت به بنی‌امیه عوض شد؛ یعنی مبارزه‌ی مسلحانه با آنان را در آن شرایط سزاوار نمی‌دانست. زمینه‌های اشتباه محاسباتی جناب عبدالله‌بن‌عباس موجب شد که بنی‌امیه همچنان به او امیدوار باشند و سعی کنند از طریق او در اراده‌ی اهل‌بیت علیهم‌السلام در مبارزه با ظلم و استکبار امویان، اخلال ایجاد کنند.

امروز هم جریان استکبار یکی از مدل‌های نفوذش این‌گونه است. نگاه و مبانی امروز رهبر معظم انقلاب نسبت به موضوع نفوذ، برگرفته از نگاه سیدالشهدا علیه‌السلام است، زیرا تاریخ دوره‌ی سیدالشهدا علیه‌السلام را که پیگیری کنیم، می‌بینیم همان نگاهی است که سیدالشهدا علیه‌السلام نسبت به مواجهه با استکبار داشته‌اند. دشمنی آمریکا با ما، دشمنی با جمهوری اسلامی به‌عنوان یک کشور و حضرت امام و مقام معظم رهبری به‌عنوان یک شخص نیست، بلکه دشمنی با انقلاب اسلامی و حتی به‌طور کلی‌تر، با اسلام است.

اساساً بنی‌امیه با آمریکا و اسرائیل از جهات متعددی شباهت دارند. انگار ماهیت مشترکی در تاریخ دارند. همه زیاده‌خواه هستند، انحصارطلب‌اند، می‌خواهند همه‌ی عالم را زیر سلطه‌ی خود و حزب خود داشته باشند، نه‌تنها با شیعه و شیعیان، بلکه با اسلام و انقلاب اسلامی دشمنی دارند، درصدد نابودی اسلام هستند، می‌خواهند فرهنگ و سبک زندگی مردم همان‌گونه‌ای باشد که آن‌ها می‌خواهند، برای مردم اهمیت قائل نیستند، به‌راحتی به حقوق مردم تجاوز می‌کنند، مردم را برده‌ی خود می‌پندارند و از قتل‌وغارتشان هیچ باکی ندارند و برنامه‌ریز، زیرک، تشکیلاتی و حزبی عمل می‌کنند. در این میان، تنها کسانی تا آخر در مسیر حق می‌مانند که تابع بی‌چون‌وچرای «ولی زمانه» باشند و رفتار و گفتار خود را با وی مطابقت دهند.

منبع : پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، سلیمانی امیری، جواد

 


فرم در حال بارگذاری ...

نماز کامل از دیدگاه امام صادق علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 20ام آبان, 1394

حماد بن عیسی گفت: در محضر امام صادق علیه السّلام بودم، به من فرمود: آیا می توانی نماز را خوب بخوانی؟ عرض کردم: چگونه نمی توانم و حال آنکه کتاب حریز را که درباره نماز نوشته شده است، از حفظ دارم. حضرت فرمود: برای تو ضرر ندارد، برخیز و نمازی بخوان تا من ببینم که چگونه می خوانی.

حسب الامر حضرت رو به قبله ایستادم و شروع به خواندن نماز کردم. تمام نماز را از نظر رکوع و سجود به جای آوردم، اما حضرت آن را نپسندید و فرمود: نماز را خوب نخواندی. واقعا چقدر زشت است برای مردی که شصت هفتاد سال از عمرش می گذرد و حال آنکه نمی تواند یک نماز کامل با مراعات حدود کامله آن بخواند. من خجالت کشیدم و خود را کوچک دیدم.

عرض کردم: فدایت شوم، شما نماز را به من تعلیم دهید.

پس، امام علیه السّلام رو به قبله راست ایستادند و دستهای خود را آزاد گذاردند و انگشتهای دست آن حضرت به هم گذارده شده بود و مابین دو قدم آن حضرت از سه انگشت باز، و بیشتر فاصله نداشت و انگشتهای پای خود را رو به قبله کردند و تا آخر نماز هم رو به قبله بود و با تواضع و حضور قلب گفتند: اللّه اکبر و سوره حمد و توحید را با ترتیل (به آرامی و خوبی) خواندند و بعد از تمام شدن سوره توحید، به قدر یک نفس کشیدن صبر کردند. بعد دست خود را بلند کرده تا مقابل صورت بردند و در حالی که ایستاده بودند گفتند: اللّه اکبر و پس از آن به رکوع رفتند و کف دست را به سر زانو گرفتند. انگشتان آن حضرت از هم باز بود. زانو را به عقب دادند، چنانکه پا راست شد و پشت آن حضرت طوری مساوی شد که قطره آبی بر آن می گذاشتند، به هیچ طرفی نمی ریخت. گردن خود را کشیده و سر به زیر نینداختند و چشم را بر هم گذاردند و سه مرتبه به آرامی گفتند: سبحان ربّی العظیم و بحمده.

...

>

بعد راست ایستادند و چون خوب ایستادند، گفتند: سمع اللّه لمن حمده و در همان حال که ایستاده بودند، دست را تا مقابل صورت خود بلند کردند و گفتند: اللّه اکبر و بعد به سجده رفتند. دو کف دست را پیش زانوها، مقابل صورت خود بر زمین گذاردند و انگشتان آن حضرت به هم گذارده شده بود. سه مرتبه گفتند: سبحان ربّی الاعلی و بحمده. اعضای بدن خود را از یکدیگر باز گرفته و بر هم نگذارده بودند (در حال سجده دست را به بدن نچسبانیده و بدن را بر پا نگذارده بودند) و بر هشت موضع بدن خود که به زمین گذارده بودند، سجده کردند که پیشانی و دو کف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا و سر بینی باشد.

بعد از نماز فرمودند: گذاردن هفت موضع در وقت سجده به روی زمین واجب است که پیشانی و دو کف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا باشد. و اما گذاردن بینی بر زمین سنت (مستحب) است و آنها همان مواضع است که خدا در قرآن فرموده است: و انّ المساجد للّه فلا تدعوا مع اللّه احدا و مسجدها از آن خداست و با وجود خدای یکتا کسی را به خدایی مخوانید. پس از آن سر از سجده برداشتند و وقتی نشستند گفتند: اللّه اکبر و به ران چپ نشسته، پشت پای راست را بر کف پای چپ گذاردند و گفتند استغفر اللّه ربّی و اتوب الیه و دوباره در حالی که نشسته بودند. گفتند: اللّه اکبر و بعد به سجده دوم رفتند و مانند سجده اول، سجده دوم را تمام کردند. و در رکوع و سجود هیچ یک از اعضای بدن را بر یکدیگر نگذارده بودند و موقع سجده آرنج دست خود را باز نگاه داشته و به زمین نگذارده بودند. در حال تشهّد خواندن، انگشتان دست آن حضرت از یکدیگر باز بود و به این کیفیّت دو رکعت نماز خواندند و چون از تشهّد فارغ شدند، فرمودند: ای حماد، این چنین نماز بخوان.

منبع : أمالي صدوق: 337/ 13

 


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم