حبیبنا ثارالله
نوشته شده توسطرحیمی 30ام مهر, 1396احسنت
بسیار زیبا و کاربردی بود
http://blog42.kowsarblog.ir
فرم در حال بارگذاری ...
اگر خدا عاشق بندهای شود، درِ هشت حقیقت را به روی او باز میکند
نوشته شده توسطرحیمی 30ام مهر, 1396...
فرم در حال بارگذاری ...
ورود اسراي اهل بيت علیهم السلام به مجلس يزيد
نوشته شده توسطرحیمی 30ام مهر, 1396
یزید ملعون چون از ورود اهلبیت طاهره علیهم السلام به شام آگهی یافت مجلس آراست و به زینت تمام بر تخت خویش نشست و ملاعین اهل شام را حاضر كرد، از آن سوی اهل بیت حضرت رسول صلی الله علیه و آله را با سرهای شهداء علیهم السلام در باب دالاماره حاضر كردند در طلب رخصت باز ایستادند. نخستین زحر بن قیس (لعنه) كه مأمور بردن سر حضرت حسین علیه السلام بود رخصت حاصل كرده بر یزید (پلید) داخل شد، یزید (لعنه) از او پرسید كه وای بر تو خبر چیست؟
گفت یا امیرالمؤمنین بشارت باد ترا كه خدایت فتح و نصرت داد همانا حسین بن علی با هیجده تن از اهلبیت خود و شصت نفر از شیعیان خود بر ما وارد شدند ما بر او عرضه كردیم كه جانب صلح و صلاح را فرو گذارد و سر به فرمان عبیدالله بن زیاد فرود آورد و اگرنه مهیای قتال شود ایشان اطاعت عبیدالله بن زیاد را قبول نكردند و جانب قتال را اختیار نمودند. پس بامدادان كه آفتاب طلوع كرد با لشكر برایشان بیرون شدیم و از هر ناحیه و جانب ایشان را احاطه كردیم و حمله گران افكندیم و با شمشیر تاخته بر ایشان بتاختیم و سرهای ایشان را موضع آن شمشیرها ساختیم، آن جماعت را هول و هرب پراكنده ساخت چنانكه بهر پستی و بلندی پناهنده گشتند بدانسان كه كبوتر از باز هراسنده گردد، پس سوگند با خدا یا امیرالمؤمنین به اندك زمانی كه ناقه را نحر كنند یا چشم خوابیده به خواب آشنا گردد تمام آنها را با تیغ درگذراندیم و اول تا آخر ایشان را مقتول و مذبوح ساختیم. اینك جسدهای ایشان در آن بیابان برهنه و عریان افتاده با بدنهای خون آلوده و صورتهای بر خاك نهاده همی خورشید بر ایشان میتابد، و باد خاك و غبار برایشان میانگیزاند و آن بدنها را عقابها و مرغان هوا همی زیارت كنند در بیابان دور.
چون آن ملعون سخن به پای آورد یزید (ملعون) لختی سر فرو داشت و سخن نكرد پس سر برآورد و گفت اگر حسین را نمیكشتید من از كردار شما بهتر خوشنود میشدم و اگر من حاضر بودم حسین را معفو میداشتم و او را عرصه هلاك و دمار نمیگذاشتم.
...
بعضی گفتهاند كه چون زحر (لعین) واقعه را برای یزید (پلید) نقل كرد آن ملعون بسیار متوحش شد و گفت ابن زیاد تخم عداوت مرا در دل تمام مردم كشت و عطائی به زحر نداد و او را نزد خود بیرون كرد.
و این معجزه بود از حضرت سیدالشهداء علیه السلام چه آنكه در اثناء آمدن به كربلا به زهیر بن قین خبر داد كه زحر بن قیس سر مرا برای یزید خواهد برد به امید عطا و عطائی به وی نخواهد كرد، چنانچه محمد بن جریر طبری نقل كرده.
پس مخف ربن ثعلبه كه مأمور به كوچ دادن اهلبیت علیهم السلام بود از در دارالامارة درآمد و ندا در داد و گفت: هذا مَحْفَر بْن ثَعْلَبَه اَتی اَمیرَالْمُؤمِنینَ بالِلئامِ الْفَجَره.
یعنی من مخفر بن ثعلبه هستم كه لئام فجره را به درگاه امیرالمؤمنین یزید (پلید) آوردهام. حضرت سید سجاد علیه السلام فرمود آنچه مادر مخفر زائیده شریرتر و لئیمتر است. و به روایت شیخ ابن نما این كلمه را یزید جواب مخفر داد و شاید این اولی باشد چه آنكه حضرت امام زین العابدین علیه السلام با این كافران كه از راه عناد بودند كمتر سخن میكرد.
شیخ مفید (ره) فرموده در بین راه شام با احدی از آن كافران كه همراه سر مقدس بودند تكلم نكرد، و گفتن یزید این نوع كلمات را گاهی شاید از بهر آن باشد كه مردم را بفهماند كه من قتل حسین را نفرمودم و راضی به آن نبودم و جمله از اهل تاریخ گفتهاند كه در هنگامی كه خبر ورود اهلبیت علیهم السلام به یزید رسید آن ملعون در قصر جیرون و منظر آنجا بود و همینكه از دور نگاهش به سرهای مبارك بر سر نیزهها افتاد از روی طرب و نشاط این دو بیت انشاد كرد:
تِلْكَ الشُّمُوسُ عَلی رُبی جَیْروُنٍ |
لَمّا بَدَتْ تِلْكَ الْحُمُولُ وَ اَشْرَقَتْ |
مراد آن ملحد اظهار كفر و زندقه و كیفر خواستن از رسول اكرم صلی الله علیه و آله بوده یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله پدران و عشیرة مرا در جنگ بدر كشت من خونخواهی از اولاد او نمودم، چنانچه صریحاً این مطلب كفرآمیز را در اشعاری كه بر اشعار ابن زبعری افزود در مجلس ورود اهلبیت علیهم السلام خوانده:
وَعَدَ لْنا قَتْلَ بَدْرٍ فَاعْتَدَلَ |
قَدْ قَتَلْنَا الْقَوْمَ مِنْ ساداتِهِمْ |
(الخ)
بالجمله چون سرهای مقدس را وارد آن مجلس شوم كردند سر مبارك حضرت امام حسین علیه السلام را در طشتی از زر به نزد یزید (لعین) نهادند و یزید (پلید) كه مدام عمرش به شرب مدام میپرداخت این وقت از شرب خمر نیك سكران بود و از نظارة سر دشمن خود شاد و فرحان گشت، و این اشعار را گفت:
یَلْمَعُ فی طَستٍ مِنَ اللّجَیْنٍ |
یا حُسْنُهُ یَلْمَعُ بِالْیَدَیْنِ |
یَرَوْنَ فِعْلِی الْیَوْمَ بِالْحُسَیْنِ
و شیخ مفید (ره) فرمود كه چون سر مطهر حضرت را با سایر سرهای مقدس در نزد او گذاشتند یزید ملعون این شعر گفت:
عَلَیْنا وَهُمْ كانُوا اَعَقَّ وَاَظْلَما |
نُفَلّقُ هاماً مِنْ رِجالِ اَعِزَّهٍ |
یحیی بن حكم كه برادر مروان بود و با یزید در مجلس نشسته بود این دو شعر قرائت كرد:
مِن ابْنِ زیادِ الْعَبْدِ ذی النَّسَبِ الْوَغْل |
لَهامٌ بِجَنْبِ الطَّفّ اَذْنی قِرابَهً |
یزید (پلید) دست بر سینه او زد و گفت ساكت شو یعنی در چنین مجلس جماعت آل زیاد را شناعت می كنی و بر قلت آل مصطفی دریغ میخوری.
بالجمله چون سرهای مبارك را بر یزید (ملعون) وارد كردند، اهلبیت علیهم السلام را نیز درآوردند در حالتی كه ایشان را به یك رشته بسته بودند و حضرت علی بن الحسین علیه السلام در غل جامعه بود و چون یزید (ملعون) ایشان را به آن هیئت دید گفت خدا قبیح و زشت كند پسر مرجانه را اگر بین شما و او قرابت و خویشی بود ملاحظه شماها را مینمود و این نحو بدرفتاری با شما نمینمود و به این هئیت و حال شما را برای من روانه نمیكرد.
و به روایت ابن نما از حضرت سجاد علیه السلام دوازده تن ذكور بودند كه در زنجیر و غل بودند، چون نزد یزید (خبیث) ایستادند، حضرت سید سجاد علیه السلام رو كرد به یزید و فرمود آیا رخصت میدهی مرا تا سخن گویم؟ گفت بگو ولكن هذیان مگو. فرمود من در موقفی میباشم كه سزاوار نیست از مانند من كسی كه هذیان سخن گوید، آنگاه فرمود ای یزید ترا به خدا سوگند میدهم چه گمان میبری با رسول خدا صلی الله علیه و آله اگر ما را بدین حال ملاحظه فرماید؟ پس جناب فاطمه دختر حضرت سیدالشهداء فرمود ای یزید دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله را كسی اسیر میكند! اهل مجلس و اهل خانه یزید از استماع این كلمات گریستند چندانكه صداهای گریه و شیون بلند شد، پس یزید (لعین) حكم كرد كه ریسمانها را بریدند و غلها را برداشتند.
شیخ جلیل علی بن ابراهیم القمی از حضرت صادق علیه السلام روایت كرده كه چون سر مبارك حضرت سیدالشهداء را با حضرت علی بن الحسین و اسرای اهلبیت علیهم السلام بر یزید (لعین) وارد كردند علی بن الحسین علیه السلام را غل در گردن بود یزید (ملعون) با او گفت ای علی بن الحسین حمد مرخدائی را كه كشت پدرت را حضرت فرمود كه لعنت خدا بر كسی باد كه كشت پدر مرا. یزید (پلید) چون این بشنید در غضب شد و فرمان قتل آن جناب را داد، حضرت فرمود هرگاه بكشی مرا پس دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله را كه برگرداند به سوی منزلگاهشان و حال آنكه محرمی جز من ندارند یزید (ملعون) گفت تو بر میگردانی ایشان را به جایگاه خودشان. پس یزید (پلید) سوهانی طلبید و شروع كرد به سوهان كردن غل جامعه كه بر گردن آن حضرت بود، پس از آن گفت ای علی بن الحسین آیا میدانی چه اراده كردم بدین كار؟ فرمود بلی، خواستی كه دیگری را بر من منت و نیكی نباشد، یزید (لعین) گفت این بود به خدا قسم آنچه اراده كرده بودم. پس یزید (خبیث) این آیه را خواند:
ما اَصابَكُمْ مِنْ مُصیبَهٍ فبما كَسَبَتْ اَیْدیكُمْ وَ یَعْفُوعَنْ كَثیرٍ.
حاصل ترجمه آنست كه گرفتاری ها كه به مردم می رسد به سبب كارهای خودشان است و خدا در گذشت كند از بسیاری. حضرت فرمودند چنین است كه تو گمان كردهای این آیه درباره ما فرود نیامده بلكه آنچه درباره ما نازل شده این است:
ما اَصابَكُمْ مِنْ مُصیبَهٍ فِی الاَرْضِ وَلا فی اَنْفُسِكُمْ اِلاَّ فی كتابٍ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَبْرِاَها الایه.
مضمون آیه آنكه نرسد مصیبتی به كسی در زمین و نه در جانهای شما آدمیان مگر آنكه در نوشته آسمانی است پیش از آنكه خلق كنیم او را تا افسوس نخورید بر آنچه از دست شما رفته و شاد نشوید برای آنچه شما را آمده. پس حضرت مائیم كسانی كه چنین هستند.
بالجمله یزید (ملعون) فرمان داد تا آن سر مبارك را در طشتی در پیش روی او نهادند و اهلبیت علیهم السلام را در پشت سر او نشانیدند تا بسر حسین علیه السلام نگاه نكنند، سید سجاد علیه السلام را چون چشم مبارك بر آن سر مقدس افتاد بعد از آن هرگز از سر گوسفند غذا میل نفرمود، و چون نظر حضرت زینب سلام الله علیها بر آن سر مقدس افتاد بیطاقت شد و دست برد گریبان خود را چاك كرد و با صدای حزینی كه دلها را مجروح میكرد ندبه آغاز نمود و میگفت یا حسینا وای حبیب رسول خدا وای فرزند مكه و منی، ای فرزند دلبند فاطمه زهراء و سیدة نساء، ای فرزند دختر مصطفی. اهل مجلس آن لعین به گریه درآمدند و یزید خبیث پلید ساكت بود.
وَ یَتْرُكُ زَنْدَ الْغَیْظِ فیِ الصَّدر واریا |
وَ مِمّا یُزیلُ الْقَلْبَ عَنْ مُمْتَقِرّها |
پس صدای زنی هاشمیه كه در خانه یزید (پلید) بود به نوحه و ندبه بلند شد و میگفت: یا حبیباه یا سید اهلبیتاه یان محمداه، ای فریادرس بیوه زنان و پناه یتیمان، ای كشته تیغ اولاد زناكاران. بار دگر حاضران كه آن ندبه را شنیدند گریستند و یزید (پلید) بیحیا هیچ از این كلمات متأثر نشد و چوب خیزرانی طلبید و به دست گرفت و بر دندانهای مبارك آن حضرت میكوفت و اشعاری می گفت كه حاصل بعضی از آنها آنكه ای كاش اشیاخ بنی امیه كه در جنگ بدر كشته شدند حاضر میبودند و میدیدند كه من چگونه انتقام ایشان را از فرزندان قاتلان ایشان كشیدم و خوشحال میشدند و میگفتند ای یزید (ولدالزنا) دستت شل نشود كه نیك انتقام كشیدی.
چون ابوبرزة اسلمی كه حاضر مجلس بود و از پیش یكی از صحابه حضرت رسول صلی الله علیه و آله بوده نگریست كه یزید (خبیث) چون بر دهان مبارك حضرت حسین علیه السلام میزند گفت ای یزید (لعین) وای بر تو آیا دندان حسین را به چوب خیزران میكوبی گواهی میدهم كه من دیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دندانهای او را و برادر او حسن (علیه السلام) را میبوسید و میمكید و میفرمود شما دو سید جوانان اهل بهشتید، خدا بكشد كشنده شما را و لعنت كند قاتل شما را و ساخته كند از برای او جهنم را. یزید (ملعون) از این كلمات در غضب شد و فرمان داد تا او را بر زمین كشیدند و از مجلس بیرون بردند. این وقت جناب زینب دختر امیرالمؤمنین علیهماالسلام برخاست و خطبه خواند كه خلاصة آن به فارسی چنین میآید:
حمد و ستایش مختص یزدان پاك است كه پروردگار عالمیان است و درود و صلوات از برای خواجه لولاك رسول او محمد و آل او صلوات الله علیهم اجمعین است. هر آینه خداوند راست فرموده هنگامی كه فرمود:
ثُمَّ كانَ عاقِبَه الّذیَ اَساؤُ السُّوی اَنْ كَذَّبْوا بِایاتِ اللهِ وَ كانُوا بِها یَسْتَهزِؤُنَ.
