گلچین شهادت امام صادق علیه السلام با نوای حاج میثم مطیعی از سال 1390 تا 1394

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1395
گلچین صوتی مداحی به مناسبت شهادت امام جعفر صادق علیه السلام با نوای حاج میثم مطیعی، اجرا شده از سال 1390 تا 1394 در ادامه آماده دریافت می باشد.
 
ردیف عنوان فایل حجم دانلود متن
۱
صلوات بر امام صادق (علیه السلام)
2.51 MB
دانلود مشاهده متن
۲
فرازهایی از زیارت امام صادق علیه السلام
2.08 MB
دانلود مشاهده متن
۳
فرازهایی از زیارت ائمه بقیع (علیهم السلام)
2.36 MB
دانلود مشاهده متن
۴
مادر به یاد تو، در کوچه بر دلم (زمزمه)
9.69 MB
دانلود مشاهده متن
۵
پا برهنه بدون عمامه، دست بسته…تو را کجا بردند!؟ (روضه)
23.44 MB
دانلود مشاهده متن
۶
ما بی وجود لطف تو مذهب نداشتیم (روضه)
14.86 MB
دانلود مشاهده متن
۷
نه رواقی نه گنبدی، حتی سنگ قبری سر مزار تو نیست (روضه)
13.52 MB
دانلود مشاهده متن
۸
گوشه ای از حرای حجره ی خویش، نیمه شب ها خدا خدا می کرد (روضه)
9.54 MB
دانلود مشاهده متن
۹
واویلا امان زماتم شقایق، زغصه امام صادق (روضه)
12.5 MB
دانلود مشاهده متن
۱۰
آن شبی که در آتش کینه، باغ یاس و شقایقت می سوخت (مدح و روضه)
12.28 MB
دانلود مشاهده متن
۱۱
کاش ایران می آمدی آقا (روضه)
13.62 MB
دانلود مشاهده متن
۱۲
عاشقم از تبار سلمانم (گریه امام صادق علیه السلام بر امام حسین علیه السلام ) (روضه)
13.21 MB
دانلود مشاهده متن
۱۳
غبار صحن تو بر درد جان دواست بقیع (روضه)
10.56 MB
دانلود مشاهده متن
۱۴
می سوخت بین شعله ها بال و پر تو (روضه)
4.35 MB
دانلود مشاهده متن
۱۵
پیرمردی که حضرت جبریل، زائر غربت نگاهش بود (روضه)
20.84 MB
دانلود مشاهده متن
۱۶
کوچه کوچه، مدینه لبریز از عطر و بوی محمدی شده است (روضه)
13.38 MB
دانلود مشاهده متن
۱۷
جگری شعله زد و سوخت و خاکستر شد (روضه)
8.32 MB
دانلود مشاهده متن
۱۸
آسمان است و زمین دور سرش می گردد (روضه)
12.21 MB
دانلود مشاهده متن
۱۹
چون حرم نیست زائری هم نیست (روضه)
2.28 MB
دانلود مشاهده متن
۲۰
در دیده اشکی دارم، در سینه داغی (نوحه)
8.07 MB
دانلود مشاهده متن
۲۱
ای خدا صادق ترین عاشق چه شد؟ حضرت صادق چه شد؟ (نوحه)
5.43 MB
دانلود مشاهده متن
۲۲
عزیز مصطفی (ص) امام صادق علیه السلام (زمینه)
3.96 MB
دانلود مشاهده متن
۲۳
صادق آل مصطفی رفته از دنیا (زمینه)
5.33 MB
دانلود مشاهده متن
۲۴
ای وای من، ای وای من، می لرزد دستان آقای من (زمینه)
4.75 MB
دانلود مشاهده متن
۲۵
آتش گرفته جگرم مدینه از همه مظلوم ترم مدینه (زمینه)
8.02 MB
دانلود مشاهده متن
۲۶
سلام من به چهار امام بی حرم (زمینه)
5.06 MB
دانلود مشاهده متن
۲۷
نگیر از ما (قال صادق) را (واحد)
6.76 MB
دانلود مشاهده متن
۲۸
اگه می بینی که دل شیعه پر از تاب و تبه (واحد)
7.33 MB
دانلود مشاهده متن
۲۹
آسوده شدم خصم ستمکار مرا کشت (واحد)
2.44 MB
دانلود مشاهده متن
۳۰
در این سکوت سنگین، قرآن ناطقی تو (واحد)
4.85 MB
دانلود مشاهده متن
۳۱
جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد (واحد)
4.97 MB
دانلود مشاهده متن
۳۲
پیش چشمم نه ضریح نه رواق (شور)
5.73 MB
دانلود مشاهده متن
۳۳
یک روز برایتان حرم می سازیم (نجوا با امام صادق علیه السلام )
1.5 MB
دانلود  


فرم در حال بارگذاری ...

اثبات مبداء و معاد در مراحل تکامل جنین در رحم مادر

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1395

سیر تکامل جنین انسان

خداوند بر انسان از برای آفرینش او منت می‌گذارد که در اثر خلقت و حُسن تدبیر، بشر را براى پیمودن راه سعادت و حیات ابد آماده می‌سازد و بدین طریق سیرت نظام آفرینش به ظهور می‌رسد و به ثمر مى‌نشیند:

 «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَهٍ مِّن طینٍ» (مومنون/۱۲)

«ما انسان را از عصاره‌اى از گِل آفریدیم» ‍

و ظاهر از لفظ انسان نوع است که بعض افراد آن از اجزائى از آب و گِل آفریده شده مانند آدم ابوالبشر و همسرش حوا -علیه‌السلام-؛ بدین‌صورت که اجزاء خاک و گِل به صورت اعضاء و جوارح درونى و بیرونى در‌آمده و سپس روح موهبت الهى به آن دمیده شده و ظاهر از خلقت، تحول به طور تدریج است.

 «ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَهً فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ» (مومنون/۱۳)

«سپس او را [به صورت] نطفه‌اى در جایگاهى استوار قرار دادیم» 

 «ثمّ» حرف تراخى است به این‌که نظام خلقتِ سلسله بشر، پس از آفرینش آدم -علیه‌السلام- و حوّا، تغییر یافت و از طریق تناسل مقرر شد به این‌که ماده تناسلى زوج در رحم زوجه ریخته استقرار بیابد و سپس به تدریج رو به رشد نهاده تحولاتى بر آن رخ مى‌دهد.

 «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً» (مومنون/۱۴)

 و پس از گذشت مدتى ماده تناسلى را به صورت علقه و خون بسته در می‌آورد.

 «فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً» (مومنون/۱۴)

 آنگاه خون بسته را به صورت مضغه و گوشت جویده در می‌آورد.

 «فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَامًا» (مومنون/۱۴)

 نگاه گوشت جویده در اثر رشد و تحول به صورت استخوان و اسکلت بدن در می‌آورد.

 «کَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا» (مومنون/۱۴)

 و در اثر رشد و تحول دیگرى گوشت بر استخوان‌ها روئیده و طرح اعضاء و جوارح درونى و بیرونى بدن ریخته و تنظیم خواهد شد.

 «ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ» (مومنون/۱۴)

 آنگاه [جنین را در] آفرینشى دیگر پدید آوردیم. در آیه تحول نطفه و ماده تناسلى به صورت علقه و خون بسته و هم چنین تحول و حرکت علقه به صورت گوشت جویده و نیز حرکت و تحول گوشت جویده به صورت استخوان و هم‌چنین روئیدن گوشت و طرح اعضاء و جوارح درونى و بیرونى به حرف فاء تعبیر شده از نظر تناسب آنها با یکدیگر است زیرا سیر و تکامل ماده تناسلى براساس نیروى نباتى است و بر حسب جریان نظام خلقت از صورت نیروى نباتى و رستنى قدم به مرحله بالاترى نهاده و سنخ دیگر و ارج‌دارتر است و آن نیروى حیاتى نطق و رشد اراده و تعقل به طور قوّه و استعداد و هیولى (ماده اولیه) است. به عبارت دیگر نیروى نباتى اعضاء و جوارح که به حد کمال برسد شایسته می‌شود که روح حیات ابد که اراده و روح تعقل است به آن بدمد و تعلق بیابد و بر آن احاطه و تدبیر نماید و تنزل نیروى روح که حیات ابد است به عالم ماده و طبع، بدین معنا خواهد بود.

 

...

بر‌این اساس گفته شده به این‌که روح، جسمانى الحدوث و روحانى البقاء معرفى شده است یعنى روح موهبت الهى و یگانه امانت است که از عالم ملکوت تنزل داده شده و به عالم ماده و طبع ارتباط ذاتى یافته و از آن در آیه به انشاء سنخ دیگر از خلق و آفرینش تعبیر شده است ولى پس از حرکت و رشد این اعضاء مادى قوه الهى و نیروى زیاده بر تصور است که به طور تدریج قدم به مرحله حیات نطق و فعلیت حقیقى می‌گذارد و شروع به سیر و نیل به مقامات انسانى آغاز می‌شود چه به لحاظ تحول و ارتقاء به درجات عالى انسانى که زیاده بر تصور است.

 هم‌چنین به لحاظ انحطاط به درکات نازله همجیت و سبعیت و درندگى که براى بشر میسر است و همه این مراحل به طور قوه و استعداد در نیروى روح به ودیعت نهاده شده است و در این نظام سیر و حرکت و آزمایش حقیقت خود را خواهد یافت بدان نصاب خود را خواهد رسانید. خلاصه در نطفه نیروى علقه و مضغه و روئیدن استخوان نهاده شده که به سیر تکاملى عالم طبع این مراحل تحول را مى‌پیماید هم چنان‌که در مورد سایر حیوانات و حشرات این چنین است ولى به خصوص نیروى حیات نطق و ادراک که سنخ مغایر با مراحل مادى و تکامل نطفه و علقه است چنان‌چه روح نطق و ادراک به آن دمیده شود تعلق موجود مجرد مباین با جسمانیت اعضاء است.

 بدین نظر خلق به گونه‌ای دیگر و تبدّل به صورت دیگر خواهد بود بدین نظر بشر، مرکب از اعضاء و جوارح و دیگر از نیروى روح مجرد است که به بدن تعلق تدبیر و بر آن احاطه دارد و صفات هر یک از بدن و روح مباین با یکدیگر است زیرا اعضاء و جوارح موجود، مادى و بى‌خبر از خود می‌باشد ولى روح مجرد و نیروى حیات ابد و ادراک و نطق است هنگامی که ساختمان اعضاء و جوارح انتظام یابد محل قابل خواهد بود که روحِ نطق، به اذن پروردگار به آن دمیده شود و فردى از انسان که مرکب از اعضاء مادى و روح مجرد یعنى نفس تعلقى است تحقق بیابد.

این نظر که انسان مرکب از اعضاء مادى و روح مجرد به طور انضمام است، صحیح نیست زیرا روح که به جنین دمیده مى‌شود نیروى محض و استعداد است و هیچ‌گونه فعلیت ندارد هم چنان‌که آب و خاک دو صورت فعلیت، که هر یک اثرى بر آن مترتب می‌شود و به صورت انضمام و گِل در آیند صحیح است ولى روح محض، استعداد است و فعلیت ندارد و ظاهر از آیه «أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ» و هم چنین آیه

 «وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی» (حجر/۲۹)

«و از روح خود در آن دمیدم» 

 دمیدن روح است به جنین و عبارت از تحول جنین است به مرتبه بالاتر و نیروى نباتى آن به صورت ادراک و نطق و انسان در می‌آید یعنى نفس (روح) که قوه محض است جسمانى الحدوث مى‌باشد و هر لحظه نفس از روزنه‌ها که به عالم خارج دارد مانند نیروى شنوائى و بینائى و چشائى و غیرها استفاده می‌نماید.

انسان یک موجود داراى نیروى تفکر و تعقل و تصور و تصدیق و هم‌چنین داراى نیروى ماسکه و هاضمه و دافعه است و همه ظهور آثار نفس، تعلّقى است که با بدن آمیخته و آن را تدبیر مى‌نماید و هر لحظه نفس ناطقه از روزنه‌هایى که به خارج دارد مانند نیروى شنوائى و بینائى، قدرت و احاطه بیشترى کسب مى‌نماید و از بدیهیات به نظریات راه مى‌یابد. تا آنجا که هنگام مرگ و قبض روح، تمام حقیقت انسان همان روح مجرد است که پس از قطع تدبیر از بدن استقلال یافته با هر قدرت و احاطه علمى و خلقى که داشته و کسب نموده است.

بر حسب آیه

«قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَّلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ» (سجده/۱۱)

«بگو فرشته مرگ که بر شما گمارده شده، جانتان را مى‌ستاند»

   در عالم برزخ روح تحت تدبیر و نظارت ملک‌الموت و اعوان او قرار خواهد گرفت و بدن عنصرى، پس از مرگ به منزله فضله‌اى است که روح از تدبیر آن بى‌نیاز گشته و استقلال یافته و آن را به کنار افکنده است و بدن نیز به صورت جسمى بى‌حس و بى‌حرکت در آمده و محکوم نظام طبع خواهد بود. خلاصه از هنگام دمیدن روح به جنین که به آن نفس ناطقه گفته مى‌شود تا هنگام مرگ، انسان موجود واحد و نیروى غیبى و متحد با بدن و تعلقى است که هرگونه آثارى و تأثیر دارد.

تصور و تصدیق و تفکر و تعقل و بینائى و شنوائى و نیروى هاضمه و ماسکه و دافعه ظهورى از آثار نفس ناطقه و تعلقى است که موجود واحدى است که رأس آن نفس ناطقه و دنباله آن بدن قواى عامله‌ی آن خواهد بود و هنگام که در آستانه مرگ در آید علاقه‌ی تدبیر نفس، از بدن قطع شده روح مستقل در وجود شده و از تدبیر بدن منصرف و بى‌نیاز خواهد شد.

 بر حسب آیه «قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَّلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ» روح که ملک‌الموت آن را قبض می‌نماید، همان است که مورد خطاب جمله یَتَوَفَّاکُم و جمله و وُکِّلَ بِکُمْ می‌باشد و عبارت از انسان به تمام حقیقت آن است نه جزئى از مجموع دو جزء، و مراد از جمله  وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی روح به جنین دمیده مى‌شود و جنین داراى نیروى نباتى بوده به صورت انسان در می‌آید؛ به طور انضمام روح و نفس به جنین است که اثر آن مغایر با اثر ذات و آثار دیگرى باشد. بالاخره انسان حقیقت و موجود واحد است چه هنگامی که نفس تعلق به بدن داشته و چه هنگام مفارقت روح از بدن نیز حقیقت انسان، همان روح مجرد است که مورد قبض ملک‌الموت قرار می‌گیرد. و فرق این دو حالت روح آن است که هنگام دمیدن روح به جنین قوه محض ادراک و شعور بوده و فعلیت نداشته ولى پس از اندک زندگى و استفاده از نیروى شنوائى و بینائى در اندک زمانى نیروى ناطقه شروع به کسب قدرت و احاطه می‌نماید و به تدریج بر قدرت و احاطه روحى و ادراک کلمات خود می‌افزاید و جنبه استقلال روح تقویت یافته و افزوده مى‌شود. و بدین منوال در دوره جوانى و کهولت و غیر آن روح از نظر قدرت و احاطه فکرى و تعقلى عظمت یافته گرچه باز وجود آن تعقلى است و قوام آن متعلق به بدن عنصرى است و همه گونه آثار فکرى و طبیعى از آن به ظهور می‌رسد مانند تفکر و بینائى و شنوائى و هم‌چنین آثار هاضمه و ماسکه و جاذبه و بدین وسائل روح به تدریج آماده شده و عظمت و قدرت یافته و جنبه استقلال آن تقویت شده که چنان‌چه روح و رابطه او از بدن قطع شود در وجود مستقل خواهد شد و به عالم برزخ منتقل مى‌شود. در صورتى که روح که به جنین دمیده شده چنان‌چه سقط شود و یا نوزاد بمیرد از نظر این‌که روح نوزاد حدى از تعقل و تفکر کسب ننموده، مرتبه ضعیفى از وجود در برزخ خواهد داشت ولى شخص سال‌خورده چنان‌چه بمیرد روح او مستقل و از بدن بى‌نیاز می‌گردد.

جمله‌ی

 «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ» (مومنون/۱۴)

«آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است»

   مبنى بر مدح و ستایش ساحت کبریائى است که برکت و رشد بى‌نهایت و بقاء ابدى نظام خلقت را بر آفرینش سلسله بشر استوار نموده و آن را محصول نظام هستى و بهترین مسطوره صفات ربوبى معرفى نموده و مفهوم خلقت و تحول و پدید آوردن که داراى درجات بى‌شمار است ساحت پروردگار خود را به طور اصالت خالق و به طور اطلاق، خود را آفریدگار معرفى نموده و خلاصه آن را درباره خلقت و آفرینش سلسله بشر ارائه داده است.