حضرت زینب سلام الله علیها از این آیه مباركه اشاره فرمود كه یزید و اتباع او (لعنهم الله) كه سر از فرمان خدای برتافتند و آیات خدا را انكار كردند بازگشت ایشان به آتش دوزخ خواهد بود. بازگشت ایشان به آتش دوزخ خواهد بود. آنگاه روی با یزید (پلید) آورد و فرمود:
هان ای یزید (لعین) آیا گمان می كنی كه چون زمین و آسمان را بر ما تنگ كردی و ما را شهر تا شهر مانند اسیران كوچ دادی از منزلت و مكانت ما كاستی و بر حشمت و كرامت خود افزودی و قربت خود را در حضرت یزدان به زیادت كردی كه از این جهت آغاز تكبر و تنمر نمودی و بر خویشتن بینی بیفزودی و یك باره شاد و فرحان شدی كه مملكت دنیا بر تو گرد آمد و سلطنت ما از بهر تو صافی گشت، نه چنین است ای یزید (لعین) عنان بازكش و لختی به خود باش مگر فراموش كردی فرمایش خدا را كه فرموده: البته گمان نكنند آنانكه كفر ورزیدند كه مهلت دادن ما ایشان را بهتر است از برای ایشان همانا مهلت دادیم ایشان را تا بر گناه خود بیفزایند و از برای ایشانست عذابی مهین. آیا از طریق عدالت است ای پسر طلقا كه زنان و كنیزان خود را در پس پردهداری و دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله را چون اسیران شهر به شهر بگردانی همانا پردة حشمت و حرمت ایشان را هتك كردی و ایشان را از پرده برآوردی و در منازل و مناهل به همراهی دشمنان كوچ دادی و مطمح نظر هر نزدیك و دور و ضیع و شریف ساختی در حالتی كه از مردان و پرستاران ایشان كسی با ایشان نبود و چگونه امید میرود كه نگاهبانی ما كند كسی كه جگر آزادگان را بخاید و از دهان بیفكند و گوشتش به خون شهیدان بروید و نمو كند، كنایه از آنكه از فرزند هند جگرخواره چه توقع باید داشت و چه بهر توان یافت و چگونه درنگ خواهد كرد در دشمنی ما اهلبیت كسی كه بغض و كینه ما را از بدر و احد در دل دارد و همیشه به نظر دشمنی ما را نظر كرده پس بدون آنكه جرم و جریرتی بر خود دانی و بیآنكه امری عظیم شماری شعری بدین شناعت میخوانی:
ثُمَّ قالوُا یا یَزیُد لاتَشَلْ |
لاَ هَلّووُا وَ اسْتَهَلّوُا فَرِحاً |
و با چوبی كه در دست داری بر دندانهای ابوعبدالله علیه السلام سید جوانان بهشت میزنی و چرا این بیت را نخوانی و حال آنكه دلهای ما را مجروح و زخمناك كردی و اصل و بیخ ما را بریدی از این جهت كه خون ذریه پیغمبر صلی الله علیه و آله را ریختی و سلسلة آل عبدالمطلب را كه ستارگان روی زمینند گسیختی و مشایخ خود را ندا میكنی و گمان داری كه ندای تو را میشنوند، و البته زود باشد كه به ایشان ملحق شوی و آرزو كنی كه شل بودی و گنگ بودی و نمیگفتی آنچه را كه گفتی و نمیكردی آنچه را كه كردی، لكن آرزو سودی نكند آنگاه حق تعالی را خطاب نمود و عرض كرد بار الها بگیر حق ما را و انتقام بكش از هر كه با ما ستم كرد و نازل گردان غضب خود را بر هر كه خون ما ریخت و حامیان ما را كشت.
پس فرمود: هان ای یزید (پلید) قسم به خدا كه نشكافتی مگر پوست خود را و نبریدی مگر گوشت خود را، و زود باشد كه بر رسول خدا وارد شوی در حالتی كه متحمل باشی وزر ریختن خون ذریه او را و هتك حرمت عترت او را در هنگامی كه حق تعالی جمع میكند پراكندگی ایشان را و میگیرد حق ایشان و گمان مبر البته آنان را كه در راه خدا كشته شدند مردگانند بلكه ایشان زنده و در راه پروردگار خود روزی میخورند و كافی است ترا خداوند از جهت داوری، و كافی است محمد صلی الله علیه و آله ترا برای مخاصمت و جبرئیل برای یاری او و معاونت و زود باشد كه بداند آن كسی كه تو را دستیار شد و بر گردن مسلمانان سوار كرد و خلافت باطل برای تو مستقر گردانید و چه نكوهیده بدلی برای ظالمین هست و خواهید دانست كه كدام یك از شما مكان او بدتر و یاور او ضعیفتر است و اگر دوراهی روزگار مرا بازداشت كه با تو مخاطبه و تكلم كنم همانا من قدر ترا كم میدانم و سرزنش ترا عظیم و توبیخ ترا كثیر میشمارم چه اینها در تو اثر نمیكند و سودی نمیبخشد، لكن چشمها گریان و سینهها بریان است چه امری عجیب و عظیم است نجیبانی كه لشكر خداوندند به دست طلقاء كه لشكر شیطانند كشته گردند و خون ما از دستهای ایشان بریزد و دهان ایشان از گوشت ما بدوشد و بنوشد و آن جسدهای پاك و پاكیزه را گرگهای بیابان به نوبت زیارت كنند و آن تنهای مبارك را مادران بچه كفتارها بر خاك بمالند. ای یزید (لعین) اگر امروز ما را غنیمت خود دانستی زود بادشد كه این غنیمت موجب غرامت تو گردد در هنگامی كه نیابی مگر آنچه را كه پیش فرستادی و نیست خداوند بر بندگان ستم كننده و در حضرت او است شكایت ما و اعتماد ما اكنون هر كید و مكری كه توانی بكن و هر سعی كه خواهی به عمل آور و در عداوت ما كوشش فرو مگذار و با این همه به خدا سوگند كه ذكر ما را نتوانی محو كرد و وحی ما را نتوانی دور كرد، و با زندانی فرجام ما را و درك نخواهی كرد غایت و نهایت ما را و عار كردار خود را از خویش نتوانی دور كرد و رأی تو كذب و علیل و ایام سلطنت تو قلیل و جمع تو پراكنده و روز تو گذرنده است كه منادی حق ندا كند كه لعنت خدا بر ستمكاران است. سپاس و ستایش خداوندی را كه ختم كرد در ابتدا بر ما سعادت را و در انتها رحمت و شهادت را و از خدا سوال میكنم كه ثواب شهدای ما را تكمیل فرماید و هر روز بر اجر ایشان بیفزاید و در میان ما خلیفه ایشان باشد و احسانش را بر ما دائم دارد كه اوست خداوند رحیم و پروردگار ودود، و كافی است در هر امری و نیكو وكیل است.
یزید (پلید) را موافق نمی افتاد كه جناب زینب علیه السلام را بدین سخنان درشت و كلمات شتم آمیز مورد غضب و سخط دارد، خواست كه عذری بتراشد كه زنان نوائح بیهشانه سخن كنند، و این قسم سخنان از جگر سوختگان پسندیده است لاجرم این شعر را بگفت:
ما اَهْوَنَ الْمَوْتُ عَلیَ الّوائِح |
یا صَیْحَه تُحْمَدُ مِنْ صَوائح |
آنگاه یزید (ملعون) با حاضرین اهل شام مشورت كرد كه با این جماعت چه عمل نمایم آن خبیثان كلام زشتی گفتند كه معنی آن مناسب ذكر نیست و مرادشان آن بود كه تمام را با تیغ در گذران. نعمان بن بشیر كه حاضر مجلس بود گفت ای یزید ببین تا رسول خدا صلی الله علیه و آله با ایشان چه صنعت داشت آن كن كه رسول خدا صلی الله علیه و آله كرد.
و مسعودی نقل كرده: وقتی كه اهل مجلس یزید (پلید) این كلام را گفتند حضرت باقر علیه السلام شروع كرد به سخن، و در آن وقت دو سال و چند ماه از سن مباركش گذشته بود پس حمد و ثنا گفت خدای را پس رو كرد بیزید (لعین) و فرمود اهل مجلس تو در مشورت تو رأی دادند به خلاف اهل مجلس فرعون در مشورت كردن فرعون با ایشان در امر موسی و هرون چه آنها گفتند ارجه و اخاه و این جماعت رأی دادند بكشتن ما و برای این سببی است. یزید (پلید) پرسید كه سببش چیست؟ فرمود اهل مجلس فرعون اولاد حلال بودند و این جماعت اولاد حلال نیستند و نمیكشد انبیاء و اولاد ایشان را مگر اولادهای زنا، پس یزید (لعین) از كلام باز ایستاد و خاموش گردید.
این هنگام به روایت سید و مفید از مردم شام مردی سرخ رو نظر كرد به جناب فاطمه دختر حضرت امام حسین علیه السلام پس رو كرد به یزید (ولدالزنا) و گفت یا امیرالمؤمنین هب لی هذه الجاریه یعنی این دخترك را به من ببخش جناب فاطمه علیهاالسلام فرمود چون این سخن بشنیدم بر خود بلرزیدم و گمان كردم كه این مطلب از برای ایشان جایز است. پس به جامة عمهام جناب زینب علیه السلام چسبیدم و گفتم عمه یتیم شدم اكنون باید كنیز مردم شوم ! جناب زینب علیه السلام روی با شامی كرد و فرمود دروغ گفتی والله و ملامت كرده شدی، به خدا قسم این كار برای تو و یزید صورت نبندد و هیچیك اختیار چنین امری ندارید. یزید (ملعون) در خشم شد و گفت سوگند با خدای دروغ گفتی این امر برای من روا است و اگر خواهم بكنم میكنم.
حضرت زینب سلام الله علیها فرمود نه چنین است به خدا سوگند حق تعالی این امر را برای تو روا نداشته و نتوانی كرد مگر آنكه از ملت ما بیرون شوی و دینی دیگر اختیار كنی. یزید (لعین) از این سخن خشمش زیادتر شد و گفت در پیش روی من چنین سخن میگوئی همانا پدر و برادر تو از دین بیرون شدند (نعوذبالله).
جناب زینب علیهاالسلام فرمود به دین خدا و دین پدر و برادر من، تو و پدر و جدت هدایت یافتند اگر مسلمان باشی. یزید (پلید) گفت دروغ گفتی ای دشمن خدا.
حضرت زینب سلام الله علیها فرمود ای یزید اكنون تو امیر و پادشاهی و هر چه میخواهی از روی ستم فحش و دشنام میدهی و ما را مقهور میداری. یزید (پلید) گویا شرم كرد و ساكت شد، آن مرد شامی دیگرباره سخن خود را اعاده كرد، یزید گفت دور شو خدا مرگت دهد، آن مرد شامی از یزید پرسید ایشان كیستند؟
یزید (پلید) گفت: آیا فاطمه دختر حسین و آن زن دختر علی است، شامی گفت حسین پسر فاطمه و علی پسر ابوطالب؟ یزید گفت بلی، آن مرد شامی گفت لعنت كند خداوند ترا ای یزید (پلید) عترت پیغمبر خود را میكشی و ذریه او را اسیر میكنی به خدا سوگند كه من گمان نمیكردم ایشان را جز اسیران روم، یزید (لعین) گفت به خدا سوگند ترا نیز بایشان میرسانم و امر كرد كه او را گردن زدند ره.
شیخ مفید (ره) فرمود پس یزید (خبیث) امر كرد تا اهلبیت را با علی بن الحسین علیهم السلام در خانه علیحده كه متصل به خانه خودش بود جای دادند و به قولی ایشان را در موضع خرابی حبس كردند كه نه دافع گرما بود و نه حافظ سرما چنانكه صورتهای مباركشان پوست انداخت، و در این مدتی كه در شام بودند نوحه و زاری بر حضرت امام حسین علیه السلام میكردند.
و روایت شده كه در این ایام در ارض بیت المقدس هر سنگی كه از زمین برمیداشتند از زیرش خون تازه میجوشید. و جمعی نقل كردهاند كه یزید (لعین) امر كرد سر مطهر امام علیه السلام را بر در قصر شوم او نصب كردند و اهلبیت علیه السلام را امر كرد كه داخل خانه او شوند، چون مخدرات اهلبیت عصمت جلالت علیهم السلام داخل خانه آن لعین شدند زنان آل ابوسفیان زیورهای خود را كندند و لباس ماتم پوشیدند و صدا به گریه و نوحه بلند كردند و سه روز ماتم داشتند و هند دختر عبدالله بن عامر كه در آن وقت زن یزید بود و پیشتر در حباله حضرت امام حسین علیه السلام بود پرده را درید و از خانه بیرون دوید و به مجلس آن لعین آمد در وقتی كه مجمع عام بود گفت ای یزید سر مبارك فرزند فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله را بر در خانه من نصب كردهای! یزید (ملعون) برجست و جامه بر سر او افكند و او را برگردانید و گفت ای هند نوحه و زاری كن بر فرزند رسول خدا و بزرگ قریش كه پسر زیاد لعین در امر او تعجیل كرد و من به كشتن او راضی نبودم.
علامة مجلسی (ره) در جلاء العیون پس از آنكه حكایت مرد سرخ روی شامی را نقل كرده فرموده پس یزید (لعین) امر كرد كه اهلبیت رسالت علیهم السلام را به زندان بردند، حضرت امام زین العابدین علیه السلام را با خود به مسجد برد و خطیبی را طلبید و بر منبر بالا كرد، آن خطیب (ملعون) ناسزای بسیار به حضرت امیرالمؤمنین و امام حسین علیهماالسلام گفت و یزید و معاویه علیهمااللعنه را مدح بسیار كرد، حضرت امام زین العابدین علیه السلام ندا كرد او را كه:
وَیْلَكَ اَیُّهَا الْخاطِبُ اشتریت مَرْضاه الْمَخْلوُقِ بِسَخطِ الخالِقِ فَتَبَّوء مَقْعَدُكَ مِنَ النّار.
یعنی وای بر تو ای خطیب كه برای خوشنودی مخلوق خدا را به خشم آوردی جای خود را در جهنم مهیا بدان.
پس حضرت علی بن الحسین علیه السلام فرمود كه ای یزید مرا رخصت ده كه بر منبر بروم و كلمه چند بگویم كه موجب خوشنودی خداوند عالمیان و اجر حاضران گردد، یزید (لعین) قبول نكرد، اهل مجلس التماس كردند كه او را رخصت بده كه ما میخواهیم سخن او را بشنویم، یزید گفت اگر بر منبر برآید مرا و آل ابوسفیان را رسوا می كند، حاضران گفتند از این كودك چه برمیآید، یزید (لعین) گفت او از اهل بیتی است كه در شیرخوارگی به علم و كمال آراستهاند. چون اهل شام بسیار مبالغه كردند یزید (لعین) رخصت داد تا حضرت بر منبر بالا رفت و حمد و ثنای الهی ادا كرد و صلوات بر حضرت رسالت پناهی و اهلبیت او فرستاد و خطبهای در نهایت فصاحت و بلاغت ادا كرد كه دیدههای حاضران را گریان و دلهای ایشان را بریان كرد.
قُلْتُ اِنّی اُحِبُّ فی هذَا الْمَقامِ اَنْ اَتَمَثَّلَ بِهذهِ الاَبْیاتِ الَّتی لایَسْتَحِقُّ اَنْ یُمْدَحَ بِها اِلاّ هذَا الاِمامُ عَلَیْه السَّلام.
ذاكَ الدُّجی وَ انْجابَ ذاك الْعَثیرُ |
حَتّی اَنَرْتَ بِضَوْءِ وَجْهِكَ فَانْجَلی |
پس فرمود كه
ایها الناس حق تعالی ما اهلبیت رسالت را شش خصلت عطا كرده است و به هفت فضیلت ما را بر سایر خلق زیادتی داده، عطا كرده است به ما علم و بردباری و جوانمردی و فصاحت و شجاعت و محبت در دلهای مومنان. و فضیلت داده است ما را به آنكه از ما است نبی مختار محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، و از ما است صدیق اعظم علی مرتضی علیه السلام، و از ما است جعفر طیار كه با دو بال خویش در بهشت با ملائكه پرواز میكند، و از ما است حمزه شیر خدا و شیر رسول خدا صلی الله علیه و آله ، و از ما است دو سبط این امت حسن و حسین علیهماالسلام كه دو سید جوانان اهل بهشتند. هر كه مرا شناسد شناسد و هر كه مرا نشناسد من خبر میدهم او را به حسب و نسب خود.
ایها الناس: منم فرزند مكه و منی، منم فرزند زمزم و صفا و پیوسته مفاخر خویش و مدائح آباء و اجداد خود را ذكر كرد تا آنكه فرمود: منم فرزند فاطمه زهراء علیهاالسلام، منم فرزند سیدة نساء، منم فرزند خدیجه كبری، منم فرزند امام مقتول به تیغ اهل جفا، منم فرزند لب تشنه صحرای كربلا، منم فرزند غارت شده اهل جور و عنا، منم فرزند آنكه بر او نوحه كردند جنیان زمین و مرغان هوا، منم فرزند آنكه سرش را بر نیزه كردند و گردانیدند در شهرها، منم فرزند آنكه حرم او را اسیر كردند اولاد زِنا، مائیم اهلبیت محنت و بلا، مائیم محل نزول ملائكه سماء و مهبط علوم حق تعالی.
پس چندان مدائح اجداد گرام و مفاخر آباء عظام خود را یاد كرد كه خروش از مردم برخاست و یزید (ملعون) ترسید كه مردم از او برگردند مؤذن را اشاره كرد كه اذان بگو، چون مؤذن الله اكبر گفت، حضرت فرمود از خدا چیزی بزرگتر نیست چون مؤذن گفت اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاًّ اللهُ حضرت فرمود كه شهادت میدهند به این كلمه پوست و گوشت و خون من، چون مؤذن گفت اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ صَلَّی الله عَلَیْهِ وَ الِهِ حضرت فرمود كه ای یزید (لعنه الله) بگو این محمد صلی الله علیه و آله كه نامش را به رفعت مذكور میسازی جد من است یا جد تو، اگر میگوئی جد تست دروغ گفته باشی و كافر میشوی، و اگر میگوئی جد من است پس چرا عترت او را كشتی و فرزندان او را اسیر كردی؟ آن ملعون جواب نگفت و به نماز ایستاد.
مؤلف گوید كه: آنچه از مقاتل و حكایات رفته یزید (خبیث) با اهلبیت علیهم السلام ظاهر میشود آن است كه یزید از انگیزش فتنه بیمناك شد و از شماتت و شناعت اهلبیت خوی بگردانید و فی الجمله به طریق رفق و مدارا با اهلبیت رفتار میكرد و حارسان و نگاهبانان را از مراقبت اهلبیت علیهم السلام برداشت و ایشان را در حركت و سكون به اختیار خودشان گذاشت و گاهگاهی حضرت سید سجاد علیه السلام را در مجلس خویش میطلبید و قتل امام حسین علیه السلام را بابن زیاد نسبت میداد و او را لعنت میكرد بر اینكار و اظهار ندامت میكرد و این همه به جهت جلب قلوب عامه و حفظ ملك و سلطنت بود نه اینكه در واقع پشیمان و بدحال شده باشد. زیرا كه مورخین نقل كردهاند كه یزید (لعین) مكرر بعد از قتل حضرت سیدالشهداء علیه آلاف التحیه و الثناء موافق بعضی مقاتل در هر چاشت و شام سر مقدس آن سرور را بر سر خوان خود میطلبید و گفتهاند كه مكرر یزید (ملعون) بر بساط شراب بنشست و مغنیان را احضار كرد و ابن زیاد (لعین) را به جانب دست راست خود بنشانید و روی به ساقی نمود و این شعر را قرائت كرد:
ثُمَّ مِلّ فَاْسقِ مَثْلَها ابْنَ زیادٍ |
اَسقِنی شَرْبَه نُزَوّی مُشا شی |
تبیات
فرم در حال بارگذاری ...
شیطان در آخرالزمان
نوشته شده توسطرحیمی 29ام مهر, 1396
شیطان در آخرالزمان آسیبهای فراوانی بر مؤمنان وارد میکند
حجتالاسلام والمسلمین عالی کارشناس دینی گفت: روایات زیادی پیرامون اجر زن و شوهر برای خدمت به یکدیگر در خانه وجود دارد، از جمله اینکه اگر خانمی ظرف آبی به همسرش بدهد به این نشانه که حواسم به شما هست برای آن زن ثوابش از عبادت یک سال که روزش روزهدار و شبش شبزندهدار باشد بیشتر است.
حجتالاسلام والمسلمین مسعود عالی، شامگاه یکشنبه در عزای حسینی مکتب الصادق علیه السلام اصفهان اظهار کرد:
شیطان از جن است و طایفه جن قابل رشد است، هم رشد مثبت و هم منفی دارند.
سرپرست مرکز جامع علوم اسلامی بیان کرد: اگر انسان بخواهد به سمت خوبی و بهتر شدن یک قدم بردارد شیطان سنگاندازیاش بیشتر و حملات شیطان برای کسی که میخواهد به سمت قله برود زیادتر میشود براین اساس افراد مخلصتر و مؤمنتر بیشتر درخطر فریب شیطان هستند.
هر کجا شاهد افزایش فشار فریب شیطان نسبت به خودمان در مرحله یا انجام عملی شدیم، بدانیم همان گنج است، به عنوان مثال اگر دیدیم سحر بلند میشویم و تحتفشار هستیم همین جا خبر مهمی هست.
وی در ادامه گفت: شیطان در آخرالزمان آسیبهایی بر مؤمنان وارد میکند، در این جامعه یکی از مکانهایی که نوک تیز پیکان خدعه شیطان به سمت آن است، خانواده بوده، عباداتی در خانه انسان میتواند انجام دهد که درهیچ جایی حتی مسجد نمیتواند انجام دهد.
...
کارشناس دینی ابراز کرد: خانه، محل ریاضت، تربیت و عبادت است، محبوبترین بنا در اسلام، ازدواج است، زیرا تا زمانی که مجرد هستیم منیت هم داریم ولی با ازدواج ما میشویم و منیت ها از بین می رود.
حجتالاسلام والمسلمین عالی عنوان کرد: روایات و احادیث زیادی پیرامون اجر زن و شوهر برای خدمت به یکدیگر در خانه وجود دارد، از جمله اینکه اگر خانمی ظرف آبی به همسرش بدهد به این نشانه که حواسم به شما هست برای آن زن ثوابش از عبادت یک سال که روزش روزهدار و شبش شبزندهدار باشد بیشتر است.
وی افزود: اگر مردی یک ساعت در خدمت خانواده باشد از عبادت هزارساله ثوابش بیشتر است، پیامبر فرمودند بچههایتان را زیاد ببوسید که علامت صفا و صمیمیت است و باهر بوسهای که زده میشود درجهای در بهشت به شما افزوده میشود.
سرپرست مرکز جامع علوم اسلامی تأکید کرد: پیامبر فرمودند، اگر مردی با همسرش بنشیند و بگووبخند داشته باشد، این عمل نزد خدا از اعتکاف در کنار پیغمبر بهتر است، پس میتوان به خانه گفت معبد و نحل عبادت، البته باید دانست که محور خانه و خانواده که آرامش ایجاد میکند، زن است.
وی با اشاره به اینکه خانه محل ریاضت است ابراز کرد: اگر میخواهیم چیزهای ناب نصیبمان شود در خانه و خانواده یکجاهایی شیرینکاری کنیم، مثلاً در دعواها ما کوتاه بباییم، در خانواده، همسران برای یکدیگر دکتر و پرستار باشند.
حجتالاسلام والمسلمین عالی خاطرنشان کرد: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند سه دسته از زنان (همسران) هستند که فشار قبر ندارند، از جمله این که زن یا همسری که با بداخلاقی میسازد، به این دلیل فشار قبر ندارد که فشار قبرش را در این دنیا دیده است.
وی بیان کرد: خانواده محل تربیت است، قبل از اینکه فرزند تربیت شود ما بزرگترها خود ابتدا تربیت میشویم، زمانی که مجرد باشیم خودمان را نمیشناختیم وتا ازدواج میکنیم نسبت به عیبهایمان شناخت پیدا میکنیم، طبق روایات در سه جا باید خود را شناخت، اول مسافرت دوم عصبانیت و سوم مسائل مالی است.
خبرگزاری حوزه
فرم در حال بارگذاری ...
چرا آمریکا سپاه را تروریست می داند ؟
نوشته شده توسطرحیمی 29ام مهر, 1396رئیس جمهور آمريكا از قراردادن نام سپاه پاسداران در فهرست تروريست ها توسط آمريكا خبر داد. اين موضوع باعث واكنش و بازتاب گسترده اي در بين كارشناسان آمريكا و رسانه هاي آن و حتي مقامات اروپايي و بالاتر از همه در بین مردم ایران و جبهه مقاومت اسلامی شد. از اين رو بايد ديد كه اين اقدام ريشه در چه مسائل و زمينه هايي داشته و آمريكائيها از اين كار چه هدفي را دنبال مي كنند؟
الف ) عوامل و ريشه هاي اقدام آمريكا
اقدام كاخ سفيد در تروريست ناميدن سپاه به معناي اتهام زدن به ارتش رسمي يك كشور بوده كه اين گونه اتهام زدن نشان دهنده بسترها و زمينه هاي مهم و موثري است. اين زمينه ها را مي توان در موارد ذيل دسته بندي كرد:
1) نقش مهم و اساسي سپاه در كشور
سپاه پاسداران به عنوان تأثيرگذارترين نيروي انقلابي و مردمي از آغاز تأسيس خود تاكنون نقش هاي مهم و حياتي را در سطوح مختلف كشور برعهده داشته و آنها را با موفقيت به انجام رسانده است:1/1_ سطح دفاعي وامنيتي : شكل گيري سپاه پاسداران در زماني بود كه اوضاع امنيتي كشور به شدت تحت تحرك قوميت ها وشورش هاي مناطق مرزي خدشه دار شده وبيم حملات خارجي نيز فضايي از ناامني را در كشور رقم زده بود. در چنين وضعيتي نيروهاي سپاهي با فداكاري وتلاش گسترده توانستند هر يك از تحركات قومي در مرزهاي كشور را خنثي كرده وامنيت را برقرار سازند. تأمين امنيت كشور در چنين شرايطي سپاه را به نيرويي برتر و داراي تجربه تبديل ساخت. در مرحله بعد دفاع در مقابل حملات عراق باعث قدرتمندي فوق العاده نيروهاي سپاهي شده و تجربيات زيادي را در دفاع از كشور، خنثي سازي عمليات دشمن، حمله به مواضع آن، شناسايي ومقابله با عناصر نفوذي در داخل و منافقين، ساخت و چگونگي استفاده از تجهيزات نظامي پيشرفته و…. را نصيب آن نمود. اين مساله يعني سرعت شكل گيري يك نيروي نظامي گسترده و قدرتمند تنها به تعهدو ايمان نيروهاي سپاهي مربوط ميشد كه باعث اقبال مردمي هم به آن نهاد شده بود. به طور كلي نقش اساسي سپاه در تأمين امنيت كشور و مقابله باضد انقلاب تا جائي بود كه حضرت امام (ره) فرمودند:
...
شمردن آن اقدامات اساسي در اينجا نيازمند مجالي گسترده است اما مي توان در يك نگاه كلي اقدامات زير را به عنوان مهم ترين عملكرد سپاه در تأمين امنيت كشور برشمرد:
1/1/1_ حضور سپاه در دفع غائله گنبد و تركمن صحرا در اسفند ماه 1357.
1/1/2_ جلوگيري از سقوط شهرهاي سنندج، پاوه و نقده توسط ضد انقلاب در سال 1358.
1/1/3_ پاكسازي و آزادسازي كليه شهرهاي كردستان و آذربايجان غربي از ضد انقلاب.
1/1/4_ برقراري امنيت در مرزها و كنترل محورهاي مواصلاتي شمالغرب و مردمي كردن امنيت در اين منطقه و از بين بردن زمينه هاي فعاليت ضد انقلاب همانند از بين بردن زمينه هاي رشد و فعاليت ضد انقلاب در كردستان عراق .
1/1/5_ مقابله با غائله سيستان و بلوچستان و جلوگيري از سقوط شهر زاهدان در نيمه اول سال 1358.
1/1/6_ خنثي سازي فتنه گروهك خلق مسلمان در تبريز ، رفع فتنه خوانين قشقايي در استان فارس ،مقابله با بحران شهرهاي خرمشهر وآبادان و رفع فتنه خلق عرب در سال 1358 ، خنثي سازي و انهدام گروهك فرقان ، دستگيري عناصر حزب توده و خنثي سازي فتنه كمونيست ها در شمال كشور در سال 1361.
1/1/7_ كشف كودتاي نوژه و انهدام آن، خنثي سازي توطئه هواپيما ربائي، مقابله با اشرار و قاچاقچيان مواد مخدر در جنوب شرق و وادار به تسليم نمودن برخي از قبايل شورشي.