 

به طور تلویح به خلقت بشر و صورت علمى و نقش روانى و اثر عملى و جوارحى وى اشاره نموده و خاطرات و انتقالات علمى از مقوله تصور و یا تصدیق همه را از شئون خالقیت خود معرفى نموده که پرتوى از اشعه خلقت به طور اصالت کبریائى است که بر روح و روان بشر هر لحظه می‌تابد و به صورت علمى و اعتقادى و اثر جوارحى و حد وجودى روح و فعلیت روان ظهور می‌نماید و همان‌طور که رابطه آفریدگار با موجودات نظام هستى و تحول و تبدل آن فقط براساس رابطه خلق و آفرینش است صحنه هستى را هر لحظه ربط محض ارائه می‌دهد. هم‌چنین رابطه روح انسانى با افکار و اندیشه روانى و صورت اعتقادى خود رابطه خلقت و شعاعى از موهبت کبریائى است که صورت‌هاى علمى و اعتقادى را بر روان انسانى افاضه می‌نماید و آینه روح را درخشان و به صورت خلقت ارائه می‌دهد و بشر را به لحاظ تصور و تصدیق و صورت علمى و آثار و حرکات جوارحى مسطوره‌اى از صفت خالقیت خود معرفى می‌نماید.

 بالاخره حرکات و سیر و سلوک بشر طولى خواهد بود و فقط از طریق اعتقاد و حرکات جوارحى و از مقوله افاضه و آفرینش است که در اثر سیر و حرکت طولى خود را بیابد و سیرت و کمون خود را به صورت فعلیت و کمال در‌آورد چه طریق سعادت و قرب و تشبه به صفات کبریائى باشد و یا از طریق قطب مخالف و شقاوت و محرومیت به سوء اختبار، خود باشد از نظر این‌که شعاعى از افاضات بی‌دریغ همه را یکسان فراگرفته و هر یک را به هر مقصدى که خود برگزیده سوق می‌دهد و به هدفش می‌رساند.

 خلاصه از جمله اسماء حسنى ساحت پروردگار صفت أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ است و بشر را بدین موهبت فضیلت بخشیده و پرتوى از صفت آفرینش را به او موهبت فرموده و نمونه صفت خالقیت به طور اصالت و به نحو احسن ساحت کبریائى معرفى نموده که محصول و غرض از جهان هستى و نظام خلقت است و این سنخ از خلقت غرض اصلى است و سایر درجات و مظاهر موهبت هستى طفیلى و به طور تبع می‌باشد و در جمله «فَتَبَارَکَ اللَّهُ» برکت و گسترش نعمت اطلاقى و سعه آثار صفات کبریائى را به لفظ جلاله نسبت داده و صحنه امکان را از هر سو به طور ابد فراگرفته از نظر این‌که در خلقت و در آفرینش مجردات مانند صورت‌هاى علمى و طبیعى و حرکات جوارحى سلسله بشر را نمونه صفات کمال واجب خلاصه فرموده است.

 پس از رهگذر بشر از جهان طبع و زندگى وى در نظام عمل و آزمایش ناگزیر در آستانه مرگ خواهد در‌آمد و نظر به این‌که غرض از عمل و آزمایش عالم آخرت و جزاء است به عالم برزخ و قیامت انتقال خواهد یافت و شئون وجودى که کسب نموده مورد بررسى و رسیدگى قرار می‌گیرد و نظر به این‌که سیر و سلوک و تحولات بشر رو به تکامل و حیات ابد است و به مرگ موت گفته می‌شود از نظر اینکه روح بدن عنصرى خود را رها می‌نماید خود استقلال خواهد یافت و حیات حقیقى و شهود روانى او آغاز می‌شود بر این اساس عالم برزخ و قیامت عالم شهود است و سرائر خود را می‌یابد. نظام جهان از کرات آسمان و زمین پهناور و پدیده‌هاى آن پیوسته در حرکت حیاتى و جوهرى خود به سوى عالم قیامت ادامه می‌دهد و نظر به این که حیات و ادراک منتهای سیر وجود و هستى است هستىِ گسترده این جهان به سوى نظام آخرت که براساس حیات و ادراک است رهسپار می‌باشد و هر یک از موجودات جهان نیز به سوى غرض حیاتى خود در حرکت بوده و پس از وصول شخصیت آن تحقق یافته به کمال مناسب نائل خواهد آمد و هنگام که نظام متحول جهان، طبع گسیخته شود زمان دیگر مفهوم ندارد.

 

آنگاه به خواست پروردگار نظام عالم برزخ نیز پایان مى‌پذیرد خاک اعضاء و جوارح هر یک از افراد بشر از اقطار جهان گرد آمده به اذن پروردگار روح هر یک از افراد بشر نیز به بدن سابق خود ارتباط یافته احاطه خواهد نمود و به صحنه قیامت قدم خواهند نهاد و این آخرین مرحله‌اى است که بشر از عوالم خواهد پیمود و منتهاى این صحنه بهشت و یا دوزخ خواهد بود. جالب این‌که در آیات فوق براى اثبات وجود خدا و قدرت و عظمت او از همان دلیلى استفاده شده است که در سوره حج براى اثبات معاد، و آن مساله مراحل مختلف خلقت انسان در عالم جنین است و اتفاقا در ذیل همین آیات مورد بحث چنان‌که دیدیم گریزى به مساله معاد نیز زده شده است.

آرى از یک سو مى‌توان عظمت خدا را از عجائب خلقت انسان در مخفی‌گاه رحم که هر روز شکل و نقش تازه‌اى به خود مى‌گیرد شناخت که گویى جمعى نقاش چیره‌دست، گروهى صنعتگر و ابداع‌گر ماهر در کنار این قطره آب نشسته‌اند و شب و روز روى آن کار مى‌کنند و این ذره ناچیز را در زمان بسیار کوتاهى با ظرافت فوق‌العاده از مراحل و گذرگاه‌هاى مختلف حیات مى‌گذرانند. اگر مى‌توانستیم از مراحل رشد‌ و نمو جنین به طور کامل فیلم‌بردارى کنیم و آن‌ها را از مقابل چشم بگذرانیم آن‌گاه مى‌فهمیدیم چه شگفتی‌ها در این کار نهفته است؟ هر چند پیشرفت فوق‌العاده جنین‌شناسى در عصر ما و تحقیقات روز افزون دانشمندان و تجربیات و آزمایش‌هایشان روى این امر، بسیارى از مسائل را روشن ساخته و هنگامى که انسان در برابر نتیجه این تحقیقات قرار مى‌گیرد بى‌اختیار جمله فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ را زمزمه مى‌کند.

از سوى دیگر این آفرینش‌هاى پى‌در‌پى که هر روز چهره تازه‌اى به خود مى‌گیرد، و اصولا پیدایش یک انسان کامل از یک قطره کوچک آب، بیان‌گر قدرت خداوند بر مسأله معاد و بازگشت انسان به زندگى مجدد است، و به این ترتیب با بیان یک دلیل دو هدف و با یک کرشمه دو کار، انجام شده است.

 

 قطره آب و گل

خدای سبحان در این آیات سرگذشت شاهکار فرآیند آفرینش را در راستای مبدأ و معاد به حکیمانه‌ترین وجه و زیباترین شیوه بیان داشته است. اگر آدمی از پایین‌ترین مراتب خرد بهره داشته باشد منکر معاد نمی‌شود و آن را بعید نمی‌شمرد. حال ببینیم امام سجاد -علیه‌السلام- فرآیند مذکور را از کدام دریچه می‌نگرد. آن حضرت، پس از نافله‌ی شب عرضه می‌دارد: «اللهم و أنت حدرتنی ماء مهینا من صلب متضائق العظام إلی رحم ضیقه» «بار خدایا! من قطره آبی بی‌مقدار بودم که مرا از پشت پدر، از میان آن استخوان‌های درهم فشرده و راه‌های باریک به تنگنای رحم مادر، در پس آن پرده‌ها که بر آن پوشیده‌ای، فرو افکندی.» مرا از حالی به حالی درآوردی، تا آنگاه که صورتی تمام یافتم و اعضا و جوارح من قوام گرفت، آن سان که در کتاب خود آورده‌ای: نطفه‌ای بود، آن را خونی لخته ساختی، سپس چیزی همانند گوشت جویده، سپس استخوان آفریدی و آن استخوان را به گوشت پوشانیدی و مرا چنان‌که خود خواسته بودی، آفرینش دیگری دادی، تا چون نیازمند روزی تو شدم و از فریادرسی فضل و احسان تو بی‌نیاز نبودم، از زیاد آمد طعام و آبی که به کنیز خود، همان کس که مرا در درون او در قرارگاه زهدانش نشاندی، روزی می‌دادی، قوت مرا مقرر داشتی.