1/1/8_ دفع تجاوز عراق در جنگ هشت ساله و دفاع از حاكميت ملي ، ايجاد شبكه اطلاعاتي كه مبنايي براي تشكيل وزارت اطلاعات شد و خنثي سازي جنگ رواني دشمن .
1/1/9_ جذب و سازماندهي نيروهاي بسيجي كه نقش اساسي در تأمين امنيت كشور داشته و فرهنگ مقاومت و عزم ملي را جهت دفاع از كشور ترويج مي دهد( مجموعه مقالات نقش سپاه در دفاع و امنيت ملي كشور ، تهران، 1375 ، 310-308 )
براساس موارد ذكر شده بايد گفت كه سپاه در حال حاضر به يك نيروي قدرتمند در تأمين امنيت كشور تبديل شده است كه باعث ايجاد بازدارندگي در مقابل توطئه هاي خارجي و داخلي مي شود. شناخت آمريكا و انگليس از توان نيروهاي سپاهي و توان اطلاعاتي آن باعث شده تا در كنار مرزهاي كشور مراقب رفتار خود باشند. بهترين شاهد مثال اين مساله عملكرد موفقيت آميز سپاه در دستگيري نظاميان متجاوز انگليس بود كه اقدام قدرتمندانه آن باعث شد آمريكا به نيروهاي خود در مجاورت مرزهاي ايران هشدار داده تا رفتار خود را كنترل نمايند.
1/2_ سپاه حافظ انقلاب اسلامي: براساس آنچه در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران آمده است سپاه نقش اساسي را در پاسداري از انقلاب و حفظ دستاوردهاي آن بر عهده دارد اين وظيفه به اين جهت به سپاه واگذار شده است كه اولا فلسفه شكل گيري آن براي حفظ انقلاب اسلامي و پاسداري از آن بوده و ثانياً نيروهاي تشكيل دهنده آن خود از عوامل و مبارزين اصلي انقلاب اسلامي محسوب مي شوند و تجربه و شناخت زيادي را در مورد چگونگي بسيج مردمي در دوران انقلاب و مبارزه با گروهكهاي ضد انقلاب دارا ميباشند. در واقع سپاه پاسداران از يك منظر محل تجمع نخبگان انقلابي و طراحان قيام ها و راهپيمايي هاي مردم در طول دوران انقلاب مي باشد اين موضوع سبب شده تا سپاه در ميان اقشار مذهبي جامعه و توده هاي مردم داراي نفوذ زيادي باشد و همين مساله خود به خنثي سازي تحركات ضد انقلاب و نفوذ سپاه در بين مردم كمك فراواني ميكند چه اينكه وجود نيروهاي بسيجي كه بدنه اصلي جامعه محسوب مي شوند در اين زمينه بيش از هر چيز ديگري تأثيرگذار مي باشد.
1/3_ نفوذ منطقه اي سپاه: تلاش نيروهاي سپاه در حفظ امنيت ملي و دفاع از انقلاب اسلامي تنها مربوط به مرزهاي كشور نبوده و فعاليت هاي آن در منطقه، رهگيري عوامل ضد انقلاب، ارتباط با گروهها و جنبش هاي اسلامي منطقه ، ارتباط با نخبگان و رهبران جنبش ها و هدايت و مديريت برخي از اين گروهها در مبارزه عليه ظلم ( كه بر اساس قانون اساسي مبني بر وظيفه جمهوري اسلامي در حمايت از ملت هاي ستم ديده صورت ميگيرد) باعث شده است تا سپاه شناخت و تفوق زيادي بر اوضاع منطقه اي داشته باشد. اين مساله سبب شده تا در مناسبات امنيتي ايران با كشورهاي منطقه، سپاه پاسداران نقش مديريتي داشته و طرح ها و برنامه هاي مربوطه را در راستاي تأمين امنيت ملي هدايت نمايد. در واقع تفوق و برتري نيروهاي سپاه در جزاير ايراني خليج فارس باعث شده تا كل منطقه خليج فارس را تحت نفوذ خود داشته و مانع از تحركات احتمالي نيروهاي بيگانه شوند به گونه اي كه حضور ناوچه هاي سپاه در اين منطقه در نوع خود ايجاد بازدارندگي مينمايد . اين نفوذ فزاينده باعث شده است تا معادلات قدرت در منطقه به نفع ايران تغيير يابد. در واقع نيروهاي آمريكايي و انگليسي كه گمان مي كردند با لشكركشي به منطقه خليج فارس و افغانستان مي توانند در خلاناشي از عدم هژمون درمنطقه خود را قدرت بلامنازع قلمداد كنند اكنون متوجه شده اند كه با وجود حضور پنج ساله آنها در اين منطقه جمهوري اسلامي ايران با پشتيباني توان سخت افزاري و نرم افزاري سپاه توانسته است به قدرت اول منطقه تبديل شود به گونه اي كه آمريكا جهت برون رفت از مشكلات خود نيازمند مذاكره و كمك گرفتن از ايران مي باشد.
معكوس شدن معادله قدرت به نفع ايران باعث شده تا كاخ سفيد دو روند همسو را در پيش بگيرد. بدين معنا كه سعي دارد از يك سو با تجهيز رژيم صهيونيستي بر ميزان قدرت اين رژيم در مقابل ايران و نيروهاي حزب الله بيفزايد و از سوي ديگر با تخريب قدرت ايران از طريق تخريب سپاه مانع از نفوذ منطقه اي سپاه و جمهوري اسلامي شود. در اين راستا بايد به قرارداد 30 ميليارد دلاري كمك نظامي آمريكا به رژيم صهيونيستي اشاره كرد كه در روزهاي اخير منعقد شد. اين قرارداد كه اولمرت نخست وزير رژيم صهيونيستي آن را به معناي تعهد آمريكا در ايجاد قدرت برتر براي اين رژيم در منطقه دانست به خوبي نشان مي دهد كه كاخ سفيد با آگاهي از قدرت فزاينده سپاه و جمهوري اسلامي در منطقه به دنبال معكوس كردن اين روند به نفع خود مي باشد. اين روند قدرت يابي و خشم مقامات كاخ سفيد از اين مساله را راديو فردا صراحتا اعلام كرد: «آمريكا نمي تواند گسترش روزافزون حوزه نفوذ سپاه را تحمل كند.» در واقع نفوذ منطقه اي سپاه سبب شده تا محيط ديپلماسي ايران در منطقه از بازيگري فعال جمهوري اسلامي برخوردار شود.
در حال حاضر به اعتراف رسانه ها و شخصيت هاي غربي ايران قدرت اول در منطقه محسوب ميشود و اين مهم سبب شده است تا مرزهاي امنيتي كشور گسترش يافته و امنيت منطقه با امنيت جمهوري اسلامي پيوند خورد. در چنين شرايطي كشورهاي منطقه مي دانند كه هرنوع تحركي در جهت ضربه زدن به امنيت ايران باعث كاهش ضريب امنيت كشور خود خواهد شد و تنها برتري ايران در منطقه محيط امني را فراهم ميسازد. از اين رو جمهوري اسلامي در حال حاضر به دنبال عملي ساختن گفتمان امنيت بومي و استفاده از نيروهاي محلي به جاي عوامل بيگانه جهت تامين امنيت منطقه مي باشد.
1/4_ پيشرفت فني و تكنولوژيكي: بيش از ربع قرن عملكرد سپاه در حوزههاي نظامي و امنيتي و اقدامات اساسي آن در حوزه عمراني كشور باعث شده تا امروزه از تكنولوژي پيشرفته و منحصر به فردي در زمينه نظامي و حتي عمراني برخوردار باشد. در حال حاضر نيروي دريايي سپاه داراي شناورهايي با آخرين تكنولوژي روز دنيا است كه از بالاترين سيستم هدايت ورهگيري برخوردار است و سامانه موشكي سپاه سراسر خليج فارس، درياي عمان و حتي اقيانوس هند را نيز تحت كنترل خود دارد. سپاه به تكنولوژي دقيق ترين موشك جهان و انواع بالگرد دست يافته است به گونه اي كه موشك فاتح 110 در سال 81 به عنوان دقيق ترين موشك زمين به زمين جهان به صورت كاملاً بومي توليد شد. از ديگر پيشرفتهاي مهم سپاه طراحي و ساخت بالگردهاي 274 و 278 ، طراحي و ساخت سكوهاي پرتاب موشك و سيستم هاي هدايت و كنترل انواع موشك، طراحي و ساخت پرندههاي بدون سرنشين، وجود امكانات گسترده آزمايشگاهي و مخابرات، كارگاههاي مونتاژ برق و الكترونيك و … ميباشد كه ويژگي اصلي اين پيشرفتها بومي بودن آنها و عدم وابستگي به خارج ميباشد (چهرههاي آفتاب، ضميمه هفته نامه صبح صادق، مهر 1382)
از ديگر سو فعاليت و تجربه طولاني سپاه در فعاليتهاي عمراني باعث شده تا مهمترين طرحهاي سازندگي كشور را بر عهده داشته باشد. طرح و ساخت سد كرخه (به عنوان بزرگترين سد خاورميانه) و سد گتوند، اجراي 55 كيلومتر تونل، احداث 1400 كيلومتر اتوبان و راههاي فرعي، احداث 900 هزار مترمربع ابنيه، ساخت دهها پل بزرگ، انجام 75 هزار هكتار شبكه آبياري و زهكشي، اجراي طرح بزرگترين بندر پتروشيمي جهان و بسياري از پروژههاي عظيم در پارس جنوبي وديگر مناطق كشور از جمله فعاليتهاي عمراني مهم سپاه است كه حاكي از پيشرفت فني و تكنولوژيكي در اين زمينه مي باشد. (چهرههاي آفتاب، ضميمه هفته نامه صبح صادق، مهر 1382)
مجموعه توانمنديهاي فوق در رابطه با سپاه باعث شده تا بيگانگان و آمريكا آن را به عنوان تكيه گاه اصلي نظام دانسته و درصدد تخريب آن جهت مقابله با انقلاب و جمهوري اسلامي برآيند. نبايد فراموش كرد كه ميزان اطلاعات و شناخت آمريكاييها از توانمنديهاي سپاه كم نبوده و تحليل آنها از نقش و نفوذ سپاه در كشور و منطقه آنها را به مقابله با آن وا ميدارد.
2) تصورات نادرست آمريكا از سپاه
شناخت آمريكاييها از توانمنديهاي نرم افزاري و سخت افزاري سپاه باعث شده تا بانگاهي بدبينانه برخي از مسايل كاذب را هم به سپاه نسبت داده و تصور نادرستي از سپاه داشته باشند:
2/1- آگاهي آمريكا از نفوذ منطقهاي سپاه آنها را به اين تصور باطل سوق ميدهد كه سپاه به عنوان يك نيروي مداخلهگر و مداخله جو در منطقه نقش ايفا ميكند و سعي دارد روندهاي موجود را به نفع خود تغيير دهد بدين معنا كه آمريكا گمان مي كند سپاه بدون توجه به موازين حقوقي و قانوني در صدد تحريك مخالفان واشنگتن و ايجاد ناامني در منطقه است.
2/2- آمريكاييها گمان ميكنند سپاه نقش محوري و تصميمگير نهايي در موضوع هستهاي ايران بوده و مانع از حل مساله مي شود. تصور باطل آنها بر اين مبنا است كه نيروهاي سپاهي در پشت پرده به هدايت تيم هستهاي ايران پرداخته و با نفوذ در بين آنها مساله را به صورت راديكال در ميآورند كه با ديدگاههاي مقامات ايراني متفاوت است.
2/3- آمريكاييها گمان ميكنند كه فضاي سياسي ايران توسط نيروهاي سپاه محدود شده و سپاه مانع از فعاليت گروههاي اصلاح طلب است. آنها بر اين تصورند كه سپاه به صورت پنهاني به انسداد فضاي سياسي ، فعاليت مطبوعات، احزاب و سازمانهاي غير دولتي پرداخته و مانع از به قدرت رسيدن اصلاحطلبان ميشود.
مجموعه تصورات باطل باعث شده تا آمريكاييها خود را با مانعي بزرگ مواجه ديده و زمينههاي ستيز با آن را دنبال نمايند.
3- مشكلات منطقهاي آمريكا
در حال حاضر آمريكاييها در منطقه يعني عراق و افغانستان با مشكلات زيادي مواجه شده اند و هر روز بر ميزان كشتههاي آنان افزوده ميشود. اين مشكلات باعث شده تا اوضاع براي آنها حياتي شود. نومحافظهكاران طراح جنگ افغانستان و عراق در شرايط كنوني عدم موفقيت و برون رفت از اين وضعيت را به معناي به حاشيه رانده شدن آنها در صحنه سياسي آمريكا ميدانند. در واقع عدم موفقيت نو محافظه كاران كاخ سفيد در مهار طالبان در افغانستان، عدم همراهي پارلمان افغانستان با آمريكا ، وجود دولت ضعيف در افغانستان، سردرگمي كاخ سفيد در عراق و كنترل اوضاع سياسي توسط شيعيان، زمينگير شدن ارتش آمريكا در عراق با وجود صرف هزينههاي زياد و كشته هاي روزافزون ، كم شدن همكاري دولتهاي حامي آمريكا در عراق با واشنگتن و خروج نيروهاي برخي از اين كشورها از عراق، عدم توانايي كاخ سفيد در ايجاد يك دولت الگومند - بر اساس خواستههاي خود- در عراق و … همگي از جمله زمينههايي است كه باعث شده تا آمريكا با شكست راهبردي در منطقه مواجه شود . در حال حاضر آمريكاييها نه تنها هيچ گونه راهبرد مشخصي جهت برون رفت از اين مشكلات ندارند بلكه پشتوانه كارشناسي نو محافظهكاران و تيم جنگ طلب بوش هر روز بر اثر استعفاي يكي از مقامات آنها ضعيف تر ميشود. از سوي ديگر شكست رژيم صهيونيستي در مقابل حزب ا…. باعث شده تا علاوه بر راسخ شدن نيروهاي اسلامي در منطقه، فشار مضاعفي بر دولت بوش وارد آمده و به نوعي هزينههاي شكست رژيم صهيونيستي را هم متحمل بشود.
اين شرايط به همراه نفوذ روز افزون ايران در منطقه، آمريكاييها را به اين تحليل رسانيده است كه علت شكست آنها در منطقه نفوذ فزاينده ايران و نيروهاي تاثيرگذار انقلاب اسلامي است كه در اين ميان مقامات كاخ سفيد اين نيروي تاثيرگذار را سپاه پاسداران ميدانند. در نظر آنها سپاه پاسداران صورت عيني شده ماهيت، آرمانها و اهداف انقلاب اسلامي و بازوي اصلي جمهوري اسلامي است كه تنها با از بين بردن آن ميتوان در يك فرايندي معكوس به برچيدن زمينههاي شكست آمريكا در منطقه همت گماشت. در واقع سران كاخ سفيد به دنبال وارونه سازي تحولات و حركت در مسير يك راهبرد معكوس هستند كه هدف آن مقابله با سپاه جهت تضعيف جمهوري اسلامي و در نهايت خنثي سازي زمينه هاي شكست آمريكا مي باشد.
4- بازسازي دومينوي فشار بر ايران
آنچه مسلم است اينكه دولت آمريكا در حل برنامه هستهاي ايران مداخله جوئيها و موانع زيادي را باعث شده و به عبارتي سعي ميكند با مستمسك قرار دادن اين موضوع فشارهاي زيادي را بر ايران وارد نمايد كه الزاما به خاطر پافشاري ايران بر حقوق هستهاي خود نيست. در اين راستا آمريكا با استفاده از اروپاييان و فشار بر آنها سعي ميكند طرحهاي خود را عملي سازد. از اين رو گروه 1+5 با بازيگري موثر كاخ سفيد ابتدا برخي از شخصيتها و دانشمندان هستهاي ايران را مورد تحريم سياسي قرار داد و با تحريم صادرات برخي از كالاها به ايران و نيز تحريم بانكي ايران سعي نمود تا فشارهاي زيادي را بر جمهوري اسلامي وارد سازد اما ديپلماسي ايران تا حد زيادي از اين فشارها را كاسته و تحريم شخصيتها و دانشمندان هسته اي كشور نيز چندان موفقيتي براي آمريكا به همراه نداشت.
بنابراين كاخ سفيد خود را در اين زمينه با شكست و عدم نتيجه خاصي مواجه ميبيند. اين مساله براي آمريكا كه سعي دارد در يك دوره زماني كوتاه مدت فشار زيادي را بر ايران وارد سازد تا از ميزان انتقادات داخلي نسبت به دولت اين كشور كاسته شود قابل تحمل نيست. از اين رو سعي دارد تا از راه ديگري همچون تروريست ناميدن سپاه و تحت فشار قرار دادن جمهوري اسلامي، به ايران ضربه وارد كند.
نكته مهم در اين زمينه اينكه شكست دومينوي فشار بر ايران وبازسازي آن باعث شده تا در بين مقامات كاخ سفيد اختلافاتي در مورد نحوه برخورد با ايران بروز پيدا كند. در واقع به نوشته روزنامه نيويورك تايمز اقدام آمريكا در تروريست ناميدن سپاه با پشتيباني رايس و در جهت آرام كردن جناح طرفدار اعمال فشار فزاينده بر ايران صورت ميگيرد همچنين روزنامه گاردين ضمن اينكه اين اقدام را بينتيجه دانست در اين باره مي نويسد: «طرح چنين موضوعي بيشتر از رقابتهاي سياسي داخلي هيات حاكم آمريكا متاثر است».
ب) هدف آمريكا از اتهام به سپاه
آيا اتهام آمريكا به سپاه كه با واكنش منفي افكار عمومي آمريكا و برخي از رسانه هاي اين كشور مواجه شد يك اقدام نمايشي و فاقد تاكتيك يا استراتژي خاصي است؟ و يا از يك حركت حساب شده و با هدف و برنامه خاصي برخوردار ميباشد؟ در اين زمينه ميتوان سه سناريو را مطرح ساخت:
1- اين اقدام در چارچوب جنگ رواني آمريكا قرار داشته و هدف آن فراتر از ايجاد ترس مقطعي و ضربه به روحيه نيروهاي سپاهي ميباشد بلكه آمريكا قصد دارد ابتدا با تبليغات و رسانهاي كردن اين موضوع آن را در سطح افكار عمومي نهادينه ساخته تا در مرحله بعد اين اتهام را رسميت بخشد و بتواند در مجامع حقوقي بين الملل به اقدام حقوقي عليه سپاه همچون مسدود كردن داراييهاي آن، تحريم شركت هاي طرف معامله با سپاه و تحريم شخصيتهاي سپاهي بپردازد. در واقع آمريكا در اين مرحله سعي خواهد كرد نوعي اجماع جهاني را بر عليه سپاه بوجود آورد. 2- اقدام مربوطه فاقد هدف و برنامهاي مشخص ميباشد و در حد يك سناريوي برنامهريزي شده نيست بلكه توسط لابي صهيونيستي به جهت وارد كردن يك فشار رواني بر جامعه ايران و نيروهاي سپاهي انجام پذيرفته و مقطعي محسوب مي شود.
3- هدف آمريكا از اين اقدام آزمايش واكنشهاي جهاني نسبت به اين مساله است تا از ميزان حساسيتهاي جهاني نسبت به سپاه و ميزان نفوذ آن در بين كشورها آگاهي يابد. اين اقدام در اين چارچوب به اين جهت صورت مي پذيرد تا آمريكا شناختي را نسبت به نوع واكنشها در مقابل اقدامات احتمالي خود در آينده بر عليه ايران به دست آورد.
جمعبندي
رأي به صحيح بودن يك سناريو از ميان سناريوهاي فوق نيازمند نگاه به ريشهها، عوامل و زمينههاي اقدام آمريكا ميباشد، به طور كلي هر چند ميتوان گفت كه هر يك از فرضيات فوق داراي بخشي از واقعيت مي باشند واقدام آمريكا هم يك جنگ رواني و هم با لابيگري صهيونيستها و هم به جهت آزمايش كردن افكار عمومي صورت ميپذيرد، لكن توجه به مساله نفوذ روز افزون سپاه در منطقه و خشم مقامات آمريكايي از اين موضوع كه مورد اشاره رسانههاي آمريكايي نيز بود، واكنش اروپاييان مبني بر عدم همراهي با اين طرح ، اشاره روزنامههاي گاردين و نيويورك تايمز به رقابتهاي سياسي داخل آمريكا به عنوان علت اين مساله و افشاگري روزنامه واشنگتن پست و نيويورك تايمز مبني بر اينكه اين اقدام بر اساس بخش نامه اجرايي صورت ميگيرد كه بوش دو هفته پس از حملات يازده سپتامبر صادر كرده است، همگي نشان ميدهد كه اتهام زدن آمريكا به سپاه پاسداران در چارچوب سناريوي اول قابل طرح است، بدين معنا كه آمريكا سعي ميكند ابتدا اين مساله را رسانهاي و تبليغاتي نموده و سپس همانگونه كه گفته شد طرحهاي عملي خود را در مورد آن پياده نمايد و از اين مساله بايد گفت كه هوشياري دستگاه ديپلماسي ايران و برخورد مدبرانه همراه با قاطعيت بسيار ضروري است چرا كه اقدام آمريكا اتهام عليه ارتش رسمي يك كشور ميباشد.
>
نويسنده: حمزه عالمي
راهیان نور
فرم در حال بارگذاری ...
هفت توصیه درباره مسائل اخیر برجام و آمریکا
نوشته شده توسطرحیمی 29ام مهر, 1396
جمعی از دانشجویان نخبه، نفرات برگزیدهی المپیادهای علمی، رتبههای برتر کنکور و اعضای بنیاد ملی نخبگان، صبح روز (چهارشنبه) با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند و توصیههایی را پیرامون مسائل اخیر برجام، آمریکا و اروپا به مسئولان و فعالان سیاسی و فرهنگی بیان کردند.
فرم در حال بارگذاری ...
هفت توصیه درباره مسائل اخیر برجام و آمریکا
نوشته شده توسطرحیمی 29ام مهر, 1396
جمعی از دانشجویان نخبه، نفرات برگزیدهی المپیادهای علمی، رتبههای برتر کنکور و اعضای بنیاد ملی نخبگان، صبح روز (چهارشنبه) با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند و توصیههایی را پیرامون مسائل اخیر برجام، آمریکا و اروپا به مسئولان و فعالان سیاسی و فرهنگی بیان کردند.
فرم در حال بارگذاری ...
کافی نیست "تاکید اروپا روی حفظ برجام"
نوشته شده توسطرحیمی 29ام مهر, 1396
عکس | سخننگاشت | صوت | فیلم | متن کامل بیانات
بیانات در دیدار نخبگان جوان علمی
بسماللهالرّحمنالرّحیم (۱)
والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید. خیلی جلسهی شیرین و مطلوبی بود و همیشه برای من همینجور است. از نظر من هم این جلسه الان تمام شد، به این معنا که من حظّ خودم و بهرهی خودم را از این جلسه بردم؛ اوّلاً شماها را دیدم، حرفهایتان را شنفتم، آن همّت و انگیزه و روحیّهای که خوشبختانه انسان در بین جوانها میبیند، این را در شما حس کردم؛ و از حرفهایی که زدید بهره بردم یعنی واقعاً استفاده کردم؛ بنابراین من بهرهی خودم را از جلسه بردم. حالا یک چند جملهای هم ما عرض میکنیم. یادم نرود کسانی را که در این جلسه، امسال نیستند، عدّهی زیادی از برادران و خواهران، عزیزان، نخبگان، قاعدتاً باید در این جلسه میبودند، [ولی] بهخاطر وضعیّت و شرایط، نشد؛ من به آنها هم سلام عرض میکنم.
من همیشه وقتی در بین جوانها هستم -بخصوص جوانهای نخبه- در درجهی اوّل، احساس شکر میکنم؛ شکر خدای متعال؛ ما بِکُم مِن نِعمَةٍ فَمِنَ الله؛(۲) شما نعمت خدا هستید برای ما؛ عطیّهی الهی برای دلسوزان نظام محسوب میشوید. برای ما -کسانی که عمر طولانی گذراندهاند- شما جوانها حقیقتاً یک لطف الهی و نعمت الهی هستید؛ شکر. دوّم امید؛ به آیندهی کشور اهمّیّت میدهیم؛ به افقی که در مقابل چشممان هست اهمّیّت میدهیم؛ شما را که انسان میبیند، امیدوار میشود به اینکه این آینده، آنچنان که امید و آرزو داشتیم انشاءالله تحقّق پیدا خواهد کرد.
نیروی انسانی کشورمان -همانطور که آقای ستّاری گفتند- در دنیا یک نیروی انسانی کمنظیر است؛ لبّ و لبابش و برترین و برجستهترین بخشَش، نخبگان کشور هستند؛ اینها میتوانند در هر انسانی احساس تعهّد را زنده کنند. وقتی که آنها در صراط مستقیم حرکت میکنند و جهتگیریشان جهتگیری خوبی است، احساس تعهّد در همهی کسانی که آنها را میشناسند و میبینند زنده میشود؛ لذا بنده عمیقاً و قویّاً نخبهباور هستم یعنی قبول دارم شما نخبهها را. من امیدم و خواهشم این است که بنیاد نخبگان و خود آقای ستّاری که در دولت هستند و معاون رئیسجمهورند، کوشش کنند تا مسئولین کشور همه به معنای واقعی کلمه نخبهباور بشوند؛ یکی از انتظارات ما این است که نخبهها را باور کنند؛ اوّلاً باور کنند که ما نخبه داریم؛ ثانیاً باور کنند که این نخبه، قادر است سرنوشت کشور را آنچنان که مورد قبول و رضایت و روشنی چشم همه باشد، تغییر بدهد. بعضی از مسئولین ما در این زمینه دچار غفلتند؛ باید اینها را از این غفلت بیرون آورد. خب، من چند نکته در مورد مسئلهی بنیاد نخبگان و مسئلهی نخبگان و مانند اینها عرض میکنم و یک جملهی سیاسی هم در پایان عرض میکنم.
...
مطلب اوّل یا نکتهی اوّل، این است که پیشرفت علمی، کشور را قدرتمند میکند. مجری(۳) عزیزمان امروز حدیثی را خواندند: اَلعِلمُ سُلطان؛ «سلطان» یعنی اقتدار؛ علم، اقتدار است؛ هر کسی که آن را داشته باشد «صالَ»، یعنی دست قدرتمند را خواهد داشت؛ هرکس که آن را نداشته باشد «صیلَ عَلَیه»،(۴) یعنی دست قدرتمندی بر سر او خواهد آمد یعنی زیرِ دست خواهد شد؛ این علم [است]. امروز شما این را مشاهده میکنید؛ آمریکاییها و اروپاییها بهخاطر علمی که تحصیل کردهاند، توانستهاند همهی دنیا را تصرّف کنند. شما میدانید آمریکا، انگلیس، فرانسه و بسیاری از کشورهای اروپایی -حتّی کشورهای کوچک- سالهای متمادی، بعضیشان قرنها، توانستند کشورهایی را تصرّف کنند، هستیهای آنها را به باد بدهند و نابودشان کنند؛ بر ملّتها اقتدار پیدا کردند و مسلّط شدند، بهخاطر علم؛ دنبال علم بودند. ما غفلت کردیم، از قافلهی علم عقب ماندیم، با آن سابقهی تاریخی، با این استعداد درخشان! [امّا] دیگران جلو افتادند؛ ما باید این را جبران کنیم.
خب، یک عدّهای از غربزدهها، از صد سال پیش تبلیغ کردند که اگر میخواهید کشورتان پیشرفته بشود و ایران جلو بیفتد، بایستی بروید در ذیل غرب تعریف بشوید -غربزدگی؛ همان تعبیر غربزدگی که مرحوم آلاحمد مطرح کرد و نوشت- این فکرِ غلطی بود؛ حالا در مورد بعضی از آن کسانی که این فکر را القا میکردند، خائنانه هم بود، [امّا] بعضی خائنانه نبود، جاهلانه بود. امروز هم هنوز کسانی از دنبالههای آنها -و باید گفت تفالههای آنها- همین فکرها را ترویج میکنند که «ما در ذیل غرب بایستی پیشرفت کنیم»؛ نه، پنجاه سال، کشور در زمان دوران پهلوی در ذیل غرب زندگی کرد؛ پنجاه سال! یک مدّتی در آن اواسطِ رضاخان در ذیل آلمان، بعد یک مدّتی در ذیل آمریکا تا آخر؛ چه پیشرفتی برای کشور حاصل شد؟
جز بدبختی، جز عقبافتادگی، جز نابود شدن سرمایههای اساسی کشور، چه عاید کشور شد؟
نخیر، در ذیل غرب نمیشود، نمیتوان [پیشرفت کرد]؛ آنکسی که این حرف را بزند که کشور در ذیل غرب ممکن است پیشرفت بکند، خائن به کشور است اگر بداند چه میگوید؛ ممکن هم هست جاهل باشد.