 ای پروردگار من! اگر مرا در این حالات به توان خود وا می‌گذاشتی، یا ناچار می‌ساختی که از نیروی خویش مدد جویم، نه توانم می‌بود و نه نیرویی. تو مرا از روی احسان به مهربانی و لطف غذا دادی و آن مهربانی و لطف تا این زمان که هستم هم‌چنان از من دریغ نداشته‌ای.

 

ای خداوند! پناه می‌برم به تو از آتشی که به لهیب (زبانه‌ی آتش) آن هر که را از تو فرمان نبرد به سختی بیم داده‌ای و هر که را در راه خشنودی تو گام نزند به عذاب تهدید کرده‌ای، از آتشی که روشنایی آن تاریکی است و اندک آن دردناک است و اگر‌چه دور باشد گویی نزدیک است، از آتشی که شعله‌هایش یکدیگر را می‌بلعد و بر یکدیگر می‌پیچد، از آتشی که استخوان‌ها را می‌پوساند و ساکنانش را آب جوشان به کام می‌ریزد، از آتشی که نه زاری کننده را ابقا کند و نه بر آن کس که از او ترحم جوید رحمت آورد، و یارای آنش نیست که بر خاشعان و تسلیم شدگانش اندکی سبک‌تر تازد، بلکه آنان را با سوزنده‌ترین و دردناک‌ترین شکنجه و سخت‌ترین کیفر بگدازد. ای خداوند! به تو پناه می‌برم از کژدم‌های سهمناک آن، که دهان‌ها گشوده‌اند، و از مارهای دهشت افزای آن که نیش‌ها آخته‌اند و از آب جوشان که احشاء و امعای دوزخیان را شرحه شرحه کند و دل‌هایشان را از جای برکند. ای خداوند! از تو راهی می‌جویم که از آن آتشم دور گرداند و واپس دارد.

  منابع:

  • کتاب «تفسیر موضوعی» / عبدالله جوادی آملی / ج۴/ ص۱۱۵٫
  • کتاب «مخزن العرفان در تفسیر قرآن» / ن‍ص‍رت‌ ب‍ی‍گ‍م ام‍ی‍ن‌ / ج۹ / ص۱۲٫
  • کتاب «تفسیر نمونه» / ناصر مکارم شیرازی / ج۱۴ / ص۲۰۶٫
  • کتاب «ترجمه المیزان» / سید محمدحسین طباطبایی / ج۱۵ / ص۲۷٫
  • کتاب «انوار درخشان» / سید محمدحسین‏ حسینى همدانى / ج۱۱ / ص۲۴۲

منبع: اندیشکده‌ی یقین


فرم در حال بارگذاری ...

پرهیز از مواضع تهمت و رازداری

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1395



وقتی در موقفی، در جایی خودتان را قرار می‌دهید که جای تهمت است، اگر کسی به شما سوء ظنّ بُرد، او را ملامت نکنید! از مواقف تهمت دوری کنید!

مجموعه «عطر ماندگار» شامل قطعات کوتاهی از شرح احادیث اخلاقی با بیان رهبر معظم انقلاب اسلامی در ابتدای درس خارج فقه است. احادیث گنجانده شده در این مجموعه با مضامین اخلاقی و اجتماعی و قابل استفاده برای عموم جامعه است. منبع احادیثی که در این مجموعه شرح داده می‌شوند کتاب «الشافی فی العقاید، الاخلاق و الاحکام و امالی» است.

دریافت فایل


فرم در حال بارگذاری ...

سر سجاده دوره اش کردند

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1395

روضه حضرت امام صادق علیه السلام

پیرِمردى که بینِ سجاده

همه دم ذکرِ او خدا مى بود

کنجِ این خانه ى پُر از ماتم

روحِ او از تنش جدا مى بود

روضه هاى مدینه را مى خواند

روضه ى کوچه و درو دیوار

در خودش سخت مى شکست آقا

تا که مى گفت از در و مسمار

ناله مى زد از ته جگرش

گریه هایش چه گریه آور بود

نفسش حبس مى شد و مى گفت

مادرم نوبهارِ حیدر بود

شبى اما به ناگهان دشمن

به درِ خانه اش شراره کشید

او که سرگرمِ ذکرِ یارب بود

شعله ها را به چشم خود مى دید

...

سر سجاده دوره اش کردند

دردلش اضطراب عالم بود

کودکانش به گریه اُفتادند

چهره اش بى قرار و درهم بود

دورِ دستش طناب را بستند

نه عبایى و نه عصایى داشت

پا برهنه بدونِ نعلینش

به دلش یادِ ماجرایى داشت….

که همه جانِ او به درد آورد

به گمانم خراب مولا شد

این مدینه چقدر بى رحم است

تازه داغِ طناب مولا شد

نانجیبی به نام ابن ربیع

به سرش نعره زد که حرکت کن

پشت مرکب دوان دوان با من

تو بیا و اداى غربت کن

پشت مرکب زمین فتاد آقا

اى حرامزاده!کمى آرام

پا برهنه که مى برید او را

از چه رو مى دهى به او دشنام؟

یادِ یک ماجرا دلش سوزاند

ماجرایى که ماجرا دارد

ماجراى سه ساله و عمه

داغِ شام و خرابه ها دارد

یاد آن لحظه اى که عمه ى او

بین نامحرمان گذر مى کرد

هر زمان که سه ساله مى ترسید

عمه اش جسم خود سپر مى کرد


فرم در حال بارگذاری ...

آیت‌الله خامنه‌ای با مهارت اوباما را کنترل کرد

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1395

وبگاه صهیونیستی «جوییش پرس» در تحلیلی ضمن ادعاهای تکراری درباره تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هسته ای نوشت رهبر ایران با خوانش تفکرات اوباما با مهارت وی را کنترل کرده و هوشمندانه از این شگرد بهره می‌برد.

وبگاه صهیونیستی «جوییش پرس» در گزارشی با اشاره به گذشت یک سال از توافق هسته‌ای ایران با قدرت‌های جهانی نوشت: با گذشت یک سال از توافق هسته‌ای، ایرانی‌ها مخفیانه در تلاش برای تهیه فن‌آوری غیر قانونی هسته‌ای و تجهیزات مرتبط آن هستند. آشکار است که رهبر ایران مطمئن است آمریکا و غرب در زمینه توافق فشاری بر ایران وارد نخواهند کرد.

جوییش پرس در بخشی دیگر از تحلیل خود مدعی شد: آیت الله خامنه‌ای رهبر ایران با توجه به تجربیات گذشته‌اش به خوبی می‌داند که دولت آمریکا با خواسته‌ها و نظرات ایران موافقت می‌کنند.

این وبگاه صهیونیستی در بخشی دیگر از گزارش خود نوشت:

ایرانیان از نفوذ خود در آمریکا استفاده کردند تا اوباما رییس جمهور بی‌تجربه‌ای که مستعد ایده هژمونی ایران در خاورمیانه است را تسلیم نمایند. ایرانی‌ها متوجه شدند که اوباما برای یک توافق هسته‌ای و شوک در سیاست خارجی نامشخصش مستاصل بوده و آن‌ها نیز از این آسیب پذیری استفاده کردند.

جوییش پرس در بخشی دیگر این مطلب با اشاره به سخنان اوباما در سال‌های گذشته از جمله گفت‌و‌گوی دسامبر سال 2014 با «رادیو ملی آمریکا» که عنوان داشته بود باید آرمان‌های مشروع ایران به رسمیت شناخته شوند و بیان این‌که جمهوری اسلامی می‌تواند قدرت منطقه‌ای موفقی باشد، نوشت: آیت الله خامنه‌ای با خواندن تفکرات اوباما با مهارت او را کنترل کرد و اینک از این شگرد هوشمندانه سیاسی بهره می برد.

منبع:فارس


فرم در حال بارگذاری ...

نرم افزار اندروید عبرت های نجات بخش

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1395
نرم افزار عبرت های نجات بخش شامل 245 حدیث از ائمه اطهار علیهم السلام می باشد که در موضوعاتی مانند غفلت، دنیا، ارزش والای مومن،اعمالی خاص با نتایجی خاص،اولیاء خاص الهی و معصومین علیهم السلام،ارتباطات ویژه با خداوند متعال،نصیحت های تاثیرگذار شیطان ملعون !،مبارزه با نفس و شیطان،سعادت و شقاوت با همنشین و … تهیه شده است.
رایگان دانلود کنید:
 
تصاویری از محیط برنامه:
نرم افزار اندروید عبرت های نجات بخش نرم افزار اندروید عبرت های نجات بخشنرم افزار اندروید عبرت های نجات بخش نرم افزار اندروید عبرت های نجات بخش نرم افزار اندروید عبرت های نجات بخش




نظر از: حيدري [عضو] 

با سلام و عرض ادب و خسته نباشید.

خوشحال میشم به وبلاگ ما مراجعه کنید

پیشنهاد ما به شما مطالعه و هدیه این کتاب ارزشمند امام صادق به مخاطبانتان است.

همچنین میتوانید با مراجعه به لینک زیر متن مختصری از متن کتاب را دانلود و مطالعه کنید
http://www.baharnashr.ir/bookdetails.aspx?bookcode=503

1395/05/06 @ 10:31


فرم در حال بارگذاری ...

شان نزول آيه 12 هود

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1395

فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يوحَى إِلَيكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيءٍ وَكِيلٌ(هود/12)

دوستی و برادری و جانشینی علی علیه السلام خواسته پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از خدا
وقتى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در ميان سرزمين قديد (بر وزن زبير نام جايى است در نزديكى مكه) فرود آمد، به على بن ابيطالب عليه السلام فرمود:

اى على، من از خدا خواسته ام كه بين من و تو دوستى برقرار كند و ساخت، از او خواستم كه ميان من و تو برادرى افكند پس افكند، از او خواستم كه تو را وصى و جانشين من قرار دهد، و قرارداد.

مردى از آن قوم گفت:

بخدا سوگند يك صاع (پيمانه اى است نزديك يك من) خرما در مشكى پوسيده، بهتر از آن چيزهايى است كه محمد از پروردگارش خواسته است چرا محمد ملك و سلطنتى درخواست نكرده كه او را بر دشمنش ياى دهد، يا گنجى كه بدان سبب بر فقر و تهيدستى خود چيره گردد؟

پس ‍ خداى متعال اين آيه [1] را فرستاد: گويا پارى از آنچه به تو وحى شده ناديده مى گيرى، يا سينه ات به تنگ مى آيد از اين كه مى گويند: چرا گنجى بر او فرود نيامده يا فرشته اى در كنار او نيامده است؟

جز اين نيست كه تو تنها بيم دهنده اى و خداوند به هر چيزى وكيل است [2] .

[1] سوره هود آيه 12.

[2] امالى شيخ مفيد.


فرم در حال بارگذاری ...

بازپرسي در قيامت

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1395

درس اخلاق مرجع عاليقدر حضرت آيت‌الله العظمي مظاهري«مدظلّه‌العالي»

 بسم‌الله الرّحمن الرّحيم

«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»

 

بازپرسي در قيامت

بحث اين جلسه راجع به روايتي است که حضرت امام رضا«سلا‌م‌الله‌عليه» از قول پيامبراکرم«صلي‌الله‌عليه وآله وسلّم» نقل فرمودند:

«إِذَا کَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ لَا يَزُولُ الْعَبْدُ قَدَماً عَنْ قَدَمٍ حَتَّی يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاه وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ اکْتَسَبَهُ وَ فِيمَا ذَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْت»[1]

در قيامت قبل از آن که کسي وارد حساب و کتاب شود، راجع به چهار چيز از او بازپرسي مي‌شود. اگر بتواند پاسخ قانع کننده‌اي ارائه بدهد، به جلو مي‌رود و انشاءالله مورد شفاعت اهل‌بيت«سلام‌الله‌عليهم» واقع مي‌شود. اما اگر قادر به پاسخ‌گويي سؤالات اين بازپرسي نباشد، قيامت سختي خواهد داشت.

 

سؤال از چگونگي گذران عمر و جواني

بيش از نود درصد مردم عمر خويش را تلف مي‌کنند. از اين عمر بسيار مي‌شود استفاده کرد تا جايي که اگر کسي در راه مستقيم بيفتد و از عمر خويش به خوبي بهره‌برداري کند، مي‌تواند به مقام عنداللّهي برسد. مقامي که بهشت و نعمت‌هاي آن در مقابل او کوچک و ناچيز است. به چنين کسي خطاب مي‌شود:

«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً»[2]

به واسطۀ عمر به جايي مي‌رسد که خداوند متعال به او مي‌گويد: «بيابيا پيش خود من بيا».

اما بسياري از مردم عمر خويش را هدر مي‌دهند و شقاوت‌مند مي‌شوند. هنگامي که به جهنّم مي‌افتند، درمي‌يابند که چه بهره‌اي مي‌توانسته‌اند از عمر خويش ببرند و نبرده‌اند. از اين‌رو ناله و فرياد آنان بلند مي‌شود و افسوس مي‌خورند. قرآن کريم مي‌فرمايد:

«وَ هُمْ يَصْطَرِخُونَ فيها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَ جاءَكُمُ النَّذيرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمينَ مِنْ نَصير»[3]

در جهنّم مي‌سوزند و التماس مي‌کنند که به دنيا بازگردانده شوند ولي التماس آنان ديگر نتيجه‌اي ندارد و ياوري پيدا نمي‌کنند.

اگر براي ضرورت استفاده از عمر، فقط همين يک آيه را داشتيم، بس بود که بگوييم: عمر بسيار ارزشمند است. ارزش و منزلت عمر، به هيچ چيز ديگري قابل مقايسه نيست. حتي اين‌که مشهور است مي‌گويند: «عمر طلا است»، جسارت به عمر است و از ارزش عمر مي‌کاهد.

لذا از همه به خصوص نسل عزيز جوان تقاضا دارم که به عمر خويش اهميّت دهيد. علّامۀمجلسي«ره» شصت و چهار سال عمر کرده است. ولي در اين شصت و چهار سال که حدود سي سال آن براي تحقيق و مطالعه مفيد است، خدمات فراوان و ارزشمندي ارائه کرده است. در حالي‌که ايشان بنابر مصالح زمان خويش، مجبور بوده است با دربار صفويّه نيز ارتباط داشته باشد و بخشي از وقت خويش را در اين ارتباط صرف کند.

...

نظير علّامۀ مجلسي در بين علما و مراجع تقليد، فراوان وجود دارد. فصل مشترک سيرۀ همۀ آن بزرگواران اين است که از دقايق و لحظات عمر خويش، بهترين بهره‌برداري را کرده‌اند. نسل کنوني بايد پاسخ قانع کننده‌اي در خصوص سؤالي که راجع به اتلاف عمر از آنان مي‌شود، ارائه کنند وگرنه در قيامت گرفتار مي‌شوند.

بسياري از مردم دچار روزمرّگي هستند. برنامۀ زندگي روزانۀ آنان فقط خوردن و خوابيدن و ارضاي غرايز است. بدتر از آن، سرگرم شدن به فيلم‌ها و موسيقي‌هايي که اگر حرام نباشد، دست‌کم بيهوده است. چند ساعت يک خانواده صرف ديدن يک فيلم مي‌شود، اما به فکر خواندن نماز شب نيستند. براي شيعيان ننگ است که نماز شب نخوانند، اما متأسّفانه اهميّت لازم به نوافل و نماز شب و ارتباط با خداي متعال داده نمي‌شود.

 

ضرورت صرف عمر و جواني در فراگيري علوم ديني

فراگيري علوم ديني در سه موضوع احکام، اخلاق و اعتقادات براي همه و به وي‍ژه براي نسل جوان لازم است.

مسلمان بايد احکام دين خود را به خوبي بداند و به آن عمل کند. احکام رسالۀ عمليّۀ مرجع تقليد بايد به خوبي مطالعه شود.

دانستن اخلاق و عمل به آن، واجب است. همۀ افراد صفات رذيله‌اي دارند که يکي از آن صفات رذيله براي بدبختي انسان کافي است. ريشه‌کن کردن رذائل و جايگزين کردن فضائل اخلاقي به جاي آن، براي همه واجب و لازم است. اما چه کسي مي‌تواند ادعا کند که در شبانه‌روز مقداري از وقت خويش را صرف اخلاق و خودسازي مي‌کند؟

در سورۀ شمس يازده قسم ياد مي‌کند و بعد مي‌فرمايد: «رستگاري فقط از آن کسي است که خودسازي کند». استاد بزرگوار ما، حضرت امام خميني«قدّس‌سرّه» مي‌فرمودند: «انسان بايد چهل سال خون جگر بخورد تا بتواند يکي از صفات رذيله را ريشه‌کند کند».