خب، پس باید چهکار کنیم؟ بایستی وابستگی را از بین ببریم. البتّه وابستگی، وابستگی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی -همهجور- است؛ [امّا] اساسش، وابستگی سیاسی است. در درجهی اوّل، وابستگیهای سیاسی است که بقیّهی چیزها را فراهم میکند. خب وابستگی سیاسی موجب میشود که طبعاً فرهنگ هم نفوذ کند، اقتصاد هم نفوذ کند و در همهی بخشها وابستگی به وجود بیاید، حتّی در بخش امنیّت؛ کمااینکه در دوران طاغوت اینجوری بود. در بخش امنیّت هم وابسته بودیم، در بخش اقتصاد که بهطریقاولیٰ، در بخش فرهنگ همینجور. خب وابستگی سیاسی به برکت انقلاب از بین رفت؛ [امّا رهایی از] وابستگیهای دیگر دشوار و سخت است؛ تلاش میخواهد. این حرفی نیست که من امروز بزنم، من زمان ریاست جمهوری در خطبهی نمازجمعه این حرف را زدم، که وابستگی سیاسی ما از بین رفت، الحمدلله نجات پیدا کردیم امّا وابستهایم؛ ازلحاظ اقتصادی وابستهایم، از لحاظ فرهنگی وابستهایم؛ باید فکر کنیم روی این زمینه. وابستگی بیچارگی میآورد.
من به شما عرض بکنم انسان وقتی به این خاطراتی که از دوستان محمّدرضای پهلوی باقی مانده، نگاه میکند -من در خیلی از این کتابها خواندهام- [میبیند] یک مواردی پیش میآید که خود این محمّدرضا شاه طاغوتی، از دست آمریکاییها بشدّت عصبانی است. به آنها فحش هم میدهد، ناسزا هم میگوید؛ البتّه در اتاق خصوصی، با یاران نزدیکش! مثل آن که رفت روی پشتبام خانهاش، به آن پاسبانِ شهرِ دوردست فحش داد، ایشان هم اینجوری بود؛ در اتاق خصوصی بدگویی هم میکند امّا در همان حال، اگر چنانچه سفیر انگلیس یا سفیر آمریکا یک پیغامی میداد، یک تلفنی میکرد، یک دستوری میداد؛ این دستبهسینه حاضر بود آن دستور را انجام بدهد؛ چارهای نداشت؛ مجبور بود. وابستگی این است؛ این باید از بین برود.
خب خوشبختانه ازلحاظ سیاسی، وابستگی بکلّی در کشور ما ریشهکن شده امّا در بخشهای دیگر خیلی بایستی برایش تلاش کرد و یکی از عناصر اصلیِ راه نجات هم همین پیشرفت علمی است که بهوسیلهی شماها دارد انجام میگیرد. بنابراین در مسیر پیشرفت علمی و فنّاوری هیچ مانعی نباید به وجود بیاید. دستگاههای دولتی، دستگاههای عمومی، فعّالان بخشهای مختلف فرهنگی و امثال اینها، هیچ مانعی نباید در راه پیشرفت علمی به وجود بیاورند و ظرفیّتهای عظیمی بحمدالله وجود دارد که نمونههایش را هم در این جلسه شما مشاهده کردید، و بنده با خیلی از این نمونهها در مراحل مختلف مواجه میشوم؛ یا مطّلع میشوم یا گزارشش را میخوانم یا حضوری احساس میکنم؛ میدانم که ظرفیّت، فوقالعاده فراوان است و میتوانیم پیش برویم. این نکتهی اوّل.
نکتهی دوّم درمورد وضع بنیاد نخبگان و معاونت علمی است. بحمدالله خیلی پیشرفت کرده و بهتر شده؛ موارد زیادی پیش آمده در این چند سال که وضعیّتِ معاونت علمی را و هم معاونت بنیاد نخبگان را بهتر کرده. شرکتهای دانشبنیان رشد جهشی پیدا کرده. سال ۹۳ بود که بنده در همین جلسه راجع به شرکتهای دانشبنیان تأکید کردم. خوشبختانه امروز شرکتهای دانشبنیان، خیلی رشد جهشی خوبی پیدا کرده؛ سرمایهگذاریهای خوبی شده. هیئتهای علمی، هستههای علمی در دانشگاهها -که باز این هم مورد تأکید ما بود- بحمدالله به وجود آمده. جهتگیریهای فکری نخبهپروری تصحیح شده. خیلی از این مطالبی که شما دوستان اینجا بیان کردید، در ذهن مسئولین بنیاد نخبگان و معاونت علمی هست که با من در میان گذاشتهاند و یک روش و منش و مسیر تصحیحشده و تکمیلشدهای در واقع بنا است پیش بیاید و پیگیری بشود؛ اینها هست، منتها درعینحال بنده قانع نیستم؛ نه اینکه من قانع نیستم، [بلکه] اکتفا نمیشود کرد. ما هنوز خیلی راه داریم، خیلی فاصله داریم تا اینکه به نقطهی مطلوب برسیم. این چیزی است که بنده تأکید میکنم؛ هم به خود آقای دکتر ستّاری، هم به مسئولینی که هستند، هم به شما عزیزان نخبه. ما بایستی در زمینهی پیشرفت علمی به تحرّک نقطهای در فلان دانشگاه یا فلان پژوهشکده یا مانند اینها اکتفا نکنیم؛ باید روندسازی بشود، رویّهسازی بشود؛ باید در کشور جریانسازی بشود در زمینهی علم و پیشرفت علمی؛ بهصورت جریان در بیاید، بهصورت رویّه در بیاید که قابل توقّف نباشد. اینجور نباشد که اگر چنانچه این دولت آمد و سلیقهی خاصّی داشت، بتواند در پیشرفت علمی کشور تأثیری ایجاد کند و مثلاً نُکسی(۵) به وجود بیاورد، یا فلان مسئول دولتی اگر آمد و عقیدهی دیگری داشت، همینطور. نبایستی سلایق و شیوهها و روشهای مدیریّتی در پیشرفت علمی کشور اثر بگذارد ؛ این وقتی خواهد شد که رویّهسازی بشود.
در مورد شرکتهای دانشبنیان هم ضوابط شرکتها را نبایستی کاست. مراقبت کنید که ضوابط شرکتهای دانشبنیان ضوابط بالایی باشد. اینجور نباشد که ما فقط عدد را اضافه کنیم. بودجهی علم و فنّاوری نباید کم بشود، باید افزایش پیدا کند؛ البتّه گفتند دوستان به من که این صندوق نوآوری مشکل دارد؛ من انشاءالله سفارش خواهم کرد، تأکید خواهم کرد که این مشکل برطرف بشود. البتّه منابع مالی هم بایست درست مدیریّت بشود.
یک نکتهی دیگر در مورد مقالات علمی است. خوشبختانه ما از لحاظ عدد مقالات، سطح بالایی داریم؛ منتها این کافی نیست بلکه باید بگوییم این دارای اهمّیّت زیاد هم نیست؛ آنچه مهم است کیفیّت مقالات است. آنطور که من شنیدهام و به من گزارش شده، در زمینهی مقالات از لحاظ کیفی وضع ما خیلی خوب نیست؛ بایستی کیفیّتها را بالا ببریم، شاخصهای کیفی بایستی رشد پیدا کند و به جای افزایش عدد مقالات، ارتباط مقالات با مسائل کشور مورد توجّه قرار بگیرد که البتّه این در زبان بعضی از دانشجوهای عزیز ما هم بود؛ خودشان به من گفتهاند، عقیدهی ما هم همین است که بایستی مقالات علمی و پژوهشی در خدمت نیازهای کشور قرار بگیرد و این نیازها هم برای نخبگان تبیین بشود؛ خیلی از نخبگان ممکن است نیازهای کشور را آنچنان که هست ندانند.
یک نکتهی دیگر در همین زمینه، مطلبی است که من قبلاً هم به آقای ستّاری این را تذکّر دادهام که معاونت علمی و بنیاد به کار ستادی اهمّیّت بدهند؛ یعنی در واقع مثل یک ستاد از همهی دستگاههای گوناگون کشور که در زمینهی علم و فنّاوری نقشی میتوانند ایفا کنند، استفاده کنند؛ هم از دو وزارت مربوط به آموزش عالی، هم از دانشگاه آزاد، هم از وزارتهای مربوط به صنعت و مربوط به نفت استفاده کنند؛ [چون] اینها امکانات فراوانی دارند که این امکانات میتواند در خدمت پیشرفت علم و فنّاوری قرار بگیرد؛ و معاونت علمی با تکیهی به جایگاه مدیریّتی خودش میتواند این کار را انجام بدهد. ضمناً از نخبه هم باید کار خواست؛ نخبه باید احساس کند که وجودش نافع است؛ یعنی احساس نافع بودن بکند؛ این، آن چیزی است که نخبه را خرسند میکند، خوشحال میکند، ثابتقدم میکند، پایدار در کشور میکند؛ بفهمد برای کشورش مفید است، نافع است؛ کار بایست خواست که این با همین کار ستادی به نظر من قابل تحقّق است.
یک نکتهی دیگر این است که ما باید یک فکری برای صنعت کشور بکنیم که حالا من در این بحثهایی هم که دوستان کردند، دیدم بخش مهمّی با این مشکل ارتباط پیدا میکند. صنعت کشور دچار آفت مونتاژکاری است که یک آفت قدیمی است؛ وقتیکه مسئله، مسئلهی مونتاژکاری است، نوآوری دیگر خیلی معنی ندارد؛ وقتی نوآوری وجود نداشت، پس تحرّک علمی و کار علمی دیگر وجود ندارد؛ وقتی کار علمی مطرح نبود، ارتباط صنعت و دانشگاه که ما اینهمه داریم داد میزنیم، تحقّق پیدا نمیکند. صنعت و دانشگاه اگر به هم ارتباط پیدا کردند، هم دانشگاه پیشرفت پیدا میکند، هم صنعت؛ این واضح است. بنده البتّه این مسئلهی ارتباط صنعت و دانشگاه را از خیلی وقت پیش با دولتها مطرح کردم که همین معاونت علمی بالاخره بر اثر فشارها و اصرارهای ما تشکیل شد، بهخاطر همین که ارتباط صنعت و دانشگاه تحقّق پیدا کند. منتها ارتباط صنعت و دانشگاه وقتی بهمعنای واقعی کلمه تحقّق پیدا میکند که صنعت احساس نیاز کند به دانشگاه؛ در مونتاژکاری چنین احساسِ نیازی نیست. باید به صنعت سفارش کرد؛ همچنانکه یکی از دوستان عزیز که صحبت کردند گفتند که از صنایع خواسته بشود؛ خب خواستن از صنایع یک مسئله است، احساسِ نیاز صنعت کشور یک مسئلهی دیگر است؛ این احساس نیاز باید به وجود بیاید. این هم وقتی خواهد شد که این مشکل قدیمی برطرف بشود. بایستی در یک مقطع زمانی مثلاً دهساله -خیلی هم ما عجله نمیخواهیم بکنیم- در یک بازهی زمانی دهساله، این مسئلهی «تبدیل نگاه از مونتاژکاری به نوآوری» در صنعت به وجود بیاید و این باید در کشور حاکم بشود.
نکتهی بعدی در مورد مسئلهی نخبگان و بنیاد نخبگان و مانند اینها این است که به فعّالیّتهای فرهنگی در بنیاد اهمّیّت داده بشود؛ این خیلی مسئلهی مهمّی است. ما این را باید توجّه کنیم که فنّاوری همراه با خودش فرهنگ میآورد؛ فنّاوری حامل فرهنگ است؛ این را نمیشود ندیده گرفت. ما وقتی فنّاوری را از دیگران گرفتیم، در واقع فرهنگ آنها را هم آوردهایم. درست است که ما در پِی استقلال فنّاوری هستیم -در این تردیدی نیست و این باید تحقّق پیدا کند- امّا بالاخره این مثل ظروف مرتبطه است؛ در همهی زمینهها بدهبستان است. بنابراین، به مسئلهی فرهنگ بایست اهمّیّت داد. ما در بنیاد نخبگان و معاونت علمی نیاز داریم به اینکه به مسئلهی فرهنگ اهمّیّت بدهیم و کار فرهنگیِ درست و هوشمند انجام بگیرد.
یک نکتهی دیگر هم که نکتهی آخر در این زمینه است، این است که نخبگان عزیز خودشان از خودشان مراقبت کنند؛ از خودتان مراقبت کنید. یکی از عزیزان اشاره کردند که جنگ است و در جنگ، هم شهید داریم، هم جانباز داریم. راست میگویند؛ جنگ است. از ترور جسمی خطرناکتر، ترور مغزی و فکری است. گاهی دانشمندان ما را ترور کردند، شهیدشان کردند -دیدید دیگر- امّا از آن بدتر و تلختر این است که دانشمند ما را اسیر کنند؛ دانشمند ما اسیر نباید بشود. اینهم در درجهی اوّل به عهدهی خود نخبه است و خود نخبه باید مراقبت کند از خودش. این عنوانِ تقوا که از اوّل قرآن تا آخر قرآن اینهمه تکرار شده -«هُدًی لِلمُتَّقین»(۶) اوّل قرآن هست و تا آخر قرآن [هم] بارها و بارها عنوان تقوا تکرار شده- به همین معنا است؛ تقوا بهمعنای محافظت از خویشتن است، خودنگهداری است. در همهی زمینهها اینجور است؛ این را دنبال کنید.
امّا بحث سیاسی که عرض کردیم یک جمله [هم] بحث سیاسی بکنیم. وابستگی سیاسی، همینطور که عرض شد، چیز خطرناکی است. وابستگی سیاسی، توسریخوری میآورد. «صیلَ عَلَیه» که در مورد علم گفته شده، در مورد وابستگی سیاسی سختتر از آن است؛ واقعاً «صیلَ عَلَیه» یعنی انسان، توسریخور میشود. یک ملّتی که از لحاظ سیاسی وابسته است، مجبور است توسریخوری را برای خودش بپذیرد؛ توسریخور خواهد شد. خب، گفتیم که پیشرفت علمی ضدّ این وابستگی است؛ حالا من میخواهم عرض بکنم که دشمن ما از اقتدار ما، از حرکت ما، از همین انگیزهای که شما برای پیشرفت علمی و پیشرفت کشور دارید، بشدّت عصبانی است؛ دشمن عصبانی است. دشمن هرجور که بتواند، از دور و نزدیک، وضع کشور را دقیقاً مورد مراقبت قرار داده و از افزایش اقتدار کشور بشدّت نگران است. خیلی روشن است برای همهی ناظران بینالمللی که ایرانِ امروز با ایرانِ چهل سال قبل، از زمین تا آسمان فرق کرده است. ما یک کشور و ملّت درجهی چند و عقبافتاده و محکومِ اوامرِ این و آن بودیم؛ [امّا] امروز یک کشور اثرگذار، متنفّذ و مشغول حرکت در جادّهی اقتدار [هستیم] -اقتدار علمی، اقتدارسیاسی- و داریم حرکت میکنیم؛ این کاملاً محسوس است. دشمن از این ناراحت و عصبانی است. البتّه دشمن اصلی هم، یعنی آن که در صحنه بیش از همه در مقابل ایران و ایرانی سینه سپر میکند، رژیم آمریکا است؛ بحث مردم آمریکا مطرح نیست. علّت هم همان است که اشاره شد؛ اینها سالهای متمادی صاحب این کشور بودند و همه چیز این کشور زیر دست اینها بوده، [امّا] انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی این را از اینها گرفته؛ لذا از روز اوّل عصبانی بودند و ناراحت بودند و تحریم کردند و توطئه کردند و درشتگویی کردند؛ مال امروز [هم] نیست، از روز اوّل این کارها شروع شد. آن روز، نه مسئلهی انرژی هستهای مطرح بود، نه مسئلهی موشک مطرح بود، نه مسئلهی نفوذ در منطقهی غرب آسیا -به قول آنها خاورمیانه- مطرح بود؛ این چیزها هم نبود امّا شروع کردند دعوا کردن؛ بهخاطر همین [از دست دادن سلطهشان]؛ روشن است. خب، ما توانستهایم سلطهی آمریکا را پس بزنیم، یعنی از سر این کشور، سلطهی آمریکا را بکلّی قطع کنیم؛ سلطهی سیاسی، سلطهی امنیّتی، سلطهی اقتصادی؛ دست آمریکا را قطع کردیم.