اعتقادات، تقليدي نيست؛ بلکه يقيني است. دست‌کم چهل مسئلۀ مهم اعتقادي وجود دارد که يک شيعه بايد با استدلال آن مسائل را بداند و بتواند در مقابل شبهات دشمنان دين و تشيّع ايستادگي کند.

دانستن اعتقادات، نياز به مطالعه و تحقيق دارد و يک شيعه بايد در عمر خويش براي يادگيري مسائل اعتقادي تلاش فراواني داشته باشد.

 

کسب مال حلال

اما صادق«سلام‌الله‌علیه» می­­فرمایند که به دست آوردن مال حلال مشکل‌تر از نبرد در جبهه است.

مُجَالَدَةُ السُّيُوفِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ الْحَلَالِ.[4]

کسب مال حلال بسيار مشکل است، اما از اوجب واجبات مي‌باشد. ثوابش هم بالاترین ثواب‌هاست. و کسب مال حرام، مانع بزرگي براي رستگاري انسان به شمار مي‌رود. مال حرام در اين دنیا بی‌برکت است و موجب وزر و وبال است. در آخرت هم خداوند متعال قسم خورده است که از حرام و از مال مردم نمی­گذرد. قرآن کريم می­فرماید:

«إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ».[5]

حقّا كه پروردگار تو در كمين‏گاه است

 از امام صادق«سلام‌الله‌علیه» ­پرسيدند: این کمین‌گاه یعنی چه؟ فرمودند: «مرصاد پلى بر راه بهشت است و هيچ بنده‏اى كه مظلمه و حق بنده‏اى بر گردن او باشد، نمي‌تواند از آن عبور و تجاوز كند».[6]

امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» در نهج­البلاغه روی حلال و حرام خیلی پافشاری دارند. در یکی از جملات مي‌فرمايند:

«وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَاجُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُه»[7]

حق‌النّاس نزد امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» به اندازه‌ای اهمیت دارد که مي‌فرمايد: به خدا قسم اگر عالم هستی را به من بدهند و بگویند حق‌النّاس کن و ظلم کن به یک مورچه و پوست جو را از دهان مورچه بگیر، نمیکنم. 

پیامبر اکرم«صلي‌الله‌عليه وآله وسلّم» در يکي از آخرين روزهاي حيات خود به مسجد آمدند و فرمودند: «ای مردم اگر کسی حقی به من دارد بیاید بگیرد. من در روز قیامت نمی­توانم جواب حق‌النّاس را بدهم».  بعد روایت ثقلین که مهم‌ترینِ روایات است خواندند و به منزل برگشتند. در آخرين لحظات حيات هم وضع حال آن حضرت وخيم بود، یک دفعه چشم‌ها را باز کردند و فرمودند: عایشه هفت دينار از بیت‌المال نزد توست، نزد علي بفرست تا به مصرف برساند. اين فرمايش پيامبر اکرم«صلي‌الله‌عليه وآله وسلّم» سه مرتبه تکرار شد و در نهايت عايشه هفت دينار را به امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» تحويل داد و ايشان به مصرف رسانيد.[8]

این مطلب را باید جدی بگیریم و بدانیم حق‌النّاس مشکل است. بدانیم که بدست آوردن مال حلال به خصوص در زمان حاضر خیلی مشکل است. رباخوردن و ربادادن­ و به خصوص اين‌که مي‌خواهند با حيله‌هاي شرعي موش را آب بکشند و بخورند، امروزه عادي شده است. رشوه‌خواری‌ و رشوه دادن نيز بسيار رايج شده است. فیصله دادن يک پرونده يا گشودن يک گره، بدون پارتی‌بازی یا رشوه مشکل است. لذا در زمان حاضر  به دست آوردن حلال بسيار مشکل است، اما لازم است.

 قرآن کريم می­فرماید: در روز قیامت گروهي از مردم اعمال خويش را نظير گرد و غبار پراکنده مي‌يابند:

 «و قَدِمْنَا إِلىَ‏ مَا عَمِلُواْ مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُورًا»[9]

 يعني حرام­خورها هرچه دارند به بستانکارها می­دهند و سر خودشان بی‌کلاه می­ماند. امام سجاد«سلام‌الله‌علیه» می­فرمایند: اگر هم بدهکار، حسنه‌اي ندارد یا کمبود دارد، از گناهان بستکار برمي‌دارند و به پروندۀ او اضافه مي‌کنند.[10]

امروزه وضعيّت بازار بسيار نامطلوب است. گرانفروشی، احجاف و فروش کالاهاي نامرغوب به عنوان جنس خوب، در بازار شیعيان به وفور يافت مي‌شود. شیعه کيست؟ کسي که انصاف دارد. معنای انصاف چیست؟ انصاف این است که همه همان‌طور که دوست دارند با خودشان رفتار شود، با ديگران رفتار کنند. بازار با انصاف بازاري است که در آن احجاف، گران‌فروشی، تقلب و حقه‌بازی نباشد، وگرنه کسب آن بازار مخلوط به مال حرام مي‌شود.

شخصي برای امام صادق«سلام‌الله‌علیه» مضاربه می­کرد و اتفاقاً در مضاربۀ خود گرانفروشی کرد. وقتی پول‌ها را خدمت امام صادق«سلام‌الله‌علیه» آورد و امام صادق فهمیدند که این گرانفروشی کرده، اصل پول خود را برداشته و سود حاصل از تجارت را در مقابلش ریختند و فرمودند: این پول‌ها به درد ما نمی­خورد؛ برای اینکه پولی است که در آن گران فروشی بوده است.[11]

سعدبن‌عبدالله می­گوید در زمان امام حسن عسکری«سلام‌الله‌علیه» با احمدبن اسحاق که از وکلاي آن حضرت بود، بر ايشان وارد شديم و مشاهده کرديم که حضرت مهدي«روحي‌فداه» هم حضور دارند. احمدبن اسحاق، صد و شصت کيسه وجوه برّيه‌اي که شيعيان فرستاده بودند، در مقابل امام حسن عسکری گذاشت. امام يازدهم به فرزند خويش فرمودند: عزیزم  اين وجوه را بردار. امام زمان«روحي‌فداه» گفتند: آيا شايسته است که دست پاک من به بعضی از این مال‌های حرام برخورد کند؟ امام«سلام‌الله‌عليه» ‌فرمودند: حلال و حرام را از هم جدا کن. راوي مي‌گويد: حضرت بقيّة‌ الله«روحي‌فداه» صاحبان آن صد و شصت کيسه را نام بردند، مقدار پول موجود در هر کيسه را فرمودند، وجوه حلال را از وجوه حرام جدا کردند و کيسه‌هايي که در آن به سبب گران‌فروشی، اجحاف و نظاير آن، مال حرام وجود داشت، برگرداندند و فرمودند: اين وجوه به درد ما نمی­خورد.[12]

 

آثار سوء مال حرام

مطلبي که همه باید توجه داشته باشند این که مال شبهه­ناک و چه رسد مال حرام، دل را سیاه می­کند.  قرآن کريم می‌فرماید: وای بر دلی که سیاه باشد. «فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ»[13] به تجربه اثبات شده است که یک غذای شبهه‌ناک انسان را از نماز شب بازمی­دارد، چه رسد غذای حرام. تاريخ گواهي مي‌دهد پیغمبر اکرم«صلي‌الله‌عليه وآله وسلّم» و ائمۀ طاهرین«سلام‌الله‌عليهم»، فقهاي عظام، علماي ربّاني و مراجع تقليد پرهيز عجيبي از شبهه ناک داشته‌اند.

جوانان عزیز: چرا امروزه پای منبرها خلوت است؟ چرا در وقت نماز مسجدها خلوت است و در خیابان‌ها ترافیک عجیبی وجود دارد؟ چرا برخي از مردم حال نماز خواندن فرادا ندارند، چه رسد حال خواندن نماز جماعت در مسجد داشته باشند؟ واي بر غذاي حرام و شبهه‌ناک که عامل همۀ بدبختي‌ها است. قرآن شريف مي‌فرمايد: وای بر تو که به نماز اول وقت و جماعت و در مسجد اهمیت نمی­دهی.

«فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ، الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ».[14]

وای بر آن مسلمانی که در وقت نماز در مسجد نیست و غافل از نماز است. واي بر کسي که در وقت نماز، در ترافیک، در سینما و در مجالس لهو و لعب و امثال آن‌ باشد. نباید این‌ مطالب را ساده بگیریم. انسان اگر به غذای حرام و شبهه‌ناک اهمیت ندهد، دیگر حال نماز جماعت خواندن ندارد و می­رسد به آنجا که نماز خواندن و روزه گرفتن برای او خیلی سنگین است. نماز را می­خواند ولی می­گذارد برای آخر وقت و خيلي سريع مي‌خواند. و این نماز خواندن که بايد يک مکالمه و يک معاشقه با خدا باشد، براي او سنگين است. «وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعين».[15]

آثار سوء غذاي حرام و شبهه‌ناک فراوان است. گاهي غذاي حرام موجب شود که گناه براي انسان لذت داشته باشد. مثلاً از غیبت لذت می­برد، از نگاه به نامحرم لذت می­برد، از اختلاف بین زن و مرد لذت می­برد و می­رسد به آنجا که گناه و معصیت در چشم او کوچک است.

از همۀ اینها که بگذریم این روایت حضرت امام رضا«سلام‌الله‌علیه»، يک هشدار جدّي است که در روز قیامت قدم از قدم برنمی‌دارد، مگر اینکه از او سؤال می­کنند که این مال را از کجا آورده‌ای؟ و بايد پاسخ قانع‌کننده‌اي براي آن داشته باشد که اگر نتواند بگويد از راه حلال به دست آورده‌ام، متوقّف مي‌گردد و قيامت سختي در پيش خواهد داشت.

 

چگونگي مصرف مال

سؤال ديگري که به دنبال آن سؤال، در قيامت از انسان پرسيده مي‌شود، اين است که مال را در چه مصرف کردی؟ انسان بايد در پاسخ به اين سوال بتواند بگويد که مال حلال خود را در راه حلال مصرف کردم و اهل تجمّل‌گرايي نبودم.

رواج مصرف‌گرایی و تجمّل‌گرايي در زمان حاضر عجیب است. ساده زیستی در زندگی مردم يا نیست يا کم است. شیعۀ امیرالمؤمنین علی«سلام‌الله‌علیه»، شیعۀ حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیه»، بايد ساده‌زيست باشد. زندگی يک شيعۀ واقعي باید به اندازۀ ضرورت یا به اندازۀ رفاه باشد و اگر بالاتر از این باشد، مصرف‌گرایی است و گناه آن بسيار بزرگ مي‌باشد.

«وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ، في‏ سَمُومٍ وَ حَميمٍ، وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ، لا بارِدٍ وَ لا كَريمٍ، إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفينَ، وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظيمِ» [16]

و ياران چپ، كدامند ياران چپ؟ در [ميان‏] باد گرم و آب داغ. و سايه‏اى از دود تار. نه خنك و نه خوش. اينان بودند كه پيش از اين ناز پروردگان بودند. و بر گناه بزرگ پافشارى مى‏كردند.

می­­فرماید که در روز قیامت دست چپی‌ها چقدر شوم هستند و زیر دود جهنّم به سر مي‌برند. چرا؟ برای اینکه مُترف بودند، مصرف‌گرا و تجمّل‌گرا بودند. بعد می­فرماید که این مصرف‌گرایی و تجمّل گرایی آنان، موجب گناه روی گناه شد.

 

نکوهش تجمّل‌گرايي در ازدواج

 امروزه بسياري از مردم راجع به ازدواج‌ها تجمّل‌گرا هستند. بسياري از مهریه­ها خلاف شرع است. مجالس عقد و عروسي و وليمه که امروزه رايج شده است، غلط است و تجمّل‌گرايي است و گناه تجمّل‌گرایی بزرگ است. همگاني شدن زندگی مصرفی از نظر علم اقتصاد خطرناک است. اسلام می­گوید همه باید ساده‌زیست باشند. البته ساده‌زیستی امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» و حضرت زهرا«سلام‌الله‌عليها» را نيز از ما انتظار ندارند. بلکه از شيعيان انتظار مي‌رود از تجمّل‌گرايي و مصرف‌گرايي پرهيز کنند. بسياري از مهريه‌ها، جهيزيه‌ها و وليمه‌هاي کنوني که در امر ازدواج صورت مي‌گيرد، ننگ برای شیعه است. در اثر رواج تجمّل‌گرايي در جامعه، بسياري از مردم با خانواده‌‌اي که فقیر باشد و زندگي تجمّلي نداشته باشد، ازدواج نمي‌کنند. و اين جوانان که در اثر تجمّل‌گرايي ديگران نمي‌توانند ازدواج کنند، اگر مرتکب گناهي شوند،‌گناه آن را براي کساني که به تجمّلات و تشريفات دامن مي‌زنند نيز مي‌نويسند.

«من سن سنة سيئة كان عليه وزرها و وزر من عمل بها»[17]

تجمّل‌گرايي موجب پديد آمدن چشم و هم‌چشمي در زندگي مي‌شود که مصيبت بزرگي است و موجب ضعف اعصاب مي‌شود. آيا کسي مي‌تواند ادعا کند که ضعف عصب ندارد؟ از کجا پیدا شده؟ از تجمّل‌گرایی‌ها، مصرف‌گرایی‌ها و چشم و هم‌چشمي. وقتي خدا فراموش شود،‌مصرف‌گرايي و تجمّل‌گرايي مي‌آيد و ضعف عصب و خشم و غضب حاصل آن است. وقتي چنين شد، اختلاف خانوادگي پديد مي‌آيد. مثلاً مرد با یک ناملایمی در خانه عصباني می­شود و همسر خود را به گریه مي‌اندازد و زن نيز در اثر چشم و هم چشمي عصبي و افسرده مي‌شود.

 

لزوم الگوگيري جامعه از ازدواج اميرالمؤمنين«ع» و حضرت زهرا«س»

وقتی امیرالمؤمین«سلام‌الله‌علیه» به خواستگاری حضرت زهرا«سلام‌الله‌عليها» آمدند، هیچ نداشتند. پیامبر اکرم«صلي‌الله‌عليه وآله وسلّم» فرمودند چه داری؟ گفت: یک شتر، یک شمشیر و یک زره. فرمودند: زره لازم نداری، آن را بفروش و براي ازدواج هرينه کن. زره را پانصد درهم فروخت و پيامبر اکرم«صلي‌الله‌عليه وآله وسلّم» نصف آن پانصد درهم را صرف تهيۀ جهیزیه کردند و با پول باقيمانده ولیمه دادند. جهیزیۀ حضرت زهرا«سلام‌الله‌عليها» بسيار ضروري و ساده بود. و پيامبر اکرم«صلي‌الله‌عليه وآله وسلّم» با مشاهدۀ آن جهيزيه گریۀ شوق کردند و فرمودند: الحمدلله، خدایا مبارک کن این جهیزیه را که بيشتر آن از گِل است.[18]

يک پيراهن نو هم براي آن بانوي دو عالم تهيّه کرده بودند که با آن لباس به خانۀ شوهر برود، ولي در راه پيراهن عروسي را به فقيري بخشيدند و با لباس قبلي به خانۀ شوهر رفتند و اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌علیه» نيز اعتراضي نکردند.[19]

از ما انتظار ندارند که دقيقاًَ مثل معصومين«سلام‌الله‌عليهم» عمل کنيم؛ نمي‌توانيم مثل آنان باشيم. اما بايد تجمّل‌گرا نباشيم و دست‌کم از اهل‌بيت«سلام‌الله‌عليهم» سرمشق بگيريم.

آن ازدواج نوراني حضرت زهرا«سلام‌الله‌عليها» و اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» بود و آن هم جهيزيه و وليمۀ آن ازدواج و آن هم انفاق در شب عروسي که بايد سرمشق همه باشد.

درس ديگري که آغاز زندگي ديگر آن دو نور  مقدّس دارد، اين‌که روز بعد از عروسي پيامبر اکرم«صلي‌الله‌عليه وآله وسلّم» به ديدار آنان آمدند و يک هديۀ ارزشمند به يادگار گذاردند که به همۀ دنيا و آنچه در دنيا است، ارزندگي دارد. فرمودند: این خانه کار دارد. کارهای داخل خانه برای زهرا و کارهای خارج از خانه برای علی باشد. وقتي پيامبر گرامي«صلي‌الله‌عليه وآله وسلّم» رفتند، حضرت زهرا«سلام‌الله‌عليها» فرمودند: «به جز خدا کسي نمي‌داند که من چقدر از هديۀ پدرم خشنود شدم».[20]

 آيا زنان و دختران جامعۀ کنوني از اين رفتار حضرت زهرا«سلام‌الله‌عليها» در رعايت حجاب و عفاف سرمشق مي‌گيرند؟

آيا جامعه و به خصوص جوانان، از ساده زيستي اهل بيت«سلام‌الله‌عليهم» پيروي مي‌کنند؟ اگر چنين نيست، بايد بدانند که در قيامت قدم از قدم بر نمي‌دارند، مگر بتوانند به سؤالي که راجع به نحوۀ کسب مال و نيز نحوۀ به مصرف رساندن آن، از آنان مي‌شود، پاسخ گويند و پاسخ آنان قانع کننده باشد./پايان- 24/11/1389

  

پي‌نوشت‌ها

=====================

  1. جامع‌الأخبار، ص  175  
  2. فجر / 28-27
  3. فاطر / 37
  4. تهذيب‏الأحكام، ج 7، ص 13
  5. فجر / 14
  6. مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏10، ص: 739
  7. نهج‏البلاغة، حکمت 224
  8. الطبقات‏الكبرى،ج‏2،ص: 184
  9. فرقان / 23
  10. البرهان في تفسير القرآن، ج‏4، صص 734-735
  11. تهذيب‏الأحكام، ج 7، ص 13
  12. بحارالانوار ج 52، صص 81-78
  13. زمر / 22  
  14. ماعون / 5-4
  15. بقره / 45
  16. واقعه / 46-41
  17. الفصول‏المختارة، ص 136

18.‌ المناقب، ج3، ص 352-353

19.‌ نزهة المجالس، ج 2، ص 226

  1. قرب‏الإسناد ، ص 25

دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»

نظر از: سیــده الهام عزتی [عضو] 

سلام
خداقوت
احسنت به شما
http://seyyedehelham.kowsarblog.ir/

1395/05/06 @ 18:26


فرم در حال بارگذاری ...

احکام حقوقی زنان-مسئله طلاق

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1395

وَ الْمُطَلَّقاتُ یتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ وَ لا یحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یکتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحامِهِنَّ إِنْ کنَّ یؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذلِک إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً وَ لَهُنَ مِثْلُ الَّذِی عَلَیهِنَ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیهِنَّ دَرَجَةٌ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکیمٌ [1]

زنان طلاق داده شده، خودشان را تا سه پاکی در انتظار قرار دهند. (یکی پاکی که طلاق در آن واقع شده و دو پاکی کامل دیگر وهمین که حیض سوم را دید، عده او تمام می شود. ) و اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند، برای آنها روا نیست که آنچه را خدا در رحم آنها آفریده است، کتمان کنند. و شوهرانشان اگر سر آشتی دارند، به بازآوردن آنها در این مدّت، (از دیگران) سزاوارترند و همانند وظائفی که زنان بر عهده دارند، به نفع آنان حقوقی شایسته است و مردان را بر زنان مرتبتی است. وخداوند توانا وحکیم است.

تعریف معروف

«وَ لَهُنَ مِثْلُ الَّذِی عَلَیهِنَ بِالْمَعْرُوفِ، وَ لِلرِّجالِ عَلَیهِنَّ دَرَجَةٌ»؛ «معروف»به معنای هر عملی است که افکار عمومی آن را عملی شناخته شده بداند، و با آن مانوس باشد، و با ذائقه ای که اهل هر اجتماعی از نوع زندگی اجتماعی خود به دست می آورد سازگار باشد، و به ذوق نزند.

[تکرار کلمه” معروف” در آیات طلاق نشانه اهتمام شارع مقدس نسبت به انجام این عمل به وجه سالم است ]

و کلمه” معروف” در آیات مورد بحث تکرار شده، یعنی در دوازده مورد آمده است و این بدان جهت است که خدای تعالی اهتمام دارد به اینکه عمل طلاق و ملحقات آن بر وفق سنن فطری انجام شود، و عملی سالم باشد، بنا بر این کلمه” معروف” هم متضمن هدایت عقل است، و هم حکم شرع، و هم فضیلت اخلاقی، و هم سنت های ادبی و انسانی، (آن عملی معروف است که هم طبق هدایت عقل صورت گرفته باشد، و هم با حکم شرع و یا قانون جاری در جامعه مطابق باشد، و هم با فضائل اخلاقی منافی نباشد، و هم سنت های ادبی آن را خلاف ادب نداند). [2]

نکته ها:

«قُرء» به معنای پاک شدن و به معنای عادت ماهیانه، هر دو آمده است، ولی اگر به صورت «قُروء» جمع بسته شود به معنای پاک شدن است و اگر به صورت «اقراء» جمع بسته شود به معنای عادت ماهانه است.

مهلتِ عدّه، ضامن حفظ حقوق خانواده است. زیرا در این مدّت هم فرصتی برای فکر و بازگشتن به زندگی اوّلیه پیدا می شود و هیجان ها فروکش می کند، و هم مشخّص می گردد که زن باردار است یا نه، تا اگر تصمیم بر ازدواج دیگری دارد، نسل مرد بعدی با شوهر قبلی اشتباه نگردد.

امام صادق علیه السلام فرمود: در مسئله حیض، پاک شدن و بارداری، گواهی خود زن کافی است و شهادت و سوگند و یا دلیل دیگری لازم نیست. امّا بر زنان حرام است که خلاف واقع بگویند. و باید شرایط خود را بی پرده بگویند که اگر کتمان کنند، به خدا و قیامت ایمان ندارند.

رجوع مرد به همسر در ایام عدّه، تابع هیچگونه تشریفات خاصّی نیست، برخلاف طلاق که شرایط و تشریفات زیادی را لازم دارد. البتّه این مدّت، مخصوص گروهی از زنان است، ولی طلاقِ زنان باردار، یائسه یا زنانی که آمیزش جنسی با آنان صورت نگرفته، احکام خاصّی دارد که خواهد آمد.

...

پیام ها:

1- زن به محض طلاق، حقّ ازدواج با دیگری را ندارد. «وَ الْمُطَلَّقاتُ یتَرَبَّصْنَ»

2- در طلاق، نباید فرزندان از حقوق خود محروم شوند. «ما خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحامِهِنَّ»

3- بهترین ضامن اجرای قوانین، ایمان به خداوند است. «لا یحِلُّ لَهُنَّ. . . إِنْ کنَّ یؤْمِنَّ»

4- اولویت در ادامه زندگی، با شوهر اوّل است. «بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ»

5- حسن نیت در رجوع، یک اصل است. مبادا شوهر فقط به خاطر مسائل جنسی رجوع کند و دوباره بی تفاوت گردد. «إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً»

6- مسئولیت، حقّ آور است. هرکسی وظیفه ای بردوش گرفت، حقّی نیز پیدا می کند. مثلًا والدین در مورد فرزند وظیفه ای دارند و لذا حقّی هم بر فرزند دارند. «وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیهِنَّ»

7- در برخورد با زن، باید عدالت مراعات شود. «وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیهِنَّ»

8- در جاهلیت بر ضرر زنان، قوانین قطعی بود که اسلام آن ضررها را جبران کرد. «لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیهِنَّ» «علیهن» دلالت بر ضرر می کند.

9- تبعیض، در شرائط یکسان ممنوع است، ولی تفاوت به جهت اختلاف در انجام تکالیف یا استعدادها یا نیازها مانعی ندارد. «وَ لِلرِّجالِ عَلَیهِنَّ دَرَجَةٌ»

10- مردان حقّ ندارند از قدرت خود سوء استفاده کنند که قدرت اصلی از آن خداوند است. «عَزِیزٌ حَکیمٌ»

11- عدّه نگه داشتن، از برنامه های حکیمانۀالهی است. «وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکیمٌ»

منبع : تفسیر نور؛ ج 1؛ ص354، ترجمه تفسیر المیزان؛ ج 2؛ ص348

پی نوشت ها

[1] سوره البقرة، آیه 228

[2] ترجمه تفسیر المیزان؛ ج 2؛ ص348


آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 
5 stars

به نکات خوبی اشاره شده

1395/05/06 @ 10:56


فرم در حال بارگذاری ...

در سه مورد نباید حیا کرد

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1395

حضرت علی علیه السلام در بیانی زیبا حیا را در سه مورد استثنا کردند.

متن حدیث را از کتاب عيون الحكم و المواعظ ارائه می دهد.

قال علی علیه السلام:

ثَلَاثٌ لَا يُسْتَحْيَى مِنْهُنَّ: خِدْمَةُ الرَّجُلِ ضَيْفَهُ، وَ قِيَامُهُ عَنْ مَجْلِسِهِ لِأَبِيهِ وَ مُعَلِّمِهِ، وَ طَلَبُ الْحَقِّ، وَ إِنْ قَلَّ.

از سه چيز نباید حيا كرد:

پذيرايى از ميهمان،

بلند شدن در برابر پدر و معلّم

و گرفتن حق،گر چه اندك باشد.

عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص: 212.


فرم در حال بارگذاری ...