علاوهی بر این، با وجود خصومتورزی آمریکا، قدرتمند شدهایم؛ این خیلی مهم است! این در دنیا خیلی چیز مهمّی است که ملّتها ببینند بدون قرار گرفتن زیر سایهی قدرتها هم یک ملّت ممکن است رشد کند و حرکت کند، بلکه با خصومت قدرتها هم میتواند رشد کند و حرکت کند و بِایستد و روی پای خودش جلو برود؛ این را ما عملاً نشان دادیم، این هم اینها را عصبانی میکند. ملّت ایران برای کشورها و برای ملّتها الگو شد که نشان بدهد میتوان در مقابل ابرقدرتها ایستادگی کرد و از آنها نترسید، و درعینحال پیش رفت. میدانید که این پیشرفتهای نظامی و همین موشک و همین چیزهایی که حالا اینها از آن اینقدر ناراحتند، همهی اینها در دوران تحریم اتّفاق افتاده، یعنی ما در تحریم بودیم، تحریم کامل! و آنچه اتّفاق افتاده، در این دوران اتّفاق افتاده؛ این است که آنها را متعجّب میکند و ناراحت میکند. یک گزارشی چند سال قبل از این، به من دادند که یک ژنرال اسرائیلی و صهیونیست، مال همین رژیم صهیونیست، در یک مقالهای نوشته بود -یک موشکی را آنوقت ما تازه آزمایش کرده بودیم، یکی از موشکهایی که آزمایش شد، چند سال قبل از این؛ این آدم خب وارد بود، میفهمید؛ اینها با ماهواره و مانند اینها میبینند، میفهمند، میتوانند درست ارزیابی کنند- من واقعاً تعجّب میکنم، حیرت میکنم که ایران توانسته این کار را انجام بدهد. من با ایران دشمنم امّا ایران را تحسین میکنم که توانسته این کار را انجام بدهد؛ با این تحریم سنگینی که رویَش هست، توانسته یک چنین کاری را انجام بدهد؛ مضمون حرفش این بود. این را خب دشمن دارد میبیند.
من البتّه نمیخواهم وقت را حالا صرف پاسخگویی به اباطیل و یاوهگوییهای این رئیسجمهور شارلاتان و بیچاکدهن آمریکا(۷) بکنم؛(۸) این واقعاً لزومی ندارد. خب گفتند، مسئولین کشور پاسخگویی کردند، خوب هم گفتند، درست هم گفتند. من نمیخواهم [پاسخ بدهم]، یعنی درواقع ضایع کردن وقت است که انسان بخواهد به حرفهای او بپردازد! ولیکن میخواهم به شما و به هر کسی که این حرف را خواهد شنفت بگویم: دشمن را بشناسید، دشمن را بشناسید. یکی از خطراتی که هر ملّتی را تهدید میکند این است که دشمنِ خودش را نشناسد، دشمنِ خودش را دشمن نداند؛ یا دوست بداند یا بیطرف بداند؛ این خطر خیلی بزرگی است. این خوابرفتگی است. هم دشمن را بشناسید، هم روشهای دشمنیاش را بشناسید؛ ببینید چهجوری دشمنی میکند. دچار غفلت نشویم؛ اگر غفلت کردیم، غارت خواهیم شد؛ اگر غفلت کردیم، شبیخون به ما زده خواهد شد؛ غفلت نکنیم. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرمود -در نهجالبلاغه است- وَ اللَهِ لَا اَکـونُ کَالضَّبُعِ تَنامُ عَلَى طولِ اللَدم؛(۹) من مثل آن حیوانی نخواهم بود که معمولاً برای اینکه به خواب برود، یک آهنگی میخوانند و او به خواب میرود؛ من خواب نخواهم رفت، بیدارم و میفهمم دُوروبَرم چه میگذرد. از ما هم همین را خواستهاند. نباید به خواب برویم، نباید غفلت کنیم.
البتّه این را به شما عرض بکنم؛ دشمن ما دچار عقبافتادگی ذهنی است؛ حالا [این را] یکخرده بیشتر عرض خواهم کرد. نهفقط خود این رئیسشان، [بلکه] دستگاه حاکمهشان واقعاً دچار یک عقبافتادگی ذهنی هستند. اینها میخواهند ایرانِ جوانِ مؤمنِ انقلابیِ فعّالِ پیشرفته را به عقب برگردانند، به پنجاه سال قبل؛ خب نمیشود دیگر؛ معلوم است که نمیشود! یعنی میخواهند همان وضعیّتی را که اینها در پنجاه سال قبل با این ملّت داشتند، برای این کشور به خیال خودشان پیش بیاورند؛ خب این عقبماندگی ذهنی نیست؟ مثل پنجاه سال پیش فکر میکنند؛ نمیتوانند درک کنند که چه اتّفاقی اینجا افتاده. اتّفاقات مهمّی در این منطقه افتاده؛ البتّه مهمترینش انقلاب اسلامی و پیدایش نظام جمهوری اسلامی است امّا خب اتّفاقات مهمّ دیگری هم افتاده در اطراف ما؛ اینها را نمیتوانند درست درک کنند. چون نمیتوانند درک بکنند، پس محکومند به اینکه شکست بخورند؛ مطمئنّاً محاسبات غلط موجب میشود که آنها شکست بخورند؛ در عراق محاسباتشان غلط بود، شکست خوردند؛ در سوریه محاسباتشان غلط بود، شکست خوردند؛ در منطقهی شرق ما هم همینجور -حالا نمیخواهم جزئیّات را وارد بشوم- محاسباتشان غلط بود، شکست خوردند؛ تا امروز. در مورد کشور خود ما هم همینجور [است]؛ چهل سال است اینها دارند دشمنی میکنند با ما، توی دهنشان میخورَد، شکست میخورند؛ چرا؟ چون محاسبهشان غلط است، چون درکشان از واقعیّت غلط است؛ درک درست ندارند.
خب آمریکا -یعنی نظام آمریکا، رژیم سیاسی آمریکا- البتّه یک چیز بسیار شرّ و بدی است؛ همان که امام فرمودند، شیطان اکبر است، واقعاً شیطان بزرگ است. ریشهی ناامنی منطقه، آمریکا است؛ این ناامنیهایی که مشاهده میکنید، ریشهاش آمریکا است. آمریکا کارگزار صهیونیسم جهانی است. یک شبکهی خطرناک خبیثی در دنیا وجود دارد به نام صهیونیسم بینالملل؛ آمریکا کارگزار آنها است. آمریکا دشمن ملّتهای مستقل است؛ آمریکا پشت بیشتر شرارتها و جنگافروزیها و قتلعامها است، در منطقهی ما و در خیلی از نقاط دیگر عالم. آمریکا مثل زالو، درصدد مکیدن داروندار ملّتها و موجودی ملّتها است؛ آمریکا این است؛ نظام سیاسی آمریکا امروز این است. حالا آیا آن کسانی که این نظام سیاسی را به وجود آوردند، میدانستند که به اینجاها منتهی خواهد شد یا نه، آن بحث دیگری است، امّا امروز آمریکا این است؛ در این سالهای اخیر یک چنین وضعیّتی دولت و نظام آمریکا دارد. شریک جرم اصلی صهیونیستها در جنایاتی که کردند آمریکا است؛ چه در فلسطین، چه در لبنان، چه در سوریه، چه در نقاط دیگر عالم. بهوجود آورندهی داعش و این جریان تکفیریِ فعّالِ اسلحهبهدست، آمریکا است؛ این را خود همین شخص در زمان مبارزات انتخاباتیاش بِصراحت گفت؛ یکی از اشکالاتی که بر دموکراتها وارد میکرد این بود که داعش را شما به وجود آوردید! خودش اعتراف کرده! خب حالا شما توقّع دارید آن نیرویی که جلوی داعش را توانسته بگیرد مبغوض اینها نباشد. اینها داعش را برای یک هدفی به وجود آوردند. شما حالا میبینید سخنرانی میکند، نعره میکشد علیه سپاه پاسداران که جلوی داعش را توانسته سد کند؛ خب این چیز طبیعیای است دیگر. وقتی شما شناختید طرف مقابل را، [این] خیلی به نظرتان طبیعی میآید.
خب بنابراین از ما عصبانیاند؛ علّت عصبانی بودن اینها هم همینطور که عرض کردم، یکی کوتاه شدن دستشان است؛ و امروز [هم] بهخاطر این است که جمهوری اسلامی توانسته نقشههای آمریکا را در خاورمیانه بههم بزند؛ یعنی در این منطقهی غرب آسیا که اینها خیلی با این منطقه کار داشتند و نقشههایی داشتند. نقشههایشان در لبنان، نقشههایشان در سوریه، نقشههایشان در عراق را جمهوری اسلامی توانسته بههم بزند. در شکست صهیونیستها از حزبالله لبنان، اینها خب پشت قضیّه بودند، همانوقت بود که وزیر خارجهی آمریکا گفت که خاورمیانه در حال یک زایمان است؛(۱۰) خیال میکردند که حالا دارد یک کار بزرگی انجام میگیرد.
خب حالا من چند توصیّه بکنم به فعّالان سیاسی و مطبوعاتی و فرهنگی و مسئولان کشور بهمناسبت همین قضایای اخیر و این کارهایی که کردند. اوّلاً؛ همه یقین داشته باشند که این بار هم آمریکا تودهنی خواهد خورد و از ملّت انقلابی ایران شکست خواهد خورد؛ مسلّم بدانید اینجور خواهد شد. کمااینکه در قضایای این چند ده سال اخیر همیشه همینجور بوده که با جمهوری اسلامی مواجه شدهاند و شکست خوردهاند؛ این یک مطلب.
ثانیاً؛ رئیسجمهور آمریکا از خودش بلاهت(۱۱) نشان میدهد لکن این موجب نشود که ما از مکر و حیله و توطئهی دشمن غافل بشویم. دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد؛(۱۲) اینکه ما حالا بگوییم یکی مثلاً اَبله است، احمق است -میگویند؛ از این حرفهایی که زده میشود و ممکن هم هست درست باشد- لکن درعینحال این نباید ما را از کِید دشمن غافل کند؛ باید با تدبیر، همه در صحنه باشند؛ همه بایستی با هشیاری، با بیداری، با آمادگی کامل در صحنه باشند. جنگ نظامی اتفّاق نمیافتد، لکن چیزهایی وجود دارد که از جنگ نظامی اهمّیّتش کمتر نیست. باید مراقب باشیم، ببینیم دشمن چهکار دارد میکند و چهکار میخواهد بکند؛ پیشبینی کنیم.
نکتهی سوّم؛ دشمن، با اقتدار جمهوری اسلامی مخالف است؛ هرچه عنصر و مایهی قدرت در جمهوری اسلامی است، دشمن با آن مخالف است. ما باید علیرغم دشمن، سعی کنیم عناصر قدرت را در داخل جمهوری اسلامی افزایش بدهیم. یکی همان علم است که شما در جریانش هستید؛ واقعاً میدان مبارزه است، مایهی قدرت کشور است. یکی قدرت دفاعی است؛ همین مسئلهی موشکها و این حرفهایی که سروصدا میکنند. باید روزبهروز این قدرت دفاعی افزایش پیدا کند، و البتّه میکند؛ به کوری چشمشان، روزبهروز هم افزایش پیدا خواهد کرد. سوّم قدرت اقتصادی است؛ به قدرت اقتصادی اهتمام بکنید. قدرت اقتصادی هم با وابستگی به این و آن حاصل نمیشود. بنده از سابق، از قدیم، نه حالا، بارها گفتهام، من با سرمایهگذاریهای خارجیها در کشور موافقم، من هیچ مخالفتی ندارم؛ غربی یا اروپایی مشکلی نیست؛ منتها تکیهی اقتصاد کشور نباید به ستونی باشد که ممکن است با نعرهی مثلاً یک ترامپی بلرزد؛ این]طور[ نباید باشد. آن ستون مورد اعتماد در اقتصاد کشور بایستی مربوط به درون کشور و داخل کشور باشد، باید اقتصاد ما درونزا باشد؛ یعنی همان اقتصاد مقاومتی، که سیاستهایش اعلام شده و باید دنبال بشود. بنابراین، اینهم یک نکته است که همهی عوامل و عناصر قدرت باید در داخل تقویت بشود؛ قدرت دفاعی، قدرتِ بحث منطقهای و مانند اینها.
رابعاً؛ به القائات دشمن نباید اعتنا کرد. یک چیزهایی را القا میکنند؛ در قضیّهی برجام اینجور القا میشد که اگر توافق بکنیم دشمنیها برطرف میشود، اگر توافق نکنیم با ما دشمنی میکنند؛ خب توافق هم کردیم، [امّا] دشمنیها برطرف که نشده، زیادتر هم شده. این القای دشمن بود که اگرچنانچه توافق نکنیم یا دیر بجنبیم، چنین و چنان خواهد شد. امروز باز مطلب دیگری را مطرح نکنند که اگر در فلان قضیّه توافق نکردیم -مثلاً اگر در قضیّهی حضور کشور در فلان منطقه توافق نکردیم- ممکن است چنین و چنان بشود؛ نه، اینها القائات دشمن است. ما بایستی مصلحت خودمان را خودمان بسنجیم، خودمان پیدا کنیم، خودمان بفهمیم که مصلحت چیست؛ از دشمن نشنویم.
خامساً؛ اینکه ما روی قدرت دفاعی تکیه میکنیم ناشی از تجربهی ما است؛ ما تجربه کردهایم. یک روزی بود که این کشور -همین تهران که شما حالا بحمدالله با خیال راحت و با امنیّت [در آن] رفتوآمد میکنید- زیر موشکهای صدّام بود؛ خیلی از شماها شاید آنوقت در دنیا نبودید. ما هیچ وسیلهی دفاع نداشتیم، [درحالیکه] همه به صدّام کمک میکردند؛ آمریکا برای همین موشکها و برای ابزارهای دفاعی و حتّی برای نقشهی میدان جنگ به صدّام کمک میکرد؛ ماهوارههایش و دیگران کمک میکردند. فرانسه کمک میکرد؛ فرانسه، هم موشک میداد، هم هواپیما میداد. آلمان کمک میکرد؛ موادّ شیمیایی میداد. میدانید در موارد زیادی لشکر صدّام کار شیمیایی کردند. ما چقدر جانباز شیمیایی داریم، چقدر از آنها از دنیا رفتند! موادّش را آلمان به اینها میداد. آلمان موادّ شیمیایی در اختیار اینها میگذاشت که اینها بمب شیمیایی درست کنند. حتّی گاهی شاید بمب شیمیایی هم بهشان میداد؛ همه کمک کردند؛ ما دستخالی بودیم، وسیلهای نداشتیم؛ [لذا] به فکر افتادیم که باید خب وسیلهی دفاعی درست کنیم. شروع کردیم؛ از صفر در واقع شروع کردیم. من اگر بگویم به شما و تصویر کنم -که حالا متأسّفانه وقت نیست- که اوّلین چیزی که ما توانستیم پرتاب کنیم که بُردش هم حدود بیست کیلومتر بود چه بود، ممکن است خندهتان بگیرد! [وسیلهای] مثل یک ناودان درست کرده بودند که ما مثلاً فرض کنید بتوانیم موشک آرپیجی را با یک شکلی از روی این ناودان پرتاب کنیم، که مثلاً حدود پانزده کیلومتر یا بیست کیلومتر هم برود؛ اینجوری شروع شد. بعد توانستیم تواناییها را بیشتر کنیم. وقتی تواناییهایمان زیاد شد و دشمن دید که ما میتوانیم مقابلهبهمثل کنیم، متوقّف شد؛ این تجربهی ما است. ما اگر چنانچه قدرت دفاعیِ خودمان را افزایش ندهیم، دشمنان ما جَری خواهند شد، گستاخ خواهند شد، تشویق خواهند شد به اینکه به ما حمله کنند. باید قدرت دفاعی ما جوری باشد که دشمن تشویق نشود به یک اقدام و به دست از پا خطا کردن.
سادساً؛ خب دولتهای اروپایی، مسئلهی برجام را تأکید کردهاند؛ او گفته بود که من پاره میکنم، چنین میکنم -یک غلطی کرده بود- اینها محکوم کردند، گفتند نه، نباید پاره کنید و اینها. خیلی خب، خوب است، یعنی این مقدارش را ما استقبال میکنیم و خوب [است]، لکن این کافی نیست که [فقط] به او بگویند شما برجام را پاره نکن! خب برجام به نفع آنها است؛ هم به نفع اروپاییها است، هم به نفع آمریکا است؛ طبیعی است که بخواهند پاره نشود؛ ما هم البتّه گفتهایم مادامیکه طرف پاره نکند، ما هم پاره نمیکنیم، امّا اگر پاره کرد، ما ریزریزش میکنیم!(۱۳) حالا قبلاً(۱۴) چیز دیگر گفته بودم. خب، بنابراین این مقدار خوب است؛ منتها کافی نیست.
اوّلاً اروپاییها باید در برابر اقدامهای عملیِ آمریکا بِایستند. اگر چنانچه او پاره نکرد امّا نقض کرد -مثلاً با همین تحریمها یا همین کارهایی که حالا اینها انتظار دارند که از کنگرهشان بیرون بیاید- باید اروپاییها بِایستند در مقابل او؛ فرانسه، آلمان. حالا از انگلیس که خیلی انتظاری هم نیست!(۱۵) باید بِایستند؛ اینکه بگویند ما مخالفیم، کافی نیست.
ثانیاً از ورود در مسائل اساسیِ ما -مثل قدرت دفاعی و مانند اینها- پرهیز کنند؛ همصدایی با آمریکا نکنند. اینکه دولتهای اروپایی بیایند همان حرفی را بزنند که او دارد میزند که ایران چرا در منطقه حضور دارد -خب تا چشمتان کور! چرا حضور نداشته باشد؟- یا [وقتی] او ایراد کند که چرا شما موشک دو هزار کیلومتری یا مثلاً فرض کنید سه هزار کیلومتری دارید، اینها هم بیایند همان حرف را بزنند، اینکه خب معنی ندارد! به شما چه ربطی دارد؟ [خود] شما چرا موشک دارید؟ شما چرا موشک اتمی دارید؟ چرا سلاح اتمی دارید؟ اینکه در قدرت دفاعی جمهوری اسلامی بخواهند دخالت بکنند و حرف بزنند، نه؛ این را هم مطلقاً از اروپاییها ما قبول نمیکنیم؛ و همآواز نشوند با آمریکا در حرف زوری که میزند و حرف غلطی که از او سر میزند؛ این هم سادساً بود.
سابعاً مسئولان اقتصادی، اقتصاد مقاومتی را جدّی بگیرند. تولید داخلی، منع واردات، جلوگیری از قاچاق؛ اینها آن اوّلیهایش است. امسال سال اشتغال است. الان هم ما درواقع در نیمهی دوّم مهرماه هستیم؛ یعنی بیش از نیمی از سال گذشته. در زمینهی اشتغال و در زمینهی تولید داخلی و تولید ملّی، فعّالیّتها باید افزایش پیدا کند؛ باید مضاعف بشود، عقبماندگیها باید جبران بشود. یک مدّتی گرفتار انتخابات و حرفهای انتخاباتی و این حرفها بودیم، وقت گذشت؛ باید جبران کنند تا بتوانیم به یک جایی برسیم در این زمینه. من گفتم، به سرمایهگذار خارجی ما خوشامد میگوییم امّا دل نمیبندیم به کار سرمایهگذار خارجی؛ چون اعتباری به او نیست. سرمایهگذار خارجی امروز میآید، فردا بهخاطر یک حادثهای، مشکل درست میکند برای ما. سرمایهگذارهای خارجی بیایند، سرمایهگذاری هم بکنند منتها تکیهی اقتصاد کشور باید به مسائل داخلی باشد. ظرفیّتهای داخلی کم نیست، زیاد است و کارهای اوّلی هم که باید انجام بگیرد، کارهای روشن و خوبی است و آقای دکتر ستّاری هم اشاره کردند. این منطق هم منطق درستی است که ما اقتصادمان اقتصاد نفتی است، اقتصادِ منبعمحور است -یعنی همینطور سرمایه را بفروش و بخور؛ سرمایه است دیگر- این باید تغییر پیدا بکند؛ باید مبتنی بشود بر ارزش افزوده. ما حتّی سنگهای قیمتیای را هم که داریم -سنگهای ساختمانی قیمتیای که در کشور وجود دارد- خیلیهایش همینطور آمادهنشده به خارج صادر میشود که این چیز خیلی عجیبی است و بعضی از این وزرای ما در این زمینهها واقعاً کوتاهی کردهاند. خب، این چند نکته در مورد مسائل سیاسی.
آخرین مطلب خطاب به شما جوانهای عزیز است که من اینجا یادداشت کردهام. جوانها از فرصت استفاده کنید. امروز فرصت برای شما هست که بتوانید آیندهی کشورتان را بسازید. زمان شما با زمان جوانی ما فرق دارد. جوانی ما دوران ناامنی بود، دوران سختی بود. در سنین شما، ما یا در زندان بودیم، یا زیر فشار بودیم، یا زیر شکنجه بودیم، یا در تبعید بودیم. بعد هم که انقلاب پیروز شد -آن سالهای اوّل انقلاب- شب و روز کار و تلاش بود؛ استراحت وجود نداشت؛ دائم [کار بود]. حالا بنده بعد از یکی دو سال رئیسجمهور شدم؛ کسانی که با هم بودیم، بعضیشان رئیسجمهور هم نشدند، مشغول تلاش و کار [بودند]، ما هم که رئیسجمهور شدیم، یکجور دیگر تلاش و کار [میکردیم]. یعنی واقعاً سختی کشیدیم در دورانی که در سنین شما و اندکی بعد از سنین شما بودیم. شماها نه، شماها در امنیّتید، در آرامشید، در فرصت علمی هستید، توانایی دارید، تشویق میشوید، گرامی داشته میشوید! این را قدر بدانید، از این فرصت استفاده کنید. گوهر گرانبهای جوانی در اختیار شما است و این همان گوهر گرانبهایی است که خدای متعال در قیامت از ما سؤال میکند که جوانیتان را چهجوری گذراندید؟ یکی از چیزهایی که از ما سؤال میشود این است که جوانی را چهجوری گذراندید؟ باید جواب بدهیم. شما وظیفهی الهی و وظیفهی وجدانی را فراموش نکنید؛ هرچه میتوانید تلاش کنید. و تلاشتان نافع خواهد بود؛ یعنی شما میتوانید مسیر کشور را اگر چنانچه غلط است، برگردانید به مسیر درست؛ آنجاهایی که اشکال دارد، آنجاها را میتوانید برگردانید. خوشبختانه جهتگیری در کشور جهتگیری درستی است؛ البتّه اشکالات در گوشهوکنار فراوان وجود دارد امّا جهتگیری درست است؛ [لذا] میتوانید اشکالات را برطرف کنید؛ میتوانید کمک کنید که جهتگیریها خراب نشود، عوض نشود، دچار انحراف نشود. این کاری است که شما جوانها -جوانهای دانشمند و عالم- میتوانید بکنید. از این فرصت استفاده کنید، بدانید که انشاءالله خدای متعال به شما کمک خواهد کرد؛ وَ الَّذینَ جٰهَدوا فینا لَنَهدِیَّنَهُم سُبُلَنا؛(۱۶) در راه خدا وقتی مجاهدت میکنید، خدای متعال خودش شما را هدایت میکند. وَ مَن یُؤمِن بِاللهِ یَهدِ قَلبَه؛(۱۷) خدا دلهای شما را هدایت میکند به آن کاری که باید انجام بدهید. نیّتهایتان را نیّتهای احساس وظیفه و انجام وظیفه و نیّتهای خدایی کنید؛ انشاءالله خدا هم کمک خواهد کرد. و من مطمئنّم شماها در دهها سال آینده که انشاءالله دیگر همهکارهی کشور شماها هستید، در آن روز یک ایرانِ بمراتب بهتر، پیشرفتهتر، منظّمتر و مرتّبتر از امروز را در مقابلِ خودتان خواهید داشت و انشاءالله آن را اداره خواهید کرد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار -که به مناسبت برگزاری یازدهمین همایش ملّی «نخبگان فردا» برگزار شد- دکتر سورنا ستّاری (معاون علمی و فنّاوری رئیسجمهور و رئیس بنیاد ملّی نخبگان) گزارشی ارائه کرد و پنج نفر از حاضران هم به بیان دیدگاههای خود پرداختند.
۲) سورهی نحل، بخشی از آیهی ۵۳؛ «… هر نعمتی که دارید از خدا است …»
۳) آقای عیسی زارعپور
۴) ابن ابیالحدید. شرح نهجالبلاغه، ج ۲۰، ص ۳۱۹
۵) ضعف، سستی
۶) سورهی بقره، بخشی از آیهی ۲
۷) اشاره به سخنان دونالد ترامپ (رئیسجمهور آمریکا) در تاریخ ۹۶/۷/۲۱
۸) خندهی حضّار
۹) نهج البلاغه، خطبهی ۶
۱۰) کاندولیزا رایس (وزیر خارجهی اسبق آمریکا)
۱۱) حماقت، نادانی
۱۲) سعدی. گلستان، باب اوّل؛ «دانی که چه گفت زال با رستم گرد / دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد»
۱۳) خندهی معظّمٌله و حضّار
۱۴) بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام (۱۳۹۵/۳/۲۵)
۱۵) خندهی معظّمٌله و حضّار
۱۶) سورهی عنکبوت، بخشی از آیهی ۶۹؛ «و کسانى که در راه ما کوشیدهاند، به یقین راههاى خود را بر آنان مینماییم …»
۱۷) سورهی تغابن، بخشی از آیهی ۱۱؛ «… و کسى که به خدا بگرود، دلش را به راه آورَد …»
مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
فرم در حال بارگذاری ...
ثانیه های عمر من تباه شد نیامدی
نوشته شده توسطرحیمی 29ام مهر, 1396ثانیه های عمر من تباه شد نیامدی
روزشمار من پر از گناه شد نیامدی
سال نمای هجر را صفحه به صفحه خوانده ام
هجر تو بیشتر زسال و ماه شد نیامدی
نذر ادا نگشته ی خاطره های گمشده
دفتر خاطرات دل سیاه شد نیامدی
یوسف یعقوب شده! شهر پر آشوب شده
یوسف انتظار بین چاه شد نیامدی
وای از این بی خبری، آه از این دربدری
کوچه ی تنگ سینه ام پر آه شد نیامدی
خانه به دوش گشته ام، فقر فروش گشته ام
هستی من فدای یک نگاه شد نیامدی
شریعه ی شعر و غزل! چشمه ی آب و آینه!
کنایه های ما پر اشتباه شد نیامدی
علَم به دوش انتقام! دلهره ایست در خیام
ظهر عطش حسین بی سپاه شد نیامدی
داغ ترین مرهم زخم ریشه ای شاعری
دست غزل دخیل قتلگاه شد نیامدی
تو بر گزیدنی ترین به اشکواره ی دلی
بساط سور و سات ما به راه شد نیامدی
علی دین پرور
فرم در حال بارگذاری ...
دعای ویژه ماه صفر
نوشته شده توسطرحیمی 29ام مهر, 1396
دعای ویژه ماه صفراز محدث بزرگ مرحوم «فیض کاشانی» نقل شده مستحب است هر روز 10 مرتبه قرائت شود:
یا شَدیدَ الْقُوی وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ.
ای سخت نیرو و ای سخت عقوبت! ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز! در برابر عظمت تو همه آفریدگانت خوار شدند، پس کفایت کن از من شر خلقت را. ای نیکو ده، ای زیبایی بخش، ای نعمت بخش، ای فزون بخش، ای که معبودی جز تو نیست! منزهی تو و من از ستمکاران هستم. پس دعای او (یونس) را اجابت کردیم و از اندوه نجاتش دادیم و این چنین نجات دهیم مؤمنان را و درود خدا بر محمد و آل پاک و پاکیزه اش.
فرم در حال بارگذاری ...